صبح و شعر
649 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.24K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

🔸در یک روز بسیار سرد زمستانی که برف فراوانی باریده بود ( #رشیدالدین وطواط) برای دیدار(#ادیب_صابر) عازم خانه او شد ـ
این دو شاعر و فاضل معروف سالهای سال با هم دوست بودند و رابطه خوبی با هم داشتند و شوخیهای ان دو با هم زبانزد مردم بود ـ
🔹وقتی رشید در آن برف و سرما به در خانه ادیب رسید رد را زد .
کنیز ادیب در را باز کرد و در جواب رشید گفت: ادیب در خانه نیست.

رشید همانجا این بیت را سرود و با صدای بلند خواند:
آن کس که برون رود در این روز 
احمق تر از او کسِ دگر نیست

و ادیب صدای او را از داخل خانه شنید دریچه بالای خانه خود را گشود و در جوابش چنین سرود:
من خود به حرمسرای خویشم
پیداست که در برون در کیست؟!😉😄

@sobhosher
✴️ هر شب يك پرسش

، _ كدام يك از موجودات استوره اى-افسانه اى ايران نيستند؟ . - @sobhosher
Anonymous Quiz
33%
اژدها
2%
ديو
57%
اسب بالدار
7%
سيمرغ
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها🎼🎵🎶🍁🍂

نامه نیما به همسرش
✍🏻: #نیما_یوشیج فراخور گرامى زادروزش💐مانا ياد و نامش
گردآوری : #سیروس_طاهباز
🎤: استاد #علی_گلزاده

عمرمهربانی ها وشادی ها تان بلند 💐🙏
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب مجموعه‌ایست از داستان‌های افسانه‌ای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

#هزار_و_یک_شب

🔸ادامه #شب_بيست_و_دوم
حكايت دختر تازيانه خورده
داستانگو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

نیمامُ مُن، مِ نُوم نُومِ نَماوَر/
من نیما هستم، نام من، نام نام آور(شاه رستمدار) است.
گُردِ گَردوُن تَهَمتَنُ دِلاوَر/
پهلوان زمانه و پیل تن و دلاور هستم.
شیرِ شیروُن رُستَم دارِ سَروَر/
شیر شیران و بزرگمرد رستمدارم.
وُنِ ریکا، اِتی کوُ مُن نُوم آوَر/
پسر او مثل من از نام آوران بود.

#علی_اسفندیاری مشهور به #نیمایوشیج (زادهٔ ۲۱ آبان ۱۲۷۴ در دهکدهٔ یوش) #شاعرمعاصر ایرانی و ملقب به #پدرشعرنوی فارسیست.
🔹وی بنیانگذار شعر نو فارسی است.
او با تلاشي جانكاه، فروتنانه فرم و محتواي شعر كلاسيك را دگرگون ساخت.
و با مجموعه #افسانه خود به عنوان مانیفست #شعرنو فارسی در فضای راکد شعر ایران انقلابی به پا کرد ، نوانديشي را آموزش داد و همراه با تلاطم اجتماعي عصر مشروطيت، گفتگو را جانشين تك گويي كرد و از سلطنت شاعران گذشته نهراسيد.
🔺نيما مي گويد: «نترس! حرف بزن تا بتواني بگويي چه كسي هستي! شاعر لازم است كه نترسد، غير مقيّد و جَري و مستقل باشد. قدما به خوابِ جادويى رفته اند. تحسين و تكذيب، برايشان يكي است.
ولي زمان حاضر، زنده است. جان دارد و با ما حرف مي زند و بايد براي احتياجاتِ ملتي كه اكنون زنده اند، چيز بنويسيم. فردوسي ها و حافظ ها هم اگر زنده مي شدند، همين كار را مي كردند.
🔻#شعرنو عنوانی بود که خودِ نیما بر هنر خویش نهاده‌بود.
تمام جریان‌های اصلی شعر معاصر فارسی وامدار این انقلاب و تحولی هستند که نیما نوآور آن بود.
بسیاری از شاعران و منتقدان معاصر، اشعار نیما را نمادین می‌دانند و او را هم هم‌پایهٔ شاعران سمبولیست به نام جهان می‌دانند.نیما همچنین اشعاری به زبان مازندرانی دارد که با نام «روجا» چاپ شده‌است..

▫️ #آثار
#نیما در سال ۱۳۰۰ منظومه "قصه رنگ پریده" را که یک سال پیش سروده بود در هفته‌نامه قرن بیستم میرزاده عشقی به چاپ رساند. این منظومه مخالفت بسیاری ازشاعران سنتی و پیرو سبک قدیم مانند ملک الشعرای بهار و مهدی حمیدی شیرازی را برانگیخت. شاعران سنتی به مسخره و آزار وی دست زدند.
🔺 انقلاب #نیما با دو شعر « #ققنوس» (بهمن ۱۳۱۶ش)
و « #غراب» (مهر ۱۳۱۷ش)
آغاز می‌شود.و او این دو شعر را در مجلهٔ «موسیقی» که یک مجلهٔ دولتی بود، منتشر کرد. وی در ۶۲ سال زندگی خود توانست معیارهای هزارساله شعر فارسی را که تغییرناپذیر و مقدس و ابدی می‌نمود؛ با شعرهایش تحول بخشد.

▪️شاعر"افسانه " در۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد. سپس در سال ۱۳۷۲ بنا به وصیت وی پیکر او را به خانه‌اش در یوش منتقل کردند.

📎فايل pdf گزيده اشعار او را در صبح و شعر بخوانيد⬅️ @sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب ، آدينه روزتان دلچسب💐💐💐

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

🆔 @kimiayehasti
@sobhosher
〰️🔅🔅〰️
🔍 #راز_واژه

درود😊
بخش ١
🔸#فریاد در زبان پهلوی «فرَیات» frayāt یا «فرَدات» fradāt است.
فرَ fra پیشوندی است که حرکت به جلو را نشان میدهد، و «دات» dāt یعنی دیوار؛
الان در کهکیلویه و نیشابور به دیوار میگویند «دای».
فر + ياد( داى)= ”حرکت به سوی دیوار کسی“.
🔻این نشان میدهد که نخستین دادخواهیهای جهان پس از به وجود آمدن خانه و مرز پیش آمده است و هرگاه کسی مرز و دیواری کسی دیگر را میشکست، بیدادگر خوانده میشد و صاحب آن مرز، دیگران را به فرَدات یا فرَیات میخواند
fradāt یا frayāt
🔺 «فریاد» در اصل به معنای بانگ بلند نبوده و به معنی «دادخواهی» بوده است و اکنون نیز میگوئيم ”به فریادم برس“ یا ”به دادم برس“، یعنی خواستار داد (عدالت) هستم.

از #شاهنامه است:

بگویش که آری خداوند رخش
تو را داد، یزدان «*فریادبخش»

*(یزدان کمک رسان، دادگر)
ادامه دارد…

منبع: «داستان ایران، دفتر اول، از آغاز تا خاموشی دماوند»، فریدون جنیدی

در واپسين روز هفته به كشف راز واژگان ميپردازيم.
با ما همراه باشيد 💐

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

*شنبه با #شاهنامه

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

آفرينش مردم(٢)

شنیدم ز دانا دگرگونه زین
چه دانیم راز جهان آفرین

نگه کن سرانجام خود را ببین
چو کاری بیابی ازین به گزین

به رنج اندر آری تنت را رواست
که خود رنج بردن به دانش سزاست

چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا

نگه کن بدین گنبد تیزگرد
که درمان ازویست و زویست درد

نه گشت زمانه بفرسایدش
نه آن رنج و تیمار بگزایدش

نه از جنبش آرام گیرد همی
نه چون ما تباهی پذیرد همی

ازو دان فزونی ازو هم شمار
بد و نیک نزدیک او آشکار

✍🏻: #فردوسى

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب، روزتان زيبا 💐🙏🏻

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب مجموعه‌ایست از داستان‌های افسانه‌ای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

#هزار_و_یک_شب

🔸 #شب_بيست_و_سوم
ادامه حكايت دختر تازيانه خورده
داستانگو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
برگردان : وحيد بيداريان

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━

#شعرامروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

چه زمانی به دامنم افتاد سیب خوش عطر باغهای جهان
خسته بودم ازین جهنم سخت، خسته بودم و سخت سرگردان

آمدی با نگاره ی چشمت؛ خلق یک شاهکار نو از من
یک شب پر ستاره از ونگوگ، آفرینش از آن فرشچیان

انحنای قشنگ لبخندت انعکاس تمام خوبی هاست
بوی نوروز، شوق فروردین، عطر بکر بنفشه در گلدان

خواستم تا جهان کوچک تو شعر باشد، ترانه و آواز
در گلویت هزار مرغ سحر، در نگاهت هزار شور بنان

با غزل خو کنی فرشته ی من، از گل و عشق و بوسه بنویسی
مستی از آتشی بیاموزی و شکوه و اصالت از اخوان

در جهانی که جنگ، جرم، جنون، سیل، ویروس، زلزله، وحشت
هر طرف خیل کشتگان بر خاک، دشت سرخ از گل سیاووشان...

کاش آرام باشی و دلشاد، کاش خوشبخت باشی و دلگرم
در جهانی که اینچنین بی رحم، نگرانم برای تو باران

✍🏻: #شیما_باقری_تاجانی
@shimabagheri

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب، روزتون خوب💐🙏🏻

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
✴️ هر شب يك پرسش

، شباهت شعر نو نيمايى با سپيد در چيست؟ @sobhosher
Anonymous Quiz
18%
١) وزن عروضى ندارند
8%
٢) قافيه ندارند
20%
٣) آهنگ و موسيقى درونى دارند
55%
٤) گزينه ١و٢
Forwarded from اتچ بات
#موسیقی_خوب_بشنویم 🎼🎵🎶🍂🍁
#موسیقی_بیکلام

بهار دلکش ( درویش خان )

تار : #داوود_آزاد
تمبك: #جمشيد_محبى فراخور گرامى زادروزش 💐
چهارمين قطعه از آلبوم در بهار امید

راز و نياز تار و تمبك
معجزه مى كند تا شب سرد پاييزيتان چون بهارى دلكش باشد🙏🏻🥰

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب مجموعه‌ایست از داستان‌های افسانه‌ای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

#هزار_و_یک_شب

🔸 #شب_بيست_و_چهارم
ادامه حكايت دختران
داستانگو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#نثر_فارسى

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━
.
سه­ شنبه خیس بود.
ملیحه زیر چتر آبی و در چادری که روی سرتاسر لاغریش ریخته شده بود،
از کوچه‌ای می­گذشت که همان پیچ‌وخمِ خواب­ها و کابوس او را داشت.
باران با صدای ناودان و چتر و آسفالت، می­بارید.
پشت پنجره­های دو طرفِ کوچه، پرده‌ای از گرمای بخاری­ها آویزان بود و هوا بوی هیزم و نفت سوخته می­داد.
ملیحه سرش را تا چشم‌های آرایش نکرده‌اش در چادر فرو برده بود و کنار نفس ­نفس کشیدن و صدای پاشنه­‌ی کفش­هایش تقریباً می­ دوید.
پاییز خودش را به آبیِ چتر می­‌زد، چادر را از تن ملیحه دور می­ کرد و چتر را از دست­های او می ­کشید.
پیراهن نفتالین ­زده و اطو نشده­ی ملیحه از چادر بیرون زده، پر از برگ نارنج بود و باران و بوی نفتالین بر پوست بیست­ وچهارساله­ی او می­رسید، پوستی که کف دست هیچ مردی، هرگز روی آن راه نرفته بود.
اگر کسی بخار چسبیده به یکی از پنجره­ ها را پاک می­ کرد، می­توانست زنی را ببیند که گوشه­ی چادرش را با دندان‌هایش گرفته و نمی­داند که با یک چتر وارونه چه باید کرد.

📖: ادامه داستان را میتوانید از اینجا پی بگیرید 👈... http://www.hashtaad.com/history/107-bijan-najdi.html

✍🏻: #بیژن_نجدی فراخور گرامى زادروزش💐
روز كتاب و كتابخوانى خجسته و فرخنده💐
 ━··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب، روزتان دلچسب🙏🏻💐

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher