━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
درین وحشت سرا هر کس ز حقگویی به تنگ آمد
به چوب دار چون منصور بیتابانه میپیچد
#صائب_تبریزی
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
درین وحشت سرا هر کس ز حقگویی به تنگ آمد
به چوب دار چون منصور بیتابانه میپیچد
#صائب_تبریزی
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
سنگین نمیشد اینهمه خواب ستمگران
میشد گر از شکستن دلها صدا بلند
✍🏻: #صائب_تبریزی
خط: بختیاری
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
سنگین نمیشد اینهمه خواب ستمگران
میشد گر از شکستن دلها صدا بلند
✍🏻: #صائب_تبریزی
خط: بختیاری
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
نیست درمان مردمِ کج بحث را جز خامشی
ماهیِ لب بسته خون در دل کند، قلّاب را !
✍🏻: #صائب_تبریزی
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
نیست درمان مردمِ کج بحث را جز خامشی
ماهیِ لب بسته خون در دل کند، قلّاب را !
✍🏻: #صائب_تبریزی
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
جز حرف پوچ، قسمت زاهد ز عشق نیست
کف باشد از محیط، نصیب کنارهها...
#صائب
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
جز حرف پوچ، قسمت زاهد ز عشق نیست
کف باشد از محیط، نصیب کنارهها...
#صائب
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
نه ز خامی نقش ها را خام میبندیم ما
پرده بر چشم بد ایام میبندیم ما
فیض بالادست مینا را طلب در کار نیست
چون لب ساغر، لب از ابرام میبندیم ما
می شود همچون فلاخن شهپر پرواز ما
سنگ اگر بر جان بی آرام میبندیم ما
مطلب ما بی دلان از چشم بستن خواب نیست
در به روی آرزوی خام میبندیم ما
گر چه زخم صبح از خورشید میگردد زیاد
رخنه خمیازه را از جام می بندیم ما
در به روی گفتگو، هر چند باشد دلپذیر
با زبان چرب چون بادام میبندیم ما
در ره افتادگی از ما کسی در پیش نیست
نقش بر روی زمین هر گام میبندیم ما
تیغ را دندانه میسازد سپر انداختن
از دعا دایم راه دشنام می بندیم ما
بستگی کفرست در آیین ما آزادگان
می شود زنار اگر احرام میبندیم ما
نیست صائب چون شرر ما را به جان دلبستگی
چشم در آغاز از انجام می بندیم ما
✍🏻: #صائب_تبریزی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
نه ز خامی نقش ها را خام میبندیم ما
پرده بر چشم بد ایام میبندیم ما
فیض بالادست مینا را طلب در کار نیست
چون لب ساغر، لب از ابرام میبندیم ما
می شود همچون فلاخن شهپر پرواز ما
سنگ اگر بر جان بی آرام میبندیم ما
مطلب ما بی دلان از چشم بستن خواب نیست
در به روی آرزوی خام میبندیم ما
گر چه زخم صبح از خورشید میگردد زیاد
رخنه خمیازه را از جام می بندیم ما
در به روی گفتگو، هر چند باشد دلپذیر
با زبان چرب چون بادام میبندیم ما
در ره افتادگی از ما کسی در پیش نیست
نقش بر روی زمین هر گام میبندیم ما
تیغ را دندانه میسازد سپر انداختن
از دعا دایم راه دشنام می بندیم ما
بستگی کفرست در آیین ما آزادگان
می شود زنار اگر احرام میبندیم ما
نیست صائب چون شرر ما را به جان دلبستگی
چشم در آغاز از انجام می بندیم ما
✍🏻: #صائب_تبریزی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
چون چراغ
صبحگاهی، از فروغ آفتاب
پرتو خورشید تابان محو شد در نور عشق!
ناامیدی و امید
اینجا همآغوش همند
صبح را در آستین دارد شبِ دیجور عشق
✍🏻: #صائب_تبریزی
🎤: #ناهیدپرپینچی
ســـلام
#صبحتون_بخیر
صبحگاهی، از فروغ آفتاب
پرتو خورشید تابان محو شد در نور عشق!
ناامیدی و امید
اینجا همآغوش همند
صبح را در آستین دارد شبِ دیجور عشق
✍🏻: #صائب_تبریزی
🎤: #ناهیدپرپینچی
ســـلام
#صبحتون_بخیر
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
یکی را از ملوک مرضی هایل* بود که اعادت* ذکر آن ناکردن اولی. طایفهٔ حکمای یونان متفق شدند* که مر این درد را دوایی نیست مگر زهره* آدمی به چندین صفت موصوف. بفرمود طلب کردن.
دهقان پسری یافتند بر آن صورت که حکیمان گفته بودند، پدرش را و مادرش را بخواند و به نعمت بیکران خشنود گردانیدند و قاضی فتوی داد که خون یکی از رعیت ریختن سلامت پادشه را روا باشد. جلاد قصد کرد، پسر سر سوی آسمان بر آورد و تبسم کرد. ملک پرسیدش که در این حالت چه جای خندیدن است؟ گفت: ناز فرزندان بر پدران و مادران باشد و دعوی پیش قاضی برند و داد از پادشه خواهند. اکنون پدر و مادر به علّت حطام*دنیا مرا به خون در سپردند و قاضی به کشتن فتوی داد و سلطان مصالح خویش اندر هلاک من همیبیند، به جز خدای عزّوجل* پناهی نمیبینم…
✍🏻: #سعــــدی
📚 باب اول (در سیرت پادشاهان)
* هایل: وحشتناک
*اعادت: تکرارکردن
*اولیتر :سزاوارتر
*متفق شدن: همدست و متحد شدن
زَهره: کیسهٔ صفرا
*حطام:مال اندک
*عزوجل: بزرگوار
🍃 بر ضعیفان رحم کردن، رحم بر خود کردن است.
وای بر شیری که آتش در نیستان افکند. #صائب🍃
@sobhosher
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
یکی را از ملوک مرضی هایل* بود که اعادت* ذکر آن ناکردن اولی. طایفهٔ حکمای یونان متفق شدند* که مر این درد را دوایی نیست مگر زهره* آدمی به چندین صفت موصوف. بفرمود طلب کردن.
دهقان پسری یافتند بر آن صورت که حکیمان گفته بودند، پدرش را و مادرش را بخواند و به نعمت بیکران خشنود گردانیدند و قاضی فتوی داد که خون یکی از رعیت ریختن سلامت پادشه را روا باشد. جلاد قصد کرد، پسر سر سوی آسمان بر آورد و تبسم کرد. ملک پرسیدش که در این حالت چه جای خندیدن است؟ گفت: ناز فرزندان بر پدران و مادران باشد و دعوی پیش قاضی برند و داد از پادشه خواهند. اکنون پدر و مادر به علّت حطام*دنیا مرا به خون در سپردند و قاضی به کشتن فتوی داد و سلطان مصالح خویش اندر هلاک من همیبیند، به جز خدای عزّوجل* پناهی نمیبینم…
✍🏻: #سعــــدی
📚 باب اول (در سیرت پادشاهان)
* هایل: وحشتناک
*اعادت: تکرارکردن
*اولیتر :سزاوارتر
*متفق شدن: همدست و متحد شدن
زَهره: کیسهٔ صفرا
*حطام:مال اندک
*عزوجل: بزرگوار
🍃 بر ضعیفان رحم کردن، رحم بر خود کردن است.
وای بر شیری که آتش در نیستان افکند. #صائب🍃
@sobhosher