قسمت تراژدیک زندگی ما این است که یکی ما را فیلتر کرده و دیگری تحریم ...
با فیلترشکن تحریم کننده می آییم
تا ببینیم فیلترکننده تحریم شده ؛
در چه حالی است !
اتصال به پروکسی پرسرعت
The • @OneTopProxy
@sobhosher
با فیلترشکن تحریم کننده می آییم
تا ببینیم فیلترکننده تحریم شده ؛
در چه حالی است !
اتصال به پروکسی پرسرعت
The • @OneTopProxy
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
#دماوند
خاموش نشستهای دماوند
ضحّاک گريخت آخر از بند
از دودهی آبتين كسی نيست
تا باز نهد به پای او بند!
در سينه حريق اندرون را
تا چند توان نهفت تا چند؟
انديشهی آخرين دوا كن
بايد شبی آتشی پراكند
در شعلهی خود بـسوز و ما را
افسرده ی بيورسپ مپسند!
مستوجب دوزخ است ناچار
هر كاو به بهشت نيست خرسند
از خار خزان گلی برويان؛
ای قهقهی تو آتش آگند!
ای زنده بهگور شعلهی پاک!
برخيز و به آسمان بپيوند!
برشو چو كمندی آذرآگين
گردون را دست و پا فرو بند
ديريست كه هرزه گرد خورشيد،
بُرده است ز ياد خويش و پيوند!
او مادر خاک نيست انگار!
وی را من و تو نهايم فرزند!
او را بكن از زبر به زير آر؛
شايد بزدايد از زمين گند!
تا چند ميان گور خفتن؟
لختی بايد ز خواب دل كند.
بازی كه شكارش آسمانی است،
در خاك چگونه پنجه افكند؟
فوّارگی كهن ز سر گير
لب باز گشاده كن به لبخند.
بگذار زمين رود به معراج،
در لحظـهی بعثت دماوند.
✍🏻: #قدمعلی_سرامی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
#دماوند
خاموش نشستهای دماوند
ضحّاک گريخت آخر از بند
از دودهی آبتين كسی نيست
تا باز نهد به پای او بند!
در سينه حريق اندرون را
تا چند توان نهفت تا چند؟
انديشهی آخرين دوا كن
بايد شبی آتشی پراكند
در شعلهی خود بـسوز و ما را
افسرده ی بيورسپ مپسند!
مستوجب دوزخ است ناچار
هر كاو به بهشت نيست خرسند
از خار خزان گلی برويان؛
ای قهقهی تو آتش آگند!
ای زنده بهگور شعلهی پاک!
برخيز و به آسمان بپيوند!
برشو چو كمندی آذرآگين
گردون را دست و پا فرو بند
ديريست كه هرزه گرد خورشيد،
بُرده است ز ياد خويش و پيوند!
او مادر خاک نيست انگار!
وی را من و تو نهايم فرزند!
او را بكن از زبر به زير آر؛
شايد بزدايد از زمين گند!
تا چند ميان گور خفتن؟
لختی بايد ز خواب دل كند.
بازی كه شكارش آسمانی است،
در خاك چگونه پنجه افكند؟
فوّارگی كهن ز سر گير
لب باز گشاده كن به لبخند.
بگذار زمين رود به معراج،
در لحظـهی بعثت دماوند.
✍🏻: #قدمعلی_سرامی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_سیسدم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_سیسدم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
مشدی رمضان علی خاکستر ته چپقش را تکان داد و گفت:خدا پدرت را بیامرزد، پس ما برای چه اینجاآمده ایم؟
سه سال پیش من در راه خراسان سورچی بودم. دو نفر مسافر پولدار داشتم، میان راه کالسکه ی چاپاری شکست، یکی از آنها مرد، آن یکی دیگر را هم خودم خفه کردم و هزار و پانصد تومان از جیبش درآوردم.
چون پا به سن گذاشتم، امسال به خیال افتادم که آن پول حرام بوده، آمدم به کربلا آن را تطهیر بکنم.
همین امروز آن را بخشیدم به یکی از علما،هزار تومانش را به من حلال کرد. دو ساعت بیشتر طول نکشید، حالا این پول از شیر مادر به من حلال تر است.
خانم گلین قلیان را از دست عزیز آقا گرفت، دود غلیظی از آن درآورد و بعد از کمی سکوت گفت:
همین شاه باجی خانم که همراه ما بود، من میدانستم تکان راه برایش بد است.
استخاره هم کرده بودم بد آمده بود. اما با وجود این آوردمش. میدانید این ناخواهری من بود، شوهرش عاشق من شد، مرا هوو برو سر شاه باجی. من از بسکه توی خانه به او هول و تکان دادم، افلیج شد، بعد هم در راه او را کشتم تا ارث پدرم به او نرسد!
عزیز آقا از شادی اشک میریخت و میخندید،
بعد گفت:
:پس...
پس شما هم...
خانم گلین همینطور که پک به قلیان میزد گفت:
مگر پای منبر نشنیدی. زوار همانوقت که نیت میکند و راه میافتد اگر گناهانش باندازه برگ درخت هم باشد، طیب و طاهر میشود.
✍🏻: #صادق_هدایت
📚 #طلب_آمرزش
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
مشدی رمضان علی خاکستر ته چپقش را تکان داد و گفت:خدا پدرت را بیامرزد، پس ما برای چه اینجاآمده ایم؟
سه سال پیش من در راه خراسان سورچی بودم. دو نفر مسافر پولدار داشتم، میان راه کالسکه ی چاپاری شکست، یکی از آنها مرد، آن یکی دیگر را هم خودم خفه کردم و هزار و پانصد تومان از جیبش درآوردم.
چون پا به سن گذاشتم، امسال به خیال افتادم که آن پول حرام بوده، آمدم به کربلا آن را تطهیر بکنم.
همین امروز آن را بخشیدم به یکی از علما،هزار تومانش را به من حلال کرد. دو ساعت بیشتر طول نکشید، حالا این پول از شیر مادر به من حلال تر است.
خانم گلین قلیان را از دست عزیز آقا گرفت، دود غلیظی از آن درآورد و بعد از کمی سکوت گفت:
همین شاه باجی خانم که همراه ما بود، من میدانستم تکان راه برایش بد است.
استخاره هم کرده بودم بد آمده بود. اما با وجود این آوردمش. میدانید این ناخواهری من بود، شوهرش عاشق من شد، مرا هوو برو سر شاه باجی. من از بسکه توی خانه به او هول و تکان دادم، افلیج شد، بعد هم در راه او را کشتم تا ارث پدرم به او نرسد!
عزیز آقا از شادی اشک میریخت و میخندید،
بعد گفت:
:پس...
پس شما هم...
خانم گلین همینطور که پک به قلیان میزد گفت:
مگر پای منبر نشنیدی. زوار همانوقت که نیت میکند و راه میافتد اگر گناهانش باندازه برگ درخت هم باشد، طیب و طاهر میشود.
✍🏻: #صادق_هدایت
📚 #طلب_آمرزش
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_سیسد_یک
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_سیسد_یک
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
صبا به یار ما بگو گرچه ز پا فتادهام
منتظرم ، دیده به رَه تا برسد دوای تو
ما به امید وصل تو نه روز داریم و نه شب
تا قدمی رنجه کنی جان بنهیم به پای تو
#راحمتبریزی
#درودیارانصبحتون زیبا
@sobhosher
منتظرم ، دیده به رَه تا برسد دوای تو
ما به امید وصل تو نه روز داریم و نه شب
تا قدمی رنجه کنی جان بنهیم به پای تو
#راحمتبریزی
#درودیارانصبحتون زیبا
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
آبادتر آن سینه که از عشق خراب است
آزادی آن دل که در آن زلف تاب است
کو غمزده ای تا کند از ناله من رقص
کاین نامه من زمزمه چنگ و رباب است
جستم به سؤال آب حیاتی ز لب دوست
او بر شکنان گشت ز من کاین چه جواب است
ای آنکه به فردوس نبینی به لطافت
من دانم و کز تو بر این دل چه عذاب است
در پیش دل خویش هر افسانه که گفتم
گفتنی که فسونی ز پی بستن خواب است
وان سبلت زاهد که به تسبیح بریدی
زانست که امروز مگس ران شراب است
گر لعن تو احیا کندم، دیر شد این دیر
ز آمد شد سلطان خیال تو خراب است
ده پاره مکن از پی نقل غم خود را
کاخر دل مسکین من است، این نه کباب است
خسرو که غریق است به تسلیم که ما را
کشتی نه و مقصود بر آن جانب آب است
✍🏻: #امیرخسرودهلوی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
آبادتر آن سینه که از عشق خراب است
آزادی آن دل که در آن زلف تاب است
کو غمزده ای تا کند از ناله من رقص
کاین نامه من زمزمه چنگ و رباب است
جستم به سؤال آب حیاتی ز لب دوست
او بر شکنان گشت ز من کاین چه جواب است
ای آنکه به فردوس نبینی به لطافت
من دانم و کز تو بر این دل چه عذاب است
در پیش دل خویش هر افسانه که گفتم
گفتنی که فسونی ز پی بستن خواب است
وان سبلت زاهد که به تسبیح بریدی
زانست که امروز مگس ران شراب است
گر لعن تو احیا کندم، دیر شد این دیر
ز آمد شد سلطان خیال تو خراب است
ده پاره مکن از پی نقل غم خود را
کاخر دل مسکین من است، این نه کباب است
خسرو که غریق است به تسلیم که ما را
کشتی نه و مقصود بر آن جانب آب است
✍🏻: #امیرخسرودهلوی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
خبرت هست که بیروی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق این همه ایّامم نیست
#سعدی
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
خبرت هست که بیروی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق این همه ایّامم نیست
#سعدی
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
از حجاب عشق نتوانیم بالا کرد سر
در تماشاگاه لیلی بید مجنونیم ما !!!
#صائب_تبریزی
{ اتصال به پروکسی }
{ اتصال به پروکسی }
{ اتصال به پروکسی }
پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |
_
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
از حجاب عشق نتوانیم بالا کرد سر
در تماشاگاه لیلی بید مجنونیم ما !!!
#صائب_تبریزی
{ اتصال به پروکسی }
{ اتصال به پروکسی }
{ اتصال به پروکسی }
پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |
_
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
پرستو باشم و از بام هستی 🍃🌺
بخوانم نغمههای شوق و مستی🌺🍃
سرودی سر کنم با خاطری شاد🍃🌺
سرود عشق و آزادی پرستی🌺🍃
پرستو باشم از بامی به بامی🍃🌺
صفای صبح را گویم سلامی🌺🍃
#فريدون_مشیری
♥️ سلام. صبح زیبای پاییزیتون بخیر ♥️
@sobhosher
بخوانم نغمههای شوق و مستی🌺🍃
سرودی سر کنم با خاطری شاد🍃🌺
سرود عشق و آزادی پرستی🌺🍃
پرستو باشم از بامی به بامی🍃🌺
صفای صبح را گویم سلامی🌺🍃
#فريدون_مشیری
♥️ سلام. صبح زیبای پاییزیتون بخیر ♥️
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يک_برگ_کتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
♦️در مورد رنجبران (کارگران و زحمتکشان) اطلاعات زیادی در دست نبود. ضرورتی هم نداشت.
تا زمانی که به کار کردن و زاد و ولد ادامه میدادند سایر فعالیت هایشان اهمیتی نداشت.
به حال خود رها شده بودند، همچون گله ای که در دشت های آرژانتین رها شده اند.
به شیوه ای از زندگی خو کرده بودند که به نظرشان طبیعی می نمود . یک شیوه آبا و اجدادی. به دنیا میآمدند، در آشغالدونی ها پرورش می یافتند.
در دوازده سالگی سر کار میرفتند. دورهی کوتاه شکوفایی، زیبایی و میل جنسی را پشت سر می گذاشتند.
در بیست سالگی ازدواج میکردند. در سی سالگی میانسال میشدند و اکثرا در شصت سالگی از دنیا میرفتند.
کار سنگین جسمانی ، خانه داری و مراقبت از بچهها، نزاع های بیاهمیت با همسایهها، فیلمها، فوتبال، آبجو و بیشتر از همه قمار، ذهن آن ها را به خود مشغول میساخت.
کنترل کردن آ ها کار دشواری نبود. چند مامور "پلیس اندیشه" همیشه در میان آنها رفت و آمد میکردند، شایعات بیاساس پخش می کردند و افرادی را که به نظر میآمد خطرساز باشند شناسایی و معدوم میساختند.
یک روز "وینستون" متوجه جمعیتی شد که با سر و صدای زیادی در وسط چهارراه تجمع کرده بودند.
با خودش گفت شروع شد شروع شد انقلاب شروع شد ، مردم بالاخره طغیان کردند. نزدیک شد، دو زن چاق بر سر یک قابلمه با هم درگیر شده بودند و هریک سعی داشت آن را از دست دیگری درآورد و موهای یکی از آنها بهشدت پریشان شده بود.
یک لحظه هر دو قابلمه را کشیدند و دسته قابلمه کنده شد.
وینستون با تنفر آنها را تماشا می کرد. با این حال صدایی که در آن لحظه از حنجره چندصد زن برخاسته بود به طور عجیبی قدرتمند به نظر میرسید! چرا آنها نمیتوانستند همین فریاد را برای موضوعی واقعا مهم سر دهند؟
آنها تا به آگاهی نرسند، طغیان نخواهند کرد، و تا طغیان نکنند به آگاهی نخواهند رسید...
✍🏻: #جورج_اورول
برگردان : #صالح_حسینی
۱۹۸۴:📚
📎فایل pdf کتاب را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ،به روز و فرخ روز #آبان_ایزد 💦
به (آبان) بپرهیز از آب و ای جوان/
مَیالای و مَیازار آب روان
#ملکالشعرابهار
#نماد این روز #گل_نیلوفر است.
زلالی و طراوت آبها سهم لحظههاتان🙏🏻
#آبانگان 💧💦خجسته و فرخنده
#زن_زندگی_آزادی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يک_برگ_کتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
♦️در مورد رنجبران (کارگران و زحمتکشان) اطلاعات زیادی در دست نبود. ضرورتی هم نداشت.
تا زمانی که به کار کردن و زاد و ولد ادامه میدادند سایر فعالیت هایشان اهمیتی نداشت.
به حال خود رها شده بودند، همچون گله ای که در دشت های آرژانتین رها شده اند.
به شیوه ای از زندگی خو کرده بودند که به نظرشان طبیعی می نمود . یک شیوه آبا و اجدادی. به دنیا میآمدند، در آشغالدونی ها پرورش می یافتند.
در دوازده سالگی سر کار میرفتند. دورهی کوتاه شکوفایی، زیبایی و میل جنسی را پشت سر می گذاشتند.
در بیست سالگی ازدواج میکردند. در سی سالگی میانسال میشدند و اکثرا در شصت سالگی از دنیا میرفتند.
کار سنگین جسمانی ، خانه داری و مراقبت از بچهها، نزاع های بیاهمیت با همسایهها، فیلمها، فوتبال، آبجو و بیشتر از همه قمار، ذهن آن ها را به خود مشغول میساخت.
کنترل کردن آ ها کار دشواری نبود. چند مامور "پلیس اندیشه" همیشه در میان آنها رفت و آمد میکردند، شایعات بیاساس پخش می کردند و افرادی را که به نظر میآمد خطرساز باشند شناسایی و معدوم میساختند.
یک روز "وینستون" متوجه جمعیتی شد که با سر و صدای زیادی در وسط چهارراه تجمع کرده بودند.
با خودش گفت شروع شد شروع شد انقلاب شروع شد ، مردم بالاخره طغیان کردند. نزدیک شد، دو زن چاق بر سر یک قابلمه با هم درگیر شده بودند و هریک سعی داشت آن را از دست دیگری درآورد و موهای یکی از آنها بهشدت پریشان شده بود.
یک لحظه هر دو قابلمه را کشیدند و دسته قابلمه کنده شد.
وینستون با تنفر آنها را تماشا می کرد. با این حال صدایی که در آن لحظه از حنجره چندصد زن برخاسته بود به طور عجیبی قدرتمند به نظر میرسید! چرا آنها نمیتوانستند همین فریاد را برای موضوعی واقعا مهم سر دهند؟
آنها تا به آگاهی نرسند، طغیان نخواهند کرد، و تا طغیان نکنند به آگاهی نخواهند رسید...
✍🏻: #جورج_اورول
برگردان : #صالح_حسینی
۱۹۸۴:📚
📎فایل pdf کتاب را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ،به روز و فرخ روز #آبان_ایزد 💦
به (آبان) بپرهیز از آب و ای جوان/
مَیالای و مَیازار آب روان
#ملکالشعرابهار
#نماد این روز #گل_نیلوفر است.
زلالی و طراوت آبها سهم لحظههاتان🙏🏻
#آبانگان 💧💦خجسته و فرخنده
#زن_زندگی_آزادی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
1984 - جرج اورول.pdf
4.8 MB
📗 کتاب ۱۹۸۴
✍🏻 #جورج_اورول
📚📕
┏━━━━━━━━━━━
📗📘📔📕
┗━━━━━━━━━━━━
━━━━━━━━━━━━━━━
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
✍🏻 #جورج_اورول
📚📕
┏━━━━━━━━━━━
📗📘📔📕
┗━━━━━━━━━━━━
━━━━━━━━━━━━━━━
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
امروز آنچه که باید با آن مبارزه کرد، ترس است و سکوت ...
آنچه که باید از آن دفاع کنیم گفتوگو است و ارتباطات جهانی بین انسانها.
بندگی، بیداد و دروغ مصیبتهایی هستند که ارتباطات را پایان میدهند و گفتوگو را ناممکن میسازند.
#آلبر_کامو
آری صدا را باید بالا برد
{اتصال به پروکسی پرسرعت}
{اتصال به پروکسی پرسرعت}
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
امروز آنچه که باید با آن مبارزه کرد، ترس است و سکوت ...
آنچه که باید از آن دفاع کنیم گفتوگو است و ارتباطات جهانی بین انسانها.
بندگی، بیداد و دروغ مصیبتهایی هستند که ارتباطات را پایان میدهند و گفتوگو را ناممکن میسازند.
#آلبر_کامو
آری صدا را باید بالا برد
{اتصال به پروکسی پرسرعت}
{اتصال به پروکسی پرسرعت}
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_سیسد_سه
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_سیسد_سه
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎