━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
*٥شنبه: #شعرجهان
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
«دﺍﯾﺮﻩﯼ ﻧﺨﺴﺖ»
ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺍﺳﺖ
ﺩﻭ ﻏُﺮﺍﺏ ﮐﻪ ﻣﯽﺟﻨﮕﻨﺪ
ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﺎﺯﻣﺎﻧﺪﻩﯼ ﺳﺎﻝ ِ
ﮐﻬﻨﻪ.
ﺍﺯ ﺳﻠﻮﻝ ﺟﻬﺎﻥ ِ ﺑﯽﺭﺣﻢ ِ ﺳﺮﺩ ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ .
ﺍﯾﻦ ﺁﻣﺎﺳﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻭﻃﻦ ﺭﺍ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ
ﺳﻠﻮﻝﻫﺎ،
ﺷﮑﻨﺠﻪ، ﺧﻮﻥ
ﻭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ.
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺳﺮ ﺑﺎﺯ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﺩُﻣﻞ،
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﻧﺪ
ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ِ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ
ﮐﺠﺎ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻮﺩ ﺍﮐﻨﻮﻥ
ﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﮐﺎﺑﻮﺱ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﺧﺸﯿﺪ؟
ﺁﻥ ﺷﺐ ﺻﺪﺍﯼ ﻧﺎﻟﻪ ﺷﻨﯿﺪﻡ
ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ
ﮐﺪﺍﻡ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ
ﺭﺍﻩ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺍﺑﻪﻫﺎﯼ ِ ﺳﺘﻢ.
ﺁﻥﮔﺎﻩ ﺳﺮ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﯼ،
ﮐﻤﺮ ﺭﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩﻩ،
ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﻥ ِﺧﻮﻧﯿﻦ.
ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ.
✍🏻: #کوفی_آوونور
شاعر مبارز غنا
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، لحظه هاتون دلكش و ناب 🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
*٥شنبه: #شعرجهان
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
«دﺍﯾﺮﻩﯼ ﻧﺨﺴﺖ»
ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺍﺳﺖ
ﺩﻭ ﻏُﺮﺍﺏ ﮐﻪ ﻣﯽﺟﻨﮕﻨﺪ
ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﺎﺯﻣﺎﻧﺪﻩﯼ ﺳﺎﻝ ِ
ﮐﻬﻨﻪ.
ﺍﺯ ﺳﻠﻮﻝ ﺟﻬﺎﻥ ِ ﺑﯽﺭﺣﻢ ِ ﺳﺮﺩ ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ .
ﺍﯾﻦ ﺁﻣﺎﺳﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻭﻃﻦ ﺭﺍ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ
ﺳﻠﻮﻝﻫﺎ،
ﺷﮑﻨﺠﻪ، ﺧﻮﻥ
ﻭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ.
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺳﺮ ﺑﺎﺯ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﺩُﻣﻞ،
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﻧﺪ
ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ِ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ
ﮐﺠﺎ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻮﺩ ﺍﮐﻨﻮﻥ
ﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﮐﺎﺑﻮﺱ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﺧﺸﯿﺪ؟
ﺁﻥ ﺷﺐ ﺻﺪﺍﯼ ﻧﺎﻟﻪ ﺷﻨﯿﺪﻡ
ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ
ﮐﺪﺍﻡ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ
ﺭﺍﻩ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺍﺑﻪﻫﺎﯼ ِ ﺳﺘﻢ.
ﺁﻥﮔﺎﻩ ﺳﺮ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﯼ،
ﮐﻤﺮ ﺭﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩﻩ،
ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﻥ ِﺧﻮﻧﯿﻦ.
ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ.
✍🏻: #کوفی_آوونور
شاعر مبارز غنا
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، لحظه هاتون دلكش و ناب 🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎼🎶🎵🍃🌺
#شعرخوب_بخوانیم
زندگى
آمدمت که بنگرم گریه نمیدهد امان
نامدگان و رفتگان از دو کرانهی زمان
سوی تو میدوند هان ای تو همیشه در میان
در چمن تو میچرد آهوی دشت آسمان
گرد سر تو میپرد باز سپید کهکشان
هر چه به گرد خویشتن مینگرم درین چمن
آینهی ضمیر من جز تو نمیدهد نشان
ای گل بوستان سرا از پس پردهها در آ
بوی تو میکشد مرا وقت سحر به بوستان
ای که نهان نشستهای باغ درون هستهای
هسته فروشکستهای کاین همه باغ شد روان
مست نیاز من شدی پردهی ناز پس زدی
از دل خود بر آمدی آمدن تو شد جهان
آه که میزند برون از سر و سینه موج خون
من چه کنم که از درون دست تو میکشد کمان
پیش وجودت از عدم زنده و مرده را چه غم
کز نفس تو دمبهدم میشنویم بوی جان
پیش تو جامه در برم نعره زند که بر درم
آمدمت که بنگرم گریه نمیدهد امان
شعر : #هوشنگ_ابتهاج
موسيقى: #حافظ_ناظرى فراخور گرامى زادروزش💐
اولين قطعه از هستى دومين فصل از آلبوم ناگفته
شبتان از ترانه سرشار🥰🙏🏻
@sobhosher
#شعرخوب_بخوانیم
زندگى
آمدمت که بنگرم گریه نمیدهد امان
نامدگان و رفتگان از دو کرانهی زمان
سوی تو میدوند هان ای تو همیشه در میان
در چمن تو میچرد آهوی دشت آسمان
گرد سر تو میپرد باز سپید کهکشان
هر چه به گرد خویشتن مینگرم درین چمن
آینهی ضمیر من جز تو نمیدهد نشان
ای گل بوستان سرا از پس پردهها در آ
بوی تو میکشد مرا وقت سحر به بوستان
ای که نهان نشستهای باغ درون هستهای
هسته فروشکستهای کاین همه باغ شد روان
مست نیاز من شدی پردهی ناز پس زدی
از دل خود بر آمدی آمدن تو شد جهان
آه که میزند برون از سر و سینه موج خون
من چه کنم که از درون دست تو میکشد کمان
پیش وجودت از عدم زنده و مرده را چه غم
کز نفس تو دمبهدم میشنویم بوی جان
پیش تو جامه در برم نعره زند که بر درم
آمدمت که بنگرم گریه نمیدهد امان
شعر : #هوشنگ_ابتهاج
موسيقى: #حافظ_ناظرى فراخور گرامى زادروزش💐
اولين قطعه از هستى دومين فصل از آلبوم ناگفته
شبتان از ترانه سرشار🥰🙏🏻
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
*جمعه: #مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
آنها میرفتند، همچنان میرفتند، و هنگامی که سرود ماتم قطع میشد، مانند این بود که در طول مسیرشان صدای پاها، اسبها و وزش باد شنیده میشود. رهگذران کنار میرفتند تا راه را بر مشایعتکنندگان باز کنند، تاج گلها را میشمردند و علامت صلیب میکشیدند، کنجکاوان به این گروه میپیوستند و میپرسیدند: «که را به خاک میسپارند؟» جواب میشنیدند: «ژیواگو» - درست، ثواب دارد، برای این مرد دعایی بکنیم - مرد نیست، زن است - چه فرق میکند. خدا بیامرزدش. مراسم خوبی است.
✍🏻: #باریس_لئونیدویچ_پاسترناك از شاعران و نویسندگان روس بود
که موفق به دریافت جوایز ادبی و #نوبل ادبيات شد. شهرت وی در بیرون از روسیه بیشتر به خاطر رمان دكتر ژيواگو است ولی شهرت او در خود روسیه بیشتر به عنوان یک شاعر است.
این رمان، تاکنون سه بار توسط کامران بهمنی، علی اصغر خبرهزاده و سروش حبیبی به فارسی ترجمه شدهاست.
رمان دکتر ژیواگو حماسی که به تأثیرات انقلاب روسیه و عواقب آن بر خانواده ای بورژوا و ثروتمند می پردازد، تا سال 1987 در اتحاد جماهیر شوروی اجازه ی چاپ نداشت. یکی از نتایج انتشار رمان دکتر ژیواگو در کشورهای غربی، طرد شدن همه جانبه ی بوریس پاسترناک توسط مقامات شوروی بود. زمانی که پاسترناک در سال 1958 برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات شد، به اجبار، از پذیرفتن آن امتناع کرد. گرچه کتاب، خیلی زود به یکی از پرفروش ترین آثار داستانی در سراسر دنیا تبدیل گردید. دکتر یوری ژیواگو، من دیگر خود نویسنده، شاعر، فیلسوف و پزشکی است که زندگی اش به واسطه ی جنگ و البته عشقش به لارا، همسر یک انقلابی، مختل شده است. سرشت ظریف و هنرمندانه ی ژیواگو، از او در برابر بی رحمی و خشونت بلشویک ها، انسانی بسیار آسیب پذیر ساخته است. اشعار این شخصیت به یاد ماندنی، جزء زیباترین قسمت های رمان دکتر ژیواگو جذاب و خاطره ساز است.
فايل pdf كتاب #دكترژيواگو در #صبح_و_شعر ببينيد💐😍
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، روزتان زيبا و دلپذير 🙏🏻💐🌀
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
*جمعه: #مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
آنها میرفتند، همچنان میرفتند، و هنگامی که سرود ماتم قطع میشد، مانند این بود که در طول مسیرشان صدای پاها، اسبها و وزش باد شنیده میشود. رهگذران کنار میرفتند تا راه را بر مشایعتکنندگان باز کنند، تاج گلها را میشمردند و علامت صلیب میکشیدند، کنجکاوان به این گروه میپیوستند و میپرسیدند: «که را به خاک میسپارند؟» جواب میشنیدند: «ژیواگو» - درست، ثواب دارد، برای این مرد دعایی بکنیم - مرد نیست، زن است - چه فرق میکند. خدا بیامرزدش. مراسم خوبی است.
✍🏻: #باریس_لئونیدویچ_پاسترناك از شاعران و نویسندگان روس بود
که موفق به دریافت جوایز ادبی و #نوبل ادبيات شد. شهرت وی در بیرون از روسیه بیشتر به خاطر رمان دكتر ژيواگو است ولی شهرت او در خود روسیه بیشتر به عنوان یک شاعر است.
این رمان، تاکنون سه بار توسط کامران بهمنی، علی اصغر خبرهزاده و سروش حبیبی به فارسی ترجمه شدهاست.
رمان دکتر ژیواگو حماسی که به تأثیرات انقلاب روسیه و عواقب آن بر خانواده ای بورژوا و ثروتمند می پردازد، تا سال 1987 در اتحاد جماهیر شوروی اجازه ی چاپ نداشت. یکی از نتایج انتشار رمان دکتر ژیواگو در کشورهای غربی، طرد شدن همه جانبه ی بوریس پاسترناک توسط مقامات شوروی بود. زمانی که پاسترناک در سال 1958 برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات شد، به اجبار، از پذیرفتن آن امتناع کرد. گرچه کتاب، خیلی زود به یکی از پرفروش ترین آثار داستانی در سراسر دنیا تبدیل گردید. دکتر یوری ژیواگو، من دیگر خود نویسنده، شاعر، فیلسوف و پزشکی است که زندگی اش به واسطه ی جنگ و البته عشقش به لارا، همسر یک انقلابی، مختل شده است. سرشت ظریف و هنرمندانه ی ژیواگو، از او در برابر بی رحمی و خشونت بلشویک ها، انسانی بسیار آسیب پذیر ساخته است. اشعار این شخصیت به یاد ماندنی، جزء زیباترین قسمت های رمان دکتر ژیواگو جذاب و خاطره ساز است.
فايل pdf كتاب #دكترژيواگو در #صبح_و_شعر ببينيد💐😍
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، روزتان زيبا و دلپذير 🙏🏻💐🌀
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from Super Human
دکتر ژیواگو.pdf
8.8 MB
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_هام 🎼🎶🎵🍃🌺
شبانه ماه را به آبگیر کوچک بیاور برابر روی
این فصل که نمایی ندارد از زمان و دقیقه
باران که نعره میزند بر آستین محو نور
تیغ که سر از پای نمیشناسد وقت صدا
حرفها دارند اگر چهکسی بداند یا نه
چاه از درون خالی است و تمامی ندارد هرچیز
محو گردش و سکون که روشنای هر زاویه است
دریغ از جان به جهان آفرین سپردن در این حال
ما بهانه نداشتیم، که هیچ
زنده نبودیم که هیچ
آواره بودیم، مانند شنها هر دانه
روانه بودیم و نبودیم در ناکجا
افسوس اگر جانکاه است، به یاد آوردنش نیز
آب اگر از آسمان باریدنش عجیب است بر زمین رفتنش نیز
اگر بگویم نه به آن معنا حیرانم نه حیرت معنا دارم چه
اگر به شما یادآور شوم که یادآورم چه
به خداوند که گفتند پدیده آورندی لامکان است گفتهام اما
اگر بگویم من خالق هر چه تو هستی بودهام چه؟!
ما همه درگیر فراموشی و آرامشیم
در همه گیری این تلخی ما بهانهایم بر مسیر گرداگرد
به توهم اشاره دارم، که چه میکند حالا
که چه کردهام بارها و بارها
تیغ از لابه لای زندگیام چه کرده عبور
آستین خیس به سویم اشاره چه داشته از تیزی
من از کبودی چشم، گریان دور گونه، گرفتهام
به هیچ شکلی هم برنخواهم گشت،
مگر هوایی پراکنده
به هیچ دستی نخواهم رویید
مگر نادیده، بیرونِ بیرون زمان
✍🏻: #داریوش_معمار
🎤: #مريم_رضوى
🎼: Porcelain rose
Al marconi
@sobhosher
شبانه ماه را به آبگیر کوچک بیاور برابر روی
این فصل که نمایی ندارد از زمان و دقیقه
باران که نعره میزند بر آستین محو نور
تیغ که سر از پای نمیشناسد وقت صدا
حرفها دارند اگر چهکسی بداند یا نه
چاه از درون خالی است و تمامی ندارد هرچیز
محو گردش و سکون که روشنای هر زاویه است
دریغ از جان به جهان آفرین سپردن در این حال
ما بهانه نداشتیم، که هیچ
زنده نبودیم که هیچ
آواره بودیم، مانند شنها هر دانه
روانه بودیم و نبودیم در ناکجا
افسوس اگر جانکاه است، به یاد آوردنش نیز
آب اگر از آسمان باریدنش عجیب است بر زمین رفتنش نیز
اگر بگویم نه به آن معنا حیرانم نه حیرت معنا دارم چه
اگر به شما یادآور شوم که یادآورم چه
به خداوند که گفتند پدیده آورندی لامکان است گفتهام اما
اگر بگویم من خالق هر چه تو هستی بودهام چه؟!
ما همه درگیر فراموشی و آرامشیم
در همه گیری این تلخی ما بهانهایم بر مسیر گرداگرد
به توهم اشاره دارم، که چه میکند حالا
که چه کردهام بارها و بارها
تیغ از لابه لای زندگیام چه کرده عبور
آستین خیس به سویم اشاره چه داشته از تیزی
من از کبودی چشم، گریان دور گونه، گرفتهام
به هیچ شکلی هم برنخواهم گشت،
مگر هوایی پراکنده
به هیچ دستی نخواهم رویید
مگر نادیده، بیرونِ بیرون زمان
✍🏻: #داریوش_معمار
🎤: #مريم_رضوى
🎼: Porcelain rose
Al marconi
@sobhosher
Telegram
attach 📎
صبح و شعر
━•··•✦❁💟❁✦•··•━ *خداوند بهترین یاور ماست* ━•··•✦❁🧿❁✦•··•━ *جمعه: #مشاهير ━•··•✦❁✳️❁✦•··•━ آنها میرفتند، همچنان میرفتند، و هنگامی که سرود ماتم قطع میشد، مانند این بود که در طول مسیرشان صدای پاها، اسبها و وزش باد…
📚٩نکته جذاب درباره دکتر ژیواگو
به گزارش فرارو به نقل از اکسپرس، نام این کتاب برگرفته از شخصیت اول آن است. در سال ۱۹۶۵، دیوید لین از روی این کتاب فیلمی به همین نام ساخت. در ادامه ٩ نکته جذاب و خواندنی را درباره دکتر ژیواگو بخوانید.
١. پاسترناک در سال ١٩١٥این داستان را شروع کرد، اما سال ١٩٥٦ آن را تمام کرد.
٢. از چاپ آن در روسیه جلوگیری شد، چرا که « رئالیسم سوسیالیستی» را رد میکرد.
٣. این رمان از روسیه به بیرون قاچاق شد و در غرب انتشار یافت. سازمان سیا به طور کاملا محرمانهای تلاش کرد تا کمیته انتخاب برنده جایزه نوبل را مجاب کند که جایزه نوبل ادبی را در سال ١٩٥٨ به پاسترناک اعطا کند.
٤. پاسترناک از قبول این جایزه خودداری کرد. زیرا به او گفته بودند که اگر این جایزه را قبول کند، دیگر اجازه ورود به خاک روسیه را نخواهد داشت.
٥. فیلمی که دیوید لین از روی این کتاب ساخت، پنج جایزه اسکار را دریافت کرد. در این فیلم عمر شریف بازی کرد.
٦. عمر شریف نقش خود را در فیلم ایفا کرد. تارک شریف، پسر عمر، هشتسالگی دکتر ژیواگو را در این فیلم بازی کرد.
٧. ژیواگو از کلمه روسیِ «ژیو» میآید که معنای آن «زندگی» است.
٨. پسر پاسترناک بالاخره موفق شد که در سال ١٩٨٩برای دریافت جایزه پدرش به سوئد برود.
٩. دکتر ژیواگو در سال ١٩٨٨ در روسیه چاپ شد و سال ٢٠٠٦ نیز یک مینی سریال از روی آن ساخته شد.
@sobhosher
〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود😊
«دستمریزاد»
🔹میدانیم که این تعبیر معادل عبارت «دستت درد نکند (نکنه)» بهکارمیرود. «دستتان درد مکناد» معادل مفهومی همان ساختار است.
در منابع مکتوب و مجازی در توضیح آن آوردهاند « دستانت دچار لرزش مباد». در «فرهنگ بزرگ سخن» ( به سرپرستی استاد دکتر حسن انوری) که ماحصل چند سده سنت لغتنامهنویسی فارسیزبانان و اثر ارجمندی است، ذیل « مریزاد» با ارجاع به « دستمریزاد» در همان فرهنگ آمده: « دچار لرزش و کاستی نباشد». در « پارسیویکی» آمده:« منظور این است که دست تو دچار بیماری نشود بهگونهای که با گرفتارشدن به بیماری دچار لرزش شوی و چیزها از دستت بریزد...».
🔸برداشتهای نادرستتری نیز از این تعبیر شدهاست. در « ویکیواژه» آمده: «دست شما آزار نبیند. دست شما از آزار دور باد». حتی برخی این تعبیر را بهصورت « دستمریضاد» (در معنای « مریض مباد») مینویسند.
اما در این تعبیر، « ریختن» در معنای پوسیدهشدن و تجزیهشدن ( بهویژه در خاک گور) به کار رفتهاست. این مصدر بهصورت « ریزیدن» نیز در متون کهن کاربرد فراوان داشته و صفتهای مفعولیشان نیز (« ریخته» و « ریزیده») بهویژه در تفاسیر کهن آمدهاست.
🔺سعدی در گلستان میگوید:«یکی از ملوک خراسان محمود سبکتگین را به خواب چنان دید که جمله وجود او ریخته بود و خاک شده مگر چشمان او...» ( چاپ استاد یوسفی، انتشارات خوارزمی، ص۵۹). گاه این تعبیر را هنگامی که تن کسی بالای دار میماند و میپوسید نیز به کار میبردند. در بیتی از غزلی منتسب به حافظ ( در لغتنامهٔ دهخدا بهسبب نامشخص بودن شاعر نشانهٔ (؟) آمده) نیز آمده:
بنازیم دستی که انگور چید
مریزاد پایی که درهمفشرد
که مصرع دوم اشاره دارد به فشردن و لگدمال کردن انگور در حوض (چَرخُشت) برای تهیهٔ شراب که تفصیل آن بهویژه در شعر منوچهری خواندنی است.
دهخدا در توضیح یادآور شده « کلمهٔ تحسین باشد استادان پیشهور و ارباب صنایع را» که بیانگر سبب وجود واژهٔ « دست» در این عبارت است.
▫️ باید گفت مریزاد در این تعبیر فعل دعایی برای سپاسگزاری از کسی است که کاری برای کسی کرده و یا محبتی از او دیده شده است. معنای کنایی این تعبیر « انشاءالله زنده باشی» است. درست شبیه تعبیر «تندرست باشی/ باشید».
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود😊
«دستمریزاد»
🔹میدانیم که این تعبیر معادل عبارت «دستت درد نکند (نکنه)» بهکارمیرود. «دستتان درد مکناد» معادل مفهومی همان ساختار است.
در منابع مکتوب و مجازی در توضیح آن آوردهاند « دستانت دچار لرزش مباد». در «فرهنگ بزرگ سخن» ( به سرپرستی استاد دکتر حسن انوری) که ماحصل چند سده سنت لغتنامهنویسی فارسیزبانان و اثر ارجمندی است، ذیل « مریزاد» با ارجاع به « دستمریزاد» در همان فرهنگ آمده: « دچار لرزش و کاستی نباشد». در « پارسیویکی» آمده:« منظور این است که دست تو دچار بیماری نشود بهگونهای که با گرفتارشدن به بیماری دچار لرزش شوی و چیزها از دستت بریزد...».
🔸برداشتهای نادرستتری نیز از این تعبیر شدهاست. در « ویکیواژه» آمده: «دست شما آزار نبیند. دست شما از آزار دور باد». حتی برخی این تعبیر را بهصورت « دستمریضاد» (در معنای « مریض مباد») مینویسند.
اما در این تعبیر، « ریختن» در معنای پوسیدهشدن و تجزیهشدن ( بهویژه در خاک گور) به کار رفتهاست. این مصدر بهصورت « ریزیدن» نیز در متون کهن کاربرد فراوان داشته و صفتهای مفعولیشان نیز (« ریخته» و « ریزیده») بهویژه در تفاسیر کهن آمدهاست.
🔺سعدی در گلستان میگوید:«یکی از ملوک خراسان محمود سبکتگین را به خواب چنان دید که جمله وجود او ریخته بود و خاک شده مگر چشمان او...» ( چاپ استاد یوسفی، انتشارات خوارزمی، ص۵۹). گاه این تعبیر را هنگامی که تن کسی بالای دار میماند و میپوسید نیز به کار میبردند. در بیتی از غزلی منتسب به حافظ ( در لغتنامهٔ دهخدا بهسبب نامشخص بودن شاعر نشانهٔ (؟) آمده) نیز آمده:
بنازیم دستی که انگور چید
مریزاد پایی که درهمفشرد
که مصرع دوم اشاره دارد به فشردن و لگدمال کردن انگور در حوض (چَرخُشت) برای تهیهٔ شراب که تفصیل آن بهویژه در شعر منوچهری خواندنی است.
دهخدا در توضیح یادآور شده « کلمهٔ تحسین باشد استادان پیشهور و ارباب صنایع را» که بیانگر سبب وجود واژهٔ « دست» در این عبارت است.
▫️ باید گفت مریزاد در این تعبیر فعل دعایی برای سپاسگزاری از کسی است که کاری برای کسی کرده و یا محبتی از او دیده شده است. معنای کنایی این تعبیر « انشاءالله زنده باشی» است. درست شبیه تعبیر «تندرست باشی/ باشید».
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎼🎶🎵🍃🌺
#شعرخوب_بخوانیم
رسمو بهم زدی با من قدم زدی از عشق دم زدی
تا روزگارمو بعدا سیاه کنی
رو ردپای رود
بارون گرفته بود شب جون گرفته بود
چادر زدم که تو موهاتو وا کنی
گفتم که جونمو قلب جوونمو قد کمونمو
نذر چشات کنم تا اعتنا کنی
کشتی بهارمو قلب مزارمو دار و ندارمو
دادم که دردمو شاید دوا کنی
چشمای آسمون رنگین ترین کمون تعارف نکن بمون
کفشاتو در بیار تا خون به پا کنی
درداتو مو به مو تو گوش من بگو تا خنده هاتو تو
جغرافیای عشق فرمانروا کنی
ماهی کنار رود از غصه مرده بود خوابم نبرده بود
گفتی که نذرتو باید ادا کنی
آهنگساز و خواننده: #محسن_چاوشی فراخور زادروزش 💐
تنظیم کننده: #اشکان_عرب
ترانه سرا: #پدرام_پاریزی
@sobhosher
#شعرخوب_بخوانیم
رسمو بهم زدی با من قدم زدی از عشق دم زدی
تا روزگارمو بعدا سیاه کنی
رو ردپای رود
بارون گرفته بود شب جون گرفته بود
چادر زدم که تو موهاتو وا کنی
گفتم که جونمو قلب جوونمو قد کمونمو
نذر چشات کنم تا اعتنا کنی
کشتی بهارمو قلب مزارمو دار و ندارمو
دادم که دردمو شاید دوا کنی
چشمای آسمون رنگین ترین کمون تعارف نکن بمون
کفشاتو در بیار تا خون به پا کنی
درداتو مو به مو تو گوش من بگو تا خنده هاتو تو
جغرافیای عشق فرمانروا کنی
ماهی کنار رود از غصه مرده بود خوابم نبرده بود
گفتی که نذرتو باید ادا کنی
آهنگساز و خواننده: #محسن_چاوشی فراخور زادروزش 💐
تنظیم کننده: #اشکان_عرب
ترانه سرا: #پدرام_پاریزی
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
*شنبه با #شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
چوداری بدست اندرون خواسته
زر و سیم و اسبان آراسته
هزینه چنان کن که بایدت کرد
نشاید گشاد و نباید فشرد
خردمند کز دشمنان دور گشت
تن دشمن او را چو مزدور گشت
چو داد تن خویشتن داد مرد
چنان دان که پیروز شد در نبرد
مگو آن سخن کاندرو سود نیست
کزان آتشت بهره جز دود نیست
میندیش ازان کان نشاید بدن
نداند کس آهن به آب آژدن
📖: پادشاهى كسرى انوشيروان
✍🏻 : #فردوسى
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، گذر روزهاتان همراه با شادمانى پايدار💐🙏🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
*شنبه با #شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
چوداری بدست اندرون خواسته
زر و سیم و اسبان آراسته
هزینه چنان کن که بایدت کرد
نشاید گشاد و نباید فشرد
خردمند کز دشمنان دور گشت
تن دشمن او را چو مزدور گشت
چو داد تن خویشتن داد مرد
چنان دان که پیروز شد در نبرد
مگو آن سخن کاندرو سود نیست
کزان آتشت بهره جز دود نیست
میندیش ازان کان نشاید بدن
نداند کس آهن به آب آژدن
📖: پادشاهى كسرى انوشيروان
✍🏻 : #فردوسى
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، گذر روزهاتان همراه با شادمانى پايدار💐🙏🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#دیو_در_شاهنامه
پنجره ۲ : دگرگونی اندریافت «دیو» با پیدایی زرتشت
۱. آریاییان از دیر باز نیکوی و بدی را بنیاد هستی می دانستند و بر این باور بودند که موجودات گیتی از یک سوی موجودات نیکوکارند که به آدمی دهش و خوشی میرسانند و در دیگرسوی موجودات زشتکارند که سرچشمهی بدیها و با دستهٔ نخست در جنگ و ستیزند. این دوگانه باوری (ثنویت) به بخش شدن ایزدان به دو گروه «اهورا» و «اهریمن» یا «اهورایان و دیوان» نیز انجامید!
۲. تا پیش از جداشدن دو تیرهی هند و ایرانی از یکدیگر، در باورهای همه آریاییان، ایزدان بر دو دسته بودند! گروهی را «دیو» و گروه دیگر را «اسورا» یا «اهورا» می خواندند.
۳. پیش از زرتشت، «اهورایان» ایزدان زشتکار و «دیوان» ایزدان نیکوکار دانسته میشدند!
۴. پس از زرتشت در ایران، باور کهن آریاییها دگرگون و زان سپس در ایران، اهوراها نیکرفتار و دیوان پلید و زشترفتار (اهرمن) شناخته شدند! ولی در هند، دیوان همچنان دوستداشتنی ماندند!
۵. در #شاهنامه، اندریافتِ پس از زرتشت چیره است و دیو، بیشتر پلید و اهریمنی شناسانده میشود!
@ShahnamehToosi
@sobhosher
پنجره ۲ : دگرگونی اندریافت «دیو» با پیدایی زرتشت
۱. آریاییان از دیر باز نیکوی و بدی را بنیاد هستی می دانستند و بر این باور بودند که موجودات گیتی از یک سوی موجودات نیکوکارند که به آدمی دهش و خوشی میرسانند و در دیگرسوی موجودات زشتکارند که سرچشمهی بدیها و با دستهٔ نخست در جنگ و ستیزند. این دوگانه باوری (ثنویت) به بخش شدن ایزدان به دو گروه «اهورا» و «اهریمن» یا «اهورایان و دیوان» نیز انجامید!
۲. تا پیش از جداشدن دو تیرهی هند و ایرانی از یکدیگر، در باورهای همه آریاییان، ایزدان بر دو دسته بودند! گروهی را «دیو» و گروه دیگر را «اسورا» یا «اهورا» می خواندند.
۳. پیش از زرتشت، «اهورایان» ایزدان زشتکار و «دیوان» ایزدان نیکوکار دانسته میشدند!
۴. پس از زرتشت در ایران، باور کهن آریاییها دگرگون و زان سپس در ایران، اهوراها نیکرفتار و دیوان پلید و زشترفتار (اهرمن) شناخته شدند! ولی در هند، دیوان همچنان دوستداشتنی ماندند!
۵. در #شاهنامه، اندریافتِ پس از زرتشت چیره است و دیو، بیشتر پلید و اهریمنی شناسانده میشود!
@ShahnamehToosi
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
١شنبه با #شعرامروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•—
زمزمه
این روزها سخاوت باد صبا کم است
یعنی خبر ز سوی تو این روزها کم است
اینجا کنار پنجره تنها نشسته ام
در کوچه ای که عابر درد آشنا کم است
من دفتری پر از غزلم، ناب ناب ناب
چشمی که عاشقانه بخواند مرا کم است
باز آ ببین که بی تو در این شهر پر ملال
احساس ، عشق ، عاطفه ، یا نیست یا کم است
اقرار می کنم که در اینجا بدون تو
حتی برای آه کشیدن هوا کم است
دل در جواب زمزمه های بمان من
می گفت می روم که در این سینه جا کم است
غیر از خدا که را بپرستم؟ تو را ، تو را
حس می کنم برای دلم یک خدا کم است
#محمدسلمانی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، حال دلتان خوب 🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
١شنبه با #شعرامروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•—
زمزمه
این روزها سخاوت باد صبا کم است
یعنی خبر ز سوی تو این روزها کم است
اینجا کنار پنجره تنها نشسته ام
در کوچه ای که عابر درد آشنا کم است
من دفتری پر از غزلم، ناب ناب ناب
چشمی که عاشقانه بخواند مرا کم است
باز آ ببین که بی تو در این شهر پر ملال
احساس ، عشق ، عاطفه ، یا نیست یا کم است
اقرار می کنم که در اینجا بدون تو
حتی برای آه کشیدن هوا کم است
دل در جواب زمزمه های بمان من
می گفت می روم که در این سینه جا کم است
غیر از خدا که را بپرستم؟ تو را ، تو را
حس می کنم برای دلم یک خدا کم است
#محمدسلمانی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، حال دلتان خوب 🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
پرواز اسطوره اسطورهپرداز
🔸به قلم:
دكتر بهمن نامورمطلق
دکتر جلال ستاری از محققان برجسته هنر و ادبیات بار سفر را بست؛ جسمش را به خاک سپرد و روحش برای عروج، رهسپار آسمان شد. او از خود آثاری ارزشمند و گرانسنگ برای ما زمینیان به یادگار گذاشت، آثار و داستانهای رمزی از چگونه زیستن، دوست داشتن و بیان کردن. او افسون افسانهها را میدانست و وجه نمادین نمایشها را میشناخت. او جلال اسطورهشناسی بود.
ستاری به تاریخ و فرهنگ ایرانزمین عشقی عمیق میورزید و این عشق ورزیدن را به دیگر کسان هم آموزش میداد. او در بسیاری از حوزههای تخصصی، آغازگر بحثها بود و پای دیگر محققان ایرانی را به محفل محققان بزرگ جهانی باز کرد.
جلال ستاری همچون ژینوس، یک روی به داخل داشت و یک روی به خارج. از همین روی، او پیوند میان برون و درون بود. با تحقیقات تطبیقی خود، نشان داد که انسانها تا چه حد شبیه و نیازمند به هم هستند و گفتگو بزرگترین معجزه انسانهاست؛ چگونه رؤیاهای جمعی آنها، که در اسطورهها متبلور شده است، همدیگر را فرامیخوانند و دنیا با ستیز چه نازیبا و کریهتر و نیازمند تعزیت میشود.
او برزویه زمان خویش بود که برای یافتن گیاه جاودانی به آن سوی جهان سفر کرد و آموخت که آن گیاه در پردیس همین وطن روییده است. با وجود همه مشکلات و ناملایمات، برخلاف برخی از محققان و پژوهشگران، در گوشهای از این خاک ریشه دواند و استوار ایستاد تا محققان جوان از سایه و میوههایش بهرمند شوند، و چنین هم شد.
یادش گرامی و روحش شاد.
#جلال_ستاری
🖤☘️
@sobhosher
🔸به قلم:
دكتر بهمن نامورمطلق
دکتر جلال ستاری از محققان برجسته هنر و ادبیات بار سفر را بست؛ جسمش را به خاک سپرد و روحش برای عروج، رهسپار آسمان شد. او از خود آثاری ارزشمند و گرانسنگ برای ما زمینیان به یادگار گذاشت، آثار و داستانهای رمزی از چگونه زیستن، دوست داشتن و بیان کردن. او افسون افسانهها را میدانست و وجه نمادین نمایشها را میشناخت. او جلال اسطورهشناسی بود.
ستاری به تاریخ و فرهنگ ایرانزمین عشقی عمیق میورزید و این عشق ورزیدن را به دیگر کسان هم آموزش میداد. او در بسیاری از حوزههای تخصصی، آغازگر بحثها بود و پای دیگر محققان ایرانی را به محفل محققان بزرگ جهانی باز کرد.
جلال ستاری همچون ژینوس، یک روی به داخل داشت و یک روی به خارج. از همین روی، او پیوند میان برون و درون بود. با تحقیقات تطبیقی خود، نشان داد که انسانها تا چه حد شبیه و نیازمند به هم هستند و گفتگو بزرگترین معجزه انسانهاست؛ چگونه رؤیاهای جمعی آنها، که در اسطورهها متبلور شده است، همدیگر را فرامیخوانند و دنیا با ستیز چه نازیبا و کریهتر و نیازمند تعزیت میشود.
او برزویه زمان خویش بود که برای یافتن گیاه جاودانی به آن سوی جهان سفر کرد و آموخت که آن گیاه در پردیس همین وطن روییده است. با وجود همه مشکلات و ناملایمات، برخلاف برخی از محققان و پژوهشگران، در گوشهای از این خاک ریشه دواند و استوار ایستاد تا محققان جوان از سایه و میوههایش بهرمند شوند، و چنین هم شد.
یادش گرامی و روحش شاد.
#جلال_ستاری
🖤☘️
@sobhosher
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎼🎵🎶🌺🍃
#شعرخوب_بخوانیم
«خاک خوبان»
ای بهشت برین که شدی سرای من
هرکجا بروم نفسی برای من
جان و دل تو بگو که دهم به پای تو
با تو شد سپری غم روزگار من
مهر تو عجین با دلم ای وطن ای وطن
عشق تو در آب و گلم ای وطن ای وطن
نام تو بود جاودان ای شکوه جهان
تا ابد بمان بام ایران
در راه موتن پاک پر گهر جان را کنم در بر دشمنان سپر
روشن نما طاق جهان ز مهر خود
از تو گرفته مه آسمان شبم
جان دهم به رهت ایران وطن شیران تو بمان سرزمین پارس
قامتت به جهان برپان نفست برجان ز خزر تا خلیج فارس
جان دهم به رهت ایران وطن شیران تو بمان سرزمین پارس
قامتت به جهان برپان نفست برجان ز خزر تا خلیج فارس
در خاک تو ریشه ای اعتبار من
بی تو نپاید نفسی بهار من
برپا بود قله ی استوار تو
ایران تویی مایه ی افتخار من
تو بمان
خواننده و ترانه سرا: #ماندانا_خضرایی
آهنگساز و تنظیم کننده: #بابک_شهرکی
@sobhosher
#شعرخوب_بخوانیم
«خاک خوبان»
ای بهشت برین که شدی سرای من
هرکجا بروم نفسی برای من
جان و دل تو بگو که دهم به پای تو
با تو شد سپری غم روزگار من
مهر تو عجین با دلم ای وطن ای وطن
عشق تو در آب و گلم ای وطن ای وطن
نام تو بود جاودان ای شکوه جهان
تا ابد بمان بام ایران
در راه موتن پاک پر گهر جان را کنم در بر دشمنان سپر
روشن نما طاق جهان ز مهر خود
از تو گرفته مه آسمان شبم
جان دهم به رهت ایران وطن شیران تو بمان سرزمین پارس
قامتت به جهان برپان نفست برجان ز خزر تا خلیج فارس
جان دهم به رهت ایران وطن شیران تو بمان سرزمین پارس
قامتت به جهان برپان نفست برجان ز خزر تا خلیج فارس
در خاک تو ریشه ای اعتبار من
بی تو نپاید نفسی بهار من
برپا بود قله ی استوار تو
ایران تویی مایه ی افتخار من
تو بمان
خواننده و ترانه سرا: #ماندانا_خضرایی
آهنگساز و تنظیم کننده: #بابک_شهرکی
@sobhosher
Telegram
attach 📎