〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 « #سارا » /sāˈrā/: خالص، ناب، پاک
اگرچه این لفظ به این معنی شایستگی صفت دیگر چیزها را نیز دارد لیکن ترکیب آن بهجز عنبر و مُشک و زر بهنظر نیامده است،
همچو عنبر سارا، و زر سارا. (برهان) دهخدا مینویسد: ”از شواهد زیر و طرز استعمال شعرا استنباط میشود که عنبر سارا ترکیب اضافی است نه وصفی و آن ظاهراً نوع خاصی از عنبر است .
در شرفنامهٔ منیری و نیز در غیاث اللغات بهنقل از کشف اللغات، نوعی از عنبر آمده است“ و ابیات زیر را شاهد می آورد:
نه چو زلف تو عنبر سارا
نه چو روی تو دیبهٔ شُشتر
(مسعود سعد)
زمین چون روی مهرویان برنگ دیبهٔ رومی
هوا چون زلف دلجویان ببوی عنبر سارا
(مسعود سعد)
خط خط که کرد جزع یمانی را
بو از کجاست عنبر سارا را
(ناصرخسرو)
به نظر من اینطور میرسد که دهخدا از مقایسهٔ ”عنبر سارا“ با دیبهٔ ششتر و دیبهٔ رومی و جزع یمانی به این نتیجه رسیده است که سارا نیز باید نامی باشد؛ امّا جایی به نام ’سارا‘ نبوده است که به داشتن عنبر و مُشک و زر نامور باشد.
آنچه از اشعار شاهد در فرهنگها دیدم ترکیب وصفی به نظر میرسید و گمان میکنم داوری دهخدا نادرست باشد.
فرهنگ ریشه شناختی معنایش را ”خالص، صاف، ویژه، بدون آمیختگی و غش“ نوشته است و احتمال داده که به لغت سَره (به معنی نیکو، خالص، بی غش، تمام عیار) مربوط باشد. فرهنگ نظام یاداوری میکند که در سنسکریت sāra به معنی ”بهترین و عالی و خالص“ است.
*
در پادشاهی بهرام گور:
همی خواهم از کردگار جهان که نیرو دهد آشکار و نهان
که با زیردستان مدارا کنیم ز خاک سیه مُشکِ سارا کنیم
معنای رج دوم چنین است: ”کشاورزی کنیم و چنان شود که از خاک، بوی خوش بیاید.“ (از خاک، مُشک خالص و محض میسازیم) دهخدا با وجود توضیح بالا، ”مُشک سارا“ را ”مُشک خالص“ معنی کرده است.
📚: شاهنامهشناسی
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 « #سارا » /sāˈrā/: خالص، ناب، پاک
اگرچه این لفظ به این معنی شایستگی صفت دیگر چیزها را نیز دارد لیکن ترکیب آن بهجز عنبر و مُشک و زر بهنظر نیامده است،
همچو عنبر سارا، و زر سارا. (برهان) دهخدا مینویسد: ”از شواهد زیر و طرز استعمال شعرا استنباط میشود که عنبر سارا ترکیب اضافی است نه وصفی و آن ظاهراً نوع خاصی از عنبر است .
در شرفنامهٔ منیری و نیز در غیاث اللغات بهنقل از کشف اللغات، نوعی از عنبر آمده است“ و ابیات زیر را شاهد می آورد:
نه چو زلف تو عنبر سارا
نه چو روی تو دیبهٔ شُشتر
(مسعود سعد)
زمین چون روی مهرویان برنگ دیبهٔ رومی
هوا چون زلف دلجویان ببوی عنبر سارا
(مسعود سعد)
خط خط که کرد جزع یمانی را
بو از کجاست عنبر سارا را
(ناصرخسرو)
به نظر من اینطور میرسد که دهخدا از مقایسهٔ ”عنبر سارا“ با دیبهٔ ششتر و دیبهٔ رومی و جزع یمانی به این نتیجه رسیده است که سارا نیز باید نامی باشد؛ امّا جایی به نام ’سارا‘ نبوده است که به داشتن عنبر و مُشک و زر نامور باشد.
آنچه از اشعار شاهد در فرهنگها دیدم ترکیب وصفی به نظر میرسید و گمان میکنم داوری دهخدا نادرست باشد.
فرهنگ ریشه شناختی معنایش را ”خالص، صاف، ویژه، بدون آمیختگی و غش“ نوشته است و احتمال داده که به لغت سَره (به معنی نیکو، خالص، بی غش، تمام عیار) مربوط باشد. فرهنگ نظام یاداوری میکند که در سنسکریت sāra به معنی ”بهترین و عالی و خالص“ است.
*
در پادشاهی بهرام گور:
همی خواهم از کردگار جهان که نیرو دهد آشکار و نهان
که با زیردستان مدارا کنیم ز خاک سیه مُشکِ سارا کنیم
معنای رج دوم چنین است: ”کشاورزی کنیم و چنان شود که از خاک، بوی خوش بیاید.“ (از خاک، مُشک خالص و محض میسازیم) دهخدا با وجود توضیح بالا، ”مُشک سارا“ را ”مُشک خالص“ معنی کرده است.
📚: شاهنامهشناسی
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
برفت اهرمن را به افسون ببست
چو بر تیز رو بارگی بر نشست
زمان تا زمان زینش بر ساختی
همی گرد گیتیش بر تاختی
چو دیوان بدیدند کردار او
کشیدند گردن ز گفتار او
شدند انجمن دیو بسیار مر
که پردخته مانند از او تاج و فرّ
چو طهمورث آگه شد از کارشان
بر آشفت و بشکست بازارشان
به فرّ جهاندار بستش میان
به گردن بر آورد گرز گران
همه نرّه دیوان و افسونگران
برفتند جادو سپاهی گران
دمنده سیه دیوشان پیشرو
همی بآسمان برکشیدند غو
جهاندار طهمورث بافرین
بیامد کمربستهٔ جنگ و کین
یکایک بیاراست با دیو جنگ
نبد جنگشان را فراوان درنگ
از ایشان دو بهره به افسون ببست
دگرشان به گرز گران کرد پست
کشیدندشان خسته و بسته خوار
به جان خواستند آن زمان زینهار
که ما را مکش تا یکی نو هنر
بیاموزی از ما کهت آید به بر
کی نامور دادشان زینهار
بدان تا نهانی کنند آشکار
چو آزاد گشتند از بند او
بجستند ناچار پیوند او
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را به دانش برافروختند
نبشتن یکی نه، که نزدیک سی
چه رومی، چه تازی و چه پارسی
چه سغدی، چه چینی و چه پهلوی
ز هر گونهای کان همی بشنوی
جهاندار سی سال از این بیشتر
چه گونه پدید آوریدی هنر
برفت و سر آمد بر او روزگار
همه رنج او ماند از او یادگار
#فردوسی
❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
برفت اهرمن را به افسون ببست
چو بر تیز رو بارگی بر نشست
زمان تا زمان زینش بر ساختی
همی گرد گیتیش بر تاختی
چو دیوان بدیدند کردار او
کشیدند گردن ز گفتار او
شدند انجمن دیو بسیار مر
که پردخته مانند از او تاج و فرّ
چو طهمورث آگه شد از کارشان
بر آشفت و بشکست بازارشان
به فرّ جهاندار بستش میان
به گردن بر آورد گرز گران
همه نرّه دیوان و افسونگران
برفتند جادو سپاهی گران
دمنده سیه دیوشان پیشرو
همی بآسمان برکشیدند غو
جهاندار طهمورث بافرین
بیامد کمربستهٔ جنگ و کین
یکایک بیاراست با دیو جنگ
نبد جنگشان را فراوان درنگ
از ایشان دو بهره به افسون ببست
دگرشان به گرز گران کرد پست
کشیدندشان خسته و بسته خوار
به جان خواستند آن زمان زینهار
که ما را مکش تا یکی نو هنر
بیاموزی از ما کهت آید به بر
کی نامور دادشان زینهار
بدان تا نهانی کنند آشکار
چو آزاد گشتند از بند او
بجستند ناچار پیوند او
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را به دانش برافروختند
نبشتن یکی نه، که نزدیک سی
چه رومی، چه تازی و چه پارسی
چه سغدی، چه چینی و چه پهلوی
ز هر گونهای کان همی بشنوی
جهاندار سی سال از این بیشتر
چه گونه پدید آوریدی هنر
برفت و سر آمد بر او روزگار
همه رنج او ماند از او یادگار
#فردوسی
❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
📝 #شنبههاباداستانهای_شاهنامه
🔅 کودکی با موهای سپید
🔹 بخش سوم
رویای سام 🌻
○ سام رویای عجیبی می بیند، وقتی تعبیر آنرا می پرسد متوجه مطلب عجیبی می شود. آیا پسر شیرخواره او هنوز زنده است؟
✍ #یونس_پیرزاده
🎤#الهام_رضازاده
@sobhosher
🔅 کودکی با موهای سپید
🔹 بخش سوم
رویای سام 🌻
○ سام رویای عجیبی می بیند، وقتی تعبیر آنرا می پرسد متوجه مطلب عجیبی می شود. آیا پسر شیرخواره او هنوز زنده است؟
✍ #یونس_پیرزاده
🎤#الهام_رضازاده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
برای خنده هم شناسنامه لازم بود
ما ،کولیان در به در عشق
بی نام و بی شناسنامه زاده ایم
زیبایی وطن ، دل ما بود
جایی که مردمان جهان ، سرخوشانه رقص می کردند
با جویبار ، خویشی دیرینه داشتیم
با آن گل غریب که نامی نداشت در آفاق
گاه با دوتار زلف زنی ، عاشقانه می خواندیم
گاه با کمانچه ی چشمی.
برای خنده هم شناسنامه لازم شد
گویی که آزادی
نان پاره ی سگان کوچه است
ما، کولیان در به در عشق
نان را به خون دل خویش می زنیم و شاداشاد
با جرعه های شعر می نوشیم
سهمی که از جهان برای خویش می خواهیم
لبخند بی شناسنامه است
لبخند کوچکی برای زندگی
✍🏻: #اسدالله_عمادی
#برای #زن_زندگی_آزادی
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
برای خنده هم شناسنامه لازم بود
ما ،کولیان در به در عشق
بی نام و بی شناسنامه زاده ایم
زیبایی وطن ، دل ما بود
جایی که مردمان جهان ، سرخوشانه رقص می کردند
با جویبار ، خویشی دیرینه داشتیم
با آن گل غریب که نامی نداشت در آفاق
گاه با دوتار زلف زنی ، عاشقانه می خواندیم
گاه با کمانچه ی چشمی.
برای خنده هم شناسنامه لازم شد
گویی که آزادی
نان پاره ی سگان کوچه است
ما، کولیان در به در عشق
نان را به خون دل خویش می زنیم و شاداشاد
با جرعه های شعر می نوشیم
سهمی که از جهان برای خویش می خواهیم
لبخند بی شناسنامه است
لبخند کوچکی برای زندگی
✍🏻: #اسدالله_عمادی
#برای #زن_زندگی_آزادی
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
مانندِ "مرگ" بیا..
ناگهان
ولی "حتمی" ...
#صالح_اسمعیل_زاده
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
مانندِ "مرگ" بیا..
ناگهان
ولی "حتمی" ...
#صالح_اسمعیل_زاده
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
فرا بگرفته شهرم را غم و درد
اجاق زندگیخاموش و دلسرد
توانی در وجودم نیست سرباز
تفنگت را زمین بگذار و برگرد
#علی_قیصری
@asalpoem
#Stop_the_war
#نه_به_جنگ
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
فرا بگرفته شهرم را غم و درد
اجاق زندگیخاموش و دلسرد
توانی در وجودم نیست سرباز
تفنگت را زمین بگذار و برگرد
#علی_قیصری
@asalpoem
#Stop_the_war
#نه_به_جنگ
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
😴
#داستان_شب
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_چهارسد_نوزدهم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
#داستان_شب
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_چهارسد_نوزدهم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
َ
_🌸☘️🌸
این کیست گشوده خوش تر از صبح
پیشانی بیکرانه در من؟
از شوق کدام گل شکفته ست
این باغ پر از جوانه در من؟
✍🏻: #فریدون_مشیری
🎤: #ناهیدپرپینچی
سلام
صبحتون_زیباوعالی🍃🌺
@sobhosher
_🌸☘️🌸
این کیست گشوده خوش تر از صبح
پیشانی بیکرانه در من؟
از شوق کدام گل شکفته ست
این باغ پر از جوانه در من؟
✍🏻: #فریدون_مشیری
🎤: #ناهیدپرپینچی
سلام
صبحتون_زیباوعالی🍃🌺
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
یکی گفت که: اینجا چیزی فراموش کرده ام.
خداوندگار (مولانا) فرمود که: در عالم یک چیز است که آن فراموش کردنی نیست.
اگر جمله چیزهارا فراموش کنی و آن را فراموش نکنی، باک نیست.
و اگر جمله را بجا آری و یاد داری و فراموش نکنی و آن را فراموش کنی، هیچ نکرده باشی – همچنانکه پادشاهی تورا به ده فرستاده برای کار معین، تو رفتی و صد کار دیگر گزاردی، چون آن کار را که برای آن رفته بودی نگزاردی، چنان است که هیچ نگزاردی.
پس، آدمی درین عالم برای کاری آمده است،
و مقصود آن است،
چون آن نمیگزارد، پس، هیچ نکردهباشد.
✍🏻: #مولانا
📚 :فیه مافیه
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
یکی گفت که: اینجا چیزی فراموش کرده ام.
خداوندگار (مولانا) فرمود که: در عالم یک چیز است که آن فراموش کردنی نیست.
اگر جمله چیزهارا فراموش کنی و آن را فراموش نکنی، باک نیست.
و اگر جمله را بجا آری و یاد داری و فراموش نکنی و آن را فراموش کنی، هیچ نکرده باشی – همچنانکه پادشاهی تورا به ده فرستاده برای کار معین، تو رفتی و صد کار دیگر گزاردی، چون آن کار را که برای آن رفته بودی نگزاردی، چنان است که هیچ نگزاردی.
پس، آدمی درین عالم برای کاری آمده است،
و مقصود آن است،
چون آن نمیگزارد، پس، هیچ نکردهباشد.
✍🏻: #مولانا
📚 :فیه مافیه
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
✨ یکی را از بزرگان به محفلی اندر همیستودند و در اوصاف جمیلش مبالغه میکردند.
سر بر آورد و گفت: من آنم که من دانم.
کُفَیتَ اَذیً یا مَن یَعُدُّ مَحاسنی
علانیَتی هذا ولم تدرِ ما بَطَنَ
شخصم به چشم عالمیان خوب منظر است
وز خبث باطنم سر خجلت فتاده پیش
طاووس را به نقش و نگاری که هست خلق
تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش
✍🏻: #سعــــدی
📚 باب دوم (در اخلاق درویشان)
اوصاف :صفتها
مبالغه: زیادهروی
کُفَیتَ اَذیً یا مَن یَعُدُّ مَحاسنی
علانیَتی هذا ولم تدرِ ما بَطَنَ: کافیست، آزارم نده!
ای که خوبیهایم را میشماری
تو این را آشکار کردی و نمیدانستی آنچه پنهان است.
شخصم: ظاهرم
خوبمنظر: زیبا
خبث: پلیدی
خجل: سرافکنده، شرمگین
🍃از روی ظاهر دیگران را داوری نکنیم و در وصف ظاهر دیگران اغراق نکنیم🙂 بهقول معروف پاچهخاری نکن🍃
@sobhosher
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
✨ یکی را از بزرگان به محفلی اندر همیستودند و در اوصاف جمیلش مبالغه میکردند.
سر بر آورد و گفت: من آنم که من دانم.
کُفَیتَ اَذیً یا مَن یَعُدُّ مَحاسنی
علانیَتی هذا ولم تدرِ ما بَطَنَ
شخصم به چشم عالمیان خوب منظر است
وز خبث باطنم سر خجلت فتاده پیش
طاووس را به نقش و نگاری که هست خلق
تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش
✍🏻: #سعــــدی
📚 باب دوم (در اخلاق درویشان)
اوصاف :صفتها
مبالغه: زیادهروی
کُفَیتَ اَذیً یا مَن یَعُدُّ مَحاسنی
علانیَتی هذا ولم تدرِ ما بَطَنَ: کافیست، آزارم نده!
ای که خوبیهایم را میشماری
تو این را آشکار کردی و نمیدانستی آنچه پنهان است.
شخصم: ظاهرم
خوبمنظر: زیبا
خبث: پلیدی
خجل: سرافکنده، شرمگین
🍃از روی ظاهر دیگران را داوری نکنیم و در وصف ظاهر دیگران اغراق نکنیم🙂 بهقول معروف پاچهخاری نکن🍃
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
😴
#داستان_شب
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_چهارسد_بیستم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
#داستان_شب
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_چهارسد_بیستم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎