صبح و شعر
651 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.23K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
صبح و شعر
. ‍ #سوزنی_به_خویشتن از #جمشید تا #ضحاک! دیدگاهی دیگر گون به #شاهنامه فراز ۳ - «نفرین منابع» 🔹گفته آمد که داستانها(استوره‌ها)یِ شاهنامه، بازتاب رویدادهای تاریخی یا پدیده‌های زاستاری(طبیعی) در ذهن مردم روزگار است که هزاران سال سینه به سینه باز گفته شده…
.
#سوزنی_به_خویشتن

از #جمشید تا #ضحاک!
دیدگاهی دیگر گون به #شاهنامه

فراز ٤ – بهسازی از بالا

🔹باور به #بایستگیِ_فرمانرواییِ_بى_چون (#حاکمیت_مطلقه) و باور به #بهسازیِ( اصلاحات) از #بالا دیرپاست! این بیتهای شاهنامه گواه است:

سرِ نیکوی‌ها و دستِ بدی
در دانش و کوشش و بخردی
همه پاک در گردنِ پادشاست!
اُ زو ویژه پیدا شود کژّ و راست!
🔻🔺🔻
🔸باز آن که، به راستی این سراسرِ هازمان(جامعه) و باهَماد(جمعیت) است که فرمانروا را بر می‌کشد و می‌پرورد و نگاه می‌دارد یا فرو می‌پاشد!
در نبود ساختارهای مردمیِ کشورداری، راهبری، به یک‌کاسگی(تمرکز) و ویژه خواهی (انحصار) و تباهی(فساد) می‌گراید و سرانجام می‌پوسد و فرو می‌پاشد!

🔹بر بنیاد انگاشته (تلقی ذهنی) نیاکان که در شاهنامه و دیگر گفتارهای ایرانی(بویژه اوستا) بازتاب یافته، در روزگارِ (سیزده هزارساله‌ی) جمشید، این فرایند پیموده شد! #جمشید «شاه‌انگاشته»ای نشان داده شده که پیکار با بدی و راهبری روانها به سوی روشنی را یک تنه می‌پذیرد و می‌داود:

بدان را ز بد دست کوته کنم!
روان را سوی روشنی ره کنم!
🔺🔻🔺
🔸در آغاز این دوران، با چنین باوری، ، هازمان راهِ پیشرفت را می پوید، همه‌چیز از بالا سامان می‌یابد، فرمانروا، جایگاهِ «پادشاهی» و «موبدی (=اندیشمندی)» را همزمان از آن خود می سازد و نهادهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی، زیر فرمان پادشاه سامان می یابند و استوار می شوند!

🔹این فرگرد، ناگزیر از پروردن #نوکیسگی و تازه به دوران رسیدگی است و ره به #فزون‌خواهی و #بهره کشی، می‌برد! آفرینش(خلاقیت)ها می‌پژمرد، ویژه خواهی(انحصار) و #تباهی(فساد) می‌گسترد، سرانجام شکوه پیشرفتهای آغازین، به بازایستی (رکود) می انجامد و مردمان روی می گردانند، مردمی که پادشاهی را جز به پشتوانه نیرویی فرا باهَماد(گروه،نژاد)، استوار نمی‌دانند و آن را نیز برآمده از فرِّ یزدان (پشتیبانی آسمان) می یابند، چنین می‌انگارند:

به جمشید بر تیره گون گشت روز،
همی کاست آن فرِّ گیتی‌فروز!
🔻🔺🔻
🔸و چون هازمان درگیر هرج و مرج و بی‌سامانی می‌شود، پس در پی نیروی فراباهَماد دیگر، به بیگانه روی می‌نهند و سر بر آستان «پادشاهی پر از هَول و اژدها پیکر» می‌سایند و آن را بر خویش چیره می‌سازند:

سواران ایران همه شاه جوی،
نهادند یَکسر به ضحاک روی!
به شاهی بر او آفرین خواندند،
وُرا شاهِ ایران‌زمین خواندند!

در فراز پسین سازوکار فراباهَمادِ برتخت نشستن را بر خواهیم رسید!
همراه باشید!

نگارنده: #سیروس_حامی

@ShahnamehToosi

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎧🎼🎵🎶🍃🌸
#شعر_خوب_بخوانيم

• غافلی ز کارم •

غافلی ز کارم، چرا چرا چرا خدایا؟
جز تو کس ندارم، رها مکن مرا خدایا
نه انتظار و آرزو، نه عشق و آشنایی
وجود من گرفته خو، به محنت جدایی
نگاه حسرتم زبان به گفتگو گشوده
که جز بلا از این جهان، نصیب من چه بوده
غافلی ز کارم، چرا چرا چرا خدایا؟
جز تو کس ندارم، رها مکن مرا خدایا
در سکوت شب‌ها، بی‌نصیب و تنها، به دامن صحرا
نشستم و گذشته را بهانه کردم
سرشک غم ز دیدگان روانه کردم
فراموشم مکن دگر، که همچو می در جوشم
مکن نظر، به ظاهر خاموشم
چه بی‌سامان، در این بلا به دست موج و طوفان
شدم رها، غمم ندارد پایان
نه انتظار و آرزو، نه عشق و آشنایی
وجود من گرفته خو، به محنت جدایی
نگاه حسرتم زبان به گفتگو گشوده
که جز بلا از این جهان، نصیب من چه بوده
غافلی ز کارم، چرا چرا چرا خدایا؟
جز تو کس ندارم، رها مکن مرا خدایا

آوا و آهنگسازى: #حبیب‌الله_بدیعی
ترانه‌سرا: #سیمین_بهبهانی


سكوت شب بهاريتون دلچسب🥰🙏🏻
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
اشتراك مضمون

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

*٤شنبه ها : #يك_برگ_کتاب

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

همبستگیِ اجتماعی که امروزه لازمه‌ی هر نوع حیات ملی است و نبود آن یک جامعه را تا سرحد انقراض جلو می‌برد، مستلزم وجود یک اجاق فکری است که همه بر گرد آن جمع شوند؛ و این زمانی میسر می‌شود که مردم احساسِ مردم‌بودن بکنند؛ یعنی احساس بکنند که در قید نیستند.
فی‌المثل وقتی کار می‌کنند، نه تنها برای آن باشد که مزدی بگیرند و ادامه‌ی معاش بدهند که این می‌شود مزدوری- بلکه هدف بالاتری نیز در آن جسته شود و آن این باور است که نتیجه‌ی کار عاید کشورش می‌گردد که باید آباد و سر بلند بماند و فردای فرزندانشان را اطمینان بخش سازد.
این فکر در سطح وسیع عموم باید جریان یابد که:
بکاشتند و بخوردیم و کاشتیم و خورند
چو بنگری همه برزیگران یکدگریم (سعدی)
 
از کتاب: ایران و تنهایی‌اش
 به قلم: دکتر #محمد‌علی_اسلامی‌ندوشن
فايل pdf كتاب در @sobhosher

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
✋🏼
درود و ادب و ارادت🥰
هوايى كه تنفس ميكنيد پر از عطر مهربانى 🙏🏻

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

🔹 چهار شنبه
🔹 ۲٥ فروردین ۱۴۰۰ ش
🔹 ١ رمضان ۱۴۴۲ ق
🔹 ۱٤ آوریل ۲۰۲۱م

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

@sobhosher
صبح و شعر
. ‍ #سوزنی_به_خویشتن از #جمشید تا #ضحاک! دیدگاهی دیگر گون به #شاهنامه فراز ٤ – بهسازی از بالا 🔹باور به #بایستگیِ_فرمانرواییِ_بى_چون (#حاکمیت_مطلقه) و باور به #بهسازیِ( اصلاحات) از #بالا دیرپاست! این بیتهای شاهنامه گواه است: سرِ نیکوی‌ها و دستِ بدی…
.
#سوزنی_به_خویشتن
‎از #جمشید تا #ضحاک
‎دیدگاهی دیگر گون به #شاهنامه

‎فراز ۵– سازوکار برتخت نشستن و فرمان راندن.
🔆«این گفتمان ارزشی نیست! تنها برداشتی واکاوانه از تاریخ است!»
🔹نکاتی از چهار فراز پیشین:
🔺نگارنده بر این دیدگاه استوار است که در آغاز شاهنامه، «شاهان» استعاره‌ای از روزگارانند و هسته راستین و تاریخی هر بخش با انبوهی از «پیرایه» ها پوشیده شده! آن پیرایه ها خود برآیند و بازتاب باورها و انگاشته‌های سدها زادمان است که رویدادها را سینه به سینه بازگفته اند!
🔻بازتاب باورهای نیاکان در شاهنامه چنین است که برتخت نشستن، نیازی به ساز و کار و پشتیبانی مردمی ندارد! «شاه» برای به دست آوردن تاج ، نیازمند پشتیبانی آسمان (فره ایزدی/کیانی) است و در نبود این عامل، نیروی بیگانه و نیرنگ(توطئه!) پیش‌نیاز بر تخت نشستن است!
🔺تنها خویشکاریِ نیروهای مردمی، یافتن و آوردن و بر تخت نشاندن کسی است که پشتگرم به آسمان و یا نیروی بیگانه است!
‎از کیومرث فرّ شاهنشهی می‌تابد؛ هوشنگ به فرمان(فر+مان) یزدان و به فرِّ کَیی رنج کوتاه می کند؛ تهمورث دارای فرّه ای است که دیوان برای پردخت کردنش انجمن می شوند و جمشید هم در آغاز پادشاهی،
‎«منم» گفت: «با فرّهِ ایزدی؛
‎همم شهریاری و هم موبدی»
🔺نگارنده باز می‌گوید که این پیرایه‌ها را باید از رویداد‌های راستین که هسته مهادین داستان‌هاست بازشناخت! «پیرایه»ها، بازتاب باورهای مردمند! این باورها، گاه به فراخور سامانه‌های اقتصاد و تولید روزگار، «پیش‌برنده» است و گاهِ دگر می‌تواند «بازدارنده» باشد! ‎
همین «باور» مردمان است که ویژه‌خواهی و خودکامگی و نیز کار اهریمنی دانسته‌یِ گوشت‌خواری را مایه جداشدن فر یزدان و پایان روزگار جمشید باز می نماید! آنگاه چون این ویژه‌خواهی گسترده شد و «پدید آمد از هر سُوی خسروی!» ؛ در نبود پشتیبانی آسمان، پشتیبانی جهانجوی بیگانه‌ای را می‌جویند که «گاو دوشا» به فرمان‌بری دارد و با «هیونِ مَری» دوشندگانِ نیازمندِ شیر را بی‌نیاز می‌سازد! هرچند «دلیر و سبکسار و ناباک بود!» ولی «پر از هول، شاه اَژدهاپیکر» و بزرگیش پدیدار بود :
‎شب و روز بودی دو بهره به زین
‎ز راهِ بزرگی، نه از راهِ کین

🔺آنگاه که کار از کار می‌گذرد و آرزوها
‎ به سراب می‌رسد و از شوره‌زار «شاه بیگانهٔ پر از هول و اژدهاپیکر» جز خس نمی‌روید و روشن می‌شود که تنها «گاو دوشا و هیونِ مَری» در میان نیست، که دارایی و همسر و فرزند و آبرو و هستی مردم آسان‌جوی نیز به یغمای تازیان می‌رود،
🔻آنگاه پیرایه‌ای دیگر بر آن هستهٔ تاریخی می‌بندند تا آتش درون را با آب «حرامزاده » و «پدرکُش» وانمودن «شاهِ پر از هول» فرو بنشانند!
🔸ولی راستینه(واقعیت)ِ فرمانرواییِ «خودکامه» که با فریبِ «بز و شیرورمیش و گاو دوشا» به فرمانروایی رسیده، در شتاب بهره بردن هرچه بیشتر و هرچه زودتر، خود به «خوردن سیری ناپذیر» روی می آورد! و دست پشتیبانانش را نیز در «خوردن و بردن» باز می گذارد:
به سر برنِهاد افسرِ تازیان؛
بر ایشان ببخشید سود و زیان!!

🔹یادمان باشد که در شاهنامه «بخشیدن = تقسیم کردن!»!

این «سود و زیان» که شاهِ تازیان میان دور و بری‌ها بخش می‌کند!؟ جز هریک را تکه‌ای از دارایی مردم نیست!؟ و تاراج پرشتاب!
آنگاه .... پیرایه های دیگر:
🔹مردمی که می پنداشتند به پشتوانهٔ «گاو دوشا و بز و شیرورمیش و هَیونِ مَریِ» شاه بیگانه، بی نیاز و آسوده خواهند زیست، اکنون «ابلیس» (نماینده‌ی شیادان روزگار) را در «خورشخانهٔ پادشا» می یابند که فرمان شاه را با بهره‌گیری از گرایش او به «خوردن» ، در دست دارد و با «پروردن پادشا به خون» او را به سنگدلی می رساند:
به خونش بپرورد بر سان شیر؛
بدان تا کند پادشا را دِلیر!
🔸هرآینه، این چاچولبازان (نيرنگبازان)خود نیز از «خورشخانه» بیشترین بهره را می برند! و با چاپلوسی بالاترین خواستشان را بوسه‌زدن بر شانه‌ی شاه وانمود می‌سازند:
مرا دل سراسر پر از مهر توست!
همه توشه‌ی جانم از چهر توست!
یکی حاجتستم به پیروزشاه،
اُ گرچی مرا نیست این پایگاه،
که فرمان دهد تا سرِ کِتفِ اوی،
ببوسم، بمالم بر او چشم و روی!!

🔹هم اینان، بر هست‌ونیست مردم چنگ می‌اندازند و گرایش به مردم‌کُشی و زهرِچشم‌گیری ضحاک را نیز با سفارش به برخی(قربانی) کردن جوانان، در راه فرونشاندنِ خروشِ آتشفشانها. آرام می‌سازند:
جز از مغز مردم مده شان خوَرِش؛
مگر خود بمیرند از این پرورش!

🔸به هرروی، مردم ایران، ققنوس‌وار زندگی دوباره می‌آغازند و سرانجام با دلیری خردمندانه بی شتاب و بادرنگ، روز سیاه چیرگی ضحاک را به سر می‌آورند! راز این رهایی را در زنجیره گفتار دیگری در این درگاه زیر سرنام «راز رهایی نیاکان از ساستار ضحاک» پی می‌گیریم.
همراه باشید.
نگارنده: #سیروس_حامی
یاری‌نامه: جامعه‌شناسی خودکامگی - علی رضاقلی

@ShahnamehToosi
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎵🎶🌸🍃
#موسيقى_بيكلام

در هیاهوی زندگی
گاهی باید چشمها را بست
و به یک موسیقی دلنواز گوش داد

آواز پرنده ها
اثری شنیدنی از
استاد #حسین_علیزاده

شبتان شاد🥰🙏🏻
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

*٥شنبه ها : #مناجات

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

برآرد تهی دستهای نیاز
ز رحمت نگردد تهیدست باز
مپندار از آن در که هرگز نبست
که نومید گردد بر آورده دست
قضا خلعتی نامدارش دهد
قدر میوه در آستینش نهد
همه طاعت آرند و مسکین نیاز
بیا تا به درگاه مسکین نواز
چو شاخ برهنه برآریم دست
که بی برگ از این بیش نتوان نشست
#سعدى
سده هفت
#بوستان باب دهم

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
✋🏼
درود و ادب و ارادت🥰
اميد روشنايى بخش خانه دلتان🙏🏻

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

🔹 پنجشنبه
🔹 ۲٦ فروردین ۱۴۰۰ ش
🔹 ٢ رمضان ۱۴۴۲ ق
🔹 ۱٥ آوریل ۲۰۲۱م

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

@sobhosher
صبح و شعر
. #سوزنی_به_خویشتن ‎از #جمشید تا #ضحاک ‎دیدگاهی دیگر گون به #شاهنامه ‎فراز ۵– سازوکار برتخت نشستن و فرمان راندن. 🔆«این گفتمان ارزشی نیست! تنها برداشتی واکاوانه از تاریخ است!» 🔹نکاتی از چهار فراز پیشین: 🔺نگارنده بر این دیدگاه استوار است که در آغاز شاهنامه،…
.
#سوزنی_به_خویشتن

از #جمشید تا #ضحاک
(نگاهی دیگرگون به #شاهنامه)

فراز ٦ – بر گاه ماندن از راه خورشخانه!
🔆«این گفتمان به دور از ارزشها، تنها برداشتی واکاوانه از تاریخ است!»

🔹دیدیم که به گواه شاهنامه، فزونخواهی و ویژه‌خواری دسته‌ای از پیشوایان و اندیشورزان سرزمین آریا، که مایه گسستن مردمان از ایشان و «جنگ و جوش» سرتاسری شد، زمینه‌ساز چیرگی تازیان بر سرزمین اهورا بود!
🔸درپی این رویداد، دسته‌ای دیگر از ایرانیان به امید این که با یاری «شاه پُر از هول»ِ بیگانه، آشوب را به سامان برند، و نیز به سودای بهره بردن از «گاوِ دوشا» و گنج بی رنج، سر بر آستان #ساستارِ ( #فرمانروايى) بیگانه ساییدند و به راهی لغزیدند که هزار سال ستم و کشتار و سوختار و تاراج را در پی داشت!
🔹ساده اندیشی است اگر باور کنیم که هزار سال چیرگیِ ساستارِ بیگانه، بی همراهی و همدستی گسترده «نیروهای خودی» شدنی بود! به گفته فردوسی، لشکر ضحاک، آمیزه‌ای بود از اِیران و از تازیان!

مَر آن اژدهافش بیامد چو باد،
بدایران زمین تاج بر سر نهاد!
از اِیران و از تازیان لشکری،
گزین کرد گردان هر کشوری!
🔺🔻🔺
🔸«ساستار» بیگانه، با همدستی «کارگزار»ِ خودی است که دستِ بدی به چپاول دارایی و زنان(و پسران) می‌یازد! چنین ساستاری، مردم را ترسان و لرزان بر جان خویش و نیز باورمند به ناگزیریِ سرنوشت و تن‌درداده به «کردار چرخ بلند» می‌خواهد و می‌پرورد! پس بازار یاوه(خرافه/جادو) گرم می‌شود!

نِهان گشت کَردارِ فرزانگان؛
پراگنده شد کامِ دیوانگان.
هنر خوار شد، جادُوی اَرجمند؛
نِهان راستی؛ آشکارا گُزند.
شده بر بدی دستِ دیوان دراز؛
به نیکی نبودی سَخُن، جز به راز!
🔻🔺🔻
🔹همیشۀ تاریخ، دیوان و دیوانگان بوده اند که ساستار را نیرو می فزودند! دیوانگان، سوارانی بودند که «شاه اژدهاپیکر» را بر جان و دارایی و آبروی هم میهنان چیره ساختند و به پاداش، زینهارِ ساستار یافتند، تا هم میهنان را تاراج و خود برای بهره‌مندی بیشتر از خوان یغما، راستی را به نهان رانند و گزند را پیش چشمان آورند! ساستار و یغماگران در یک چرخه استوار، این به آن و آن به این یاری می رساندند! این سازوکار و این چرخه، همیشگی بوده است!

🔸دقیقی توسی در غزلی سازوکار نگهداری تاج و گاه را بازمی نماید و این باور را باز می‌گوید که این شکار (مُلکت= قدرت= پادشاهی) را باید به زور گرفت و به زر نگاه داشت!

که مُلکَت شکاری‌ست کِ‌او را نگیرد،
عقاب پرنده نه شیر ژیانی؛
دو چیز است کِ‌او را به بند اندر آرد،
یکی تیغ هندی، دگر زرِّ کانی؛
به شمشیر باید گرفتن مر او را،
به دینار بستنش پای‌ ار توانی
🔺🔻🔺
🔹آرزو و خواستِ سیری ناپذیر دیوانِ نگاهبانِ تختِ ساستار جز به باز بودن دستشان بر خوان گسترده یغما پاسخ گفته نمی‌شد! و ساستار را جز به یاری دیوان پایداری نیست. چرخه‌ای ناگزیر و بی‌گریز!
یغماگران «کلید خورشخانه پادشا» را از «دستور فرمانروا» میستانند و می‌خورانند و می‌خورند!

چو بشنید ضحاک بنواختش،
ز بهر خورش جایگه ساختش؛
کلید خورشخانۀ پادشا،
بدو داد دستور فرمانروا!
🔻🔺🔻
🔸در سامانه‌ی «خوراندن و خوردن» ، نیکخواهانی چون ارمایل و گرمایل نیز راهی جز از «خورشخانۀ پادشا» پیش رو نمی بینند! پس:

برفتند و خوالیگری ساختند،
خورش خود بی اندازه بشناختند،
خورشخانۀ پادشاهِ جهان،
گرفت این دو بیدار خرّم، نِهان!
🔺🔻🔺
🔹ستم ساستار را پایان نبود! مگر چاره‌گر از خورشخانه برون آید!! فریدون نه در خورشخانه که در میدان تولید و بهره‌وری (گاو برمایه) پرورش می‌یابد و ساستار را به زیر می‌کشد!

با زنجیرۀ «راز رهایی نیاکان از ساستار ضحاک» همراه باشید!

یاری‌نامه: جامعه‌شناسی خودکامگی - علی رضاقلی
نگارنده: #سیروس_حامی

@ShahnamehToosi
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها🎤🎼🎶🎵🌸🍃
#شعر_خوب_بخوانيم

شاعر ترا زين خيل بي دردان كسي نشناخت
تو مشكلي و هرگزت آسان كسي نشناخت
كنج خرابت را بسي تسخر زدند اما
گنج ترا ، اي خانه ويران كسي نشناخت
جسم ترا ، تشريح كردند از براي هم
اما ترا ، اي روح سر گردان! كسي نشناخت
آري ترا اي گريه پوشيده در خنده !
و آرامش آبستن توفان ! كسي نشناخت
زين عشقورزان نسيم و گلشنت ، نشكفت
كاي گردباد بي سر و سامان ! كسي نشناخت
وز دوستداران بزرگ كفر و دينت نيز
اي خود تو هم يزدان و هم شيطان! كسي نشناخت
 
گفتند : اين دون است و آن والا ، ترا ، اما
اي لحظه ديدار جسم و جان ! كسي نشناخت
با حكم مرگت روي سينه ، سالهاي سال
آنجا ، ترا در گوشه يمگان ،  كسي نشناخت
فرياد (( ناي )) ات را و بانگ شكوه هايت را
اي طالع و نام تو ناهمخوان !  كسي نشناخت
بي شك ترا در روز قتل عام نيشابور
با آن دريده سينه عرفان  كسي نشناخت
با جوهر شعر تو ، چون نام تو برنده !
ذات تو را اي جوهر بران  كسي نشناخت
روزي كه مي خواندي: مخور مي محتسب تيز است !
لحن و نوايت را در آن سامان كسي نشناخت
وقتي كه ...

شعر و آواى:
#حسين_منزوى

شبتان بى ملال🥰🙏🏻

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
خط: پوراكبر
#روز_جهانى_صدا خجسته💐
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💖❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین ياور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

جمعه: #مشاهیر

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

همیشه منظر دریا و کوه، روح افزاست
و منظر تو، تلاقی کوه با دریاست

نفس ز عمق تو و قله تو می گیرم
به هرکجا که تو باشی؛ هوای من آنجاست

دقایقی است تو را با من و مرا با تو
نگاه ثانیه ها مات بر دقایق ماست

من و تو آینه ی روبروی هم شده ایم
چقدر این همه با هم یکی شدن زیباست

خوشا به سینه تو سر نهادن و خواندن
که همدلی چو من آنجا گرفته و تنهاست

بدون واسطه همواره دیدمت؛ آری
درون آینه ی روح، جسم ناپیداست

همیشه عشق به جرم نکرده می سوزد
نصیب ما هم از این پس لهیب تهمت هاست

بیا ولی که بخوانیم بی هراس از هم
که همسرایی مرغان عشق بی پرواست

شعر: #محمدعلى_بهمنی فراخور گرامى زادروزش💐 با آرزوى سلامتى براى استاد عزيز 🙏🏻💐

بیست و هفتمین روز از فروردین ماه سال ۱۳۲۱ بود که محمدعلی در دزفول دیده به جهان گشود.
وی نخستین مجموعه شعر خود را پیش از ۳۰ سالگی و با عنوان « باغ لال» منتشر ساخت و پس از آن هم آثار دیگری را مانند « در بی وزنی»، «در فصل عطسه های پیاپی»، «گاهی دلم برای خودم تنگ می‌شود»، «این خانه واژه‌های نسوزی دارد»، «شاعر شنیدنی است»، «خیال که خیس نمی شود» و «نیستان» به دست نشر سپرد.
«من زنده ام هنوز و غزل فکر می‌کنم»، نام یکی دیگر از آثار اوست که نشان می دهد وی تا چه اندازه به غزل، تعلق خاطر دارد و به این قالب شعری پایبند است:
این شاعر برجسته در قالبهای گوناگون شعری به سرایش پرداخته است که البته وجه غالب اشعار او، غزل است:
او در سال ۱۳۷۸ به عنوان غزلسرای نمونه کشور و در سال ۱۳۸۵ نیز به عنوان یکی از چهره های ماندگار شعر معرفی شده است.

ا—··‏​‏​​‏•✦❁💖❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼
درود و
آرزوی
بهترینها....
🌹
به اميد روزى كه بى هراس از عشق بگوييم و جنگ افسانه اى فراموش شده و به تاريخ پيوسته باشد🙏🏻


━•··‏​‏​​‏•✦❁💖❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_هام 🎤🎼🎶🎵🌸🍃

عیدانه ها
رسیده برایم - سبد سبد
گل؟ نه! -
گلایه های خودم از خودم - چه بد !

تبریک های گمشده از سال های پیش
که عطر وعدهای شمارا نمی دهد

ماخولیای ذهن شلوغی که -
مدعی ست : -
از یکهزارو سیصدو -
- بشمار... تا... ابد -
آیینه ای ندیده ام و
بی دلیل نیست -
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود

دیشب
کسی بخواب من آمد - شبیه من
بهتر از آینه -
حرکات مرا بلد!

تا صبح
در حواشی من هی قدم زدو -
تا صبح
در حواشی من هی قدم نزد

برخاستم مصاحب بیمار خود شوم
تختم شبیه بود به تابوت بی جسد

امسال هم
حواس خبرهای مستند -
پرت است و
شهر،-
پُرشده از شایعات (خوب) !

شعر: #محمدعلى_بهمنی فراخور گرامى زادروزش 💐🙏🏻و با آرزوى سلامتى براى شاعر دريا دل سرزمينمون
اجرا: #مريم_رضوى
موسيقى:Green leaves of spring

١٦آوريل #روز_جهانى_صدا 🎤🎧 بر صداپيشگان عزيز خجسته و مبارك 💐

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها🎧🎤🎼🎵🎶🌸🍃

در این زمانه بی هیاهوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست

چگونه شرح دهم، لحظه لحظه خود را
برای این همه ناباور خیال پرست

به شب نشینی خرچنگ های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست

رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند
به پای هرزه علف های باغ کال پرست

رسیده ام به کمالی که جز اناالحق نیست
کمال دار را برای من کمال پرست

هنوزم زنده ام و زنده بودنم خاریست
به تنگ چشمي نامردم زوال پرست

شعر و صداى: #محمدعلی_بهمنی
وجود نازنينش سلامت💐🙏🏻

شبتان شاد 🥰🙏🏻
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
برگردان: وحيد بيداريان

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM