Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_دویست_سیزدهم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_دویست_سیزدهم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from Nahid parpinchi
.
بر آی ای آفتاب صبح امید
که در دست شب هجران اسیرم
به فریادم رس ای پیر خرابات
به یک جرعه جوانم کن که پیرم
#حافظ
#سلام یاران صبح بخیر....
❤️
@sobhosher
بر آی ای آفتاب صبح امید
که در دست شب هجران اسیرم
به فریادم رس ای پیر خرابات
به یک جرعه جوانم کن که پیرم
#حافظ
#سلام یاران صبح بخیر....
❤️
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
هزار بار مرا مرگ به از این سختی است
برای مردم بدبخت ، مرگ خوشبختی است!
گذشت عمر به جان کندن، ای خدا مُردم !
زدست این همه جان کندن، این چه جانْ سختی است
رسید جان به لبم ، هر چه دست و پا کردم
برون نشد، دگر این مُنتهای بدبختی است !
رِجال ما همه دزدند و دزد، بدنام است
که دزد گردنه بدنام ِ دزد پاتختی است
رجال صالح ما ، این رجال خنثایاند!
که از رجال دگر ، امتیازشان لختی است
زنان کشور ما زنده اند و در کفن اند
که این اصول سیه بختی ، از سیه رختی است !
بمیر « عشقی » ار آسایش آرزو داری
که هر که مُرد شد آسوده ، زنده در سختی است!
✍🏻: #ميرزاده_عشقى
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، بهروز، پیروز و فرخ روز #دين_ایزد (وجدان، بینش و نگرش درونی است )خجسته. 🌸☘️
همه مردمی باید آیین تو
همه رادی و راستی دین تو
فردوسی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
هزار بار مرا مرگ به از این سختی است
برای مردم بدبخت ، مرگ خوشبختی است!
گذشت عمر به جان کندن، ای خدا مُردم !
زدست این همه جان کندن، این چه جانْ سختی است
رسید جان به لبم ، هر چه دست و پا کردم
برون نشد، دگر این مُنتهای بدبختی است !
رِجال ما همه دزدند و دزد، بدنام است
که دزد گردنه بدنام ِ دزد پاتختی است
رجال صالح ما ، این رجال خنثایاند!
که از رجال دگر ، امتیازشان لختی است
زنان کشور ما زنده اند و در کفن اند
که این اصول سیه بختی ، از سیه رختی است !
بمیر « عشقی » ار آسایش آرزو داری
که هر که مُرد شد آسوده ، زنده در سختی است!
✍🏻: #ميرزاده_عشقى
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، بهروز، پیروز و فرخ روز #دين_ایزد (وجدان، بینش و نگرش درونی است )خجسته. 🌸☘️
همه مردمی باید آیین تو
همه رادی و راستی دین تو
فردوسی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎼🎶🎵🌸☘️
#شعر_خوب_بخوانیم
«کودکی من کو»
کودکیِ من کو؟! رفته به یغما
فال میفروشه تو سوز سرما
کودکی من کو؟! رفته به تاراج
فقر میزنه بهش هی چوب حراج
کودکیم ذوب شد توی کوره
پشت دار قالی، توی کارخونه
کودکیم محکومه بیاجازهاس
بیانتخابه بیارادهاس
چهرمو میبینی اگر که غمگین
طعنه شنیدم از اون و از این
کودکیم خیرهاس به سمت ویترین
تو نخ تفنگ پشت ویترین
***
کودکم یه کودک مهاجر
واکس میزنم توی معابر
اسمم فحشه، من یه افغانم
حق تحصیل هست ، من ندارم
کودکیم رد شد بی دوچرخه
تا چرخ لندکروزشون بچرخه
کودکیم طی شد بی عروسک
بیلباسای زر زری و پولک
توی خواب دیگه گُل نمیفروشم
بوق ماشینا نیست توی گوشم
من یه پسرک لبو فروشم
الدوز کجایی؟! کلاغا کوشن؟!
«۱۲ ژوئن روز جهانی #مبارزه_با_کار_کودکان»
تقدیم به روان پاک حیدر عسکراوی کودک کار و تمام کودکان بی نام ونشان این آب و خاک☘️
🎼: #مسعودحسینى
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانیم
«کودکی من کو»
کودکیِ من کو؟! رفته به یغما
فال میفروشه تو سوز سرما
کودکی من کو؟! رفته به تاراج
فقر میزنه بهش هی چوب حراج
کودکیم ذوب شد توی کوره
پشت دار قالی، توی کارخونه
کودکیم محکومه بیاجازهاس
بیانتخابه بیارادهاس
چهرمو میبینی اگر که غمگین
طعنه شنیدم از اون و از این
کودکیم خیرهاس به سمت ویترین
تو نخ تفنگ پشت ویترین
***
کودکم یه کودک مهاجر
واکس میزنم توی معابر
اسمم فحشه، من یه افغانم
حق تحصیل هست ، من ندارم
کودکیم رد شد بی دوچرخه
تا چرخ لندکروزشون بچرخه
کودکیم طی شد بی عروسک
بیلباسای زر زری و پولک
توی خواب دیگه گُل نمیفروشم
بوق ماشینا نیست توی گوشم
من یه پسرک لبو فروشم
الدوز کجایی؟! کلاغا کوشن؟!
«۱۲ ژوئن روز جهانی #مبارزه_با_کار_کودکان»
تقدیم به روان پاک حیدر عسکراوی کودک کار و تمام کودکان بی نام ونشان این آب و خاک☘️
🎼: #مسعودحسینى
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_دویست_چهاردهم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_دویست_چهاردهم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from Nahid parpinchi
طلوع خندههایت شعر نـاب اسـت
نڪَاهت ناب و همچون آفتاب است
تویی صبـح قشنــڪَ صـادق مـن
نباشی روزڪَارم چون سراب است
#امیرعباس_خالقوردے
سلام صبحتون زیبا
🐬
@sobhosher
نڪَاهت ناب و همچون آفتاب است
تویی صبـح قشنــڪَ صـادق مـن
نباشی روزڪَارم چون سراب است
#امیرعباس_خالقوردے
سلام صبحتون زیبا
🐬
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسى
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
ببخشید…!
اشکال اکثر مردم این است که فقط بیماریهایی مثل آنفلوآنزا و نقرس و حصبه و میگرن و… را به رسمیت میشناسند، در صورتی که مثلا عارضه روانی، اگر در رأس جدول امراض نباشد، در انتهای جدول هم قرار ندارد.
چه نوع خفیفش که روانپزشکان آن را «دپرسیون» و عوام «افسردگی» میدانند، چه نوع حد وسط آن که «مالیخولیا» است، چه پیشرفته و حادش که بیمار مبتلای به آن را «مجنون» میگویند و در دارالمجانین به درخت، یا ستون آهنی میبندند تا آسیبی به دیگران نرساند.
خوشبختانه وقتی به بنده اطلاع دادند «آقا مرتضی» بدون اینکه آزارش به کسی برسد، فقط هنگام راهرفتن و غذاخوردن و حتی زیر دوش حمام، پشت سر هم میگوید «ببخشید» خاطر جمع شدم عارضه روانی این دوست قدیمی و فرهنگی که سالها مدیر دبیرستانهای معروف بوده از نوع خفیف، یعنی از «افسردگی» هم پایینتر است.
برای پیبردن به صدق اظهارات اطرافیان یک روز به طور طبیعی سر راه «آقا مرتضی» قرار گرفتم. دیدم هرچه پشت سرش میگویند، حقیقت دارد.
طرف مرتبا به مخاطب، یا مخاطبان خیالی خود میگوید: ببخشید!
البته هر بار این کلمه را بر زبان میآورد، دستها را نیز به علامت احترام روی سینه میگذاشت و تعظیم هم میکرد تا به اصطلاح عذرخواهی تکمیل شده باشد!
با این شک و تردید که نکند حواسپرتی هم پیدا کرده باشد، رفتم جلو و سلام کردم.
«آقا مرتضی» خیلی سریع بنده را شناخت. مثل همیشه ذکر خیر مرحوم ابوی بنده را پیش کشید و هیچ نشانهای دال بر مختل بودن حواس او مشاهده نشد، غیر از همان عادت غیرعادی که دقیقه به دقیقه، دست به سینه تعظیم میکرد و میگفت: ببخشید!
روی این اصل، تصمیم گرفتم بدون پردهپوشی موضوع را با او مطرح کنم تا لااقل خودم از تردید بیرون بیایم.
ضمن قدم زدن گفتم:
– مرتضی جان این ماجرای «ببخشید» دیگر چیست؟
ایستاد و گفت:
– کدام «ببخشید»؟!
– همین «ببخشید»ی که جنابعالی یک خط در میان تکرار میفرمایی.
– آهان…، عرض کنم چندی پیش بهطور اتفاقی و برای اولین بار شلوار خود را به یک خشکشویی در محل داده بودم و چون 80 تومان اجرت گرفت، پرسیدم «همکار شما که آن طرف خیابان مغازه دارد، همین شلوار را هر وقت میشوید و اتو میکند، 70 تومان میگیرد، چرا شما گرانتر حساب میکنی؟»
طرف نه گذاشت و نه برداشت، گفت: برای اینکه دلم میخواهد، دفعه بعد ببرید آن طرف خیابان!
– عجب…، جنابعالی در مقابل این پاسخ گستاخانه چه واکنشی نشان دادید؟
– هیچی…، عرض کردم ببخشید!
– آخر «ببخشید» هم شد واکنش؟!
– حرف دیگری میتوانستم بزنم؟ لابد ایشان خیالش از اوضاع حسینقلیخانی اصناف جمع بود که گفت: دلم میخواهد!
– بله خوب، در این قبیل موارد واکنش صحیح همین بوده که جنابعالی نشان دادهاید!
– به جان شما در اوج جنگ تحمیلی اجرت شستوشوی شلوار تکی 12 تومان بود که البته یک تومان هم برای نایلکسی میگرفتند که روی لباس مشتری میکشیدند، آن هم با چه عزت و احترامی، با چه تواضع و ادبی نسبت به مشتریها. البته علت این عادت جدید من، فقط همین موضوع نیست.
چند بار هم به سازمان صدا و سیما تلفن زدم و نامه نوشتم: «گویندگانی که حرف یومیه خود را بلد نیستند بزنند، روی چه ضوابطی استخدام شدهاند؟» و چون نتیجه نگرفتم، یک روز قید کارم را زدم و رفتم حضور رئیس روابط عمومی این سازمان. سلام کردم و گفتم:
– قربان، همینطوری هم زبان مظلوم فارسی در اثر هجوم لغات بیگانه شرقی و غربی در حال نابودی هست، وای به اینکه گویندگان شما اشعار سعدی و حافظ را غلط غلوط بخوانند.
– چه پاسخی داد؟
– اشاره کرد سرتان را بیاورید جلو. سرم را بردم جلو، یک چیزی توی گوشم گفت که چارهای نداشتم جز اینکه بگویم ببخشید! و به علامت احترام پَس پَسکی از اتاق ایشان بیرون آمدم!
– یعنی همان واکنشی که در برابر صاحب مغازه خشکشویی محل از خود نشان داده بودید؟
– بله، چون چاره دیگری نداشتم. البته چون شأن و مقام رئیس روابط عمومی یک رسانه گروهی بیشتر از صاحب یک مغازه خشکشوی است «ببخشید» را غلیظتر عرض کردم!
…
📚: #ببخشید
✍🏻: #محمدپورثانی طنزپرداز و نویسنده فراخور گرامی زادروزش مانا یاد و نامش💐
━··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، بهروز و فرخنده #اردایزد
= توانگری و دارایی
ارد روز است فرخ و میمون
با همه لهو و خرمی مقرون
ای دلارای یار گلگونرخ
خیز و پیشآر بادهی گلگون
#مسعودسعدسلمان
🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسى
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
ببخشید…!
اشکال اکثر مردم این است که فقط بیماریهایی مثل آنفلوآنزا و نقرس و حصبه و میگرن و… را به رسمیت میشناسند، در صورتی که مثلا عارضه روانی، اگر در رأس جدول امراض نباشد، در انتهای جدول هم قرار ندارد.
چه نوع خفیفش که روانپزشکان آن را «دپرسیون» و عوام «افسردگی» میدانند، چه نوع حد وسط آن که «مالیخولیا» است، چه پیشرفته و حادش که بیمار مبتلای به آن را «مجنون» میگویند و در دارالمجانین به درخت، یا ستون آهنی میبندند تا آسیبی به دیگران نرساند.
خوشبختانه وقتی به بنده اطلاع دادند «آقا مرتضی» بدون اینکه آزارش به کسی برسد، فقط هنگام راهرفتن و غذاخوردن و حتی زیر دوش حمام، پشت سر هم میگوید «ببخشید» خاطر جمع شدم عارضه روانی این دوست قدیمی و فرهنگی که سالها مدیر دبیرستانهای معروف بوده از نوع خفیف، یعنی از «افسردگی» هم پایینتر است.
برای پیبردن به صدق اظهارات اطرافیان یک روز به طور طبیعی سر راه «آقا مرتضی» قرار گرفتم. دیدم هرچه پشت سرش میگویند، حقیقت دارد.
طرف مرتبا به مخاطب، یا مخاطبان خیالی خود میگوید: ببخشید!
البته هر بار این کلمه را بر زبان میآورد، دستها را نیز به علامت احترام روی سینه میگذاشت و تعظیم هم میکرد تا به اصطلاح عذرخواهی تکمیل شده باشد!
با این شک و تردید که نکند حواسپرتی هم پیدا کرده باشد، رفتم جلو و سلام کردم.
«آقا مرتضی» خیلی سریع بنده را شناخت. مثل همیشه ذکر خیر مرحوم ابوی بنده را پیش کشید و هیچ نشانهای دال بر مختل بودن حواس او مشاهده نشد، غیر از همان عادت غیرعادی که دقیقه به دقیقه، دست به سینه تعظیم میکرد و میگفت: ببخشید!
روی این اصل، تصمیم گرفتم بدون پردهپوشی موضوع را با او مطرح کنم تا لااقل خودم از تردید بیرون بیایم.
ضمن قدم زدن گفتم:
– مرتضی جان این ماجرای «ببخشید» دیگر چیست؟
ایستاد و گفت:
– کدام «ببخشید»؟!
– همین «ببخشید»ی که جنابعالی یک خط در میان تکرار میفرمایی.
– آهان…، عرض کنم چندی پیش بهطور اتفاقی و برای اولین بار شلوار خود را به یک خشکشویی در محل داده بودم و چون 80 تومان اجرت گرفت، پرسیدم «همکار شما که آن طرف خیابان مغازه دارد، همین شلوار را هر وقت میشوید و اتو میکند، 70 تومان میگیرد، چرا شما گرانتر حساب میکنی؟»
طرف نه گذاشت و نه برداشت، گفت: برای اینکه دلم میخواهد، دفعه بعد ببرید آن طرف خیابان!
– عجب…، جنابعالی در مقابل این پاسخ گستاخانه چه واکنشی نشان دادید؟
– هیچی…، عرض کردم ببخشید!
– آخر «ببخشید» هم شد واکنش؟!
– حرف دیگری میتوانستم بزنم؟ لابد ایشان خیالش از اوضاع حسینقلیخانی اصناف جمع بود که گفت: دلم میخواهد!
– بله خوب، در این قبیل موارد واکنش صحیح همین بوده که جنابعالی نشان دادهاید!
– به جان شما در اوج جنگ تحمیلی اجرت شستوشوی شلوار تکی 12 تومان بود که البته یک تومان هم برای نایلکسی میگرفتند که روی لباس مشتری میکشیدند، آن هم با چه عزت و احترامی، با چه تواضع و ادبی نسبت به مشتریها. البته علت این عادت جدید من، فقط همین موضوع نیست.
چند بار هم به سازمان صدا و سیما تلفن زدم و نامه نوشتم: «گویندگانی که حرف یومیه خود را بلد نیستند بزنند، روی چه ضوابطی استخدام شدهاند؟» و چون نتیجه نگرفتم، یک روز قید کارم را زدم و رفتم حضور رئیس روابط عمومی این سازمان. سلام کردم و گفتم:
– قربان، همینطوری هم زبان مظلوم فارسی در اثر هجوم لغات بیگانه شرقی و غربی در حال نابودی هست، وای به اینکه گویندگان شما اشعار سعدی و حافظ را غلط غلوط بخوانند.
– چه پاسخی داد؟
– اشاره کرد سرتان را بیاورید جلو. سرم را بردم جلو، یک چیزی توی گوشم گفت که چارهای نداشتم جز اینکه بگویم ببخشید! و به علامت احترام پَس پَسکی از اتاق ایشان بیرون آمدم!
– یعنی همان واکنشی که در برابر صاحب مغازه خشکشویی محل از خود نشان داده بودید؟
– بله، چون چاره دیگری نداشتم. البته چون شأن و مقام رئیس روابط عمومی یک رسانه گروهی بیشتر از صاحب یک مغازه خشکشوی است «ببخشید» را غلیظتر عرض کردم!
…
📚: #ببخشید
✍🏻: #محمدپورثانی طنزپرداز و نویسنده فراخور گرامی زادروزش مانا یاد و نامش💐
━··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، بهروز و فرخنده #اردایزد
= توانگری و دارایی
ارد روز است فرخ و میمون
با همه لهو و خرمی مقرون
ای دلارای یار گلگونرخ
خیز و پیشآر بادهی گلگون
#مسعودسعدسلمان
🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
اسکندر رومی را پرسیدند: دیار مشرق و مغرب به چه گرفتی که ملوک پیشین را خزاین و عُمر و مُلک و لشکر بیش از این بوده است ایشان را چنین فتحی میسر نشده.
گفتا: به عون* خدای عزّوجل هر مملکتی را که گرفتم رعیتش نیازُردم و نام پادشاهان جز به نکویی نبردم.
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد
✍🏻: #سعدی
📚: باب اول (در سیرت پادشاهان)
*عون: یاری
@sobhosher
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
اسکندر رومی را پرسیدند: دیار مشرق و مغرب به چه گرفتی که ملوک پیشین را خزاین و عُمر و مُلک و لشکر بیش از این بوده است ایشان را چنین فتحی میسر نشده.
گفتا: به عون* خدای عزّوجل هر مملکتی را که گرفتم رعیتش نیازُردم و نام پادشاهان جز به نکویی نبردم.
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد
✍🏻: #سعدی
📚: باب اول (در سیرت پادشاهان)
*عون: یاری
@sobhosher
صبح و شعر
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎵🎶🌸 سلطان و شبان آهنگساز: #بابک_بیات فراخور گرامى زادروزش مانا يادو نامش💐 ۱۳۵ ترانه با موسیقی بابک بیات برای ما به یادگار مانده است. او موسیقی فیلم را با "غریبه" و در کنار واروژان شروع کرد و در مجموع برای ۲۶ فیلم از فریاد زیر آب،…
Telegram
صبح و شعر
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎵🎶🌸
سلطان و شبان
آهنگساز: #بابک_بیات
فراخور گرامى زادروزش مانا يادو نامش💐
۱۳۵ ترانه با موسیقی بابک بیات برای ما به یادگار مانده است.
او موسیقی فیلم را با "غریبه" و در کنار واروژان شروع کرد و در مجموع برای ۲۶ فیلم از فریاد زیر آب،…
سلطان و شبان
آهنگساز: #بابک_بیات
فراخور گرامى زادروزش مانا يادو نامش💐
۱۳۵ ترانه با موسیقی بابک بیات برای ما به یادگار مانده است.
او موسیقی فیلم را با "غریبه" و در کنار واروژان شروع کرد و در مجموع برای ۲۶ فیلم از فریاد زیر آب،…
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_دویست_پانزدهم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_دویست_پانزدهم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from Nahid parpinchi
شبم را صبحِ فیروزی برآمد
غم و رنجِ شباروزی سرآمد
شدم با نازنینِ خویش همراز
سزد اکنون که بر گردون کنم ناز
#جامی
#صبحتون_ناب_ودلانگیز
@sobhosher
غم و رنجِ شباروزی سرآمد
شدم با نازنینِ خویش همراز
سزد اکنون که بر گردون کنم ناز
#جامی
#صبحتون_ناب_ودلانگیز
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرديروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم؟
دل کز تو ستانم، به خم موی که دارم؟
تسلیم جفایت چه کنم، گر نکنم جان
چون باز رهم، قوت بازوی که دارم؟
گفتی که تو این بیدلی از روی که داری؟
از روی تو دارم، دگر از روی که دارم؟
هر جا که یکی روی نکو جان من آنجاست
یارب، به چنین خو که منم خوی که دارم؟
تیری که مرا هست به سینه ز کمانی
من دانم و دل کز خم ابروی که دارم؟
دشمن زندم طعن و کند دوست ملامت
من سوخته دل گوش به سر کوی که دارم؟
اندازه من نیست که برگیرم از آن چشم
کان چشم که برگیرم از آن، سوی که دارم؟
دستی که دو تا ماند به بالین فراقم
گر باز رسم، در ته پهلوی که دارم؟
گویند که رو، خسرو و زو جادویی آموز
چندین دگر از نرگس جادوی که دارم؟
✍🏻: #امیرخسرودهلوی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، به روز، پیروز و فرخ روز #اشتاد_ایزد 🌸☘️
اشتادروز و تازه ز گل، بوستان
ای دوست می ستان ز كف دوستان
در بوستان نشین و می لعل نوش
زیرا كه سبز گشت همه بوستان
#مسعودسعدسلمان
اشتاد: راستی ودرستی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرديروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم؟
دل کز تو ستانم، به خم موی که دارم؟
تسلیم جفایت چه کنم، گر نکنم جان
چون باز رهم، قوت بازوی که دارم؟
گفتی که تو این بیدلی از روی که داری؟
از روی تو دارم، دگر از روی که دارم؟
هر جا که یکی روی نکو جان من آنجاست
یارب، به چنین خو که منم خوی که دارم؟
تیری که مرا هست به سینه ز کمانی
من دانم و دل کز خم ابروی که دارم؟
دشمن زندم طعن و کند دوست ملامت
من سوخته دل گوش به سر کوی که دارم؟
اندازه من نیست که برگیرم از آن چشم
کان چشم که برگیرم از آن، سوی که دارم؟
دستی که دو تا ماند به بالین فراقم
گر باز رسم، در ته پهلوی که دارم؟
گویند که رو، خسرو و زو جادویی آموز
چندین دگر از نرگس جادوی که دارم؟
✍🏻: #امیرخسرودهلوی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، به روز، پیروز و فرخ روز #اشتاد_ایزد 🌸☘️
اشتادروز و تازه ز گل، بوستان
ای دوست می ستان ز كف دوستان
در بوستان نشین و می لعل نوش
زیرا كه سبز گشت همه بوستان
#مسعودسعدسلمان
اشتاد: راستی ودرستی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
این زحمتی که میکشم از تنگی قفس
کفران نعمتی است که در باغ کردهام
#حاجت_شیرازی
سده دوازده
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
این زحمتی که میکشم از تنگی قفس
کفران نعمتی است که در باغ کردهام
#حاجت_شیرازی
سده دوازده
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher