صبح و شعر
🌸🌺#موسيقى_خوب_بشنويم🎧🎼🎶 🎵 #شعر_خوب_بخوانیم رتم و صحرا رتم وه صحرا وه لوه جويي، وه لوه جويي دیم دس مي شست سوزه چش كاوي به صحرا رفتم و به لب جويي رسيدم كه ديدم يه سبزه ي چشم آبي دست و صورتش را مي شست قصه واش كردم سرن ون وه هار سرن ون وه هار و سیل چشش…
#موسيقى_خوب_بشنويم🎧🎼🎶🎵🌸🍃
فراخور گرامى زادروز استاد #رضاسقایی
مانا ياد و نامش💐
https://t.me/sobhosher/3878
@sobhosher
فراخور گرامى زادروز استاد #رضاسقایی
مانا ياد و نامش💐
https://t.me/sobhosher/3878
@sobhosher
Telegram
صبح و شعر
🌸🌺#موسيقى_خوب_بشنويم🎧🎼🎶 🎵
#شعر_خوب_بخوانیم
رتم و صحرا
رتم وه صحرا وه لوه جويي، وه لوه جويي
دیم دس مي شست سوزه چش كاوي
به صحرا رفتم و به لب جويي رسيدم كه
ديدم يه سبزه ي چشم آبي دست و صورتش را مي شست
قصه واش كردم سرن ون وه هار سرن ون وه هار
و سیل چشش…
#شعر_خوب_بخوانیم
رتم و صحرا
رتم وه صحرا وه لوه جويي، وه لوه جويي
دیم دس مي شست سوزه چش كاوي
به صحرا رفتم و به لب جويي رسيدم كه
ديدم يه سبزه ي چشم آبي دست و صورتش را مي شست
قصه واش كردم سرن ون وه هار سرن ون وه هار
و سیل چشش…
━•··•✦❁💖❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
جمعه: #مشاهیر
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
"«خردمندان، کسی را که بر سر گنج نشسته باشد و از دیگران دریوزگی نماید، دانا و فرزانه نمی خوانند...»
📚:پیشگفتار بر دفتر نخست #داستانهای_رستم_پهلوان (#زال_و_رودابه) ، #بنیاد_نیشابور، ۱۳۶۵، رویهٔ ۶
به قلم : استاد فرهيخته زبان و ادبيات باستانى و شاهنامه پژوه #فریدون_جنیدى
فراخور گرامى زادروزش💐 دير و شاد زياد🙏🏻
بنیاد نیشابور
انجمن های آموزشی زبان های پهلوی، اوستایی، فارسی باستان، انجمن شاهنامه خوانی
تلفن تماس: ۸۸۹۶۲۷۸۴
پیوند فرستادن پیام
@bonyadeneyshaboor1358
@bonyad_neyshaboor
كانال رسمى بنياد نيشابور
ا—··•✦❁💖❁✦•··•━
✋🏼
درود و
آرزوی
بهترینها....
🌹
هستى بى كرانه بخشنده است؛ شادمانى و خوشبختى تان بى شمار وافزون
🥰💐
━•··•✦❁💖❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
جمعه: #مشاهیر
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
"«خردمندان، کسی را که بر سر گنج نشسته باشد و از دیگران دریوزگی نماید، دانا و فرزانه نمی خوانند...»
📚:پیشگفتار بر دفتر نخست #داستانهای_رستم_پهلوان (#زال_و_رودابه) ، #بنیاد_نیشابور، ۱۳۶۵، رویهٔ ۶
به قلم : استاد فرهيخته زبان و ادبيات باستانى و شاهنامه پژوه #فریدون_جنیدى
فراخور گرامى زادروزش💐 دير و شاد زياد🙏🏻
بنیاد نیشابور
انجمن های آموزشی زبان های پهلوی، اوستایی، فارسی باستان، انجمن شاهنامه خوانی
تلفن تماس: ۸۸۹۶۲۷۸۴
پیوند فرستادن پیام
@bonyadeneyshaboor1358
@bonyad_neyshaboor
كانال رسمى بنياد نيشابور
ا—··•✦❁💖❁✦•··•━
✋🏼
درود و
آرزوی
بهترینها....
🌹
هستى بى كرانه بخشنده است؛ شادمانى و خوشبختى تان بى شمار وافزون
🥰💐
━•··•✦❁💖❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_هام🎤🎼🎶🎵🍃🌸
تو قرار است بیایی و من
چقدر کار نکرده ریخته روی سرم
باید به شمعدانی های حیاط آب دهم
تا هنگام ورودت به تو لبخند بزنند
روی طاقچه اتاقم
باید گل نرگس بگذارم
عطرش مستت کند
میخواهم موهایم را برایت باز کنم
میدانی چند وقت است این موها روی سرم بسته بود؟
عطر بزنم، پیراهن گلدارم را...
به قلم : #سیما_امیرخانی
My misty morning: موسيقى
اجرا: #مريم_رضوى
@sobhosher
تو قرار است بیایی و من
چقدر کار نکرده ریخته روی سرم
باید به شمعدانی های حیاط آب دهم
تا هنگام ورودت به تو لبخند بزنند
روی طاقچه اتاقم
باید گل نرگس بگذارم
عطرش مستت کند
میخواهم موهایم را برایت باز کنم
میدانی چند وقت است این موها روی سرم بسته بود؟
عطر بزنم، پیراهن گلدارم را...
به قلم : #سیما_امیرخانی
My misty morning: موسيقى
اجرا: #مريم_رضوى
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💖❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
شنبه: #شعرديروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
دور دور گل و ایام نشاط است و بهار
چون توان بود در این وقت ز باران مهجور
رو به راه آر چو مردان و ز سر ساز قدم
ورنه حقا که تو از عقل نباشی معذور
نورم از دیده برفته ست چو یوسف برود
لاجرم دیده يعقوب بماند بی نور
ناامید از کرم حق نتوان بود کمال
ماه پنهان شده را هم برسد وقت ظهور
عاقبت عاقبت کار بخیر انجامد
آخر الأمر مبدل شود این غم به سرور
#كمال_خجندى
سده هشتم
ا—··•✦❁💖❁✦•··•━
✋🏼
درود و
آرزوی
بهترینها....
🌹
هفته اى با شروعى شور انگيز و پايانى دلپسند و نيك داشته باشيد 🙏🏻💐
━•··•✦❁💖❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
شنبه: #شعرديروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
دور دور گل و ایام نشاط است و بهار
چون توان بود در این وقت ز باران مهجور
رو به راه آر چو مردان و ز سر ساز قدم
ورنه حقا که تو از عقل نباشی معذور
نورم از دیده برفته ست چو یوسف برود
لاجرم دیده يعقوب بماند بی نور
ناامید از کرم حق نتوان بود کمال
ماه پنهان شده را هم برسد وقت ظهور
عاقبت عاقبت کار بخیر انجامد
آخر الأمر مبدل شود این غم به سرور
#كمال_خجندى
سده هشتم
ا—··•✦❁💖❁✦•··•━
✋🏼
درود و
آرزوی
بهترینها....
🌹
هفته اى با شروعى شور انگيز و پايانى دلپسند و نيك داشته باشيد 🙏🏻💐
━•··•✦❁💖❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
درود و ادب💐
دوستان خوب و صميمى صبح و شعر پس از پايان يك دور #شاهنامه_خوانی
جناب شهريار قاسمى عزيز كمتر به شاهنامه پرداختيم تا ديروز كه زادروز استاد فريدون جنيدى بود و ديشب در گروه تلگرامى فرهيخنگان ادبيات چالوس جلسه ى پرسش و پاسخى بود با موضوع #شاهنامه؛
اين دو مرا بر آن داشت تا دوباره به تاريخ منظوم سرزمين مان نگاه كنم؛ به همين بهانه بخوانيد و بشنويد پرسش و پاسخى از جلسه ى ديشب را👇👇
ضمن سپاس فراوان از هر دو بزرگوار
پرسش جناب آريا پور فرياد گرامى:
❓سبک خراسانی دارای بینش اساطیری و میهنی است آنهم به ره خردگرایی بر پایه زبان دری.
بینش اساطیری را در چه رویکردهای دانشی از متن شاهنامه، بهتر می شود به کاوش و پژوهش برد؟
تا از این آگاهی رسیدن به شناخت بینش اساطیری جستار هویت خواهی را برای نسل امروز هویدا نمود؟
✅ پاسخ خانم دكتر روحی فر عزيز و گرانقدر به اين پرسش:
@sobhosher
دوستان خوب و صميمى صبح و شعر پس از پايان يك دور #شاهنامه_خوانی
جناب شهريار قاسمى عزيز كمتر به شاهنامه پرداختيم تا ديروز كه زادروز استاد فريدون جنيدى بود و ديشب در گروه تلگرامى فرهيخنگان ادبيات چالوس جلسه ى پرسش و پاسخى بود با موضوع #شاهنامه؛
اين دو مرا بر آن داشت تا دوباره به تاريخ منظوم سرزمين مان نگاه كنم؛ به همين بهانه بخوانيد و بشنويد پرسش و پاسخى از جلسه ى ديشب را👇👇
ضمن سپاس فراوان از هر دو بزرگوار
پرسش جناب آريا پور فرياد گرامى:
❓سبک خراسانی دارای بینش اساطیری و میهنی است آنهم به ره خردگرایی بر پایه زبان دری.
بینش اساطیری را در چه رویکردهای دانشی از متن شاهنامه، بهتر می شود به کاوش و پژوهش برد؟
تا از این آگاهی رسیدن به شناخت بینش اساطیری جستار هویت خواهی را برای نسل امروز هویدا نمود؟
✅ پاسخ خانم دكتر روحی فر عزيز و گرانقدر به اين پرسش:
@sobhosher
Telegram
attach 📎
#سوزنی_به_خویشتن
از #جمشید تا #ضحاک!
دیدگاهی دیگر گون به #شاهنامه
فراز ١
🔹پیش تر، این دریافت از شاهنامه را واکافتیم که شاهان بخش آغازین شاهنامه (پیشدادیان)، «استعاره» و «جاندارپنداشته» ای از یک «روزگار» هستند!
كاویدیم که «جمشید = همزاد تابندگی» نماد یک برش زمانی (برآورد: سیزده هزار سال!) از زندگی نیاکان بر پهنه خاک است که همزاد بود با درخشش پیشرفتهای شگرف نیاکان در راه آسایش و زندگی بهتر!
🔸همچنین این دیدگاه در میان آمد که آنچه که به نام «استوره» می شناسیم، به راستی آمیزه ای است از یک هسته راستین و رخداده که در گذر بازگفتِ سینه به سینه از سدها زادمان(نسل)، با انبوهی از «پندار»ها، «باور»ها، «آرمان»ها، «آرزو»ها و «آرایه»ها درآمیخته و پوشیده شده و افسانهگون به زادمانهای پسین رسیده است!
🔹شاهنامه سرگذشت راستینی است که با چنین پوششی به خداینامه، شاهنامه ابومنصوری و سپس به فردوسی فرزانه و با اعجاز سخن آن بزرگمرد به ما رسیده است!
آن گونه که از شاهنامه بر می آید، نیاکان بدان هنگام که داستانهای سینه به سینه رسیده را باز مینوشتند، بر این باور بودند که،
سر نیکوی ها و دست بدی،
در دانش و کوشش و بخردی،
همه پاک در گردن پادشاست!
اُ زو ویژه پیدا شود کژّ و راست!
🔺این باور که استوار دارنده تخت شاهان بود، همراه با باور به فر ایزدی کیان، شاهان را جایگاهی فرازمینی میبخشید و مردم را از هر نگاه چپ به تخت و تاج باز می داشت!
هم این باور بود که داشتن سپاهی نیرومند برای نگاهبانی تخت و تاج و سرزمین و نیز نهادن «گنج» برای فراهم ساختن هزینههای سپاه را روا می دانست! و بر بنیاد همین باور است که روزگارِ همزادی و هماغوشی با پیشرفتهای درخشان (جمشید) را -که از بنیاد در آن دوران نه جنگی در میان بود و نه نیازی به سپاهیگری(میلیتاریزم) و از بنیاد هنوز آدمی به فلز دست نیافته بود!!- به آرایه ساخت جنگافزار و سپاهیگری میآلاید و گنج نهادن از راه سپاهیگری (تاراج) را می رواید:
نخست، آلت جنگ را دست برد!!
در نام جستن به گُردان سپُرد!!.
به فرّ کَیی نرم کرد آهنا!!
چو خود و زره کرد و چون جوشنا!!
چو خَفتان و چون تیغ و برگُستوان
همه کرد پیدا به روشن رُوان!!
بدین اندرون، سال پنجاه رنج،
ببرد و از این چند بنهاد گنج!
🔻آن کدام «رنج»(=کوشش) است و این کدام «گنج»!!؟؟ این کدام گنج است که با یاری گُردان و با جنگ افزار نهاده شد!؟ جز «چپاول و غارت»!؟
🔹هرآینه این رویدادی نبود که به راستی رخ داد باشد! این پیرایه را باور بازگوکنندگان آن رویدادِ راستین تاریخی برآن بربست!! و هم این باور است که هماره زمینه را برای خودکامگی و چپاول فرمانروایان فراهم ساخته!!
🔸به برداشت نگارنده، این پیرایه تنها یک «باور بازدارنده» و از آنِ روزگار پسین (روزگار بازنوشتن خداینامه) بود و آموزه های روزگار جمشید را باید جدای از این پیرایه واکاوید و بررسید!!
به یاری یزدان، بر خواهیم رسید!
ایدون باد.
نگارنده: #سیروس_حامی
یارینامه : جامعه شناسی خودکامگی - علی رضاقلی
منبع:⬅️ @shahnamehToosi
@sobhosher
از #جمشید تا #ضحاک!
دیدگاهی دیگر گون به #شاهنامه
فراز ١
🔹پیش تر، این دریافت از شاهنامه را واکافتیم که شاهان بخش آغازین شاهنامه (پیشدادیان)، «استعاره» و «جاندارپنداشته» ای از یک «روزگار» هستند!
كاویدیم که «جمشید = همزاد تابندگی» نماد یک برش زمانی (برآورد: سیزده هزار سال!) از زندگی نیاکان بر پهنه خاک است که همزاد بود با درخشش پیشرفتهای شگرف نیاکان در راه آسایش و زندگی بهتر!
🔸همچنین این دیدگاه در میان آمد که آنچه که به نام «استوره» می شناسیم، به راستی آمیزه ای است از یک هسته راستین و رخداده که در گذر بازگفتِ سینه به سینه از سدها زادمان(نسل)، با انبوهی از «پندار»ها، «باور»ها، «آرمان»ها، «آرزو»ها و «آرایه»ها درآمیخته و پوشیده شده و افسانهگون به زادمانهای پسین رسیده است!
🔹شاهنامه سرگذشت راستینی است که با چنین پوششی به خداینامه، شاهنامه ابومنصوری و سپس به فردوسی فرزانه و با اعجاز سخن آن بزرگمرد به ما رسیده است!
آن گونه که از شاهنامه بر می آید، نیاکان بدان هنگام که داستانهای سینه به سینه رسیده را باز مینوشتند، بر این باور بودند که،
سر نیکوی ها و دست بدی،
در دانش و کوشش و بخردی،
همه پاک در گردن پادشاست!
اُ زو ویژه پیدا شود کژّ و راست!
🔺این باور که استوار دارنده تخت شاهان بود، همراه با باور به فر ایزدی کیان، شاهان را جایگاهی فرازمینی میبخشید و مردم را از هر نگاه چپ به تخت و تاج باز می داشت!
هم این باور بود که داشتن سپاهی نیرومند برای نگاهبانی تخت و تاج و سرزمین و نیز نهادن «گنج» برای فراهم ساختن هزینههای سپاه را روا می دانست! و بر بنیاد همین باور است که روزگارِ همزادی و هماغوشی با پیشرفتهای درخشان (جمشید) را -که از بنیاد در آن دوران نه جنگی در میان بود و نه نیازی به سپاهیگری(میلیتاریزم) و از بنیاد هنوز آدمی به فلز دست نیافته بود!!- به آرایه ساخت جنگافزار و سپاهیگری میآلاید و گنج نهادن از راه سپاهیگری (تاراج) را می رواید:
نخست، آلت جنگ را دست برد!!
در نام جستن به گُردان سپُرد!!.
به فرّ کَیی نرم کرد آهنا!!
چو خود و زره کرد و چون جوشنا!!
چو خَفتان و چون تیغ و برگُستوان
همه کرد پیدا به روشن رُوان!!
بدین اندرون، سال پنجاه رنج،
ببرد و از این چند بنهاد گنج!
🔻آن کدام «رنج»(=کوشش) است و این کدام «گنج»!!؟؟ این کدام گنج است که با یاری گُردان و با جنگ افزار نهاده شد!؟ جز «چپاول و غارت»!؟
🔹هرآینه این رویدادی نبود که به راستی رخ داد باشد! این پیرایه را باور بازگوکنندگان آن رویدادِ راستین تاریخی برآن بربست!! و هم این باور است که هماره زمینه را برای خودکامگی و چپاول فرمانروایان فراهم ساخته!!
🔸به برداشت نگارنده، این پیرایه تنها یک «باور بازدارنده» و از آنِ روزگار پسین (روزگار بازنوشتن خداینامه) بود و آموزه های روزگار جمشید را باید جدای از این پیرایه واکاوید و بررسید!!
به یاری یزدان، بر خواهیم رسید!
ایدون باد.
نگارنده: #سیروس_حامی
یارینامه : جامعه شناسی خودکامگی - علی رضاقلی
منبع:⬅️ @shahnamehToosi
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎧🎼🎵🎶🌸🍃
#شعر_خوب_بخوانيم
من خودم رفتنی ام
با غرور بی دلیلت منو آزار نده
به من خسته و بی حوصله . هشدار نده
بذار این سکوت سنگین . به شکستن نرسه
به خودت هم بیش از این زحمت اقرار نده
به خدا . به خدا . من خودم رفتنیم . من خودم رفتنیم
به خدا . به خدا . من خودم رفتنیم
واسه دیگران تو شمعی . واسه من خاموش و غمگین
برای خودی تو دردی . واسه غریبه تسکین
واسه دیگران حقیقت . واسه من عین سرابی
برای همه ستاره . واسه من مثل شهابی
وقت و بی وقت لحظه ها رو به دلم زهر نکن
بیا و این دم آخر صحبت از قهر نکن
به خدا . به خدا . من خودم رفتنیم . من خودم رفتنیم
واسه دیگران تو شمعی . واسه من خاموش و غمگین
برای خودی تو دردی . واسه غریبه تسکین
به خدا . به خدا . من خودم رفتنیم
با غرور بی دلیلت منو آزار نده
به من خسته و بی حوصله . هشدار نده
بذار این سکوت سنگین . به شکستن نرسه
به خودت هم بیش از این زحمت اقرار نده
به خدا . به خدا . من خودم رفتنیم . من خودم رفتنیم
من خودم رفتنیم…
ترانهسرا و آهنگساز: #جهانبخش_پازوکی
تنظيم: مجتبی میرزاده
آواى: بانو #هايده فراخور گرامى زادروزش
مانا ياد و نامش🙏🏻💐
آلبوم خداحافظ
تنور دلتان گرم🥰🙏🏻
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانيم
من خودم رفتنی ام
با غرور بی دلیلت منو آزار نده
به من خسته و بی حوصله . هشدار نده
بذار این سکوت سنگین . به شکستن نرسه
به خودت هم بیش از این زحمت اقرار نده
به خدا . به خدا . من خودم رفتنیم . من خودم رفتنیم
به خدا . به خدا . من خودم رفتنیم
واسه دیگران تو شمعی . واسه من خاموش و غمگین
برای خودی تو دردی . واسه غریبه تسکین
واسه دیگران حقیقت . واسه من عین سرابی
برای همه ستاره . واسه من مثل شهابی
وقت و بی وقت لحظه ها رو به دلم زهر نکن
بیا و این دم آخر صحبت از قهر نکن
به خدا . به خدا . من خودم رفتنیم . من خودم رفتنیم
واسه دیگران تو شمعی . واسه من خاموش و غمگین
برای خودی تو دردی . واسه غریبه تسکین
به خدا . به خدا . من خودم رفتنیم
با غرور بی دلیلت منو آزار نده
به من خسته و بی حوصله . هشدار نده
بذار این سکوت سنگین . به شکستن نرسه
به خودت هم بیش از این زحمت اقرار نده
به خدا . به خدا . من خودم رفتنیم . من خودم رفتنیم
من خودم رفتنیم…
ترانهسرا و آهنگساز: #جهانبخش_پازوکی
تنظيم: مجتبی میرزاده
آواى: بانو #هايده فراخور گرامى زادروزش
مانا ياد و نامش🙏🏻💐
آلبوم خداحافظ
تنور دلتان گرم🥰🙏🏻
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎧🎼🎵🎶🍃🌸
#شعر_خوب_بخوانيم
نگو نگو نمیام نگو نگو نمیام
امید رو پر دادن (دیگه سخته برام)
حالا که دست گلدون به ساقه گل رسیده
حالا که عطر آشتی تو خونمون پیچیده
حالا که خوب می دونی دلم هوا تو کرده
حالا که بغض و کینه پاشو کنار کشیده
نگو نگو نمیام نگو نگو نمیام
امید رو پر دادن دیگه سخته برام
آلاله غنچه کرده کاش بودی و میدیدی
کبوتر بچه کرده کاش بودی و میدیدی
گلها چشم انتظارن تا از در برسی تو
گلها غرق بهارن ...
ترانه
آواى: بانو #هايده فراخور گرامى زادروزش مانا يادو نامش💐🙏🏻
عطر بهار تنيده در تار و پود لحظه هاتان🥰🙏🏻
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانيم
نگو نگو نمیام نگو نگو نمیام
امید رو پر دادن (دیگه سخته برام)
حالا که دست گلدون به ساقه گل رسیده
حالا که عطر آشتی تو خونمون پیچیده
حالا که خوب می دونی دلم هوا تو کرده
حالا که بغض و کینه پاشو کنار کشیده
نگو نگو نمیام نگو نگو نمیام
امید رو پر دادن دیگه سخته برام
آلاله غنچه کرده کاش بودی و میدیدی
کبوتر بچه کرده کاش بودی و میدیدی
گلها چشم انتظارن تا از در برسی تو
گلها غرق بهارن ...
ترانه
و موسيقى: #
جهانبخش_پازوکیتنظیم
: منوچهر چشمآذرآواى: بانو #هايده فراخور گرامى زادروزش مانا يادو نامش💐🙏🏻
عطر بهار تنيده در تار و پود لحظه هاتان🥰🙏🏻
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
*۱ شنبه ها : #شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
خون است دلم برای ایران
جان و تن من فدای ایران!
بهتر ز هزار گونه آوای
در گوش دلم نوای ایران
خوشتر ز صفای باغ ایران
من را به نظر صفای ایران
همچون دم عیسیِ مسیحا
جانبخش بود هوای ایران
افسوس ز ظلم روس منکوس
تشدید شده عزای ایران!
وان دشمن وحشی ستمکار
بردهست همه غذای ایران
وین تفرقه و نفاق اشرار
خسته دل با صفای ایران
گشتهست کنون بسی غم افزای
آن ساحت غمزدای ایران
اینک که وطن شدهست بیمار
دانی چه دهد شفای ایران؟
یکرنگی ملت است و دولت
داروی شفایزای ایران
ایران عزیز را خداییست
امّید کند خدای ایران
از چشم بد شریر حفظش!
تا بیش شود بهای ایران
تا مسکن اجنبیست کشور
حاصل نشود رضای ایران
زیبد که ستودهوار گویی
خون است دلم برای ایران
#منوچهرستوده
بندر انزلی، ششم اسفند ۱۳۲۱
زاده ٢٨تير ١٢٩٢-٢٠فروردين١٣٩٥
گرامى يادش🍃
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼
درود و ادب و ارادت🥰
🌀
يكرنگى و انصاف، دواى درد ملت ماست كه هيچ قدرتى تحريمش نميكند مگر خود ما!
حال دلتون خوب💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
🔹 یکشنبه
🔹 ۲۲ فروردین ۱۴۰۰ ش
🔹 ۲۸ شعبان ۱۴۴۲ ق
🔹 ۱۱ آوریل ۲۰۲۱م
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
*۱ شنبه ها : #شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
خون است دلم برای ایران
جان و تن من فدای ایران!
بهتر ز هزار گونه آوای
در گوش دلم نوای ایران
خوشتر ز صفای باغ ایران
من را به نظر صفای ایران
همچون دم عیسیِ مسیحا
جانبخش بود هوای ایران
افسوس ز ظلم روس منکوس
تشدید شده عزای ایران!
وان دشمن وحشی ستمکار
بردهست همه غذای ایران
وین تفرقه و نفاق اشرار
خسته دل با صفای ایران
گشتهست کنون بسی غم افزای
آن ساحت غمزدای ایران
اینک که وطن شدهست بیمار
دانی چه دهد شفای ایران؟
یکرنگی ملت است و دولت
داروی شفایزای ایران
ایران عزیز را خداییست
امّید کند خدای ایران
از چشم بد شریر حفظش!
تا بیش شود بهای ایران
تا مسکن اجنبیست کشور
حاصل نشود رضای ایران
زیبد که ستودهوار گویی
خون است دلم برای ایران
#منوچهرستوده
بندر انزلی، ششم اسفند ۱۳۲۱
زاده ٢٨تير ١٢٩٢-٢٠فروردين١٣٩٥
گرامى يادش🍃
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼
درود و ادب و ارادت🥰
🌀
يكرنگى و انصاف، دواى درد ملت ماست كه هيچ قدرتى تحريمش نميكند مگر خود ما!
حال دلتون خوب💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
🔹 یکشنبه
🔹 ۲۲ فروردین ۱۴۰۰ ش
🔹 ۲۸ شعبان ۱۴۴۲ ق
🔹 ۱۱ آوریل ۲۰۲۱م
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
صبح و شعر
#سوزنی_به_خویشتن از #جمشید تا #ضحاک! دیدگاهی دیگر گون به #شاهنامه فراز ١ 🔹پیش تر، این دریافت از شاهنامه را واکافتیم که شاهان بخش آغازین شاهنامه (پیشدادیان)، «استعاره» و «جاندارپنداشته» ای از یک «روزگار» هستند! كاویدیم که «جمشید = همزاد تابندگی» نماد…
.
#سوزنی_به_خویشتن
از #جمشید تا #ضحاک!
دیدگاهی دیگر گون به #شاهنامه
فراز ٢- مایهخوری و رکود
🔹در فراز پیشین، گفته آمد که داستانهای شاهنامه برآمده از یک #هسته_کوچک_راستین_تاریخی است که هزاران سال سینه به سینه بازگو و با انبوهی از پیرایهها که در این رهگذر پذیرفته؛ در ناخودآگاه گروهی نیاکان نهادینه شده و با همین انبوه پیرایهها در خداینامه و پس آنگه در شاهنامه بازتاب یافته!
🔸یکی از پذیرفتههای ناخودآگاه گروهی مردم، رواییِ تاراجگری و سپاهیگری پادشاهان بود!
آغاز پادشاهی جمشید با سپاهیگری و تاراج برایِ نهادن گنج، نمودِآشکارِ این پندار و این پیرایه داستان است!
❌این پیرایه را پنداری بازدارنده دانستیم که بخشی از داستان و بخشی از تاریخ شناخته شد!(ن.ک. فراز١)
✅ روزگار همزاد و همراه درخشش پیشرفت(جمشید)، همراه با اقتصاد نهادگرا و مایه آفرینش(خلاقیت) بود و نهادهای چهارگانه هستی یافتند،
از این هر یَکی را یکی پایگاه،
سَزاوار بگزید و بنمود راه!
که تا هرکس اندازه خویش را،
ببینند و دانند کم بیش را!
🔅این نهادگرایی و شناخت اندازهها(حدود، قانون)، زمینه ساز پیشرفتهای درخشان مردمان در «رشتن و بافتن» و «جامه دوختن» و « شستن و پلشت بری» و «کار گل» و «کامجویی» و «کاربری بوی خوش» و «پزشکی و درمان» و «دریانوردی» و «شادخواری» و «خنیاگری» و... گردید!
همه این پیشرفتها با «جاندار انگاریِ» روزگاری که «جمشید=همزاد درخشش» نامیده و انگاشته شد، همراه بود!
🔹این «شاه» نیز همچون فرمانروایان دیگر در برابر کشش درون به رنج کمتر و بهره بیشتر، تاب نیاورد و فزونخواهی پیشه کرد و جهان (کنایه از دهشهای ایزدی) را همه از آن خویش خواست!
🔺این همان چیزی است که در اقتصاد(و نیز سیاست) امروز «انحصار» خوانده می شود!
🔻فزونخواهی و انحصار، انگیزهها را خفه می سازد، اقتصاد را از آفرینش و پیشرفت باز می دارد، تولید را میکاهد، و «افزونی تولید بر مصرف» را که خمیرمایه «رشد اقتصادی» است، از میان میبرد و به زبان امروز، «رکود» میآفریند! این «رکود» است که گرسنگی و نارضایتی مردم را در پی دارد و جامعهای که در چنبره رکود و نومیدی گروهی مردم گرفتار شد، انجامی جز فروپاشی ندارد!
و.....
▫️جمشید فرو پاشید!
🔺آنچه که پیامدهای این فروپاشی را پابرجا ساخت،
نبود ساختارهای اجتماعی و سازوکارهای مردمی بود در کنار ساختار سیاسی و باور همگانی به «اصلاحات از بالا»!!
🔻برآیند چنین باوری این بود که «باید کسی(شاهی) دیگر بیاید و کشور را درست کند»!!!
سازوكارهازمانی که نیروی مردم را باور ندارد و به جای ارزشافزایی(value adding) به اقتصاد «منابع محور» و «مصرف گرا» میگراید، باوری جز این ندارد که:
شهر خالی است ز عشاق، بود کز طرفی،
دستی از غیب برون آید و کاری بکند!!
«حافظ»
🔺گرایش همیشگی به حذف #خودکامه (نه #خودکامگی!) و این باور که به گفته حافظ،
«طلب از سایۀ میمون همایی بکنیم»،
جز راهجویی از چاله به چاه نبوده و نیست!! این همان راهی است که روزگار جمشید را به ضحاک راه برد!
سخن دنبال خواهد شد! به یاری یزدان.
نگارنده: #سیروس_حامی
یارینامه : جامعه شناسی خودکامگی - علی رضاقلی
@ShahnamehToosi
@sobhosher
#سوزنی_به_خویشتن
از #جمشید تا #ضحاک!
دیدگاهی دیگر گون به #شاهنامه
فراز ٢- مایهخوری و رکود
🔹در فراز پیشین، گفته آمد که داستانهای شاهنامه برآمده از یک #هسته_کوچک_راستین_تاریخی است که هزاران سال سینه به سینه بازگو و با انبوهی از پیرایهها که در این رهگذر پذیرفته؛ در ناخودآگاه گروهی نیاکان نهادینه شده و با همین انبوه پیرایهها در خداینامه و پس آنگه در شاهنامه بازتاب یافته!
🔸یکی از پذیرفتههای ناخودآگاه گروهی مردم، رواییِ تاراجگری و سپاهیگری پادشاهان بود!
آغاز پادشاهی جمشید با سپاهیگری و تاراج برایِ نهادن گنج، نمودِآشکارِ این پندار و این پیرایه داستان است!
❌این پیرایه را پنداری بازدارنده دانستیم که بخشی از داستان و بخشی از تاریخ شناخته شد!(ن.ک. فراز١)
✅ روزگار همزاد و همراه درخشش پیشرفت(جمشید)، همراه با اقتصاد نهادگرا و مایه آفرینش(خلاقیت) بود و نهادهای چهارگانه هستی یافتند،
از این هر یَکی را یکی پایگاه،
سَزاوار بگزید و بنمود راه!
که تا هرکس اندازه خویش را،
ببینند و دانند کم بیش را!
🔅این نهادگرایی و شناخت اندازهها(حدود، قانون)، زمینه ساز پیشرفتهای درخشان مردمان در «رشتن و بافتن» و «جامه دوختن» و « شستن و پلشت بری» و «کار گل» و «کامجویی» و «کاربری بوی خوش» و «پزشکی و درمان» و «دریانوردی» و «شادخواری» و «خنیاگری» و... گردید!
همه این پیشرفتها با «جاندار انگاریِ» روزگاری که «جمشید=همزاد درخشش» نامیده و انگاشته شد، همراه بود!
🔹این «شاه» نیز همچون فرمانروایان دیگر در برابر کشش درون به رنج کمتر و بهره بیشتر، تاب نیاورد و فزونخواهی پیشه کرد و جهان (کنایه از دهشهای ایزدی) را همه از آن خویش خواست!
🔺این همان چیزی است که در اقتصاد(و نیز سیاست) امروز «انحصار» خوانده می شود!
🔻فزونخواهی و انحصار، انگیزهها را خفه می سازد، اقتصاد را از آفرینش و پیشرفت باز می دارد، تولید را میکاهد، و «افزونی تولید بر مصرف» را که خمیرمایه «رشد اقتصادی» است، از میان میبرد و به زبان امروز، «رکود» میآفریند! این «رکود» است که گرسنگی و نارضایتی مردم را در پی دارد و جامعهای که در چنبره رکود و نومیدی گروهی مردم گرفتار شد، انجامی جز فروپاشی ندارد!
و.....
▫️جمشید فرو پاشید!
🔺آنچه که پیامدهای این فروپاشی را پابرجا ساخت،
نبود ساختارهای اجتماعی و سازوکارهای مردمی بود در کنار ساختار سیاسی و باور همگانی به «اصلاحات از بالا»!!
🔻برآیند چنین باوری این بود که «باید کسی(شاهی) دیگر بیاید و کشور را درست کند»!!!
سازوكارهازمانی که نیروی مردم را باور ندارد و به جای ارزشافزایی(value adding) به اقتصاد «منابع محور» و «مصرف گرا» میگراید، باوری جز این ندارد که:
شهر خالی است ز عشاق، بود کز طرفی،
دستی از غیب برون آید و کاری بکند!!
«حافظ»
🔺گرایش همیشگی به حذف #خودکامه (نه #خودکامگی!) و این باور که به گفته حافظ،
«طلب از سایۀ میمون همایی بکنیم»،
جز راهجویی از چاله به چاه نبوده و نیست!! این همان راهی است که روزگار جمشید را به ضحاک راه برد!
سخن دنبال خواهد شد! به یاری یزدان.
نگارنده: #سیروس_حامی
یارینامه : جامعه شناسی خودکامگی - علی رضاقلی
@ShahnamehToosi
@sobhosher
مَثَلهای #کرونایی
🔅اگه نزدهیم واکسنِ گرون، دیدهیم دستِ دیگرون.
🔅با یه دوز واکسیناسیون نمیشه.
🔅دوزِ واکسنِ پیشکشیو نمیشمارن.
🔅کرونا آخرش خوشه.
🔅کرونای انگلیسی به کرونای آفریقایی میگه روت سیاه.
🔅واکسنی که عوارض داره گِله نداره.
🔅واکسیناسیون که دیر شد، چه یه ماه چه صد ماه.
🔅هرکی واکسن میزنه، پای عوارضش هم میشینه.
🔅یه دوز واکسن چهقدر عوارض داره.
🔅یه فایزر به خودت بزن، یه اسپوتنیک به دیگران.
یکشنبه ۱۴۰۰/۱/۲۲
از گزين گويه ها
@sobhosher
🔅اگه نزدهیم واکسنِ گرون، دیدهیم دستِ دیگرون.
🔅با یه دوز واکسیناسیون نمیشه.
🔅دوزِ واکسنِ پیشکشیو نمیشمارن.
🔅کرونا آخرش خوشه.
🔅کرونای انگلیسی به کرونای آفریقایی میگه روت سیاه.
🔅واکسنی که عوارض داره گِله نداره.
🔅واکسیناسیون که دیر شد، چه یه ماه چه صد ماه.
🔅هرکی واکسن میزنه، پای عوارضش هم میشینه.
🔅یه دوز واکسن چهقدر عوارض داره.
🔅یه فایزر به خودت بزن، یه اسپوتنیک به دیگران.
یکشنبه ۱۴۰۰/۱/۲۲
از گزين گويه ها
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎧🎼🎶🎵🌸🍃
#شعر_خوب_بخوانيم
«گورنبشته»
دیواری که پیامبران بر آن نگاشتند
دارد از درزهایش میشکافد
آفتاب بر آلات مرگ به روشنی میدرخشد
آنگاه که هر آدمی به دو نیم میشود با کابوسها و با رویاها
هیچکس تاج افتخار نخواهد گذاشت
آنگاه که سکوت فریادها را به قعر میکشد
سردرگمی گورنبشته من خواهد بود
همچنان که در راهی پر خار و خس سینه خیز خود را میکشم
اگر به مقصد برسیم همگی میتوانیم بنشینیم و بخندیم
اما میهراسم که فردا گریان باشم
هراسم همه از فرداست که گریان باشم
میان دروازههای پولادین ازل و ابد
بذر زمان پاشیده شد
و آبیاری شد با کردار آنان
همانان که آگاهند و آنان که تشخیص میدهند
آگاهی دوستی مرگبار است
آنگاه که کسی قانونی وضع نمیکند
دریافتم که سرنوشت تمام انسانها
در دستان احمقهاست
"Epitaph"
The wall on which the prophets wrote
Is cracking at the seams
Upon the instruments of death
The sunlight brightly gleams
When every man is torn apart
With nightmares and with dreams
Will no one lay the laurel wreath
When silence drowns the screams
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying
Yes I fear tomorrow I'll be crying
Between the iron gates of fate
The seeds of time were sown
And watered by the deeds of those
Who know and who are known
Knowledge is a deadly friend
When no one sets the rules
The fate of all mankind I see
Is in the hands of fools
#میثم_مظاهری | #محمد_سرو | #مانی_مظاهری
موسيقى: King Crimson
Epitaph (
گردش روزگار به كامتان🥰💐
@Sobhosher
#شعر_خوب_بخوانيم
«گورنبشته»
دیواری که پیامبران بر آن نگاشتند
دارد از درزهایش میشکافد
آفتاب بر آلات مرگ به روشنی میدرخشد
آنگاه که هر آدمی به دو نیم میشود با کابوسها و با رویاها
هیچکس تاج افتخار نخواهد گذاشت
آنگاه که سکوت فریادها را به قعر میکشد
سردرگمی گورنبشته من خواهد بود
همچنان که در راهی پر خار و خس سینه خیز خود را میکشم
اگر به مقصد برسیم همگی میتوانیم بنشینیم و بخندیم
اما میهراسم که فردا گریان باشم
هراسم همه از فرداست که گریان باشم
میان دروازههای پولادین ازل و ابد
بذر زمان پاشیده شد
و آبیاری شد با کردار آنان
همانان که آگاهند و آنان که تشخیص میدهند
آگاهی دوستی مرگبار است
آنگاه که کسی قانونی وضع نمیکند
دریافتم که سرنوشت تمام انسانها
در دستان احمقهاست
"Epitaph"
The wall on which the prophets wrote
Is cracking at the seams
Upon the instruments of death
The sunlight brightly gleams
When every man is torn apart
With nightmares and with dreams
Will no one lay the laurel wreath
When silence drowns the screams
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying
Yes I fear tomorrow I'll be crying
Between the iron gates of fate
The seeds of time were sown
And watered by the deeds of those
Who know and who are known
Knowledge is a deadly friend
When no one sets the rules
The fate of all mankind I see
Is in the hands of fools
برگردان
:#میثم_مظاهری | #محمد_سرو | #مانی_مظاهری
موسيقى: King Crimson
Epitaph (
1969
)گردش روزگار به كامتان🥰💐
@Sobhosher
Telegram
attach 📎