🌏 بوموسا،بومِ سبز، دگرگوني نامهاى جغرافيايى ايران
(بهر چهارم)
🏝نام جزيرهء #بوموسا نيز به همين ترتيب به گونهء عربي در آمده و بعدها به صورت ابوموسي نيز در آمد.
دربارهء نام اين جزيره، گونههاي ابوموسي، بوموف وگپ سبزو آمده است. در مورد وجوه تسميه اول و دوم و سوم همگان به حدس و احتمال و شايد روي آوردهاند.[٥]
درباره بوموف چنين آمده است:
«کارستن نيبور آلماني در سال 1765م/ 1179ه.ق از مسقط به جاسک و از آنجا به بوشهر رفت و خليج فارس را مورد بازديد و مطالعه قرار داد. وي در اين سفر نقشهء خليج فارس را ترسيم کرد. در اين نقشه از جزيرهء بوموسي به نام بوموف ياد کرده است.»[٦]
🔸دربارهء نام گپ سبزو چنين آمده :
«چون جزيره #بوموسي داراي آب شيرين، کشتزار ومراتع مرغوب بوده است، مردم بندر لنگه تا 80 سال پيش آن را گپ سبزو يعني سبزه زار بزرگ ميخواندند.»[٧]
و نگارنده ميافزايد که هنوز نيز مردمان #هرمزگان و #بوشهر و #تنگستان و ساحل نشينان درياي پارس نام #گپ_سبزو را درباره اين جزيره بکار ميگيرند.
🔹 ترکيب نام يک #رنگ با جايگاه در بسياري از روستاهاي ايراني ماننده دارد :
نمونهء نام هاي همراه با رنگ زرد🔸
زرد رود در لاهيجان
زرد بند در تهران
زرد کمر در آمل
زرد کوه در سبزوار
زردلان در کرماشان (لان پسوند مکان است مثل اردلان، کندولان سقز)
زرد وان در دامغان (وان نيز پسوند مکان مثل شيروان، ايروان)
🔺نمونهء نامهاي همراه با رنگ سرخ♦️
سرخ کان در خرم آباد
سرخرود در آمل
سرخ ران در کرمان (ران پسوند مکان است مانند تهران، شمران)
سرخ کلا در شاهي، ساري، بابل
سرخگان در سيرجان
سرخه دار در اراک
سرخه ده در دماوند، قم، کرمانشاه، خرم آباد
🔻نمونهء نام هاي همراه با سبز✅
سبز در ميانه
سبز آباد در اهواز، اراک، بوشهر
سبز ميدان در شوشتر
سبزخاني در خرم آباد(خاني به معني چشمه است)
سبزه در اهواز
سبزوئيه در بم و جيرفت
سبزو در بندرعباس
🔺گاهگاه در اين ترکيبها نام جايگاه پيش از رنگ ميآيد :🌈
گدار سرخ در جيرفت
گدار سياه در بيرجند
در آبي در سقز
دره زرين در خرم آباد
دره زرد در تهران و جيرفت
دره ي زردي در خرم آباد
دره سرخ در سيرجان
دره کبود در خرم آباد و دره نارنجي در بهبهان
دره سفيد برج در رفسنجان
کمرزرد در مشهد، شيراز( کمر يعني کوه سنگي، يا تخته سنگ بزرگ)
کمر سفيد در رفسنجان
کمرسياوه در سقز(سياو در زبان اوستائي بمعني سياه است)
کول زرد در اهواز(کول در زبان بختياري بمعني دره است)
کوه سفيد در مشهد، قم، فردوس، مهلات، فسا
کوه سرخ در نيشابور
کوه سرخون در جيرفت
کوه زرد در شوشتر
کوه زردي در بم
چشمه زرد در مشهد، نيشابور، بيرجند
چشمه سبز در سيرجان، مشهد
چشمه سرخ در سيرجان، مشهد، ايلام
چشمه سفيد در کرماشان( سه روستا)، خرم آباد، مهلات، سيرجان، شاه آباد(دو روستا)، فردوس،کازرون، مشهد، رفسنجان، کرمان.
ادامه دارد...
📚منابع
٥- ابوموسي و جزاير تنب بزرگ و تنب کوچک، ايرج افشار سيستاني، تهران، ناشر:مولف، 1371
٦- جزيره ابوموسي و جزاير تنب بزرگ و تنب کوچک، همان، صفحه 59 به نقل از صفحههاي 26و27 سفرنامه نيبور
٧-همان کتاب ، همان صفحه
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
(بهر چهارم)
🏝نام جزيرهء #بوموسا نيز به همين ترتيب به گونهء عربي در آمده و بعدها به صورت ابوموسي نيز در آمد.
دربارهء نام اين جزيره، گونههاي ابوموسي، بوموف وگپ سبزو آمده است. در مورد وجوه تسميه اول و دوم و سوم همگان به حدس و احتمال و شايد روي آوردهاند.[٥]
درباره بوموف چنين آمده است:
«کارستن نيبور آلماني در سال 1765م/ 1179ه.ق از مسقط به جاسک و از آنجا به بوشهر رفت و خليج فارس را مورد بازديد و مطالعه قرار داد. وي در اين سفر نقشهء خليج فارس را ترسيم کرد. در اين نقشه از جزيرهء بوموسي به نام بوموف ياد کرده است.»[٦]
🔸دربارهء نام گپ سبزو چنين آمده :
«چون جزيره #بوموسي داراي آب شيرين، کشتزار ومراتع مرغوب بوده است، مردم بندر لنگه تا 80 سال پيش آن را گپ سبزو يعني سبزه زار بزرگ ميخواندند.»[٧]
و نگارنده ميافزايد که هنوز نيز مردمان #هرمزگان و #بوشهر و #تنگستان و ساحل نشينان درياي پارس نام #گپ_سبزو را درباره اين جزيره بکار ميگيرند.
🔹 ترکيب نام يک #رنگ با جايگاه در بسياري از روستاهاي ايراني ماننده دارد :
نمونهء نام هاي همراه با رنگ زرد🔸
زرد رود در لاهيجان
زرد بند در تهران
زرد کمر در آمل
زرد کوه در سبزوار
زردلان در کرماشان (لان پسوند مکان است مثل اردلان، کندولان سقز)
زرد وان در دامغان (وان نيز پسوند مکان مثل شيروان، ايروان)
🔺نمونهء نامهاي همراه با رنگ سرخ♦️
سرخ کان در خرم آباد
سرخرود در آمل
سرخ ران در کرمان (ران پسوند مکان است مانند تهران، شمران)
سرخ کلا در شاهي، ساري، بابل
سرخگان در سيرجان
سرخه دار در اراک
سرخه ده در دماوند، قم، کرمانشاه، خرم آباد
🔻نمونهء نام هاي همراه با سبز✅
سبز در ميانه
سبز آباد در اهواز، اراک، بوشهر
سبز ميدان در شوشتر
سبزخاني در خرم آباد(خاني به معني چشمه است)
سبزه در اهواز
سبزوئيه در بم و جيرفت
سبزو در بندرعباس
🔺گاهگاه در اين ترکيبها نام جايگاه پيش از رنگ ميآيد :🌈
گدار سرخ در جيرفت
گدار سياه در بيرجند
در آبي در سقز
دره زرين در خرم آباد
دره زرد در تهران و جيرفت
دره ي زردي در خرم آباد
دره سرخ در سيرجان
دره کبود در خرم آباد و دره نارنجي در بهبهان
دره سفيد برج در رفسنجان
کمرزرد در مشهد، شيراز( کمر يعني کوه سنگي، يا تخته سنگ بزرگ)
کمر سفيد در رفسنجان
کمرسياوه در سقز(سياو در زبان اوستائي بمعني سياه است)
کول زرد در اهواز(کول در زبان بختياري بمعني دره است)
کوه سفيد در مشهد، قم، فردوس، مهلات، فسا
کوه سرخ در نيشابور
کوه سرخون در جيرفت
کوه زرد در شوشتر
کوه زردي در بم
چشمه زرد در مشهد، نيشابور، بيرجند
چشمه سبز در سيرجان، مشهد
چشمه سرخ در سيرجان، مشهد، ايلام
چشمه سفيد در کرماشان( سه روستا)، خرم آباد، مهلات، سيرجان، شاه آباد(دو روستا)، فردوس،کازرون، مشهد، رفسنجان، کرمان.
ادامه دارد...
📚منابع
٥- ابوموسي و جزاير تنب بزرگ و تنب کوچک، ايرج افشار سيستاني، تهران، ناشر:مولف، 1371
٦- جزيره ابوموسي و جزاير تنب بزرگ و تنب کوچک، همان، صفحه 59 به نقل از صفحههاي 26و27 سفرنامه نيبور
٧-همان کتاب ، همان صفحه
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
رستم و دز مردم خوار ٣
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
رهاند ز نيكى و داد دلت از غم روزگار
💐🙏
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
رستم و دز مردم خوار ٣
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
رهاند ز نيكى و داد دلت از غم روزگار
💐🙏
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🌏 بوموسا،بومِ سبز، دگرگوني نامهاى جغرافيايى ايران
(بهر پنجم)
🔸اکنون که اين نام ها را بررسي کردهايم، زمان به بررسي نام چشمه اي در خراسان مي رسد بنام چشمهء سبز و آن درياچهء کوچکي است بر #فراز کوهي که ميان نيشابور و توس قرار گرفته، و خراسانيان به زبان خويش آنرا چشمهء #سُوز مينامند.
ابوريحان بيروني در کتاب «نشانه هاي بر جاي ماند از سده هاي پيشين» (آثارالباقيه عن القرون الخاليه)،
🔺آنجا که از ابزاري بنام زانو در جريان دادن آبها در زمينهاي نابرابر (غيرهم سطح) ياد ميکند، به لايههاي مختلف زير زمين اشاره دارد، و اينکه آب ها در زانوها و راه آبههاي ميان لايههاي زمين جريان دارند، و گاهگاه مخازن آب را در فاصله هاي دور بيکديگر پيوند ميدهند، به چشمهء سبز نيشابور نيز اشاره ميکند، و از آن با نام #سبزرود ياد ميکند:
🔻«اما آبي که ميان ابرشهر و توس در سر کوه است، آن درياچهاي ميباشد که دور آن يک فرسخ مي شود، و به سبز رود موسوم است، و البته بديهي است که مادهء اين آب يا از خزانه اي بالاتر از آن است هر چند که بسيار دور باشد، و به اندازهاي که آفتاب آب اين درياچه را تبخير کند، از آن ماده استمداد به آن ميرسد و بدين جهت که در يک حال راکد مي ماند...»[٨]
🔹حمداله مستوفي در نزهت القلوب ص 189، و مجدالدين حسيني در زينت المجالس ص 809، از اين درياچه با همان نام چشمهء سبز ياد کرده اند[٩].
🔺#چشمه_سبز هنوز مورد توجه خراسانيان است و براي زيارت و تماشاي آن ميروند. و اين آئين، يادگاري از دينهاي ايران باستان است، که آبها در آن ستايش ميشدهاند، و موبدان زمان يزد گرد دوم ساماني (که براي نگرشش به پيروان دين هاي ديگر چون عيسوي، او را يزدگرد بزهکار خواندند) هنگامي که در کنار آن چشمه او را کشتند، افسانهاي بهم بافتند که اسبي از ميان چشمه بيرون آمد و رام هيچکس نشد، و چون يزدگرد بدو نزديک گشت رام گرديد و هنگام بستن زين از پشت، جفتهاي(لگدي) به يزد گرد زد و او را کشت!
🔸فردوسي که خود در توس و نزديکي اين چشمه ميزيسته و بيگمان بارها بديدار آن رفته است، داستان را به همين صورت در شاهنامه آورده، و اين چشمه را درياي #سُو يا چشمهء سُو مينامد :
🔻🔺🔻
چو نزديکي چشمهي سُو رسيد برون آمد از مهد و دريا بديد
از آن آب لختي به سر برنهاد
ز يزدان نيکي دهش کرد ياد
🔻🔺🔻
🔹اين چشمه در نوشتههاي ايران پيش از اسلام باهمين نام سُو شناخته ميشده و در کتاب بُندهِش که به دبيرهي پهلوي برجاي مانده است، و در آن از آفرينش آسمان و ستارگان و زمين و کوه ها رودها و درياها و گياهان و جانوران ياد ميشود، بخشي است با عنوان «اندر چگونگي ورها» ( #ور به معني چشمه بزرگ يا درياچه کوچک است.) و در اين بخش دربارهي «ور»هاي نام بردار ايران سخن رفته و درباره چشمه سُو ور چنين آمده است :
🗞(عكس👇🏻👇🏻)
و📖اين نوشته در زبان پهلوي چنين خوانده ميشود :
ورٍ سوور پت اَپَر شَتر بوم کوفي توس چيگون
گويت کو سوت بهر او هوچشميه او ويهيه افزايش
ايکيه راستيه هچش بي دات استيت.
📖و به فارسي چنين ترجمه ميشود :
چشمهء سُو به بومِ اَبَر شهر سرِ کوه توس، چنان
گويد که سود بهر و نيک چشمي و بهي و افزايش
راستي ازش بدادستي.
٨- ترجمه آثار الباقيه، اکبر دانا سرشت، تهران، انتشارات ابن سينا، رويههاي 353 تا 354
٩- نيشابور شهر فيروزه، فريدون گرايلي، ناشر:مولف، 1357، رويههاي 236 تا 237
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
(بهر پنجم)
🔸اکنون که اين نام ها را بررسي کردهايم، زمان به بررسي نام چشمه اي در خراسان مي رسد بنام چشمهء سبز و آن درياچهء کوچکي است بر #فراز کوهي که ميان نيشابور و توس قرار گرفته، و خراسانيان به زبان خويش آنرا چشمهء #سُوز مينامند.
ابوريحان بيروني در کتاب «نشانه هاي بر جاي ماند از سده هاي پيشين» (آثارالباقيه عن القرون الخاليه)،
🔺آنجا که از ابزاري بنام زانو در جريان دادن آبها در زمينهاي نابرابر (غيرهم سطح) ياد ميکند، به لايههاي مختلف زير زمين اشاره دارد، و اينکه آب ها در زانوها و راه آبههاي ميان لايههاي زمين جريان دارند، و گاهگاه مخازن آب را در فاصله هاي دور بيکديگر پيوند ميدهند، به چشمهء سبز نيشابور نيز اشاره ميکند، و از آن با نام #سبزرود ياد ميکند:
🔻«اما آبي که ميان ابرشهر و توس در سر کوه است، آن درياچهاي ميباشد که دور آن يک فرسخ مي شود، و به سبز رود موسوم است، و البته بديهي است که مادهء اين آب يا از خزانه اي بالاتر از آن است هر چند که بسيار دور باشد، و به اندازهاي که آفتاب آب اين درياچه را تبخير کند، از آن ماده استمداد به آن ميرسد و بدين جهت که در يک حال راکد مي ماند...»[٨]
🔹حمداله مستوفي در نزهت القلوب ص 189، و مجدالدين حسيني در زينت المجالس ص 809، از اين درياچه با همان نام چشمهء سبز ياد کرده اند[٩].
🔺#چشمه_سبز هنوز مورد توجه خراسانيان است و براي زيارت و تماشاي آن ميروند. و اين آئين، يادگاري از دينهاي ايران باستان است، که آبها در آن ستايش ميشدهاند، و موبدان زمان يزد گرد دوم ساماني (که براي نگرشش به پيروان دين هاي ديگر چون عيسوي، او را يزدگرد بزهکار خواندند) هنگامي که در کنار آن چشمه او را کشتند، افسانهاي بهم بافتند که اسبي از ميان چشمه بيرون آمد و رام هيچکس نشد، و چون يزدگرد بدو نزديک گشت رام گرديد و هنگام بستن زين از پشت، جفتهاي(لگدي) به يزد گرد زد و او را کشت!
🔸فردوسي که خود در توس و نزديکي اين چشمه ميزيسته و بيگمان بارها بديدار آن رفته است، داستان را به همين صورت در شاهنامه آورده، و اين چشمه را درياي #سُو يا چشمهء سُو مينامد :
🔻🔺🔻
چو نزديکي چشمهي سُو رسيد برون آمد از مهد و دريا بديد
از آن آب لختي به سر برنهاد
ز يزدان نيکي دهش کرد ياد
🔻🔺🔻
🔹اين چشمه در نوشتههاي ايران پيش از اسلام باهمين نام سُو شناخته ميشده و در کتاب بُندهِش که به دبيرهي پهلوي برجاي مانده است، و در آن از آفرينش آسمان و ستارگان و زمين و کوه ها رودها و درياها و گياهان و جانوران ياد ميشود، بخشي است با عنوان «اندر چگونگي ورها» ( #ور به معني چشمه بزرگ يا درياچه کوچک است.) و در اين بخش دربارهي «ور»هاي نام بردار ايران سخن رفته و درباره چشمه سُو ور چنين آمده است :
🗞(عكس👇🏻👇🏻)
و📖اين نوشته در زبان پهلوي چنين خوانده ميشود :
ورٍ سوور پت اَپَر شَتر بوم کوفي توس چيگون
گويت کو سوت بهر او هوچشميه او ويهيه افزايش
ايکيه راستيه هچش بي دات استيت.
📖و به فارسي چنين ترجمه ميشود :
چشمهء سُو به بومِ اَبَر شهر سرِ کوه توس، چنان
گويد که سود بهر و نيک چشمي و بهي و افزايش
راستي ازش بدادستي.
٨- ترجمه آثار الباقيه، اکبر دانا سرشت، تهران، انتشارات ابن سينا، رويههاي 353 تا 354
٩- نيشابور شهر فيروزه، فريدون گرايلي، ناشر:مولف، 1357، رويههاي 236 تا 237
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✨💫❄️❄️⭐️⚡️
مرا ببخش که پشتم به خنجر آلوده ست.
که اعتمادِ مرا ، جلب کرده ای اینبار
هزار زخمِ پیاپی از آشنا خوردم
تو هم بر این تنِ زخمی ، نشانه ای بگذار...
مرا نکشته رها کرده ای ، کمی بد شد
عذاب میدهد این زخم های لاکردار...
"بیا که حرفِ دلم را کسی نمی فهمد"
به واژه واژه ی این شعر ، مُرده ام صد بار
دوباره شب شده است و به جای تو ، اینجاست
همان رفیقِ قدیمی....! ، بله ، همان سیگار...!
چقدر شعر بگویم بدونِ تو آخر...!
مَفاعِلُن سرِ زخمی ، مَفاعِلُن دیوار...!
سروده: #مرتضی_پاکدامن.
صدا: #مریم_رضوی
موسیقی: پنجهای #بداهه
در مایه #بیات_اصفهان
#تار : #حمیدآقائی
@hamidaghaei
@sobhosher
مرا ببخش که پشتم به خنجر آلوده ست.
که اعتمادِ مرا ، جلب کرده ای اینبار
هزار زخمِ پیاپی از آشنا خوردم
تو هم بر این تنِ زخمی ، نشانه ای بگذار...
مرا نکشته رها کرده ای ، کمی بد شد
عذاب میدهد این زخم های لاکردار...
"بیا که حرفِ دلم را کسی نمی فهمد"
به واژه واژه ی این شعر ، مُرده ام صد بار
دوباره شب شده است و به جای تو ، اینجاست
همان رفیقِ قدیمی....! ، بله ، همان سیگار...!
چقدر شعر بگویم بدونِ تو آخر...!
مَفاعِلُن سرِ زخمی ، مَفاعِلُن دیوار...!
سروده: #مرتضی_پاکدامن.
صدا: #مریم_رضوی
موسیقی: پنجهای #بداهه
در مایه #بیات_اصفهان
#تار : #حمیدآقائی
@hamidaghaei
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
رستم و دز مردم خوار ٤
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
همه روز پيروز باشيد، بلند بخت يارتان
💐🙏
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
رستم و دز مردم خوار ٤
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
همه روز پيروز باشيد، بلند بخت يارتان
💐🙏
@sobhosher
Telegram
attach 📎
🌏 بوموسا،بومِ سبز، دگرگوني نامهاى جغرافيايى ايران
(بهر پايانى)
♦️ بررسي متن #بندهش و #شاهنامه و #آثارالباقيه دگرگون شدن واژه هاي #سبز و #سوز ، و سُو را بيکديگر نشان ميدهد و گونهء اخير يعني سُو در بسياري از روستاهاي امروز به همان معني سبز به کار ميرود، چونان روستاي سوچناران در جيرفت که چيزي جز سبز چناران نيست، و اينک انبوهي از اينگونه نام ها :
🔻🔺🔻
سُو چنار در جيرفت
سُوده در خرمشهر به معني سبزده
سُوزان در اراک و بروجرد به معني جاي( زان نيز پسوند مکان است همچون لويزان تهران)
سُولان در چابهار به معني سبز جاي (درباره پسوند مکان لان و لانه سخن گفتيم)
سُوهان در تهران و مشهد به معني سبز جاي (هان پسوند مکان در ماهان، فراهان)
سُوهانک در تهران به معني سبز جايک
سُويون در سراب به معني سبز جاي (يون=يان پسوند مکان در واريان و وليان کرج، راميان گرگان)
سُوستان در مهاباد به معني سبز ستان
سُوان در سروان، اراک مشهد، هروآباد، کرمانشاه (به معني سبز دان يا سبزجاي)
🔸شمار روستاهايي که پيشوند سُو به معني سبز همراه است بيش از يکسد و پنجاه است اما از ميان آنها به اين چند نام بسنده کردم، که پسوند آنها نيز در نظر خوانندگان شناخته شده است و نيازي به تفسير وگزارش بسيار ندارد، و از همه جالبتر آنکه باشندگان جزيرههاي درياي پارس هنوز واژهي سبز را «سُو» ميخوانند، و دکتر ن.بختورتاش در سال 1329 در جزيره خارک از زيارتگاهي بنام بيبي سُوپوشان که بيبي سبزپوشان باشد ديدن کرده است.
🔹و در بسي از روستاها اين واژه به « #سا» تغيير شکل يافته است :
ساري مازندران سبزري = سبزجاي
55 روستاي ديگر در جايهاي مختلف ايران که با پيشوند ساري و يک پيشوند ديگر ساخته شده
🔻🔺🔻
سارين در رفسنجان سبز جاي (پسوند رين در بهرين و...)
ساسنگ در گرگان سنگ سبز ، يا سبز سنگ
سامان در شهر کرد، ساوه، شاه آباد، کرمان به معني جايگاه سبز
ساوان در سقز به معني سبز جاي (با پسوند وان در ايروان ، ليقوان)
ساوبلاغ در مهاباد کردستان سبز بلاغ
ساوجبلاغ در قزوين (واژهء ساوج نمونهء کهن واژه سبز است که در اين دهستان برجاي مانده است)
سايان در زنجان و همدان به معني سبز جاي ( با پسوند مکان يان)
با پيشوند « #سا» به معني #سبز نيز نام روستاهاي بسيار در فرهنگها هست که همين چند نام ما را بسنده مينمايد.
🔵 با اين گفتارها و ياد کردن انبوه نام ها در سراسر ايرانشهر، اکنون جاي آن است که به نام جزيرهء بوموسا بازگرديم که #بوم_سبز، يا #سبزبوم، سرزمين سبز معني ميدهد، و نام ديگر آن #گپ_سبزو است.
پسوند اشاره (يا تصغير و تحبيب) که در صفت «سبزو» و در نام بوم در بوموسا آمده است، پسوندهاي ديگري ميآيد در اين استانها با «او» يا «اوئيه» ميآيد.
برخي از پسوندها در استانهاي گوناگون چنيناند :
در #خراسان با پسوند کلانه
در #مازندران و #گيلان با پسوند کند، درق؛ قيه
در #کردستان با پسوند وان، زان، ژان، گان ...
پسوند آباد در همه جا
در #کرمان و #هرمزگان و #يزد و کنارههاي درياي #پارس با او يا اوئيه :
نمونه اين نام ها چنين است : چنارو در سيرجان
چناروئيه در #رفسنجان، کرمان، #سيرجان
چاهو در #بوشهر، کرمان و 4 روستا در هرمزگان
چاهوئيه درکرمان
چاهو قبله در هرمزگان
بيدوئيه در هرمزگان وکرمان
کهنو در يزد
کهنوج در #بلوچستان
کهنوئيه در سيرجان
دهوئيه در رفسنجان و 6 روستا در کرمان
سبزوئيه در بم #و جيرفت
سبزو در هرمزگان
♦️با شاهد روستاي سبزو، سخن دربارهي گپ سبزو يا بوموسا پايان ميپذيرد. اما اين را نيز ميبايد افزودن که اگر در همهء زبانها جايي ديگر بنام کسي ديده شود اينجا را نيز ميتوان بنام شخص افسانه اي گمان برد البته نامهايي همراه با نام کسان يافت ميشود چون خوره اردشير، گنديشاپور، قصر بهرام، مدينه النبي ... اما نام شخص بيپسوند، يا پيشوند بر هيچ جاي جهان نيست که بر،گپ سبزو بوده باشد!
🔸و يا چندين پژوهش و چندين گفتار بر صاحبان خرد پوشيده نميماند که الف که بر سر بوم آمده، و سا که به گونه #سى عربي نوشته شده، چهره اي نادرست از #نام_ايرانى #بوموسا فراهم آورده است. و نه تنها نام ايراني داراي معني در زبان فارسي است که دو جزيرهي کنار آن نيز نام ايراني دارند، و بر ايرانيان است که از اين پس همواره بوم سبز، يا گپ سبزو را به گونهي #بوموسا بنويسند.
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
(بهر پايانى)
♦️ بررسي متن #بندهش و #شاهنامه و #آثارالباقيه دگرگون شدن واژه هاي #سبز و #سوز ، و سُو را بيکديگر نشان ميدهد و گونهء اخير يعني سُو در بسياري از روستاهاي امروز به همان معني سبز به کار ميرود، چونان روستاي سوچناران در جيرفت که چيزي جز سبز چناران نيست، و اينک انبوهي از اينگونه نام ها :
🔻🔺🔻
سُو چنار در جيرفت
سُوده در خرمشهر به معني سبزده
سُوزان در اراک و بروجرد به معني جاي( زان نيز پسوند مکان است همچون لويزان تهران)
سُولان در چابهار به معني سبز جاي (درباره پسوند مکان لان و لانه سخن گفتيم)
سُوهان در تهران و مشهد به معني سبز جاي (هان پسوند مکان در ماهان، فراهان)
سُوهانک در تهران به معني سبز جايک
سُويون در سراب به معني سبز جاي (يون=يان پسوند مکان در واريان و وليان کرج، راميان گرگان)
سُوستان در مهاباد به معني سبز ستان
سُوان در سروان، اراک مشهد، هروآباد، کرمانشاه (به معني سبز دان يا سبزجاي)
🔸شمار روستاهايي که پيشوند سُو به معني سبز همراه است بيش از يکسد و پنجاه است اما از ميان آنها به اين چند نام بسنده کردم، که پسوند آنها نيز در نظر خوانندگان شناخته شده است و نيازي به تفسير وگزارش بسيار ندارد، و از همه جالبتر آنکه باشندگان جزيرههاي درياي پارس هنوز واژهي سبز را «سُو» ميخوانند، و دکتر ن.بختورتاش در سال 1329 در جزيره خارک از زيارتگاهي بنام بيبي سُوپوشان که بيبي سبزپوشان باشد ديدن کرده است.
🔹و در بسي از روستاها اين واژه به « #سا» تغيير شکل يافته است :
ساري مازندران سبزري = سبزجاي
55 روستاي ديگر در جايهاي مختلف ايران که با پيشوند ساري و يک پيشوند ديگر ساخته شده
🔻🔺🔻
سارين در رفسنجان سبز جاي (پسوند رين در بهرين و...)
ساسنگ در گرگان سنگ سبز ، يا سبز سنگ
سامان در شهر کرد، ساوه، شاه آباد، کرمان به معني جايگاه سبز
ساوان در سقز به معني سبز جاي (با پسوند وان در ايروان ، ليقوان)
ساوبلاغ در مهاباد کردستان سبز بلاغ
ساوجبلاغ در قزوين (واژهء ساوج نمونهء کهن واژه سبز است که در اين دهستان برجاي مانده است)
سايان در زنجان و همدان به معني سبز جاي ( با پسوند مکان يان)
با پيشوند « #سا» به معني #سبز نيز نام روستاهاي بسيار در فرهنگها هست که همين چند نام ما را بسنده مينمايد.
🔵 با اين گفتارها و ياد کردن انبوه نام ها در سراسر ايرانشهر، اکنون جاي آن است که به نام جزيرهء بوموسا بازگرديم که #بوم_سبز، يا #سبزبوم، سرزمين سبز معني ميدهد، و نام ديگر آن #گپ_سبزو است.
پسوند اشاره (يا تصغير و تحبيب) که در صفت «سبزو» و در نام بوم در بوموسا آمده است، پسوندهاي ديگري ميآيد در اين استانها با «او» يا «اوئيه» ميآيد.
برخي از پسوندها در استانهاي گوناگون چنيناند :
در #خراسان با پسوند کلانه
در #مازندران و #گيلان با پسوند کند، درق؛ قيه
در #کردستان با پسوند وان، زان، ژان، گان ...
پسوند آباد در همه جا
در #کرمان و #هرمزگان و #يزد و کنارههاي درياي #پارس با او يا اوئيه :
نمونه اين نام ها چنين است : چنارو در سيرجان
چناروئيه در #رفسنجان، کرمان، #سيرجان
چاهو در #بوشهر، کرمان و 4 روستا در هرمزگان
چاهوئيه درکرمان
چاهو قبله در هرمزگان
بيدوئيه در هرمزگان وکرمان
کهنو در يزد
کهنوج در #بلوچستان
کهنوئيه در سيرجان
دهوئيه در رفسنجان و 6 روستا در کرمان
سبزوئيه در بم #و جيرفت
سبزو در هرمزگان
♦️با شاهد روستاي سبزو، سخن دربارهي گپ سبزو يا بوموسا پايان ميپذيرد. اما اين را نيز ميبايد افزودن که اگر در همهء زبانها جايي ديگر بنام کسي ديده شود اينجا را نيز ميتوان بنام شخص افسانه اي گمان برد البته نامهايي همراه با نام کسان يافت ميشود چون خوره اردشير، گنديشاپور، قصر بهرام، مدينه النبي ... اما نام شخص بيپسوند، يا پيشوند بر هيچ جاي جهان نيست که بر،گپ سبزو بوده باشد!
🔸و يا چندين پژوهش و چندين گفتار بر صاحبان خرد پوشيده نميماند که الف که بر سر بوم آمده، و سا که به گونه #سى عربي نوشته شده، چهره اي نادرست از #نام_ايرانى #بوموسا فراهم آورده است. و نه تنها نام ايراني داراي معني در زبان فارسي است که دو جزيرهي کنار آن نيز نام ايراني دارند، و بر ايرانيان است که از اين پس همواره بوم سبز، يا گپ سبزو را به گونهي #بوموسا بنويسند.
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
رفتن شيده پى فولادوند
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
كردگار سپهر بلند رهاند،دل و جانتان از گزند
💐🙏
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
رفتن شيده پى فولادوند
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
كردگار سپهر بلند رهاند،دل و جانتان از گزند
💐🙏
@sobhosher
Telegram
attach 📎
#ازدواج_در_شاهنامه👩❤️👩💃🥂
💏 ازدواج در شاهنامه، باعث به وجود آمدن فراز و نشیبهای بسیار میگردد. ازدواج پهلوانان وشاهان ایرانی با دختران غیر ایرانی، عاشقانههای شاهنامه،ازدواج زنان هنرمند وجنگ آورشاهنامه، زبان گویای تفکر ایرانیان باستان است.
به گونه ای که شاید اگر #رودابه نبود؛ پهلوانی چون رستم، حراست تخت و تاج کیانی را بر عهده نداشت. ازدواج همراه با آئین و رسوم خاصی صورت میگرفته که ازدواج #زال و #رودابه به تنهایی، تعداد زیادی از این رسوم را دربر دارد. از جمله:
👩❤️👩
۱- پسر را برای اثبات شایستگی برای ازدواج، تحت آزمونهای جسمانی و روحانی قرار میدادهاند.
۲- میان دو طرف معمولاَ زنی، پیام رسانی میکرده است.
۳- خواستگاری کننده با شرایط خاصی انتخاب می شده. (در ازدواج پسران فریدون، “جندل” را که باکفایت،فکور،پژوهنده و چربزبان بوده برای این کار در نظر گرفتند.)
۴-در خواستگاری، رسم رونما گرفتن مادر عروس از پدرداماد برای دیدن عروس معمول بوده است.
۵-موبدان، نقش عاقد را ایفا می کردند. (مراسم عقد “زال ورودابه” سه هفته طول کشیده است.)
۶- رسم ثبت آنچه در ضمن عقد، رد وبدل می شده رواج داشته است.
۷- مراسم مفصلی همراه با “می”و”رود” و “رامشگران” برپا می شده 🥂💃
🔻 گاهی چنانکه در ازدواج #کاووس و #سودابه می بینیم، اخذ تصمیم نهایی بر عهده دختر قرار میگرفته است.
🔺ملاقاتهای آشکار وپنهان دو طرف وحتی “بوس″ و”کنار” و “می” نوشی قبل از عقد وازدواج با محارم از رسوم قبل از اسلام است. در حالیکه برخی از جوانب خواستگاری وعقد از جمله ثبت اموال مبادله شده در موقع عقد و… احتمالاً متأثر از دوره اسلامی است.
👩❤️👩 وصلت در میان اقوام مختلف رواج داشته است. اگر چه فقط دختراز “انیران” می گرفته اند ولی از #دختردادن به آنان تا پایان عصر پهلوانی نشانی نمی یابیم.
🔻اما در دوران تاریخی مشاهده می کنیم که در زمان “ #شاپورذوالاکتاف” مردی از اعراب غسانی به نام “ #طائر”،دختر “ #نرسی” وعمه شاپور به نام “ #نوشه” را می رباید وحاصل این آمیزش دختری است به نام “مالکه” که در نبرد “شاپور” با پدرش، در دژ را به روی شاپور میگشاید.
ز ایوانش بردند و کردند اسیر
که دانا نبودند و دانشپذیر
چو یک سال نزدیک طایر بماند
ز اندیشگان دل به خون در نشاند
ز طایر یکی دختش آمد چو ماه
تو گفتی که نرسیست با تاج و گاه
پدر مالکه نام کردش چو دید
که دختش همی مملکت را سزید
البته همین مورد هم, چون به صورت اسارت و ربودن بوده، نمی تواند دلیل بر دختر دادن به “انیران” شمرده شود.
🔺همانگونه که “ #گردآفرید” به “ #سهراب” گفته بود: که ترکان ز ایران نیابند جفت …..
(حمیدیان، سعید،درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی،انتشارات ناهید،ص۲۰۹-۲۰۸)
ادامه دارد
@sobhosher
💏 ازدواج در شاهنامه، باعث به وجود آمدن فراز و نشیبهای بسیار میگردد. ازدواج پهلوانان وشاهان ایرانی با دختران غیر ایرانی، عاشقانههای شاهنامه،ازدواج زنان هنرمند وجنگ آورشاهنامه، زبان گویای تفکر ایرانیان باستان است.
به گونه ای که شاید اگر #رودابه نبود؛ پهلوانی چون رستم، حراست تخت و تاج کیانی را بر عهده نداشت. ازدواج همراه با آئین و رسوم خاصی صورت میگرفته که ازدواج #زال و #رودابه به تنهایی، تعداد زیادی از این رسوم را دربر دارد. از جمله:
👩❤️👩
۱- پسر را برای اثبات شایستگی برای ازدواج، تحت آزمونهای جسمانی و روحانی قرار میدادهاند.
۲- میان دو طرف معمولاَ زنی، پیام رسانی میکرده است.
۳- خواستگاری کننده با شرایط خاصی انتخاب می شده. (در ازدواج پسران فریدون، “جندل” را که باکفایت،فکور،پژوهنده و چربزبان بوده برای این کار در نظر گرفتند.)
۴-در خواستگاری، رسم رونما گرفتن مادر عروس از پدرداماد برای دیدن عروس معمول بوده است.
۵-موبدان، نقش عاقد را ایفا می کردند. (مراسم عقد “زال ورودابه” سه هفته طول کشیده است.)
۶- رسم ثبت آنچه در ضمن عقد، رد وبدل می شده رواج داشته است.
۷- مراسم مفصلی همراه با “می”و”رود” و “رامشگران” برپا می شده 🥂💃
🔻 گاهی چنانکه در ازدواج #کاووس و #سودابه می بینیم، اخذ تصمیم نهایی بر عهده دختر قرار میگرفته است.
🔺ملاقاتهای آشکار وپنهان دو طرف وحتی “بوس″ و”کنار” و “می” نوشی قبل از عقد وازدواج با محارم از رسوم قبل از اسلام است. در حالیکه برخی از جوانب خواستگاری وعقد از جمله ثبت اموال مبادله شده در موقع عقد و… احتمالاً متأثر از دوره اسلامی است.
👩❤️👩 وصلت در میان اقوام مختلف رواج داشته است. اگر چه فقط دختراز “انیران” می گرفته اند ولی از #دختردادن به آنان تا پایان عصر پهلوانی نشانی نمی یابیم.
🔻اما در دوران تاریخی مشاهده می کنیم که در زمان “ #شاپورذوالاکتاف” مردی از اعراب غسانی به نام “ #طائر”،دختر “ #نرسی” وعمه شاپور به نام “ #نوشه” را می رباید وحاصل این آمیزش دختری است به نام “مالکه” که در نبرد “شاپور” با پدرش، در دژ را به روی شاپور میگشاید.
ز ایوانش بردند و کردند اسیر
که دانا نبودند و دانشپذیر
چو یک سال نزدیک طایر بماند
ز اندیشگان دل به خون در نشاند
ز طایر یکی دختش آمد چو ماه
تو گفتی که نرسیست با تاج و گاه
پدر مالکه نام کردش چو دید
که دختش همی مملکت را سزید
البته همین مورد هم, چون به صورت اسارت و ربودن بوده، نمی تواند دلیل بر دختر دادن به “انیران” شمرده شود.
🔺همانگونه که “ #گردآفرید” به “ #سهراب” گفته بود: که ترکان ز ایران نیابند جفت …..
(حمیدیان، سعید،درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی،انتشارات ناهید،ص۲۰۹-۲۰۸)
ادامه دارد
@sobhosher
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
فهرست - دی 97.PDF
127.8 KB
تمدید شد
به مناسبت شصتمین سالروز وقف دکتر محمود افشار
تا تاریخ ۳۰ دی
کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار با سی درصد تخفیف در اختیار علاقهمندان قرار خواهد گرفت.
📞 ۲۲۷۱۳۹۳۶ - ۰۹۱۹۶۰۱۲۵۳۳
@AfsharFoundation
📎فایل PDF پیوست، فهرست کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار تا دی ماه ۹۷ میباشد.
به مناسبت شصتمین سالروز وقف دکتر محمود افشار
تا تاریخ ۳۰ دی
کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار با سی درصد تخفیف در اختیار علاقهمندان قرار خواهد گرفت.
📞 ۲۲۷۱۳۹۳۶ - ۰۹۱۹۶۰۱۲۵۳۳
@AfsharFoundation
📎فایل PDF پیوست، فهرست کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار تا دی ماه ۹۷ میباشد.
Forwarded from اتچ بات
#شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
نبرد پولادوند و رستم
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
دلت شاد و جهانت مملو از عشق
💐🙏
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
نبرد پولادوند و رستم
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
دلت شاد و جهانت مملو از عشق
💐🙏
@sobhosher
Telegram
attach 📎
ازدواج_در_شاهنامه👩❤️👩💃🥂
از نظر ساختاری در #شاهنامه با سه نوع ازدواج رو به رو میشویم:
١-ازدواج “برونگروهی” یا “برون همسری”: مثل ازدواج پسران #فریدون با دختران #سرویمنی”، ازدواج #زال “با #رودابه” دختر “مهراب کابلی”، ازدواج #کاووس″ با #سودابه” دختر “شاههاماوران” و …
٢- ازدواج “درون گروهی”: مثل ازدواج #فرانک” با #آبتین” که هر دو از نژاد کیان اند.ازدواج #فریدون” با #شهرناز″ و #ارنواز″،ازدواج #دخترایرج” با #پشنگ” و…
٣- ازدواج با محارم: ازدواج “ #اسفندیار” با خواهرش #همای”، ازدواج #بهمن” با دخترش #همای”،ازدواج #اسکندر” با خواهرش #روشنک” و…
اهتمام در پاکی نسب وخون خانوادگی، یکی از صفات بارز جامعه ایرانی شمرده می شود تا حدی که ازدواج با محارم را جایز می شمردهاند.
( آرتورکریستن سن، ایران در زمان ساسانیان،ص ۱۱۷)
عقیده بر این بود که ازدواج بین خواهر و برادر به وسیله فره ایزدی، روشن میشود و دیوان را دور میاندازد. یونانیان نیز ازدواج عمو با دختر برادرش، ازدواج عمه با پسر برادرش و ناخواهری را با نابرادریش, جایز می دانسته اند. “وست” در کتاب خود موسوم به “زناشویی با افراد همخون” میگوید: «زردتشتیان عصر ما وجود ازدواجهایی را با خویشاوندان نزدیک، در میان نیاکان خویش نمی پذیرند؛ زیرا اکنون چنین وصلتهایی در اجتماع ایشان حرام است و توصيه به ازدواج محارم در دين زرتشت را دروغ بزرگ ميداند.
🔥 نخست به بینش اشوزرتشت در گاتها و در هات ۵۳ اشاره می کنیم که #زرتشت به دخترش #پورچیستا می گوید :
"جاماسپ «که از نزدیکان نیست و بیگانه است» به خواستگاری تو آمده است. من او را در دین داری تایید می کنم ولی تو با خردمندی و آزادی اگر مایلی او را برای شوی خود گزینش کن."
🔵 این سخن زرتشت نشان از باور به سنت زناشویی در فرهنگ زرتشتیان است چرا که اگر ازدواج با محارم در دین زرتشتی رواج داشت و ثواب هم داشت، خود زرتشت با دخترش ازدواج می کرد و یا یکی از پسرانش با خواهرشان ازدواج می کردند. هیچگاه در تاریخ زندگی زرتشتیان ازدواج با محارم مشاهده نشده است.
✔ در هزار و چهارصد سال پیش گروهی از زرتشتیان به خاطر هجوم تازیان، به هند کوچ کردند و با نام پارسیان شناخته می شوند. آنان تمامی رسوم زمان ساسانی را تا به امروز در خود حفظ کرده اند. حال در میان آنان کنکاش کنید ببینید کسی هست که ازدواج با محارم کند و یا حتا سخنش را بگوید. ازدواج با محارم در میان پارسیان هند هم وجود ندارد زیرا هیچ ایرانی زرتشتی اینکار را نمی کرده است.
ادامه دارد...
@sobhosher
از نظر ساختاری در #شاهنامه با سه نوع ازدواج رو به رو میشویم:
١-ازدواج “برونگروهی” یا “برون همسری”: مثل ازدواج پسران #فریدون با دختران #سرویمنی”، ازدواج #زال “با #رودابه” دختر “مهراب کابلی”، ازدواج #کاووس″ با #سودابه” دختر “شاههاماوران” و …
٢- ازدواج “درون گروهی”: مثل ازدواج #فرانک” با #آبتین” که هر دو از نژاد کیان اند.ازدواج #فریدون” با #شهرناز″ و #ارنواز″،ازدواج #دخترایرج” با #پشنگ” و…
٣- ازدواج با محارم: ازدواج “ #اسفندیار” با خواهرش #همای”، ازدواج #بهمن” با دخترش #همای”،ازدواج #اسکندر” با خواهرش #روشنک” و…
اهتمام در پاکی نسب وخون خانوادگی، یکی از صفات بارز جامعه ایرانی شمرده می شود تا حدی که ازدواج با محارم را جایز می شمردهاند.
( آرتورکریستن سن، ایران در زمان ساسانیان،ص ۱۱۷)
عقیده بر این بود که ازدواج بین خواهر و برادر به وسیله فره ایزدی، روشن میشود و دیوان را دور میاندازد. یونانیان نیز ازدواج عمو با دختر برادرش، ازدواج عمه با پسر برادرش و ناخواهری را با نابرادریش, جایز می دانسته اند. “وست” در کتاب خود موسوم به “زناشویی با افراد همخون” میگوید: «زردتشتیان عصر ما وجود ازدواجهایی را با خویشاوندان نزدیک، در میان نیاکان خویش نمی پذیرند؛ زیرا اکنون چنین وصلتهایی در اجتماع ایشان حرام است و توصيه به ازدواج محارم در دين زرتشت را دروغ بزرگ ميداند.
🔥 نخست به بینش اشوزرتشت در گاتها و در هات ۵۳ اشاره می کنیم که #زرتشت به دخترش #پورچیستا می گوید :
"جاماسپ «که از نزدیکان نیست و بیگانه است» به خواستگاری تو آمده است. من او را در دین داری تایید می کنم ولی تو با خردمندی و آزادی اگر مایلی او را برای شوی خود گزینش کن."
🔵 این سخن زرتشت نشان از باور به سنت زناشویی در فرهنگ زرتشتیان است چرا که اگر ازدواج با محارم در دین زرتشتی رواج داشت و ثواب هم داشت، خود زرتشت با دخترش ازدواج می کرد و یا یکی از پسرانش با خواهرشان ازدواج می کردند. هیچگاه در تاریخ زندگی زرتشتیان ازدواج با محارم مشاهده نشده است.
✔ در هزار و چهارصد سال پیش گروهی از زرتشتیان به خاطر هجوم تازیان، به هند کوچ کردند و با نام پارسیان شناخته می شوند. آنان تمامی رسوم زمان ساسانی را تا به امروز در خود حفظ کرده اند. حال در میان آنان کنکاش کنید ببینید کسی هست که ازدواج با محارم کند و یا حتا سخنش را بگوید. ازدواج با محارم در میان پارسیان هند هم وجود ندارد زیرا هیچ ایرانی زرتشتی اینکار را نمی کرده است.
ادامه دارد...
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
نبرد پولادوند و رستم٢
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
همه لحظه هايت ز مهر دلپذير
💐🙏
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
نبرد پولادوند و رستم٢
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
همه لحظه هايت ز مهر دلپذير
💐🙏
@sobhosher
Telegram
attach 📎
ازدواج_در_شاهنامه👩❤️👩💃🥂
بهر پايانى
🔶این نوع زناشویی در خود اساطیر ایران مثالهایی دارد؛ از جمله آن که “اهورامزدا”،خدای بزرگ با دخترش “اسپنا ارمئیتی” – الوهه زمین – عقدزناشویی بست و ثمره این وصلت، کیومرث – نخستین انسان – شد. دوم، #کیومرث با مادرش، جفت شد و “مشی ومشیانه” به وجود آمد.
وسوم “مشی” با خواهرش “مشیانه” عقد زناشویی بست و مایه تولد انسانها شد. (مظاهری، علی،خانواده ایرانی، درروزگار پیش از اسلام،ص ۲۱۳)
🔷 بنابراین مطابق شواهد متعدد شاهنامه و تواریخ،ازدواج با محارم، رسمی رایج بوده وظاهراً نه تنها بد تلقی نمیشده بلکه وسیله ای برای حفظ دارایی وامتیازات خانوادگی در درون خانواده دانسته می شده.
#گشتاسب” دختر خود #همای” را به پسرش #اسفندیار” می دهد و #بهمن” با دختر خود #همای_چهرزاد” ازدواج میکند که حاصل آن “ساسان” است. در تاریخ هم از این ازدواجها داریم که یکی از آنها همسری “ #موزا – زن رومی فرهاد چهارم – با پسرش “فرهاد پنجم” است.
🔸گفته اند که: در عصر اشکانی و ساسانی اینگونه ازدواج ها نه تنها جایز بلکه به عنوان پرهیزگارانه، مورد ستایش بوده است.(تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی، ترجمه حسن انوشه،ص ۴۹ ،۱۳۶۸)
🔹در داستان سودابه و کاووس می بینیم که ازدواج با خواهر، امری عادی بوده و توصیه می شده واز این روست که #سودابه به کاووس پیشنهاد می دهد که یکی از #دخترانش را به عقد سیاووش درآورند.#
🔺بنابراین یکی از اهداف ازدواج با محارم،ایجاد نسل پاک وممتاز و دلخواه است.
🔻در آئینها ودینهای ایرانی و غیر ایرانی، ازدواج با زن پدر «نامادری» حرام و ناروا شمرده شده است. #فردوسی نیز انجام چنین ازدواجی را بیان نکرده است ولی در دو مورد یکی از طرف نامادری و دیگر از جانب ناپسری، اظهار علاقه انجام گرفت که با امتناع ومقاومت طرف مقابل، روبه رو گردید:نخست، کوشش “سودابه”برای نزدیکی به ناپسریش “سیاووش” ومورد دیگر تقاضای ازدواج “ #شیرویه”– پسر خسروپرویز- از “ #شیرین” نامادری خویش.
🔺یکی دیگر از ازدواجهایی که هم اکنون در بسیاری از جوامع، ناپسند وغیر شرعی وحرام است، #ازدواج_همزمان با چند خواهر است که در شاهنامه در دو مورد با آن روبه رو می شویم: اول ازدواج “بهرام گور” با چهار دختر “آسیابان” و دوم باز ازدواج “بهرام گور” با سه دختر “برزین دهقان”:
یکی چامه گوی ودگر چنگ زن
سوم پای کوبه شکن در شکن…
(سپهری، رقیه، جام جهان نمای فردوسی, ص ۳۶)
🔻البته در دانشنامه ایران واسلام زیر نظر “احسان یارشاطر” جزء ۱۱، ذیل کلمه “ #اده” می خوانیم که در دین زردتشت، دیوی به نام “ #اوده” (اوتک یا ادی )
هست که او را #دیو “ زنای با محارم” میگویند.
🔶همانطور كه پيشتر بيان شد؛در سرزمينهاى وآيين هاى ديگر هم ازدواج با محارم در شكلهاى گوناگون وجود داشته است
✅ در کتاب #پیدایش از کتاب های یهود در عهد عتیق/نوشته ی ۲۰ آمده است که لوط از صوغر برآمد و با دو دختر خود در کوه ساکن شد. پس در همان شب پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر بزرگ با پدر خویش همبستر شد و روز دیگر (دختر) بزرگ به کوچک گفت امشب پدر را شراب بنوشانیم و تو بیا و با وی همبستر شو تا نسلی از پدر خود نگه داریم، پس هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند.
🔺در سوره بیستم همین بخش از عهد عتیق می خوانیم که ابراهیم در خصوص زن خود (ساره) گفت که او خواهر من است.
🔻پسران و دختران آدم و حوا نیز با یکدیگر ازدواج کردند.
📚منبع
#مقاله : نگاهی به مقوله زن،عشق و ازدواج در شاهنامه نوشته: مریم سیوندی پور
@sobhosher
بهر پايانى
🔶این نوع زناشویی در خود اساطیر ایران مثالهایی دارد؛ از جمله آن که “اهورامزدا”،خدای بزرگ با دخترش “اسپنا ارمئیتی” – الوهه زمین – عقدزناشویی بست و ثمره این وصلت، کیومرث – نخستین انسان – شد. دوم، #کیومرث با مادرش، جفت شد و “مشی ومشیانه” به وجود آمد.
وسوم “مشی” با خواهرش “مشیانه” عقد زناشویی بست و مایه تولد انسانها شد. (مظاهری، علی،خانواده ایرانی، درروزگار پیش از اسلام،ص ۲۱۳)
🔷 بنابراین مطابق شواهد متعدد شاهنامه و تواریخ،ازدواج با محارم، رسمی رایج بوده وظاهراً نه تنها بد تلقی نمیشده بلکه وسیله ای برای حفظ دارایی وامتیازات خانوادگی در درون خانواده دانسته می شده.
#گشتاسب” دختر خود #همای” را به پسرش #اسفندیار” می دهد و #بهمن” با دختر خود #همای_چهرزاد” ازدواج میکند که حاصل آن “ساسان” است. در تاریخ هم از این ازدواجها داریم که یکی از آنها همسری “ #موزا – زن رومی فرهاد چهارم – با پسرش “فرهاد پنجم” است.
🔸گفته اند که: در عصر اشکانی و ساسانی اینگونه ازدواج ها نه تنها جایز بلکه به عنوان پرهیزگارانه، مورد ستایش بوده است.(تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی، ترجمه حسن انوشه،ص ۴۹ ،۱۳۶۸)
🔹در داستان سودابه و کاووس می بینیم که ازدواج با خواهر، امری عادی بوده و توصیه می شده واز این روست که #سودابه به کاووس پیشنهاد می دهد که یکی از #دخترانش را به عقد سیاووش درآورند.#
🔺بنابراین یکی از اهداف ازدواج با محارم،ایجاد نسل پاک وممتاز و دلخواه است.
🔻در آئینها ودینهای ایرانی و غیر ایرانی، ازدواج با زن پدر «نامادری» حرام و ناروا شمرده شده است. #فردوسی نیز انجام چنین ازدواجی را بیان نکرده است ولی در دو مورد یکی از طرف نامادری و دیگر از جانب ناپسری، اظهار علاقه انجام گرفت که با امتناع ومقاومت طرف مقابل، روبه رو گردید:نخست، کوشش “سودابه”برای نزدیکی به ناپسریش “سیاووش” ومورد دیگر تقاضای ازدواج “ #شیرویه”– پسر خسروپرویز- از “ #شیرین” نامادری خویش.
🔺یکی دیگر از ازدواجهایی که هم اکنون در بسیاری از جوامع، ناپسند وغیر شرعی وحرام است، #ازدواج_همزمان با چند خواهر است که در شاهنامه در دو مورد با آن روبه رو می شویم: اول ازدواج “بهرام گور” با چهار دختر “آسیابان” و دوم باز ازدواج “بهرام گور” با سه دختر “برزین دهقان”:
یکی چامه گوی ودگر چنگ زن
سوم پای کوبه شکن در شکن…
(سپهری، رقیه، جام جهان نمای فردوسی, ص ۳۶)
🔻البته در دانشنامه ایران واسلام زیر نظر “احسان یارشاطر” جزء ۱۱، ذیل کلمه “ #اده” می خوانیم که در دین زردتشت، دیوی به نام “ #اوده” (اوتک یا ادی )
هست که او را #دیو “ زنای با محارم” میگویند.
🔶همانطور كه پيشتر بيان شد؛در سرزمينهاى وآيين هاى ديگر هم ازدواج با محارم در شكلهاى گوناگون وجود داشته است
✅ در کتاب #پیدایش از کتاب های یهود در عهد عتیق/نوشته ی ۲۰ آمده است که لوط از صوغر برآمد و با دو دختر خود در کوه ساکن شد. پس در همان شب پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر بزرگ با پدر خویش همبستر شد و روز دیگر (دختر) بزرگ به کوچک گفت امشب پدر را شراب بنوشانیم و تو بیا و با وی همبستر شو تا نسلی از پدر خود نگه داریم، پس هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند.
🔺در سوره بیستم همین بخش از عهد عتیق می خوانیم که ابراهیم در خصوص زن خود (ساره) گفت که او خواهر من است.
🔻پسران و دختران آدم و حوا نیز با یکدیگر ازدواج کردند.
📚منبع
#مقاله : نگاهی به مقوله زن،عشق و ازدواج در شاهنامه نوشته: مریم سیوندی پور
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
🌤🌟
❄️💫غزل : حضرت #حافظ
🎤آوای : استاد #علی_گلزاده
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها
توبه از می وقت گل دیوانه باشم گر کنم
عشق دردانهست و من غواص و دریا میکده
سر فروبردم در آن جا تا کجا سر برکنم
لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق
داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم
بازکش یک دم عنان ای ترک شهرآشوب من
تا ز اشک و چهره راهت پرزر و گوهر کنم
من که از یاقوت و لعل اشک دارم گنجها
کی نظر در فیض خورشید بلنداختر کنم
چون صبا مجموعه گل را به آب لطف شست
کجادلم خوان گر نظر بر صفحه دفتر کنم
عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار
عهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم
من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست
کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم
گر چه گردآلود فقرم شرم باد از همتم
گر به آب چشمه خورشید دامن تر کنم
عاشقان را گر در آتش میپسندد لطف دوست
تنگ چشمم گر نظر در چشمه کوثر کنم
دوش لعلش عشوهای میداد حافظ را ولی
من نه آنم کز وی این افسانهها باور کنم
🔻🔺🔻🔺
ازمنظر #زاهد, هرکس مقیّدبه آداب شرع و اخلاق اجتماعی نباشد، هرچقدرهم پاک باطن بوده باشد،طولی نمی کشد که خودبخودبی انگیزه شده و بسوی بی بند وباری و بی غیرتی کشیده می شود ودرمَنجلابِ فساد وتباهی فرومی رود!
#حافظ شاید شاخص ترین وبارزترین فردیست که درمقابل ِ این تفکّر متعصب و خام قدعلم کرده وتمام توان وکوشش خودرابکاربست تاعکس آن رااثبات کند. برای همین منظور شخصیّتِ “ #رند” راکه ازلحاظ اجتماعی درپائین ترین رده قرارداشت ونمادِ لااُبالیگری به شمارمی رفت درکارگاهِ ذهن ِاسطوره ساز خویش، بازسازی،به سازی ونوسازی کرد وبه اوشخصیّتی عارفانه، عاشقانه ومسئولانه بخشید.
شخصیّتی که درظاهر بی قید وبند ولااُبالیست،شراب می خورد،نظربازی می کند، عشقبازی می کند لیکن باطنی پاک دارد. ازریاکاری، دروغ، نیرنگ ومردم آزاری و بویژه فضولی درکاردیگران بیزاراست.
رندی که در همان ابتدای سخن از” #شراب و #شاهد و #میکده” میگوید و منظور حافظ از زبان این رند پاکباز (حداقل دراین بیت) معناهای #ظاهری هستند وبرداشتِ عرفانی یاچیزی دیگر میسّر نیست. اومی خواهد با تکیه برمعناهای ظاهری وبرجسته سازی این واژه ها، حساسیّتِ زاهد وعابدرابرانگیخته وهرچه بیشتروبیشتر صفِ خودرا ازآنها جداوخودرا درمدار آزاداندیشی قراردهد. تنهادراین صورت است که فرصتی مناسب پیداخواهد کرد وخواهدتوانست به #جهان بینی ِ خویش توسعه وعُمق بخشد. جهان بینی ای که برای اوازهمه چیز عزیزتر ومهمّتراست.
💫به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
بهار توبه شکن میرسد چه چاره کنم
عشق دُردانـه ست و مـن غوّاص و دریا میـکـده
سـر فـرو بــُردم در آنـجـا تـا کـجــا سـر بـر کـنـم💫
واین بیت دقیقاً نقطه ومحور مدار #جهانبینی ِ حافظ است که دربیتِ پیشین اشاره شد. #انتخاب طریق عشق وراهی شدن به سرمنزل مقصود…
🔻🔺🔻
@sobhosher
❄️💫غزل : حضرت #حافظ
🎤آوای : استاد #علی_گلزاده
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها
توبه از می وقت گل دیوانه باشم گر کنم
عشق دردانهست و من غواص و دریا میکده
سر فروبردم در آن جا تا کجا سر برکنم
لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق
داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم
بازکش یک دم عنان ای ترک شهرآشوب من
تا ز اشک و چهره راهت پرزر و گوهر کنم
من که از یاقوت و لعل اشک دارم گنجها
کی نظر در فیض خورشید بلنداختر کنم
چون صبا مجموعه گل را به آب لطف شست
کجادلم خوان گر نظر بر صفحه دفتر کنم
عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار
عهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم
من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست
کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم
گر چه گردآلود فقرم شرم باد از همتم
گر به آب چشمه خورشید دامن تر کنم
عاشقان را گر در آتش میپسندد لطف دوست
تنگ چشمم گر نظر در چشمه کوثر کنم
دوش لعلش عشوهای میداد حافظ را ولی
من نه آنم کز وی این افسانهها باور کنم
🔻🔺🔻🔺
ازمنظر #زاهد, هرکس مقیّدبه آداب شرع و اخلاق اجتماعی نباشد، هرچقدرهم پاک باطن بوده باشد،طولی نمی کشد که خودبخودبی انگیزه شده و بسوی بی بند وباری و بی غیرتی کشیده می شود ودرمَنجلابِ فساد وتباهی فرومی رود!
#حافظ شاید شاخص ترین وبارزترین فردیست که درمقابل ِ این تفکّر متعصب و خام قدعلم کرده وتمام توان وکوشش خودرابکاربست تاعکس آن رااثبات کند. برای همین منظور شخصیّتِ “ #رند” راکه ازلحاظ اجتماعی درپائین ترین رده قرارداشت ونمادِ لااُبالیگری به شمارمی رفت درکارگاهِ ذهن ِاسطوره ساز خویش، بازسازی،به سازی ونوسازی کرد وبه اوشخصیّتی عارفانه، عاشقانه ومسئولانه بخشید.
شخصیّتی که درظاهر بی قید وبند ولااُبالیست،شراب می خورد،نظربازی می کند، عشقبازی می کند لیکن باطنی پاک دارد. ازریاکاری، دروغ، نیرنگ ومردم آزاری و بویژه فضولی درکاردیگران بیزاراست.
رندی که در همان ابتدای سخن از” #شراب و #شاهد و #میکده” میگوید و منظور حافظ از زبان این رند پاکباز (حداقل دراین بیت) معناهای #ظاهری هستند وبرداشتِ عرفانی یاچیزی دیگر میسّر نیست. اومی خواهد با تکیه برمعناهای ظاهری وبرجسته سازی این واژه ها، حساسیّتِ زاهد وعابدرابرانگیخته وهرچه بیشتروبیشتر صفِ خودرا ازآنها جداوخودرا درمدار آزاداندیشی قراردهد. تنهادراین صورت است که فرصتی مناسب پیداخواهد کرد وخواهدتوانست به #جهان بینی ِ خویش توسعه وعُمق بخشد. جهان بینی ای که برای اوازهمه چیز عزیزتر ومهمّتراست.
💫به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
بهار توبه شکن میرسد چه چاره کنم
عشق دُردانـه ست و مـن غوّاص و دریا میـکـده
سـر فـرو بــُردم در آنـجـا تـا کـجــا سـر بـر کـنـم💫
واین بیت دقیقاً نقطه ومحور مدار #جهانبینی ِ حافظ است که دربیتِ پیشین اشاره شد. #انتخاب طریق عشق وراهی شدن به سرمنزل مقصود…
🔻🔺🔻
@sobhosher
Telegram
attach 📎