يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
✍🏻: #خسرو_گلسرخی & #مایا_آنجلو
#موضوع_مشترک
برگردان : آزاده کامیار (در بخش نظرات بخوانید)
@sobhosher
☕️
✍🏻: #خسرو_گلسرخی & #مایا_آنجلو
#موضوع_مشترک
برگردان : آزاده کامیار (در بخش نظرات بخوانید)
@sobhosher
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
ما را مثل عقرب بار آوردهاند؛ مثل عقرب!
ما مردم، صبح که سر از بالین برمیداریم تا شب که کـپه مرگمان را میگذاریم، مدام همدیگر را میگـَزیم!بخیلیم؛ بخیل! خوشمان میآید که سر راه دیگران سنگ بیاندازیم؛ خوشمان میآید که دیگران را خوار و فلج ببینیم.
اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را میجوَد! تنگ نظریم ما مردم. تنگ نظر و بخیل! بخیل و بدخواه. وقتی میبینیم دیگری سر گرسنه زمین میگذارد، انگار خیال ما راحت تر است. وقتی میبینیم کسی محتاج است، اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه خاطر جمعی ما هست. انگار که از سرپا بودن همدیگر بیم داریم!
✍🏻 #محمود_دولتآبادی
📚: #کلیدر
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
ما را مثل عقرب بار آوردهاند؛ مثل عقرب!
ما مردم، صبح که سر از بالین برمیداریم تا شب که کـپه مرگمان را میگذاریم، مدام همدیگر را میگـَزیم!بخیلیم؛ بخیل! خوشمان میآید که سر راه دیگران سنگ بیاندازیم؛ خوشمان میآید که دیگران را خوار و فلج ببینیم.
اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را میجوَد! تنگ نظریم ما مردم. تنگ نظر و بخیل! بخیل و بدخواه. وقتی میبینیم دیگری سر گرسنه زمین میگذارد، انگار خیال ما راحت تر است. وقتی میبینیم کسی محتاج است، اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه خاطر جمعی ما هست. انگار که از سرپا بودن همدیگر بیم داریم!
✍🏻 #محمود_دولتآبادی
📚: #کلیدر
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_پنجاه_پنجم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_پنجاه_پنجم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from ایران زیبايم (Mary R)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#اصفهان
#نقش_جهان
#قیصریه
بر دل نقش جهانش دیدم
نقشی از درد جهان من و توست
✍🏻: ؟
درود،
الهی تا جهان باشد، به شادی در جهان باشید… 🙏🏻
@My_BeautifulIran
#نقش_جهان
#قیصریه
بر دل نقش جهانش دیدم
نقشی از درد جهان من و توست
✍🏻: ؟
درود،
الهی تا جهان باشد، به شادی در جهان باشید… 🙏🏻
@My_BeautifulIran
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرجهان
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
لا نريد أن نكون أبطالًا أكثر ،
لا نريد أن نكون ضحايا أكثر،
لا نريد أكثر من أن نكون بشرًا عاديين.
نمیخواهیم که بیش از این قهرمان باشیم
و نمیخواهیم که بیشتر قربانی بشویم
چیزی بیشتر از اینکه :
انسان هایی عادی باشیم نمیخواهیم.
✍🏻: #محمود_درویش
ترجمه: محمدرضا موسوی
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
#شعرجهان
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
لا نريد أن نكون أبطالًا أكثر ،
لا نريد أن نكون ضحايا أكثر،
لا نريد أكثر من أن نكون بشرًا عاديين.
نمیخواهیم که بیش از این قهرمان باشیم
و نمیخواهیم که بیشتر قربانی بشویم
چیزی بیشتر از اینکه :
انسان هایی عادی باشیم نمیخواهیم.
✍🏻: #محمود_درویش
ترجمه: محمدرضا موسوی
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى
🔹 «من درآوردی»
در مراسم هزارمین سال تولد فردوسی، عدهای از خاورشناسان از جمله «كریستین سن» دانماركی و عدهای از ادبای ایرانی از جمله «عباس اقبال»، «نصرالله فلسفی» و «رشید یاسمی» حضور داشتند. این عده برای اینكه سر به سر «سعید نفیسی» بگذارند الكی به او گفتند: تازگیها از شاعری به نام «محمدبن مكارمی بلخی» كتابی به نام «البیان فی كل زمان» پیدا شده، جنابعالی چنین شخصی را میشناسید؟
استاد «سعید نفیسی» گفت: اتفاقا از این شخص دیوانی به دست من رسیده به نام «فیوض الانوار فی مكاتیب العالم» كه حاوی اشعاری به فارسی و عربی است. این شاعر در بلخ به دنیا آمده، در هرات زندگی كرده و در بغداد مرحوم شده!
✍🏻: #عمران_صلاحی
@sobhosher
🔹 «من درآوردی»
در مراسم هزارمین سال تولد فردوسی، عدهای از خاورشناسان از جمله «كریستین سن» دانماركی و عدهای از ادبای ایرانی از جمله «عباس اقبال»، «نصرالله فلسفی» و «رشید یاسمی» حضور داشتند. این عده برای اینكه سر به سر «سعید نفیسی» بگذارند الكی به او گفتند: تازگیها از شاعری به نام «محمدبن مكارمی بلخی» كتابی به نام «البیان فی كل زمان» پیدا شده، جنابعالی چنین شخصی را میشناسید؟
استاد «سعید نفیسی» گفت: اتفاقا از این شخص دیوانی به دست من رسیده به نام «فیوض الانوار فی مكاتیب العالم» كه حاوی اشعاری به فارسی و عربی است. این شاعر در بلخ به دنیا آمده، در هرات زندگی كرده و در بغداد مرحوم شده!
✍🏻: #عمران_صلاحی
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
بخشی از شعر « یعقوب پسر شمشیر»
شب پرده میکشد به سرِ کلبه با درنگ
بر بوریا نشسته یـَلی، چهره آذرنگ
از تنگنای فتنۀ بیگانگان به تنگ
اندیشهاش رهایی ازآن یوغ وبند و ننگ
مامِ وطن به گوش دلش میزند نهیب:
تا کِی از این شکیب! تا چند از این درنگ؟!
اندوهگین، به دفترِ میهن کند نگاه
خواند به برگ برگِ وطن سوکنامهای
نقشی نه از امیدی و رنگی نه از نشاط
نِی چنگ و رود و بانگِ سرود و چکامهای
کشورنِزارِ فقر و اسیرِ غمِ خراج
مردم دچار نیستی و رنج و احتیاج
ای بس غرورِ خم شده در جست و جوی نان
دیگر نه از سخنور و از پارسی نشان
در کشورِغریب به بازارِ تازیان،
چوبِ حراج خورده به بالای گل رُخان
وان دلبران که گلبنِ این خانه بوده اند،
از دیده سیلِ اشکِ دمادم گشودهاند
یعقوب بر سیاهی شب خیره میشود
بر بارگاهِ ایزدِ جان سجده میبرد
نالد که: ای خدای کهن ملکِ سروران،
این خاک را ز رستمِ دستان بُود نشان
هرگز مباد خانۀ بیدادِ دشمنان
من بر مدارِ دادم و بر دادگستری،
بیزارم از دروغ و بَری از ستمگری،
سوگندِ من به نار و به نور و به مهر و جان
دادارِ کردگار و فرازندۀ جهان
اینک، به نام و یادِ تو پیمان کنم درست
حاشا که رایِ من شود اندر میانه سست
با نقدِ جان ز ریشه من این فتنه بر کنم
سوزان شرر، به خرمنِ بیگانه افکنم
بازو گشاده، آن گزیده یَلِ ملکِ سیستان،
آن رویگر تبارِ جوانمرد و پهلوان،
پُتکِ گران گرفت به بازوی پر توان،
تا آورد دوباره به جو آبِ رفته را
وان آبروی خاکِ به خونابه خفته را…
✍🏻: #هما_ارژنگی فراخور گرامی زادروزش💐
بانوی نویسنده و مترجم، چکامه سرای میهنی؛ آفرینشگر سرودههایی دربارهی تاریخ و فرهنگ ایران و نامآوران و بزرگان این سرزمین اَهورایی و همراهی و همدردی با دلنگرانیها و درد فرهنگی جامعه و با مردم بودن بهویژه در میان نسل جوان است
چکامههای او، لبریز از نور و روشنی و امید و همچون جویباری روان و نرم و پویان است. نشان عرفان درخشان خاور زمین، و عشق به آب و خاک و امید رهایی انسان از تاریکنای نادانی و پندار و گمان، و آرزوی شناختی (:معرفت) جهان گستر، در کلام نرم و آهنگینَش احساس میشود.
در زادروز هما بانوی فرهیخته دخت شایستهٔ ایران زمین، آرزویش را تکرار میکنیم
“ #برای_آزادی_شادی_مردم_ایران_و_جهان☘️🕊”
━•··•✦❁💟❁✦•··•—
@sobhosher
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
بخشی از شعر « یعقوب پسر شمشیر»
شب پرده میکشد به سرِ کلبه با درنگ
بر بوریا نشسته یـَلی، چهره آذرنگ
از تنگنای فتنۀ بیگانگان به تنگ
اندیشهاش رهایی ازآن یوغ وبند و ننگ
مامِ وطن به گوش دلش میزند نهیب:
تا کِی از این شکیب! تا چند از این درنگ؟!
اندوهگین، به دفترِ میهن کند نگاه
خواند به برگ برگِ وطن سوکنامهای
نقشی نه از امیدی و رنگی نه از نشاط
نِی چنگ و رود و بانگِ سرود و چکامهای
کشورنِزارِ فقر و اسیرِ غمِ خراج
مردم دچار نیستی و رنج و احتیاج
ای بس غرورِ خم شده در جست و جوی نان
دیگر نه از سخنور و از پارسی نشان
در کشورِغریب به بازارِ تازیان،
چوبِ حراج خورده به بالای گل رُخان
وان دلبران که گلبنِ این خانه بوده اند،
از دیده سیلِ اشکِ دمادم گشودهاند
یعقوب بر سیاهی شب خیره میشود
بر بارگاهِ ایزدِ جان سجده میبرد
نالد که: ای خدای کهن ملکِ سروران،
این خاک را ز رستمِ دستان بُود نشان
هرگز مباد خانۀ بیدادِ دشمنان
من بر مدارِ دادم و بر دادگستری،
بیزارم از دروغ و بَری از ستمگری،
سوگندِ من به نار و به نور و به مهر و جان
دادارِ کردگار و فرازندۀ جهان
اینک، به نام و یادِ تو پیمان کنم درست
حاشا که رایِ من شود اندر میانه سست
با نقدِ جان ز ریشه من این فتنه بر کنم
سوزان شرر، به خرمنِ بیگانه افکنم
بازو گشاده، آن گزیده یَلِ ملکِ سیستان،
آن رویگر تبارِ جوانمرد و پهلوان،
پُتکِ گران گرفت به بازوی پر توان،
تا آورد دوباره به جو آبِ رفته را
وان آبروی خاکِ به خونابه خفته را…
✍🏻: #هما_ارژنگی فراخور گرامی زادروزش💐
بانوی نویسنده و مترجم، چکامه سرای میهنی؛ آفرینشگر سرودههایی دربارهی تاریخ و فرهنگ ایران و نامآوران و بزرگان این سرزمین اَهورایی و همراهی و همدردی با دلنگرانیها و درد فرهنگی جامعه و با مردم بودن بهویژه در میان نسل جوان است
چکامههای او، لبریز از نور و روشنی و امید و همچون جویباری روان و نرم و پویان است. نشان عرفان درخشان خاور زمین، و عشق به آب و خاک و امید رهایی انسان از تاریکنای نادانی و پندار و گمان، و آرزوی شناختی (:معرفت) جهان گستر، در کلام نرم و آهنگینَش احساس میشود.
در زادروز هما بانوی فرهیخته دخت شایستهٔ ایران زمین، آرزویش را تکرار میکنیم
“ #برای_آزادی_شادی_مردم_ایران_و_جهان☘️🕊”
━•··•✦❁💟❁✦•··•—
@sobhosher
〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 #فرودگاه
واژۀ فارسیِ «فرودگاه» از دو جزء تشکیل شدهاست: فرود + -گاه.
«فرود» کوتاهشدۀ «فرودآمدن» است و «-گاه» هم پسوندِ مکان است.
بنا بر این فرودگاه یعنی محلِ فرودآمدنِ هواپیما.
🔸اما میدانیم که فرودگاه هم محلِ فرودآمدنِ هواپیماست و هم محلِ به هوا برخاستنِ آن. میبینیم که در ساختِ این واژه فقط به یک جنبه از مفهوم توجه شدهاست. این پدیده در واژهسازی طبیعی است و نباید آن را ضعف تلقی کرد.
🔹جالب است که در زبانِ عربی به جنبۀ دیگرِ مفهوم توجه کردهاند: «مَطار»، به معنیِ فرودگاه، اسمِمکان از طیر و طَیَران و به معنیِ محلِ پرواز یا «پروازگاه» است.
🔺در زبانِ انگلیسی فرودگاه را «بندرِ هوایی» دانستهاند: airport از دو جزءِ air (هوا) و port (بندر) تشکیل شدهاست.
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
📚: گزین گویهها
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 #فرودگاه
واژۀ فارسیِ «فرودگاه» از دو جزء تشکیل شدهاست: فرود + -گاه.
«فرود» کوتاهشدۀ «فرودآمدن» است و «-گاه» هم پسوندِ مکان است.
بنا بر این فرودگاه یعنی محلِ فرودآمدنِ هواپیما.
🔸اما میدانیم که فرودگاه هم محلِ فرودآمدنِ هواپیماست و هم محلِ به هوا برخاستنِ آن. میبینیم که در ساختِ این واژه فقط به یک جنبه از مفهوم توجه شدهاست. این پدیده در واژهسازی طبیعی است و نباید آن را ضعف تلقی کرد.
🔹جالب است که در زبانِ عربی به جنبۀ دیگرِ مفهوم توجه کردهاند: «مَطار»، به معنیِ فرودگاه، اسمِمکان از طیر و طَیَران و به معنیِ محلِ پرواز یا «پروازگاه» است.
🔺در زبانِ انگلیسی فرودگاه را «بندرِ هوایی» دانستهاند: airport از دو جزءِ air (هوا) و port (بندر) تشکیل شدهاست.
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
📚: گزین گویهها
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
━•··•✦❁☀️❁✦•··•━
🌞 #طلوع در #شاهنامه
🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅
چو خورشید بنمود بالای خویش
نشست از بر تخت برجای خویش
✍🏻: #فردوسی
🎤: #مریم_رضوی
🎼: #حسین_دهلوی (سبکبال)
🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅
@sobhosher
🌞 #طلوع در #شاهنامه
🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅
چو خورشید بنمود بالای خویش
نشست از بر تخت برجای خویش
✍🏻: #فردوسی
🎤: #مریم_رضوی
🎼: #حسین_دهلوی (سبکبال)
🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
یکی پیر بد پهلوانی سخن
به گفتار و کردار گشته کهن
چنین گوید از دفتر پهلوان
که پرسید موبد ز نوشینروان
که آن چیست کز کردگار جهان
بخواهد پرستنده اندر نهان
بدان آرزو نیز پاسخ دهد
بدان پاسخش بخت فرخ نهد
یکی دست برداشته به آسمان
همیخواهد از کردگار جهان
نیابد بخواهش همه آرزو
دوچشمش پر از آب و پر چینش رو
به موبد چنین گفت پیروز شاه
که خواهش ز یزدان به اندازه خواه
کزان آرزو دل پراز خون شود
که خواهد که زاندازه بیرون شود
بپرسید نیکی کرا درخورست
بنام بزرگی که زیباترست
چنین داد پاسخ که هرکس که گنج
بیابد پراگنده نابرده رنج
نبخشد نباشد سزاوار تخت
زمان تا زمان تیره گرددش بخت
ز هستی وبخشش بود مرد مه
تو ار گنج داری نبخشی نه به
#فردوسی
پادشاهی نوشین روان
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
@sobhosher
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
یکی پیر بد پهلوانی سخن
به گفتار و کردار گشته کهن
چنین گوید از دفتر پهلوان
که پرسید موبد ز نوشینروان
که آن چیست کز کردگار جهان
بخواهد پرستنده اندر نهان
بدان آرزو نیز پاسخ دهد
بدان پاسخش بخت فرخ نهد
یکی دست برداشته به آسمان
همیخواهد از کردگار جهان
نیابد بخواهش همه آرزو
دوچشمش پر از آب و پر چینش رو
به موبد چنین گفت پیروز شاه
که خواهش ز یزدان به اندازه خواه
کزان آرزو دل پراز خون شود
که خواهد که زاندازه بیرون شود
بپرسید نیکی کرا درخورست
بنام بزرگی که زیباترست
چنین داد پاسخ که هرکس که گنج
بیابد پراگنده نابرده رنج
نبخشد نباشد سزاوار تخت
زمان تا زمان تیره گرددش بخت
ز هستی وبخشش بود مرد مه
تو ار گنج داری نبخشی نه به
#فردوسی
پادشاهی نوشین روان
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
@sobhosher
📝 #شنبههاباداستانهای_شاهنامه
#داستان_شب
🔹بخش ششم
شیرهای خشمگین
✍#یونس_پیرزاده
🎤#الهام_رضازاده
@sobhosher
#داستان_شب
🔹بخش ششم
شیرهای خشمگین
✍#یونس_پیرزاده
🎤#الهام_رضازاده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
✍🏻: #فریدون_معزی_مقدم
فراخور گرامی زادروز #فرهاد_مهراد ☘️خوانندة ترانهٔ گل یخ، مانا باد و نامش🙏🏻
@sobhosher
☕️
✍🏻: #فریدون_معزی_مقدم
فراخور گرامی زادروز #فرهاد_مهراد ☘️خوانندة ترانهٔ گل یخ، مانا باد و نامش🙏🏻
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
کی میشود خاموش با آتش نشانها
بیچاره من بیچاره ما آتش بجانها
بالا نشین برج های واژگونیم
حاشا رسد تا سینه ی ما نردبانها!
جزمرگ درپای درختان حاصلش چیست؟
پر در نیاورده فرار از آشیانها
وقت سقوط سروها دیدم که میریخت
اشک تبر ها پا به پای باغبانها...
این کوه ها باید غزل ها میسرودند
در وصف ما دلگرم ها،سخت استخوانها!
یادقیامت را علاج غصه دیدیم
مانند سیلی خورده گان از پاسبانها!!
از کودکی ناگه به پیری تکیه کردیم
این است نطق آخرین ما جوانها
ما خون دل خوردیم و پژمردیم و مردیم
جز این چه خواهد شد جواب مهربانها؟
✍🏻: #مجتبی_سپید
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
#شعرامروز
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
کی میشود خاموش با آتش نشانها
بیچاره من بیچاره ما آتش بجانها
بالا نشین برج های واژگونیم
حاشا رسد تا سینه ی ما نردبانها!
جزمرگ درپای درختان حاصلش چیست؟
پر در نیاورده فرار از آشیانها
وقت سقوط سروها دیدم که میریخت
اشک تبر ها پا به پای باغبانها...
این کوه ها باید غزل ها میسرودند
در وصف ما دلگرم ها،سخت استخوانها!
یادقیامت را علاج غصه دیدیم
مانند سیلی خورده گان از پاسبانها!!
از کودکی ناگه به پیری تکیه کردیم
این است نطق آخرین ما جوانها
ما خون دل خوردیم و پژمردیم و مردیم
جز این چه خواهد شد جواب مهربانها؟
✍🏻: #مجتبی_سپید
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher