Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎼🎶🎵🌸🍃
#شعر_خوب_بخوانيم
• بلا دل •
خدا دل، ای خدا دل، بلا دل، مبتلا دل
خدایا با که گویم، ندارد آشنا دل
بدین افسردهجانی، نیافتد از نوا دل
نه پایی تا گریزی، نه دستی تا ستیزی
مزن بر سر تو ای بیدست و پا، دلم بی دست و پا دل
در این بیگانگی، به این دیوانگی، که زد نقش تو را دل
بدین افسردهجانی، نیافتد از نوا دل
گناه او همین بس، نبوده بیوفا دل
در آتش چرا نشسته، ندیده کجا نشسته، نسوزد مگر چو ما دل
شراب بیغشی تو، آتشی تو ای دل، سراپا آتش اما خامشی تو، خامشی تو
آهنگساز: محلی با تنظیم #روحالله_خالقی
شعر: #بیژن_ترقی
آواى: #پوران
اجرا شده در گلهای رنگارنگ ۳۱۱
حال دلتان خوش🥰🙏🏻
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانيم
• بلا دل •
خدا دل، ای خدا دل، بلا دل، مبتلا دل
خدایا با که گویم، ندارد آشنا دل
بدین افسردهجانی، نیافتد از نوا دل
نه پایی تا گریزی، نه دستی تا ستیزی
مزن بر سر تو ای بیدست و پا، دلم بی دست و پا دل
در این بیگانگی، به این دیوانگی، که زد نقش تو را دل
بدین افسردهجانی، نیافتد از نوا دل
گناه او همین بس، نبوده بیوفا دل
در آتش چرا نشسته، ندیده کجا نشسته، نسوزد مگر چو ما دل
شراب بیغشی تو، آتشی تو ای دل، سراپا آتش اما خامشی تو، خامشی تو
آهنگساز: محلی با تنظیم #روحالله_خالقی
شعر: #بیژن_ترقی
آواى: #پوران
اجرا شده در گلهای رنگارنگ ۳۱۱
حال دلتان خوش🥰🙏🏻
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
١شنبه با #شعرامروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
ناشناس از ميان ِ انبوهی می گذرم؛ هر گياه اما؛ از کشيده شدن بر من
نام می گيرد.
چشم بسته ام،
و نام ِ گياهان، تاريک است.
ديگر هيچ کجا، هيچ کجا
مرا به نامی، به کلمه ای، صدا نکن؛ که حال، تمام ِ زبان، در نام ِ يک گياه، آسوده ست.
سخت تر از گياه، لمسم کن؛ دستان ِ تو را نثار ِ تو می کنم
تنگ تر از گياه در آغوشم کش؛ بدنت را به تو ارزانی می دارم.
و زمانی که آسياب ها،
در نور به گشت آيد،
تو دست هايت را خواهی بست، مشت خواهی، گره خواهی کرد
و اين گره را، مانند هديه ای
حفظ خواهی کرد.
#بیژن_الهی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، گذر لحظه هاتان دلپذير 🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
١شنبه با #شعرامروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
ناشناس از ميان ِ انبوهی می گذرم؛ هر گياه اما؛ از کشيده شدن بر من
نام می گيرد.
چشم بسته ام،
و نام ِ گياهان، تاريک است.
ديگر هيچ کجا، هيچ کجا
مرا به نامی، به کلمه ای، صدا نکن؛ که حال، تمام ِ زبان، در نام ِ يک گياه، آسوده ست.
سخت تر از گياه، لمسم کن؛ دستان ِ تو را نثار ِ تو می کنم
تنگ تر از گياه در آغوشم کش؛ بدنت را به تو ارزانی می دارم.
و زمانی که آسياب ها،
در نور به گشت آيد،
تو دست هايت را خواهی بست، مشت خواهی، گره خواهی کرد
و اين گره را، مانند هديه ای
حفظ خواهی کرد.
#بیژن_الهی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، گذر لحظه هاتان دلپذير 🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
١شنبه با #شعرامروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•—
آه، چرا باید
من تو را شگفت بدانم
در این جریان
که از شگفت بودن همه چیزی
عادی مینماید؟
و گرنه تو عادیترین موسمی
که میباید به چار موسم افزود .
و چشمان تو،
راحتترین روزی که میتوان برای زیستن تصمیم گرفت.
#بیژن_الهی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، خونه ى دلتون گرم 🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
١شنبه با #شعرامروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•—
آه، چرا باید
من تو را شگفت بدانم
در این جریان
که از شگفت بودن همه چیزی
عادی مینماید؟
و گرنه تو عادیترین موسمی
که میباید به چار موسم افزود .
و چشمان تو،
راحتترین روزی که میتوان برای زیستن تصمیم گرفت.
#بیژن_الهی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، خونه ى دلتون گرم 🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎼🎶🎵🍁🍂
#شعر_خوب_بخوانيم
• شب و ساقی •
شب آمد ساقیِ زیبا، سرِ مینایِ مِی بگشا
که غم کرده هلاکم
بیا حالِ مرا بنگر، ببین چون عشقِ افسونگر
درافکنده به خاکم
بده به یادِ آن لبش ساغرها
که بوسهها زنم لبِ ساغر را
بده از آن شرابِ پُرجوش
که دردِ خود کنم فراموش
با این دلِ سودایی، این عشق و این رسوایی
میروم نالهکنان با غمِ او شب بسر آرم
میروم تا به درِ میکدهها سر بگذارم
دارم به دل دردی به لب آهی
آهی که ندارد اثری
دارم چو مویِ او سیهشامی
شامی که ندارد سحری
میروم نالهکنان با غمِ او شب بسر آرم
میروم تا به درِ میکدهها سر بگذارم
شب آمد ساقیِ زیبا، سرِ مینایِ مِی بگشا
که غم کرده هلاکم
بیا حالِ مرا بنگر، ببین چون عشقِ افسونگر
درافکنده به خاکم
بده به یادِ آن لبش ساغرها
که بوسهها زنم لبِ ساغر را
بده از آن شرابِ پُرجوش
که دردِ خود کنم فراموش
🎼: #جـوادلشكرى فراخور گرامى زادروزش💐 مانا نام و يادش
✍🏻: #بیژن_ترقی
🎤: #مرضیه
دستگاه: ابوعطا
شبتان آرام و رام🥰🙏🏻
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانيم
• شب و ساقی •
شب آمد ساقیِ زیبا، سرِ مینایِ مِی بگشا
که غم کرده هلاکم
بیا حالِ مرا بنگر، ببین چون عشقِ افسونگر
درافکنده به خاکم
بده به یادِ آن لبش ساغرها
که بوسهها زنم لبِ ساغر را
بده از آن شرابِ پُرجوش
که دردِ خود کنم فراموش
با این دلِ سودایی، این عشق و این رسوایی
میروم نالهکنان با غمِ او شب بسر آرم
میروم تا به درِ میکدهها سر بگذارم
دارم به دل دردی به لب آهی
آهی که ندارد اثری
دارم چو مویِ او سیهشامی
شامی که ندارد سحری
میروم نالهکنان با غمِ او شب بسر آرم
میروم تا به درِ میکدهها سر بگذارم
شب آمد ساقیِ زیبا، سرِ مینایِ مِی بگشا
که غم کرده هلاکم
بیا حالِ مرا بنگر، ببین چون عشقِ افسونگر
درافکنده به خاکم
بده به یادِ آن لبش ساغرها
که بوسهها زنم لبِ ساغر را
بده از آن شرابِ پُرجوش
که دردِ خود کنم فراموش
🎼: #جـوادلشكرى فراخور گرامى زادروزش💐 مانا نام و يادش
✍🏻: #بیژن_ترقی
🎤: #مرضیه
دستگاه: ابوعطا
شبتان آرام و رام🥰🙏🏻
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرجهان
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
کجایی تو مرا میبینی میشنوی
مرا به جا میآری
منِ زیباترینْ منِ تنها
موج رودخانه را چون کمانچه برمیگیرم
میگذارم بگذرند روزها
میگذارم بگذرند ابرها زورقها
ملالْ نزدِ من مردهست
مرا تمام طنینهای کودکیْ گنجهای من
با خنده در گلوست
چشماندازِ من سعادتیست بس بزرگ
و رخسار منْ جهانی روشن
آنجا همه اشکهای سیاه میریزند
غار به غار میروند
اینجا نمیتوان از دست رفت
و رخسار من در آبی صافیست میبینم
میخواند از درختی تنها
سبُکی میدهد به سنگریزهها
آینهدارِ افقهاست
بر درخت تکیه میزنم
بر سنگریزهها میآرمم
بر آبْ آفرین میگویم به آفتاب به باران
و بادِ گرمکار...
✍🏻: #پل_الوار
برگردان: #بیژن_الهی
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، طراوت باران تنيده در تار و پود لحظه هاتان🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرجهان
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
کجایی تو مرا میبینی میشنوی
مرا به جا میآری
منِ زیباترینْ منِ تنها
موج رودخانه را چون کمانچه برمیگیرم
میگذارم بگذرند روزها
میگذارم بگذرند ابرها زورقها
ملالْ نزدِ من مردهست
مرا تمام طنینهای کودکیْ گنجهای من
با خنده در گلوست
چشماندازِ من سعادتیست بس بزرگ
و رخسار منْ جهانی روشن
آنجا همه اشکهای سیاه میریزند
غار به غار میروند
اینجا نمیتوان از دست رفت
و رخسار من در آبی صافیست میبینم
میخواند از درختی تنها
سبُکی میدهد به سنگریزهها
آینهدارِ افقهاست
بر درخت تکیه میزنم
بر سنگریزهها میآرمم
بر آبْ آفرین میگویم به آفتاب به باران
و بادِ گرمکار...
✍🏻: #پل_الوار
برگردان: #بیژن_الهی
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، طراوت باران تنيده در تار و پود لحظه هاتان🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسى
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
.
سه شنبه خیس بود.
ملیحه زیر چتر آبی و در چادری که روی سرتاسر لاغریش ریخته شده بود،
از کوچهای میگذشت که همان پیچوخمِ خوابها و کابوس او را داشت.
باران با صدای ناودان و چتر و آسفالت، میبارید.
پشت پنجرههای دو طرفِ کوچه، پردهای از گرمای بخاریها آویزان بود و هوا بوی هیزم و نفت سوخته میداد.
ملیحه سرش را تا چشمهای آرایش نکردهاش در چادر فرو برده بود و کنار نفس نفس کشیدن و صدای پاشنهی کفشهایش تقریباً می دوید.
پاییز خودش را به آبیِ چتر میزد، چادر را از تن ملیحه دور می کرد و چتر را از دستهای او می کشید.
پیراهن نفتالین زده و اطو نشدهی ملیحه از چادر بیرون زده، پر از برگ نارنج بود و باران و بوی نفتالین بر پوست بیست وچهارسالهی او میرسید، پوستی که کف دست هیچ مردی، هرگز روی آن راه نرفته بود.
اگر کسی بخار چسبیده به یکی از پنجره ها را پاک می کرد، میتوانست زنی را ببیند که گوشهی چادرش را با دندانهایش گرفته و نمیداند که با یک چتر وارونه چه باید کرد.
📖: ادامه داستان را میتوانید از اینجا پی بگیرید 👈... http://www.hashtaad.com/history/107-bijan-najdi.html
✍🏻: #بیژن_نجدی فراخور گرامى زادروزش💐
روز كتاب و كتابخوانى خجسته و فرخنده💐
━··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، روزتان دلچسب🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسى
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
.
سه شنبه خیس بود.
ملیحه زیر چتر آبی و در چادری که روی سرتاسر لاغریش ریخته شده بود،
از کوچهای میگذشت که همان پیچوخمِ خوابها و کابوس او را داشت.
باران با صدای ناودان و چتر و آسفالت، میبارید.
پشت پنجرههای دو طرفِ کوچه، پردهای از گرمای بخاریها آویزان بود و هوا بوی هیزم و نفت سوخته میداد.
ملیحه سرش را تا چشمهای آرایش نکردهاش در چادر فرو برده بود و کنار نفس نفس کشیدن و صدای پاشنهی کفشهایش تقریباً می دوید.
پاییز خودش را به آبیِ چتر میزد، چادر را از تن ملیحه دور می کرد و چتر را از دستهای او می کشید.
پیراهن نفتالین زده و اطو نشدهی ملیحه از چادر بیرون زده، پر از برگ نارنج بود و باران و بوی نفتالین بر پوست بیست وچهارسالهی او میرسید، پوستی که کف دست هیچ مردی، هرگز روی آن راه نرفته بود.
اگر کسی بخار چسبیده به یکی از پنجره ها را پاک می کرد، میتوانست زنی را ببیند که گوشهی چادرش را با دندانهایش گرفته و نمیداند که با یک چتر وارونه چه باید کرد.
📖: ادامه داستان را میتوانید از اینجا پی بگیرید 👈... http://www.hashtaad.com/history/107-bijan-najdi.html
✍🏻: #بیژن_نجدی فراخور گرامى زادروزش💐
روز كتاب و كتابخوانى خجسته و فرخنده💐
━··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، روزتان دلچسب🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسیقی_خوب_بشنویم 🎼🎶🎵🍂🍁
#موسیقی_بیکلام
«موسیقی، تندنویسی احساسات است.»
#لئو_تولستوی
"بوسه در زمستان"
#بیژن_مرتضوی ویولنیست، خواننده و ترانهسرای ایرانی فراخور گرامى زادروزش💐
سبک موسیقی او در آثار بیکلامش ترکیبی از موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی پاپ است.
آهنگ ماندگار #بوسه_زمستان در سال١٣٧٧ در آلبوم بی کلام آتش روی یخ منتشر شد.
لحظه هاتان دلچسب🥰🙏🏻
@sobhosher
#موسیقی_بیکلام
«موسیقی، تندنویسی احساسات است.»
#لئو_تولستوی
"بوسه در زمستان"
#بیژن_مرتضوی ویولنیست، خواننده و ترانهسرای ایرانی فراخور گرامى زادروزش💐
سبک موسیقی او در آثار بیکلامش ترکیبی از موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی پاپ است.
آهنگ ماندگار #بوسه_زمستان در سال١٣٧٧ در آلبوم بی کلام آتش روی یخ منتشر شد.
لحظه هاتان دلچسب🥰🙏🏻
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎼🎶🎵🍂🍁
#شعر_خوب_بخوانیم
خوش خرامان میروی ای جان جان بیمن مرو
ای حیات دوستان در بوستان بیمن مرو
ای فلک بیمن مگرد و ای قمر بیمن متاب
ای زمین بیمن مروی و ای زمان بیمن مرو
…
دیگرانت عشق میخوانند و من سلطان عشق
ای تو بالاتر ز وهم این و آن بیمن مرو
✍🏻: #مولوى
دف: #بیژن_کامکار فراخور گرامى زادروزش💐
نی: #محمد_علی_کیانی_نژاد
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانیم
خوش خرامان میروی ای جان جان بیمن مرو
ای حیات دوستان در بوستان بیمن مرو
ای فلک بیمن مگرد و ای قمر بیمن متاب
ای زمین بیمن مروی و ای زمان بیمن مرو
…
دیگرانت عشق میخوانند و من سلطان عشق
ای تو بالاتر ز وهم این و آن بیمن مرو
✍🏻: #مولوى
دف: #بیژن_کامکار فراخور گرامى زادروزش💐
نی: #محمد_علی_کیانی_نژاد
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎼🎶🎵🌸☘️
#شعر_خوب_بخوانیم
پریشان
دستم به دامانت مرو
آتش مزن بر جان من
جانم به قربانت بیا
امشب بمان مهمان من
سر در گریبانم مرو
مشتاق و حیرانم مرو
یارا پریشانم مرو
بر هم مزن سامان من
یک روزمی آیی که من
♪♪♪
دل کنده ام از جان و تن
می جوییم از پیرهن
کو یوسف کنعان من
ای نازنین بی وفا
دیر آمدی حالا چرا
دیگر نمی یابی مرا
جانا رها کن جان من
دیروز وامروزم ببین
حال شب و روزم ببین
چون شعله می سوزم ببین
کو ابر من باران من
🎤: #بیژن_بیژنی
🎼: #اسماعیل_تهرانی فراخور گرامی زادروزش💐
آلبوم چهارفصل
✍🏻: #امیرحسین_سعیدی
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانیم
پریشان
دستم به دامانت مرو
آتش مزن بر جان من
جانم به قربانت بیا
امشب بمان مهمان من
سر در گریبانم مرو
مشتاق و حیرانم مرو
یارا پریشانم مرو
بر هم مزن سامان من
یک روزمی آیی که من
♪♪♪
دل کنده ام از جان و تن
می جوییم از پیرهن
کو یوسف کنعان من
ای نازنین بی وفا
دیر آمدی حالا چرا
دیگر نمی یابی مرا
جانا رها کن جان من
دیروز وامروزم ببین
حال شب و روزم ببین
چون شعله می سوزم ببین
کو ابر من باران من
🎤: #بیژن_بیژنی
🎼: #اسماعیل_تهرانی فراخور گرامی زادروزش💐
آلبوم چهارفصل
✍🏻: #امیرحسین_سعیدی
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
من آمدهام
تا به جای پنجههای مردهی پاییز
پنجههای زندهی تو را بپذیرم.
من آمدهام تازهتر از هر روز
تا تو را با پیشانیات بخواهم
که بلندتر از رگبار است.
میخواهم دوباره بیآغازم
این بهاری را که خواهی نخواهی
خون مرا در راهها میدواند
و به دلها میبرد.
این بهاری که
چه عاشقانه است.
و من در برابر همهی دستهایش که گشوده است
ناگزیر به پاسخم.
✍🏻: #بیژن_الهی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، بهاری روزتان زیبا🌸☘️
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
من آمدهام
تا به جای پنجههای مردهی پاییز
پنجههای زندهی تو را بپذیرم.
من آمدهام تازهتر از هر روز
تا تو را با پیشانیات بخواهم
که بلندتر از رگبار است.
میخواهم دوباره بیآغازم
این بهاری را که خواهی نخواهی
خون مرا در راهها میدواند
و به دلها میبرد.
این بهاری که
چه عاشقانه است.
و من در برابر همهی دستهایش که گشوده است
ناگزیر به پاسخم.
✍🏻: #بیژن_الهی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، بهاری روزتان زیبا🌸☘️
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
به پرده درون دخت پوشیده روی
بجوشید مهرش دگر شد به خوی
فرستاد مر دایه را چون نوند
که رو زیر آن شاخ سرو بلند
نگه کن که آن ماه دیدار کیست
سیاوش مگر زنده شد گر پریست
به پرسش که چون آمدی ایدرا
نیایی بدین بزمگاه اندرا
پریزادهای گر سیاوشیا
که دلها به مهرت همی جوشیا
وگر خاست اندر جهان رستخیز
که بفروختی آتش مهر تیز
که من سالیان اندرین مرغزار
همی جشن سازم به هر نوبهار
بدین بزمگه بر ندیدیم کس
ترا دیدم ای سرو آزاده بس
چو دایه بر بیژن آمد فراز
برو آفرین کرد و بردش نماز
پیام منیژه به بیژن بگفت
همه روی بیژن چو گل بر شکفت
چنین پاسخ آورد بیژن بدوی
که من ای فرستادهٔ خوب روی
سیاوش نیم نز پری زادگان
از ایرانم از تخم آزادگان
منم بیژن گیو ز ایران به جنگ
به زخم گراز آمدم بیدرنگ
سرانشان بریدم فگندم براه
که دندانهاشان برم نزد شاه
چو زین جشنگاه آگهی یافتم
سوی گیو گودرز نشتافتم
بدین رزمگاه آمدستم فراز
بپیموده بسیار راه دراز
مگر چهرهٔ دخت افراسیاب
نماید مرا بخت فرخ بخواب
همی بینم این دشت آراسته
چو بتخانهٔ چین پر از خواسته
اگر نیک رایی کنی تاج زر
ترا بخشم و گوشوار و کمر
مرا سوی آن خوب چهر آوری
دلش با دل من به مهر آوری
چو بیژن چنین گفت شد دایه باز
بگوش منیژه سرایید راز
که رویش چنینست بالا چنین
چنین آفریدش جهان آفرین
چو بشنید از دایه او این سخن
بفرمود رفتن سوی سرو بن
فرستاد پاسخ هم اندر زمان
کت آمد بدست آنچ بردی گمان
گر آیی خرامان به نزدیک من
بیفروزی این جان تاریک من
نماند آنگهی جایگاه سخن
خرامید زان سایهٔ سروبن
سوی خیمهٔ دخت آزاده خوی
پیاده همی گام زد با آرزوی
به پرده درآمد چو سرو بلند
میانش به زرین کمر کرده بند
منیژه بیامد گرفتش به بر
گشاد از میانش کیانی کمر
بپرسیدش از راه و رنج دراز
که با تو که آمد به جنگ گراز؟
چرا این چنین روی و بالا و برز
برنجانی ای خوب چهره به گرز
بشستند پایش به مشک و گلاب
گرفتند زان پس به خوردن شتاب
نهادند خوان و خورش گونه گون
همی ساختند از گمانی فزون
نشستنگه رود و می ساختند
ز بیگانه خیمه بپرداختند
✍🏻: #فردوسی
بخشی از داستان عاشقانهٔ #بیژن_و_منیژه
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
به پرده درون دخت پوشیده روی
بجوشید مهرش دگر شد به خوی
فرستاد مر دایه را چون نوند
که رو زیر آن شاخ سرو بلند
نگه کن که آن ماه دیدار کیست
سیاوش مگر زنده شد گر پریست
به پرسش که چون آمدی ایدرا
نیایی بدین بزمگاه اندرا
پریزادهای گر سیاوشیا
که دلها به مهرت همی جوشیا
وگر خاست اندر جهان رستخیز
که بفروختی آتش مهر تیز
که من سالیان اندرین مرغزار
همی جشن سازم به هر نوبهار
بدین بزمگه بر ندیدیم کس
ترا دیدم ای سرو آزاده بس
چو دایه بر بیژن آمد فراز
برو آفرین کرد و بردش نماز
پیام منیژه به بیژن بگفت
همه روی بیژن چو گل بر شکفت
چنین پاسخ آورد بیژن بدوی
که من ای فرستادهٔ خوب روی
سیاوش نیم نز پری زادگان
از ایرانم از تخم آزادگان
منم بیژن گیو ز ایران به جنگ
به زخم گراز آمدم بیدرنگ
سرانشان بریدم فگندم براه
که دندانهاشان برم نزد شاه
چو زین جشنگاه آگهی یافتم
سوی گیو گودرز نشتافتم
بدین رزمگاه آمدستم فراز
بپیموده بسیار راه دراز
مگر چهرهٔ دخت افراسیاب
نماید مرا بخت فرخ بخواب
همی بینم این دشت آراسته
چو بتخانهٔ چین پر از خواسته
اگر نیک رایی کنی تاج زر
ترا بخشم و گوشوار و کمر
مرا سوی آن خوب چهر آوری
دلش با دل من به مهر آوری
چو بیژن چنین گفت شد دایه باز
بگوش منیژه سرایید راز
که رویش چنینست بالا چنین
چنین آفریدش جهان آفرین
چو بشنید از دایه او این سخن
بفرمود رفتن سوی سرو بن
فرستاد پاسخ هم اندر زمان
کت آمد بدست آنچ بردی گمان
گر آیی خرامان به نزدیک من
بیفروزی این جان تاریک من
نماند آنگهی جایگاه سخن
خرامید زان سایهٔ سروبن
سوی خیمهٔ دخت آزاده خوی
پیاده همی گام زد با آرزوی
به پرده درآمد چو سرو بلند
میانش به زرین کمر کرده بند
منیژه بیامد گرفتش به بر
گشاد از میانش کیانی کمر
بپرسیدش از راه و رنج دراز
که با تو که آمد به جنگ گراز؟
چرا این چنین روی و بالا و برز
برنجانی ای خوب چهره به گرز
بشستند پایش به مشک و گلاب
گرفتند زان پس به خوردن شتاب
نهادند خوان و خورش گونه گون
همی ساختند از گمانی فزون
نشستنگه رود و می ساختند
ز بیگانه خیمه بپرداختند
✍🏻: #فردوسی
بخشی از داستان عاشقانهٔ #بیژن_و_منیژه
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
نام جاوید وطن
————————
نام جاوید وطن
صبح امید وطن
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
وطنم ای هستی من
شور و سرمستی من
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
بشنو سوز سخنم
که هم آواره تو منم
همه جان و تنم
وطنم وطنم وطنم
بشنو سوز سخنم
که نواگر این چمنم
همه جان و تنم
وطنم وطنم وطنم
همه با یک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه شاد و خوش و نغمه زنان
✍🏻: #بیژن_ترقی فراخور گرامی زادروزش💐 مانا یاد و نامش
مهمترین نقش بیژن ترقی، تقویت جنبههای روایی و داستانگونه کردن ترانهها و افزودن جنبههای تصویری به آنهاست او در کنار رهی معیری و بعد از او، قطعا کسی است که ترانه را به اوج میرساند. او غزلسرایی است که به تبع سبک هندی، شعر میگوید.
بزای #دخترانم
برای #آبادی وطن
برای #شادی هموطنانمان
برای #آزادی
━•··•✦❁💟❁✦•··•—
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
نام جاوید وطن
————————
نام جاوید وطن
صبح امید وطن
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
وطنم ای هستی من
شور و سرمستی من
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
بشنو سوز سخنم
که هم آواره تو منم
همه جان و تنم
وطنم وطنم وطنم
بشنو سوز سخنم
که نواگر این چمنم
همه جان و تنم
وطنم وطنم وطنم
همه با یک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه شاد و خوش و نغمه زنان
✍🏻: #بیژن_ترقی فراخور گرامی زادروزش💐 مانا یاد و نامش
مهمترین نقش بیژن ترقی، تقویت جنبههای روایی و داستانگونه کردن ترانهها و افزودن جنبههای تصویری به آنهاست او در کنار رهی معیری و بعد از او، قطعا کسی است که ترانه را به اوج میرساند. او غزلسرایی است که به تبع سبک هندی، شعر میگوید.
بزای #دخترانم
برای #آبادی وطن
برای #شادی هموطنانمان
برای #آزادی
━•··•✦❁💟❁✦•··•—
@sobhosher
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
✍🏻: #بیژن_نجدی
برگردان: آلا شریفیان
📸: از صفحهٔ اینستاگرام مهندس علیرضا شهرداری گرامی که ده ماه برای پیروز جنگید 🕊☘️
برای #پیروز
برای #كيان
برای #جگرگوشههای_سرزمین_مادری
برای #زندگی
برای #آزادی
روز #درختکاری خجسته ☘️
@sobhosher
☕️
✍🏻: #بیژن_نجدی
برگردان: آلا شریفیان
📸: از صفحهٔ اینستاگرام مهندس علیرضا شهرداری گرامی که ده ماه برای پیروز جنگید 🕊☘️
برای #پیروز
برای #كيان
برای #جگرگوشههای_سرزمین_مادری
برای #زندگی
برای #آزادی
روز #درختکاری خجسته ☘️
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
آره داشتیم چی میگفتیم؟
بنویس: مارو دیوونه و رسوا کردی، حالیته؟
مارو آواره صحرا کردی، حالیته؟
آخه مام واسه خودمون معقول آدمی بودیم، دستکم هرچی که بود آدم بیغمی بودیم، حالیته؟
سروسامون داشتیم، کس و کاری داشتیم؛ هی دیگه، یادش به خیر، ننه مون جورابمونو وصله میزد، مارو نفرین میکرد، بابامون خدابیامرز سرمون داد میکشید، بهمون فحش میداد، با کمربند زمون اجباریش پامونو محکم میبست، ترکه های آلبالو رو کف پامون میشکست.
حالیته؟
هههی یاد اونروزا به خیر! چون بازم هرچی که بود سر و سامونی بود، حالیته؟
ننه ای بود که نفرین بکنه، بعد نصفه شب پاشه لحاف رو آدم بکشه، که مبادا پسرش خدا نکرده بچاد؛ که مبادا نکنه نورچشمش سینه پهلو بکنه، حالیته؟
هه! بابایی بود که گاه و بیگاه سرمون داد بزنه، باهامون دعوا کنه، پامونو فلک کنه، بعد صب زود پاشه مارو تو خواب بغل کنه، اشکای شب قبلو که روی صورتمون ماسیده بود، کم کمک با دستای زبر خودش پاک بکنه، حالیته؟
✍🏻: #بیژن_مفید فراخور گرامی زادروزش💐 مانا یاد و نامش ☘️
📚 : شهر قصه
داستان در اصل از یک روایت عامیانه گرفته شده، منتهی بیژن مفید به این روایت شکلی تمثیلی دادهاست. اپ در این نمایشنامه کوشید تا نظمی را که خاص زبان این قبیل روایتهای عامیانه است در گفتگوی آدمهای این نمایش حفظ شود.
«شهر قصه» حکایت دردناک آدمی است که نادانیها، خرافات و سنتها و نظامهای تحمیل شده ای زندگی اش را محدود کردهاند”. “انسانهایی که ماسک حیوانات را به چهره دارند و به دنیای پر از ریا و دروغ کوچکشان خو گرفتهاند. یک روز یک انسان جدید به شهر وارد میشود و به رنگ آنها درمیآید و هویت خود را از دست میدهد. شهر قصه حکایت حلقهی گرگهاست و تراژدی نکبتبار آدمیزاد. شاید اگر هرکدام از آنها حرکتی میکرند، وضعشان اینهمه دردناک نبود.”
به امید روزی که شهر قصهٔ ما پر از عشق و شادی باشد.
#برای_عشق
#زن_زندگی_آزادی
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
آره داشتیم چی میگفتیم؟
بنویس: مارو دیوونه و رسوا کردی، حالیته؟
مارو آواره صحرا کردی، حالیته؟
آخه مام واسه خودمون معقول آدمی بودیم، دستکم هرچی که بود آدم بیغمی بودیم، حالیته؟
سروسامون داشتیم، کس و کاری داشتیم؛ هی دیگه، یادش به خیر، ننه مون جورابمونو وصله میزد، مارو نفرین میکرد، بابامون خدابیامرز سرمون داد میکشید، بهمون فحش میداد، با کمربند زمون اجباریش پامونو محکم میبست، ترکه های آلبالو رو کف پامون میشکست.
حالیته؟
هههی یاد اونروزا به خیر! چون بازم هرچی که بود سر و سامونی بود، حالیته؟
ننه ای بود که نفرین بکنه، بعد نصفه شب پاشه لحاف رو آدم بکشه، که مبادا پسرش خدا نکرده بچاد؛ که مبادا نکنه نورچشمش سینه پهلو بکنه، حالیته؟
هه! بابایی بود که گاه و بیگاه سرمون داد بزنه، باهامون دعوا کنه، پامونو فلک کنه، بعد صب زود پاشه مارو تو خواب بغل کنه، اشکای شب قبلو که روی صورتمون ماسیده بود، کم کمک با دستای زبر خودش پاک بکنه، حالیته؟
✍🏻: #بیژن_مفید فراخور گرامی زادروزش💐 مانا یاد و نامش ☘️
📚 : شهر قصه
داستان در اصل از یک روایت عامیانه گرفته شده، منتهی بیژن مفید به این روایت شکلی تمثیلی دادهاست. اپ در این نمایشنامه کوشید تا نظمی را که خاص زبان این قبیل روایتهای عامیانه است در گفتگوی آدمهای این نمایش حفظ شود.
«شهر قصه» حکایت دردناک آدمی است که نادانیها، خرافات و سنتها و نظامهای تحمیل شده ای زندگی اش را محدود کردهاند”. “انسانهایی که ماسک حیوانات را به چهره دارند و به دنیای پر از ریا و دروغ کوچکشان خو گرفتهاند. یک روز یک انسان جدید به شهر وارد میشود و به رنگ آنها درمیآید و هویت خود را از دست میدهد. شهر قصه حکایت حلقهی گرگهاست و تراژدی نکبتبار آدمیزاد. شاید اگر هرکدام از آنها حرکتی میکرند، وضعشان اینهمه دردناک نبود.”
به امید روزی که شهر قصهٔ ما پر از عشق و شادی باشد.
#برای_عشق
#زن_زندگی_آزادی
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
آزادی و تو
به تصویر درختی
که در حوض
زیر یخ زندانیست،
چه بگویم؟
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم خورشید است
که چتر سرگیجهام را
– همچنان که فرو نشستن فوارهها
از ارتفاع گیج پیشانیام میکاهد –
در حریق باز میکند؛
اما بر خورشید هم
برف نشست.
چه بگویم به آوای دور شدن کشتیها
که کالاشان جز آب نیست
– آبی که میخواست باران باشد –
و بادبانهایشان را
خدای تمام خداحافظیها
با کبوتران از شانهی خود رم داده –
۲
خیشها
_ببین!_
شیار آزادی میکنند
در آن غروب که سربازان دل
همه سوراخ گشتهاند.
آزادی: من این عید سروهای ناز را
همه روزه تازه تر مییابم
در چشمانی که انباشته از جملههای بینقطه
و از آسمان خدا آبیتر است.
آزادی : ماهیان نیمه شب آتش گرفتهاند
تا همچنان که هفته
در قلب تو
به پایان میرسد،
دریا را چون شمعدانی هزار شاخه برداری
آزادی
که از حروف جداجدا آفریده شده است.
دو فرهاد، پس از مه،
یکی انتحار کرد و یکی گریست
در بامداد فلج
که حرکت صندلی چرخدار
صدای خروس بود،
و ماهیان حوض
از فرط اندوه
به روی آب آمدند.
دو فرهاد
هر یک با دلی
چون عطر آب، حجیم
لیک تنها با یک تیشه.
…
✍🏻: #بیژن_الهی، نقاش، شاعر و مترجم آوانگارد و پیشرو ایرانی فراخور گرامی زادروزش💐.مانا یاد و نامش☘️🙏🏻
از جمله شاخصههای مهم اشعار بیژن الهی چینش منحصربهفرد واژگان و خلق صحنههای بدیع و تصویرسازیهای تازه و نو در شعر فارسی بود. شعرهایش سرشار از عبارات پنهان، لطیف و عجیب است که مدرن و بیبعد و بیایدئولوژی هستند. مدرن بهآندلیل که در زمان کنونی تازه دارند همچون گنجی از دل خاک برمیخیزند، انگار تازه دارند کشف میشوند یا کشف میکنند. بیبعد چون عناصر درونی همه ساده و بومیاند و بیتاریخ مصرف لذا تفسیرپذیرند و ترجمهپذیر.
━•··•✦❁💟❁✦•··•—
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
آزادی و تو
به تصویر درختی
که در حوض
زیر یخ زندانیست،
چه بگویم؟
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم خورشید است
که چتر سرگیجهام را
– همچنان که فرو نشستن فوارهها
از ارتفاع گیج پیشانیام میکاهد –
در حریق باز میکند؛
اما بر خورشید هم
برف نشست.
چه بگویم به آوای دور شدن کشتیها
که کالاشان جز آب نیست
– آبی که میخواست باران باشد –
و بادبانهایشان را
خدای تمام خداحافظیها
با کبوتران از شانهی خود رم داده –
۲
خیشها
_ببین!_
شیار آزادی میکنند
در آن غروب که سربازان دل
همه سوراخ گشتهاند.
آزادی: من این عید سروهای ناز را
همه روزه تازه تر مییابم
در چشمانی که انباشته از جملههای بینقطه
و از آسمان خدا آبیتر است.
آزادی : ماهیان نیمه شب آتش گرفتهاند
تا همچنان که هفته
در قلب تو
به پایان میرسد،
دریا را چون شمعدانی هزار شاخه برداری
آزادی
که از حروف جداجدا آفریده شده است.
دو فرهاد، پس از مه،
یکی انتحار کرد و یکی گریست
در بامداد فلج
که حرکت صندلی چرخدار
صدای خروس بود،
و ماهیان حوض
از فرط اندوه
به روی آب آمدند.
دو فرهاد
هر یک با دلی
چون عطر آب، حجیم
لیک تنها با یک تیشه.
…
✍🏻: #بیژن_الهی، نقاش، شاعر و مترجم آوانگارد و پیشرو ایرانی فراخور گرامی زادروزش💐.مانا یاد و نامش☘️🙏🏻
از جمله شاخصههای مهم اشعار بیژن الهی چینش منحصربهفرد واژگان و خلق صحنههای بدیع و تصویرسازیهای تازه و نو در شعر فارسی بود. شعرهایش سرشار از عبارات پنهان، لطیف و عجیب است که مدرن و بیبعد و بیایدئولوژی هستند. مدرن بهآندلیل که در زمان کنونی تازه دارند همچون گنجی از دل خاک برمیخیزند، انگار تازه دارند کشف میشوند یا کشف میکنند. بیبعد چون عناصر درونی همه ساده و بومیاند و بیتاریخ مصرف لذا تفسیرپذیرند و ترجمهپذیر.
━•··•✦❁💟❁✦•··•—
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
هر چه طاهر فكر كرد نتوانست بفهمد كه چرا مرد سفيدپوش میخواهد كف پاهاي او را ببيند. با شرم دخترانه اي، كفش و جورابش را درآورد. همين كه قوزك استخواني انگشتانش را ديد به ياد آورد كه چقدر زالو در باغ هاي زيتون به همين پاها چسبيده و او چقدر نمك روي آن ها ريخته بود تا زالوها بيفتند.
مرد سفيدپوش گفت: كف پاتو بيار بالا... اون يكي رو... خوبه... حالا برو روي ترازو.
طاهر با كف لُخت پاهايش روي كف لُخت و چوبي اتاق به طرف ترازو رفت و به خودش گفت: اين چوبِ درخت زيتون نيست.
روي ترازو به عقربه اي نگاه كرد كه زير پاهايش تا كنار عدد49 رفته بود. و اين يعني اگر طاهر به دنيا نيامده بود و يا همان لحظه مي مرد و كسي جسدش را مي سوزاند، زمين، 49 كيلو سبك تر، مي توانست خورشيد را دور بزند.
مرد سفيدپوش گفت:... پيرهنتو بزن بالا... نفس بكش، تندتر...
✍🏻 #بیژن_نجدی فراخور گرامی زادروزش مانا یاد و نامش☘️💐
📚: گياهي در قرنطينه
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
هر چه طاهر فكر كرد نتوانست بفهمد كه چرا مرد سفيدپوش میخواهد كف پاهاي او را ببيند. با شرم دخترانه اي، كفش و جورابش را درآورد. همين كه قوزك استخواني انگشتانش را ديد به ياد آورد كه چقدر زالو در باغ هاي زيتون به همين پاها چسبيده و او چقدر نمك روي آن ها ريخته بود تا زالوها بيفتند.
مرد سفيدپوش گفت: كف پاتو بيار بالا... اون يكي رو... خوبه... حالا برو روي ترازو.
طاهر با كف لُخت پاهايش روي كف لُخت و چوبي اتاق به طرف ترازو رفت و به خودش گفت: اين چوبِ درخت زيتون نيست.
روي ترازو به عقربه اي نگاه كرد كه زير پاهايش تا كنار عدد49 رفته بود. و اين يعني اگر طاهر به دنيا نيامده بود و يا همان لحظه مي مرد و كسي جسدش را مي سوزاند، زمين، 49 كيلو سبك تر، مي توانست خورشيد را دور بزند.
مرد سفيدپوش گفت:... پيرهنتو بزن بالا... نفس بكش، تندتر...
✍🏻 #بیژن_نجدی فراخور گرامی زادروزش مانا یاد و نامش☘️💐
📚: گياهي در قرنطينه
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
نگاه کنید
حالا برهنهام
نگاه کنید
هیچ کجای من روئین نیست
مگر که فریادم
#بیژن_نجدی
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
نگاه کنید
حالا برهنهام
نگاه کنید
هیچ کجای من روئین نیست
مگر که فریادم
#بیژن_نجدی
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher