صبح و شعر
648 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.23K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
برايتان شعر ميخوانيم و موسيقي هاي بي نظير جهان را به شما معرفي ميكنيم💐🎼🎧
ارتباط با ادمین @anahitagirl
صبحان با شعر🌼
@sobhosher
بامداد همیشه باز می‌آیی...


سروده: #چزاره_پاوه‌زه
گردانده به فارسی: #بیژن_الهی
اجرا: #مريم_رضوی
موسیقی: Invitation To Sweet Dream
#Yuhki_Kuramoto

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
🌸🌸
#معرفي_موسيقي
#بيكلام
یوکی کوراموتو (زاده ۱۰ سپتامبر
سال۱۹۵۱) پیانیست و آهنگساز #ژاپنی است. او را با نام( مینورو کیتانو) نیز می‌شناسند. یوکی کوراموتو در شهر سایتاما متولد شد.
تهیه و تنظیم موسیقی‌های کلاسیک و معروفی را انجام داد وسپس به عنوان یک موسیقیدان حرفه‌ای، علایق خود را از محدوده سبک کلاسیک به آهنگ‌های فولکورو عامه‌پسند سوق داد.
کوراموتو هرگز در هنرستان موسیقی شرکت نکرده و دانش خود را بیشتر از مطالعه شخصی بدست آورده است.اولین آلبوم خود را در سن ۳۵ سالگی منتشر کرد و تا کنون ۱۸ آلبوم را منتشر کرده است. سبک موسیقی کوراموتو تاثیر آهنگسازان مختلف رااز دوران‌های متفاوت در آثارش نشان می‌دهد، از برجسته‌ترین این آهنگسازان می‌توان به راخمانینف، شوپن و راول اشاره کرد.


@sobhosher
#فریدون_جنیدی
نویسنده و مدرس دانشگاه، اسطوره شناس ایرانی و از پژوهندگان فرهنگ و زبان‌های باستانی است. زمینه تخصصی فعالیت او شاهنامه‌پژوهی است
او فرزند بکتاش در ۲۰ فروردین ۱۳۱۸ در کوهستانِ ریوندِ نیشابور (روستای معدن) زاده شد.در سال ۱۳۵۸، بنیاد نیشابور را بنیان نهاد و اکنون مدیر بنیاد نیشابور و نشر بلخ است. همچنین بنا به گزارش خبرگزاری مهر، او سال‌ها استاد مدعو دانشگاه‌های صنعتی شریف، تهران و کرمان بوده‌است و به آموزش زبان‌های باستان و شاهنامه می‌پرداخته‌است. و اکنون نیز به صورت آزاد و رایگان به آموزش زبان‌های پهلوی و اوستایی و برگزاری انجمن‌های شاهنامه‌خوانی در بنیاد نیشابور مشغول است.

زادروزش خجسته و گرامي💐🌸

@sobhosher
بندکردن فریدون,ضحاک را (شاهنامه)
@sobhosherشهریارقاسمی
#شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
خوانش :استاد #شهریار_قاسمی
🌸
درود
به امید پیروزی فریدون بخت و اراده تان بر ضحاک صفتان روزگار🙏
@sobhosher
#خوانش_شاهنامه

همیشه شاهنامه را با تلفظ فارسی معیار شنیده‌ایم؛ چیزی نزدیک به گویش فارسی در تهران. اما در این‌جا تلفظ‌هایی می‌شنویم که دور از این گویش رسمی ست. این‌تلفظ‌ها نه حاصل ذوق و خوش‌آمدِ پیرایشگر بوده –آن‌طور که مجریان رادیووتلویزیون یک‌شبه تصمیم می‌گیرند که "کارکَرد" را کارکِرد" تلفظ کنند- که اثر پژوهش‌ها و واکاوی‌های سالیان است. نشانه‌هایی از درون خود شاهنامه و نشانه‌هایی از بیرون آن دراین‌راه چراغ بوده‌اند. بعضی از این‌نشانه‌ها بسیارروشن خودنمایی می‌کرده‌اند و بعضی‌بیشتر، کورسویی بوده‌اند؛ حدسی، که دراثر پیگیری و مداقه‌ی بسیار به یقین رسیده‌. و البته که پُرروشن است ما هیچ‌گاه به گویش خود فردوسی نخواهیم رسید. چون صدای ضبط‌شده‌ای از آن‌دوران وجود ندارد و خط فارسی هم به‌دلیل ویژگی‌هایش، ازجمله نداشتن نشانه برای مصوت‌های کوتاه (زیر و زبر و پیش)، کمکی در این‌راه نیست و اصلا خودْ سرچشمه‌ی اختلاف خوانش بوده است. اما نمی‌توان به‌این‌بهانه راه را بر جست‌وجو بست؛ و باید از هر روزن کوچکی در این تاریکنا نوری جست. همان‌طور که پژوهش‌ها درمورد خوانش، دست‌کم نکات زیر را به‌روشنی آشکار کرده:
فاصله‌ی زمانی پایان زبان فارسی میانه تا دوره‌ی سرایش شاهنامه بسیاراندک است. و مأخذ مهم شاهنامهی منثور ابومنصوری که مرجع سرودن شاهنامهء فردوسی بوده، یکی از دستنویسهای خداینامه به پارسی میانه بود و زبان آن شاهنامه به پارسی میانه بسیار نزدیک بود. براین‌اساس، فارسی میانه بهترین معیار برای تلفظ واژه‌هاست. با این‌معیار باید "اَژدها" خواند و"هَنگام" و "گُمان" و "نِشیب". همچینین باوجود تغییرات تدریجی در زبان، در زمان شاهنامه برخی قالب‌های دستوریِ فارسی میانه هنوز جاری بوده و مثلا در جلوی واژه‌هایی که با مصوت شروع می‌شده‌اند، استفاده از حرف اضافه‌ی "بِه" هنوز رایج نشده بوده و همان حروف اضافه‌ی "بَذ" و "بَد" استفاده می‌شده. مثلا " به مازندران" داشته‌ایم اما "به این" هنوز رایج نشده بوده و به‌جای آن، گفته می‌شده "بَدین" و "به او" را "بَدو" می‌گفته‌اند و "به‌این‌سان" را "بَدین‌سان".
اما قافیه‌های خود شاهنامه نشان می‌دهد که تلفظ واژه‌ها همیشه هم تلفظ فارسی میانه نبوده. فرضا در فارسی میانه "موبِد" داریم اما در شاهنامه قافیه‌شدن این‌کلمه با "بخرَد"، خوانش آن را به‌صورت "موبَد" مقید می‌کند. همین‌طور درمورد "سپهبَد".
قافیه یکی از مهم‌ترین‌ نشانه‌های درون‌متنی‌ست در کمک به فهمیدن تلفظ درست کلمات. فرضا چون واژه‌ی "سَخُن" با واژه‌های "بُن" و "کُن" هم‌قافیه شده، اما هیچ‌گاه با "مَن"، "تَن" و "انجمَن" هم‌قافیه نشده، این‌واژه قطعا "سَخُن" خوانده می‌شده و نه "سُخَن".
همین‌طور درمورد واژه‌ی "کَهُن". همین‌طورهم‌قافیه‌شدن کلمه‌ی "نَو" با کلمه‌هایی چون "گَو" و "پَهلَو"، نشانگر آن است که واج مرکب "اَو" (au) -و محتملترست که (aw)- در زمان شاعر هنوز به خوانش امروزه‌ی آن "اوُ" (ou) تبدیل نشده بوده و این‌کلمه را باید "نَو" خواند و نه "نُو". و شبیه این‌ها "خسرَو" خواهیم داشت و "شَو". و به‌همین‌قیاس، درست است که "فردَوس" بخوانیم و "سَوگند" و "نَوروز".
-به‌همین‌ترتیب، در زمان فردوسی واج مرکب "اَی" (ay)نیز هنوز به خوانش امروزی آن "اِی" (ei) تبدیل نشده بوده؛ بنابراین "پَی" داریم و "کَی" و "نَی" و "مَی" و...
-نکته‌ی دیگر این که گویش فارسی در طوس، شهر فردوسی، هم لزوما منطبق بر فارسی معیار آن روزگار نبوده که این شهر هم قطعا برای خود گویشی داشته. باتوجه به نشانه‌های درون‌شاهنامه‌ای و بیرون آن، بعضی موارد اختلاف را می‌توان دریافت. مثلا تلفظ شناسه‌های "اُم" و "اِش" به‌جای "اَم" و "اَش". فردوسی به‌جای "بفشاردَم" گفته است: "بفشاردُم" و به‌جای "لشکَرَش" گفته است: "لشکَرِش".
-ما امروزه در ساختن حاصل‌مصدر، هنگام افزودن پسوند "ای" به کلمات منتهی به مصوت بلند "اوُ"، یک واج میانجیِ "ی" استفاده می‌کنیم. فرضا نیکو——->نیکویی. اما در زمان شاهنامه این واج میانجی "وْ" بوده. بنابراین برای زمان شاهنامه "نیکُوْی" و "جادُوْی" درست است و نه "نیکویی" و "جادویی". و همین‌طور درمورد واژه‌های منتهی به واج مرکب "اَو" (au): "نَوّی" درست است و نه "نُویی". (برخی نام‌خانوادگی‌های امروزی را به یاد بیاورید: خُسروَی، مینَوی).
این‌ها کلیاتی بود درباره‌ی تلفظ و خصوصا تلفظ‌هایی که به گوش تازه می‌نمایند اما درواقع قدیمی‌ترند و در شاهنامه، اصیل‌تر. درباره‌ی برخی تلفظ‌های دیگر بعدتر صحبت خواهیم کرد. فقط اضافه می‌کنیم که به‌عنوان کلیدی در خوانش شاهنامه، همیشه باید در یاد داشت که گویش زبان شاهنامه‌‌ی فردوسی بسیار نزدیک به گویش امروزه‌ی فارسی افغان‌ها و تاجیک‌ها و بعضی نقاط ایران است تا هر گویش دیگر –ازجمله گویش معیار تهران.

منبع : شاهنامه بخوانیم
@sobhosher
❗️اطلاعیه مهم برای سومین کنفرانس بین المللی شرق شناسی، فردوسی و فرهنگ و ادب پارسی❗️
⚠️ #تغییر_زمان برگزاری کنفرانس 🔚 به 15 آذر ماه ۱۳۹۷
🔰 به اطلاع همه پژوهشگران و اندیشمندان گرامی می رساند، نظر به تصمیم مشترک شورای سیاستگزاری کنفرانس و با تایید دانشگاه دهلی و دانشگاه بین الملل امام خمینی قزوین🔚
زمان برگزاری کنفرانس از 25 اردیبهشت ماه به👈 15 آذر ماه 1397 تغییر یافت.

🔺پژوهشگران می توانند از طریق راه های ارتباطی زیر جهت کسب اطلاعات بیشتر و پاسخ به سوالات خود اقدام نمایند :
۰۲۱۸۴۲۱۴۰۴
۰۹۰۲۳۰۳۱۴۰۴
@M_rafaat

@iamecca
Adabiatfarsi.Com

@sobhosher
نبرد فریدون و ضحاک۲(شاهنامه)
شهریارقاسمی@sobhosher
#شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
خوانش :استاد #شهریار_قاسمی
🌸 درود
روزتان زیبا و شاد
@sobhosher
بررسی تطبیقی #هزارویک_شب و داستان #ضحاک در #شاهنامه_فردوسی

پژوهش‌هایی بر این موضوع متمرکز شده‌اند که قصه‌ی بنیادین کتاب هزارویکشب درواقع از یک اسطوره‌ی قدیمی که در شاهنامه هم آمده، یعنی اسطوره‌ی ضحاک و فریدون گرفته شده یا اصلا هردوی اینها از یک جا آمده‌اند. قراینی که ممکن است این موضوع را تایید کند اینهاست:

۱- #قصه‌ی کلی یکی‌ست. در #شاهنامه، شاهی خون‌ریز هر روز از مغز سر جوانان خورش داده می‌شود. دو آشپز به دربار او راه پیدا می‌کنند و هر روز یکی از دو جوان را نجات می‌دهند. سرانجام شاه دادگری به کین خواهی برمی‌خیزد و شاه خونریز را ازمیان می‌برد. و در هزارویکشب: شاهی بدخیال هر شب دختری را به خود می‌خوانَد و صبح او را می‌کُشد. دخترانِ وزیر، شهرزاد و دین آزاد، خودخواسته به شبستان او در می‌آیند و شهرزاد برای او قصه‌ای می‌گوید که تا صبح ادامه می‌یابد. صبح قصه را نیمه کاره می‌گذارد تا شب و به این ترتیب شاه کشتن او را عقب می‌اندازد. شب بعد هم به همین راه، و شبهای دیگر هم. تا سرانجام شاه از کردار خود پشیمان شده و ستم را کنار می‌نهد.

۲_ در حماسه، #شاهنامه، شاه خون‌ریز اول، ضحاک است و شاه عادل، فریدون. اما در هزارویکشب اینها هر دو یکی شده‌اند؛ شاه خونریزِ اول قصه سرانجام براثر قصه‌گویی شهرزاد، شاهی نیکنام می‌گردد. شاید سایه‌ی جمشید را هم در هزارویکشب، در چهره ی وزیر دانا می‌بینیم که البته نقش چندانی در قصه ندارد جز این که دختران زیرک، دختران اویند.
-شهرناز و ارنوازِ شاهنامه، خواهران جمشیدند و شهرزاد و دین‌آزادِ هزارویکشب، دختران وزیر؛ در هر دو داستان آنها در بالاترین مقام‌های دربارند.

۳_ دو آشپز #شاهنامه که به دربار ضحاک می‌روند، ارمایل و گرمایل، به نظر باید همان شهرناز و ارنواز باشند که به دلیل حماسی بودن داستان شاهنامه کم کم از قصه کنار گذاشته شده و جای خود را به دو مرد داده‌اند؛ گذشته از شباهت نامها به هم، به ناگاه راه پیدا کردن این دو مرد به دربار ضحاک نیز عجیب می‌نماید. در خود شاهنامه هم داریم: "دو پاکیزه از گوهر پادشا" که بیشتر می تواند تاییدی بر این باشد که آن دو نسبتی با پادشاه نیکنام، جمشید، دارند و از بیرون داستان وارد داستان (کاخ ضحاک) نشده‌اند؛ پس بیشتر برمی‌آید که همان شهرناز و ارنواز باشند. این حدس را این امر هم تاییدگراست که ارمایل و گرمایل فقط در همین صحنه در شاهنامه ظاهر می‌شوند. شخصیت‌هایی که انگار به اجبار و به بیهوده خلق شده‌اند که وظیفه ی شخصیتهای واقعی داستان اصلی، شهرناز و ارنواز را انجام دهند و کنار روند. این که اصلا آنها، ارمایل و گرمایل، دو تن باید باید باشند که به آشپزخانه‌ی شاهی می‌روند، برای کاری که منطقا از عهده‌ی یک نفر برمیآید هم موید این موضوع می‌تواند باشد.
۴_ هر دو داستان #منطبق است بر #چهار فصل و چرخش سال. شهریاری جمشید، و پادشاهی شهریار هزارویکشب، #اعتدال_بهاریست. خیزش ضحاک، و خشم و خونریزی شهریار، معادل #انقلاب_تابستانی. تقدیم شهرناز و ارنواز، و آمدن شهرزاد و دین‌آزاد، معادل #اعتدال_پاییزی. غفلت خواب آلوده‌ی ضحاک و کابوسهایش، و قصه‌گویی طولانی شهرزاد برای ازسرگذراندن زمان، معادل #انقلاب_زمستانی. و رسیدن فریدون، و داناشدن شهریار، بازگشت #اعتدال_بهاره.

🔹اینها همه می‌تواند شواهدی بر این باشد که این دو قصه، قصه‌ی بنیادین در هزارویکشب و قصه‌ی ضحاک در شاهنامه، یکی بوده‌اند یا از یک ریشه برآمده‌اند و در طول زمان به دو مسیر جداگانه رفته‌اند. یکی قصه‌ای حماسی شده، دلخواه و موردتایید دربار که بنابر ضروریات حماسه، و همینطور مردسالاری حاکم بر زمانه و دربار که شاهی مرد دارد، نقش زنان از آن حذف یا کم شده و دیگری، هزارویکشب، در متن جامعه و درمیان مردم گسترش یافته؛ پس قیدهای حماسه و تبلور روح شاهی و فشار حکومت و اینها را بر خود ندیده و آزاد بالیده و گفته و شنیده شده و تغییر یافته.

برای بیشتر خواندن:
-ریشه‌یابی درخت کهن، بهرام بیضائی، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، تهران، ۱۳۸۳
-هزارافسان کجاست؟، بهرام بیضائی، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، تهران، ۱۳۹۱


منبع.شاهنامه بخوانیم
@sobhosher
پادشاهی فریدون(شاهنامه)
شهریارقاسمی @sobhosher
#شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
خوانش :استاد #شهریار_قاسمی
🌸 درود
تن آسان و شاد باشید🙏
@sobhosher
فراخوان نخستین جشنواره بین المللی فرهنگی هنری و پژوهشی (حکمت فردوسی)
مهلت ارسال آثار تا ۱۵ اردیبهشت ۹۷
به تلگرام شماره
۰٩۱٢٣۵٨٢٨٣۴
تهران خ فاطمی خ باباطاهر پ٣ واحد۶

@bonyadferdowsi
@sobhosher
شاخه های هنری جشنواره آفرینشهای شاهنامه فردوسی:
۱. نقاشی
۲. مجسمه سازی
۳. عروسک سازی
۴. خوشنویسی
۵. عکاسی
۶. نقالی داستانهای شاهنامه
٧. شاهنامه خوانی باموسیقی

@radmeehr
@bonyadferdowsi
@sobhosher
فخرالدین مزارعی (شعرمعاصر)
علی گلزاده @sobhosher
صبحانه با شعر🌸
صبح که از خانه بیرون می آیم...
سروده: #فخرالدین_مزارعی شاعر سنت گرای معاصر اهل شیراز با تخلص آرزو ( ۱۳۱۰, ۱۳۶۵)است.
اجرا: استاد #علی_گلزاده
جمعه روزتان سرشارازحس وحال خوب🙏
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#معرفی_موسیقی

THE CELLO SONG
STEVEN SHARP NELSON
Album The PIANO GUYS
Based on J.S Bach's
#استیون_شارپ_نلسون (زاده ۵ ژوئیه ۱۹۷۷) خواننده ٔآمریکایی است
اجراى قطعه اى زيبا از #يوهان_سباستين_باخ با هشت ويولون سل.
@sobhosher
🎤خوانش #شعرهای زیباو معرفی شاعران
🎧 #شاهنامه_خوانی(دوره کامل)
#معرفی_موسيقي هاي بي نظيرجهان💐🎼
ارتباط باادمین @anahitagirl
@sobhosher
فرستادن جندل به یمن۱(شاهنامه)
@sobhosherشهریارقاسمی
#شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
خوانش :استاد #شهریار_قاسمی
🌸 درود
به هر بهانه لبخند بر لبتان قشنگ💐😊
@sobhosher
صبحانه با شعر
@sobhosher
تو همان صبح ...
سروده: #میترا_ملک_محمدی
اجرا. : #مریم_رضوی
موسیقی: چهارمضراب دلکش استاد #علی_اصغر_بهاری

عید مبعث نور خجسته💐
@mitramalekmohamadi
@sobhosher
چهارمضراب دلکش
Ali Asghar Bahari@sobhosher
#علی_اصغر_بهاری (۱۲۸۴ - ۲۰ خرداد ۱۳۷۴) از استادان موسیقی ایرانی ونوازندهٔ برجسته ٔکمانچه است.
@sobhosher
#هویّت_ایرانی در #شاهنامه در تحقیر ملّت های دیگر نیست که رنگ و جلا می یابد بلکه خود بر بنیادهای فکری و معنوی و اخلاقی نیرومندی استوار است.
از همین رو، ملّی گرایی ایرانیان در طول تاریخ هیچ گاه به نژادپرستی نفرت انگیزی چون نازیسم و فاشیسم در قرن بیستم مبدّل نشد.
در قرن بیست و یکم، #ایرانیان می توانند بر پایۀ همان بنیادها، به ویژه بنیادهای اخلاقی که در سرتاسر شاهنامه موج می زند، در جهانی که در اثر پیشرفت های برق آسا در فناوری ارتباطات ، بیم آن می رود که بسیاری از #فرهنگ _های_بومی فراموش شوند، #هوّیت_ایرانی خود را حفظ کنند و آن را استمرار بخشند.
سخن آخر اینکه، اگر #دیوان_حافظ #ناخودآگاهِ_جمعی ایرانیان را باز می تاباند، #شاهنامه #خودآگاه_جمعیِ ایرانیان است.

منبع : مقاله "هویّت ایرانی در شاهنامه" دکتر ابوالفضل خطیبی
@sobhosher