Forwarded from اتچ بات
☑️ آزمون در #شاهنامه
بخش٢
آزمون به گونه نخست :
زال و موبدان
در جریان دلدادگی زال به رودابه و مخالفت ها و سرسختی هایی که اطرافیان با این پیوند داشتند ، زال به دربار منوچهر، شاه ایران راه می باید . زال برای دستیابی به مقام بالاتر کشوری و در نتیجه رسیدن به عشق خود رودابه، ناچار است که امتیاز کافی را از شاه ایران و موبدان و بزرگان دربار بگیرد .
از این رو موبدان برای سنجش هوش و خرد زال پرسش ها و چیستان هایی را برای وی مطرح می کنند و از او می خواهند پس از اندیشیدن راز چیستان ها را یکی پس از دیگری آشکار کند .
بپرسید مر زال را موبدی
ازین تیز هش راه بین بخردی
١-که دیدم ده و دو درختی سهی
که رستست شاداب با فرهی
از آن برزده هر یکی شاخ سی
نگردد کم و بیش در پارسی
دگر موبدی گفت کای سرفراز
٢-دو اسب گرانمایه و تیز تاز
یکی ز آن به کردار دریای قار
یکی چون بلور سپید آبدار
بجنبند و هر دو شتابنده اند
همان یکدگر را نیابنده اند
٣-سه دیگر چنین گفت کان سی سوار
کجا بگذرانند بر شهریار
یکی کم شود باز چون بشمری
همان سی بود باز چون بنگری
٤-چهارم چنین گفت کان مرغزار
که بینی پر از سبزه و جویبار
یکی مرد با تیز داسی بزرگ
سوی مرغزار اندر آید سترگ
همه ترّّ و خشکش به هم بدرَوَد
اگر لابه سازی سخن نشنود
٥-دگر گفت کان برکشیده دو سرو
ز دریای با موج برسان غرو
یکی مرغ دارد بریشان کنام
نشیمن به شام آن بود این به بام
ازین چون بپرد شود برگ خشک
برآن برنشیند دهد بوی مشک
از آن دو همیشه یکی آبدار
یکی پژمریده شده سوگوار
به پرده درست این سخن ها بجوی
به پیش ردان آشکارا بگوی
گر این راز ما آشکارا کنی
ز خاک سیه مشک سارا کنی
ادامه دارد…
@sobhosher
بخش٢
آزمون به گونه نخست :
زال و موبدان
در جریان دلدادگی زال به رودابه و مخالفت ها و سرسختی هایی که اطرافیان با این پیوند داشتند ، زال به دربار منوچهر، شاه ایران راه می باید . زال برای دستیابی به مقام بالاتر کشوری و در نتیجه رسیدن به عشق خود رودابه، ناچار است که امتیاز کافی را از شاه ایران و موبدان و بزرگان دربار بگیرد .
از این رو موبدان برای سنجش هوش و خرد زال پرسش ها و چیستان هایی را برای وی مطرح می کنند و از او می خواهند پس از اندیشیدن راز چیستان ها را یکی پس از دیگری آشکار کند .
بپرسید مر زال را موبدی
ازین تیز هش راه بین بخردی
١-که دیدم ده و دو درختی سهی
که رستست شاداب با فرهی
از آن برزده هر یکی شاخ سی
نگردد کم و بیش در پارسی
دگر موبدی گفت کای سرفراز
٢-دو اسب گرانمایه و تیز تاز
یکی ز آن به کردار دریای قار
یکی چون بلور سپید آبدار
بجنبند و هر دو شتابنده اند
همان یکدگر را نیابنده اند
٣-سه دیگر چنین گفت کان سی سوار
کجا بگذرانند بر شهریار
یکی کم شود باز چون بشمری
همان سی بود باز چون بنگری
٤-چهارم چنین گفت کان مرغزار
که بینی پر از سبزه و جویبار
یکی مرد با تیز داسی بزرگ
سوی مرغزار اندر آید سترگ
همه ترّّ و خشکش به هم بدرَوَد
اگر لابه سازی سخن نشنود
٥-دگر گفت کان برکشیده دو سرو
ز دریای با موج برسان غرو
یکی مرغ دارد بریشان کنام
نشیمن به شام آن بود این به بام
ازین چون بپرد شود برگ خشک
برآن برنشیند دهد بوی مشک
از آن دو همیشه یکی آبدار
یکی پژمریده شده سوگوار
به پرده درست این سخن ها بجوی
به پیش ردان آشکارا بگوی
گر این راز ما آشکارا کنی
ز خاک سیه مشک سارا کنی
ادامه دارد…
@sobhosher
Telegram
attach 📎
✴️ هرشب يك پرسش
.
شاعر طبيعت كيست ؟ @sobhosher
.
شاعر طبيعت كيست ؟ @sobhosher
Anonymous Quiz
44%
نيما يوشيج
48%
منوچهرى
6%
سعدى
2%
نمى دانم
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها 🎼🎶🎵🍁🍂
شبانه
شانهات مُجابم میکند
در بستری که عشق
تشنگیست
زلالِ شانههایت
همچنانم عطش میدهد
در بستری که عشق
مُجابش کرده است.
شعر و آوا: #احمد_شاملو
🎼: #مرتضى_حنانه گرامى يادو نامش💐
شبتان شاد 🙏🏻🥰
@sobhosher
شبانه
شانهات مُجابم میکند
در بستری که عشق
تشنگیست
زلالِ شانههایت
همچنانم عطش میدهد
در بستری که عشق
مُجابش کرده است.
شعر و آوا: #احمد_شاملو
🎼: #مرتضى_حنانه گرامى يادو نامش💐
شبتان شاد 🙏🏻🥰
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_چهارم
حكايت صياد
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_چهارم
حكايت صياد
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
١شنبه با #شعرامروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
پس من کجا نشستهام
بر داغداری تنهای چوبی
که در غارت نیزار
خواب پنج هزار پرندهی روشن میبینند
چیزی از آتش
بر گلوی تو نشسته است
صدا که میزند ، ببین
صدا که میزند ، بیا
مُشت کوچک پرندهای
از جیبهاش بیرون میریزد
مُشتی که روی میز کنار عکس
در حلقههای گمشده
مفقود است.
چگونه تو را
پیدا نمیکند فقدان؟
چگونه گلو
میان ارتباط تازه
گرفته است
میان صدایت زدم
میان یک تصویر
که با صدای بلند
گرفته است
چگونه پَر
در مُشت کوچکت
حرف میزند
در نازکترین حالت شب
در خالیترین حالت رفتن
چه کسی بر صندلی نشاندهاست
صدای تو را
چه کسی صندلی را برمیدارد
و خواب نیزار
بر تنت میشکند
چه کسی آتش را
آتش را...
✍🏻: #صنم_احمدزاده
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، امروزتان دلچسب💐🙏🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
١شنبه با #شعرامروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
پس من کجا نشستهام
بر داغداری تنهای چوبی
که در غارت نیزار
خواب پنج هزار پرندهی روشن میبینند
چیزی از آتش
بر گلوی تو نشسته است
صدا که میزند ، ببین
صدا که میزند ، بیا
مُشت کوچک پرندهای
از جیبهاش بیرون میریزد
مُشتی که روی میز کنار عکس
در حلقههای گمشده
مفقود است.
چگونه تو را
پیدا نمیکند فقدان؟
چگونه گلو
میان ارتباط تازه
گرفته است
میان صدایت زدم
میان یک تصویر
که با صدای بلند
گرفته است
چگونه پَر
در مُشت کوچکت
حرف میزند
در نازکترین حالت شب
در خالیترین حالت رفتن
چه کسی بر صندلی نشاندهاست
صدای تو را
چه کسی صندلی را برمیدارد
و خواب نیزار
بر تنت میشکند
چه کسی آتش را
آتش را...
✍🏻: #صنم_احمدزاده
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، امروزتان دلچسب💐🙏🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
✴️ هرشب يك پرسش
.
نام شاعر معاصر لب دوخته به جرم آزاديخواهى چيست؟ @sobhosher
.
نام شاعر معاصر لب دوخته به جرم آزاديخواهى چيست؟ @sobhosher
Anonymous Quiz
24%
فرخى سيستانى
59%
فرخى يزدى
12%
ملك الشعرابهار
5%
نمى دانم
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎼🎶🎵🍁🍂
#موسيقى_بيكلام
براى شعر شب چادري از مهر مى بايد
براى وصله ى اين چاكيده قلب بى ياور
كمى موسيقى بوسه
كمى انصاف
كمى...
#محمد_پويا
تكنوازى ويولون
🎼: #بهمن_فردوسى فراخور گرامى زادروزش💐
رقص آرشه بر ساز؛ جادوى احساس استاد فردوسى، دلبرانه اى پيشكش شب پاييزيتون🥰🙏🏻
@sobhosher
#موسيقى_بيكلام
براى شعر شب چادري از مهر مى بايد
براى وصله ى اين چاكيده قلب بى ياور
كمى موسيقى بوسه
كمى انصاف
كمى...
#محمد_پويا
تكنوازى ويولون
🎼: #بهمن_فردوسى فراخور گرامى زادروزش💐
رقص آرشه بر ساز؛ جادوى احساس استاد فردوسى، دلبرانه اى پيشكش شب پاييزيتون🥰🙏🏻
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پنجم
ادامه حكايت صياد
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پنجم
ادامه حكايت صياد
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from انجمن مبارزه با نشر جعلیات
انتشار گسترده جعلیات ادبی واقعا غمانگیز است و من واژه دیگری برای توصیفش نمیشناسم.
به روزهای آینده فکر میکنم، روزگاری که شعرهای اصیل و مفاهیم والا در لایههای انبوه کلمات زرد و افکار سطحی دفن شوند.
روزی که چیزی از میراث یگانه ما باقی نمانَد.
اگر فکر میکنید اغراق میکنم، نام مولانا را در بخش تصاویر گوگل جستوجو کنید، آن وقت خواهید دید که جز چند مورد معدود، هر چه هست جعلیات است و جعلیات.
البته جعلیات دیگر فقط به فضای مجازی محدود نمیشود، این سرطان در همهجا ریشه دوانده، کتابهای درسی و چاپی، برنامههای تلوزیونی، آلبومهای موسیقی و حتی تابلوهای دستفروشان خیابان انقلاب.
واقعا غمانگیز است انگار عدهای برای خودشان یک ادبیات دیگر ساختهاند.
کاری ندارند این شعر از مولانا یا شاملو نیست، آنها مولانا و شاملوی واقعی را نمیخواهند.
آنها مولانا، شاملو، فریدون مشیری و سهرابی که از طریق فضای مجازی در ذهنشان شکل گرفته را بیشتر میپسندند.
آنها متنهای جعلی را میخوانند، دوست دارند و برای هم ارسال میکنند، حتی حاضرند این دروغ را قاب بگیرند و در خانههایشان آویزان کنند، اما کتاب نخوانند.
نازنین توتونچیان
@jaliyat
به روزهای آینده فکر میکنم، روزگاری که شعرهای اصیل و مفاهیم والا در لایههای انبوه کلمات زرد و افکار سطحی دفن شوند.
روزی که چیزی از میراث یگانه ما باقی نمانَد.
اگر فکر میکنید اغراق میکنم، نام مولانا را در بخش تصاویر گوگل جستوجو کنید، آن وقت خواهید دید که جز چند مورد معدود، هر چه هست جعلیات است و جعلیات.
البته جعلیات دیگر فقط به فضای مجازی محدود نمیشود، این سرطان در همهجا ریشه دوانده، کتابهای درسی و چاپی، برنامههای تلوزیونی، آلبومهای موسیقی و حتی تابلوهای دستفروشان خیابان انقلاب.
واقعا غمانگیز است انگار عدهای برای خودشان یک ادبیات دیگر ساختهاند.
کاری ندارند این شعر از مولانا یا شاملو نیست، آنها مولانا و شاملوی واقعی را نمیخواهند.
آنها مولانا، شاملو، فریدون مشیری و سهرابی که از طریق فضای مجازی در ذهنشان شکل گرفته را بیشتر میپسندند.
آنها متنهای جعلی را میخوانند، دوست دارند و برای هم ارسال میکنند، حتی حاضرند این دروغ را قاب بگیرند و در خانههایشان آویزان کنند، اما کتاب نخوانند.
نازنین توتونچیان
@jaliyat
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
٢شنبه با #نثر_فارسى
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
گذشت زمان در اعماق وجود من – در پریشانی روح پریشانم در تار و پود من آتشی شعله ورساخته که هر شعله اش عصاره ی صدها هزار کینه و هزاران عشق انسانی است.
وجود من ! اکنون حصار پولادینی است که اشک عجز درچهار دیوار شکست بردارش زندانی است و قلبم سرچشمه آهنگهائی که نغمه های شب زنددارشان مقدمه ای بر پایان وحشتناک این شب وحشت زده ی ظلمانی است. و طپش قلبم .... همان که در گذشته های پوچ – گذشته های هیچ – بستر در هم ریخته مشتی عشق و اشک آسمانی بود ، طپش همان قلبم ، امروز فریاد ظلمت شکن طبل عصیان حقیقت یک عشق جاودانی است؛ عشق به انسان ، به سرنوشت انسان و بفردائی که درپهنه عشرت بارش اشکهای حسرت.
اشکهای فقر ودر بدری جز دامن پاره نظام سرمایه دردیدگان هیچ ستمکشی آشیان ندارند....
عشق به فردای خانه بدوشانی که امروز نان خشک را به جای پنیر ، با نانی که خشک نیست می خورند معهذا پای در زنجیر زر ، درپریشانی بیابان بی آب و علف امروز سبزه های سپیده دم فردا را میکارند.
📚 : نامه های سرگردان
به عشق سرگردانم… مارلن نازنین من !
✍🏻 : #کارو (کاراپت دِردِریان)
فايل pdf كتاب را در صبح و شعر بخوانيد.
━··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، روزتان دلپذير 🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
٢شنبه با #نثر_فارسى
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
گذشت زمان در اعماق وجود من – در پریشانی روح پریشانم در تار و پود من آتشی شعله ورساخته که هر شعله اش عصاره ی صدها هزار کینه و هزاران عشق انسانی است.
وجود من ! اکنون حصار پولادینی است که اشک عجز درچهار دیوار شکست بردارش زندانی است و قلبم سرچشمه آهنگهائی که نغمه های شب زنددارشان مقدمه ای بر پایان وحشتناک این شب وحشت زده ی ظلمانی است. و طپش قلبم .... همان که در گذشته های پوچ – گذشته های هیچ – بستر در هم ریخته مشتی عشق و اشک آسمانی بود ، طپش همان قلبم ، امروز فریاد ظلمت شکن طبل عصیان حقیقت یک عشق جاودانی است؛ عشق به انسان ، به سرنوشت انسان و بفردائی که درپهنه عشرت بارش اشکهای حسرت.
اشکهای فقر ودر بدری جز دامن پاره نظام سرمایه دردیدگان هیچ ستمکشی آشیان ندارند....
عشق به فردای خانه بدوشانی که امروز نان خشک را به جای پنیر ، با نانی که خشک نیست می خورند معهذا پای در زنجیر زر ، درپریشانی بیابان بی آب و علف امروز سبزه های سپیده دم فردا را میکارند.
📚 : نامه های سرگردان
به عشق سرگردانم… مارلن نازنین من !
✍🏻 : #کارو (کاراپت دِردِریان)
فايل pdf كتاب را در صبح و شعر بخوانيد.
━··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، روزتان دلپذير 🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
✴️ هرشب يك پرسش
.
كدام گزينه متفاوت است؟ @sobhosher
.
كدام گزينه متفاوت است؟ @sobhosher
Anonymous Quiz
20%
خواهش
32%
تشنگى
34%
رفته بود
14%
نمى دانم
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎼🎵🎶🍂🍁
#شعر_خوب_بخوانیم
قصيدهی دلدادگان دیرین
Bien sûr, nous eûmes des orages
Vingt ans d'amour, c'est l'amour fol
Mille fois tu pris ton bagage
Mille fois je pris mon envol
Et chaque meuble se souvient
Dans cette chambre sans berceau
Des éclats des vieilles tempêtes
Plus rien ne ressemblait à rien
Tu avais perdu le goût de l'eau
Et moi celui de la conquête
البته، توفانهایی بود
در پس بيست سال دلدادگی، دلدادگی شوریدهوار
هزاران بار تو چمدان بستی
هزاران بار من جا زدم
و تکتک وسایل خانه به خاطر دارد
در این اتاقخواب بی بستر
فریاد وسوسههای گذشته را
دیگر هیچ چيز شبیه هیچ چیز نیست
تو فراموش کردهای طعم آب را
و من فتح و ظفرهایم را
Mais mon amour
Mon doux, mon tendre, mon merveilleux amour
De l'aube claire jusqu'à la fin du jour
Je t'aime encore, tu sais, je t'aime
لیک دلدار من
دلدار شیرین و لطيف و بس شگفتانگیزم
از روشنی سپیدهدم تا پایان روز
هنوز دوست میدارمت، میدانی دوست میدارمت
Moi, je sais tous tes sortilèges
Tu sais tous mes envoûtements
Tu m'as gardé de piège en piège
Je t'ai perdue de temps en temps
Bien sûr tu pris quelques amants
Il fallait bien passer le temps
Il faut bien que le corps exulte
Mais finalement, finalement
Il nous fallut bien du talent
Pour être vieux sans être adultes
من میشناسم تمام افسونهایت را
و تو میشناسی تمام طلسمهای مرا
تو توجه کردی به من در تک تک گرفتاریها
و من ناامیدت كردم بارها و بارها
البته، تو دلدادگانی برگزیدی
باید زمان به خوشی میگذشت
و تن باید به سرور میرسيد
اما سرانجام، سرانجام
باید به اين معامله خردمندانه تن میداديم
که پير شويم بی آن كه بالغ باشيم
Mon amour...
آه! دلدار من
دلدار شیرین و لطيف و بس شگفتانگیزم
از روشنی سپیدهدم تا پایان روز
هنوز دوست میدارمت، میدانی دوست میدارمت
Et plus le temps nous fait cortège
Et plus le temps nous fait tourment
Mais n'est-ce pas le pire piège
Que vivre en paix pour des amants
Bien sûr tu pleures un peu moins tôt
Je me déchire un peu plus tard
Nous protégeons moins nos mystères
On laisse moins faire le hasard
On se méfie du fil de l'eau
Mais c'est toujours la tendre guerre
زمان هر چه بیشتر بر ما میگذرد
بیشتر تاوان میدهیم
مگر زندگی بیهیجان
بدترین چیزی نیست که دلدادگان به آن دچار میشوند؟
البته، تو دیگر کمتر از گذشته گریه میکنی
و من کمتر نکوهش میکنم خودم را
ما رازهایمان را کمتر نگاه میداریم
به شانس كمتر اعتماد داریم
و بیگدار به آب نمیزنیم
اما اين هنوز نبردی حساس است
Oh, mon amour...
دلدار من..
🎼: #ژاک_برل خواننده،ترانهسُرا، بازیگر و کارگردان بلژیکی
شبتان آرام و رام🥰💐
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانیم
قصيدهی دلدادگان دیرین
Bien sûr, nous eûmes des orages
Vingt ans d'amour, c'est l'amour fol
Mille fois tu pris ton bagage
Mille fois je pris mon envol
Et chaque meuble se souvient
Dans cette chambre sans berceau
Des éclats des vieilles tempêtes
Plus rien ne ressemblait à rien
Tu avais perdu le goût de l'eau
Et moi celui de la conquête
البته، توفانهایی بود
در پس بيست سال دلدادگی، دلدادگی شوریدهوار
هزاران بار تو چمدان بستی
هزاران بار من جا زدم
و تکتک وسایل خانه به خاطر دارد
در این اتاقخواب بی بستر
فریاد وسوسههای گذشته را
دیگر هیچ چيز شبیه هیچ چیز نیست
تو فراموش کردهای طعم آب را
و من فتح و ظفرهایم را
Mais mon amour
Mon doux, mon tendre, mon merveilleux amour
De l'aube claire jusqu'à la fin du jour
Je t'aime encore, tu sais, je t'aime
لیک دلدار من
دلدار شیرین و لطيف و بس شگفتانگیزم
از روشنی سپیدهدم تا پایان روز
هنوز دوست میدارمت، میدانی دوست میدارمت
Moi, je sais tous tes sortilèges
Tu sais tous mes envoûtements
Tu m'as gardé de piège en piège
Je t'ai perdue de temps en temps
Bien sûr tu pris quelques amants
Il fallait bien passer le temps
Il faut bien que le corps exulte
Mais finalement, finalement
Il nous fallut bien du talent
Pour être vieux sans être adultes
من میشناسم تمام افسونهایت را
و تو میشناسی تمام طلسمهای مرا
تو توجه کردی به من در تک تک گرفتاریها
و من ناامیدت كردم بارها و بارها
البته، تو دلدادگانی برگزیدی
باید زمان به خوشی میگذشت
و تن باید به سرور میرسيد
اما سرانجام، سرانجام
باید به اين معامله خردمندانه تن میداديم
که پير شويم بی آن كه بالغ باشيم
Mon amour...
آه! دلدار من
دلدار شیرین و لطيف و بس شگفتانگیزم
از روشنی سپیدهدم تا پایان روز
هنوز دوست میدارمت، میدانی دوست میدارمت
Et plus le temps nous fait cortège
Et plus le temps nous fait tourment
Mais n'est-ce pas le pire piège
Que vivre en paix pour des amants
Bien sûr tu pleures un peu moins tôt
Je me déchire un peu plus tard
Nous protégeons moins nos mystères
On laisse moins faire le hasard
On se méfie du fil de l'eau
Mais c'est toujours la tendre guerre
زمان هر چه بیشتر بر ما میگذرد
بیشتر تاوان میدهیم
مگر زندگی بیهیجان
بدترین چیزی نیست که دلدادگان به آن دچار میشوند؟
البته، تو دیگر کمتر از گذشته گریه میکنی
و من کمتر نکوهش میکنم خودم را
ما رازهایمان را کمتر نگاه میداریم
به شانس كمتر اعتماد داریم
و بیگدار به آب نمیزنیم
اما اين هنوز نبردی حساس است
Oh, mon amour...
دلدار من..
🎼: #ژاک_برل خواننده،ترانهسُرا، بازیگر و کارگردان بلژیکی
برگردان
: بهاره تاجفیروز & محمد سروشبتان آرام و رام🥰💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸ادامه #شب_پنجم
حكايت وزير يونان و حكيم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸ادامه #شب_پنجم
حكايت وزير يونان و حكيم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎