😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى
🔹در سالهای اول تدریس استاد فروزانفر در دانشگاه از قرآن مجید بحث به میان آمد.
یکی با گستاخی سؤال کرد :
آیا از موسیقی هم در قرآن چیزی هست؟
از آنجا که این سوال او مطابق ادب و نزاکت ادا نشد،
فروزانفر بلافاصله جواب داد: بله «إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ» و در این حال به جانب دانشجو اشاره کرد و با این جواب فوری، دانشجوی گستاخ و ایراد گیر به جای خود نشست.
✍🏻: #توفیق_سبحانی
@sobhosher
🔹در سالهای اول تدریس استاد فروزانفر در دانشگاه از قرآن مجید بحث به میان آمد.
یکی با گستاخی سؤال کرد :
آیا از موسیقی هم در قرآن چیزی هست؟
از آنجا که این سوال او مطابق ادب و نزاکت ادا نشد،
فروزانفر بلافاصله جواب داد: بله «إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ» و در این حال به جانب دانشجو اشاره کرد و با این جواب فوری، دانشجوی گستاخ و ایراد گیر به جای خود نشست.
✍🏻: #توفیق_سبحانی
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#دکلمه_ها 🎼🎶🎵🍃🌾
#دلتنگیها ۱
از دوردست عمر،
تا سرزمین میلادم،
صدها هزار فرسخ بود.
با اسبهای خسته که راه دراز را
طوفان ضربههای سم آرند ارمغان،
با بوی خیس یال،
و طبل بی قرار نفسها،
پرواز تازیانهی خود را فراز راه
افراشتم.
انبوه لال فاصلهها را
ـ این خیل خیرگیها را ـ زیر پای خویش،
انباشتم.
دیدم که شوق آمدن من،
یکباره ازدحام عظیم سکوت شد
دیدم تولدم به دیارش غریب بود
و سایهای که سوخته ز آوارگی، هنوز
در آفتابها،
دنبال لانهی تن
میگردد.
تنهایی زمین من، آنجا
با صد شکاف بیهده، رویای سیل را
خندیده است
پیشانی شکستهی باروها،
راز جهان برهنگی را به چشم دهر،
باریده است
اوج منارهها،
کز هول تند صاعقه سر باختند،
در بیزبانیاش ـ همه سرشار سنگ ـ
خاموش مانده، وسعت شنهای دور را
اندیشه میکند:
شاید گریز سایهی بالی؟
شاید طنین بانگ اذانی!...
آن برجهای کهنه، که ماندند
بیبغبغوی گرم کبوترها،
پرهای سرد و ریخته را دیریست
با بادهای تنها، بیدار میکنند
و ریگزارها ـ که نشانی ز رود و دشت ـ
گویی درختها و صداها را،
تکرار میکنند
انصاف ماهتاب،
در خواب جانورها،
و خاربوتهها،
شبهای شب تقدس میریزد
و از بلندِ ریخته بر خاک،
ـ از یادگار قلعهی مفقود ـ
سودای اوج و همهمه میخیزد
و بامها به ریزش هر باران
غربال میشوند
ـ با خاکهایشان که زمان گرسنه را،
در آفتابهاش به زنجیر دیدهاند –
اندامهای نور، به سودای سایهها
پامال میشوند
ـ با فوجشان که ظلمت تسلیم را
بیگاه در خشونت تقدیر دیدهاند ـ
ـ ای یادگارهای ویران!
(ترکیبی از غلاف تهی از مار)
آن مار، آن خزندهی معصوم
من بود کز میان شما بگریخت
و جلد گوهرین سر ویرانهها نهاد
تا روزگار ـ این بسیار ـ
بگذشت...
من از هراس عریانی،
بر خویش جامه کردم نامم را.
اینک کدام نام مرا خوانده است؟
ای یادها، فراوانیها!
اینک کدام نیش؟
آه... ای من! ای برادر پنهانم!
زخم گران من را بنواز!
من بازگشت، بیتو نتوانم
در پیش چشم خستهی من، باز شد ـ
بار دگر ادامهی مأنوس جادهها،
طوفان ضربههای سم و بوی خیس یال،
ابعاد خیره، فاصلههای عبوس و لال
من با تولدم،
در دوردست عمر،
تبعید میشوم
همراه بیگناهیهایم،
در آن سوی زمانه ( که دور از من،
با سرنوشتهای موعود جلوه داشت)،
جاوید میشوم.
✍🏻🎤: #یداله_رویایی جاودانه نام و یاد شاعر شعر حجم🖤🍀
@sobhosher
#دلتنگیها ۱
از دوردست عمر،
تا سرزمین میلادم،
صدها هزار فرسخ بود.
با اسبهای خسته که راه دراز را
طوفان ضربههای سم آرند ارمغان،
با بوی خیس یال،
و طبل بی قرار نفسها،
پرواز تازیانهی خود را فراز راه
افراشتم.
انبوه لال فاصلهها را
ـ این خیل خیرگیها را ـ زیر پای خویش،
انباشتم.
دیدم که شوق آمدن من،
یکباره ازدحام عظیم سکوت شد
دیدم تولدم به دیارش غریب بود
و سایهای که سوخته ز آوارگی، هنوز
در آفتابها،
دنبال لانهی تن
میگردد.
تنهایی زمین من، آنجا
با صد شکاف بیهده، رویای سیل را
خندیده است
پیشانی شکستهی باروها،
راز جهان برهنگی را به چشم دهر،
باریده است
اوج منارهها،
کز هول تند صاعقه سر باختند،
در بیزبانیاش ـ همه سرشار سنگ ـ
خاموش مانده، وسعت شنهای دور را
اندیشه میکند:
شاید گریز سایهی بالی؟
شاید طنین بانگ اذانی!...
آن برجهای کهنه، که ماندند
بیبغبغوی گرم کبوترها،
پرهای سرد و ریخته را دیریست
با بادهای تنها، بیدار میکنند
و ریگزارها ـ که نشانی ز رود و دشت ـ
گویی درختها و صداها را،
تکرار میکنند
انصاف ماهتاب،
در خواب جانورها،
و خاربوتهها،
شبهای شب تقدس میریزد
و از بلندِ ریخته بر خاک،
ـ از یادگار قلعهی مفقود ـ
سودای اوج و همهمه میخیزد
و بامها به ریزش هر باران
غربال میشوند
ـ با خاکهایشان که زمان گرسنه را،
در آفتابهاش به زنجیر دیدهاند –
اندامهای نور، به سودای سایهها
پامال میشوند
ـ با فوجشان که ظلمت تسلیم را
بیگاه در خشونت تقدیر دیدهاند ـ
ـ ای یادگارهای ویران!
(ترکیبی از غلاف تهی از مار)
آن مار، آن خزندهی معصوم
من بود کز میان شما بگریخت
و جلد گوهرین سر ویرانهها نهاد
تا روزگار ـ این بسیار ـ
بگذشت...
من از هراس عریانی،
بر خویش جامه کردم نامم را.
اینک کدام نام مرا خوانده است؟
ای یادها، فراوانیها!
اینک کدام نیش؟
آه... ای من! ای برادر پنهانم!
زخم گران من را بنواز!
من بازگشت، بیتو نتوانم
در پیش چشم خستهی من، باز شد ـ
بار دگر ادامهی مأنوس جادهها،
طوفان ضربههای سم و بوی خیس یال،
ابعاد خیره، فاصلههای عبوس و لال
من با تولدم،
در دوردست عمر،
تبعید میشوم
همراه بیگناهیهایم،
در آن سوی زمانه ( که دور از من،
با سرنوشتهای موعود جلوه داشت)،
جاوید میشوم.
✍🏻🎤: #یداله_رویایی جاودانه نام و یاد شاعر شعر حجم🖤🍀
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
━•··•✦❁☀️❁✦•··•━
🌞 #طلوع در #شاهنامه
🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅
بیاراست خیمه چو باغ بهار
بهشتست گفتی به رنگ و نگار
چو بر گنبد چرخ رفت آفتاب
دل طوس و گودرز شد پر شتاب
#فردوسی
🎤: #مریم_رضوی
🎼: #بداهه_نوازی تار: #حمیدآقائی
@hamidaghaei
🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅
@sobhosher
🌞 #طلوع در #شاهنامه
🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅
بیاراست خیمه چو باغ بهار
بهشتست گفتی به رنگ و نگار
چو بر گنبد چرخ رفت آفتاب
دل طوس و گودرز شد پر شتاب
#فردوسی
🎤: #مریم_رضوی
🎼: #بداهه_نوازی تار: #حمیدآقائی
@hamidaghaei
🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
گرت سر بکارست بپسیچ کار
در گنج بگشای و بربند بار
تو گر چاشت را دست یازی به جام
و گر نه خورند ای پسر بر تو شام
نباید ز گیتی ترا یار کس
بیآزاری و راستی یار بس
نگه کرد پس ایرج نامور
برآن مهربان پاک فرخ پدر
چنین داد پاسخ که ای شهریار
نگه کن بدین گردش روزگار
که چون باد بر ما همی بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد
همی پژمراند رخ ارغوان
کند تیره دیدار روشنروان
به آغاز گنج است و فرجام رنج
پس از رنج رفتن ز جای سپنچ
چو بستر ز خاکست و بالین ز خشت
درختی چرا باید امروز کشت!
که هر چند چرخ از برش بگذرد
تنش خون خورد بار #کین آورد؟
خداوند شمشیر و گاه و نگین
چو ما دید بسیار و بیند زمین
از آن تاجور نامداران پیش
ندیدند کین اندر آیین خویش
چو دستور باشد مرا شهریار
به بد نگذرانم بد روزگار
✍🏻: #فردوسی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ،فرخنده روز #اورمزد
در پناه خداوند آرام و شاد باشيد🙏🏻
اورمزدست ای يار مِی گسار/
برخيز و تازگی کن و آن جام باده آر
ای اورمزد روی بده روز اورمزد/
آن مِی که شادمان کُندم اورمزدوار
گياه #مورت #نماد #اورمزد_امشاسپند است.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
گرت سر بکارست بپسیچ کار
در گنج بگشای و بربند بار
تو گر چاشت را دست یازی به جام
و گر نه خورند ای پسر بر تو شام
نباید ز گیتی ترا یار کس
بیآزاری و راستی یار بس
نگه کرد پس ایرج نامور
برآن مهربان پاک فرخ پدر
چنین داد پاسخ که ای شهریار
نگه کن بدین گردش روزگار
که چون باد بر ما همی بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد
همی پژمراند رخ ارغوان
کند تیره دیدار روشنروان
به آغاز گنج است و فرجام رنج
پس از رنج رفتن ز جای سپنچ
چو بستر ز خاکست و بالین ز خشت
درختی چرا باید امروز کشت!
که هر چند چرخ از برش بگذرد
تنش خون خورد بار #کین آورد؟
خداوند شمشیر و گاه و نگین
چو ما دید بسیار و بیند زمین
از آن تاجور نامداران پیش
ندیدند کین اندر آیین خویش
چو دستور باشد مرا شهریار
به بد نگذرانم بد روزگار
✍🏻: #فردوسی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ،فرخنده روز #اورمزد
در پناه خداوند آرام و شاد باشيد🙏🏻
اورمزدست ای يار مِی گسار/
برخيز و تازگی کن و آن جام باده آر
ای اورمزد روی بده روز اورمزد/
آن مِی که شادمان کُندم اورمزدوار
گياه #مورت #نماد #اورمزد_امشاسپند است.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
صبحت بعـشـق ای غزل عاشقانهام
ای واژههای یاد تو عطر ترانهام
پیچیده است خاطرهات در هوای من
صبحت بعشق ای نفسم را بهانهام
#مجتبے_خوش_زبان
درود صبحتون زیبا
@sobhosher
ای واژههای یاد تو عطر ترانهام
پیچیده است خاطرهات در هوای من
صبحت بعشق ای نفسم را بهانهام
#مجتبے_خوش_زبان
درود صبحتون زیبا
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد
تو یکی بپرس از این غم که به من چه کار دارد
نه بلای جان عاشق شب هجرتست تنها
که وصال هم بلای شب انتظار دارد
تو که از می جوانی همه سرخوشی چه دانی
که شراب ناامیدی چقدر خمار دارد
نه به خود گرفته خسرو پی آهوانِ ارمن
که کمند زلف شیرین هوس شکار دارد
مژه سوزن رفو کن نخ او ز تار #مو کن
که هنوز وصله دل دو سه بخیه کار دارد
دل چون شکسته سازم ز گذشتههای شیرین
چه ترانههای محزون که به یادگار دارد
غم روزگار گو رو پی کار خود که ما را
غم یار بیخیال غم روزگار دارد
گل آرزوی من بین که خزان جاودانیست
چه غم از خزان آن گل که ز پی بهار دارد
دل چون تنور خواهد سخنان پخته لیکن
نه همه تنور سوز دل شهریار دارد
✍🏻: #شهریار فراخور گرامی روز شعر وادب فارسی💐
شاعر دیگر از زیبایی زلف،گیسو و موی دخترکانم نگو،
داغ مرگ فرزند سخت است🖤
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، بهروز و فرخ #وهومن روز با منش نیک 🙏🏻💐
سرش سبز بادا منش ارجمند
منش برگذشته ز چرخ بلند
فردوسی
گل #یاسمن_سپید #نماد #وهومن_امشاسپند است.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد
تو یکی بپرس از این غم که به من چه کار دارد
نه بلای جان عاشق شب هجرتست تنها
که وصال هم بلای شب انتظار دارد
تو که از می جوانی همه سرخوشی چه دانی
که شراب ناامیدی چقدر خمار دارد
نه به خود گرفته خسرو پی آهوانِ ارمن
که کمند زلف شیرین هوس شکار دارد
مژه سوزن رفو کن نخ او ز تار #مو کن
که هنوز وصله دل دو سه بخیه کار دارد
دل چون شکسته سازم ز گذشتههای شیرین
چه ترانههای محزون که به یادگار دارد
غم روزگار گو رو پی کار خود که ما را
غم یار بیخیال غم روزگار دارد
گل آرزوی من بین که خزان جاودانیست
چه غم از خزان آن گل که ز پی بهار دارد
دل چون تنور خواهد سخنان پخته لیکن
نه همه تنور سوز دل شهریار دارد
✍🏻: #شهریار فراخور گرامی روز شعر وادب فارسی💐
شاعر دیگر از زیبایی زلف،گیسو و موی دخترکانم نگو،
داغ مرگ فرزند سخت است🖤
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، بهروز و فرخ #وهومن روز با منش نیک 🙏🏻💐
سرش سبز بادا منش ارجمند
منش برگذشته ز چرخ بلند
فردوسی
گل #یاسمن_سپید #نماد #وهومن_امشاسپند است.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی.
✍🏻: #شهریار
خط: بختیاری
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی.
✍🏻: #شهریار
خط: بختیاری
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
🌞
صبح است و جهاز نور دارد خورشید
بر مجمر خود تنور دارد خورشید
یک سفره گل از گلشن مهر آورده
صبحانه ای از شعور دارد خورشید
#نیلوفر_سلیمانی
@robaeiiran
@sobhosher
صبح است و جهاز نور دارد خورشید
بر مجمر خود تنور دارد خورشید
یک سفره گل از گلشن مهر آورده
صبحانه ای از شعور دارد خورشید
#نیلوفر_سلیمانی
@robaeiiran
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسى
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
راهدارى ظالم و بد کیش که عمل او راهدارى بود و همیشه مسافرین و مترددین از تاجر و غیره از دست ظلم او دلگیر بودند،
تا روزى که وفات یافت مردم میگفتند ایا حال این راهدار چگونه باشد،
قضا را شبى یکى از صُلحا آن شخص را در خواب دید که بکمال خوشوقتى آراسته، آن شخص از آن راهدار پرسید: اى مرد!
تو نه آن مرد راهدارى که مردم را ظلم مینمودى؟
گفت: بلى. گفت: میخواستم بدانم که تو چگونه رفع آن مظلمه را کردى و این مرتبه از چه جهت یافتى؟.
آنمرد گفت: کرم خدا بر عصیان من زیادتى کرد و مرا بخشید.
آنمرد گفت: تو را بخدا قسم میدهم که وسیله بخشش بیان کن!
آن مرد راهدار گفت: روزى از راهدارخانه میرفتم که به گماشتگان سرکشى نمایم در میان راه طفلى را دیدم که گریه میکند و ظرف او شکسته و دوشاب او ریخته از آن طفل احوال پرسیدم،
گفت: پدرم این ظرف را پر از دوشاب کرد و به من داد که جهت یکى از خویشان ببرم،
در عرض راه پاى من بلغزید و ظرف از دستم بیفتاد و بشکست و دوشاب تمام بریخت، حال رفتن و نزد پدر خبر بردن مشکل است. چون این سخن از آن طفل شنیدم او را برداشته بخانه خود بردم و به همان شکل ظرف پیدا نمودم و پر از دوشاب کردم و باو دادم تا ببرد. و در وقت حساب و عقاب مرا به ثواب آن عمل بخشیدند. دیگر من کم از آن طفل نیستم،
خداوند عالمیان تو را به بیچارگى من خواهد بخشید.
دیگر اى گربه! اگر تو راست میگوئى و از قیامت خبر دارى چرا دست از ظلم بر نمیدارى؟ و آنچه در باب قیامت بمن گفتى من معتقدم و خواهم اعتقاد بدان داشت،
لیکن تو دست از آزار مردم بردار! گربه گفت: اى موش گوش بدار! و ظن بد دربارهى من مبر که من ظالم نیستم بلکه تو خود ظالمى، در این ساعت تو را و ظالمى تو را بر تو معلوم مینمایم.
✍🏻: #شیخ_بهایی
موش و گربه
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، #بهترین_پاکی_و_راستی در تن وجانتان در #اردی_بهشت «اَشاوَهیشتا»،
ارديبهشت روز است ای ماه دلستان
امروز چو بهشت برین است بوستان
#مسعودسعد
گل #مرزنگوش #نماد #ارديبهشت_امشاسپند است.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسى
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
راهدارى ظالم و بد کیش که عمل او راهدارى بود و همیشه مسافرین و مترددین از تاجر و غیره از دست ظلم او دلگیر بودند،
تا روزى که وفات یافت مردم میگفتند ایا حال این راهدار چگونه باشد،
قضا را شبى یکى از صُلحا آن شخص را در خواب دید که بکمال خوشوقتى آراسته، آن شخص از آن راهدار پرسید: اى مرد!
تو نه آن مرد راهدارى که مردم را ظلم مینمودى؟
گفت: بلى. گفت: میخواستم بدانم که تو چگونه رفع آن مظلمه را کردى و این مرتبه از چه جهت یافتى؟.
آنمرد گفت: کرم خدا بر عصیان من زیادتى کرد و مرا بخشید.
آنمرد گفت: تو را بخدا قسم میدهم که وسیله بخشش بیان کن!
آن مرد راهدار گفت: روزى از راهدارخانه میرفتم که به گماشتگان سرکشى نمایم در میان راه طفلى را دیدم که گریه میکند و ظرف او شکسته و دوشاب او ریخته از آن طفل احوال پرسیدم،
گفت: پدرم این ظرف را پر از دوشاب کرد و به من داد که جهت یکى از خویشان ببرم،
در عرض راه پاى من بلغزید و ظرف از دستم بیفتاد و بشکست و دوشاب تمام بریخت، حال رفتن و نزد پدر خبر بردن مشکل است. چون این سخن از آن طفل شنیدم او را برداشته بخانه خود بردم و به همان شکل ظرف پیدا نمودم و پر از دوشاب کردم و باو دادم تا ببرد. و در وقت حساب و عقاب مرا به ثواب آن عمل بخشیدند. دیگر من کم از آن طفل نیستم،
خداوند عالمیان تو را به بیچارگى من خواهد بخشید.
دیگر اى گربه! اگر تو راست میگوئى و از قیامت خبر دارى چرا دست از ظلم بر نمیدارى؟ و آنچه در باب قیامت بمن گفتى من معتقدم و خواهم اعتقاد بدان داشت،
لیکن تو دست از آزار مردم بردار! گربه گفت: اى موش گوش بدار! و ظن بد دربارهى من مبر که من ظالم نیستم بلکه تو خود ظالمى، در این ساعت تو را و ظالمى تو را بر تو معلوم مینمایم.
✍🏻: #شیخ_بهایی
موش و گربه
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، #بهترین_پاکی_و_راستی در تن وجانتان در #اردی_بهشت «اَشاوَهیشتا»،
ارديبهشت روز است ای ماه دلستان
امروز چو بهشت برین است بوستان
#مسعودسعد
گل #مرزنگوش #نماد #ارديبهشت_امشاسپند است.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
یکی را از ملوک عرب حدیث مجنون لیلی و شورش حال او بگفتند که با کمال فضل و بلاغت سر در بیابان نهاده است و زمام عقل از دست داده.
بفرمودش تا حاضر آوردند و ملامت کردن گرفت که:
در شرف نفس انسان چه خلل دیدی که خوی بهایم گرفتی و ترک عشرت مردم گفتی؟
گفت:
کاش کآنان که عیب من جستند
رویت ای دلستان بدیدندی
تا به جای ترنج در نظرت
بی خبر دستها بریدندی
تا حقیقت معنی بر صورت دعوی گواه آمدی.
ملک را در دل آمد جمال لیلی مطالعه کردن تا چه صورت است موجب چندین فتنه.
بفرمودش طلب کردن. در احیاء عرب بگردیدند و به دست آوردند و پیش ملک در صحن سراچه بداشتند. ملک در هیأت او نظر کرد. شخصی دید سیه فام باریک اندام. در نظرش حقیر آمد، به حکم آن که کمترین خدّام حرم او به جمال از او در پیش بودند و به زینت بیش.
مجنون به فراست دریافت، گفت: از دریچهٔ چشم مجنون باید در جمال لیلی نظر کردن تا سرّ مشاهدهٔ او بر تو تجلی کند.
تندرستان را نباشد درد ریش
جز به همدردی نگویم درد خویش
گفتن از زنبور بی حاصل بود
با یکی در عمر خود ناخورده نیش
تا تو را حالی نباشد همچو ما
حال ما باشد تو را افسانه پیش
سوز من با دیگری نسبت مکن
او نمک بر دست و من بر عضو ریش
✍🏻: #سعدی
📚: باب پنجم (در عشق وجوانی)
* بهایم . چهارپایان
*احیاء: زندگان، قبیلهها، خاندان
*خدام: خادمان
*فراست: زیرکی
ریش: زخم
🍃از دریچهٔ چشم مجنون لیلی زیباست،قضاوتت وقتی به حقیقت نزدیک است که تجربهای مشابه داسته باشی🍃
@sobhosher
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
یکی را از ملوک عرب حدیث مجنون لیلی و شورش حال او بگفتند که با کمال فضل و بلاغت سر در بیابان نهاده است و زمام عقل از دست داده.
بفرمودش تا حاضر آوردند و ملامت کردن گرفت که:
در شرف نفس انسان چه خلل دیدی که خوی بهایم گرفتی و ترک عشرت مردم گفتی؟
گفت:
کاش کآنان که عیب من جستند
رویت ای دلستان بدیدندی
تا به جای ترنج در نظرت
بی خبر دستها بریدندی
تا حقیقت معنی بر صورت دعوی گواه آمدی.
ملک را در دل آمد جمال لیلی مطالعه کردن تا چه صورت است موجب چندین فتنه.
بفرمودش طلب کردن. در احیاء عرب بگردیدند و به دست آوردند و پیش ملک در صحن سراچه بداشتند. ملک در هیأت او نظر کرد. شخصی دید سیه فام باریک اندام. در نظرش حقیر آمد، به حکم آن که کمترین خدّام حرم او به جمال از او در پیش بودند و به زینت بیش.
مجنون به فراست دریافت، گفت: از دریچهٔ چشم مجنون باید در جمال لیلی نظر کردن تا سرّ مشاهدهٔ او بر تو تجلی کند.
تندرستان را نباشد درد ریش
جز به همدردی نگویم درد خویش
گفتن از زنبور بی حاصل بود
با یکی در عمر خود ناخورده نیش
تا تو را حالی نباشد همچو ما
حال ما باشد تو را افسانه پیش
سوز من با دیگری نسبت مکن
او نمک بر دست و من بر عضو ریش
✍🏻: #سعدی
📚: باب پنجم (در عشق وجوانی)
* بهایم . چهارپایان
*احیاء: زندگان، قبیلهها، خاندان
*خدام: خادمان
*فراست: زیرکی
ریش: زخم
🍃از دریچهٔ چشم مجنون لیلی زیباست،قضاوتت وقتی به حقیقت نزدیک است که تجربهای مشابه داسته باشی🍃
@sobhosher
Telegram
attach 📎
صبح را در
ڪنج این خانه مجوے
رو به بالا ڪن به بالا روز شد
برتو گر
خارست بر ما گل شڪفت
بر تو گر شامست بر ما روز شد
درود صبحتون زیبا
@sobhosher
ڪنج این خانه مجوے
رو به بالا ڪن به بالا روز شد
برتو گر
خارست بر ما گل شڪفت
بر تو گر شامست بر ما روز شد
درود صبحتون زیبا
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرديروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست؟
که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست!
شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد
پیش عشاق تو شبها به غرامت برخاست
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
به هواداری آن عارض و قامت برخاست
مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
به تماشای تو آشوب قیامت برخاست
پیش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت
سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست
#حافظ این #خرقه بینداز مگر جان ببری
#کآتش از خرقهٔ #سالوس و #کرامت برخاست
✍🏻: #حافظ
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب،بهروز و فرخنده #شهریور روز (شهریاری اهورایی)
به شهریور اندر شَوی شادخوار،
کنی در سپندارمز کشت و کار.
#ملکالشعرابهار
گل #شاه_اسپرغم #نماد #شهریور_امساسپند است.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرديروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست؟
که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست!
شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد
پیش عشاق تو شبها به غرامت برخاست
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
به هواداری آن عارض و قامت برخاست
مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
به تماشای تو آشوب قیامت برخاست
پیش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت
سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست
#حافظ این #خرقه بینداز مگر جان ببری
#کآتش از خرقهٔ #سالوس و #کرامت برخاست
✍🏻: #حافظ
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب،بهروز و فرخنده #شهریور روز (شهریاری اهورایی)
به شهریور اندر شَوی شادخوار،
کنی در سپندارمز کشت و کار.
#ملکالشعرابهار
گل #شاه_اسپرغم #نماد #شهریور_امساسپند است.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
راهی که راهزن زد
یک چند امن باشد
ایمن شدم ز شیطان
تا توبه را شکستم
#صائب_تبریزی
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
راهی که راهزن زد
یک چند امن باشد
ایمن شدم ز شیطان
تا توبه را شکستم
#صائب_تبریزی
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher