Forwarded from Nahid parpinchi
طنین صبح و گنجشک و قناری
نـوای سـاز و بـاران بـهاری؛
چه خوش باشد که باشی درکنارم
من وشوق وصال و بی قراری؛
سلام صبحتون زیبا
@sobhosher
نـوای سـاز و بـاران بـهاری؛
چه خوش باشد که باشی درکنارم
من وشوق وصال و بی قراری؛
سلام صبحتون زیبا
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسى
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
بخش آخر
🌸مسلمان شدن ايرانيان به ظاهر پيوند ايشان را با گذشتهی دراز و پرافتخارشان بريد. همه چيز در اين کشور ديگرگون شد و به رنگ دين و آيين نو درآمد.
هرچه نشانه و يادگار گذشته بود، در آتش سوخت و بر باد رفت. اما ياد روزگار پيشين مانند سمندر از ميان خاکستر برخاست و در هوای ايران پرواز کرد.
بيش از آنچه ايرانيان رنگ بيگانه گرفتند، بيگانگان ايرانی شدند؛ جامهی ايراني پوشيدند، آيين ايراني پذيرفتند، جشن هاي ايران را برپا داشتند و پيش خدای ايران زانوی ادب بر زمين زدند.
از بزرگاني مانند «فردوسی» بگذريم که گويي رستخيز روان ايران دريک تن بود. ديگران که به ظاهر جوش و جنبشي نشان نميدادند، همه در دل، زير خاکستر بياعتنايی اخگری از عشق ايران داشتند.
«نظامی ِ» مسلمان که ايران باستان را، آتشپرست و آيين ايشان را ناپسند ميداند، آنجا که داستان عدالت «هرمز ساساني» را ميسرايد، بياختيار حسرت و درد خود را نسبت به تاريخ گذشتهی ايران بيان ميیکند و میگويد:
جهان زآتشپرستی شد چنان گرم
که بادا زين مسلمانی ترا شرم
«حافظ» که عارف است و میکوشد نسبت به کشمکشها و کينتوزيی ها بيطرف و بیاعتنا باشد و از روی تجاهل ميگويد:
ما قصهی سکندر و دارا نخواندهايم
از ما بجز حکايت مهر و وفا مپرس
باز نميتواند تأثير داستانهای باستاني را از خاطر بزدايد؛ هنوز کين «سياوش» را فراموش نکردهاست و به هر مناسبتی از آن ياد می آورد و می گويد:
شاه ترکان سخن مدعيان میشنود
شرمی از مظلمهی خون سياوشش باد
کدام ملت ديگر را ميشناسيم که به گذشتهی خود، به تاريخ باستان خود، به آيين و آداب گذشتهی خود بيش از اين پايبند و وفادار باشد؟ اين جشن نوروز که دو سه هزار سال است با همهی آداب و رسوم در اين سرزمين باقی و برقرار است، مگر نشانی از ثبات و پايداری ايرانيان در نگهداشتن آيين ملی خود نيست؟
نوروز، يکي از نشانههای مليت ماست. نوروز، يکی از روزهای تجلی روح ايرانی است، نوروز، برهان اين دعوی است که ايران، با همهی سالخوردگی هنوز جوان و نيرومند است.
در اين روز بايد دعا کنيم. همان دعا که سههزار سال پيش از اين، زردشت کرد:
«منش بد، شکست بيابد.
منش نيک، پيروز شود.
دروغ، شکست بيابد.
راستي بر آن پيروز شود.
خرداد و امرداد بر هر دو پيروز شوند.
بر گرسنگي و تشنگي.
اهريمن بدکنش ناتوان شود.
و رو به گريز نهد».
📚: از مقالهٔ #نوروز
✍🏻: #پرویز_ناتل_خانلری
━··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، بهاری روزتان دلپذیر🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسى
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
بخش آخر
🌸مسلمان شدن ايرانيان به ظاهر پيوند ايشان را با گذشتهی دراز و پرافتخارشان بريد. همه چيز در اين کشور ديگرگون شد و به رنگ دين و آيين نو درآمد.
هرچه نشانه و يادگار گذشته بود، در آتش سوخت و بر باد رفت. اما ياد روزگار پيشين مانند سمندر از ميان خاکستر برخاست و در هوای ايران پرواز کرد.
بيش از آنچه ايرانيان رنگ بيگانه گرفتند، بيگانگان ايرانی شدند؛ جامهی ايراني پوشيدند، آيين ايراني پذيرفتند، جشن هاي ايران را برپا داشتند و پيش خدای ايران زانوی ادب بر زمين زدند.
از بزرگاني مانند «فردوسی» بگذريم که گويي رستخيز روان ايران دريک تن بود. ديگران که به ظاهر جوش و جنبشي نشان نميدادند، همه در دل، زير خاکستر بياعتنايی اخگری از عشق ايران داشتند.
«نظامی ِ» مسلمان که ايران باستان را، آتشپرست و آيين ايشان را ناپسند ميداند، آنجا که داستان عدالت «هرمز ساساني» را ميسرايد، بياختيار حسرت و درد خود را نسبت به تاريخ گذشتهی ايران بيان ميیکند و میگويد:
جهان زآتشپرستی شد چنان گرم
که بادا زين مسلمانی ترا شرم
«حافظ» که عارف است و میکوشد نسبت به کشمکشها و کينتوزيی ها بيطرف و بیاعتنا باشد و از روی تجاهل ميگويد:
ما قصهی سکندر و دارا نخواندهايم
از ما بجز حکايت مهر و وفا مپرس
باز نميتواند تأثير داستانهای باستاني را از خاطر بزدايد؛ هنوز کين «سياوش» را فراموش نکردهاست و به هر مناسبتی از آن ياد می آورد و می گويد:
شاه ترکان سخن مدعيان میشنود
شرمی از مظلمهی خون سياوشش باد
کدام ملت ديگر را ميشناسيم که به گذشتهی خود، به تاريخ باستان خود، به آيين و آداب گذشتهی خود بيش از اين پايبند و وفادار باشد؟ اين جشن نوروز که دو سه هزار سال است با همهی آداب و رسوم در اين سرزمين باقی و برقرار است، مگر نشانی از ثبات و پايداری ايرانيان در نگهداشتن آيين ملی خود نيست؟
نوروز، يکي از نشانههای مليت ماست. نوروز، يکی از روزهای تجلی روح ايرانی است، نوروز، برهان اين دعوی است که ايران، با همهی سالخوردگی هنوز جوان و نيرومند است.
در اين روز بايد دعا کنيم. همان دعا که سههزار سال پيش از اين، زردشت کرد:
«منش بد، شکست بيابد.
منش نيک، پيروز شود.
دروغ، شکست بيابد.
راستي بر آن پيروز شود.
خرداد و امرداد بر هر دو پيروز شوند.
بر گرسنگي و تشنگي.
اهريمن بدکنش ناتوان شود.
و رو به گريز نهد».
📚: از مقالهٔ #نوروز
✍🏻: #پرویز_ناتل_خانلری
━··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، بهاری روزتان دلپذیر🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
✴️ هر شب يك پرسش❓
در كدام گزینه، تلمیح وجود دارد؟ @sobhosher
در كدام گزینه، تلمیح وجود دارد؟ @sobhosher
Anonymous Quiz
29%
١-ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند/ مشتاقم از برای خدا یک شَکر بخند
10%
٢-خفتن آن گرگ،چو روبه بدید / خواب درو آمد و سر کشید
51%
٣-گرگ مرا حالت یوسف رسید / گرگ نیم جامه نخواهم درید
9%
٤-روزی به دلبری نظری کرد چشم من/ زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها🎼🎶🎵🌸🍃
#شعر_خوب_بخوانیم
این عشق
به این سختی
به این تُردی
به این نازکی
به این نومیدی
این عشق
به زیبایی روز و
به زشتی زمان
وقتی که زمانه بد است
این عشق
این اندازه حقیقی
این عشق
به این زیبایی به این خجسته گی به این شادی و
این اندازه ریشخند آمیز
لرزان از وحشت چون کودکی در ظلمات
و این اندازه متکی به خود
آرام ، مثل مردی در دل شب
این عشقی که وحشت به جان دیگران می اندازد
به حرفشان می آورد
و رنگ از رخسارشان می پراند
این عشق ِ بُزخو شده _ چرا که ما خود در کمینشیم _
این عشق ِ جرگه شده زخم خورده پامال شده پایان یافته انکار شده از یاد رفته
_ چرا که ما خود جرگه اش کرده ایم زخمش زده ایم پامالش کرده ایم
تمامش کرده ایم منکرش شده ایم از یادش برده ایم ،
این عشق ِ دست نخورده ی هنوز این اندازه زنده و سراپا آفتابی
از آن ِ توست از آن من است….
🎤: #احمدشاملو
✍🏻: #ژاک_پرهور
برگردان: احمد شاملو
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانیم
این عشق
به این سختی
به این تُردی
به این نازکی
به این نومیدی
این عشق
به زیبایی روز و
به زشتی زمان
وقتی که زمانه بد است
این عشق
این اندازه حقیقی
این عشق
به این زیبایی به این خجسته گی به این شادی و
این اندازه ریشخند آمیز
لرزان از وحشت چون کودکی در ظلمات
و این اندازه متکی به خود
آرام ، مثل مردی در دل شب
این عشقی که وحشت به جان دیگران می اندازد
به حرفشان می آورد
و رنگ از رخسارشان می پراند
این عشق ِ بُزخو شده _ چرا که ما خود در کمینشیم _
این عشق ِ جرگه شده زخم خورده پامال شده پایان یافته انکار شده از یاد رفته
_ چرا که ما خود جرگه اش کرده ایم زخمش زده ایم پامالش کرده ایم
تمامش کرده ایم منکرش شده ایم از یادش برده ایم ،
این عشق ِ دست نخورده ی هنوز این اندازه زنده و سراپا آفتابی
از آن ِ توست از آن من است….
🎤: #احمدشاملو
✍🏻: #ژاک_پرهور
برگردان: احمد شاملو
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_صد_پنجاه_هشتم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_صد_پنجاه_هشتم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from Nahid parpinchi
🌤تا برآید آفتاب از گوشہ ی ایوان تو
🌤جان ناقابل فدای حضرت سلطان تو
🌤صدسلام ای بانیِ شعرو شراب وروشنی
🌤صبح بخیر ای کعبہی دل ها لب خندان تو
#حسین_فروتن
درود صبحتون زیبا
@sobhosher
🌤جان ناقابل فدای حضرت سلطان تو
🌤صدسلام ای بانیِ شعرو شراب وروشنی
🌤صبح بخیر ای کعبہی دل ها لب خندان تو
#حسین_فروتن
درود صبحتون زیبا
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
گل جامه دران بار دگر سر به در آورد
وز حال رفیقان گذشته خبر آورد
رخسارهٔ سروی و خط سبز نگاری ست
هر لاله و سنبل که سر از خاک برآورد
ساقی قدح بادهٔ گلرنگ به چرخ آر
چون گُل خبر از نغمهٔ مرغ سحر آورد
هر گوهر اشکی که دلم داشت نهانی
چشمم چو تو را دید روان در نظر آورد
از عمر خیالی به جز این بهره ندارد
کاندر قدم یار گرامی به سر آورد
✍🏻: #خيالی_بخارایی
سده نهم
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، بهارتان زیبا🌸☘️
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
گل جامه دران بار دگر سر به در آورد
وز حال رفیقان گذشته خبر آورد
رخسارهٔ سروی و خط سبز نگاری ست
هر لاله و سنبل که سر از خاک برآورد
ساقی قدح بادهٔ گلرنگ به چرخ آر
چون گُل خبر از نغمهٔ مرغ سحر آورد
هر گوهر اشکی که دلم داشت نهانی
چشمم چو تو را دید روان در نظر آورد
از عمر خیالی به جز این بهره ندارد
کاندر قدم یار گرامی به سر آورد
✍🏻: #خيالی_بخارایی
سده نهم
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، بهارتان زیبا🌸☘️
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
✴️ هر شب يك پرسش❓
کدام گزینه، نوع فعل «گشت» متفاوت است؟ @sobhosher
کدام گزینه، نوع فعل «گشت» متفاوت است؟ @sobhosher
Anonymous Quiz
11%
مبتلا گَشتم در این بند و بلا
9%
شکفته شد گل حمرا و گَشت بلبل مست
4%
سیه گشت رخشنده روز سپید
76%
به بازی همی گِرد میدان بِگَشت
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎼🎶🎵🌸☘️
#موسیقی_بیکلام
ننوازی به سرانگشت مرا ساز خموشم
زخمه بر تار دلم زن که در آری به خروشم
سیمین بهبهانی
پیش در آمد شور استاد شهنازی
تار: #داریوش_پیرنیاکان فراخور گرامی زادروزش💐
نی: #جمشید_عندلیبی
کمانچه: #سعید_فرجپوری
سنتور: #جواد_بطحائی
تمبک: #جمشید_محبی
@sobhosher
#موسیقی_بیکلام
ننوازی به سرانگشت مرا ساز خموشم
زخمه بر تار دلم زن که در آری به خروشم
سیمین بهبهانی
پیش در آمد شور استاد شهنازی
تار: #داریوش_پیرنیاکان فراخور گرامی زادروزش💐
نی: #جمشید_عندلیبی
کمانچه: #سعید_فرجپوری
سنتور: #جواد_بطحائی
تمبک: #جمشید_محبی
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_صد_پنجاه_نهم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_صد_پنجاه_نهم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
ولادیمیر: هرکسی را صلیبی کوچک است تا وقتی که بمیرد و فراموش شود...
استراگون: چون نمیتونیم در این فاصله ساکت باشیم، بیا آروم حرف بزنیم.
ولادیمیر: راست میگی، اینطور خسته نمیشیم.
استراگون: اینجوری فکر نمیکنیم.
ولادیمیر: عذرش رو هم داریم.
استراگون: اینجوری نمیشنویم.
ولادیمیر: دلایل خودمونو داریم.
استراگون: تمام صداهای مردهها!
ولادیمیر: صداشون مثل بال پرندههاس.
استراگون: مثل برگها.
ولادیمیر: مثل شنها.
استراگون: مثل برگها.
ولادیمیر: همه با هم حرف میزنن.
استراگون: هرکی با خودش...
در انتظار گودو
✍🏻: #ساموئل_بکت فراخور زادروزش💐
فایل pdf از آثار او را در صبح و شعر بخوانید.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼
درود و ادب، روزتان زیبا🙏🏻💐
🌀
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
ولادیمیر: هرکسی را صلیبی کوچک است تا وقتی که بمیرد و فراموش شود...
استراگون: چون نمیتونیم در این فاصله ساکت باشیم، بیا آروم حرف بزنیم.
ولادیمیر: راست میگی، اینطور خسته نمیشیم.
استراگون: اینجوری فکر نمیکنیم.
ولادیمیر: عذرش رو هم داریم.
استراگون: اینجوری نمیشنویم.
ولادیمیر: دلایل خودمونو داریم.
استراگون: تمام صداهای مردهها!
ولادیمیر: صداشون مثل بال پرندههاس.
استراگون: مثل برگها.
ولادیمیر: مثل شنها.
استراگون: مثل برگها.
ولادیمیر: همه با هم حرف میزنن.
استراگون: هرکی با خودش...
در انتظار گودو
✍🏻: #ساموئل_بکت فراخور زادروزش💐
فایل pdf از آثار او را در صبح و شعر بخوانید.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼
درود و ادب، روزتان زیبا🙏🏻💐
🌀
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
شايد يک رؤياست،
همه يک رؤياست، که غافلگيرم میکرد، بيدار میشوم، در سکوت، و ديگر هرگز نمیخوابم، اين من میشود،
يا رؤيا، باز هم رؤيا، رؤيای سکوتی، سکوتی رؤيايی، لبريز نجواها، نمیدانم، فقط کلمات است،
بيداری هرگز، فقط کلمات، چيز ديگری نيست، بايد ادامه دهی، همينوبس، چندی ديگر متوقف میشوند،
خوب میدانم، حسش میکنم، چندی ديگر ترکم میکنند، سکوت میشود، لحظهای، چند لحظهی ناب، يا مال من میشود، آنکه ماندنی است، که نماند، که هنوز میماند،
اين من میشود، بايد ادامه دهی، نمیتوانم ادامه دهم، بايد ادامه دهی، ادامه میدهم،
بايد کلمات را بگويی، تا آن وقت که چيزی ازشان باقی مانده، تا وقتی که مرا بيابند، تا وقتی که مرا بگويند،
درد غريب، گناه غريب، بايد ادامه دهی، شايد پيش از اين تمام شده است، شايد پيش از اين مرا گفتهاند، شايد مرا به آستانهی قصهام رساندهاند،
روبهروی دری که به قصهام گشوده میشود، که غافلگيرم میکند،
اگر باز شود، اين من میشود، سکوت میشود،
آنجا که هستم، نمیدانم، هرگز نمیدانم،
در سکوت نمیدانی، بايد ادامه دهی، نمیتوانم ادامه دهم، ادامه میدهم.
📖 ننامیدنی
✍🏻: #ساموئل_بکت فراخور زادروزش💐ترجمه : مهدی نوید
فایل pdf از آثار او را در صبح و شعر بخوانید.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼
درود و ادب، روزتان زیبا🙏🏻💐
🌀
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
شايد يک رؤياست،
همه يک رؤياست، که غافلگيرم میکرد، بيدار میشوم، در سکوت، و ديگر هرگز نمیخوابم، اين من میشود،
يا رؤيا، باز هم رؤيا، رؤيای سکوتی، سکوتی رؤيايی، لبريز نجواها، نمیدانم، فقط کلمات است،
بيداری هرگز، فقط کلمات، چيز ديگری نيست، بايد ادامه دهی، همينوبس، چندی ديگر متوقف میشوند،
خوب میدانم، حسش میکنم، چندی ديگر ترکم میکنند، سکوت میشود، لحظهای، چند لحظهی ناب، يا مال من میشود، آنکه ماندنی است، که نماند، که هنوز میماند،
اين من میشود، بايد ادامه دهی، نمیتوانم ادامه دهم، بايد ادامه دهی، ادامه میدهم،
بايد کلمات را بگويی، تا آن وقت که چيزی ازشان باقی مانده، تا وقتی که مرا بيابند، تا وقتی که مرا بگويند،
درد غريب، گناه غريب، بايد ادامه دهی، شايد پيش از اين تمام شده است، شايد پيش از اين مرا گفتهاند، شايد مرا به آستانهی قصهام رساندهاند،
روبهروی دری که به قصهام گشوده میشود، که غافلگيرم میکند،
اگر باز شود، اين من میشود، سکوت میشود،
آنجا که هستم، نمیدانم، هرگز نمیدانم،
در سکوت نمیدانی، بايد ادامه دهی، نمیتوانم ادامه دهم، ادامه میدهم.
📖 ننامیدنی
✍🏻: #ساموئل_بکت فراخور زادروزش💐ترجمه : مهدی نوید
فایل pdf از آثار او را در صبح و شعر بخوانید.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼
درود و ادب، روزتان زیبا🙏🏻💐
🌀
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from ربات حذف ✂️
نمایشنامه های بکت دریابندری ۲.pdf
5 MB
نمایشنامههای بکت، جلد ۲.
(همهی افتادگان، آخرین نوار کراپ، چه روزهای خوشی، خُلواره، بازی، آره جو)
ترجمهی #نجف_دریابندری
(همهی افتادگان، آخرین نوار کراپ، چه روزهای خوشی، خُلواره، بازی، آره جو)
ترجمهی #نجف_دریابندری
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
قلب کوچک
من قلب کوچولویی دارم؛ خیلی کوچولو؛ خیلی خیلی کوچولو.
مادربزرگم میگوید: قلب آدم نباید خالی بماند. اگر خالی بماند، مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت میکند.
برای همین هم، مدتی ست دارم فکر میکنم این قلب کوچولو را به چه کسی باید بدهم؛ یعنی، راستش، چطور بگویم؟ دلم میخواهد تمام این قلب کوچولو را مثل یک خانه قشنگ کوچولو، به کسی بدهم که خیلی خیلی دوستش دارم...
یا... نمیدانم...
کسی که خیلی خوب است، کسی که واقعا حقش است توی قلب خیلی کوچولو و تمیز من خانه داشته باشد.
خب راست میگویم دیگر . نه؟
✍🏻: #نادر_ابراهیمی فراخور گرامی زادروزش💐
فایل pdf از آثار او را در صبح و شعر بخوانید.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼
درود و ادب، بهاری روزتان دلکش🙏🏻💐
🌀
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
قلب کوچک
من قلب کوچولویی دارم؛ خیلی کوچولو؛ خیلی خیلی کوچولو.
مادربزرگم میگوید: قلب آدم نباید خالی بماند. اگر خالی بماند، مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت میکند.
برای همین هم، مدتی ست دارم فکر میکنم این قلب کوچولو را به چه کسی باید بدهم؛ یعنی، راستش، چطور بگویم؟ دلم میخواهد تمام این قلب کوچولو را مثل یک خانه قشنگ کوچولو، به کسی بدهم که خیلی خیلی دوستش دارم...
یا... نمیدانم...
کسی که خیلی خوب است، کسی که واقعا حقش است توی قلب خیلی کوچولو و تمیز من خانه داشته باشد.
خب راست میگویم دیگر . نه؟
✍🏻: #نادر_ابراهیمی فراخور گرامی زادروزش💐
فایل pdf از آثار او را در صبح و شعر بخوانید.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼
درود و ادب، بهاری روزتان دلکش🙏🏻💐
🌀
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
دوستان و همراهان عزیز،
فایل های صوتی کتاب «بار دیگر شهری که دوست میداشتم »را برای دوستانی که وقت خواندن کتاب ندارند...
فایل های صوتی کتاب «بار دیگر شهری که دوست میداشتم »را برای دوستانی که وقت خواندن کتاب ندارند...