Forwarded from اتچ بات
#شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
نبرد توس با پيران٧
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
خرد رهنماي تو باشد هميشه
💐🙏
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
نبرد توس با پيران٧
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
خرد رهنماي تو باشد هميشه
💐🙏
@sobhosher
Telegram
attach 📎
#درياي_پارس 🌊
بهر سوم
🔸درياي سرخ:
و اين, نخستين دريانوردي دراز آهنگِ ايرانيان نبوده است, زيرا كه سدههاپيش از آن, بدان هنگام كه از سوي مصر و شام, درفشِ شاهي برافراشته ميشود و آنان خود را از بند كاووس(كاسيان= كاسپها) ميرهانند.
ايرانيان چون گذر از راهِ آن بيابان را, كه امروز صحراي سوريه ناميده ميشود, دراز ميبينند و جانِ سپاهيان را در اين راه تباه شده ميدانند, براي رسيدن به مصر و شام و هاماوران(سرزمين هيتيتها), گذر از راه دريا و آب زره تا درياي ميان عربستان و آفريقارا آسانتر مييابند, و بدان كار ميشتابند:
بياندازه كشتــي و زورق بساخــت بياراست, لشكــر بــدو در نِشـاخـت
هـمانـا كــه فرسـنگ بـودي هــزار اگـــر ره را پـــاي كــردي شــمــار
همي راند تــا در ميـــان ســه شـهر زگــيتي بـر ايــنگونــه جويند, بَـهر
بهدست چپش مصر و, بَربَربه راست رهـي در ميــانه, بدانســو كه خواسـت
بــه پــيش اندرون, شهر هـامـاوران
بـه هـر كشــوري در,ســپاهـي گــران
خبر شـد بـديشان كـه كاووس شــاه بـــرآمـــد ز آب زره, بـــا ســپــاه!
🔹درياي پوييتيك:
در بند هشتم بندهش(درياها), ازدرياهاي مرز ايران چنين نام ميرود:
«سه درياي شورمايهور است كه يكي پوييتيك و يكي كمرود و يكي سياهبن! از هر سه پوييتيك بزرگتر است و در آن آبكاست و آبخاست هست.»
* #آبكاست و #آبخاست(يا #جزر و #مد):
و اين, يكي از بزرگترين شگفتيهاي گفتار ما است, زيرا كه نشان ميدهد ايرانيان از آبكاست و آبخاست آگاه بودهاند و از آن براي راندن كشتيها در هنگام آبخاست بهره ميبردهاند, تا آنجا كه بتوانند كالاي خودرا به روستاهاي دور از دريا برند و هنگام آبكاست, كشتيها, بار و كاروانيِ تازه ميگرفت, تا هنگام آبخاستِ ديگر از آبِ برآمده به درياي زره(يا پوييتيك)باز گردند, و به همين روي, اين #پديده گيتي نيز در ديدگاه آنان گرامي بوده و ستايش ميشد!
و اين برتر,آنكه در همان هنگام ميدانستند كه اين پديده شگفت به #ماه بستگي دارد:
🌙🌝«درباره آبكاست و آبخاست گويد كه پيش ماه به هرگاه, دو باد ميوزد كه جايگاه ايشان در درياي ستويس است. يكي را فرودآهنگ و يكي را بَرآهنگ(فرازآهنگ) خوانند. هنگامي كه آن برآهنگ وزد, آبخاست, و هنگامي كه آن فرودآهنگ وزد,آبكاست باشد.به ديگر درياها از آنجا كه گردش ماه بدينسان نيست, آبخاست و آبكاست نباشد,درياي كمرود است كه به تبرستان گذرد .»
اين سخن را نيز بدين گفتار ميبايد افزودن كه ايرانيان ميدانستهاند كه آبكاست وآبخاست, در #درياهاي_آزاد روي ميدهد,#نه در #كمرود(هيركان: تبرستان: خزر:گيلان) و نه در #درياچههاي_كوچك و نيز همآنان ميدانستند كه اين پديده به نيروي ماه(و نه خورشيد)بستگي دارد.زيرا كه سهروردي نيز كه از نوشتههاي اوستايي و پهلوي برخوردار بودهاست, هزاران سال پس از آنان ميگويد:
🔺از آثار هردو نيّر, يعني سلطان بزرگ, آفتاب, و وزيرش ماه, از پختن ميوهها و رنگ دادن ايشان, و زيادت و كم شدن آبها بر زيادت و نقصان ماه!.
🔻اين دريا در اوستا,بگونه سَتَ وَاِسَ Sata-va-esa آمده است,كه از ديدگاه واژهاي, «دارنده يكسَد جايگاه يا يكسَد خانه» است و نام ستارهايست در آسمان نيمروزان,كه امروز بدان ”سُهيلِ يماني“ گويند.
و از آنجا كه نام عربي اين ستاره را بدان روي برآن نهادهاند كه از ايران در #آسمان_يمن ديده ميشود, در ايران باستان نيز درياي جنوبي ايران را كه امروز بنام اقيانوس هند خوانده ميشودبه نام ستاره ”سَتَوَاِس“ با همان نام ميخواندند, و اين نام در پهلوي, به «ستويس» برگردانده شد.
در فرهنگِ پس از اسلام, *سرخ شدن سيب را از ستاره سهيل يمن ميشمارند, و در فرهنگ پيش از اسلام, *باران و آبرساني به سرزمينهاي جهان و پالايش آبها از گَند و آلايشها, كه از روي زمين بدانها ميرسد,از خويشكاري هاي درياي #ستويس ميشمردند:
«ستويس پالاي آب,افزار هرمزدداد را ميستاييم.» ”
🔺سيروزه كوچك؛بند13“
اين سخن به زبان امروز, چنين گزارش ميشود:
«(درياي)ستويس, افزاري را كه خداوند, براي پالايش آب آفريده است, ميستاييم!»
🔻و باز در سيروزه بزرگ درباره ستويس چنين آمده است:
«ستويس پالاي آب,افزار هرمزدداد- پالايْ آبيِ او اينكه: هر آب اندر زمين هفت كشور بريزد, به ستويس رسد, و ستويس آنرا بپالايد و پاك كند و به پاكي به زره فراخكرت شود. »
و اين نيز يكي از برترين آگاهيها در گستره دانش جهاني است كه ايرانيان چند هزار سال پيش, ميدانستهاند كه آبهاي آلوده كه از زمين به سوي دريا روان ميشود, با ياري نمك و ديگر مادهها كه در آب هست پالايش ميشود....و يك نكته ديگر نيز در اين گفتار رخ مينمايد كه ايرانيان ميدانستهاند كه ستويس را به درياي فراخكرت راه هست!
ادامه دارد...
از پژوهش هاي
دكتر #فريدون_جنيدي
@sobhosher
بهر سوم
🔸درياي سرخ:
و اين, نخستين دريانوردي دراز آهنگِ ايرانيان نبوده است, زيرا كه سدههاپيش از آن, بدان هنگام كه از سوي مصر و شام, درفشِ شاهي برافراشته ميشود و آنان خود را از بند كاووس(كاسيان= كاسپها) ميرهانند.
ايرانيان چون گذر از راهِ آن بيابان را, كه امروز صحراي سوريه ناميده ميشود, دراز ميبينند و جانِ سپاهيان را در اين راه تباه شده ميدانند, براي رسيدن به مصر و شام و هاماوران(سرزمين هيتيتها), گذر از راه دريا و آب زره تا درياي ميان عربستان و آفريقارا آسانتر مييابند, و بدان كار ميشتابند:
بياندازه كشتــي و زورق بساخــت بياراست, لشكــر بــدو در نِشـاخـت
هـمانـا كــه فرسـنگ بـودي هــزار اگـــر ره را پـــاي كــردي شــمــار
همي راند تــا در ميـــان ســه شـهر زگــيتي بـر ايــنگونــه جويند, بَـهر
بهدست چپش مصر و, بَربَربه راست رهـي در ميــانه, بدانســو كه خواسـت
بــه پــيش اندرون, شهر هـامـاوران
بـه هـر كشــوري در,ســپاهـي گــران
خبر شـد بـديشان كـه كاووس شــاه بـــرآمـــد ز آب زره, بـــا ســپــاه!
🔹درياي پوييتيك:
در بند هشتم بندهش(درياها), ازدرياهاي مرز ايران چنين نام ميرود:
«سه درياي شورمايهور است كه يكي پوييتيك و يكي كمرود و يكي سياهبن! از هر سه پوييتيك بزرگتر است و در آن آبكاست و آبخاست هست.»
* #آبكاست و #آبخاست(يا #جزر و #مد):
و اين, يكي از بزرگترين شگفتيهاي گفتار ما است, زيرا كه نشان ميدهد ايرانيان از آبكاست و آبخاست آگاه بودهاند و از آن براي راندن كشتيها در هنگام آبخاست بهره ميبردهاند, تا آنجا كه بتوانند كالاي خودرا به روستاهاي دور از دريا برند و هنگام آبكاست, كشتيها, بار و كاروانيِ تازه ميگرفت, تا هنگام آبخاستِ ديگر از آبِ برآمده به درياي زره(يا پوييتيك)باز گردند, و به همين روي, اين #پديده گيتي نيز در ديدگاه آنان گرامي بوده و ستايش ميشد!
و اين برتر,آنكه در همان هنگام ميدانستند كه اين پديده شگفت به #ماه بستگي دارد:
🌙🌝«درباره آبكاست و آبخاست گويد كه پيش ماه به هرگاه, دو باد ميوزد كه جايگاه ايشان در درياي ستويس است. يكي را فرودآهنگ و يكي را بَرآهنگ(فرازآهنگ) خوانند. هنگامي كه آن برآهنگ وزد, آبخاست, و هنگامي كه آن فرودآهنگ وزد,آبكاست باشد.به ديگر درياها از آنجا كه گردش ماه بدينسان نيست, آبخاست و آبكاست نباشد,درياي كمرود است كه به تبرستان گذرد .»
اين سخن را نيز بدين گفتار ميبايد افزودن كه ايرانيان ميدانستهاند كه آبكاست وآبخاست, در #درياهاي_آزاد روي ميدهد,#نه در #كمرود(هيركان: تبرستان: خزر:گيلان) و نه در #درياچههاي_كوچك و نيز همآنان ميدانستند كه اين پديده به نيروي ماه(و نه خورشيد)بستگي دارد.زيرا كه سهروردي نيز كه از نوشتههاي اوستايي و پهلوي برخوردار بودهاست, هزاران سال پس از آنان ميگويد:
🔺از آثار هردو نيّر, يعني سلطان بزرگ, آفتاب, و وزيرش ماه, از پختن ميوهها و رنگ دادن ايشان, و زيادت و كم شدن آبها بر زيادت و نقصان ماه!.
🔻اين دريا در اوستا,بگونه سَتَ وَاِسَ Sata-va-esa آمده است,كه از ديدگاه واژهاي, «دارنده يكسَد جايگاه يا يكسَد خانه» است و نام ستارهايست در آسمان نيمروزان,كه امروز بدان ”سُهيلِ يماني“ گويند.
و از آنجا كه نام عربي اين ستاره را بدان روي برآن نهادهاند كه از ايران در #آسمان_يمن ديده ميشود, در ايران باستان نيز درياي جنوبي ايران را كه امروز بنام اقيانوس هند خوانده ميشودبه نام ستاره ”سَتَوَاِس“ با همان نام ميخواندند, و اين نام در پهلوي, به «ستويس» برگردانده شد.
در فرهنگِ پس از اسلام, *سرخ شدن سيب را از ستاره سهيل يمن ميشمارند, و در فرهنگ پيش از اسلام, *باران و آبرساني به سرزمينهاي جهان و پالايش آبها از گَند و آلايشها, كه از روي زمين بدانها ميرسد,از خويشكاري هاي درياي #ستويس ميشمردند:
«ستويس پالاي آب,افزار هرمزدداد را ميستاييم.» ”
🔺سيروزه كوچك؛بند13“
اين سخن به زبان امروز, چنين گزارش ميشود:
«(درياي)ستويس, افزاري را كه خداوند, براي پالايش آب آفريده است, ميستاييم!»
🔻و باز در سيروزه بزرگ درباره ستويس چنين آمده است:
«ستويس پالاي آب,افزار هرمزدداد- پالايْ آبيِ او اينكه: هر آب اندر زمين هفت كشور بريزد, به ستويس رسد, و ستويس آنرا بپالايد و پاك كند و به پاكي به زره فراخكرت شود. »
و اين نيز يكي از برترين آگاهيها در گستره دانش جهاني است كه ايرانيان چند هزار سال پيش, ميدانستهاند كه آبهاي آلوده كه از زمين به سوي دريا روان ميشود, با ياري نمك و ديگر مادهها كه در آب هست پالايش ميشود....و يك نكته ديگر نيز در اين گفتار رخ مينمايد كه ايرانيان ميدانستهاند كه ستويس را به درياي فراخكرت راه هست!
ادامه دارد...
از پژوهش هاي
دكتر #فريدون_جنيدي
@sobhosher
شعر و صدای زرویی نصرآبادی
@ShabanehRadio
🔸بعضی روزا دلش میگیره آدم
فاصلهمون خیلی زیاده از هم🔸
شعر و صدای زندهیاد #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
باز نشر از رادیو شبانه
@sobhosher
فاصلهمون خیلی زیاده از هم🔸
شعر و صدای زندهیاد #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
باز نشر از رادیو شبانه
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
🌍 #نخستین_همایش_بین_المللی
#شاهنامه_در_گذرگاه_جاده_ابریشم
با هدف ترویج فرهنگ شاهنامه و معرفی فرصت های بهره گیری از ظرفیت جاده ابریشم در توسعه گردشگری منطقه طوس
🔖 #برگزار_كنندگان:
#مؤسسه_فرهنگی_هنری_خردسرای_فردوسی
#معاونت_گردشگری_و_زیارت_سازمان_اجتماعی_و_فرهنگی_شهرداری_مشهد
باحضور #شاهنامه_پژوهان_بزرگ_جهانی از سی و هفت کشور و با همکاری سازمان جهانی یونسکو
🗺 با حمایت سازمان ها و نهادهای علمی و پژوهشی ملی و فراملی
🗓 #زمان_برگزاری: 24 و 25 اردیبهشت ماه 1398 همزمان با بزرگداشت مقام شامخ استاد سخن، حکیم فرزانه طوس
📝 #مهلت_ارسال_اصل_مقالات: تا دهم اسفند ماه 1397
📝 اعلام نتایج داوری: تا پانزدهم اسفند ماه 1397
📌 ارایه گواهینامه پذیرش مقاله و بسته همایش به مقالات مورد پذیرش
📌 نمایه کلیه مقالات مورد پذیرش در بانک مرجع دانش
📌 چاپ مقالات برتر در مجلات معتبر بین المللی
📌 نمایه مقالات منتخب در SID
📌 فرصت شرکت در رویدادهای متنوع فرهنگی همزمان با هفته بزرگداشت فردوسی
📌 فرصت شرکت در تور ویژه طوس همراه با رصد آسمان و بازدید از برج رادکان
🌐 وبگاه همایش: www.ssr1.ir
دبیر خانه علمی همایش: مؤسسه خردسرای فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
#شاهنامه_در_گذرگاه_جاده_ابریشم
با هدف ترویج فرهنگ شاهنامه و معرفی فرصت های بهره گیری از ظرفیت جاده ابریشم در توسعه گردشگری منطقه طوس
🔖 #برگزار_كنندگان:
#مؤسسه_فرهنگی_هنری_خردسرای_فردوسی
#معاونت_گردشگری_و_زیارت_سازمان_اجتماعی_و_فرهنگی_شهرداری_مشهد
باحضور #شاهنامه_پژوهان_بزرگ_جهانی از سی و هفت کشور و با همکاری سازمان جهانی یونسکو
🗺 با حمایت سازمان ها و نهادهای علمی و پژوهشی ملی و فراملی
🗓 #زمان_برگزاری: 24 و 25 اردیبهشت ماه 1398 همزمان با بزرگداشت مقام شامخ استاد سخن، حکیم فرزانه طوس
📝 #مهلت_ارسال_اصل_مقالات: تا دهم اسفند ماه 1397
📝 اعلام نتایج داوری: تا پانزدهم اسفند ماه 1397
📌 ارایه گواهینامه پذیرش مقاله و بسته همایش به مقالات مورد پذیرش
📌 نمایه کلیه مقالات مورد پذیرش در بانک مرجع دانش
📌 چاپ مقالات برتر در مجلات معتبر بین المللی
📌 نمایه مقالات منتخب در SID
📌 فرصت شرکت در رویدادهای متنوع فرهنگی همزمان با هفته بزرگداشت فردوسی
📌 فرصت شرکت در تور ویژه طوس همراه با رصد آسمان و بازدید از برج رادکان
🌐 وبگاه همایش: www.ssr1.ir
دبیر خانه علمی همایش: مؤسسه خردسرای فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
آمدن پيران به كوه هماون
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
بدين بودنت خرد را گزين
💐🙏
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
آمدن پيران به كوه هماون
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
بدين بودنت خرد را گزين
💐🙏
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#درياي_پارس 🌊
بهرچهارم
🔘جايگاه درياي #پوييتيك:
چون درياي پوييتيك:
- در كنار مرز ايران است!
- از درياهاي تبرستان و سياهبُن بزرگتر است!
- آبخاست و آبكاست دارد!
- به درياي ستويس و از آنجا به فراخكرت راه دارد!
پس همين درياي پارس است كه از هنگام هخامنشيان, بنام پارسيان, ”پارس“ ناميده شد.
اما تا اين زمان(زمان هخامنشيان), در نوشتههاي پهلوي و نامههاي ديني و فرهنگي, همان نام پوييتيك را دارد.
در کهن ترین گفتارهای ایرانی، نام دریای پارس، پویی تیک بوده است که در زبان پهلوی به پودیک در آمده است و در نوشته های بابِلی هم با همین نام ایرانی آن به گونه ی پودیک یاد کرده اند.
از پژوهش هاي
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
بهرچهارم
🔘جايگاه درياي #پوييتيك:
چون درياي پوييتيك:
- در كنار مرز ايران است!
- از درياهاي تبرستان و سياهبُن بزرگتر است!
- آبخاست و آبكاست دارد!
- به درياي ستويس و از آنجا به فراخكرت راه دارد!
پس همين درياي پارس است كه از هنگام هخامنشيان, بنام پارسيان, ”پارس“ ناميده شد.
اما تا اين زمان(زمان هخامنشيان), در نوشتههاي پهلوي و نامههاي ديني و فرهنگي, همان نام پوييتيك را دارد.
در کهن ترین گفتارهای ایرانی، نام دریای پارس، پویی تیک بوده است که در زبان پهلوی به پودیک در آمده است و در نوشته های بابِلی هم با همین نام ایرانی آن به گونه ی پودیک یاد کرده اند.
از پژوهش هاي
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
آمدن پيران به كوه هماون ٢
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
كردگار سپهر بلند رهاند دل و جانتان از گزند
💐🙏
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
آمدن پيران به كوه هماون ٢
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
كردگار سپهر بلند رهاند دل و جانتان از گزند
💐🙏
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
بزرگ ترين جايگاه « #ديدار» جهانيان
نوشته ی فريدون جنيدي
🔸در مواجهه با موضوع گردش (و نه گردشگری) در #دريای_پارس، نامگذاری #اشتباه، نخستين چالش بر سر راه ماست. شواهد تاريخی در تمام دنيا، حکايت از آن دارند که اين دريا در طول قرن ها، به نام دريای پارس شناخته می شده و چنين نامگذاری ای می تواند، جهانی باشد؛ اما وقتی ما از واژه « #خليج» که يک واژه #عربی است، استفاده می کنيم، بايد بپذيريم که اعراب سريعا از آن بهره برداری کرده و سعی می کنند آن را به نفع خود مصادره کنند که واژه جعلي «خليج ع ر ب ي» يکی از اينهاست. از ياد نبريم که در تمامی نوشته های کهن ایرانی و حتی نوشته هایی از سه هزار سال پيش، اين مکان، دریای پارس ناميده شده و ما نبايد به هيچ عنوان از واژه هایی که از فرهنگ ما برنخاسته اند برای اين نامگذاری استفاده کنيم. چالش ما در حوزه گردش در دریای پارس هم دقيقا از همين جا آغاز می شود؛ چرا که اين دريا حقيقتا گنجينه بزرگی است که جهانيان آرزوی ديدارش را دارند.
🔹سخن گفتن درباره اين گنجينه بزرگ در بخش های مختلف، کار بسيار دشواری است، اما نمونه های تاریخی و پتانسيل های آن نشان می دهد که در صورت شناخت درست، می توان از اين گنجينه بزرگ، پهنه ای گردشی برای تمام مردم جهان ساخت. برای نمونه، در یکی از جزاير دریای پارس، خاکی است که به یکی از شرکت های فرانسوی واگذار می شود تا بهترين لوازم آرایشی جهان را توليد کند. متاسفانه اين گنج در دست ماست، اما نیروی ديدار آن را نداريم؛ انبوهی از بهترين مخازن مرجانی جهان را در اين دريا می توان پيدا کرد، اما ما نسبت به آن بی توجه هستيم. نخستين مرواريد جهان از اين دريا صيد شده و حتي کاوش های باستان شناسی نشان می دهد که قدیمی ترين صدف کشف شده جهان که عمری ۵ هزار ساله دارد، از دل دریای پارس بيرون آمده و تمام اين ویژگی ها، سازنده يک گنجينه بزرگ گردشی است و تنها در صورت توجه به ويژگي های همه جانبه اين دريا، می توان اميدوار بود که دریای پارس بزرگ ترين جايگاه ديدار جهانيان شود.
روزنامه شرق ، شماره ۱۷۲۰
به تاريخ ۱۳۹۲/۲/۱۰ ، صفحه ١
@sobhosher
@BiutifulIran
نوشته ی فريدون جنيدي
🔸در مواجهه با موضوع گردش (و نه گردشگری) در #دريای_پارس، نامگذاری #اشتباه، نخستين چالش بر سر راه ماست. شواهد تاريخی در تمام دنيا، حکايت از آن دارند که اين دريا در طول قرن ها، به نام دريای پارس شناخته می شده و چنين نامگذاری ای می تواند، جهانی باشد؛ اما وقتی ما از واژه « #خليج» که يک واژه #عربی است، استفاده می کنيم، بايد بپذيريم که اعراب سريعا از آن بهره برداری کرده و سعی می کنند آن را به نفع خود مصادره کنند که واژه جعلي «خليج ع ر ب ي» يکی از اينهاست. از ياد نبريم که در تمامی نوشته های کهن ایرانی و حتی نوشته هایی از سه هزار سال پيش، اين مکان، دریای پارس ناميده شده و ما نبايد به هيچ عنوان از واژه هایی که از فرهنگ ما برنخاسته اند برای اين نامگذاری استفاده کنيم. چالش ما در حوزه گردش در دریای پارس هم دقيقا از همين جا آغاز می شود؛ چرا که اين دريا حقيقتا گنجينه بزرگی است که جهانيان آرزوی ديدارش را دارند.
🔹سخن گفتن درباره اين گنجينه بزرگ در بخش های مختلف، کار بسيار دشواری است، اما نمونه های تاریخی و پتانسيل های آن نشان می دهد که در صورت شناخت درست، می توان از اين گنجينه بزرگ، پهنه ای گردشی برای تمام مردم جهان ساخت. برای نمونه، در یکی از جزاير دریای پارس، خاکی است که به یکی از شرکت های فرانسوی واگذار می شود تا بهترين لوازم آرایشی جهان را توليد کند. متاسفانه اين گنج در دست ماست، اما نیروی ديدار آن را نداريم؛ انبوهی از بهترين مخازن مرجانی جهان را در اين دريا می توان پيدا کرد، اما ما نسبت به آن بی توجه هستيم. نخستين مرواريد جهان از اين دريا صيد شده و حتي کاوش های باستان شناسی نشان می دهد که قدیمی ترين صدف کشف شده جهان که عمری ۵ هزار ساله دارد، از دل دریای پارس بيرون آمده و تمام اين ویژگی ها، سازنده يک گنجينه بزرگ گردشی است و تنها در صورت توجه به ويژگي های همه جانبه اين دريا، می توان اميدوار بود که دریای پارس بزرگ ترين جايگاه ديدار جهانيان شود.
روزنامه شرق ، شماره ۱۷۲۰
به تاريخ ۱۳۹۲/۲/۱۰ ، صفحه ١
@sobhosher
@BiutifulIran
Telegram
attach 📎
Forwarded from Mary R
بخشی از متن سخنرانی خانم دکتر #ژاله_آموزگار، عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی است:
.... «اَردوی سورَه اَناهیتا» که معمولا او را با نام «اَناهیتا» می شناسیم به عنوان ایزد بانوی آبها. آب در همه جا و به خصوص در سرزمین ما شریان زندگی است و سپردن خویشکاری آن به یک ایزد بانو خود جالب توجه است. به خصوص اگر توجه کنیم که در آغاز، در اساطیر ایران، ایزد آبها، مرد خدایی مهم به نام «اَپام نپات» یا «بُرزایزد» بوده است. با مقامی بسیار والا و یکی از سه ایزدی که لقب اهوره داشته است، همپای اهوره مزدا و مهر، و نامش به معنی «فرزند آبها» است و صفت او نیرومندی، بلند بالایی، تندی و تیزی است. اما این ایزد صاحب مقام به تدریج در برابر جاذبه های اناهیتا رنگ می بازد و هم نیز ویژگی ها و سرانجام مقامش را در این راستا به ایزد بانو منتقل می کند. تجسم او در «آبان یشت» چنین است: دوشیزه ای جوان، درخشان، آزاده نژاد، زیبا چهره، بلند بالا، خوش اندام، زورمند، برومند، با اندامی برازنده، کمر تنگ بر میان بر میان بسته، به گوهرها آراسته، با طوقی زرین بر گردن، گوشواری چهار گوش در گوش، تاجی با صد ستارۀ هشت گوش بر سر، موزه های درخشان با بندهای زرین در پا، با بالاپوش زرین پرچین بر تن، با ابهت؛ در بزرگی همانند همۀ آبهای روی زمین است که به نیرومندی روان باشد. اوست دارندۀ هزار دریاچه، هزار رود، هر یک به درازای چهل روز راه مرد چابک سوار. او در کرانۀ هر یک از این دریاچه ها کاخی روشن دارد با یکصد پنجره و هزار ستون. او در گردونه ای می نشیند که چهار اسب سفید یکرنگ دارد، لگام گردونه را برمی گیرد و پیش می برد و بر همۀ دشمنان و دیوان و دیو پرستان، جادوان و پریان غلبه می کند. او تواناترین است و توان بخش. همۀ فرمانروایان برای پیروزی بر هماوردان خویش از او یاری می خواهند. هوشنگ، جمشید، فریدون، گرشاسب نریمان، کاووس، کیخسرو، توس، جاماسب و ... بر او نیاز می برند و ازاو طلب نیرو می کنند و از او می خواهند که آنان را یاری کند تا بر دشمنان پیروز شوند. اناهیتا خواستۀ آنان را برآورده می کند. افراسیاب و اژدهاک نیز برای او پیشکش می آورند و او را با خطاب «ای توانا» به یاری می خوانند. اما این ایزد بانو به آنان کامیابی نمی بخشد. قدرت و نیروی او تنها به پهلوانان ایران تعلق دارد.
پ.نوشت : منبع ⬅ http://www.kniknam.com/content/استوره-در-گفتار-ژاله-آموزگار
کیمیای هستی، سرای شعر و ادب🍀
🆔 @kimiayehasti
.... «اَردوی سورَه اَناهیتا» که معمولا او را با نام «اَناهیتا» می شناسیم به عنوان ایزد بانوی آبها. آب در همه جا و به خصوص در سرزمین ما شریان زندگی است و سپردن خویشکاری آن به یک ایزد بانو خود جالب توجه است. به خصوص اگر توجه کنیم که در آغاز، در اساطیر ایران، ایزد آبها، مرد خدایی مهم به نام «اَپام نپات» یا «بُرزایزد» بوده است. با مقامی بسیار والا و یکی از سه ایزدی که لقب اهوره داشته است، همپای اهوره مزدا و مهر، و نامش به معنی «فرزند آبها» است و صفت او نیرومندی، بلند بالایی، تندی و تیزی است. اما این ایزد صاحب مقام به تدریج در برابر جاذبه های اناهیتا رنگ می بازد و هم نیز ویژگی ها و سرانجام مقامش را در این راستا به ایزد بانو منتقل می کند. تجسم او در «آبان یشت» چنین است: دوشیزه ای جوان، درخشان، آزاده نژاد، زیبا چهره، بلند بالا، خوش اندام، زورمند، برومند، با اندامی برازنده، کمر تنگ بر میان بر میان بسته، به گوهرها آراسته، با طوقی زرین بر گردن، گوشواری چهار گوش در گوش، تاجی با صد ستارۀ هشت گوش بر سر، موزه های درخشان با بندهای زرین در پا، با بالاپوش زرین پرچین بر تن، با ابهت؛ در بزرگی همانند همۀ آبهای روی زمین است که به نیرومندی روان باشد. اوست دارندۀ هزار دریاچه، هزار رود، هر یک به درازای چهل روز راه مرد چابک سوار. او در کرانۀ هر یک از این دریاچه ها کاخی روشن دارد با یکصد پنجره و هزار ستون. او در گردونه ای می نشیند که چهار اسب سفید یکرنگ دارد، لگام گردونه را برمی گیرد و پیش می برد و بر همۀ دشمنان و دیوان و دیو پرستان، جادوان و پریان غلبه می کند. او تواناترین است و توان بخش. همۀ فرمانروایان برای پیروزی بر هماوردان خویش از او یاری می خواهند. هوشنگ، جمشید، فریدون، گرشاسب نریمان، کاووس، کیخسرو، توس، جاماسب و ... بر او نیاز می برند و ازاو طلب نیرو می کنند و از او می خواهند که آنان را یاری کند تا بر دشمنان پیروز شوند. اناهیتا خواستۀ آنان را برآورده می کند. افراسیاب و اژدهاک نیز برای او پیشکش می آورند و او را با خطاب «ای توانا» به یاری می خوانند. اما این ایزد بانو به آنان کامیابی نمی بخشد. قدرت و نیروی او تنها به پهلوانان ایران تعلق دارد.
پ.نوشت : منبع ⬅ http://www.kniknam.com/content/استوره-در-گفتار-ژاله-آموزگار
کیمیای هستی، سرای شعر و ادب🍀
🆔 @kimiayehasti
kniknam
استوره در گفتار ژاله آموزگار
دبا: عصر روز سه شنبه 11 / 9 / 1393 به پاس مقاومت زنان کرد در برابر سلفیان تندرو، یک نشست تخصصی با عنوان « ظرفیت های اجتماعی زنان در تاریخ و فرهنگ ایران » در مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی برگزار شد. آنچه در زیر می خوانید متن سخنرانی خانم دکتر ژاله آموزگار،…
Forwarded from اتچ بات
#شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
آگهي كيخسرو از توس و گودرز
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
سرت سبز دلت شادمان
تنت دور از بد بدگمان
💐🙏
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
آگهي كيخسرو از توس و گودرز
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
سرت سبز دلت شادمان
تنت دور از بد بدگمان
💐🙏
@sobhosher
Telegram
attach 📎
@sobhosher
#گوهروهنر
🔹 #فرهنگ_ایرانی بر بنیاد تعامل دوسویهی اضداد شکل پذیرفته است. در این فرهنگ اضداد چون دوگانههای ازلی در عین حال که با هم در رویه و نمود، ستیزی مستدام را بسیجیدهاند، در زیره و بود دست در دست هم دارند و با هم یگانگی جهان هستی را سامان میدهند. بنابراین جهان حاصل دوگانههایی یگانه است. جنگ و صلح، مهر و کین، شادی و غم، ننگ و نام و از آن جمله هنر و گوهر در عین درگیری با هم خدمتگزاران همند.
🔸در #شاهنامه اصول کارها در دست گوهرهای قهرمانان است اما همین قهرمانان با کسب هنرهای گوناگون، رویدادها را رقم میزنند و حوادث حماسه را به پیش میبرند. هنرها، نخست تواناییها و امکاناتی است که آدمیان برای توفیق در میدانهای جنگ به حاصل میکنند که از آن میان تیراندازی، شمشیرزنی، کمندافکنی، سپرداری و آیینهای کناری نبردها چون چوگانبازی را میتوان نام برد اما در کنار هنرهای رزمی به هنرهای بزمی چون چامهسرایی، پایبازی و دستافشانی، میگساری و بزمافروزی باز میخوریم. گذشته از این دو ردهی هنری رزمی و بزمی، جلوههای آشکارتری از هنرهای زیبا چونان خنیاگری، نوازندگی، نگارگری، پیکرتراشی و دیگر تواناییهایی که آدمیان در طول زندگانی خود با ورزش و کار مداوم به دست میآورند، از این دستاند.
هنرها در ادامه و استمرار توانشهای گوهری بروز میکنند و میبالند. بايد يگانگي ذاتي گوهر و هنر را بپذيريم. به همان گونه كه گوهر در پديد آمدن هنر، نقش بازي ميكند، در دراز مدّت، هنر نيز در سامانهي گوهري هنرمند، دخالت خواهد داشت. بدين سان است كه تكامل نوعي انسان تحقّق ميپذيرد. همين در هم تنيدگي گوهر و هنر است كه فرهنگهاي بشري را پديد آورده و تكامل ميبخشد.
🔻گذشته از شاهنامه، منابع ديگر فرهنگ ايراني نيز حاكي از درهم تنيدگي اين دو جوهرهي بنيادين در وجود آدمياند. نظامي كه خود يكي از پيروان فردوسي است در هفت پيكر، سروده است:
اي هزار آفرين برآن گهري
كآرد از طبع، اين چنين هنري
🔺پيوستگي گوهر و هنر در وجود پيچاپيچ مردم را از آن جا دريافت ميكنيم كه اين موجود، اوّل و آخر همهي هستي است و اين حاكي از دخالت تدوير زمان در وجود اوست. اين بدان معني است كه در عين حالي كه نخست گوهر انسان، از هنر خداوند، اشتقاق مييابد، خود موجد هنر انساني است و اين دوگانگي نيز، در دراز مدّت، به يگانگي خواهد كشيد و همين يگانگي است كه سرانجام، دايرهي هنر و گوهر را در وجود انساني، كامل ميكند.
خوشبختي هر پديدار از جمله آدميزاد، اتّصال سَر و بنِ كمانهاي دوگانهي اضداد و شوربختي هر پديدار متقابلاً، انفصال آن دو كمان از يكديگر است. اكثريّت قريب به اتّفاق انسانها، در چنبرهي قوسي بيضوي با دو كانون متّضاد ميزيند و بر اين قاعده، شمار اندكي حكم استثنا را دارند و آنان كسانياند كه توانستهاند چنبرهي قوس خويش را با اندكي فشار آوردن بر يكي از دو سويههاي خود به چنبرهاي دايرهگون، با كانوني تك، بدل كنند. تنها با اين چرخ است كه ميتوان به تعالي سيّال حقيقت دست يافت و اين چرخ تنها به آناني سواري تواند داد كه از دو گانگيها رسته و به يگانگي پيوستهاند، يعني هنر و گوهرشان يكي شده است و نه با خود در ستيزند و نه با جهان در جنگ؛ نه با خودآگاه خود مشكل و نه با ناخودآگاه خويش درگيري دارند.
اگر ميان گوهر و هنر در وجودمان پيوستگي تام و تمام ايجاد كنيم توفيق يافتهايم و سعادتمنديم. امّا اگر ميان آن دو نتوانيم آشتي به وجود آوريم، شوربختيم.
وظیفهي ما آدمیان این است که حقیقت گوهری خویش را به یاری کسب هنرهای مناسب از قوه به فعل آوریم و گرنه داشتن گوهر خوب به تنهایی کارساز نیست:
کسی کاو ندارد هــــنر با نژاد،
مکن زو به نیز از کم و بیش، یاد!
گهر بیهنر ناپسند است و خوار؛
بدین داستان زد یکی شهـــریار
دكتر #قدمعلی_سرامی
@sobhosher
#گوهروهنر
🔹 #فرهنگ_ایرانی بر بنیاد تعامل دوسویهی اضداد شکل پذیرفته است. در این فرهنگ اضداد چون دوگانههای ازلی در عین حال که با هم در رویه و نمود، ستیزی مستدام را بسیجیدهاند، در زیره و بود دست در دست هم دارند و با هم یگانگی جهان هستی را سامان میدهند. بنابراین جهان حاصل دوگانههایی یگانه است. جنگ و صلح، مهر و کین، شادی و غم، ننگ و نام و از آن جمله هنر و گوهر در عین درگیری با هم خدمتگزاران همند.
🔸در #شاهنامه اصول کارها در دست گوهرهای قهرمانان است اما همین قهرمانان با کسب هنرهای گوناگون، رویدادها را رقم میزنند و حوادث حماسه را به پیش میبرند. هنرها، نخست تواناییها و امکاناتی است که آدمیان برای توفیق در میدانهای جنگ به حاصل میکنند که از آن میان تیراندازی، شمشیرزنی، کمندافکنی، سپرداری و آیینهای کناری نبردها چون چوگانبازی را میتوان نام برد اما در کنار هنرهای رزمی به هنرهای بزمی چون چامهسرایی، پایبازی و دستافشانی، میگساری و بزمافروزی باز میخوریم. گذشته از این دو ردهی هنری رزمی و بزمی، جلوههای آشکارتری از هنرهای زیبا چونان خنیاگری، نوازندگی، نگارگری، پیکرتراشی و دیگر تواناییهایی که آدمیان در طول زندگانی خود با ورزش و کار مداوم به دست میآورند، از این دستاند.
هنرها در ادامه و استمرار توانشهای گوهری بروز میکنند و میبالند. بايد يگانگي ذاتي گوهر و هنر را بپذيريم. به همان گونه كه گوهر در پديد آمدن هنر، نقش بازي ميكند، در دراز مدّت، هنر نيز در سامانهي گوهري هنرمند، دخالت خواهد داشت. بدين سان است كه تكامل نوعي انسان تحقّق ميپذيرد. همين در هم تنيدگي گوهر و هنر است كه فرهنگهاي بشري را پديد آورده و تكامل ميبخشد.
🔻گذشته از شاهنامه، منابع ديگر فرهنگ ايراني نيز حاكي از درهم تنيدگي اين دو جوهرهي بنيادين در وجود آدمياند. نظامي كه خود يكي از پيروان فردوسي است در هفت پيكر، سروده است:
اي هزار آفرين برآن گهري
كآرد از طبع، اين چنين هنري
🔺پيوستگي گوهر و هنر در وجود پيچاپيچ مردم را از آن جا دريافت ميكنيم كه اين موجود، اوّل و آخر همهي هستي است و اين حاكي از دخالت تدوير زمان در وجود اوست. اين بدان معني است كه در عين حالي كه نخست گوهر انسان، از هنر خداوند، اشتقاق مييابد، خود موجد هنر انساني است و اين دوگانگي نيز، در دراز مدّت، به يگانگي خواهد كشيد و همين يگانگي است كه سرانجام، دايرهي هنر و گوهر را در وجود انساني، كامل ميكند.
خوشبختي هر پديدار از جمله آدميزاد، اتّصال سَر و بنِ كمانهاي دوگانهي اضداد و شوربختي هر پديدار متقابلاً، انفصال آن دو كمان از يكديگر است. اكثريّت قريب به اتّفاق انسانها، در چنبرهي قوسي بيضوي با دو كانون متّضاد ميزيند و بر اين قاعده، شمار اندكي حكم استثنا را دارند و آنان كسانياند كه توانستهاند چنبرهي قوس خويش را با اندكي فشار آوردن بر يكي از دو سويههاي خود به چنبرهاي دايرهگون، با كانوني تك، بدل كنند. تنها با اين چرخ است كه ميتوان به تعالي سيّال حقيقت دست يافت و اين چرخ تنها به آناني سواري تواند داد كه از دو گانگيها رسته و به يگانگي پيوستهاند، يعني هنر و گوهرشان يكي شده است و نه با خود در ستيزند و نه با جهان در جنگ؛ نه با خودآگاه خود مشكل و نه با ناخودآگاه خويش درگيري دارند.
اگر ميان گوهر و هنر در وجودمان پيوستگي تام و تمام ايجاد كنيم توفيق يافتهايم و سعادتمنديم. امّا اگر ميان آن دو نتوانيم آشتي به وجود آوريم، شوربختيم.
وظیفهي ما آدمیان این است که حقیقت گوهری خویش را به یاری کسب هنرهای مناسب از قوه به فعل آوریم و گرنه داشتن گوهر خوب به تنهایی کارساز نیست:
کسی کاو ندارد هــــنر با نژاد،
مکن زو به نیز از کم و بیش، یاد!
گهر بیهنر ناپسند است و خوار؛
بدین داستان زد یکی شهـــریار
دكتر #قدمعلی_سرامی
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
خواب ديدن توس سياوش را
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
روشن روان باشيد و تندرست
💐🙏
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
خواب ديدن توس سياوش را
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
روشن روان باشيد و تندرست
💐🙏
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
مجله بخارا برگزار ميكند
#شب_شاهنامه_کودک_و_نوجوان
به مناسبت انتشار شاهنامه دوازده جلدی توسط نشر دیبایه شبی از شبهای بخارا به رونمایی و معرفی این شاهنامه اختصاص یافته است که در ساعت پنج بعد از ظهر پنجشنبه پانزدهم اذر ۱۳۹۷ در خانه گفتمان شهر (وارطان) برگزار می شود.
#شاهنامهی کودک و نوجوان یک مجموعهی دوازده جلدیست که تاریخ را با هنر و داستان را با پژوهش پیوند زده است. برای اولین بار، مخاطبِ کمسال آنقدر جدی گرفته شده که نقشهی تک تکِ داستانهای شاهنامه برایش ترسیم گردیده، دودمانِ شاهان و پهلوانان در درختانِ جداگانه نقش بسته، تصاویر دلکش در سراسر کتابها پراکنده شده و فرهنگ واژگان، نام کَسان و جایهای شاهنامه با توضیحات مفصل و جالب در آخر هر کتاب آمدهاند.
هشت جلدِ نخست ـ از دیباچه تا پایانِ هفتخانِ اسفندیار ـ مبتنی بر نسخهی تصحیح استاد دکتر جلال خالقی مطلق متنی وفادار به اصل، ترکیبِ نظم و نثر و توام با جزییات اصیل را به خوانندهی جوان ارائه میدهد که زبان ساده و حماسی آن، در کنار افزودههای علمی ـ پژوهشی، این اثر را نهتنها برای مخاطب خاص بلکه برای همگان خوشگوار و پرنگار میسازد.
شاهنامهی کودک و نوجوان بازنویسیِ غنیشدهی شاهکار حکیم و همپذیریِ نوآوریست در شرح اساطیر.
در شب شاهنامه کودک و نوجوان استادان: نوش افرین انصاری ، جلال خالقی مطلق ، محمد ناصر مودودی، شهرداد میرزایی و علی دهباشی سخنرانی خواهند کرد. و دربخشی دیگر برنامه نقالی از سوی گروه نوجوان هزاران اجرا خواهد شد.
🚖 #تهران خانه گفتمان شهر (وارطان ) . میدان فلسطین . خیابان طالقانی غربی . ضلع جنوبی . پلاک ۵۱۴
@bukharamag
@sobhosher
#شب_شاهنامه_کودک_و_نوجوان
به مناسبت انتشار شاهنامه دوازده جلدی توسط نشر دیبایه شبی از شبهای بخارا به رونمایی و معرفی این شاهنامه اختصاص یافته است که در ساعت پنج بعد از ظهر پنجشنبه پانزدهم اذر ۱۳۹۷ در خانه گفتمان شهر (وارطان) برگزار می شود.
#شاهنامهی کودک و نوجوان یک مجموعهی دوازده جلدیست که تاریخ را با هنر و داستان را با پژوهش پیوند زده است. برای اولین بار، مخاطبِ کمسال آنقدر جدی گرفته شده که نقشهی تک تکِ داستانهای شاهنامه برایش ترسیم گردیده، دودمانِ شاهان و پهلوانان در درختانِ جداگانه نقش بسته، تصاویر دلکش در سراسر کتابها پراکنده شده و فرهنگ واژگان، نام کَسان و جایهای شاهنامه با توضیحات مفصل و جالب در آخر هر کتاب آمدهاند.
هشت جلدِ نخست ـ از دیباچه تا پایانِ هفتخانِ اسفندیار ـ مبتنی بر نسخهی تصحیح استاد دکتر جلال خالقی مطلق متنی وفادار به اصل، ترکیبِ نظم و نثر و توام با جزییات اصیل را به خوانندهی جوان ارائه میدهد که زبان ساده و حماسی آن، در کنار افزودههای علمی ـ پژوهشی، این اثر را نهتنها برای مخاطب خاص بلکه برای همگان خوشگوار و پرنگار میسازد.
شاهنامهی کودک و نوجوان بازنویسیِ غنیشدهی شاهکار حکیم و همپذیریِ نوآوریست در شرح اساطیر.
در شب شاهنامه کودک و نوجوان استادان: نوش افرین انصاری ، جلال خالقی مطلق ، محمد ناصر مودودی، شهرداد میرزایی و علی دهباشی سخنرانی خواهند کرد. و دربخشی دیگر برنامه نقالی از سوی گروه نوجوان هزاران اجرا خواهد شد.
🚖 #تهران خانه گفتمان شهر (وارطان ) . میدان فلسطین . خیابان طالقانی غربی . ضلع جنوبی . پلاک ۵۱۴
@bukharamag
@sobhosher
Telegram
attach 📎
📖درس گفتاری درباره #حکیم_فردوسی
دكتر #قدمعلی_سرامی
🔸 #قهرمانان_حماسه_ملّي
ما آدمياني داراي گوشت و پوستاند و از همان غرايزي برخوردارند كه من و تو برخوداريم. بنابراين اگر از استثناها بگذريم، همه مظاهر نقص بشرياند.
🔹رفتار بزرگترين شاهان: كاووس، كيخسرو، گشتاسب، اسكندر، اردشير، بهرام گور، كسري و خسرو پرويز را بارها ناخردمندانه ميبينيم. با دوستداشتنيترين شاهزادگان شاهنامه، ايرج، سياووش، فرود، اسفنديار و نوشزاد، گاهگاه در حال انجام كارهاي بيمنطق، ديدار ميكنيم. با دستوراني دانا چون جاماسب و بوذرجمهر گاه در نهايت خردباختگي روياروي ميشويم. زنان شاهنامه را تقريباً همه جا در حال بردگي چشمها و گوشهايشان مينگريم. حتّي پيامبران اين حماسه؛ زرتشت، ماني، مزدك را چندان خردمند نمييابيم. يكي را برافروزندهي آتش جنگ ميان ايرانيان و تورانيان، در عهد ارجاسب و گشتاسب ميبينيم؛ به تماشاي پوست انباشته از كاه ديگري بر فراز دار ميايستيم و با سديگر كه مبلّغ غارت و مروّج هرج و مرج است، در كنار يكصد هزار قرباني در خاك كشتهاش ديدار ميكنيم. حتّي ابر قهرمان شاهنامه، تقدير بيپير، فرياد فردوسي را برآورده است و چندان لاابالي است كه حكيم توس ديوانهاش ميخواند.
🔴 بنابراين در #شاهنامه به جستجوي انسان كامل نميتوان رفت و اصلاً انسان حماسي، انساني است در مرز ميان خامي و پختگي و در اين اثر بزرگ، هيچ انسان سوختهاي سراغ نداريم؛ حتّي سياووش كه از ميان كوه آتش گذشته است، از سوختگان نيست، هيچ قهرماني در شاهنامه نميشناسيم كه از نقص مبرّا باشد. همهي پلنگاني كه از اين بلندي، از زمين به سوي آسمان بر ميجهند و شكار ماه را ميبسيجند، به پستي فرو مي افتند.
@sobhosher
دكتر #قدمعلی_سرامی
🔸 #قهرمانان_حماسه_ملّي
ما آدمياني داراي گوشت و پوستاند و از همان غرايزي برخوردارند كه من و تو برخوداريم. بنابراين اگر از استثناها بگذريم، همه مظاهر نقص بشرياند.
🔹رفتار بزرگترين شاهان: كاووس، كيخسرو، گشتاسب، اسكندر، اردشير، بهرام گور، كسري و خسرو پرويز را بارها ناخردمندانه ميبينيم. با دوستداشتنيترين شاهزادگان شاهنامه، ايرج، سياووش، فرود، اسفنديار و نوشزاد، گاهگاه در حال انجام كارهاي بيمنطق، ديدار ميكنيم. با دستوراني دانا چون جاماسب و بوذرجمهر گاه در نهايت خردباختگي روياروي ميشويم. زنان شاهنامه را تقريباً همه جا در حال بردگي چشمها و گوشهايشان مينگريم. حتّي پيامبران اين حماسه؛ زرتشت، ماني، مزدك را چندان خردمند نمييابيم. يكي را برافروزندهي آتش جنگ ميان ايرانيان و تورانيان، در عهد ارجاسب و گشتاسب ميبينيم؛ به تماشاي پوست انباشته از كاه ديگري بر فراز دار ميايستيم و با سديگر كه مبلّغ غارت و مروّج هرج و مرج است، در كنار يكصد هزار قرباني در خاك كشتهاش ديدار ميكنيم. حتّي ابر قهرمان شاهنامه، تقدير بيپير، فرياد فردوسي را برآورده است و چندان لاابالي است كه حكيم توس ديوانهاش ميخواند.
🔴 بنابراين در #شاهنامه به جستجوي انسان كامل نميتوان رفت و اصلاً انسان حماسي، انساني است در مرز ميان خامي و پختگي و در اين اثر بزرگ، هيچ انسان سوختهاي سراغ نداريم؛ حتّي سياووش كه از ميان كوه آتش گذشته است، از سوختگان نيست، هيچ قهرماني در شاهنامه نميشناسيم كه از نقص مبرّا باشد. همهي پلنگاني كه از اين بلندي، از زمين به سوي آسمان بر ميجهند و شكار ماه را ميبسيجند، به پستي فرو مي افتند.
@sobhosher