━··•✦❁☀️❁✦•··•━
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
طعنه بر ما مزن ای شیخ و به خود غره مشو
زان که معلوم شود کِشته به هنگام درو
پاک کن دل که به میخانه دوصد جامهٔ پاک
نستانند پی دادن جامی بگرو
دوش از پیر مغان خواستم اندرزی گفت
گوشی آور به کفم اده و اندرز شنو
عملی را که در آن روی و ریا هست مکن
مجلسی را که در آن صدق و صفا نیست مرو
اندر این دیر کهن از روش اهل زمین
آسمان میگزد انگشت همی از مه نو
در مؤثر چه کنی مغلطه با این آثار
که دلیل است به خورشید فروزان پرتو
عمل نیک و بدت ماحصل تست صغیر
حاصل خود درود هر کسی از گندم و جو
✍🏻: #صغیر_اصفهانی
سده۱۳
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
طعنه بر ما مزن ای شیخ و به خود غره مشو
زان که معلوم شود کِشته به هنگام درو
پاک کن دل که به میخانه دوصد جامهٔ پاک
نستانند پی دادن جامی بگرو
دوش از پیر مغان خواستم اندرزی گفت
گوشی آور به کفم اده و اندرز شنو
عملی را که در آن روی و ریا هست مکن
مجلسی را که در آن صدق و صفا نیست مرو
اندر این دیر کهن از روش اهل زمین
آسمان میگزد انگشت همی از مه نو
در مؤثر چه کنی مغلطه با این آثار
که دلیل است به خورشید فروزان پرتو
عمل نیک و بدت ماحصل تست صغیر
حاصل خود درود هر کسی از گندم و جو
✍🏻: #صغیر_اصفهانی
سده۱۳
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁☀️❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁☀️❁✦•··•━
ای شیخ چه دل نهی به دستار
گر مرد دلی دلی به دست آر
بالای بتان بلای جانست
یارب دلم از بلا نگهدار
تن لاغر و بار عشق فربه
صبر اندک و جود دوست بسیار
ای دوست به عمر رفته مانی
ترسم که نبینمت دگر بار
آهم به دلت نکرد تاثیر
در سنگ فرو نرفت مسمار
ای کاش چو عید نیک بختان
باز آیی و بینمت دگر بار
هم گل برم از رخت به خرمن
هم می کشم از لبت به خروار
امروز مراست بخت منصور
کز عشق توام زنند بر دار
گفتم شب تیره پیشت آیم
تا سایه نباشدم خبردار
غافل که ز آه آتشینم
صد روز بر آید از شب تار
با دوست جفا نمی کند دوست
با یار ستم نمی کند یار
خون خوردنم از غم تو آسان
جان بردنم ازکف تو دشوار
چون حسن تو عشق من جهانگیر
چون زلف تو بخت من نگونسار
از حسن تو همچو نقش بیجان
هرکس زده پشت غم به دیوار
✍🏻: #قاآنی
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━•··•✦❁☀️❁✦•··•━
ای شیخ چه دل نهی به دستار
گر مرد دلی دلی به دست آر
بالای بتان بلای جانست
یارب دلم از بلا نگهدار
تن لاغر و بار عشق فربه
صبر اندک و جود دوست بسیار
ای دوست به عمر رفته مانی
ترسم که نبینمت دگر بار
آهم به دلت نکرد تاثیر
در سنگ فرو نرفت مسمار
ای کاش چو عید نیک بختان
باز آیی و بینمت دگر بار
هم گل برم از رخت به خرمن
هم می کشم از لبت به خروار
امروز مراست بخت منصور
کز عشق توام زنند بر دار
گفتم شب تیره پیشت آیم
تا سایه نباشدم خبردار
غافل که ز آه آتشینم
صد روز بر آید از شب تار
با دوست جفا نمی کند دوست
با یار ستم نمی کند یار
خون خوردنم از غم تو آسان
جان بردنم ازکف تو دشوار
چون حسن تو عشق من جهانگیر
چون زلف تو بخت من نگونسار
از حسن تو همچو نقش بیجان
هرکس زده پشت غم به دیوار
✍🏻: #قاآنی
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
مردم ازین الم: که نمردم برای تو
ای خاک بر سرم، که نشد خاک پای تو!
گر اختیار مرگ بدستم دهد قضا
روزی هزار بار بمیرم برای تو
غم نیست گر ز مهر تو دل پاره پاره شد
ای کاش! ذره ذره شود در هوای تو
گویم دعا و عمر ابد خواهم از خدا
تا عمر خویش صرف کنم در دعای تو
در آرزوی آنکه: بمن آشنا شوی
آمیختم بهر که بود آشنای تو
جای تو در حریم وصالست، ای رقیب
ای کاش! بودمی، من بیدل، بجای تو
از پادشاهی همه آفاق خوشترست
این سلطنت که: گشت هلالی گدای تو
✍🏻: #هلالی_جغتایی
سده ۱۰-۹
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
مردم ازین الم: که نمردم برای تو
ای خاک بر سرم، که نشد خاک پای تو!
گر اختیار مرگ بدستم دهد قضا
روزی هزار بار بمیرم برای تو
غم نیست گر ز مهر تو دل پاره پاره شد
ای کاش! ذره ذره شود در هوای تو
گویم دعا و عمر ابد خواهم از خدا
تا عمر خویش صرف کنم در دعای تو
در آرزوی آنکه: بمن آشنا شوی
آمیختم بهر که بود آشنای تو
جای تو در حریم وصالست، ای رقیب
ای کاش! بودمی، من بیدل، بجای تو
از پادشاهی همه آفاق خوشترست
این سلطنت که: گشت هلالی گدای تو
✍🏻: #هلالی_جغتایی
سده ۱۰-۹
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
به ناکامی گذشت، ای شاخ گل، دور از تو ایامی
کسی را چون برآید کام دل از چون تو خودکامی؟
درین مدت که آهم نامه بود و اشک من قاصد
نه یاد از نامهام کردی و نه شادم به پیغامی
اگر عیبم به رسوایی کنی، داربم معذورت
پی دل، هرگز ای نامهربان، ننهادهای گامی
توان افروخت شمع کشته از هر تار موی من
درین محفل که دارد دعوی عشق تو، هر خامی
ز نعمتهای الوان محبت، لذتی دارم
کباب من نمک سود است، از اشک جگر فامی
چو خورشید از دل پر خون خود رطل گران دارم
به دورانها مگر یابی، چو من خون دل آشامی
فراموشی حدی دارد، تغافل مدتی دارد
دعاگوی توام، دل را تسلی کن به پیغامی
ندارد جای داغی دفتر دل، تا قلم گنجد
بِحَمْدِ اللّه، کتاب عشق را، دادیم انجامی
بهشتی روی من دارد به سویم گوشهٔ چشمی
ز نعمتهای جنت قسمتم گردیده، بادامی
مرا بخت سیه، سرگشته دارد ور نه در کویش
سفیدی میکند در انتظارم، دیدهٔ دامی
درین قحط الرجال، آوازه دارد خاک خاموشان
به جز سنگ مزار، امروز نبود صاحب نامی
حزین از درد تاکی می توان گرداند بالین را؟
مگر بر بستر خواب عدم، گیریم آرامی
✍🏻: #حزین_لاهیجی
سده۱۲
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
به ناکامی گذشت، ای شاخ گل، دور از تو ایامی
کسی را چون برآید کام دل از چون تو خودکامی؟
درین مدت که آهم نامه بود و اشک من قاصد
نه یاد از نامهام کردی و نه شادم به پیغامی
اگر عیبم به رسوایی کنی، داربم معذورت
پی دل، هرگز ای نامهربان، ننهادهای گامی
توان افروخت شمع کشته از هر تار موی من
درین محفل که دارد دعوی عشق تو، هر خامی
ز نعمتهای الوان محبت، لذتی دارم
کباب من نمک سود است، از اشک جگر فامی
چو خورشید از دل پر خون خود رطل گران دارم
به دورانها مگر یابی، چو من خون دل آشامی
فراموشی حدی دارد، تغافل مدتی دارد
دعاگوی توام، دل را تسلی کن به پیغامی
ندارد جای داغی دفتر دل، تا قلم گنجد
بِحَمْدِ اللّه، کتاب عشق را، دادیم انجامی
بهشتی روی من دارد به سویم گوشهٔ چشمی
ز نعمتهای جنت قسمتم گردیده، بادامی
مرا بخت سیه، سرگشته دارد ور نه در کویش
سفیدی میکند در انتظارم، دیدهٔ دامی
درین قحط الرجال، آوازه دارد خاک خاموشان
به جز سنگ مزار، امروز نبود صاحب نامی
حزین از درد تاکی می توان گرداند بالین را؟
مگر بر بستر خواب عدم، گیریم آرامی
✍🏻: #حزین_لاهیجی
سده۱۲
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
دوش از در میخانه بدیدیم حرم را
می نوش و ببین قسمت میدان کرم را
فرمان خرد بر دل هشیار نویسند
حکمی نبود بر سر دیوان قلم را
ای مست گر افتی به سر تربت شاهان
مشتاق لب جام بیابی لب جم را
پای ستم از ساحت جان گرد بر آورد
بنشین و به می باز نشان گرد ستم را
چنگت خبر راه طرب داد و ز پیران
بشنو سخن راست مبین پشت به خم را
در شیشه گر از باده کمی هست غمی نیست
لیکن غم بسیار بود دولت کم را
صبح است کمال و می و آواز خوش نی
برخیز غنیمت شمر این یک دو سه دم را
✍🏻: #کمال_خجندی
سده ۸
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
دوش از در میخانه بدیدیم حرم را
می نوش و ببین قسمت میدان کرم را
فرمان خرد بر دل هشیار نویسند
حکمی نبود بر سر دیوان قلم را
ای مست گر افتی به سر تربت شاهان
مشتاق لب جام بیابی لب جم را
پای ستم از ساحت جان گرد بر آورد
بنشین و به می باز نشان گرد ستم را
چنگت خبر راه طرب داد و ز پیران
بشنو سخن راست مبین پشت به خم را
در شیشه گر از باده کمی هست غمی نیست
لیکن غم بسیار بود دولت کم را
صبح است کمال و می و آواز خوش نی
برخیز غنیمت شمر این یک دو سه دم را
✍🏻: #کمال_خجندی
سده ۸
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
نه از شرمست کز چشم وی آسان برنمیآید
نگاهش با درازیهای مژگان برنمیآید
ازین شرمندگی کز بند سامان برنمیآید
سر شوریده ما از گریبان برنمیآید
گر از سروایی ناز تو پروا نیست عاشق را
چرا دل خون نمیگردد چرا جان برنمیآید
به بزم سوختن دود از چراغان برنمیخیزد
به باغ خون شدن بو از گلستان برنمیآید
سرت گردم بزن تیغ و دری بر روی دل بگشا
دلم تنگست کار از زخم پیکان برنمیآید
شکفتن عرض بیتابیست هان ای غنچه میدانم
دلت با ناله مرغ سحرخوان برنمیآید
همان خون کردن و از دیده بیرون ریختن دارد
دلی کز عهده غمهای پنهان برنمیآید
مگر آتش نفس دیوانهای مرد از اسیرانت
که دود از روزن دیوار زندان برنمیآید
چه گیراییست کاین تار ز مو باریکتر دارد
کسی از دام این نازکمیانان برنمیآید
مجو آسودگی گر مرد راهی کاندرین وادی
چو خار از پا برآمد پا ز دامان برنمیآید
برم پیش که یارب شکوه اندوه دلتنگی؟
نفس چندان که مینالم پریشان برنمیآید
به دوش خلق نعشم عبرت صاحبدلان باشد
به پای خود کسی از کوی جانان برنمیآید
برآر از بزم بحث ای جذبه توحید غالب را
که ترک ساده ما با فقیهان برنمیآید
✍🏻: #غالب_دهلوی
سده۱۳
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
نه از شرمست کز چشم وی آسان برنمیآید
نگاهش با درازیهای مژگان برنمیآید
ازین شرمندگی کز بند سامان برنمیآید
سر شوریده ما از گریبان برنمیآید
گر از سروایی ناز تو پروا نیست عاشق را
چرا دل خون نمیگردد چرا جان برنمیآید
به بزم سوختن دود از چراغان برنمیخیزد
به باغ خون شدن بو از گلستان برنمیآید
سرت گردم بزن تیغ و دری بر روی دل بگشا
دلم تنگست کار از زخم پیکان برنمیآید
شکفتن عرض بیتابیست هان ای غنچه میدانم
دلت با ناله مرغ سحرخوان برنمیآید
همان خون کردن و از دیده بیرون ریختن دارد
دلی کز عهده غمهای پنهان برنمیآید
مگر آتش نفس دیوانهای مرد از اسیرانت
که دود از روزن دیوار زندان برنمیآید
چه گیراییست کاین تار ز مو باریکتر دارد
کسی از دام این نازکمیانان برنمیآید
مجو آسودگی گر مرد راهی کاندرین وادی
چو خار از پا برآمد پا ز دامان برنمیآید
برم پیش که یارب شکوه اندوه دلتنگی؟
نفس چندان که مینالم پریشان برنمیآید
به دوش خلق نعشم عبرت صاحبدلان باشد
به پای خود کسی از کوی جانان برنمیآید
برآر از بزم بحث ای جذبه توحید غالب را
که ترک ساده ما با فقیهان برنمیآید
✍🏻: #غالب_دهلوی
سده۱۳
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
با یار بیوفا نتوان گفت حال خویش
آن به که دم فرو کشم از قیل و قال خویش
من شرح حال خویش ندانم که چیست خود؟
زیرا که یک دمم نگذارد به حال خویش
آنرا که هست طالع ازین کار، گو: بکوش
ما را نبود بخت و گرفتیم فال خویش
ای دل، نگفتمت که: مخواه از لبش مراد؟
دیدی که: چون شکسته شدی از سؤال خویش؟
ای بیوفا، ز عشق منت گر خبر شود
دانم که شرمسار شوی از فعال خویش
چندان مرو، که من به تامل ز راه فکر
نقش تو استوار کنم در خیال خویش
جد ترا، اگر ز جمالت خبر شود
ای بس درودها که فرستد به آل خویش!
ما را به خویش خوان و بر خویش بارده
باشد که بعد ازین برهیم از ضلال خویش
ای اوحدی، مقیم سر کوی یار باش
گر در سرای دوست نیابی مجال خویش
✍🏻: #اوحدی_مراغهای
سدهٔ ۸-۷
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
با یار بیوفا نتوان گفت حال خویش
آن به که دم فرو کشم از قیل و قال خویش
من شرح حال خویش ندانم که چیست خود؟
زیرا که یک دمم نگذارد به حال خویش
آنرا که هست طالع ازین کار، گو: بکوش
ما را نبود بخت و گرفتیم فال خویش
ای دل، نگفتمت که: مخواه از لبش مراد؟
دیدی که: چون شکسته شدی از سؤال خویش؟
ای بیوفا، ز عشق منت گر خبر شود
دانم که شرمسار شوی از فعال خویش
چندان مرو، که من به تامل ز راه فکر
نقش تو استوار کنم در خیال خویش
جد ترا، اگر ز جمالت خبر شود
ای بس درودها که فرستد به آل خویش!
ما را به خویش خوان و بر خویش بارده
باشد که بعد ازین برهیم از ضلال خویش
ای اوحدی، مقیم سر کوی یار باش
گر در سرای دوست نیابی مجال خویش
✍🏻: #اوحدی_مراغهای
سدهٔ ۸-۷
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم
گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر
ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم
بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد
من بعد بدان شرطم کز توبه بپرهیزم
سیم دل مسکینم در خاک درت گم شد
خاک سر هر کویی بی فایده میبیزم
در شهر به رسوایی دشمن به دفم برزد
تا بر دف عشق آمد تیر نظر تیزم
مجنون رخ لیلی چون قیس بنی عامر
فرهاد لب شیرین چون خسرو پرویزم
گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز
فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم
گر بی تو بود جنت بر کنگره ننشینم
ور با تو بود دوزخ در سلسله آویزم
با یاد تو گر سعدی در شعر نمیگنجد
چون دوست یگانه شد با غیر نیامیزم
✍🏻: #سعدی
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم
گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر
ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم
بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد
من بعد بدان شرطم کز توبه بپرهیزم
سیم دل مسکینم در خاک درت گم شد
خاک سر هر کویی بی فایده میبیزم
در شهر به رسوایی دشمن به دفم برزد
تا بر دف عشق آمد تیر نظر تیزم
مجنون رخ لیلی چون قیس بنی عامر
فرهاد لب شیرین چون خسرو پرویزم
گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز
فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم
گر بی تو بود جنت بر کنگره ننشینم
ور با تو بود دوزخ در سلسله آویزم
با یاد تو گر سعدی در شعر نمیگنجد
چون دوست یگانه شد با غیر نیامیزم
✍🏻: #سعدی
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
داغی که مرا بر دل دیوانه گذارند
شمعی است که بر تربت پروانه گذارند
جمعی که قدم بر در میخانه گذارند
شرط است که سربر خط پیمانه گذارند
از بیخبران شو که کلید درخلدست
پایی که درین مرحله مستانه گذارند
مستان خرابات به یادلب ساقی است
گاهی لب اگر بر لب پیمانه گذارند
غافل مشواز حلقه تسبیح شماران
زان دام بیندیش که از دانه گذارند
بردار نقاب ای صنم از حسن خداداد
تا کعبه روان روی به بتخانه گذارند
من در چه شمارم که تذروان بهشتی
دل بر گره دام تو چون دانه گذارند
چون پرتو خورشید برآیندتهیدست
آنها که قدم بر در هر خانه گذارند
رمزی است ز پاس ادب عشق که مرغان
شب نوبت پرواز به پروانه گذارند
صائب بزدا زنگ غم از دل که شود خشک
باغی که در او سبزه بیگانه گذارند
✍🏻: #صائب
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
داغی که مرا بر دل دیوانه گذارند
شمعی است که بر تربت پروانه گذارند
جمعی که قدم بر در میخانه گذارند
شرط است که سربر خط پیمانه گذارند
از بیخبران شو که کلید درخلدست
پایی که درین مرحله مستانه گذارند
مستان خرابات به یادلب ساقی است
گاهی لب اگر بر لب پیمانه گذارند
غافل مشواز حلقه تسبیح شماران
زان دام بیندیش که از دانه گذارند
بردار نقاب ای صنم از حسن خداداد
تا کعبه روان روی به بتخانه گذارند
من در چه شمارم که تذروان بهشتی
دل بر گره دام تو چون دانه گذارند
چون پرتو خورشید برآیندتهیدست
آنها که قدم بر در هر خانه گذارند
رمزی است ز پاس ادب عشق که مرغان
شب نوبت پرواز به پروانه گذارند
صائب بزدا زنگ غم از دل که شود خشک
باغی که در او سبزه بیگانه گذارند
✍🏻: #صائب
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتیشکستگانیم ای باد شُرطِه برخیز
باشد که باز بینم دیدار آشنا را
دهروزه مِهر گردون، افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
در حلقهٔ گل و مُل خوش خواند دوش بلبل
هاتِ الصَّبُوحَ هُبّوا یا ایُّها السُکارا
ای صاحب کرامت شکرانهٔ سلامت
روزی تَفَقُّدی کن درویش بینوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را
آن تلخوَش که صوفی امُّالخَبائِثَش خواند
اَشهی لَنا و اَحلی مِن قُبلَةِ العَذارا
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کُنَد گدا را
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
آیینهٔ سکندر، جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال مُلک دارا
خوبان پارسیگو، بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقهٔ مِیْآلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را
✍🏻: #حافظ
روز شعر و ادب پارسی خجسته
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━··•✦❁☀️❁✦•··•━
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتیشکستگانیم ای باد شُرطِه برخیز
باشد که باز بینم دیدار آشنا را
دهروزه مِهر گردون، افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
در حلقهٔ گل و مُل خوش خواند دوش بلبل
هاتِ الصَّبُوحَ هُبّوا یا ایُّها السُکارا
ای صاحب کرامت شکرانهٔ سلامت
روزی تَفَقُّدی کن درویش بینوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را
آن تلخوَش که صوفی امُّالخَبائِثَش خواند
اَشهی لَنا و اَحلی مِن قُبلَةِ العَذارا
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کُنَد گدا را
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
آیینهٔ سکندر، جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال مُلک دارا
خوبان پارسیگو، بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقهٔ مِیْآلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را
✍🏻: #حافظ
روز شعر و ادب پارسی خجسته
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━··•✦❁🍂❁✦•··•━
#شعردیروز
━··•✦❁🍁❁✦•··•━
ظاهر نکنم پیش رقیبان الم دل
با مردم بی غم نتوان گفت غم دل
جا کن به دل و دیده، که غیر از تو نشاید
سلطان سراپرده چشم و حرم دل
ای صبر، کجایی؟ که ز حد میگذرد باز
بر دل ستم آن مه و بر من ستم دل
پای دلم افگار شد از خار ره عشق
ای کاش! درین ره نرسیدی قدم دل
در عشق تو رسوای جهانست هلالی
گاه از غم بسیار و گه از صبر کم دل
✍🏻: #هلالی_جغتایی
سده ۱۰-۹
غم از خانهٔ دلتان دور 🙏🏻
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━··•✦❁🍁❁✦•··•━
ظاهر نکنم پیش رقیبان الم دل
با مردم بی غم نتوان گفت غم دل
جا کن به دل و دیده، که غیر از تو نشاید
سلطان سراپرده چشم و حرم دل
ای صبر، کجایی؟ که ز حد میگذرد باز
بر دل ستم آن مه و بر من ستم دل
پای دلم افگار شد از خار ره عشق
ای کاش! درین ره نرسیدی قدم دل
در عشق تو رسوای جهانست هلالی
گاه از غم بسیار و گه از صبر کم دل
✍🏻: #هلالی_جغتایی
سده ۱۰-۹
غم از خانهٔ دلتان دور 🙏🏻
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━··•✦❁🍂❁✦•··•━
#شعردیروز
━··•✦❁🍁❁✦•··•━
لایق نبود کینهٔ چرخ اهل صفا را
معذور توان داشتن این بی سر و پا را
دولت نتوان یافتن از پهلوی خست
هرگز نکند کس به مگس صید هما را
صیقل زده تردستی ابرش ز بس امروز
آیینهٔ گلشن ز صفا کرد هوا را
از بس نبرد راه به جایی چو شبیه است
فریاد دلم طاعت ارباب ریا را
محتاج ملک نیستم امروز که آهم
جویا ز تراکم به فلک برد دعا را
✍🏻: #جویا_تبریزی
سده۱۲
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━··•✦❁🍁❁✦•··•━
لایق نبود کینهٔ چرخ اهل صفا را
معذور توان داشتن این بی سر و پا را
دولت نتوان یافتن از پهلوی خست
هرگز نکند کس به مگس صید هما را
صیقل زده تردستی ابرش ز بس امروز
آیینهٔ گلشن ز صفا کرد هوا را
از بس نبرد راه به جایی چو شبیه است
فریاد دلم طاعت ارباب ریا را
محتاج ملک نیستم امروز که آهم
جویا ز تراکم به فلک برد دعا را
✍🏻: #جویا_تبریزی
سده۱۲
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━··•✦❁🍂❁✦•··•━
#شعردیروز
━··•✦❁🍁❁✦•··•━
داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی
یارب آخر یارب فریاد خوان چون نشنوی
داد خواهم بر درت در خاک و خون افغان کنان
گیر داد عاشقان ندهی فغان چون نشنوی
آه سوزان کز ره دل میبرم سوی دهان
سوی دل باز آرم از ره دهان چون نشنوی
هر زمان گوئی بگو تا خود نشان عشق چیست
من چه دانم داد عشقت را نشان چون نشنوی
در کمین غمزها ترکان کمان کش داشتی
گاه تیر افشاندن آواز کمان چون نشنوی
جوش دریای سرشکم گوش ماهی بشنود
چون در آن دریا تو راندی جوش آن چون نشنوی
پرسی از حال دلم چون بشنوی فریاد من
حال دل چون پرسی از من هر زمان چون نشنوی
گوش زیر زلف و زیور زان نهان کردی که آه
نشنوی پیدا ز من باری نهان چون نشنوی
گویمت کامروز جانم رفت زودش برزنی
چون توئی جان داور ای جان حال جان چون نشنوی
هر دمت خاقانی از چشم و زبان گنجی دهد
نام خاقانی به گوش دوستان چون نشنوی
کوه سیمینی و در کوه اوفتد آواز گنج
آخر این آوازهٔ گنج روان چون نشنوی
✍🏻: #خاقانی
سده۶
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━··•✦❁🍁❁✦•··•━
داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی
یارب آخر یارب فریاد خوان چون نشنوی
داد خواهم بر درت در خاک و خون افغان کنان
گیر داد عاشقان ندهی فغان چون نشنوی
آه سوزان کز ره دل میبرم سوی دهان
سوی دل باز آرم از ره دهان چون نشنوی
هر زمان گوئی بگو تا خود نشان عشق چیست
من چه دانم داد عشقت را نشان چون نشنوی
در کمین غمزها ترکان کمان کش داشتی
گاه تیر افشاندن آواز کمان چون نشنوی
جوش دریای سرشکم گوش ماهی بشنود
چون در آن دریا تو راندی جوش آن چون نشنوی
پرسی از حال دلم چون بشنوی فریاد من
حال دل چون پرسی از من هر زمان چون نشنوی
گوش زیر زلف و زیور زان نهان کردی که آه
نشنوی پیدا ز من باری نهان چون نشنوی
گویمت کامروز جانم رفت زودش برزنی
چون توئی جان داور ای جان حال جان چون نشنوی
هر دمت خاقانی از چشم و زبان گنجی دهد
نام خاقانی به گوش دوستان چون نشنوی
کوه سیمینی و در کوه اوفتد آواز گنج
آخر این آوازهٔ گنج روان چون نشنوی
✍🏻: #خاقانی
سده۶
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━··•✦❁🍂❁✦•··•━
#شعردیروز
━··•✦❁🍁❁✦•··•━
ما خراب غم و خمخانه ز می آباد است
ناصح از باده سخن کن که نصیحت باد است
خیز و از شعله می آتش نمرود افروز
خاصه اکنون که گلستان ارم شداد است
سیل کهسار خم از میکده در شهر افتاد
وای بر خانه پرهیز که بی بنیاد است
با زلال خضرم از می روشن چه نیاز
چشمه آب سیاهی چو در این بغداد است
به جز از تاک که شد محترم از حرمت می
زادگان را همه فخر از شرف اجداد است
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته بجایی نرسد فریاد است
گفته ای نیست گرفتار مرا آزادی
نه که هر کس که گرفتار تو شد آزاد است
چشم زاهد به شناسائی سر رخ و زلف
دیدن روز و شب و اعمی مادرزاد است
گفتمش خسرو شیرین که ای دل بنمود
کآنکه در عهد من این کوه کند فرهاد است
هر که یغما شنود ناله گرمم گوید
آهن سرد چه کوبی دلش از پولاد است
✍🏻: #یغمای_جندقی
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━··•✦❁🍁❁✦•··•━
ما خراب غم و خمخانه ز می آباد است
ناصح از باده سخن کن که نصیحت باد است
خیز و از شعله می آتش نمرود افروز
خاصه اکنون که گلستان ارم شداد است
سیل کهسار خم از میکده در شهر افتاد
وای بر خانه پرهیز که بی بنیاد است
با زلال خضرم از می روشن چه نیاز
چشمه آب سیاهی چو در این بغداد است
به جز از تاک که شد محترم از حرمت می
زادگان را همه فخر از شرف اجداد است
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته بجایی نرسد فریاد است
گفته ای نیست گرفتار مرا آزادی
نه که هر کس که گرفتار تو شد آزاد است
چشم زاهد به شناسائی سر رخ و زلف
دیدن روز و شب و اعمی مادرزاد است
گفتمش خسرو شیرین که ای دل بنمود
کآنکه در عهد من این کوه کند فرهاد است
هر که یغما شنود ناله گرمم گوید
آهن سرد چه کوبی دلش از پولاد است
✍🏻: #یغمای_جندقی
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━··•✦❁🍂❁✦•··•━
#شعردیروز
━··•✦❁🍁❁✦•··•━
آن نیستی اینکه نام داری انسان
تا هیچ نگه نداری آزرم کسان
تا چند همی کینه فروزی چو ددان
تا کی شکنی همی چو هیزم پیمان
✍🏻: #میرداماد
سدهٔ ۱۰
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━··•✦❁🍁❁✦•··•━
آن نیستی اینکه نام داری انسان
تا هیچ نگه نداری آزرم کسان
تا چند همی کینه فروزی چو ددان
تا کی شکنی همی چو هیزم پیمان
✍🏻: #میرداماد
سدهٔ ۱۰
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher