#تجلي_اسطوره_درشاهنامه
بخشي از سخنراني
دكتر #ابوالقاسم_اسماعيلپور
#كيخسرو٢
نكته جالبي كه در شخصيت #كيخسرو وجود دارد و در شخصيتهاي ديگر شاهنامه وجودندارد اينست كه او عملكردي نامتعارف و #فرازميني دارد و مانند شخصيتهاي انساني عمل نمي كند. يكي از وجوه شخصيتي او اينست كه پس از ٦٠سال حكومت ازسلطنت كناره گيري مي كند. *يعني شخصيتي كه پس ازسالها توانست سالار ايران و جهان شود به يكباره به سلطنت پشت مي كند و اين البته دراوج قدرت اوست. كيخسرو پس از يك هفته نيايش تمام فرماندهان و پهلوانان را دعوت مي كند و در نزد آنان با حكومت و فرمانروايي خداحافظي مي كند. او شب هنگام به سمت چشمه اي مي رود و ديگر از او اثري يافت نمي شود و از نظر شاهنامه جاودان مي شود. اين نشان دهنده آنست كه وي از نظر اساطيري دوباره به صورت ايزدان درآمده است و به آسمان مي رود. بنابراين او داراي بن مايه هاي ايزدي نيز مي باشد. اسب زيباي كيخسرو هم كه در اصل اسب پدرش سياوش بوده است، اسبي جادويي است و وي با سوار شدن برآن از نظرها پنهان مي شود و به آسمان مي رود. اين اسب هم جنبه متافيزيكي و آسماني دارد. در واقع درست است كه سياوش به شهادت مي رسد اما كيخسرو اين درخت فروافتاده را دوباره سبز مي كند و ميوه اي كه از آن مي رويد، رستگاري است؛ همان كاري كه ايزد تموز كرده است. وي در زمستان مي ميرد و دوباره در بهار زنده مي شود و نتيجه اش شادي و سرسبزي بهار است. #زمستان نماد مرگ گياهي و نباتي است و #كيخسرو ميوه مرگ سياوش و نماد زندگي پس از مرگ است. از لحاظ ديگر كيخسرو از همكاران سوشيانس مي باشد. #سوشيانس #منجي بشريت است و كيخسرو پس از عروج به آسمان در روز پايان جهان (البته به اعتقاد ايرانيان باستان) در كنار ساحل درياچه اروميه ظهور مي كند و رستاخيز را رقم مي زند. او نماد آرزوهاي يك ملت است و اوست كه آرزوي ملت ايران را كه همانا رستگاري است برآورده مي سازد. اين در اسطوره ها و حماسه هاي ايران تجلي يافته است. اسطوره همانگونه كه گفته شد ويژگي هاي كهن الگويي يك ملت را بيان مي كند. كهن الگوي ملت ايران هم اينست كه درست است كه تيرگي و ظلمت بر جهان حاكم است ولي روزي سوشيانس و كيخسرو مي آيند و اهريمن را نابود مي كنند و جهان نور را برپا مي سازند. اتفاقا اين روز را كه روز رستگاري است #ششم_فروردين مي دانند. چرا كه اين روز مقدس است و روز تولد زرتشت نيز هست. آخرين نكته مهم در مورد كيخسرو جام اوست. شاهنامه برخلاف بسياري از تواريخ كهن و باستاني مثل تاريخ طبري كه جام جهان بيني را به جمشيد منسوب كرده است؛ آنرا به كيخسرو نسبت داده است. اين موضوع بسيار جالب توجه است. #جام_جهان_نما، جامي بوده است كه كل جهان در آن قابل مشاهده و پيشگويي بوده است. در اصل راهنماي بشر وايرانيان بوده است. در واقع اين جام متعلق به كيخسرو بوده است و او با شخصيت ويژه خود اميدهاي ايرانيان را زنده مي كند و سرنوشت ايرانيان را با آن جام تغيير مي دهد. او با داشتن اين جام نماد يك #انسان_كامل است و اين وجه از شخصيت وي را در متون ديگر نمي بينيم. شاهنامه فقط شخصيتهاي كهن را توصيف نكرده بلكه آنها را تحليل هم نموده است. شاهنامه، كيخسرو را كه از هر نظر به كمال رسيده است نماد انسان كامل و آگاه به جهان ميداندو شخصيت معنوي و والايي برايش قائل است. اين در حالي است كه هنوز در زمان شاهنامه و قرن چهارم ما متون عرفاني نداريم و متون و نگرش عرفاني از قرن پنجم شكل مي گيرد ودر قرن ششم و هفتم به اوج مي رسد.درقرن سوم و چهارم كه عصر خردگرايي است متون عرفاني بسيار كم است.بنابراين كيخسرو را مي توان نخستين گرايش عرفاني در نظر گرفت؛چرا كه او جهان را وداع مي كند و در اوج قدرت از سلطنت كناره مي گيردو به آسمان عروج مي كند و اين يعني سيطره معنويت بر قدرت كه در متون آن زمان به چشم نمي خورد و چنين نمادي از يك انسان كامل نمي بينيم. اين آغاز يك نگرش معنوي به هستي است. فردوسي اگرچه به داستان سرايي و حماسه و اسطوره پرداخته است ولي در پشت و وراء اين داستانها و تراژديها نتيجه و نگرش خاصي را مدنظر داشته است.نتيجه غايي داستانها و از جمله داستان كيخسرو كه همان مفهوم انسان كامل است براي حماسه سرا اهميت دارد. به راستي فردوسي يك شخصيت جهاني است. يك شخصيت جهاني به آينده بشر و آينده انسان اهميت مي دهد و فقط داستان و ماجراهاي سرگرم كننده بيان نمي كند، بلكه #پيام نهايي او پيامي براي #بشر و انسانهاست كه #آزاده باش، سياوش گونه باش و.... به همين خاطر است كه فردوسي را حكيم خوانده اند. به راستي كه او حكيم وبسيار دانا و با ذكاوت بوده است. براي او در شاهنامه هميشه #پيروزي_نور بر ظلمت مهم بوده است واين پيام آن حكيم براي ماست و به منظور آن سالها تلاش نموده وحماسه ها و سوگنامه هاي زيادي را خلق كرده است. اين در حالي است كه ما هرگز دين خود را به آنان ادا نكرده ايم.
انتخاب:رضوي
@sobhosher
بخشي از سخنراني
دكتر #ابوالقاسم_اسماعيلپور
#كيخسرو٢
نكته جالبي كه در شخصيت #كيخسرو وجود دارد و در شخصيتهاي ديگر شاهنامه وجودندارد اينست كه او عملكردي نامتعارف و #فرازميني دارد و مانند شخصيتهاي انساني عمل نمي كند. يكي از وجوه شخصيتي او اينست كه پس از ٦٠سال حكومت ازسلطنت كناره گيري مي كند. *يعني شخصيتي كه پس ازسالها توانست سالار ايران و جهان شود به يكباره به سلطنت پشت مي كند و اين البته دراوج قدرت اوست. كيخسرو پس از يك هفته نيايش تمام فرماندهان و پهلوانان را دعوت مي كند و در نزد آنان با حكومت و فرمانروايي خداحافظي مي كند. او شب هنگام به سمت چشمه اي مي رود و ديگر از او اثري يافت نمي شود و از نظر شاهنامه جاودان مي شود. اين نشان دهنده آنست كه وي از نظر اساطيري دوباره به صورت ايزدان درآمده است و به آسمان مي رود. بنابراين او داراي بن مايه هاي ايزدي نيز مي باشد. اسب زيباي كيخسرو هم كه در اصل اسب پدرش سياوش بوده است، اسبي جادويي است و وي با سوار شدن برآن از نظرها پنهان مي شود و به آسمان مي رود. اين اسب هم جنبه متافيزيكي و آسماني دارد. در واقع درست است كه سياوش به شهادت مي رسد اما كيخسرو اين درخت فروافتاده را دوباره سبز مي كند و ميوه اي كه از آن مي رويد، رستگاري است؛ همان كاري كه ايزد تموز كرده است. وي در زمستان مي ميرد و دوباره در بهار زنده مي شود و نتيجه اش شادي و سرسبزي بهار است. #زمستان نماد مرگ گياهي و نباتي است و #كيخسرو ميوه مرگ سياوش و نماد زندگي پس از مرگ است. از لحاظ ديگر كيخسرو از همكاران سوشيانس مي باشد. #سوشيانس #منجي بشريت است و كيخسرو پس از عروج به آسمان در روز پايان جهان (البته به اعتقاد ايرانيان باستان) در كنار ساحل درياچه اروميه ظهور مي كند و رستاخيز را رقم مي زند. او نماد آرزوهاي يك ملت است و اوست كه آرزوي ملت ايران را كه همانا رستگاري است برآورده مي سازد. اين در اسطوره ها و حماسه هاي ايران تجلي يافته است. اسطوره همانگونه كه گفته شد ويژگي هاي كهن الگويي يك ملت را بيان مي كند. كهن الگوي ملت ايران هم اينست كه درست است كه تيرگي و ظلمت بر جهان حاكم است ولي روزي سوشيانس و كيخسرو مي آيند و اهريمن را نابود مي كنند و جهان نور را برپا مي سازند. اتفاقا اين روز را كه روز رستگاري است #ششم_فروردين مي دانند. چرا كه اين روز مقدس است و روز تولد زرتشت نيز هست. آخرين نكته مهم در مورد كيخسرو جام اوست. شاهنامه برخلاف بسياري از تواريخ كهن و باستاني مثل تاريخ طبري كه جام جهان بيني را به جمشيد منسوب كرده است؛ آنرا به كيخسرو نسبت داده است. اين موضوع بسيار جالب توجه است. #جام_جهان_نما، جامي بوده است كه كل جهان در آن قابل مشاهده و پيشگويي بوده است. در اصل راهنماي بشر وايرانيان بوده است. در واقع اين جام متعلق به كيخسرو بوده است و او با شخصيت ويژه خود اميدهاي ايرانيان را زنده مي كند و سرنوشت ايرانيان را با آن جام تغيير مي دهد. او با داشتن اين جام نماد يك #انسان_كامل است و اين وجه از شخصيت وي را در متون ديگر نمي بينيم. شاهنامه فقط شخصيتهاي كهن را توصيف نكرده بلكه آنها را تحليل هم نموده است. شاهنامه، كيخسرو را كه از هر نظر به كمال رسيده است نماد انسان كامل و آگاه به جهان ميداندو شخصيت معنوي و والايي برايش قائل است. اين در حالي است كه هنوز در زمان شاهنامه و قرن چهارم ما متون عرفاني نداريم و متون و نگرش عرفاني از قرن پنجم شكل مي گيرد ودر قرن ششم و هفتم به اوج مي رسد.درقرن سوم و چهارم كه عصر خردگرايي است متون عرفاني بسيار كم است.بنابراين كيخسرو را مي توان نخستين گرايش عرفاني در نظر گرفت؛چرا كه او جهان را وداع مي كند و در اوج قدرت از سلطنت كناره مي گيردو به آسمان عروج مي كند و اين يعني سيطره معنويت بر قدرت كه در متون آن زمان به چشم نمي خورد و چنين نمادي از يك انسان كامل نمي بينيم. اين آغاز يك نگرش معنوي به هستي است. فردوسي اگرچه به داستان سرايي و حماسه و اسطوره پرداخته است ولي در پشت و وراء اين داستانها و تراژديها نتيجه و نگرش خاصي را مدنظر داشته است.نتيجه غايي داستانها و از جمله داستان كيخسرو كه همان مفهوم انسان كامل است براي حماسه سرا اهميت دارد. به راستي فردوسي يك شخصيت جهاني است. يك شخصيت جهاني به آينده بشر و آينده انسان اهميت مي دهد و فقط داستان و ماجراهاي سرگرم كننده بيان نمي كند، بلكه #پيام نهايي او پيامي براي #بشر و انسانهاست كه #آزاده باش، سياوش گونه باش و.... به همين خاطر است كه فردوسي را حكيم خوانده اند. به راستي كه او حكيم وبسيار دانا و با ذكاوت بوده است. براي او در شاهنامه هميشه #پيروزي_نور بر ظلمت مهم بوده است واين پيام آن حكيم براي ماست و به منظور آن سالها تلاش نموده وحماسه ها و سوگنامه هاي زيادي را خلق كرده است. اين در حالي است كه ما هرگز دين خود را به آنان ادا نكرده ايم.
انتخاب:رضوي
@sobhosher
🌍 #رمزهای_شاهنامه
#کیومرس ( #کیومرث)
در كتاب
پس از «گفتار اندر فراهم آمدن شاهنامه»، داستان کیومرث می آید.
«کیومرث» در اوستا «گَیَ مَرِتَن» gayamarǝtan آمده است: گَیَ = جان؛ مَرِتَن = مرگ/میرا؛ روی هم یعنی «جان میرا یا زنده میرا»،
🔹 #کیومرث شاهنامه، نُماد حیات به معنای کلی آن و جان یگانه ای است که بر جهان فرمان میراند، و چرخه مرگ و زندگی. ایرانیان باستان، دو نوع #نیرو در جهان قائل بودند:
۱) یک نیروی افزاینده و آفریننده. در اوستا: سپَنتَ مَئينیو
spanta maīnyū)؛
۲) یک نیروی کاهنده و نابودگر. در اوستا: اَنگرَ مَئينیو
angra maīnyū
🔹به معنای «خماننده». این واژه بعداً به « #اهریمن» گردانده شد و عوام، در اندیشة خود، اهریمن را نیرویی نابودگر و شیطانی دانستند، باز آن که چنین نیست و از کنش هر دو نیروست که زندگی در جهان تداوم می یابد، و هیچ نابودی ئي نیست که آغاز آفرینش دیگری نباشد.
کیومرث، در کنار جانوران و در میان جانوران زندگی میکرد:
دد و دام و هر جانور که اش بدید
ز گیتی به نزدیک او آرمید
پس میتوان او را نماد #انسان_اولیه (میمون نما) نیز دانست. از زمان ساسانیان، سکه ای باز مانده است که نگاره کیومرث را در میان جانوران نشان میدهد:
پژوهش هاي استاد #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
#کیومرس ( #کیومرث)
در كتاب
پس از «گفتار اندر فراهم آمدن شاهنامه»، داستان کیومرث می آید.
«کیومرث» در اوستا «گَیَ مَرِتَن» gayamarǝtan آمده است: گَیَ = جان؛ مَرِتَن = مرگ/میرا؛ روی هم یعنی «جان میرا یا زنده میرا»،
🔹 #کیومرث شاهنامه، نُماد حیات به معنای کلی آن و جان یگانه ای است که بر جهان فرمان میراند، و چرخه مرگ و زندگی. ایرانیان باستان، دو نوع #نیرو در جهان قائل بودند:
۱) یک نیروی افزاینده و آفریننده. در اوستا: سپَنتَ مَئينیو
spanta maīnyū)؛
۲) یک نیروی کاهنده و نابودگر. در اوستا: اَنگرَ مَئينیو
angra maīnyū
🔹به معنای «خماننده». این واژه بعداً به « #اهریمن» گردانده شد و عوام، در اندیشة خود، اهریمن را نیرویی نابودگر و شیطانی دانستند، باز آن که چنین نیست و از کنش هر دو نیروست که زندگی در جهان تداوم می یابد، و هیچ نابودی ئي نیست که آغاز آفرینش دیگری نباشد.
کیومرث، در کنار جانوران و در میان جانوران زندگی میکرد:
دد و دام و هر جانور که اش بدید
ز گیتی به نزدیک او آرمید
پس میتوان او را نماد #انسان_اولیه (میمون نما) نیز دانست. از زمان ساسانیان، سکه ای باز مانده است که نگاره کیومرث را در میان جانوران نشان میدهد:
پژوهش هاي استاد #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
🗒درس گفتاری درباره #حکیم_فردوسی
دکتر #قدمعلی_سرامی
🔸 #فردوسي در سرآغاز سخنش به نام خداوند «جان و خرد» كه ميگويد، معلوم است كه با نام خدا می آغازد. چون خداوند است كه خرد را آفريده است و از جان خودش، همال برايش گذاشته است.
اين آفرينش عقل كل كه اندرون خودش نفس كلي را هم داشته، باعث پيدايش اين عالم شده است. اين را نميتوانيم شك كنيم كه #خداوند جان و خرد، خداست اما از سوي ديگر خداوند در زبان و ادبيات ما به معني #صاحب و مالك و دارنده هر چيزي است. هميشه هم همين طور است، نه اينكه اين بار در زبان فارسي به اين معنا به كار رفته است.
🔹کاربردهاي خداوند به عنوان صاحب اگر جداً بررسي بشود در نظم و نثر دري، بيشتر از معني خداوند به معني خداست. شما خدا به معناي صاحب را در پس نامهاي مركب بسياري ميبينيد، دهخدا يعني صاحب ده، كدخدا يعني صاحب كد يا خانه، يعني صاحب خانه:
طعنه بر من چه زني اي ملك الحاج كه تو
خانه ميبيني و من خانه خدا ميبينم
🔆اصلاً پادشاه را به اعتباري كه صاحبيت داشته نسبت به مملكت، خداوند ميخواندهاند. در سورهي حمد هم اين مسأله را داريم كه دو گونه خوانده شده است: مالك يوم الدين و ملك يوم الدين. اما اين مشكل ساز نيست چون هر دو از يك بنياد هستند. بالاخره معنايشان به هم نزديك است.
🔺پس تعبير ديگري كه #فردوسي ميتواند در نظر داشته باشد اين است كه؛ با نام #انسان شروع كرده است. چون انسان، تنها موجودي است كه داراي جان و خرد است. بعد از خداي تعالي، در عالم ملك و عالم ناسوت تنها موجودي كه خداوند جان و خرد است ما آدمها هستيم.
🔴حالا شما ميخواهيد اثر كسي را بخوانيد كه هزار و پنجاه – شصت سال پيش با نام انسان اثرش را شروع كرده و ما را تجليگاه بزرگ خداي تعالي ميداند. فرهنگ ما، انسان را جمع حضرات خمس ميداند، يعني هرگونه وجودي در وجود انسان هست و هيچ جا براي ديدار خدا بهتر از درون انسان نيست.
@sobhosher
دکتر #قدمعلی_سرامی
🔸 #فردوسي در سرآغاز سخنش به نام خداوند «جان و خرد» كه ميگويد، معلوم است كه با نام خدا می آغازد. چون خداوند است كه خرد را آفريده است و از جان خودش، همال برايش گذاشته است.
اين آفرينش عقل كل كه اندرون خودش نفس كلي را هم داشته، باعث پيدايش اين عالم شده است. اين را نميتوانيم شك كنيم كه #خداوند جان و خرد، خداست اما از سوي ديگر خداوند در زبان و ادبيات ما به معني #صاحب و مالك و دارنده هر چيزي است. هميشه هم همين طور است، نه اينكه اين بار در زبان فارسي به اين معنا به كار رفته است.
🔹کاربردهاي خداوند به عنوان صاحب اگر جداً بررسي بشود در نظم و نثر دري، بيشتر از معني خداوند به معني خداست. شما خدا به معناي صاحب را در پس نامهاي مركب بسياري ميبينيد، دهخدا يعني صاحب ده، كدخدا يعني صاحب كد يا خانه، يعني صاحب خانه:
طعنه بر من چه زني اي ملك الحاج كه تو
خانه ميبيني و من خانه خدا ميبينم
🔆اصلاً پادشاه را به اعتباري كه صاحبيت داشته نسبت به مملكت، خداوند ميخواندهاند. در سورهي حمد هم اين مسأله را داريم كه دو گونه خوانده شده است: مالك يوم الدين و ملك يوم الدين. اما اين مشكل ساز نيست چون هر دو از يك بنياد هستند. بالاخره معنايشان به هم نزديك است.
🔺پس تعبير ديگري كه #فردوسي ميتواند در نظر داشته باشد اين است كه؛ با نام #انسان شروع كرده است. چون انسان، تنها موجودي است كه داراي جان و خرد است. بعد از خداي تعالي، در عالم ملك و عالم ناسوت تنها موجودي كه خداوند جان و خرد است ما آدمها هستيم.
🔴حالا شما ميخواهيد اثر كسي را بخوانيد كه هزار و پنجاه – شصت سال پيش با نام انسان اثرش را شروع كرده و ما را تجليگاه بزرگ خداي تعالي ميداند. فرهنگ ما، انسان را جمع حضرات خمس ميداند، يعني هرگونه وجودي در وجود انسان هست و هيچ جا براي ديدار خدا بهتر از درون انسان نيست.
@sobhosher