━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرجهان
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
هر بار
که ترانهای برایت سرودم
قومم بر من تاختند!
که چرا برای میهن شعری نمیسرایی؟!
و آیا زن
چیزی به جز وطن است؟!
✍🏻: # #نزار_قبانی
سوریه، ۱۹۹۸-۱۹۲۳
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرجهان
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
هر بار
که ترانهای برایت سرودم
قومم بر من تاختند!
که چرا برای میهن شعری نمیسرایی؟!
و آیا زن
چیزی به جز وطن است؟!
✍🏻: # #نزار_قبانی
سوریه، ۱۹۹۸-۱۹۲۳
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_سیسد_چهارم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_سیسد_چهارم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
قلب مادر
داد معشوقه به عاشق پیغام
که کند مادر تو با من جنگ
هرکجا بیندم از دور کند
چهره پرچین و جبین پر آژنگ
با نگاه غضب آلود زند
بر دل نازک من تیر خدنگ
مادر سنگدلت تا زنده است
شهد در کام من و تست شرنگ
نشوم یکدل و یکرنگ ترا
تا نسازی دل او از خون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت بی خوف و درنگ
روی و سینه تنگش بدری
دل برون آری از آن سینه تنگ
گرم و خونین به منش باز آری
تا برد زآینه قلبم زنگ
عاشق بی خرد ناهنجار
نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ
حرمت مادری از یاد ببرد
خیره از باده و دیوانه ز بنگ
رفت و مادر را افکند به خاک
سینه بدرید و دل آورد به چنگ
قصد سرمنزل معشوق نمود
دل مادر به کفش چون نارنگ
از قضا خورد دم در به زمین
و اندکی سوده شد او را آرنگ
وان دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن بی فرهنگ
از زمین باز چو برخاست نمود
پی برداشتن آن آهنگ
دید کز آن دل آغشته به خون
آید آهسته برون این آهنگ:
آه دست پسرم یافت خراش
وای پای پسرم خورد به سنگ
✍🏻: #ایرج_میرزا فراخور گرامی زادروزش💐 مانا نام و یادش🙏🏻
او در سال ۱۲۵۲ یا ۱۲۵۳ شمسی در تبریز دیده به جهان گشود. شاعر اشرافزادهی قجری که مشروطهخواه شد. از نوادگان فتحعلیشاه که دورهای مداح و درباری بود و دورهای برای آزادی وطن سرود.
از ایرج میرزا حدود ۱۴۰۰۰ بیت بهجاماندهاست. اشعاری که در قالبهای متنوعی همچون مثنوی، قصیده، قطعه و رباعی سروده شدهاست. او ابتدا به شیوهی پیشینیان شعر میگفت. از جمله همان قصایدی که در محافل قجری ساختهشد. اشعاری که رنگ و بوی سبک خراسانی داشت. سهل ممتنع احتمالا اولین صفتی است که پس از خواندن اشعار ایرج میرزا میتوان به آنها نسبت داد. زبانی ساده و روان و در عین حال قدرتمند که سعدی شیراز بدان معروف است. از اینرو میتوان بر این عقیده صحه گذاشت که ایرجمیرزا به شیوهی سعدی علاقمند و از او عمیقا تاثیر پذیرفته بودهاست.
دورهی بعدی شعر ایرج میرزا را دورهی ابتکار و نوآوری او دانستهاند؛ تا بدان حد که برخی او را نخستین علمدار تجدد شعر فارسی خواندهاند. زبان صریحش در انتقاد از مفاسد و ناهنجاریهای سیاسی و اجتماعی که گاهی به پردهدری نیز کشیدهشد، از ویژگیهای مهم شعر او در این دوره است.
عشق به میهن و مادر، دانشاندوزی و تربیت کودکان و نوجوانان و مضامینی از این دست، دستمایهی آفریدههای ادبی ایرج شد.
📎 دیوان کامل اشعار او را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•—
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
قلب مادر
داد معشوقه به عاشق پیغام
که کند مادر تو با من جنگ
هرکجا بیندم از دور کند
چهره پرچین و جبین پر آژنگ
با نگاه غضب آلود زند
بر دل نازک من تیر خدنگ
مادر سنگدلت تا زنده است
شهد در کام من و تست شرنگ
نشوم یکدل و یکرنگ ترا
تا نسازی دل او از خون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت بی خوف و درنگ
روی و سینه تنگش بدری
دل برون آری از آن سینه تنگ
گرم و خونین به منش باز آری
تا برد زآینه قلبم زنگ
عاشق بی خرد ناهنجار
نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ
حرمت مادری از یاد ببرد
خیره از باده و دیوانه ز بنگ
رفت و مادر را افکند به خاک
سینه بدرید و دل آورد به چنگ
قصد سرمنزل معشوق نمود
دل مادر به کفش چون نارنگ
از قضا خورد دم در به زمین
و اندکی سوده شد او را آرنگ
وان دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن بی فرهنگ
از زمین باز چو برخاست نمود
پی برداشتن آن آهنگ
دید کز آن دل آغشته به خون
آید آهسته برون این آهنگ:
آه دست پسرم یافت خراش
وای پای پسرم خورد به سنگ
✍🏻: #ایرج_میرزا فراخور گرامی زادروزش💐 مانا نام و یادش🙏🏻
او در سال ۱۲۵۲ یا ۱۲۵۳ شمسی در تبریز دیده به جهان گشود. شاعر اشرافزادهی قجری که مشروطهخواه شد. از نوادگان فتحعلیشاه که دورهای مداح و درباری بود و دورهای برای آزادی وطن سرود.
از ایرج میرزا حدود ۱۴۰۰۰ بیت بهجاماندهاست. اشعاری که در قالبهای متنوعی همچون مثنوی، قصیده، قطعه و رباعی سروده شدهاست. او ابتدا به شیوهی پیشینیان شعر میگفت. از جمله همان قصایدی که در محافل قجری ساختهشد. اشعاری که رنگ و بوی سبک خراسانی داشت. سهل ممتنع احتمالا اولین صفتی است که پس از خواندن اشعار ایرج میرزا میتوان به آنها نسبت داد. زبانی ساده و روان و در عین حال قدرتمند که سعدی شیراز بدان معروف است. از اینرو میتوان بر این عقیده صحه گذاشت که ایرجمیرزا به شیوهی سعدی علاقمند و از او عمیقا تاثیر پذیرفته بودهاست.
دورهی بعدی شعر ایرج میرزا را دورهی ابتکار و نوآوری او دانستهاند؛ تا بدان حد که برخی او را نخستین علمدار تجدد شعر فارسی خواندهاند. زبان صریحش در انتقاد از مفاسد و ناهنجاریهای سیاسی و اجتماعی که گاهی به پردهدری نیز کشیدهشد، از ویژگیهای مهم شعر او در این دوره است.
عشق به میهن و مادر، دانشاندوزی و تربیت کودکان و نوجوانان و مضامینی از این دست، دستمایهی آفریدههای ادبی ایرج شد.
📎 دیوان کامل اشعار او را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•—
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
دادم به مسیوهال خراسان را
عیسی صفت گریختم از احمق
نادان به کارها شده مستولی
دانا به خون دل شده مستغرق
#ایرج_میرزا
پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروكسي
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
دادم به مسیوهال خراسان را
عیسی صفت گریختم از احمق
نادان به کارها شده مستولی
دانا به خون دل شده مستغرق
#ایرج_میرزا
پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروكسي
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
🔅#دروغ
درمیان متون ، بیتردید مهمترین متن نبشتهٔ #بیستون است.
این در ضمن کهنترین نبشتهای هم هست که در آن به #دروغ پرداخته شده و #اولین متن سیاسی جهان است که مفهوم دروغ را در مقام کلیدواژهای تعریفشده و روشن به کار گرفته است.
با یک نگاه به بیستون، میتوان دریافت که داریوش هنگام آمادهسازی متن یادشده، به روشنی چارچوبی زرتشتی را در ذهن داشته است، هرچند گویا با توجه به رواداری دینی چشمگیرش، خود زرتشتی متعصبی نبوده است.
نخستین اشاره به دروغ در بیستون به زمانی مربوط میشود که از کردارهای کمبوجیه سخن در میان است . در آنجاست که #داریوش میگوید کمبوجیه برادرش بردیا را پنهانی کشت، و خود به مصر لشکر کشید، و در این هنگام«دروغ در پارس و ماد و بقیهٔ سرزمینها زیاد شد.
🔺کلمهٔ دروغ به شکلی معنادار در پایان نبشتهٔ بیستون نیز بارها تکرار میشود ، در جاییکه داریوش از کسی که نبشته را میخواند، خواسته تا آن را خراب نکند و محتوایش را به اطلاع دیگران برساند، و تأکید کرده که سخنانش را دروغ ندانند.
داریوش در چندجا بر این نکته که سخنانش راست بوده و نه دروغ تأکید کرده است. این تأکید بیشتر در جاهایی است که به کارهای بزرگ و بینظیرش اشاره میکند. بهعنوان نمونه، وقتی میگوید در یک سال همهٔ شورشیان را شکست داده، تأکید دارد که دروغ نمیگوید، و در جای دیگر اشاره میکند که کردارهای بزرگ دیگری هم از او سر زده که از بیم دروغگو پنداشته شدنش، آنها را نقل نکرده است.
ادامه دارد…
✍🏻: #شروین_وکیلی
📚: دروغ در ایران باستان
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
🔅#دروغ
درمیان متون ، بیتردید مهمترین متن نبشتهٔ #بیستون است.
این در ضمن کهنترین نبشتهای هم هست که در آن به #دروغ پرداخته شده و #اولین متن سیاسی جهان است که مفهوم دروغ را در مقام کلیدواژهای تعریفشده و روشن به کار گرفته است.
با یک نگاه به بیستون، میتوان دریافت که داریوش هنگام آمادهسازی متن یادشده، به روشنی چارچوبی زرتشتی را در ذهن داشته است، هرچند گویا با توجه به رواداری دینی چشمگیرش، خود زرتشتی متعصبی نبوده است.
نخستین اشاره به دروغ در بیستون به زمانی مربوط میشود که از کردارهای کمبوجیه سخن در میان است . در آنجاست که #داریوش میگوید کمبوجیه برادرش بردیا را پنهانی کشت، و خود به مصر لشکر کشید، و در این هنگام«دروغ در پارس و ماد و بقیهٔ سرزمینها زیاد شد.
🔺کلمهٔ دروغ به شکلی معنادار در پایان نبشتهٔ بیستون نیز بارها تکرار میشود ، در جاییکه داریوش از کسی که نبشته را میخواند، خواسته تا آن را خراب نکند و محتوایش را به اطلاع دیگران برساند، و تأکید کرده که سخنانش را دروغ ندانند.
داریوش در چندجا بر این نکته که سخنانش راست بوده و نه دروغ تأکید کرده است. این تأکید بیشتر در جاهایی است که به کارهای بزرگ و بینظیرش اشاره میکند. بهعنوان نمونه، وقتی میگوید در یک سال همهٔ شورشیان را شکست داده، تأکید دارد که دروغ نمیگوید، و در جای دیگر اشاره میکند که کردارهای بزرگ دیگری هم از او سر زده که از بیم دروغگو پنداشته شدنش، آنها را نقل نکرده است.
ادامه دارد…
✍🏻: #شروین_وکیلی
📚: دروغ در ایران باستان
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_سیسد_پنجم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_سیسد_پنجم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
شبی قیرگون ماه پنهان شده
به خواب اندرون مرغ و دام و دده
چنان دید سالار پیران به خواب
که شمعی برافروختی ز آفتاب
سیاوش بر شمع تیغی به دست
به آواز گفتی نشاید نشست
کزین خواب نوشین سر آزاد کن
ز فرجام گیتی یکی یاد کن
که روز نوآیین و جشنی نوست
شب سور آزاده کیخسروست
سپهبد بلرزید در خواب خوش
بجنبید گلشهر خورشید فش
بدو گفت پیران که برخیز و رو
خرامنده پیش فرنگیس شو
سیاووش را دیدم اکنون به خواب
درخشانتر از بر سپهر آفتاب
که گفتی مرا چند خسپی مپای
به جشن جهانجوی کیخسرو آی
همی رفت گلشهر تا پیش ماه
جدا گشته بود از بر ماه شاه
بدید و به شادی سبک بازگشت
همانگاه گیتی پرآواز گشت
بیامد به شادی به پیران بگفت
که اینت به آیین خور و ماه جفت
یکی اندر آی و شگفتی ببین
بزرگی و رای جهان آفرین
تو گویی نشاید مگر تاج را
و گر جوشن و ترگ و تاراج را
سپهبد بیامد بر شهریار
بسی آفرین کرد و بردش نثار
بران برز و بالا و آن شاخ و یال
تو گویی برو برگذشتست سال
✍🏻: #فردوسی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ،بهروز و فرخ روز « #تیر_ایزد »
ستاره تیر (تیشتر) ستاره باران
⛈نماد بارش و سرسبزی🌿
به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم
که ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت
گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت
بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد
چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد
گل #بنفشه نماد #تیر_ایزد است.
گرامیداشت زادروز #کوروش_پادشاه_دادگستر 💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
شبی قیرگون ماه پنهان شده
به خواب اندرون مرغ و دام و دده
چنان دید سالار پیران به خواب
که شمعی برافروختی ز آفتاب
سیاوش بر شمع تیغی به دست
به آواز گفتی نشاید نشست
کزین خواب نوشین سر آزاد کن
ز فرجام گیتی یکی یاد کن
که روز نوآیین و جشنی نوست
شب سور آزاده کیخسروست
سپهبد بلرزید در خواب خوش
بجنبید گلشهر خورشید فش
بدو گفت پیران که برخیز و رو
خرامنده پیش فرنگیس شو
سیاووش را دیدم اکنون به خواب
درخشانتر از بر سپهر آفتاب
که گفتی مرا چند خسپی مپای
به جشن جهانجوی کیخسرو آی
همی رفت گلشهر تا پیش ماه
جدا گشته بود از بر ماه شاه
بدید و به شادی سبک بازگشت
همانگاه گیتی پرآواز گشت
بیامد به شادی به پیران بگفت
که اینت به آیین خور و ماه جفت
یکی اندر آی و شگفتی ببین
بزرگی و رای جهان آفرین
تو گویی نشاید مگر تاج را
و گر جوشن و ترگ و تاراج را
سپهبد بیامد بر شهریار
بسی آفرین کرد و بردش نثار
بران برز و بالا و آن شاخ و یال
تو گویی برو برگذشتست سال
✍🏻: #فردوسی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ،بهروز و فرخ روز « #تیر_ایزد »
ستاره تیر (تیشتر) ستاره باران
⛈نماد بارش و سرسبزی🌿
به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم
که ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت
گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت
بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد
چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد
گل #بنفشه نماد #تیر_ایزد است.
گرامیداشت زادروز #کوروش_پادشاه_دادگستر 💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#سنگ_نگارهٔ_كوروش
#پاسارگاد
"راه دل ربودن و دل بسته کردن مردمان نه با درشتی و تندخویی است؛ که با تیمار و اندوه خواری های مهرورزانه است."
#کورش_نامه
گزنفون، دفتر هشتم، بخش هفتم، بند سیزدهم"
اگر ايراني اصيل هستيم مهرورزيمان را از هم دريغ نكنيم❤️💐
#سربلند_ايران
#سرافراز_ايرانى
روز #كوروش_بزرگ فرخنده💐
@sobhosher
#پاسارگاد
"راه دل ربودن و دل بسته کردن مردمان نه با درشتی و تندخویی است؛ که با تیمار و اندوه خواری های مهرورزانه است."
#کورش_نامه
گزنفون، دفتر هشتم، بخش هفتم، بند سیزدهم"
اگر ايراني اصيل هستيم مهرورزيمان را از هم دريغ نكنيم❤️💐
#سربلند_ايران
#سرافراز_ايرانى
روز #كوروش_بزرگ فرخنده💐
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
راوى: #آرمیتا_جوادیان
نوجوان شاهنامهخوان از کوروش بزرگ
فراخور #هفتم آبانماه بزرگداشت #کوروش پدر ایران زمین💐
@sobhosher
نوجوان شاهنامهخوان از کوروش بزرگ
فراخور #هفتم آبانماه بزرگداشت #کوروش پدر ایران زمین💐
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#دکلمه_ها 🎼🎶🎵🍂🍁
چامه #كوروش_بزرگ
در یک غروب کهنه و بی رونق و تار
در حسرت یک پنجره تا روشنایی
در جست و جوی روزنی سوی رهایی
در آرزوی فرصت دیدار «انسان»
زین میکنم من توسن اندیشهام را هر سو شتابان
در زیر چتر آسمان هر جا که پویم
جز درد و اندوه و ستم چیزی به جا نیست.
در چار سوی این رباط کهنه گویی
مردی و رادی و وفا فرمانروانیست
دژخیم ایام با داس خون آ لودهی درنده خویی
در کار بیداد و جنون ترکتازیست
پندار آدم،
پندار ظلم و پیشهاش ویرانه سازیست
تن خسته از اندیشههای زندگی سوز
در آرزوی دیدن روزی دل افروز
در حسرت دیدار انسان
آنسان که باید، آنسان که شاید
یکبار دیگر کافور غم از جسم و جانم میتکانم
دل را ز چنگ ناامیدی میرهانم
پژواک فریادم هوا را میشکافد:
" آخر کجایی روشنایی؟"
ناگه به یکبار؛
از لابلای ابرهای سرد و غمبار،
گل میکند خورشید زر تار
با رنگهای روشن و شاد
در چهرهی پاک ابر مردی امرداد
مردی که از ژرفای تاریکی درخشید
جوشید و کوشید
مردی که بنیان ستم زیر و زبر کرد؛
چون جویباری نرم و آرام،
بانگ نوای مهر خیزش
در گوشهایم مینشیند:
"کورش منم، شاه جهان، شاه پیمبر
کورش منم کشوررهان دادگستر
آزادهای پویای راه روشنایی
دلبستهی آیین مهر و پارسایی
در گرم گرم ظلم و تاراج،
در روزگار برده داری،
آنگه که دد خویان خونریز، با سرفرازی
فرزند آدم را به آتش میکشیدند،
مست جنون و شهوت و خون
گوش و زبانش میبریدند،
هر جا که رفتم، هر جا که بودم،
از چهر گیتی ننگ دژ خویی زدودم
من مهر را در سینهی هستی نشاندم
مهر گیای من در این دنیای تاریک
از ژرفنای دشمنیها سر بر آورد
از آن هزا ران بوتهی زرینه رویید
هر بوته گل کرد
در روزگارانی که هر کشورگشایی
شهر و دیار مردمان ویرانه میکرد،
روزی که بوتیمار اندوه
در هر سرایی لانه میکرد،
هر جا رسیدم،
ویرانهها را سر به سر آباد کردم
در سایهی تدبیر و رایم
گسترده شد گیتی همه در زیر پایم
آشور و ماد و بابل و لیدی سرایم
من رامش و مهر و خرد بنیاد کردم
در باور من،
انسان نماد راستینی از خدا بود
بر هستی و بر جان خود فرمانروا بود
آزادگی گنجینهای بس پر بها بود
پس بندهای برده داری را بریدم
وان بندگان از بند غم آزاد کردم
آنگه به آرام،
هر کس به فرمان خدای خویش خرسند
هر کس بر آیین و مرام خویش پابند
من مردمان سوته دل را شاد کردم
آوای کورش،
آن دلنشین چاووش جانبخش رهایی،
پیک سرور و روشنایی،
بر بالهای باد شبگرد تا بیکرانها میشتابد
شب سایههای مبهمی پاشیده بر دشت
بر جلگهی پارس
روی کهن آرامگاهی ساکت و سرد
سر مینهم بر سنگهای گور خاموش
از بغض سنگینی دل و جانم لبالب
زان سوی تاریکی به ناگاه
با بالهای نورباران، تندیس کورش رخ مینماید
اشکم به روی گونهها میغلتد آرام
فریاد خاموشی درونم میخروشد:
کای برترین آزاده ای ماناترین مرد
اینک تو بنگر، بر سرنوشت تیره و غمبار انسان
شاید ندانی سفرهی چرکین دنیا
امروز هم پا تا به سر رنگین ننگ است
شاید ندانی سینهی گستردهی خاک،
امروز هم بازیچهی آشوب و جنگ است
حالا نژاد و رنگ حرفی تازه دارد
حالا سر بازار آدم میفروشند!
آزادی و آزادگی افسانه گشته
ای برترین آزاده ای ماناتر ین مرد
ناگه غریو همسرایان شبانه
پژواک فریاد مرا در میرباید
گویی زمین و آسمان سر داده با درد
بر بالهای باد شبگرد این نالهی سرد:
آخر کجایی روشنایی؟!
آخر کجایی روشنایی؟!
✍🏻🎤: #هما_ارژنگی
خجسته باد روز کوروش💐
@sobhosher
چامه #كوروش_بزرگ
در یک غروب کهنه و بی رونق و تار
در حسرت یک پنجره تا روشنایی
در جست و جوی روزنی سوی رهایی
در آرزوی فرصت دیدار «انسان»
زین میکنم من توسن اندیشهام را هر سو شتابان
در زیر چتر آسمان هر جا که پویم
جز درد و اندوه و ستم چیزی به جا نیست.
در چار سوی این رباط کهنه گویی
مردی و رادی و وفا فرمانروانیست
دژخیم ایام با داس خون آ لودهی درنده خویی
در کار بیداد و جنون ترکتازیست
پندار آدم،
پندار ظلم و پیشهاش ویرانه سازیست
تن خسته از اندیشههای زندگی سوز
در آرزوی دیدن روزی دل افروز
در حسرت دیدار انسان
آنسان که باید، آنسان که شاید
یکبار دیگر کافور غم از جسم و جانم میتکانم
دل را ز چنگ ناامیدی میرهانم
پژواک فریادم هوا را میشکافد:
" آخر کجایی روشنایی؟"
ناگه به یکبار؛
از لابلای ابرهای سرد و غمبار،
گل میکند خورشید زر تار
با رنگهای روشن و شاد
در چهرهی پاک ابر مردی امرداد
مردی که از ژرفای تاریکی درخشید
جوشید و کوشید
مردی که بنیان ستم زیر و زبر کرد؛
چون جویباری نرم و آرام،
بانگ نوای مهر خیزش
در گوشهایم مینشیند:
"کورش منم، شاه جهان، شاه پیمبر
کورش منم کشوررهان دادگستر
آزادهای پویای راه روشنایی
دلبستهی آیین مهر و پارسایی
در گرم گرم ظلم و تاراج،
در روزگار برده داری،
آنگه که دد خویان خونریز، با سرفرازی
فرزند آدم را به آتش میکشیدند،
مست جنون و شهوت و خون
گوش و زبانش میبریدند،
هر جا که رفتم، هر جا که بودم،
از چهر گیتی ننگ دژ خویی زدودم
من مهر را در سینهی هستی نشاندم
مهر گیای من در این دنیای تاریک
از ژرفنای دشمنیها سر بر آورد
از آن هزا ران بوتهی زرینه رویید
هر بوته گل کرد
در روزگارانی که هر کشورگشایی
شهر و دیار مردمان ویرانه میکرد،
روزی که بوتیمار اندوه
در هر سرایی لانه میکرد،
هر جا رسیدم،
ویرانهها را سر به سر آباد کردم
در سایهی تدبیر و رایم
گسترده شد گیتی همه در زیر پایم
آشور و ماد و بابل و لیدی سرایم
من رامش و مهر و خرد بنیاد کردم
در باور من،
انسان نماد راستینی از خدا بود
بر هستی و بر جان خود فرمانروا بود
آزادگی گنجینهای بس پر بها بود
پس بندهای برده داری را بریدم
وان بندگان از بند غم آزاد کردم
آنگه به آرام،
هر کس به فرمان خدای خویش خرسند
هر کس بر آیین و مرام خویش پابند
من مردمان سوته دل را شاد کردم
آوای کورش،
آن دلنشین چاووش جانبخش رهایی،
پیک سرور و روشنایی،
بر بالهای باد شبگرد تا بیکرانها میشتابد
شب سایههای مبهمی پاشیده بر دشت
بر جلگهی پارس
روی کهن آرامگاهی ساکت و سرد
سر مینهم بر سنگهای گور خاموش
از بغض سنگینی دل و جانم لبالب
زان سوی تاریکی به ناگاه
با بالهای نورباران، تندیس کورش رخ مینماید
اشکم به روی گونهها میغلتد آرام
فریاد خاموشی درونم میخروشد:
کای برترین آزاده ای ماناترین مرد
اینک تو بنگر، بر سرنوشت تیره و غمبار انسان
شاید ندانی سفرهی چرکین دنیا
امروز هم پا تا به سر رنگین ننگ است
شاید ندانی سینهی گستردهی خاک،
امروز هم بازیچهی آشوب و جنگ است
حالا نژاد و رنگ حرفی تازه دارد
حالا سر بازار آدم میفروشند!
آزادی و آزادگی افسانه گشته
ای برترین آزاده ای ماناتر ین مرد
ناگه غریو همسرایان شبانه
پژواک فریاد مرا در میرباید
گویی زمین و آسمان سر داده با درد
بر بالهای باد شبگرد این نالهی سرد:
آخر کجایی روشنایی؟!
آخر کجایی روشنایی؟!
✍🏻🎤: #هما_ارژنگی
خجسته باد روز کوروش💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from Nahid parpinchi
ای روشناییِ سحر،
ای آفتابِ پاک،
ای مرزِ جاودانۀ نيکی،
من با امیدِ
وصلِ تو شب را شکستهام؛
من در هوای
عشقِ تو از شب گذشتهام...
#فریدون_مشیری
سلام صبحتون دلنشین ✋🌹
@sobhosher
ای آفتابِ پاک،
ای مرزِ جاودانۀ نيکی،
من با امیدِ
وصلِ تو شب را شکستهام؛
من در هوای
عشقِ تو از شب گذشتهام...
#فریدون_مشیری
سلام صبحتون دلنشین ✋🌹
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
میهن...
ای غاصبان،بدانید،فردای روشن از،ماست
این خاکِ خسته ازمرگ،یعنی،که میهن،ازماست
امروزِ روسیاهی،ثبتش،به نامتان شد
هرسینه ای دریدید،ازمردیازن،ازماست
حرفی ،نگفته مانده است،با گوشِ نابکاران؟
دراختیارِتان باد،گویا،که گفتن از ماست!
دست وتفنگ وماشه،آغوشمان،ببینید
درسرزمینِ خورشید،شورِ شکفتن ازماست
دشمن،کدامشان بود؟ با ما نگو،منافق
بارهروانِ عاشق،شوقِ تپیدن ازماست!
تاریخ ،می نگارد،هم ماو،هم،شمارا
فردای ،دادوعدلی،دانی که بردن از،ماست
سرها نکرده خم با،داری که سربلند است
اینان،شهیدِ عشقند،ازیادرفتن،از ماست!
✍🏻: #شهریارقاسمی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
میهن...
ای غاصبان،بدانید،فردای روشن از،ماست
این خاکِ خسته ازمرگ،یعنی،که میهن،ازماست
امروزِ روسیاهی،ثبتش،به نامتان شد
هرسینه ای دریدید،ازمردیازن،ازماست
حرفی ،نگفته مانده است،با گوشِ نابکاران؟
دراختیارِتان باد،گویا،که گفتن از ماست!
دست وتفنگ وماشه،آغوشمان،ببینید
درسرزمینِ خورشید،شورِ شکفتن ازماست
دشمن،کدامشان بود؟ با ما نگو،منافق
بارهروانِ عاشق،شوقِ تپیدن ازماست!
تاریخ ،می نگارد،هم ماو،هم،شمارا
فردای ،دادوعدلی،دانی که بردن از،ماست
سرها نکرده خم با،داری که سربلند است
اینان،شهیدِ عشقند،ازیادرفتن،از ماست!
✍🏻: #شهریارقاسمی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
من به چشمهای بیقرار تو قول میدهم
ریشههای ما به آب
شاخههای ما به آفتاب میرسد
ما دوباره سبز میشویم...
#قیصر_امینپور
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
من به چشمهای بیقرار تو قول میدهم
ریشههای ما به آب
شاخههای ما به آفتاب میرسد
ما دوباره سبز میشویم...
#قیصر_امینپور
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher