صبح و شعر
657 subscribers
2.11K photos
266 videos
325 files
3.16K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎼🎶🎵🌸☘️
#موسیقی_بیکلام


ننوازی به سرانگشت مرا ساز خموشم
زخمه بر تار دلم زن که در آری به خروشم
سیمین بهبهانی

پیش در آمد شور استاد شهنازی

تار: #داریوش_پیرنیاکان فراخور گرامی زادروزش💐
نی: #جمشید_عندلیبی
کمانچه: #سعید_فرجپوری
سنتور: #جواد_بطحائی
تمبک: #جمشید_محبی

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ #داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب مجموعه‌ایست از داستان‌های افسانه‌ای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_صد_پنجاه_نهم

داستانگو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#يك_برگ_كتاب

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

ولادیمیر: هرکسی را صلیبی کوچک است تا وقتی که بمیرد و فراموش شود...

استراگون: چون نمی‌تونیم در این فاصله ساکت باشیم، بیا آروم حرف بزنیم.
ولادیمیر: راست می‌گی، این‌طور خسته نمی‌شیم‌.
استراگون: این‌جوری فکر نمی‌کنیم.
ولادیمیر: عذرش رو هم داریم.
استراگون: این‌جوری نمی‌شنویم.
ولادیمیر: دلایل خودمونو داریم.
استراگون: تمام صداهای مرده‌ها!
ولادیمیر: صداشون مثل بال پرنده‌هاس.
استراگون: مثل برگ‌ها.
ولادیمیر: مثل شن‌ها.
استراگون: مثل برگ‌ها.

ولادیمیر: همه با هم حرف می‌زنن.
استراگون: هرکی با خودش...


در انتظار گودو
✍🏻: #ساموئل_بکت فراخور زادروزش💐

فایل pdf از آثار او را در صبح و‌ شعر بخوانید.
 
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼
درود و ادب، روزتان زیبا🙏🏻💐
🌀

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#يك_برگ_كتاب

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

شايد يک رؤياست،
همه يک رؤياست، که غافلگيرم می‌کرد، بيدار می‌شوم، در سکوت، و ديگر هرگز نمی‌خوابم، اين من می‌شود،
يا رؤيا، باز هم رؤيا، رؤيای سکوتی، سکوتی رؤيايی، لبريز نجواها، نمی‌دانم، فقط کلمات است،
بيداری هرگز، فقط کلمات، چيز ديگری نيست، بايد ادامه دهی، همين‌و‌بس، چندی ديگر متوقف می‌شوند،
خوب می‌دانم، حسش می‌کنم، چندی ديگر ترکم می‌کنند، سکوت می‌شود، لحظه‌ای، چند لحظه‌ی ناب، يا مال من می‌شود، آن‌که ماندنی است، که نماند، که هنوز می‌ماند،
اين من می‌شود، بايد ادامه دهی، نمی‌توانم ادامه دهم، بايد ادامه دهی، ادامه می‌دهم،
بايد کلمات را بگويی، تا آن وقت که چيزی ازشان باقی مانده، تا وقتی که مرا بيابند، تا وقتی که مرا بگويند،
درد غريب، گناه غريب، بايد ادامه دهی، شايد پيش از اين تمام شده است، شايد پيش از اين مرا گفته‌اند، شايد مرا به آستانه‌ی قصه‌ام رسانده‌اند،
روبه‌روی دری که به قصه‌ام گشوده می‌شود، که غافلگيرم می‌کند،
اگر باز شود، اين من می‌شود، سکوت می‌شود،
آن‌جا که هستم، نمی‌دانم، هرگز نمی‌دانم،
در سکوت نمی‌دانی، بايد ادامه دهی، نمی‌توانم ادامه دهم، ادامه می‌دهم.

📖 ننامیدنی
✍🏻: #ساموئل_بکت فراخور زادروزش💐ترجمه : مهدی نوید

فایل pdf از آثار او را در صبح و‌ شعر بخوانید.
 
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼
درود و ادب، روزتان زیبا🙏🏻💐
🌀

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
Forwarded from ربات حذف ✂️
نمایشنامه های بکت دریابندری ۱.pdf
5 MB
نمایشنامه‌های ساموئل بکت
جلد اول
ترجمه‌ی نجف دریابندری
#در_انتظار_گودو #دست_آخر
نمایشنامه های بکت دریابندری ۲.pdf
5 MB
نمایشنامه‌های بکت، جلد ۲.
(همه‌ی افتادگان، آخرین نوار کراپ، چه روزهای خوشی، خُلواره، بازی، آره جو)
ترجمه‌ی #نجف_دریابندری
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#يك_برگ_كتاب

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

قلب کوچک

من قلب کوچولویی دارم؛ خیلی کوچولو؛ خیلی خیلی کوچولو.
مادربزرگم می‌گوید: قلب آدم نباید خالی بماند. اگر خالی بماند، ‌مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت می‌کند.

برای همین هم، مدتی ست دارم فکر می‌کنم این قلب کوچولو را به چه کسی باید بدهم؛ یعنی، راستش، چطور بگویم؟ ‌دلم می‌خواهد تمام این قلب کوچولو را مثل یک خانه قشنگ کوچولو، به کسی بدهم که خیلی خیلی دوستش دارم...
یا... نمی‌دانم...

کسی که خیلی خوب است، کسی که واقعا حقش است توی قلب خیلی کوچولو و تمیز من خانه داشته باشد.

خب راست می‌گویم دیگر . نه؟

✍🏻: #نادر_ابراهیمی فراخور گرامی زادروزش💐

فایل pdf از آثار او را در صبح و‌ شعر بخوانید.
 
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼
درود و ادب، بهاری روزتان دلکش🙏🏻💐
🌀

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
دوستان و همراهان عزیز،

فایل های صوتی کتاب «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم »را برای دوستانی که وقت خواندن کتاب ندارند...
#عادات_عجیب_نویسندگان

#ساموئل_بکت نویسنده ی مشهور ایرلندی برای نوشتن خودش را در اتاقش به نوعی حبس می کرد، پل استراترن اين شيوه‌ی زندگی بکت را چنین توصیف می‌کند: «زندگی اش عمدتا در اتاقش می‌گذشت، جدا ازجهان، در مواجهه با شیاطین وجودش و در تلاش برای یافتن ساز و کارهای ذهنش.
بخش اعظم برنامه روزانه اش خیلی ساده بود؛ او حوالی بعد از ظهر از خواب بیدار می شد و تا هر چند ساعت که در توانش بود خودش را در اتاق حبس می کرد و می‌نوشت. بعد خانه را ترک می‌کرد و به مهمان‌خانهٔ موناپارناس سری می‌زد و کلی نوشیدنی ارزان قیمت می‌خورد.
پیش از سپیده‌دم به خانه بر می‌گشت و تلاش زیادی می‌کرد تا خوابش ببرد.
تمام زندگی‌اش حول گرایش جنون‌آمیزش به نوشتن می‌چرخید.»

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ #داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب مجموعه‌ایست از داستان‌های افسانه‌ای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_صد_شصتم

داستانگو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Nahid parpinchi
در این صبح زیبـا
خدایم را صداڪردم...
نمیدانم چه میخواهے ...

ولے الان براے تو
براے رفع غمهایت
براے قلب زیبایت
براے آرزوهایت
براي كسب توفيقت
براي دين و دنيايت
براي آخر كارت
به درگاهش دعاڪردم
و میدانم خدا داند...
خدا از خواستهاے تو خبر دارد...

طاعات و عباداتتون قبول

یقین دارم دعاي من براي تو
دعاي تو براي من....اثر دارد


درود صبحتون زیبا
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#شعرجهان

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

الزا، دلِ من! از این بیش بی‌تابی سزاوار نیست. آرام، آرام دلِ من، آرام‌تر! تو باید دردهای بزرگ‌تری را تحمل کنی اشک‌هایت را در پشت چشمانِ «من»! در انتظار روزی بنشان که بر غمی بزرگ‌تر بیفشان‌ام‌شان.
الزا، اگر تو را گفتند از ستاره‌ی ناهید نگین انگشتری خواهند ساخت بپذیر… اگر گفتند طلوع خورشید از گریبان مغرب‌ست تو باورکن… یا اگر دریای کبیر در ساغری گنجاندنی‌ست به راستی پندار… هر چیزی را باورکن هر افسانه‌ای را و هر دروغی را؛ جز، این که در دل من «جز مهرت» چیز دیگری‌ست. نه، زنهار باور نکن، هرگز!

✍🏻: #لویی_آراگون از سردمداران شعر سورآلیستی فرانسه که رد پای عرفان ایرانی به ویژه اندیشه‌های عطار در مجموعه اشعار او دیده‌ می‌شود و از بین آثار او، مجموعهٔ «الزا» از منطق‌الطیر تاثیر گرفته‌است.
به اعتقاد محققان آراگون عارفی بود که میان آرمان‌های دنیای مادی و صنعتی و جاذبه‌های کاذب اندیشه‌های کمونیستی، از یک سو و میل به عروج و پرواز به سوی سیمرغ از سوی دیگر گرفتار آمده بود.

برگردان: ساسان تبسمی

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب، روز #عطار_نیشابوری خجسته و فرخنده🙏🏻💐

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
#عطار_نیشابوری

🔘 ذهنيت عطار ذهنيتی عاری از عايق و مانع است. براي او هر كاری شدنی است. همه تضادها و تناقض‌ها ظاهری است و همه امور عالم، باطنی يگانه دارند.
ستيز اين و آن با هم بر سر هيچ و پوچ است:
«نقل است كه روزی می‌رفت دو كودك
خصومت كردند براي يك جوز كه يافته بودند.
شبلی آن جوز را از ايشان بستد و گفت: صبر كنيد تا من اين بر شما قسمت كنم.
پس چون بشكست تهی آمد،
آوازی آمد و گفت: حالا قسمت كن اگر قسام تويی.
شبلی خجل شد و گفت:
آن همه خصومت بر جوز تهی و اين همه دعوی قسامی بر هيچ!»
همين ذهنيت بی‌عايق است كه تذكره‌الاولياء را نيز به مجموعه‌ای از خرق عادت‌ها و قانون شكنی‌ها بدل كرده است.
البته بايد دانست كه اين همه، از قانون بزرگ تصوف كه اختيار پروردگار است؛ آب می‌خورد. حقيقت آن است كه پذيرش هر قانونی به صورت مطلقی تغييرناپذير از ديدگاه صوفيانه، نقيض فعال مايشاء بودن حق تعالی است.
چنين است كه در تذكره‌الاولياء قانون و ضد قانون را همواره دو روی سكه‌ای يگانه می‌بينيم كه در ضرب‌خانه مشية‌الله ضرب شده است.

📚📌برگرفته از مقاله «#از_هرگز_تا_همیشه» به قلم دکتر #قدمعلی_سرامی
پیرامون #تذکره_اولیا #عطارنیشابوری


@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

🔹 آن جامع فضایل، آن حلّال مسائل، آن بدر منیر، آن مشار مشیر، آن خبردهنده از روابط پنهانی، العبد‌ الفانی «محمدجواد لاریجانی»،
در علوم قدیم و جدید دستی داشت و از غیب خبر می‌داد و از اجله غیبگویان بود.
بیگانه‌ای گفتش:
«مکتوب سیاسی چگونه نویسی و خبر از غیب چگونه دهی؟»
گفت: «هرگز در تاریکی سنگ انداخته‌ای؟»
گفت: «نی!»
گفت: «پس بینداز
که گفته‌اند: سنگ مفت گنجشک مفت!
و ما انداختیم و شد!»

📚: تذکرةالمقامات
✍🏻: #زرویی_نصرآباد

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ #داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب مجموعه‌ایست از داستان‌های افسانه‌ای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_صد_شصت_يك

داستانگو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher