Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_سیسد_سی_هفتم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_سیسد_سی_هفتم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
ایران هنگام کار است
برخیز و ببین - ایران
بختت در انتظار است
از پا منشین - ایران
از جور فراوان هر گوشه شوری بپاست
خونها شده پامال و آزادیش خونبهاست
خدا ز درد و غم رهاند ما را
خدا به کام دل رساند ما را
*
دور جهان نگر که چه غوغا خواهد کرد
که چه غوغا خواهد کرد
حب وطن نگر که چه با ما خواهد کرد
که چه با ما خواهد کرد
آه چه محنتها که کشیدی ایران
آه به کام دل نرسیدی، جز غم ندیدی ایران
*
خدا ز درد و غم رهاند ما را
خدا به کام دل رساند ما را
جز همت و غیرت، درمان دردی کجا؟
جز فخر و شهامت، دشمن نوردی کجا
جهان به کام ما برآید، آمین
شب فراق ما سرآید، آمین
عز و شرف به همت والا باید خواست
به تقلا باید خواست
فتح و ظفر به دست توانا باید خواست
به مدارا باید خواست
کیست که مژدهای برساند ما را
کیست که جرعهای بچشاند ما را
وز غم رهاند ما را
جهان به کام ما برآید، آمین
شب فراق ما سرآید، آمین
*
گر در ره غمش کشته شوم به تهمت یاری
بهتر که از اجانب شنوم ملامت و خواری
خواری، خارا و خوشترم از گل بهاری
خیزکه روز فتح و ظفر شد - ایران
خیز که روزگار دگر شد وقت هنر شد - ایران
جهان به کام ما برآید، آمین
شب فراق ما سرآید، آمین
✍🏻: فراخور زادروز #ملکالشعرابهار، چهرهی ماندگار ادبیات فارسی
بهار از کودکی شعر میسرود و وقتی پدر درگذشت به فرمان مظفرالدینشاه بر جای پدر نشست و لقب ملکالشعرا را از آن ِ خود کرد. در نوجوانی همراه پدر در محافل آزادیخواهان شرکت میکرد. دو سال پس از فوت پدر بر اثر همین آشناییها، بهار به جمع مشروطهخواهان خراسان پیوست.
یکی از مشهورترین قصاید #ملکالشعرا به نام «بثالشکوی» درباب توقیف روزنامهی نوبهار سروده شده است.
او دوم اردیبهشت سال ۱۳۳۰ در تهران درگذشت و در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
#آثارمنظوم_منثور #ملک_الشعرای_بهار
منظومهٔ چهار خطابه، ۱۳۰۵
اندرزهای آذرباد ماراسپندان (ترجمهٔ منظوم از پهلوی)، ۱۳۱۲
یادگار زریران (ترجمهٔ منظوم از پهلوی)، ۱۳۱۲
زندگانی مانی، ۱۳۱۳
گلشن صبا، فتحعلی خان صبا (تصحیح)، ۱۳۱۳
احوال فردوسی، ۱۳۱۳
تاریخ سیستان (تصحیح)، ۱۳۱۴
رسالهٔ نفس ارسطو ترجمهٔ باباافضل کاشانی (تصحیح)، ۱۳۱۶
مجملالتواریخ والقصص (تصحیح)، ۱۳۱۸
منتخب جوامعالحکایات، سدیدالدین عوفی (تصحیح)، ۱۳۲۴
سبک شناسی، (سه جلد) ۱۳۲۱–۱۳۲۶
تاریخ مختصر احزاب سیاسی (دو جلد)، ۱۳۲۱–۱۳۶۳
دستور زبان فارسی پنج استاد (به همراهی قریب، فروزانفر، رشید یاسمی، همایی)، ۱۳۲۹
شعر در ایران، ۱۳۳۳
تاریخ تطّور در شعر فارسی، ۱۳۳۴
دیوان اشعار، تهران، ۱۳۳۵
تاریخ بلعمی، ابوعلی محمدبن محمد بلعمی (تصحیح) (به کوشش محمد پروین گنابادی)، ۱۳۴۱
فردوسینامه بهار، (به کوشش محمد گلبن)، ۱۳۴۵
رساله در احوال محمدبن جریر طبری
بهار و ادب فارسی.
☘️خیز که روزگار دگر شد وقت هنر شد - ایران
جهان به کام ما برآید، آمین🙏🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•—
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
ایران هنگام کار است
برخیز و ببین - ایران
بختت در انتظار است
از پا منشین - ایران
از جور فراوان هر گوشه شوری بپاست
خونها شده پامال و آزادیش خونبهاست
خدا ز درد و غم رهاند ما را
خدا به کام دل رساند ما را
*
دور جهان نگر که چه غوغا خواهد کرد
که چه غوغا خواهد کرد
حب وطن نگر که چه با ما خواهد کرد
که چه با ما خواهد کرد
آه چه محنتها که کشیدی ایران
آه به کام دل نرسیدی، جز غم ندیدی ایران
*
خدا ز درد و غم رهاند ما را
خدا به کام دل رساند ما را
جز همت و غیرت، درمان دردی کجا؟
جز فخر و شهامت، دشمن نوردی کجا
جهان به کام ما برآید، آمین
شب فراق ما سرآید، آمین
عز و شرف به همت والا باید خواست
به تقلا باید خواست
فتح و ظفر به دست توانا باید خواست
به مدارا باید خواست
کیست که مژدهای برساند ما را
کیست که جرعهای بچشاند ما را
وز غم رهاند ما را
جهان به کام ما برآید، آمین
شب فراق ما سرآید، آمین
*
گر در ره غمش کشته شوم به تهمت یاری
بهتر که از اجانب شنوم ملامت و خواری
خواری، خارا و خوشترم از گل بهاری
خیزکه روز فتح و ظفر شد - ایران
خیز که روزگار دگر شد وقت هنر شد - ایران
جهان به کام ما برآید، آمین
شب فراق ما سرآید، آمین
✍🏻: فراخور زادروز #ملکالشعرابهار، چهرهی ماندگار ادبیات فارسی
بهار از کودکی شعر میسرود و وقتی پدر درگذشت به فرمان مظفرالدینشاه بر جای پدر نشست و لقب ملکالشعرا را از آن ِ خود کرد. در نوجوانی همراه پدر در محافل آزادیخواهان شرکت میکرد. دو سال پس از فوت پدر بر اثر همین آشناییها، بهار به جمع مشروطهخواهان خراسان پیوست.
یکی از مشهورترین قصاید #ملکالشعرا به نام «بثالشکوی» درباب توقیف روزنامهی نوبهار سروده شده است.
او دوم اردیبهشت سال ۱۳۳۰ در تهران درگذشت و در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
#آثارمنظوم_منثور #ملک_الشعرای_بهار
منظومهٔ چهار خطابه، ۱۳۰۵
اندرزهای آذرباد ماراسپندان (ترجمهٔ منظوم از پهلوی)، ۱۳۱۲
یادگار زریران (ترجمهٔ منظوم از پهلوی)، ۱۳۱۲
زندگانی مانی، ۱۳۱۳
گلشن صبا، فتحعلی خان صبا (تصحیح)، ۱۳۱۳
احوال فردوسی، ۱۳۱۳
تاریخ سیستان (تصحیح)، ۱۳۱۴
رسالهٔ نفس ارسطو ترجمهٔ باباافضل کاشانی (تصحیح)، ۱۳۱۶
مجملالتواریخ والقصص (تصحیح)، ۱۳۱۸
منتخب جوامعالحکایات، سدیدالدین عوفی (تصحیح)، ۱۳۲۴
سبک شناسی، (سه جلد) ۱۳۲۱–۱۳۲۶
تاریخ مختصر احزاب سیاسی (دو جلد)، ۱۳۲۱–۱۳۶۳
دستور زبان فارسی پنج استاد (به همراهی قریب، فروزانفر، رشید یاسمی، همایی)، ۱۳۲۹
شعر در ایران، ۱۳۳۳
تاریخ تطّور در شعر فارسی، ۱۳۳۴
دیوان اشعار، تهران، ۱۳۳۵
تاریخ بلعمی، ابوعلی محمدبن محمد بلعمی (تصحیح) (به کوشش محمد پروین گنابادی)، ۱۳۴۱
فردوسینامه بهار، (به کوشش محمد گلبن)، ۱۳۴۵
رساله در احوال محمدبن جریر طبری
بهار و ادب فارسی.
☘️خیز که روزگار دگر شد وقت هنر شد - ایران
جهان به کام ما برآید، آمین🙏🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•—
@sobhosher
〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
🔅#سزاوار
واژۀ «سزاوار»، به معنیِ شایسته، لایق، و درخور، از سه جزء تشکیل شدهاست:
- #سز: بنِ مضارعِ سزیدن
- #ا: پسوندِ فاعلی، مثلِ بینا و شنوا
- #وار: پسوندِ دارندگی، مثلِ امیدوار و عیالوار
«سَزیدن» یعنی لایق و درخور بودن و شایستن.
این مصدر در قدیم کاربرد داشت و صرف میشد:
میسزم
میسزی
میسزد
میسزیم
میسزید
میسزند
من سِفاناخِ تو، با هرچهم پَزی
با ترشبا یا که شیرین میسَزی
مولوی (مثنوی، دفترِ ۱، بیتِ ۲۴۰۹)
🔺« #سزا» در اصل #صفت است به معنیِ شایسته و لایق و درخور. ساختش (بنِ مضارع + -ا) مانندِ واژههایی چون بینا، توانا، جویا، خوانا، دانا، رسا، فریبا، کوشا، گویا، و... است:
کشتۀ غمزۀ تو شد حافظِ ناشنیدهپند
تیغ سزاست هرکه را دردِ سخن نمیکند
🔻در مرحلۀ بعد، «سزا» کاربردِ اسمی پیدا کرده و به همین دلیل پسوندِ صفتسازِ «-وار» را به آخرش چسباندهاند و «سزاوار» شدهاست:
او سزاوارِ بخشش است.
سخن گرچه دلبند و شیرین بُوَد
سزاوارِ تصدیق و تحسین بُوَد... (سعدی)
🔺در فارسیِ امروز «سِزا» به معنیِ مجازاتِ درست و عادلانه به کار میرود:
دیکتاتور را به سزای اعمالش رساندند.
🔻« #ناسزا» (نا- + سزا) هم در اصل متضادِ «سزا» و به معنیِ نالایق و ناشایست و نااهل بوده و در مرحلۀ بعد معنایش محدود شده به سخنِ ناروا و ناشایست که همانا دشنام و فحش است.
«ناسزایان» یعنی نااهلان:
تا به گیسوی تو دستِ ناسزایان کم رسد
هر دلی در حلقهای در ذکرِ یارب یارب است
حافظ (دیوان، چ خانلری، ص ۷۶)
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
▶️ از کانال تلگرامی گزین گویهها
فرزندان ایران سرمایههای این سرزمیناند و سزاوار زندگی هستند.
#نه_به_اعدام
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
🔅#سزاوار
واژۀ «سزاوار»، به معنیِ شایسته، لایق، و درخور، از سه جزء تشکیل شدهاست:
- #سز: بنِ مضارعِ سزیدن
- #ا: پسوندِ فاعلی، مثلِ بینا و شنوا
- #وار: پسوندِ دارندگی، مثلِ امیدوار و عیالوار
«سَزیدن» یعنی لایق و درخور بودن و شایستن.
این مصدر در قدیم کاربرد داشت و صرف میشد:
میسزم
میسزی
میسزد
میسزیم
میسزید
میسزند
من سِفاناخِ تو، با هرچهم پَزی
با ترشبا یا که شیرین میسَزی
مولوی (مثنوی، دفترِ ۱، بیتِ ۲۴۰۹)
🔺« #سزا» در اصل #صفت است به معنیِ شایسته و لایق و درخور. ساختش (بنِ مضارع + -ا) مانندِ واژههایی چون بینا، توانا، جویا، خوانا، دانا، رسا، فریبا، کوشا، گویا، و... است:
کشتۀ غمزۀ تو شد حافظِ ناشنیدهپند
تیغ سزاست هرکه را دردِ سخن نمیکند
🔻در مرحلۀ بعد، «سزا» کاربردِ اسمی پیدا کرده و به همین دلیل پسوندِ صفتسازِ «-وار» را به آخرش چسباندهاند و «سزاوار» شدهاست:
او سزاوارِ بخشش است.
سخن گرچه دلبند و شیرین بُوَد
سزاوارِ تصدیق و تحسین بُوَد... (سعدی)
🔺در فارسیِ امروز «سِزا» به معنیِ مجازاتِ درست و عادلانه به کار میرود:
دیکتاتور را به سزای اعمالش رساندند.
🔻« #ناسزا» (نا- + سزا) هم در اصل متضادِ «سزا» و به معنیِ نالایق و ناشایست و نااهل بوده و در مرحلۀ بعد معنایش محدود شده به سخنِ ناروا و ناشایست که همانا دشنام و فحش است.
«ناسزایان» یعنی نااهلان:
تا به گیسوی تو دستِ ناسزایان کم رسد
هر دلی در حلقهای در ذکرِ یارب یارب است
حافظ (دیوان، چ خانلری، ص ۷۶)
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
▶️ از کانال تلگرامی گزین گویهها
فرزندان ایران سرمایههای این سرزمیناند و سزاوار زندگی هستند.
#نه_به_اعدام
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
بپوشند ازیشان گروهی سیاه
زِ دیبا نهند از برِ سر کلاه
نه تخت و نه تاج و نه زرینه کفش
نه گوهر نه افسر نه بر سر درفش
برنجد یکی، دیگری بر خورَد
به داد و به بخشش همی ننگرد
شب آید یکی چشم رخشان کند
نهفته کسی را خروشان کند
ستاننده ی روزشان دیگر است
کمر بر میان و کُلَه بر سر است
از آن پس زمانه دگرگون شود
همان مردم پر هنر دون شود
ز پیمان بگردند و از راستی
گرامی شود کژی و کاستی
پیاده شود مردم جنگجوی
سوار آنک لاف آرد و گفتوگوی
کشاورز جنگی شود بیهنر
نژاد و هنر کمتر آید به بر
نباشد بدین فَرِ آزادگان
بلندی کند بختِ بی مایگان
رُباید همی این ازآن، آن ازین
ز نفرین ندانند باز آفرین
✍🏻: #فردوسی
پادشاهی یزدگرد بخش ۲
🖤سربلندی ایران با بیداری مردمان و سرنگونی بیمایگان دجال ممکن است.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
بپوشند ازیشان گروهی سیاه
زِ دیبا نهند از برِ سر کلاه
نه تخت و نه تاج و نه زرینه کفش
نه گوهر نه افسر نه بر سر درفش
برنجد یکی، دیگری بر خورَد
به داد و به بخشش همی ننگرد
شب آید یکی چشم رخشان کند
نهفته کسی را خروشان کند
ستاننده ی روزشان دیگر است
کمر بر میان و کُلَه بر سر است
از آن پس زمانه دگرگون شود
همان مردم پر هنر دون شود
ز پیمان بگردند و از راستی
گرامی شود کژی و کاستی
پیاده شود مردم جنگجوی
سوار آنک لاف آرد و گفتوگوی
کشاورز جنگی شود بیهنر
نژاد و هنر کمتر آید به بر
نباشد بدین فَرِ آزادگان
بلندی کند بختِ بی مایگان
رُباید همی این ازآن، آن ازین
ز نفرین ندانند باز آفرین
✍🏻: #فردوسی
پادشاهی یزدگرد بخش ۲
🖤سربلندی ایران با بیداری مردمان و سرنگونی بیمایگان دجال ممکن است.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_سیسد_سی_هشتم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_سیسد_سی_هشتم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from Nahid parpinchi
صبح است بيا پنجره را باز كنيم
از عشق بخوانيم و غزل ساز كنيم
برخيز بيا تا به گلستان جهان
چون مرغ سحر عاشقى آواز كنيم
صبحتون بخیر ❤️
@sobhosher
از عشق بخوانيم و غزل ساز كنيم
برخيز بيا تا به گلستان جهان
چون مرغ سحر عاشقى آواز كنيم
صبحتون بخیر ❤️
@sobhosher
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
✍🏻: #حمیدرها
برگردان: سعید عزیزی
طراح: #Brad_Heckman
#زن_زندگی_آزادی
@sobhosher
☕️
✍🏻: #حمیدرها
برگردان: سعید عزیزی
طراح: #Brad_Heckman
#زن_زندگی_آزادی
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
زندگیام چون خواب پروانه کوتاه بود
پر پر میزدم و هلهله میکردم
و آزادی مرا
به نام کوچکم صدا میزد
از زیر چشمبند
شبیه هم بودند
مزدوران موظف و پایهی دار!
پاهای من اما
آزاد و رها
با مرگ میرقصید
✍🏻: ##بکتاش_آبتین
#نه_به_اعدام
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
زندگیام چون خواب پروانه کوتاه بود
پر پر میزدم و هلهله میکردم
و آزادی مرا
به نام کوچکم صدا میزد
از زیر چشمبند
شبیه هم بودند
مزدوران موظف و پایهی دار!
پاهای من اما
آزاد و رها
با مرگ میرقصید
✍🏻: ##بکتاش_آبتین
#نه_به_اعدام
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
به دورِ ما که همه خونِ دل به ساغرهاست
ز چشم ساقیِ غمگین که بوسه خواهد چید؟
✍🏻: #هوشنگ_ابتهاج
خط: بختیاری
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
به دورِ ما که همه خونِ دل به ساغرهاست
ز چشم ساقیِ غمگین که بوسه خواهد چید؟
✍🏻: #هوشنگ_ابتهاج
خط: بختیاری
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
من با کدام یارا
در این غبار سنگین
مرگ پرندهها را
خاموش ماندهام؟
✍🏻: #فریدون_مشیری
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
من با کدام یارا
در این غبار سنگین
مرگ پرندهها را
خاموش ماندهام؟
✍🏻: #فریدون_مشیری
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_سیسد_نهم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_سیسد_نهم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
✍🏻: #هوشنگ_ابتهاج
#نه_به_اعدام
در دلمان غم بکارید نفرت درو میکنید،
@sobhosher
☕️
✍🏻: #هوشنگ_ابتهاج
#نه_به_اعدام
در دلمان غم بکارید نفرت درو میکنید،
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
و من که با تو تا بدین درجه از بزرگی رسیدهام، چرا مغرور نباشم؟
من غرور مطلقم! آیدا!..
یک بار با تو گفتم که عشق، شاهراه بزرگ انسانیت است... پس در میان مرزهای عشق، هیچ چیز پست، هیچ چیز حقیر، هیچ چیز شرمآور راه ندارد. عشق میورزیم تا چیزی که میان حیوانات به صورت «عملی از مجرای غریزهی حیوانی» صورت میپذیرد، میان ما، به صورت موضوعی بشری، موضوعی بر اساس «انتخاب دو روح»، به صورت موضوعی که بر پایهی همهی ادراکات انسانی، قلبی و خدایی استوار شده باشد صورت بگیرد؛ ــ این است که همیشه با تو میگویم: «تو را دوست میدارم.» در این کلام بزرگی که روحها و تنهای ما را برای همیشه یکی میکند، بر کلمهی تو تکیه میکنم نه بر لغت دوستداشتن. زیرا که در اینجا، آنچه شایان اهمیت است، تو است... تو را دارم، و برای آن که بدانی دربارهی تو چه میاندیشم، از دوستداشتن، از این لغت بزرگ مدد میگیرم. و بدینگونه از جانوری که به دنبال غریزهی حیوانی خویش میدود فاصله میگیرم؛ چرا که حیوان، دوست میدارد، و برای فرو نشاندن عطش دوستداشتن به دنبال کسی میگردد که دوستش بدارد...
آنچه به تو میدهم عشق من نیست؛ بلکه تو خود، عشق منی. تویی که عشق را در من بیدار میکنی و اگر بخواهم این نکته را آشکارتر بگویم، میبایست گفته باشم که من «زنی» نمیجویم، من جویای آیدای خویشم. آیدا را میجویم تا زیباترینِ لحظات زندگی را چون نگین گرانبهایی بر این حلقهی بی قدر و بهای روزان و شبان بنشاند. آیدا را میجویم تا با تن خود رازهای شادی را با تن من در میان بگذارد. آیدا را میجویم تا مرا به «دیوانگی» بکشاند؛ که من در اوج «دیوانگی» بتوانم به قدرتهای ارادهی خود واقف شوم؛ که من در اوج غرایز برانگیختهی خود بتوانم شکوه انسانیت را بازیابم و به محک زنم؛ که من بتوانم آگاه شوم، آیدا! این که مرا به سوی تو میکشد عشق نیست، شکوه توست؛ و آنچه مرا به انتخاب تو برمیانگیزد، نیاز تن من نیست، یگانگی ارواح و اندیشههای ماست.
من خود از پستی میگریزم؛ این است که نمیخواهم تصور کنی آنچه مرا از لغزشهای حیوانی بازمیدارد، هشدارهای توست؛ و اگر همیشه این مصراع الوآر را با تو تکرار میکنم که
J’ aime L’oiseau qui ne dit jamais non
به همین خاطر است. برای خاطر آن است که یگانگی جان ما آشفته نگردد؛ و برای خاطر آن است که من خود از تباهی به دور مانده باشم، نه آن که تو مرا مانع شده باشی.
آیدای من!
اکنون دیگر هوا روشن شده است.
دوست داشتن، چه زیبا، چه پرشکوه، چه انسانی است!
تیر ۱۳۴۱
✍🏻: #احمد_شاملو فراخور گرامی زادروش💐 مانا یاد و نام شاعر شعر سپید☘️
📚 : از نامه های احمد شاملو به آیدا کتاب «مثل خون در رگ های من...»
❤️☘️به امید پیروزی #عشق و #زندگی بر نفرت و مرگ .
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
و من که با تو تا بدین درجه از بزرگی رسیدهام، چرا مغرور نباشم؟
من غرور مطلقم! آیدا!..
یک بار با تو گفتم که عشق، شاهراه بزرگ انسانیت است... پس در میان مرزهای عشق، هیچ چیز پست، هیچ چیز حقیر، هیچ چیز شرمآور راه ندارد. عشق میورزیم تا چیزی که میان حیوانات به صورت «عملی از مجرای غریزهی حیوانی» صورت میپذیرد، میان ما، به صورت موضوعی بشری، موضوعی بر اساس «انتخاب دو روح»، به صورت موضوعی که بر پایهی همهی ادراکات انسانی، قلبی و خدایی استوار شده باشد صورت بگیرد؛ ــ این است که همیشه با تو میگویم: «تو را دوست میدارم.» در این کلام بزرگی که روحها و تنهای ما را برای همیشه یکی میکند، بر کلمهی تو تکیه میکنم نه بر لغت دوستداشتن. زیرا که در اینجا، آنچه شایان اهمیت است، تو است... تو را دارم، و برای آن که بدانی دربارهی تو چه میاندیشم، از دوستداشتن، از این لغت بزرگ مدد میگیرم. و بدینگونه از جانوری که به دنبال غریزهی حیوانی خویش میدود فاصله میگیرم؛ چرا که حیوان، دوست میدارد، و برای فرو نشاندن عطش دوستداشتن به دنبال کسی میگردد که دوستش بدارد...
آنچه به تو میدهم عشق من نیست؛ بلکه تو خود، عشق منی. تویی که عشق را در من بیدار میکنی و اگر بخواهم این نکته را آشکارتر بگویم، میبایست گفته باشم که من «زنی» نمیجویم، من جویای آیدای خویشم. آیدا را میجویم تا زیباترینِ لحظات زندگی را چون نگین گرانبهایی بر این حلقهی بی قدر و بهای روزان و شبان بنشاند. آیدا را میجویم تا با تن خود رازهای شادی را با تن من در میان بگذارد. آیدا را میجویم تا مرا به «دیوانگی» بکشاند؛ که من در اوج «دیوانگی» بتوانم به قدرتهای ارادهی خود واقف شوم؛ که من در اوج غرایز برانگیختهی خود بتوانم شکوه انسانیت را بازیابم و به محک زنم؛ که من بتوانم آگاه شوم، آیدا! این که مرا به سوی تو میکشد عشق نیست، شکوه توست؛ و آنچه مرا به انتخاب تو برمیانگیزد، نیاز تن من نیست، یگانگی ارواح و اندیشههای ماست.
من خود از پستی میگریزم؛ این است که نمیخواهم تصور کنی آنچه مرا از لغزشهای حیوانی بازمیدارد، هشدارهای توست؛ و اگر همیشه این مصراع الوآر را با تو تکرار میکنم که
J’ aime L’oiseau qui ne dit jamais non
به همین خاطر است. برای خاطر آن است که یگانگی جان ما آشفته نگردد؛ و برای خاطر آن است که من خود از تباهی به دور مانده باشم، نه آن که تو مرا مانع شده باشی.
آیدای من!
اکنون دیگر هوا روشن شده است.
دوست داشتن، چه زیبا، چه پرشکوه، چه انسانی است!
تیر ۱۳۴۱
✍🏻: #احمد_شاملو فراخور گرامی زادروش💐 مانا یاد و نام شاعر شعر سپید☘️
📚 : از نامه های احمد شاملو به آیدا کتاب «مثل خون در رگ های من...»
❤️☘️به امید پیروزی #عشق و #زندگی بر نفرت و مرگ .
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
زبان مثل روحی تسخیر ناپذیر ولی تسخیر کننده، به جدارههای دهان از سه سو فشار آورده بود؛ و دهان بر سر جادهها ، در برابر اجتماعات کوچک باز شده بود و زبان زرین حرکت کرده، گفته بود :«آزادی!»
و آن گاه حرکت کرده، بر سر چهار راه ها فریاد زده بود : «آزادی!»
و تجاوز، آری، از خطههای محدود جغرافیای چهارراه ها تجاوز کرده بود و در میدان نعره برداشته بود :«آزادی!»
او از این زمزمه های مردم نفرت داشت ؛ و شاید هم حق داشت ؛ به دلیل اینکه تصور میکرد شعور در میان مردم از همین زمزمهها پیدا میشود.
✍🏻: #رضا_براهنی فراخور گرامی زادروزش💐مانا ياد و نامش🙏🏻
📚 #روزگار_دوزخی_آقای_ایاز
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
زبان مثل روحی تسخیر ناپذیر ولی تسخیر کننده، به جدارههای دهان از سه سو فشار آورده بود؛ و دهان بر سر جادهها ، در برابر اجتماعات کوچک باز شده بود و زبان زرین حرکت کرده، گفته بود :«آزادی!»
و آن گاه حرکت کرده، بر سر چهار راه ها فریاد زده بود : «آزادی!»
و تجاوز، آری، از خطههای محدود جغرافیای چهارراه ها تجاوز کرده بود و در میدان نعره برداشته بود :«آزادی!»
او از این زمزمه های مردم نفرت داشت ؛ و شاید هم حق داشت ؛ به دلیل اینکه تصور میکرد شعور در میان مردم از همین زمزمهها پیدا میشود.
✍🏻: #رضا_براهنی فراخور گرامی زادروزش💐مانا ياد و نامش🙏🏻
📚 #روزگار_دوزخی_آقای_ایاز
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
خطابه
وقتی که شما از کشتنِ ما فارغ شدهاید
وقتی که دیگر پاهای ما از چوبهی دار آویزان نیست
وقتی که در برابر جوخههای اعدام دیگر چشمِ بستهای نیست
شما چه خواهید کرد ای جلادان عالیمرتبهی من!
ای جلادانِ عالیمرتبهی من!
ای جلادانِ عالیمرتبهی من!
وقتی که ما را دسته دسته چال کنند
وقتی که ما دیگر اعتراف نمیتوانیم کردن
وقتی که نه ناخن، نه دندان، نه پا و نه دستی از ما باقی است تا شما را سرگرم کند
شما چه خواهید کرد ای جلادان عالیمرتبهی من!
ای جلادانِ عالیمرتبهی من!
ای جلادانِ عالیمرتبهی من!
تمام قدرت پیامبری و پیشبینی انسان، به شما که میاندیشد، عقیم میشود
انسان در برابر شما میپژمرد، مثل گلی که به ناگهان بپژمرد
به ما بگویید
وقتی که ما مردهایم و شما هنوز زندهاید
شما چه خواهید کرد ای جلادان عالیمرتبهی من!
ای جلادانِ عالیمرتبهی من!
ای جلادانِ عالیمرتبهی من!
✍🏻: #رضا_براهنی فراخور گرامی زادروزش☘️
#نه_به_اعدام
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
خطابه
وقتی که شما از کشتنِ ما فارغ شدهاید
وقتی که دیگر پاهای ما از چوبهی دار آویزان نیست
وقتی که در برابر جوخههای اعدام دیگر چشمِ بستهای نیست
شما چه خواهید کرد ای جلادان عالیمرتبهی من!
ای جلادانِ عالیمرتبهی من!
ای جلادانِ عالیمرتبهی من!
وقتی که ما را دسته دسته چال کنند
وقتی که ما دیگر اعتراف نمیتوانیم کردن
وقتی که نه ناخن، نه دندان، نه پا و نه دستی از ما باقی است تا شما را سرگرم کند
شما چه خواهید کرد ای جلادان عالیمرتبهی من!
ای جلادانِ عالیمرتبهی من!
ای جلادانِ عالیمرتبهی من!
تمام قدرت پیامبری و پیشبینی انسان، به شما که میاندیشد، عقیم میشود
انسان در برابر شما میپژمرد، مثل گلی که به ناگهان بپژمرد
به ما بگویید
وقتی که ما مردهایم و شما هنوز زندهاید
شما چه خواهید کرد ای جلادان عالیمرتبهی من!
ای جلادانِ عالیمرتبهی من!
ای جلادانِ عالیمرتبهی من!
✍🏻: #رضا_براهنی فراخور گرامی زادروزش☘️
#نه_به_اعدام
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher