صبح و شعر
664 subscribers
2.11K photos
266 videos
325 files
3.16K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

درد بی‌رحمی تو دردیست در نوع خودش

هم تحمل باید و هـــــــم لذت تحمیل را

#محمدرضاکرمی

━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

چشم همه از رنج و تعب، کاسه ی خون
بیرون همه رنگ و خزانخانه، درون
کاه است تمام خرمن و آه و دریغ
با صبر، نپخته نان، کسی تا به کنون

#علی_مظفر

━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

@sobhosher
✴️ هر شب يك پرسش

کدام گزینه درست است؟ @sobhosher
Anonymous Quiz
24%
استعلام گرفتن
28%
استفاده کردن
25%
استمداد طلبیدن
23%
استعفا دادن
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ #داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب مجموعه‌ایست از داستان‌های افسانه‌ای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_صد_هشتاد
داستانگو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
❤️❤️:❤️❤️
شبتان آرام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Nahid parpinchi
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⚘‌࿇༅┅┅
صبح است و ..دکان زندگی آباد است
گلخنده فراوان شده..دلـها شـاد است

وقتی که خـــدا ..کلید این قصه شود
دنیای قشنگمان ز غم..آزاد است.

وجودتـون مملـواز عشـق وآرامــش...

‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌  
صبحتون زیبا

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━
#نثر_فارسى

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

گرچه دردسر می دهم، اما چه می توان کرد نُشخوار آدمیزاد حرف است.
آدم حرف هم که نزند دلش می‌پوسد. ما یک رفیق داریم اسمش دَمدَمی است. این دمدمی حالا بیشتر از یک سال بود موی دماغ ما شده بود۳۴ که کبلایی! تو که هم از این روزنامه نویس ها پیرتری هم دنیادیده‌تری هم تجربه‌ات زیادتر است، الحمدلله به هندوستان هم که رفته ای پس چرا یک روزنامه نمی‌نویسی؟! می‌گفتم: عزیزم دمدمی!
اولاً همین تو که الآن با من ادعای دوستی می‌کنی آن وقت دشمن من خواهی شد. ثانیاً از این‌ها گذشته حالا آمدیم روزنامه بنویسیم بگو ببینم چه بنویسیم؟
یک قدری سرش را پایین می‌انداخت بعد از مدتی فکر سرش را بلند کرده می‌گفت: چه می‌دانم از همین حر‌ف‌ها که دیگران می‌نویسند:
معایب بزرگان را بنویس؛
به ملت، دوست و دشمنش را بشناسان. می‌گفتم: عزیزم! والله بِالله این جا ایران است این کارها عاقبت ندارد. می‌گفت: پس یقین تو هم مستبد هستی. پس حکماً تو هم بله! … وقتی این حرف را می‌شنیدم می‌ماندم معطل،
برای اینکه می فهمیدم همین یک کلمـﮥ تو هم بله! … چقدر آب بر می‌دارد. باری چه دردسر بدهم آن قدر گفت گفت گفت تا ما را به این کار واداشت.
حالا که می‌بیند آن رویِ کار بالاست و دست و پایش را گم کرده تمام آن حرفها یادش رفته. تا یک فرّاش قرمزپوش می‌بیند دلش می‌تپد، تا به یک ژاندارم چشمش می‌افتد رنگش می‌پرد، هی می‌گوید: امان از همنشین بد، آخر من هم به آتش تو خواهم سوخت.
می‌گویم: عزیزم! من که یک دخو بیشتر نبودم چهار تا باغستان داشتیم باغبان‌ها آبیاری می‌کردند انگورش را به شهر می‌بردند کشمشش را می‌خشکاندند.
فی‌الحقیقه من در کنج باغستان افتاده بودم تویِ ناز و نعمت همان طور که شاعر عَلَیهِ الرَّحمَه گفته:

نه بیل می زدم نه پایه انگور می خوردم در سایه

در واقع تو این کار را روی دست من گذاشتی.
به قول طهرانی ها تو مرا روبند کردی ، تو دستِ مرا توی حنا گذاشتی .
حالا دیگر تو چرا شماتت می کنی؟! می گوید: نه، نه، رشد زیادی مایـﮥ جوانمرگی است. می بینم راستی راستی هم که دمدمی است.

📚:#چرندو‌پرند
✍🏻: #علی_اکبر_دهخدا
 
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب، لحظه‌هاتان دلچسب🙏🏻💐

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺

حکیمی را پرسیدند از سخاوت و شجاعت کدام بهتر است؟
گفت آن که را سخاوتست به شجاعت حاجت نیست.
نماند حاتم طایی ولیک تا به ابد
بماند نام بلندش به نیکویی مشهور

زکات مال به در کن که *فَضلهٔ رز را
چو باغبان بزند بیشتر دهد انگور

نبشته‌ست بر گور بهرام گور
که دست کَرَم بِه که بازوی زور
- - - - -
 *فضله: اضافی، یاقی‌ماندهٔ چیزی
*رَز:باغ انگور (اینجا شاخ و برگ‌ها)

🍃 درِ دل‌ها را گشودن با سخاوت و بخشندگی بهتر است تا با زور و قدرت 🍃


✍🏻: #سعدی
📚: باب سوم (درفضیلت قناعت)
انتخاب متن: رضا خسروانی

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━
#نثر_فارسى

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

هنوز اوّل صبح بود و روشنایی شیری و برّاقی روی آسمان را گرفته بود.
خورشید تازه داشت مثل یک توپ قرمز از پایین آسمان پیدا می‌شد. سر و صدای شلوغِ گنجشک‌ها، حیاط را برداشته بود. چند بار با خنده و خوشحالی، دست هایش را به طرف بهمن تکان داد و صدایش کرد: بهمن ...
من را می‌بینی ...؟
بهمن ...!
امّا بهمن به کار خود سرگرم بود.
صدای او را نشنید. چند پلّه دیگر که پایین آمد، از تعجّب دهانش بازماند. حیاط ها سر به هم آورده و خانه‌هایشان یکی شده بود. به جای دیوار، تلی از آجرهای شکسته و پاره‌های خشت و خرده‌های گچ، روی هم ریخته بود. از پلّه ها پایین دوید؛ خوشحال بود.
توی اتاق آمد. مامانش که برایش چای می‌ریخت، به او گفت که دیشب باد دیوار را خراب کرده است. پدرش که مشغول پوشیدن لباس هایش بود،
با اوقات تلخی گفت: «همین امروز باید استاد عبّاس را ببینم که بیاید، دیوار را بسازد. به کس دیگری نمی‌شود اطمینان کرد.»
سیروس برادر بزرگش صدایش را صاف کرد وگفت : بله بابا ! عجب روزگاریه !



📚:#ديوار
✍🏻: #جمال_میرصادقی فراخور گرامی زادروزش💐
 
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب، روزتان‌ شاد🙏🏻💐

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ #داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب مجموعه‌ایست از داستان‌های افسانه‌ای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_صد_هشتاد_یکم
داستانگو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Nahid parpinchi
.
صبح است دلارامم،
اے حضرتِ مستانه

مضمونِ دو بیتے ها،
دُردانه ے این خانه

امروز چه خوش یُمن است،
صبحانه ڪنار تو

لبخند حلالت باد،
خوش مزه ے دیوانه
سلام صبح همگی بخیر وخوشی


‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌


@sobhosher
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
مضمون مشترک

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین ياور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#شعردیروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

روز آن را که سیه گشت ز چشم سیهت
روشنی نیست جز از پرتو روی چو مهت

ز یکی جان بستاند به یکی جان بخشد
جان من این چه اثرهاست که دارد نگهت؟

عجبی نیست اگر صید حرم را ز حرم
به سوی دامگه آرد هوس دامگهت

ز تو دادِ دلِ ما را بستاند روزی
آنکه کرده است به مُلک دلِ ما پادشهت

کوش تا شهر دل آباد کنی ای شهِ حُسن
پیشتر ز آنکه نهد رو به هزیمت سِپهت

نه به رحم است که بر باد ندادی خاکم
ز آن ندادی که مبادا بنشیند به رهت

گشت مرحوم ز سنگ ستمت چون زنخست
ریخت بال و پرم از حسرت طَرف کُلَهت

دور از او زیستی و هر چه به پاداش (سحاب)
هجر او با تو کند نیست فزون از گنهت


✍🏻: #سحاب_اصفهانی
سده سیزدهم

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
✋🏼درود و ادب ، بهاری روزتان زیبا🌸☘️

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

خوش آن زمان که نکویان کنند غارتِ شهر
مرا تو گیری و گویی که این اسیرِ من است

#شهیدی_قمی
سده ۱۰

━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

ما از آن سوختگانیم که معمار ازل
طرح آتشکده برداشت ز کاشانه ما

#قدسی_مشهدی
سده۱۱

━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

@sobhosher
✴️ هر شب يك پرسش
کدام واژه درست نوشته‌شده است؟
@sobhosher
Anonymous Quiz
77%
دوستمان
8%
کتاب‌ام
11%
کت شان
4%
قلم‌ش
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

به غربتم غمِ آن می‌کُشد که بی‌تو مبادا
بمیرم و تو ز حالم خبر نداشته باشی...

#اثری_مشهدی

اثری از این شاعر پیدا نکردم😉
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

@sobhosher