━•··•✦❁☀️❁✦•··•━
🌞 #طلوع در #شاهنامه
🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅
به زیر اندر آورد برج بره
جهان چون می زرد شد یکسره
✍🏻: #فردوسی
🎤: #مریم_رضوی
🎼: #رنگ_شکستهٔ ماهور
🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅
@sobhosher
🌞 #طلوع در #شاهنامه
🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅
به زیر اندر آورد برج بره
جهان چون می زرد شد یکسره
✍🏻: #فردوسی
🎤: #مریم_رضوی
🎼: #رنگ_شکستهٔ ماهور
🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
شهنشاه رخساره بیتاب کرد
دهانش پر از در خوشاب کرد
ز کار گذشته دلش تنگ شد
بپیچید و رویش پر آژنگ شد
که با او چراکرد چندان جفا
ازان پس کزو دید مهر و وفا
چو دانا رخ شاه پژمرده یافت
روانش بدرد اندر آزرده یافت
برآورد گوینده راز از نهفت
گذشته همه پیش کسری بگفت
ازان بند بازوی و مرغ سیاه
از اندیشه گوهر و خواب شاه
بدو گفت کین بودنی کار بود
ندارد پشیمانی و درد سود
چو آرد بد و نیک رای سپهر
چه شاه وچه موبد چه بوزرجمهر
ز تخمی که یزدان باختر بکشت
ببایدش برتارک ما نبشت
دل شاه نوشین روان شادباد
همیشه ز درد وغم آزاد باد
#فردوسی
داستان کسرا با بزرگمهر
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
شهنشاه رخساره بیتاب کرد
دهانش پر از در خوشاب کرد
ز کار گذشته دلش تنگ شد
بپیچید و رویش پر آژنگ شد
که با او چراکرد چندان جفا
ازان پس کزو دید مهر و وفا
چو دانا رخ شاه پژمرده یافت
روانش بدرد اندر آزرده یافت
برآورد گوینده راز از نهفت
گذشته همه پیش کسری بگفت
ازان بند بازوی و مرغ سیاه
از اندیشه گوهر و خواب شاه
بدو گفت کین بودنی کار بود
ندارد پشیمانی و درد سود
چو آرد بد و نیک رای سپهر
چه شاه وچه موبد چه بوزرجمهر
ز تخمی که یزدان باختر بکشت
ببایدش برتارک ما نبشت
دل شاه نوشین روان شادباد
همیشه ز درد وغم آزاد باد
#فردوسی
داستان کسرا با بزرگمهر
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
📝 #شنبههاباداستانهای_شاهنامه
#داستان_شب
🔹🌺☘ داستان نگاه زهرآگین
🔹بخش نخست
وزیر درستکار 🌻
○ مهبود، وزیر درستکار خسرو به خاطر امانتداری اش مورد خشم و حسادت درباریان است. دشمنان به دنبال راهی برای از بین بردن او هستند اما موفق نمی شوند تا اینکه سر و کله جادوگری پیدا می شود...
✍#یونس_پیرزاده
🎤#الهام_رضازاده
@sobhosher
#داستان_شب
🔹🌺☘ داستان نگاه زهرآگین
🔹بخش نخست
وزیر درستکار 🌻
○ مهبود، وزیر درستکار خسرو به خاطر امانتداری اش مورد خشم و حسادت درباریان است. دشمنان به دنبال راهی برای از بین بردن او هستند اما موفق نمی شوند تا اینکه سر و کله جادوگری پیدا می شود...
✍#یونس_پیرزاده
🎤#الهام_رضازاده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
باد سرد آرام بر صحرا گذشت
سبزه زاران رفته رفته سبز گشت
تک درخت نارون شد رنگ رنگ
زرد شد آن چتر شاداب و قشنگ
برگ برگ گل به رقص باد ریخت
رشته های بیدبن از هم گسیخت
چشمه کم کم خشک شد بی آب شد
باغ و بستان ناگهان در خواب شد
کرد دهقان دانهها را در زیر خاک
کرد کوته شاخهی بی جان تاک
فصل پاییز و زمستان میرود
بار دیگر چون بهاران میشود
از زمین خشک میروید گیاه
چشمه جوشد آب میافتد به راه
برگ نو آرد درخت نارون
سبز گردد شاخه ساران کهن
گل بخندد بر سر گل بوته ها
پر کند بوی خوش گل باغ را
باز میآید پرستو نغمه خوان
باز میسازد در این جا آشیان
✍🏻: #پروین_دولت_آبادی فراخور گرامیزادروزش💐 مانا یاد و نامش
☘️🙏🏻
بانو پروین دولتآبادی ز شاعران برجستهی کودکان ایران و از بنیانگذاران شورای کتاب کودک بود.
زمستان برود؛ روسیاهی به ضحاکمسلکان بماند🙏🏻 باردیگر ایران بانو مادرمان آبادی و شادی را برخود ببیند.
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
#شعرامروز
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
باد سرد آرام بر صحرا گذشت
سبزه زاران رفته رفته سبز گشت
تک درخت نارون شد رنگ رنگ
زرد شد آن چتر شاداب و قشنگ
برگ برگ گل به رقص باد ریخت
رشته های بیدبن از هم گسیخت
چشمه کم کم خشک شد بی آب شد
باغ و بستان ناگهان در خواب شد
کرد دهقان دانهها را در زیر خاک
کرد کوته شاخهی بی جان تاک
فصل پاییز و زمستان میرود
بار دیگر چون بهاران میشود
از زمین خشک میروید گیاه
چشمه جوشد آب میافتد به راه
برگ نو آرد درخت نارون
سبز گردد شاخه ساران کهن
گل بخندد بر سر گل بوته ها
پر کند بوی خوش گل باغ را
باز میآید پرستو نغمه خوان
باز میسازد در این جا آشیان
✍🏻: #پروین_دولت_آبادی فراخور گرامیزادروزش💐 مانا یاد و نامش
☘️🙏🏻
بانو پروین دولتآبادی ز شاعران برجستهی کودکان ایران و از بنیانگذاران شورای کتاب کودک بود.
زمستان برود؛ روسیاهی به ضحاکمسلکان بماند🙏🏻 باردیگر ایران بانو مادرمان آبادی و شادی را برخود ببیند.
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁❄️❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
.
دل که با صد رشتهی جادو نمیگیرد قرار
تاری از گیسوی او آرید و زنجیرش کنید
✍🏻: #حسین_منزوی
خط خوش: بختیاری
━•··•✦❁❄️❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
.
دل که با صد رشتهی جادو نمیگیرد قرار
تاری از گیسوی او آرید و زنجیرش کنید
✍🏻: #حسین_منزوی
خط خوش: بختیاری
━•··•✦❁❄️❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁❄️❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
.
باغ من خستگی طولانی از تماشای زمستان دارد
✍🏻: #عبدالجبار_کاکایی
━•··•✦❁❄️❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
.
باغ من خستگی طولانی از تماشای زمستان دارد
✍🏻: #عبدالجبار_کاکایی
━•··•✦❁❄️❁✦•··•━
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_شصت_نهم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_شصت_نهم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
فرخزاد
…
بی بی خانم زنی بود که در زمان خود معروف ایران بود و چون در علم نجوم استیلائی بکمال داشت و بصحت پیش گوئیهای مشارالیها همه معترف بودند خانه او در آن زمان مثل یکی از معابد مصر قدیم و یونان بود وما بعدها باین اسم مراجعه خواهیم کرد ...
آنروز هر کس از دیگری میپرسید : آن جوان را دیدی ؟درب کوچه محمد زکریا که سراغ خانه بیبی خانم را میگرفت ؟
این جوان با آن خانه چکار داشت ؟
هر کس برای خود حدس میزد: یکی میگفت معلوم است از غلامان شاهی بود و حتماً حامل پیغامی است از طرف سلطان راجع بقضایای آینده دیگری میگفت آینده ؟!
در چه خصوص؟
آن یکی میگفت : در خصوص حمله مغول . .
دیگری میگفت : خدا داند ممکن است عاشق یکی از دخترهای مهوش اعیان خراسان با وزراء سلطان باشد و لابد دختر هم دلبسته او هست البته پدر و مادر او هم مایل باین ازدواج هستند اما ترکان خاتون مادر سلطان میخواهد دختر را بیگی از غلامان با خویشان خودش بدهد و ناچار هیچکس را زهره سخن نیست بنا بر این جوان کلید کار را از در این خانه میجوید ...
دیگری میگفت شاید هم یکی از اعیان زادگان خراسان باشد که تازه پدرش مرده و ترکان خاتون حكم بضبط اموال پدر و هلاك خودش داده او هم چاره کار را از خراسان بدینجا آمده یکی میگف : ناچار قسمی از این اقسام است ...
این را هم باید گفت : مردم شهر راز کنجکاو بودند اما اگر آن موقع از مواقع عادی بود و فوق العاده نبود شهری بان عظمت و کثرت جمعیت باین زودی متوجه پیاده شدن جوانی آنهم درب خانهای که محل رجوع همه نوع اشخاص بود نمیشدند. حالا به بینیم راستی آن جوان که بود و با آن خانه چه کار داشت ؟
✍🏻: #حیدرعلی_کمالی_اصفهانی فراخور گرامی زادروزش 💐☘️مانا یاد و نامش. او روزنامهنگار، نویسنده، شاعر و از نوآوران رمان تاریخی پس از عهد مشروطه بود .
📚 : داستان مظالم ترکان خاتون
داستانی از تاریخ ایلخانان و مغولان در ایران ، جزء نخستین تجربیات رمان نویسی ایرانیان محسوب میشود، به همین دلیل از پختگی و انسجام کافی برخوردار نیست. نکته دیگر این که این داستان در حقیقت نه یک رمان تاریخی، بلکه یک داستان نیمه بلند است.
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
فرخزاد
…
بی بی خانم زنی بود که در زمان خود معروف ایران بود و چون در علم نجوم استیلائی بکمال داشت و بصحت پیش گوئیهای مشارالیها همه معترف بودند خانه او در آن زمان مثل یکی از معابد مصر قدیم و یونان بود وما بعدها باین اسم مراجعه خواهیم کرد ...
آنروز هر کس از دیگری میپرسید : آن جوان را دیدی ؟درب کوچه محمد زکریا که سراغ خانه بیبی خانم را میگرفت ؟
این جوان با آن خانه چکار داشت ؟
هر کس برای خود حدس میزد: یکی میگفت معلوم است از غلامان شاهی بود و حتماً حامل پیغامی است از طرف سلطان راجع بقضایای آینده دیگری میگفت آینده ؟!
در چه خصوص؟
آن یکی میگفت : در خصوص حمله مغول . .
دیگری میگفت : خدا داند ممکن است عاشق یکی از دخترهای مهوش اعیان خراسان با وزراء سلطان باشد و لابد دختر هم دلبسته او هست البته پدر و مادر او هم مایل باین ازدواج هستند اما ترکان خاتون مادر سلطان میخواهد دختر را بیگی از غلامان با خویشان خودش بدهد و ناچار هیچکس را زهره سخن نیست بنا بر این جوان کلید کار را از در این خانه میجوید ...
دیگری میگفت شاید هم یکی از اعیان زادگان خراسان باشد که تازه پدرش مرده و ترکان خاتون حكم بضبط اموال پدر و هلاك خودش داده او هم چاره کار را از خراسان بدینجا آمده یکی میگف : ناچار قسمی از این اقسام است ...
این را هم باید گفت : مردم شهر راز کنجکاو بودند اما اگر آن موقع از مواقع عادی بود و فوق العاده نبود شهری بان عظمت و کثرت جمعیت باین زودی متوجه پیاده شدن جوانی آنهم درب خانهای که محل رجوع همه نوع اشخاص بود نمیشدند. حالا به بینیم راستی آن جوان که بود و با آن خانه چه کار داشت ؟
✍🏻: #حیدرعلی_کمالی_اصفهانی فراخور گرامی زادروزش 💐☘️مانا یاد و نامش. او روزنامهنگار، نویسنده، شاعر و از نوآوران رمان تاریخی پس از عهد مشروطه بود .
📚 : داستان مظالم ترکان خاتون
داستانی از تاریخ ایلخانان و مغولان در ایران ، جزء نخستین تجربیات رمان نویسی ایرانیان محسوب میشود، به همین دلیل از پختگی و انسجام کافی برخوردار نیست. نکته دیگر این که این داستان در حقیقت نه یک رمان تاریخی، بلکه یک داستان نیمه بلند است.
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
✨ يكی را از حكما شنيدم كه میگفت : هرگز كسی به جهل خويش *اقرار نكرده است مگر آن «كس كه چون ديگری در سخن باشد همچنان *ناتمام گفته سخن آغاز كند.
سخن را سر است اى خردمند و *بن
مياور سخن در ميان سُخُن
*خداوند تدبير و فرهنگ و هوش
نگويد سخن تا نبيند خموش
✍🏻: #سعــــدی
📚 باب چهارم (در فواید خاموشی)
اقرار کردن: پذیرفتن، اعتراف کردن
ناتمام گفته: گفتهٔ ناتمام . سخن ناتمام.
بن: انتها، ته
آن كس كه دورانديش و داراى راى درست و هوشمند است، تا اهل مجلس خاموش نشوند، زبان به سخن نگشايد.
🍃پابرهنه وسط یا توی حرف کسی دویدن از خردمندی نیست🍃
@sobhosher
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
✨ يكی را از حكما شنيدم كه میگفت : هرگز كسی به جهل خويش *اقرار نكرده است مگر آن «كس كه چون ديگری در سخن باشد همچنان *ناتمام گفته سخن آغاز كند.
سخن را سر است اى خردمند و *بن
مياور سخن در ميان سُخُن
*خداوند تدبير و فرهنگ و هوش
نگويد سخن تا نبيند خموش
✍🏻: #سعــــدی
📚 باب چهارم (در فواید خاموشی)
اقرار کردن: پذیرفتن، اعتراف کردن
ناتمام گفته: گفتهٔ ناتمام . سخن ناتمام.
بن: انتها، ته
آن كس كه دورانديش و داراى راى درست و هوشمند است، تا اهل مجلس خاموش نشوند، زبان به سخن نگشايد.
🍃پابرهنه وسط یا توی حرف کسی دویدن از خردمندی نیست🍃
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_هفتادم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_هفتادم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from آرشیو
❄️🍁
مائیم که از بادهی بیجام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
مائیم که بیهیچ سرانجام خوشیم
✍🏻: #مولانا
🎤: #ناهیدپرپینچی
درود صبحتون زیبا🍂❄️
@sobhosher
مائیم که از بادهی بیجام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
مائیم که بیهیچ سرانجام خوشیم
✍🏻: #مولانا
🎤: #ناهیدپرپینچی
درود صبحتون زیبا🍂❄️
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
من باز ره خانهٔ خمار گرفتم
ترک ورع و زهد به یک بار گرفتم
سجاده و تسبیح به یک سوی فکندم
بر کف می چون رنگ رخ یار گرفتم
کارم همه با جام می و شاهد و شمع است
ترک دل و دین بهر چنین کار گرفتم
شمعم رخ یار است و شرابم لب دلدار
پیمانه همان لب که به هنجار گرفتم
چشم خوش ساقی دل و دین برد ز دستم
وین فایده زان نرگس بیمار گرفتم
پیوسته چنین می زده و مست و خرابم
تا عادت چشم خوش خونخوار گرفتم
شیرین لب ساقی چو می و نقل فرو ریخت
بس کام کز آن لعل شکربار گرفتم
چون مست شدم خواستم از پای درآمد
حالی سر زلف بت عیار گرفتم
آویختم اندر سر آن زلف پریشان
این شیفتگی بین که دم مار گرفتم
گفتی: کم سودای سر زلف بتان گیر،
چندین چه نصیحت کنی؟ انگار گرفتم
با توبه و تقوی تو ره خلد برین گیر
من با می و معشوقه ره نار گرفتم
در نار چو رنگ رخ دلدار بدیدم
آتش همه باغ و گل و گلزار گرفتم
المنة لله که میان گل و گلزار
دلدار در آغوش دگربار گرفتم
بگرفت به دندان فلک انگشت تعجب
چون من به دو انگشت لب یار گرفتم
دور از لب و دندان عراقی لب دلدار
هم باز به دست خوش دلدار گرفتم
✍🏻: #عراقی
سده ۷
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
من باز ره خانهٔ خمار گرفتم
ترک ورع و زهد به یک بار گرفتم
سجاده و تسبیح به یک سوی فکندم
بر کف می چون رنگ رخ یار گرفتم
کارم همه با جام می و شاهد و شمع است
ترک دل و دین بهر چنین کار گرفتم
شمعم رخ یار است و شرابم لب دلدار
پیمانه همان لب که به هنجار گرفتم
چشم خوش ساقی دل و دین برد ز دستم
وین فایده زان نرگس بیمار گرفتم
پیوسته چنین می زده و مست و خرابم
تا عادت چشم خوش خونخوار گرفتم
شیرین لب ساقی چو می و نقل فرو ریخت
بس کام کز آن لعل شکربار گرفتم
چون مست شدم خواستم از پای درآمد
حالی سر زلف بت عیار گرفتم
آویختم اندر سر آن زلف پریشان
این شیفتگی بین که دم مار گرفتم
گفتی: کم سودای سر زلف بتان گیر،
چندین چه نصیحت کنی؟ انگار گرفتم
با توبه و تقوی تو ره خلد برین گیر
من با می و معشوقه ره نار گرفتم
در نار چو رنگ رخ دلدار بدیدم
آتش همه باغ و گل و گلزار گرفتم
المنة لله که میان گل و گلزار
دلدار در آغوش دگربار گرفتم
بگرفت به دندان فلک انگشت تعجب
چون من به دو انگشت لب یار گرفتم
دور از لب و دندان عراقی لب دلدار
هم باز به دست خوش دلدار گرفتم
✍🏻: #عراقی
سده ۷
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher