📚درباره آنانكه #نوشتن را زيسته اند يا زيستن را نوشته اند.
۶ وسیله جادویی #الیف_شافاک
🔻٢-ماشینتحریر زرد به من آزادی نوشتن میدهد
چپدست به دنیا آمدم. در مدرسه مجبور شدم با دست راست بنویسم که برایم تغییری بسیار دشوار بود. بچهای تکوتنها و مشتاق خواندن بودم، اما آخرین نفرِ کلاس بودم که یاد گرفتم بنویسم.
🔺تا امروز، نوشتن با دست برایم سخت بوده است. حتی امضای کتاب هم ممکن است مایه دردسرم شود.
وقتی اولین ماشینتحریرم را در ۱۸ سالگی از بازار کهنهفروشهاخریدم، دیگر دست چپ و راستم توانستند با همدیگر صحبت کنند. آن ماشینتحریر، فرسوده و قدیمی بود و روی همۀ کاغذهایم رد جوهر به جا میگذاشت.
خیلی زود با یک ماشینتحریر زرد جایگزینش کردم.
🔻مدت مدیدی از آن استفاده کردم. حس آزادی بینظیری به من میداد. البته الان برای نوشتن از کامپیوتر استفاده میکنم، اما دلم برای آن ماشینتحریر تنگ میشود. سپاسگزارش هستم.
ادامه دارد...
@sobhosher
۶ وسیله جادویی #الیف_شافاک
🔻٢-ماشینتحریر زرد به من آزادی نوشتن میدهد
چپدست به دنیا آمدم. در مدرسه مجبور شدم با دست راست بنویسم که برایم تغییری بسیار دشوار بود. بچهای تکوتنها و مشتاق خواندن بودم، اما آخرین نفرِ کلاس بودم که یاد گرفتم بنویسم.
🔺تا امروز، نوشتن با دست برایم سخت بوده است. حتی امضای کتاب هم ممکن است مایه دردسرم شود.
وقتی اولین ماشینتحریرم را در ۱۸ سالگی از بازار کهنهفروشهاخریدم، دیگر دست چپ و راستم توانستند با همدیگر صحبت کنند. آن ماشینتحریر، فرسوده و قدیمی بود و روی همۀ کاغذهایم رد جوهر به جا میگذاشت.
خیلی زود با یک ماشینتحریر زرد جایگزینش کردم.
🔻مدت مدیدی از آن استفاده کردم. حس آزادی بینظیری به من میداد. البته الان برای نوشتن از کامپیوتر استفاده میکنم، اما دلم برای آن ماشینتحریر تنگ میشود. سپاسگزارش هستم.
ادامه دارد...
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#جشن_تيرگان
🏹💦💧
🔺ايرانيان باستان هر روز را با نامي از ايزدان ميخواندند. روز #سيزدهم باستاني، برابر با #تير (تيشتر) روز بود. در آيينهاي كهن ايراني هرگاه نام روز با نام ماه برابر ميشد، جشني برپاي ميگرديد. بدين روي، روز #سيزدهم_تير ماه باستاني، جشن تيرگان است.
🔻اين جشن به دليل مبنا قرار گرفتنِ گاهشماري خيامي كه نيمه نخست سال در آن، سنجش و شمارش سي و يك روزه است، برابر با دهم تير ماه امروزي گرديد. بر بنياد نوشته كهن « تيشتر يشت» ميان تيشتر ايزد «باران» كه نام ستارهاي در آسمان است، با «اپوش» ديو خشكي و خشكسالي نبردهايي سهمگين درميگيرد و هر بار «تيشتر» در شكلي ظاهر ميشود، يكبار در شكل جواني زيبا و پانزده ساله، يكبار در شكل گاوي زرّين و بالاخره در شكل اسپي سفيد. سرانجام تيشتر پيروز ميشود و ايزد «باد» به او كمك ميكند.
🔻در برخي منابع چنين آمده كه تيراندازي آرش كمانگير از البرزكوه تا كنار «جيهون: جيحون» در تيرگان يعني «تير روز» از «تير ماه» بوده است.از آيينهاي جشن تيرگان كه دستِكم تا پنجاه سال گذشته در يزد و كرمان برگزار ميشده و گاه در روزگار ما هم نشاني از آن در جايي بايد باشد، اين بود كه يك روز پيش از جشن تيرگان، دختركي كوزهاي پر آب ميكند و دور مجلس ميچرخاند و هر كس چيزي در آن مياندازد. بعد اين كوزه را به خانهاي ميبرند كه درخت «مورد» داشته باشد پارچه سبزي روي كوزه مياندازند و آيينهاي روبهروي آن، زير درخت قرار ميدهند آنگاه در تيرگان هر كسي نيتى ميكند و بيت شعرى ميخواند. دخترك چيزي از كوزه بيرون ميآورد و آن را با نيت و شعري كه خوانده شده تطبيق ميدهد. از آنجا كه شعرهاي آنان بيشتر نويدبخش است، بيشتر اين فالها هم نيك است. يكي از اين شعرها را كه از پيرزني بهدين شنيدم چنين بود:
رخ زيبا، قد رعنا چش شهلا داري/
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داري
هنگام نبردهاي « #تيشتر» با « #اپوش»، ايزد باد به او كمك ميكند و باد ابرها را در جهان ميپراكند و باران به همه جا ميريزد و نهرها و رودخانهها و درياها به وجود ميآيد و جهان را به هفت كشور تقسيم ميكند. #سعدى نتيجه اين مبارزه را با مشاطهگري باد صبا اينطور بيان ميكند كه:
بر عروسان چمن بست صبا، هر گوهري/ كه به غواصي ابر، از دل دريا برخاست.
با اميد بازگشت به روش نياكان در گراميداشت دادههاى خداوند چون «باران» و «آب» و «زمين» و «محيطزيست» و...🙏🏻
#فريدون_جنيدی
جشن تيرگان بر ايرانيان خجسته باد.
@sobhosher
🏹💦💧
🔺ايرانيان باستان هر روز را با نامي از ايزدان ميخواندند. روز #سيزدهم باستاني، برابر با #تير (تيشتر) روز بود. در آيينهاي كهن ايراني هرگاه نام روز با نام ماه برابر ميشد، جشني برپاي ميگرديد. بدين روي، روز #سيزدهم_تير ماه باستاني، جشن تيرگان است.
🔻اين جشن به دليل مبنا قرار گرفتنِ گاهشماري خيامي كه نيمه نخست سال در آن، سنجش و شمارش سي و يك روزه است، برابر با دهم تير ماه امروزي گرديد. بر بنياد نوشته كهن « تيشتر يشت» ميان تيشتر ايزد «باران» كه نام ستارهاي در آسمان است، با «اپوش» ديو خشكي و خشكسالي نبردهايي سهمگين درميگيرد و هر بار «تيشتر» در شكلي ظاهر ميشود، يكبار در شكل جواني زيبا و پانزده ساله، يكبار در شكل گاوي زرّين و بالاخره در شكل اسپي سفيد. سرانجام تيشتر پيروز ميشود و ايزد «باد» به او كمك ميكند.
🔻در برخي منابع چنين آمده كه تيراندازي آرش كمانگير از البرزكوه تا كنار «جيهون: جيحون» در تيرگان يعني «تير روز» از «تير ماه» بوده است.از آيينهاي جشن تيرگان كه دستِكم تا پنجاه سال گذشته در يزد و كرمان برگزار ميشده و گاه در روزگار ما هم نشاني از آن در جايي بايد باشد، اين بود كه يك روز پيش از جشن تيرگان، دختركي كوزهاي پر آب ميكند و دور مجلس ميچرخاند و هر كس چيزي در آن مياندازد. بعد اين كوزه را به خانهاي ميبرند كه درخت «مورد» داشته باشد پارچه سبزي روي كوزه مياندازند و آيينهاي روبهروي آن، زير درخت قرار ميدهند آنگاه در تيرگان هر كسي نيتى ميكند و بيت شعرى ميخواند. دخترك چيزي از كوزه بيرون ميآورد و آن را با نيت و شعري كه خوانده شده تطبيق ميدهد. از آنجا كه شعرهاي آنان بيشتر نويدبخش است، بيشتر اين فالها هم نيك است. يكي از اين شعرها را كه از پيرزني بهدين شنيدم چنين بود:
رخ زيبا، قد رعنا چش شهلا داري/
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داري
هنگام نبردهاي « #تيشتر» با « #اپوش»، ايزد باد به او كمك ميكند و باد ابرها را در جهان ميپراكند و باران به همه جا ميريزد و نهرها و رودخانهها و درياها به وجود ميآيد و جهان را به هفت كشور تقسيم ميكند. #سعدى نتيجه اين مبارزه را با مشاطهگري باد صبا اينطور بيان ميكند كه:
بر عروسان چمن بست صبا، هر گوهري/ كه به غواصي ابر، از دل دريا برخاست.
با اميد بازگشت به روش نياكان در گراميداشت دادههاى خداوند چون «باران» و «آب» و «زمين» و «محيطزيست» و...🙏🏻
#فريدون_جنيدی
جشن تيرگان بر ايرانيان خجسته باد.
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎶🎵🌺🍃
#شعرخوب_بخوانیم
A Time For Us ۱۹۶۹
A time for us someday there'll be
When chains are torn by courage born of a love that's free
توو آسیاب به نوبت
نوبت ما میرسه
وقتی حصار سنت ـا میشکنه
با جنم تولد یه عشق بی محابا
A time when dreams so long denied
Can flourish as we unveil the love we now must hide
اون موقع رویاهایی
که دست رد به سینهمون میزدن
تا میتونن میشکفن
با روکردن عشقی
که مجبوریم کتمون کنیم ـش حالا
A time for us at last to see
A life worthwhile for you and me
نوبت ما عاقبت
میاد واسه داشتن
زندگیی با شان و شوکت ما
And with our love through tears and thorns
We will endure as we pass surely through every storm
A time for us someday there'll be
A new world, a world of shining hope for you and me
با توشهی عشقمون
توو راه پر پیچ وخم
طاقت میاریم بازم
تا پشت سر بذاریم
توفانای بلا رو
یه روز شروع میشه زمانهی ما
یه روزگار تازه
روزگاری
پر از امیدای درخشان ما
A time for us at last to see
A life worthwhile for you and me
عاقبت نوبت ما
میاد واسه داشتن
زندگیی با شان و شوکت ما
Muzic:
Andy Williams
Songwriters:
Edward Snyder / Lawrence Kusik / Nino Rota
برگردان: #محمد_سرو | #میثم_مظاهری
شبتان باشكوه 💐🥰
@sobhosher
#شعرخوب_بخوانیم
A Time For Us ۱۹۶۹
A time for us someday there'll be
When chains are torn by courage born of a love that's free
توو آسیاب به نوبت
نوبت ما میرسه
وقتی حصار سنت ـا میشکنه
با جنم تولد یه عشق بی محابا
A time when dreams so long denied
Can flourish as we unveil the love we now must hide
اون موقع رویاهایی
که دست رد به سینهمون میزدن
تا میتونن میشکفن
با روکردن عشقی
که مجبوریم کتمون کنیم ـش حالا
A time for us at last to see
A life worthwhile for you and me
نوبت ما عاقبت
میاد واسه داشتن
زندگیی با شان و شوکت ما
And with our love through tears and thorns
We will endure as we pass surely through every storm
A time for us someday there'll be
A new world, a world of shining hope for you and me
با توشهی عشقمون
توو راه پر پیچ وخم
طاقت میاریم بازم
تا پشت سر بذاریم
توفانای بلا رو
یه روز شروع میشه زمانهی ما
یه روزگار تازه
روزگاری
پر از امیدای درخشان ما
A time for us at last to see
A life worthwhile for you and me
عاقبت نوبت ما
میاد واسه داشتن
زندگیی با شان و شوکت ما
Muzic:
Andy Williams
Songwriters:
Edward Snyder / Lawrence Kusik / Nino Rota
برگردان: #محمد_سرو | #میثم_مظاهری
شبتان باشكوه 💐🥰
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🍃🌺 #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی
بزم نوشين روان ٤
آوای: استاد #شهریار_قاسمى
💐
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی
بزم نوشين روان ٤
آوای: استاد #شهریار_قاسمى
💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
صبح و شعر
📚درباره آنانكه #نوشتن را زيسته اند يا زيستن را نوشته اند. ۶ وسیله جادویی #الیف_شافاک 🔻٢-ماشینتحریر زرد به من آزادی نوشتن میدهد چپدست به دنیا آمدم. در مدرسه مجبور شدم با دست راست بنویسم که برایم تغییری بسیار دشوار بود. بچهای تکوتنها و مشتاق خواندن بودم،…
📚درباره آنانكه #نوشتن را زيسته اند يا زيستن را نوشته اند.
۶ وسیله جادویی #الیف_شافاک
🔻٣- قالیچهها باعث میشوند احساس کنم در خانهام.
هر وقت به شهر یا خانه جدیدی میروم، قالیچه کوچکی میخرم و زیر میزم میاندازم تا احساس آشنایی و پیوند کنم. شاید هنوز بخشی از من داستانهای «هزارویک شب» را به یاد میآورَد، داستانهایی که وقتی بچه بودم از زبان مادربزرگم شنیدم: جهان ممکن است دائم در تغییر باشد اما تا وقتی که روی قالیچهای کوچک مینشینی همه جا خانه توست. یا، بسته به اینکه مسئله را چطور میبینی، همه جا غریبهای. قالیچه محبوب من آنی بود که وقتی برای اولینبار به استانبول نقل مکان کردم، اوایل دهۀ ۲۰۰۰، از بازار بزرگ آنجا خریدم. با اینکه پدر و مادرم ترکیهای بودند، مادرم زیاد نقل مکان میکرد، بنابراین من در جاهای متفاوت بسیاری بزرگ شدم. آن قالیچۀ کوچک برایم مهم بود، نشانۀ تعلق بود.
ادامه دارد...
@sobhosher
۶ وسیله جادویی #الیف_شافاک
🔻٣- قالیچهها باعث میشوند احساس کنم در خانهام.
هر وقت به شهر یا خانه جدیدی میروم، قالیچه کوچکی میخرم و زیر میزم میاندازم تا احساس آشنایی و پیوند کنم. شاید هنوز بخشی از من داستانهای «هزارویک شب» را به یاد میآورَد، داستانهایی که وقتی بچه بودم از زبان مادربزرگم شنیدم: جهان ممکن است دائم در تغییر باشد اما تا وقتی که روی قالیچهای کوچک مینشینی همه جا خانه توست. یا، بسته به اینکه مسئله را چطور میبینی، همه جا غریبهای. قالیچه محبوب من آنی بود که وقتی برای اولینبار به استانبول نقل مکان کردم، اوایل دهۀ ۲۰۰۰، از بازار بزرگ آنجا خریدم. با اینکه پدر و مادرم ترکیهای بودند، مادرم زیاد نقل مکان میکرد، بنابراین من در جاهای متفاوت بسیاری بزرگ شدم. آن قالیچۀ کوچک برایم مهم بود، نشانۀ تعلق بود.
ادامه دارد...
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#شعرخوب_بخوانیم
📚🌺🍃
خــــاكــــــم به سر ، زغصه به سر خاك اگر كنم
خـــــاك وطن كه رفت ، چه خاكي به سر كنم ؟
آوخ ، كــلاه نيست وطـــــن ، گـــــــر كه از سرم
برداشتند فــــكـــر كــــــلاهي دگــــــــر كــــــنم
مــــرد آن بود كه اين كلهش ، برسر است و من
نـــــــــــامـــردم ار كه بي كله ، آني به سر كنم
مــــن آن نيـــــــم كــــــــه يكسره تدبير مملكت
تسليــــــــم هـــــــرزه گـــــــــرد قضا و قدر كنــم
زيــــــــر و زبر اگــــــــر نكنـــــــي خــاك خصم را
وي چــــــــــرخ زيــــــــــر و روي تو زير و زبر كنم
جــــــــاييست آروزي مـــن ، ار من به آن رسم
از روي نعـــــــــش لشكـــــــــر دشمـن گذر كنم
هــــــــــر آنچـــــه ميكني بكن اي دشمن قوي
مـــــــــن نيز اگــــــــر قــــوي شدم از تو بتر كنم
مـــــن آن نيـــــم بــــه مرگ طبيعي شوم هلاک
وین كـــــــاسه خون به بستر راحت هدر كنم
معشـــــوق عشقي اي وطن اي عشق پاك من
اي آن كـــــــه ذكـــر عشق تو شام و سحر كنم
عشقت نه سرسري ست كه از سر به در شود
مهـــــرت نـــــــه عارضي ست كه جاي دگر كنم
عشـــــق تــــــــو در وجــــــودم و مهر تو در دلم
بـــــــــا شير انـــــــدرون شد و با جان به در كنم
شعر: سید محمدرضا مشهور به #میرزاده_عشقى گرامى ياد و نامش 💐
آواى : فريدون فرح اندوز
شبتان آرام و رام
@sobhosher
📚🌺🍃
خــــاكــــــم به سر ، زغصه به سر خاك اگر كنم
خـــــاك وطن كه رفت ، چه خاكي به سر كنم ؟
آوخ ، كــلاه نيست وطـــــن ، گـــــــر كه از سرم
برداشتند فــــكـــر كــــــلاهي دگــــــــر كــــــنم
مــــرد آن بود كه اين كلهش ، برسر است و من
نـــــــــــامـــردم ار كه بي كله ، آني به سر كنم
مــــن آن نيـــــــم كــــــــه يكسره تدبير مملكت
تسليــــــــم هـــــــرزه گـــــــــرد قضا و قدر كنــم
زيــــــــر و زبر اگــــــــر نكنـــــــي خــاك خصم را
وي چــــــــــرخ زيــــــــــر و روي تو زير و زبر كنم
جــــــــاييست آروزي مـــن ، ار من به آن رسم
از روي نعـــــــــش لشكـــــــــر دشمـن گذر كنم
هــــــــــر آنچـــــه ميكني بكن اي دشمن قوي
مـــــــــن نيز اگــــــــر قــــوي شدم از تو بتر كنم
مـــــن آن نيـــــم بــــه مرگ طبيعي شوم هلاک
وین كـــــــاسه خون به بستر راحت هدر كنم
معشـــــوق عشقي اي وطن اي عشق پاك من
اي آن كـــــــه ذكـــر عشق تو شام و سحر كنم
عشقت نه سرسري ست كه از سر به در شود
مهـــــرت نـــــــه عارضي ست كه جاي دگر كنم
عشـــــق تــــــــو در وجــــــودم و مهر تو در دلم
بـــــــــا شير انـــــــدرون شد و با جان به در كنم
شعر: سید محمدرضا مشهور به #میرزاده_عشقى گرامى ياد و نامش 💐
آواى : فريدون فرح اندوز
شبتان آرام و رام
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🍃🌺 #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی
بزم نوشين روان ٥
آوای: استاد #شهریار_قاسمى
💐
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی
بزم نوشين روان ٥
آوای: استاد #شهریار_قاسمى
💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
صبح و شعر
📚درباره آنانكه #نوشتن را زيسته اند يا زيستن را نوشته اند. ۶ وسیله جادویی #الیف_شافاک 🔻٣- قالیچهها باعث میشوند احساس کنم در خانهام. هر وقت به شهر یا خانه جدیدی میروم، قالیچه کوچکی میخرم و زیر میزم میاندازم تا احساس آشنایی و پیوند کنم. شاید هنوز بخشی…
📚درباره آنانكه #نوشتن را زيسته اند يا زيستن را نوشته اند.
۶ وسیله جادویی #الیف_شافاک
🔻٤- هدفونم سدِ راه سکوت میشود
بسیاری از نویسندگان از سروصدا خوششان نمیآید، اما برای من سکوت بسیار آزاردهنده است، سکوت یکجوری سترون است. در استانبول که همیشه حتی شبها شلوغ است، به صداهای خیابان عادت کرده بودم. دوست داشتم پنجرهها را باز بگذارم و به صدای دستفروشها که در میان رفتوآمدها بدوبیراه میگفتند گوش بدهم. وقتی انرژی دوروبرم زیاد است، نوشتنم آرامتر میشود. بنابراین حالا وقتی کار میکنم به موسیقی گوش میدهم؛ معمولا موسیقی مهیج و پرهیاهو را به شکل تکراری گوش میکنم. گاهی به یک آهنگ ۷۰-۸۰ بار گوش میدهم. موسیقی هویمتال، گوتیک یا پاگان را دوست دارم و آنها را با هدفونی گوش میدهم که گوشهایم را میپوشاند. وارد آن فضا میشوم، مثل رفتن به یک بُعد دیگر است.
@sobhosher
۶ وسیله جادویی #الیف_شافاک
🔻٤- هدفونم سدِ راه سکوت میشود
بسیاری از نویسندگان از سروصدا خوششان نمیآید، اما برای من سکوت بسیار آزاردهنده است، سکوت یکجوری سترون است. در استانبول که همیشه حتی شبها شلوغ است، به صداهای خیابان عادت کرده بودم. دوست داشتم پنجرهها را باز بگذارم و به صدای دستفروشها که در میان رفتوآمدها بدوبیراه میگفتند گوش بدهم. وقتی انرژی دوروبرم زیاد است، نوشتنم آرامتر میشود. بنابراین حالا وقتی کار میکنم به موسیقی گوش میدهم؛ معمولا موسیقی مهیج و پرهیاهو را به شکل تکراری گوش میکنم. گاهی به یک آهنگ ۷۰-۸۰ بار گوش میدهم. موسیقی هویمتال، گوتیک یا پاگان را دوست دارم و آنها را با هدفونی گوش میدهم که گوشهایم را میپوشاند. وارد آن فضا میشوم، مثل رفتن به یک بُعد دیگر است.
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آواز بانو #مریم_امیرجلالی در سوگ هنرمند نامى سرزمينمان #سیروس_گرجستانی
روانش شاد يادش گرامى🖤
#هنرمند_نميميرد
@sobhosher
روانش شاد يادش گرامى🖤
#هنرمند_نميميرد
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎶🎵🌺🍃
#شعر_خوب_بخوانيم
All along the watch tower
در اینجا باید نوعی راه فرار وجود داشته باشد
There must be some kind of way outta here
گفت جوکر به دزد
Said the joker to the thief
سردرگمی بیش از حد وجود دارد
There's too much confusion
نمی توانم تسکین پیدا کنم
I can't get no relief
مردان تجارت ، آنها شراب من را می نوشند
Business men, they drink my wine
گاوآهن زمین من را حفر می کنند
Plowmen dig my earth
هیچ کدام روی خط سطح نمی شوند
None will level on the line
هیچ کس حرف خود را ارائه نداد
Nobody offered his word
سلام ، سلام
Hey, hey
هیچ دلیلی برای هیجان زده شدن نیست
No reason to get excited
دزد ، او با مهربانی صحبت کرد
The thief, he kindly spoke
در اینجا بسیاری از ما وجود دارد
There are many here among us
چه کسی احساس می کند زندگی فقط یک شوخی است
Who feel that life is but a joke
اما ، اوه ، اما شما و من ، آن را پشت سر گذاشته ایم
But, uh, but you and I, we've been through that
و این سرنوشت ما نیست
And this is not our fate
بنابراین بگذارید همین حالا به غلط صحبت را متوقف کنیم
So let us stop talkin' falsely now
ساعت دیر می شود ، سلام
The hour's getting late, hey...
....
در مسیر برج دیدهبانی ترانهای از خواننده-ترانهنویس آمریکایی باب دیلن است. این ترانه توسط بسیاری از خوانندگان دیگر هم بازخوانی شده است که معروفترین نسخه آن متعلق به جیمی هندریکس است. جیمی هندریکس این ترانه را برای آلبوم بانوکده الکتریکی و توسط گروه جیمی هندریکس اکسپرینس ضبط کرد
هنرمندان: #جیمی_هندریکس، Curtis Knight & Jimi Hendrix
آلبوم: بانوکده الکتریکی
تاریخ انتشار: ۱۹۶۸
لحظه هاتان به كام💐🥰
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانيم
All along the watch tower
در اینجا باید نوعی راه فرار وجود داشته باشد
There must be some kind of way outta here
گفت جوکر به دزد
Said the joker to the thief
سردرگمی بیش از حد وجود دارد
There's too much confusion
نمی توانم تسکین پیدا کنم
I can't get no relief
مردان تجارت ، آنها شراب من را می نوشند
Business men, they drink my wine
گاوآهن زمین من را حفر می کنند
Plowmen dig my earth
هیچ کدام روی خط سطح نمی شوند
None will level on the line
هیچ کس حرف خود را ارائه نداد
Nobody offered his word
سلام ، سلام
Hey, hey
هیچ دلیلی برای هیجان زده شدن نیست
No reason to get excited
دزد ، او با مهربانی صحبت کرد
The thief, he kindly spoke
در اینجا بسیاری از ما وجود دارد
There are many here among us
چه کسی احساس می کند زندگی فقط یک شوخی است
Who feel that life is but a joke
اما ، اوه ، اما شما و من ، آن را پشت سر گذاشته ایم
But, uh, but you and I, we've been through that
و این سرنوشت ما نیست
And this is not our fate
بنابراین بگذارید همین حالا به غلط صحبت را متوقف کنیم
So let us stop talkin' falsely now
ساعت دیر می شود ، سلام
The hour's getting late, hey...
....
در مسیر برج دیدهبانی ترانهای از خواننده-ترانهنویس آمریکایی باب دیلن است. این ترانه توسط بسیاری از خوانندگان دیگر هم بازخوانی شده است که معروفترین نسخه آن متعلق به جیمی هندریکس است. جیمی هندریکس این ترانه را برای آلبوم بانوکده الکتریکی و توسط گروه جیمی هندریکس اکسپرینس ضبط کرد
هنرمندان: #جیمی_هندریکس، Curtis Knight & Jimi Hendrix
آلبوم: بانوکده الکتریکی
تاریخ انتشار: ۱۹۶۸
لحظه هاتان به كام💐🥰
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🍃🌺 #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی
بزم نوشين روان ٦
آوای: استاد #شهریار_قاسمى
💐
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی
بزم نوشين روان ٦
آوای: استاد #شهریار_قاسمى
💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
صبح و شعر
📚درباره آنانكه #نوشتن را زيسته اند يا زيستن را نوشته اند. ۶ وسیله جادویی #الیف_شافاک 🔻٤- هدفونم سدِ راه سکوت میشود بسیاری از نویسندگان از سروصدا خوششان نمیآید، اما برای من سکوت بسیار آزاردهنده است، سکوت یکجوری سترون است. در استانبول که همیشه حتی شبها…
📚درباره آنانكه #نوشتن را زيسته اند يا زيستن را نوشته اند.
۶ وسیله جادویی #الیف_شافاک
🔺٥- انگشترهای نقره اهمیت
#جزئیات را نشان میدهند.
بیشترِ اوقات سیاه میپوشم؛ لباسهایم معمولا ساده و بیپیرایهاند. اما عاشق زیورآلاتم، مخصوصا انگشتر. انگشتر باید بزرگ و از جنس نقره باشد، ترجیحا سنگی به رنگ آبی روشن یا فیروزهای داشته باشد؛ شیوه من برای اضافهکردن رنگ به لباسم انگشتر دست کردن است.
جزئیات ظریف انگشترها را دوست دارم، جزئیاتی که هر کدام را از دیگری متمایز میکند؛ در شیکپوشی جزئیات است که اهمیت دارد. به آنها نگاه میکنم و به انرژی و خلاقیت نقرهکار فکر میکنم؛ کار بسیار زیادی روی چنین بومِ کوچکی انجام شده است.
🔻از جهتی کمی شبیه به کار من است: کار داستاننویس این است که از جزئیات استفاده کند تا داستان بزرگتری را تعریف کند
ادامه دارد...
@sobhosher
۶ وسیله جادویی #الیف_شافاک
🔺٥- انگشترهای نقره اهمیت
#جزئیات را نشان میدهند.
بیشترِ اوقات سیاه میپوشم؛ لباسهایم معمولا ساده و بیپیرایهاند. اما عاشق زیورآلاتم، مخصوصا انگشتر. انگشتر باید بزرگ و از جنس نقره باشد، ترجیحا سنگی به رنگ آبی روشن یا فیروزهای داشته باشد؛ شیوه من برای اضافهکردن رنگ به لباسم انگشتر دست کردن است.
جزئیات ظریف انگشترها را دوست دارم، جزئیاتی که هر کدام را از دیگری متمایز میکند؛ در شیکپوشی جزئیات است که اهمیت دارد. به آنها نگاه میکنم و به انرژی و خلاقیت نقرهکار فکر میکنم؛ کار بسیار زیادی روی چنین بومِ کوچکی انجام شده است.
🔻از جهتی کمی شبیه به کار من است: کار داستاننویس این است که از جزئیات استفاده کند تا داستان بزرگتری را تعریف کند
ادامه دارد...
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎶🎵🌺🍃
#شعرخوب_بخوانیم
سراب آرزو
منم چو چشمه ی سرابم
چو نقش آرزو بر آبم
همچو قصه و فسانه ام
بلرزدم دل از نسیمی
به بحر زندگی حبابم
در زمانه بی نشانه ام
آرزو آرزو ای سراب بی کران
ای امید بی نشان
ای که شعله های تو آتشم زند به جان عشق من بود گناه من
منم عاشق منم رسوا بار غم به دل نشسته ای
منم عاشق منم شیدا مرغ بال و پر شکسته ای
چرا از ما تو ای زیبا رشته ی الفت گسسته ای
نمیپرسی ز حال ما فارغ از این جان خسته ای
جز به دل مشتاقان غم خانه نمیسازد
وانکه ندارد سوزی دیوانه نمیسازد
سوز دل بود گواه من
منم عاشق منم رسوا بار غم به دل نشسته ای
منم عاشق منم شیدا مرغ بال و پر شکسته ای
چرا از ما تو ای زیبا رشته ی الفت گسسته ای
نمیپرسی ز حال ما فارغ از این جان خسته ای
شعر: #بیژن_ترقی
آهنگ: #پرویزیاحقی
آواى: #مرضیه
شبتان از شادى سرشار🥰💐
@sobhosher
#شعرخوب_بخوانیم
سراب آرزو
منم چو چشمه ی سرابم
چو نقش آرزو بر آبم
همچو قصه و فسانه ام
بلرزدم دل از نسیمی
به بحر زندگی حبابم
در زمانه بی نشانه ام
آرزو آرزو ای سراب بی کران
ای امید بی نشان
ای که شعله های تو آتشم زند به جان عشق من بود گناه من
منم عاشق منم رسوا بار غم به دل نشسته ای
منم عاشق منم شیدا مرغ بال و پر شکسته ای
چرا از ما تو ای زیبا رشته ی الفت گسسته ای
نمیپرسی ز حال ما فارغ از این جان خسته ای
جز به دل مشتاقان غم خانه نمیسازد
وانکه ندارد سوزی دیوانه نمیسازد
سوز دل بود گواه من
منم عاشق منم رسوا بار غم به دل نشسته ای
منم عاشق منم شیدا مرغ بال و پر شکسته ای
چرا از ما تو ای زیبا رشته ی الفت گسسته ای
نمیپرسی ز حال ما فارغ از این جان خسته ای
شعر: #بیژن_ترقی
آهنگ: #پرویزیاحقی
آواى: #مرضیه
شبتان از شادى سرشار🥰💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🍃🌺 #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی
بزم نوشين روان ٧
آوای: استاد #شهریار_قاسمى
💐
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی
بزم نوشين روان ٧
آوای: استاد #شهریار_قاسمى
💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎