Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎶🎵🌺🍃
#شعرخوب_بخوانیم
سراب آرزو
منم چو چشمه ی سرابم
چو نقش آرزو بر آبم
همچو قصه و فسانه ام
بلرزدم دل از نسیمی
به بحر زندگی حبابم
در زمانه بی نشانه ام
آرزو آرزو ای سراب بی کران
ای امید بی نشان
ای که شعله های تو آتشم زند به جان عشق من بود گناه من
منم عاشق منم رسوا بار غم به دل نشسته ای
منم عاشق منم شیدا مرغ بال و پر شکسته ای
چرا از ما تو ای زیبا رشته ی الفت گسسته ای
نمیپرسی ز حال ما فارغ از این جان خسته ای
جز به دل مشتاقان غم خانه نمیسازد
وانکه ندارد سوزی دیوانه نمیسازد
سوز دل بود گواه من
منم عاشق منم رسوا بار غم به دل نشسته ای
منم عاشق منم شیدا مرغ بال و پر شکسته ای
چرا از ما تو ای زیبا رشته ی الفت گسسته ای
نمیپرسی ز حال ما فارغ از این جان خسته ای
شعر: #بیژن_ترقی
آهنگ: #پرویزیاحقی
آواى: #مرضیه
شبتان از شادى سرشار🥰💐
@sobhosher
#شعرخوب_بخوانیم
سراب آرزو
منم چو چشمه ی سرابم
چو نقش آرزو بر آبم
همچو قصه و فسانه ام
بلرزدم دل از نسیمی
به بحر زندگی حبابم
در زمانه بی نشانه ام
آرزو آرزو ای سراب بی کران
ای امید بی نشان
ای که شعله های تو آتشم زند به جان عشق من بود گناه من
منم عاشق منم رسوا بار غم به دل نشسته ای
منم عاشق منم شیدا مرغ بال و پر شکسته ای
چرا از ما تو ای زیبا رشته ی الفت گسسته ای
نمیپرسی ز حال ما فارغ از این جان خسته ای
جز به دل مشتاقان غم خانه نمیسازد
وانکه ندارد سوزی دیوانه نمیسازد
سوز دل بود گواه من
منم عاشق منم رسوا بار غم به دل نشسته ای
منم عاشق منم شیدا مرغ بال و پر شکسته ای
چرا از ما تو ای زیبا رشته ی الفت گسسته ای
نمیپرسی ز حال ما فارغ از این جان خسته ای
شعر: #بیژن_ترقی
آهنگ: #پرویزیاحقی
آواى: #مرضیه
شبتان از شادى سرشار🥰💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🍃🌺 #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی
بزم نوشين روان ٧
آوای: استاد #شهریار_قاسمى
💐
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی
بزم نوشين روان ٧
آوای: استاد #شهریار_قاسمى
💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
صبح و شعر
📚درباره آنانكه #نوشتن را زيسته اند يا زيستن را نوشته اند. ۶ وسیله جادویی #الیف_شافاک 🔺٥- انگشترهای نقره اهمیت #جزئیات را نشان میدهند. بیشترِ اوقات سیاه میپوشم؛ لباسهایم معمولا ساده و بیپیرایهاند. اما عاشق زیورآلاتم، مخصوصا انگشتر. انگشتر باید بزرگ…
📚درباره آنانكه #نوشتن را زيسته اند يا زيستن را نوشته اند.
۶ وسیله جادویی #الیف_شافاک
🔻٦-اشعار مولوی مرا با معنویت آشنا کردند
من در استراسبورگ به دنیا آمدم و در آنکارا، مادرید، کلن و استانبول زندگی کردهام. یکی از مشکلات خانهبهدوشی این است که نمیتوانی کلِ کتابخانهات را نگه داری. هر وقت که نقل مکان میکنم، باید در مورد چیزهایی که میخواهم با خودم ببرم دقیق فکر کنم. اما چند کتاب همیشه همراهم هستند، و شاخصترینشان گزیده اشعار مولوی است. اولین بار وقتی آن اشعار را خواندم
که در آنکارا دانشجو بودم. به تعبیری مسیر زندگی مرا تغییر داد. من مشغول تحصیل در زمینه علم بودم و در خانوادهای مذهبی هم بزرگ نشده بودم، به رغم اینکه مادربزرگم بسیار سنتی بود.
آدم معتقدی نیستم، اما اشعار مولوی، که رگههایی از اسلام، یهودیت، مسیحیت و عرفان دارد، این جهان را به روی من گشود.
سرانجام یکی از منابع الهام یکی از رمانهای من، چهل قاعده عشق، شد.
🔻مرتب به کتاب مولوی رجوع میکنم، چرا که میتوان آن را به شیوههای متفاوتی خواند: از اول به آخر، از آخر به اول، خواندن را از صفحهای اتفاقی شروع کرد و دوباره در صفحهای اتفاقی تمامش کرد. کتابی است با درهای فراوان و دهلیزهای بسیار.
@sobhosher
۶ وسیله جادویی #الیف_شافاک
🔻٦-اشعار مولوی مرا با معنویت آشنا کردند
من در استراسبورگ به دنیا آمدم و در آنکارا، مادرید، کلن و استانبول زندگی کردهام. یکی از مشکلات خانهبهدوشی این است که نمیتوانی کلِ کتابخانهات را نگه داری. هر وقت که نقل مکان میکنم، باید در مورد چیزهایی که میخواهم با خودم ببرم دقیق فکر کنم. اما چند کتاب همیشه همراهم هستند، و شاخصترینشان گزیده اشعار مولوی است. اولین بار وقتی آن اشعار را خواندم
که در آنکارا دانشجو بودم. به تعبیری مسیر زندگی مرا تغییر داد. من مشغول تحصیل در زمینه علم بودم و در خانوادهای مذهبی هم بزرگ نشده بودم، به رغم اینکه مادربزرگم بسیار سنتی بود.
آدم معتقدی نیستم، اما اشعار مولوی، که رگههایی از اسلام، یهودیت، مسیحیت و عرفان دارد، این جهان را به روی من گشود.
سرانجام یکی از منابع الهام یکی از رمانهای من، چهل قاعده عشق، شد.
🔻مرتب به کتاب مولوی رجوع میکنم، چرا که میتوان آن را به شیوههای متفاوتی خواند: از اول به آخر، از آخر به اول، خواندن را از صفحهای اتفاقی شروع کرد و دوباره در صفحهای اتفاقی تمامش کرد. کتابی است با درهای فراوان و دهلیزهای بسیار.
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#شعرخوب_بخوانیم 🎧🎼🎶🎵🌺🍃
زيبا
هنوز عشق
در حول و حوش چشم تو مي چرخد
از من مگير چشم
دست مرا بگير و کوچه هاي محبت را
با من بگرد
يادم بده چگونه بخوانم
تا عشق در تمامي دل ها معنا شود
يادم بده چگونه نگاهت کنم که تردى بالايت
در تندباد عشق نلرزد...
شعر: #محمدرضا_عبدالملکيان
صدای #خسرو_شکیبایی
از آلبوم مهربانى
خوشى هاتان بلند بالا تر از شبهاى تابستون 🥰💐
منبع ⬅️ كانال خوب ادبیات، فرهنگ و هنر
@ziafatedoost
@sobhosher
زيبا
هنوز عشق
در حول و حوش چشم تو مي چرخد
از من مگير چشم
دست مرا بگير و کوچه هاي محبت را
با من بگرد
يادم بده چگونه بخوانم
تا عشق در تمامي دل ها معنا شود
يادم بده چگونه نگاهت کنم که تردى بالايت
در تندباد عشق نلرزد...
شعر: #محمدرضا_عبدالملکيان
صدای #خسرو_شکیبایی
از آلبوم مهربانى
خوشى هاتان بلند بالا تر از شبهاى تابستون 🥰💐
منبع ⬅️ كانال خوب ادبیات، فرهنگ و هنر
@ziafatedoost
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎶🌺🎵🍃
#شعرخوب_بخوانیم
مرغ چمن
ز که رو ای مرغ چمن
نگشایی لب به سخن
سپری شد بهمن و دی
به چمن شو نغمه فکن
چون روی مه رویان
شد روی بستانها
آتش زن بر دلها
شور افکن در جانها
ز که رو ای مرغ چمن
نگشایی لب به سخن
سپری شد بهمن و دی
به چمن شو نغمه فکن
چون روی مه رویان
شد روی بستانها
آتش زن بر دلها
شور افکن در جانها
به گلستانها . . .
آواى : #ليلی_قوانلو معروف به غزال، در سال ۱۳۰۶ در تهران به دنیا آمد. ۲۴ ساله بود كه به راديو رفت و تا پايان عمر كوتاهش ۱۰۶ ترانه خواند و ضبط كرد كه بسياری از آنها نقل مجلسها و بزمها و خانهها بودند. "ليلی قشنگه"، "كيه كيه در ميزنه" و "يک حمومی من بسازم" از آن جملهاند.
صدای غزال شبیه #مرضيه بود و برخی اين دو را يكی میپنداشتند اما مرضيه در آن دوره بيشتر آواز میخواند و غزال ترانه.
شبتون دلكش و ناب 💐🥰
@sobhosher
#شعرخوب_بخوانیم
مرغ چمن
ز که رو ای مرغ چمن
نگشایی لب به سخن
سپری شد بهمن و دی
به چمن شو نغمه فکن
چون روی مه رویان
شد روی بستانها
آتش زن بر دلها
شور افکن در جانها
ز که رو ای مرغ چمن
نگشایی لب به سخن
سپری شد بهمن و دی
به چمن شو نغمه فکن
چون روی مه رویان
شد روی بستانها
آتش زن بر دلها
شور افکن در جانها
به گلستانها . . .
آواى : #ليلی_قوانلو معروف به غزال، در سال ۱۳۰۶ در تهران به دنیا آمد. ۲۴ ساله بود كه به راديو رفت و تا پايان عمر كوتاهش ۱۰۶ ترانه خواند و ضبط كرد كه بسياری از آنها نقل مجلسها و بزمها و خانهها بودند. "ليلی قشنگه"، "كيه كيه در ميزنه" و "يک حمومی من بسازم" از آن جملهاند.
صدای غزال شبیه #مرضيه بود و برخی اين دو را يكی میپنداشتند اما مرضيه در آن دوره بيشتر آواز میخواند و غزال ترانه.
شبتون دلكش و ناب 💐🥰
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🍃🌺 #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی
داستان مهبود دستور* نوشين روان
آوای: استاد #شهریار_قاسمى
پ.نوشت: دستور=وزير
💐
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی
داستان مهبود دستور* نوشين روان
آوای: استاد #شهریار_قاسمى
پ.نوشت: دستور=وزير
💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
📚آنچه بزرگترین نویسندگان و شاعران دنیا #روزانه انجام میدادند.
🔹نویسندگی نیازمند شرایط خاصی است و نویسندگان چیرهدست دنیا کارهای عجیب و جالبی را روزانه انجام میدادند تا بتوانند از پس #نوشتن بزرگترین اثرهای ادبی برآیند.
🔺#جین_آستن
بدون شک اگر اهل خواندن آثار کلاسیک باشید #جین_آستن را میشناسید، این نویسنده معروف قرن هجده و نوزدهم میلادی که در انگلستان زندگی میکرد با آثار خود توانست دنیا را تکان دهد و از نوجوانی شروع به قلمفرسایی و نگارش کرد تا اینکه دستآخر به نویسندهای جهانی تبدیل شد که آثارش هنوز هم مخاطبین زیادی دارند.
نویسنده رمان معروف #غرور_و_تعصب رسم داشت صبحها راس ساعت ۹ مدتی پیانو بنوازد و سپس به اتاقش میرفت و شروع به نوشتن میکرد. در عصری که آستن زندگی میکرد خانهداری و رسیدگی به امور منزل از اهمیتهایی بود که از بانوان انتظار میرفت در نتیجه وظیفه آماده کردن صبحانه نیز بر عهده آستن بود.
گفته میشود اگر در حین نوشتن به ناگاه مهمانی سرزده از راه میرسید، جین نوشتههای خود را از دید مهمان مخفی میکرد و در کنار خواهرانش به دوخت و دوز که عادت بانوان آن دوره بود مشغول میشد.
ادامه دارد ...
@sobhosher
🔹نویسندگی نیازمند شرایط خاصی است و نویسندگان چیرهدست دنیا کارهای عجیب و جالبی را روزانه انجام میدادند تا بتوانند از پس #نوشتن بزرگترین اثرهای ادبی برآیند.
🔺#جین_آستن
بدون شک اگر اهل خواندن آثار کلاسیک باشید #جین_آستن را میشناسید، این نویسنده معروف قرن هجده و نوزدهم میلادی که در انگلستان زندگی میکرد با آثار خود توانست دنیا را تکان دهد و از نوجوانی شروع به قلمفرسایی و نگارش کرد تا اینکه دستآخر به نویسندهای جهانی تبدیل شد که آثارش هنوز هم مخاطبین زیادی دارند.
نویسنده رمان معروف #غرور_و_تعصب رسم داشت صبحها راس ساعت ۹ مدتی پیانو بنوازد و سپس به اتاقش میرفت و شروع به نوشتن میکرد. در عصری که آستن زندگی میکرد خانهداری و رسیدگی به امور منزل از اهمیتهایی بود که از بانوان انتظار میرفت در نتیجه وظیفه آماده کردن صبحانه نیز بر عهده آستن بود.
گفته میشود اگر در حین نوشتن به ناگاه مهمانی سرزده از راه میرسید، جین نوشتههای خود را از دید مهمان مخفی میکرد و در کنار خواهرانش به دوخت و دوز که عادت بانوان آن دوره بود مشغول میشد.
ادامه دارد ...
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎶🎵🌺🍃
#شعرخوب_بخوانیم
Lost Boys Calling
فریاد پسران از دست رفته
Come, hold me now, I am not gone
I would not leave you here alone
In this dead calm beneath the waves
I can still hear those lost boys calling
بیا و همین حالا نگهم دار، من هنوز نرفتم
من دلم نمیخواد اینجا تنهات بذارم
توی این سکون آرام زیر امواج
من هنوزم صدای فریاد اون پسرایی رو که از دست رفتن میشنوم
You could not speak, you were afraid
To take the risk of being left again
And so you tipped your hat and waved and then
You turned back up the gangway of that steel tomb again
تو نمیتونستی حرفی بزنی، میترسیدی
ریسک کنی و دوباره جا بمونی
پس کلاهتو با افتخار میزون کردی و دست تکون دادی و بعد
دوباره از پلههای آهنی به اون آرامگاه پولادین برگشتی
And in Mott street in July
When I hear those seabirds cry
I hold the child, the child in the man
The child that we leave behind
ماه ژوئیه توی خیابان مات نیویورک
وقتی که صدای مرغای دریایی رو میشنوم
به کودک میرسم، اون کودکِ مرد شده
اون کودک که پشت سر گذاشتیمش
The spotlight fades, the boys disband
The final notes lie mute upon the sand
And in the silence of the grave
I can still hear those lost boys calling
نورافکن رو به خاموشی، پسرا متفرق،
آخرین نتها گنگ و بیصدا روی ماسهی ساحل افتادن
توی سکوت قبر
هنوزم فریاد اون پسرای از دست رفته رو میشنوم
We left them there when they were young
The men were gone until the west was won
And now there's nothing left but time to kill
You never took us fishin' dad and now you never will
ما اونجا(پشت سر) گذاشتیمشون وقتی که جوان بودن
اون مردها رفتن تا غرب پیروز بشه
حالا دیگه هیچی برامون نمونده به جز علافی و وقتکشی
پدر تو هیچوقت ما رو واسه ماهیگیری نبردی و دیگه هم نمیبری
Songwriters: Ennio Morricone & Roger Waters؛The Legend of 1900؛فيلم
برگردان: #محمد_سرو
موسيقى:#انيوموريكونه
گرامى داشت ياداو💐 كه "موتسارت موسیقی فیلم" بود و امروز
آخرین نتهايش
روی ماسهی ساحل افتادند
در سکوت ..»
۱۰ نوامبر ۱۹۲۸ _ ۶ ژوئیه ۲۰۲۰🏴
شبتان پرستاره🥰💐
@sobhosher
#شعرخوب_بخوانیم
Lost Boys Calling
فریاد پسران از دست رفته
Come, hold me now, I am not gone
I would not leave you here alone
In this dead calm beneath the waves
I can still hear those lost boys calling
بیا و همین حالا نگهم دار، من هنوز نرفتم
من دلم نمیخواد اینجا تنهات بذارم
توی این سکون آرام زیر امواج
من هنوزم صدای فریاد اون پسرایی رو که از دست رفتن میشنوم
You could not speak, you were afraid
To take the risk of being left again
And so you tipped your hat and waved and then
You turned back up the gangway of that steel tomb again
تو نمیتونستی حرفی بزنی، میترسیدی
ریسک کنی و دوباره جا بمونی
پس کلاهتو با افتخار میزون کردی و دست تکون دادی و بعد
دوباره از پلههای آهنی به اون آرامگاه پولادین برگشتی
And in Mott street in July
When I hear those seabirds cry
I hold the child, the child in the man
The child that we leave behind
ماه ژوئیه توی خیابان مات نیویورک
وقتی که صدای مرغای دریایی رو میشنوم
به کودک میرسم، اون کودکِ مرد شده
اون کودک که پشت سر گذاشتیمش
The spotlight fades, the boys disband
The final notes lie mute upon the sand
And in the silence of the grave
I can still hear those lost boys calling
نورافکن رو به خاموشی، پسرا متفرق،
آخرین نتها گنگ و بیصدا روی ماسهی ساحل افتادن
توی سکوت قبر
هنوزم فریاد اون پسرای از دست رفته رو میشنوم
We left them there when they were young
The men were gone until the west was won
And now there's nothing left but time to kill
You never took us fishin' dad and now you never will
ما اونجا(پشت سر) گذاشتیمشون وقتی که جوان بودن
اون مردها رفتن تا غرب پیروز بشه
حالا دیگه هیچی برامون نمونده به جز علافی و وقتکشی
پدر تو هیچوقت ما رو واسه ماهیگیری نبردی و دیگه هم نمیبری
Songwriters: Ennio Morricone & Roger Waters؛The Legend of 1900؛فيلم
برگردان: #محمد_سرو
موسيقى:#انيوموريكونه
گرامى داشت ياداو💐 كه "موتسارت موسیقی فیلم" بود و امروز
آخرین نتهايش
روی ماسهی ساحل افتادند
در سکوت ..»
۱۰ نوامبر ۱۹۲۸ _ ۶ ژوئیه ۲۰۲۰🏴
شبتان پرستاره🥰💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🍃🌺 #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی
آشكار شدن افسون زروان و يهودى
آوای: استاد #شهریار_قاسمى
💐
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی
آشكار شدن افسون زروان و يهودى
آوای: استاد #شهریار_قاسمى
💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
صبح و شعر
📚آنچه بزرگترین نویسندگان و شاعران دنیا #روزانه انجام میدادند. 🔹نویسندگی نیازمند شرایط خاصی است و نویسندگان چیرهدست دنیا کارهای عجیب و جالبی را روزانه انجام میدادند تا بتوانند از پس #نوشتن بزرگترین اثرهای ادبی برآیند. 🔺#جین_آستن بدون شک اگر اهل خواندن…
📚آنچه بزرگترین نویسندگان و شاعران دنیا روزانه انجام میدادند.
🔺#جورج_اورول
این نویسنده که یکی از سرشناسترین نویسندگان انگلیسی در ایران است و کتابهای معروف #مزرعه_حیوانات و ۱۹۸٤# بارها توسط مترجمین ایرانی به فارسی برگردان شده است در سایر کشورهای دنیا نیز طرفداران زیادی دارد و جالب است بدانید مجموع فروش این دو کتاب بیشتر از هر دو کتاب دیگری از سایر نویسندههای قرن بیستم فروش داشتهاند.
جرج اورول همانند سایر نویسندهها علاقه زیادی به کتاب و کتابخوانی داشت و در سن ۳۱ سالگی بهعنوان دستیار در یک کتابفروشی که کتابهای دستدوم میفروخت در لندن کار میکرد.
این شغل موقعیت ایدهآلی را برای اورول فراهم کرد تا نگارش داستانهایش را ادامه دهد. او مانند بیشتر نویسندگان موفق، فرد سحرخیزی بود و هر روز ساعت ۷ صبح از خواب برمیخواست و راس ساعت هشت و چهل و پنج دقیقه در محل کارش حاضر میشد.
وی در زمانهایی که کتابفروشی خلوت بود گوشهای می نشست و مشغول #نوشتن میشد. اورول برنامه منظمی برای نگارش داشت و سعی میکرد روزانه چهار و نیم ساعت بنویسد.
ادامه دارد ...
@sobhosher
🔺#جورج_اورول
این نویسنده که یکی از سرشناسترین نویسندگان انگلیسی در ایران است و کتابهای معروف #مزرعه_حیوانات و ۱۹۸٤# بارها توسط مترجمین ایرانی به فارسی برگردان شده است در سایر کشورهای دنیا نیز طرفداران زیادی دارد و جالب است بدانید مجموع فروش این دو کتاب بیشتر از هر دو کتاب دیگری از سایر نویسندههای قرن بیستم فروش داشتهاند.
جرج اورول همانند سایر نویسندهها علاقه زیادی به کتاب و کتابخوانی داشت و در سن ۳۱ سالگی بهعنوان دستیار در یک کتابفروشی که کتابهای دستدوم میفروخت در لندن کار میکرد.
این شغل موقعیت ایدهآلی را برای اورول فراهم کرد تا نگارش داستانهایش را ادامه دهد. او مانند بیشتر نویسندگان موفق، فرد سحرخیزی بود و هر روز ساعت ۷ صبح از خواب برمیخواست و راس ساعت هشت و چهل و پنج دقیقه در محل کارش حاضر میشد.
وی در زمانهایی که کتابفروشی خلوت بود گوشهای می نشست و مشغول #نوشتن میشد. اورول برنامه منظمی برای نگارش داشت و سعی میکرد روزانه چهار و نیم ساعت بنویسد.
ادامه دارد ...
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎵🎶🌺🍃
#شعرخوب_بخوانیم
پنهان چو دل
ای با من و پنهان چو دل ، از دل سلامت میکنم
تو کعبه ای ، هر جا روم قصد مقامت میکنم
هر جا که هستی حاضری ، از دور در ما ناظری
شب خانه روشن میشود ، چون یاد نامت میکنم
ای با من و پنهان چو دل ، از دل سلامت میکنم
تو کعبه ای ، هر جا روم قصد مقامت میکنم
گه همچو باز آشنا بر دست تو پر میزنم
گه چون کبوتر ، پر زنان ، آهنگ بامت میکنم
گر غایبی ، هر دم چرا آسیب بر دل میزنی؟
ور حاضری ، پس من چرا در سینه دامت میکنم؟
ای با من و پنهان چو دل ، از دل سلامت میکنم
تو کعبه ای ، هر جا روم قصد مقامت میکنم
ای با من و پنهان چو دل ، از دل سلامت میکنم
تو کعبه ای ، هر جا روم قصد مقامت میکنم
ای با من و پنهان چو دل ، از دل سلامت میکنم
تو کعبه ای ، هر جا روم قصد مقامت میکنم
ای با من و پنهان چو دل ، از دل سلامت میکنم
تو کعبه ای ، هر جا روم قصد مقامت میکنم
ای با من و پنهان چو دل ، از دل سلامت میکنم
شعر: #مولوى
آواى: #همايون_شجريان
موسيقى: #اردشيركامكار
تنور دلتون گرم💐🥰
@sobhosher
#شعرخوب_بخوانیم
پنهان چو دل
ای با من و پنهان چو دل ، از دل سلامت میکنم
تو کعبه ای ، هر جا روم قصد مقامت میکنم
هر جا که هستی حاضری ، از دور در ما ناظری
شب خانه روشن میشود ، چون یاد نامت میکنم
ای با من و پنهان چو دل ، از دل سلامت میکنم
تو کعبه ای ، هر جا روم قصد مقامت میکنم
گه همچو باز آشنا بر دست تو پر میزنم
گه چون کبوتر ، پر زنان ، آهنگ بامت میکنم
گر غایبی ، هر دم چرا آسیب بر دل میزنی؟
ور حاضری ، پس من چرا در سینه دامت میکنم؟
ای با من و پنهان چو دل ، از دل سلامت میکنم
تو کعبه ای ، هر جا روم قصد مقامت میکنم
ای با من و پنهان چو دل ، از دل سلامت میکنم
تو کعبه ای ، هر جا روم قصد مقامت میکنم
ای با من و پنهان چو دل ، از دل سلامت میکنم
تو کعبه ای ، هر جا روم قصد مقامت میکنم
ای با من و پنهان چو دل ، از دل سلامت میکنم
تو کعبه ای ، هر جا روم قصد مقامت میکنم
ای با من و پنهان چو دل ، از دل سلامت میکنم
شعر: #مولوى
آواى: #همايون_شجريان
موسيقى: #اردشيركامكار
تنور دلتون گرم💐🥰
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🍃🌺 #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی
ساختن *شارستان سورستان
آوای: استاد #شهریار_قاسمى
*شارستان= شهر
💐
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی
ساختن *شارستان سورستان
آوای: استاد #شهریار_قاسمى
*شارستان= شهر
💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
📚آنچه بزرگترین نویسندگان و شاعران دنیا روزانه انجام میدادند.
🔺#سیمون_دوبووُآر
اگر طرفدار حقوق بانوان باشید و به مکتب فلسفی اگزیستانسیالیست علاقه داشته باشید بدون شک سیمون دو بووُآر را میشناسید. از این نویسنده فرانسوی کتابهای خوبی نیز در ایران چاپ شده است که در این بین میتوان به کتابهای #جنس_دوم و #ماندارینها اشاره کرد.
دو بووُآر رابطه احساسی و پیچیدهای با ژان پل سارتر، دیگر فیلسوف مکتب اگزیستانسیالیست داشت و از سالهای ۱۹۲۹ تا مرگ سارتر در سال ۱۹۸۰ این رابطه ادامه پیدا کرد.
🔺دو بووُار از سارتر الهامهای زیادی میگرفت و تمایل داشت صبحها در خلوت مشغول نوشتن شود، سپس برای صرف ناهار به سارتر میپیوست و بعد از آن دوباره در کنار هم در سکوت و خلوت به #نوشتن ادامه میدادند.
این دو نویسنده پس از پایان کار شبها در جمعهای دوستانه حضور پیدا میکردند یا اینکه در کنار هم به رادیو گوش فرا میدادند و نوشیدنی میخوردند.
ادامه دارد ...
@sobhosher
🔺#سیمون_دوبووُآر
اگر طرفدار حقوق بانوان باشید و به مکتب فلسفی اگزیستانسیالیست علاقه داشته باشید بدون شک سیمون دو بووُآر را میشناسید. از این نویسنده فرانسوی کتابهای خوبی نیز در ایران چاپ شده است که در این بین میتوان به کتابهای #جنس_دوم و #ماندارینها اشاره کرد.
دو بووُآر رابطه احساسی و پیچیدهای با ژان پل سارتر، دیگر فیلسوف مکتب اگزیستانسیالیست داشت و از سالهای ۱۹۲۹ تا مرگ سارتر در سال ۱۹۸۰ این رابطه ادامه پیدا کرد.
🔺دو بووُار از سارتر الهامهای زیادی میگرفت و تمایل داشت صبحها در خلوت مشغول نوشتن شود، سپس برای صرف ناهار به سارتر میپیوست و بعد از آن دوباره در کنار هم در سکوت و خلوت به #نوشتن ادامه میدادند.
این دو نویسنده پس از پایان کار شبها در جمعهای دوستانه حضور پیدا میکردند یا اینکه در کنار هم به رادیو گوش فرا میدادند و نوشیدنی میخوردند.
ادامه دارد ...
@sobhosher