#رنگ در #شاهنامه 🌈
◼️ #رنگ_سياه
⚫️ در #شاهنامه رنگ سياه گاهي جنبه كاملاً مثبت پيدا ميكند و نوعي 🤴🏼 #شكوه_شاهانه را باز ميتابد و اين موضوع به ويژه در مورد رنگ اسب پادشاهان چشمگيرتر است.
پادشاهان شاهنامه همگي #اسب_سياه دارند و سياهي در اين مورد نماد قدرت و شكوه شاهانه است.
▪️براي نمونه در جريان انتقال قدرت از #اشكانيان به #ساسانيان، ميبينيم كه اردشير، بنيانگذار اين سلسله، اسب سياه و محبوب اردوان را با خود ميبرد و اين بردن اسب سياه ميتواند نمودي از انتقال قدرت به شمار آيد. همچنين است هنگامي كه بهرام چوبين از خسروپرويز سرپيچي ميكند و در صدد گرفتن تاج و تخت خسروپرويز است، رنگ سياه به گونه اي در اسب او نمود پيدا ميكند و اسبش ابلق (سپيد و سياه) و حمايلش سياه توصيف ميشود:
قبايش سپيد و حمايــل سيــاه
همي رانــد ابلق ميــان سپــاه (ج 9: ص 20، ب 257)
🐎برخي از #اسبهاي_سياه پادشاهان در #شاهنامه
اسب #كيخسرو
به آب اندر افكند خسرو سياه
چو كشتي همي راند تا باژگاه

اسب #سياووش:
ز تير و ز ژوبين ببد خسته شاه
نگون اندر آمد ز پشت سياه
اسب #گشتاسب:
از آخر گزين كرد اسبي سياه
گرانمايه خفتان و رومي كلاه
اسب #خسروپرويز:
همــي داشت تن را ز دشمــن نگاه
ببــريــد برگستـــوان سيـــاه
⛺️خيمه، خرگاه، سراپرده، چتر و مهد برخي از پادشاهان يا وابستگان به آنان به همين دليل سياه است، از آن جمله:
سراپرده طوس:
سـراپــردهاي بركشيــده سيــاه
رده گردش اندر ز هر سو سپـــاه
چتر يزدگرد سوم:
گر آيي سر و تــاجگاهش تو راست
همان گنج و چتر سياهش تو راست
بارگاه كيخسرو:
همه بارگاهش سياه است و بس
شب و روز او را نديده است كس
📚منبع
#مقاله: كاركرد رنگ در شاهنامه فردوسي(با تكيه بر سياه و سفيد)
دكتر كاووس حسن لي؛ ليلا احمديان
@sobhosher
◼️ #رنگ_سياه
⚫️ در #شاهنامه رنگ سياه گاهي جنبه كاملاً مثبت پيدا ميكند و نوعي 🤴🏼 #شكوه_شاهانه را باز ميتابد و اين موضوع به ويژه در مورد رنگ اسب پادشاهان چشمگيرتر است.
پادشاهان شاهنامه همگي #اسب_سياه دارند و سياهي در اين مورد نماد قدرت و شكوه شاهانه است.
▪️براي نمونه در جريان انتقال قدرت از #اشكانيان به #ساسانيان، ميبينيم كه اردشير، بنيانگذار اين سلسله، اسب سياه و محبوب اردوان را با خود ميبرد و اين بردن اسب سياه ميتواند نمودي از انتقال قدرت به شمار آيد. همچنين است هنگامي كه بهرام چوبين از خسروپرويز سرپيچي ميكند و در صدد گرفتن تاج و تخت خسروپرويز است، رنگ سياه به گونه اي در اسب او نمود پيدا ميكند و اسبش ابلق (سپيد و سياه) و حمايلش سياه توصيف ميشود:
قبايش سپيد و حمايــل سيــاه
همي رانــد ابلق ميــان سپــاه (ج 9: ص 20، ب 257)
🐎برخي از #اسبهاي_سياه پادشاهان در #شاهنامه
اسب #كيخسرو
به آب اندر افكند خسرو سياه
چو كشتي همي راند تا باژگاه

اسب #سياووش:
ز تير و ز ژوبين ببد خسته شاه
نگون اندر آمد ز پشت سياه
اسب #گشتاسب:
از آخر گزين كرد اسبي سياه
گرانمايه خفتان و رومي كلاه
اسب #خسروپرويز:
همــي داشت تن را ز دشمــن نگاه
ببــريــد برگستـــوان سيـــاه
⛺️خيمه، خرگاه، سراپرده، چتر و مهد برخي از پادشاهان يا وابستگان به آنان به همين دليل سياه است، از آن جمله:
سراپرده طوس:
سـراپــردهاي بركشيــده سيــاه
رده گردش اندر ز هر سو سپـــاه
چتر يزدگرد سوم:
گر آيي سر و تــاجگاهش تو راست
همان گنج و چتر سياهش تو راست
بارگاه كيخسرو:
همه بارگاهش سياه است و بس
شب و روز او را نديده است كس
📚منبع
#مقاله: كاركرد رنگ در شاهنامه فردوسي(با تكيه بر سياه و سفيد)
دكتر كاووس حسن لي؛ ليلا احمديان
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
آگاهى يافتن افراسياب از شكست
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
جهانت همه مهر و لبخند
💐🙏
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
آگاهى يافتن افراسياب از شكست
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
جهانت همه مهر و لبخند
💐🙏
@sobhosher
Telegram
attach 📎
🌍بومِ سبز دگرگوني نامهاى جغرافيايى ايران
(بهر نخست)
در کشوري چون ايران، که سفال ده هزار ساله ِ آن از گنج دره ِ کرمان شاه پيدا ميشود، ونمونهء شهر سازي هشت هزار ساله ي آن با کاوش هاي تپه زاغه قزوين آشکار مي شود ... نشانه ي انتقال آب در تنبوشه هاي روباز هفت هزار ساله ي چغازنبيلش دارد و لوله کشي در مدار بسته ي پنجهزار ساله و دستگاه پالايش آب چغازنبيل سه هزار و دويست ساله. . . نامهاي جغرافيايي آن نيز در بستر رود دراز آهنگ زمان، دگرگون ميشود.
وگاهگاه از صورتي به صورتي ديگر درميآيند، چنانکه دريافت معني ان ها دشوار وگاهگاه ناممکن مي شود.
🔺نمونه نام هاي کهن که از ظاهر آن نميتوان پي به معناي آن برد
#کيگا در تهران #ژايان در نهاوند، #ِزيگ در نيشابور، #زيزيه در سقز و سنندج، #بژگان در جيرفت. . . و اينگونه نامها از اندازه و شماره بيروناند.
♦️نمونهي نامهايي که ظاهر آن معنايي را بنظر ميآورد، اما آن معناي ظاهر درست نيست :
🔺 #تبريز است که بنا به ظاهر آن تودهي مردم را گمان بر اين است که در اين جا تب ريخته مي شود و داستاني نيز از زن خلفا مي گويند که تب او در اين جا ريخته شده و اگر معني اين نام درست بوده باشد مي بايد که در آن شهر هيچکس دچار تب نشود و روشن است که چنين نيست! همانند تبريز دو شهر ديگر در ايران فرهنگي موجود هست يکي تفليس و ديگري تفرش و اگر کسي را پرواي دانستن نام تبريز باشد دست کم به اين دو نام نيز توجه کند، و افزون بر اين، چند نام از روستاهاي ايران بدان ميماند :
تبريزک در قزوين، تبريزک در زنجان، تفريجان در همدان و چند روستا با نام تپ رش در مراغه، سنندج، کرماشان قصر شيرين [١]...
🔻ديگر ، نام #کرمان است که ساسانيان پس از شکست نيروهاي ملي در جاي جاي ايران و از آن ميان شکست منطقهي کرمان، اين نام را به کِرم هفتواد ، نسبت دادند، و اين شهر آبادان و زيبا را با آن مردمان مهربان و زبان شيرين به کرم منسوب کردند!!!
از اين نام با پژوهش ژرف تر، معني «ميهن کوهستاني» برآمد[٢]، و در داستان کرم نيز افسانه ساختگي از اردشير بابکان و بازماندگان او است براي ناچيز جلوه دادن يا اهريمني جلوه دادن کوشش مردماني که در آن مرز با ارز به کار و کوشش و آباداني مي پردازند، و از دل کوير، بهشت برميآورند.
ادامه دارد...
١-نام ها همه از فرهنگ آبادي هاي ايران، دکتر لطف اله مفخم پايان
٢- بنگريد به : گزارشي پيرامون نام كرمان، فريدون جنيدي، از : کرمان شناسي، مجموعه مقالات، نشر مرکز کرمان شناسي، به کوشش : محمد علي گلاب زاده، 1369، رويههاي 152 تا 173
دكتر #فريدون_جنيدى
@sobhosher
(بهر نخست)
در کشوري چون ايران، که سفال ده هزار ساله ِ آن از گنج دره ِ کرمان شاه پيدا ميشود، ونمونهء شهر سازي هشت هزار ساله ي آن با کاوش هاي تپه زاغه قزوين آشکار مي شود ... نشانه ي انتقال آب در تنبوشه هاي روباز هفت هزار ساله ي چغازنبيلش دارد و لوله کشي در مدار بسته ي پنجهزار ساله و دستگاه پالايش آب چغازنبيل سه هزار و دويست ساله. . . نامهاي جغرافيايي آن نيز در بستر رود دراز آهنگ زمان، دگرگون ميشود.
وگاهگاه از صورتي به صورتي ديگر درميآيند، چنانکه دريافت معني ان ها دشوار وگاهگاه ناممکن مي شود.
🔺نمونه نام هاي کهن که از ظاهر آن نميتوان پي به معناي آن برد
#کيگا در تهران #ژايان در نهاوند، #ِزيگ در نيشابور، #زيزيه در سقز و سنندج، #بژگان در جيرفت. . . و اينگونه نامها از اندازه و شماره بيروناند.
♦️نمونهي نامهايي که ظاهر آن معنايي را بنظر ميآورد، اما آن معناي ظاهر درست نيست :
🔺 #تبريز است که بنا به ظاهر آن تودهي مردم را گمان بر اين است که در اين جا تب ريخته مي شود و داستاني نيز از زن خلفا مي گويند که تب او در اين جا ريخته شده و اگر معني اين نام درست بوده باشد مي بايد که در آن شهر هيچکس دچار تب نشود و روشن است که چنين نيست! همانند تبريز دو شهر ديگر در ايران فرهنگي موجود هست يکي تفليس و ديگري تفرش و اگر کسي را پرواي دانستن نام تبريز باشد دست کم به اين دو نام نيز توجه کند، و افزون بر اين، چند نام از روستاهاي ايران بدان ميماند :
تبريزک در قزوين، تبريزک در زنجان، تفريجان در همدان و چند روستا با نام تپ رش در مراغه، سنندج، کرماشان قصر شيرين [١]...
🔻ديگر ، نام #کرمان است که ساسانيان پس از شکست نيروهاي ملي در جاي جاي ايران و از آن ميان شکست منطقهي کرمان، اين نام را به کِرم هفتواد ، نسبت دادند، و اين شهر آبادان و زيبا را با آن مردمان مهربان و زبان شيرين به کرم منسوب کردند!!!
از اين نام با پژوهش ژرف تر، معني «ميهن کوهستاني» برآمد[٢]، و در داستان کرم نيز افسانه ساختگي از اردشير بابکان و بازماندگان او است براي ناچيز جلوه دادن يا اهريمني جلوه دادن کوشش مردماني که در آن مرز با ارز به کار و کوشش و آباداني مي پردازند، و از دل کوير، بهشت برميآورند.
ادامه دارد...
١-نام ها همه از فرهنگ آبادي هاي ايران، دکتر لطف اله مفخم پايان
٢- بنگريد به : گزارشي پيرامون نام كرمان، فريدون جنيدي، از : کرمان شناسي، مجموعه مقالات، نشر مرکز کرمان شناسي، به کوشش : محمد علي گلاب زاده، 1369، رويههاي 152 تا 173
دكتر #فريدون_جنيدى
@sobhosher
#ایران بهترین سرزمین جهان و به ناچار #ایرانی بهترین باشنده جهان است، زیرا که در این سرزمین میزیید.
بهترین سرزمین(ایران) #نمیتواند مردمانی بد، تیره دل، دشمن کام، مردم ستیز و #بدخواه_دیگران داشته باشد.
#میر_جلال_الدین_کزازی
@sobhosher
بهترین سرزمین(ایران) #نمیتواند مردمانی بد، تیره دل، دشمن کام، مردم ستیز و #بدخواه_دیگران داشته باشد.
#میر_جلال_الدین_کزازی
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
رستم و دز مردم خوار ١
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
خرد رهنماى تو باشد هماره
💐🙏
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
رستم و دز مردم خوار ١
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
خرد رهنماى تو باشد هماره
💐🙏
@sobhosher
Telegram
attach 📎
🌍بومِ سبز، دگرگوني نامهاى جغرافيايى ايران
(بهر دوم)
🔶 نمونه نامهايي که با دگرگون شدن خط ايران از پهلوي به فارسي با وارد شدن حروف عربي، به گونهي عربي درآمد اما از بُن فارسي است...!
🔺اصفهان که به فارسي سپاهان يا اسپهان است. اصطهبان که در استهبان است.
طوس که در آغاز توس بوده است.
و طبس که در اصل تبس بوده است.
🔹گاهگاه اينگونه نامها معاني تازه نيز به خود ميگيرند :
🔻در گناباد روستايي بنام رغاسان هست که بهر نخست آن رغا، همانست که در نام باستاني ري، رگا، و در نام مراغه، مه رغا ديده ميشود.
🔺معني واژهي #رغا در زبان هاي باستاني، #درخشان است.
🔸بخش دوم اين نام «سان» پسوند مکان است، و در بسياري از نامهاي ايراني ديده ميشود : همچون، رواسان در تبريز، لواسان در تهران، کوسان در مشهد . . .
🔺بنابر اين معني رغاسان جايگاه درخشان بوده است. اما چون اکنون اين نام با زبان تازي و ص عربي به گونهي رقاصان نوشته ميشود معني تازه اي بخود گرفته و تاکنون دهها شکايت و تومار از سوي باشندگان آن روستا به استانداري و وزارت کشور نوشته شده که ما «رقاص» نيستيم و ميبايد نام ديگري کرد!
🔺ديگر روستاي #لاغران در لار است با پسوند مکان «ران» که در تهران، شميران و چند روستا با نام کوران در سروان، اروميه، مهاباد، سيرجان، ايرانشهر، قوچان، چابهار...
فرهنگ معين زير واژه ي لاغ مينويسد :
هر يک از بتههاي سبز ي در يک دسته، تا، تاي، لاغي اسپرغم (لغ)
دسته اي کوچک از موي بافته
يک شاخه از هر چيز
و بنابراين اگر بخواهيم معناي لاغ ران را دريابيم بايد به اين معاني، يا معاني ديگر که احتمالاَ از فرهنگها افتاده است توجه داشته باشيم.
اما چون اين نام را بر سر هم به گونهي لاغران مينويسند. معناي جديد براي روستا فراهم ميآيد!
و از اين دست است نام روستاهاي لاتان در شهر کرد و شوشتر و لالان در تهران، کران در نيشابور، شلوار در زنجان، شلان در کرمانشان، سيدان (صيدان) در کازرون، سباغان (صباغان) در اروميه . . . و اگر نگرندهاي به اين روستاها برود، از همگان داوري شگفت دربارهي اين نام ها ميشنود که باشندگان آنها به ترتيب لات، لال، کر، بيشلوار، شل، شکار چي، رنگرز . . . بودهاند، در حاليکه ميدانيم که مردمان آنجا رنگرز نيستند، و چون دربارهي نام روستا بپرسيم ميگويند که در زمان باستان مردم اينجا همه صباغ (رنگرز) بوده اند!...
🔸نمونهي روشن اينگونه نام ها، نام جزيرهاي است در درياي پارس که بگونهي بحرين نوشته ميشود.
اين نام از دو بخش بَه+رِين پديد آمده است.
🔹بخش نخست آن بمعني نيک است که در گويشهاي ايراني به دو گونهي «بِه» و «بَه» بر زبان ميآيد.
بخش دوم آن «رين» گونه اي ديگر از پسوند مکان «ران» است، زيرا که در زبانهاي ايراني «آ» گاهگاه به «اي» تبديل ميشود همچون افتاد و افتيد، قار و قير، جهاز و جهيز.
پسوند « #رين» هم اکنون به معني #جاي و #جايگاه در نام بسياري از روستا هاي ايران روان است چون :
🔺رينه در آمل
🔸مارين در بهبهان
🔻دارينه در سقز
🔹سَرِين در زنجان و قائم شهر
🔺شارين در قزوين
▪️فرينو در شاهرود و
🔻مزرعهي رينه در قم ...
بنا بر اين «بَهرين» بر روي هم معني جايگاه نيک، يا سرزمين خوب را دارد، اما چون به خط عربي بگونه ي بحرين نوشته ميشود، همگان را گمان برآن افتاده است که اين نامي تازي است به معني دو بحر يا دو دريا.
🔹اينک نويسنده از خوانندگان خردمند ميپرسد، اگر اين نام عربي است، آيا اين جزيره واقعا دو درياست؟ و آيا اعراب در تمام درازناي تاريخ خود نام يک سرزمين ديگر را بحر و دريا نهادهاند؟
وجالب اينجاست که حتي در خود جزيرهي بهرين نيز باشندگان ايراني زبان هنوز آن را با کسر «ر» به گونه بهرين بر زبان ميآورند، و نه با فتح «ر» بگونه بَحرَين عربي!
🔺شايد کسي را گمان رود که از آنروي که جزيره از دو سو با دريا مجاور است نام آنرا بحرين نهادهاند!!
🔻اگر چنين باشد، هر جزيره در جهان از دو سو با دريا مجاور است و اگر بدين دليل ميبايد که نام بحرين بدانها داده شود. باري سرزمين عربستان نخستين جايگاه است که ميبايد بحرين ناميده شود، زيرا که از دو سو با دو درياي پارس و درياي سرخ مجاور است، در حاليکه جزيرهي بهرين تنها در يک دريا آنهم درياي پارس قرار دارد!
ادامه دارد..
دكتر #فريدون_جنيدى
@sobhosher
(بهر دوم)
🔶 نمونه نامهايي که با دگرگون شدن خط ايران از پهلوي به فارسي با وارد شدن حروف عربي، به گونهي عربي درآمد اما از بُن فارسي است...!
🔺اصفهان که به فارسي سپاهان يا اسپهان است. اصطهبان که در استهبان است.
طوس که در آغاز توس بوده است.
و طبس که در اصل تبس بوده است.
🔹گاهگاه اينگونه نامها معاني تازه نيز به خود ميگيرند :
🔻در گناباد روستايي بنام رغاسان هست که بهر نخست آن رغا، همانست که در نام باستاني ري، رگا، و در نام مراغه، مه رغا ديده ميشود.
🔺معني واژهي #رغا در زبان هاي باستاني، #درخشان است.
🔸بخش دوم اين نام «سان» پسوند مکان است، و در بسياري از نامهاي ايراني ديده ميشود : همچون، رواسان در تبريز، لواسان در تهران، کوسان در مشهد . . .
🔺بنابر اين معني رغاسان جايگاه درخشان بوده است. اما چون اکنون اين نام با زبان تازي و ص عربي به گونهي رقاصان نوشته ميشود معني تازه اي بخود گرفته و تاکنون دهها شکايت و تومار از سوي باشندگان آن روستا به استانداري و وزارت کشور نوشته شده که ما «رقاص» نيستيم و ميبايد نام ديگري کرد!
🔺ديگر روستاي #لاغران در لار است با پسوند مکان «ران» که در تهران، شميران و چند روستا با نام کوران در سروان، اروميه، مهاباد، سيرجان، ايرانشهر، قوچان، چابهار...
فرهنگ معين زير واژه ي لاغ مينويسد :
هر يک از بتههاي سبز ي در يک دسته، تا، تاي، لاغي اسپرغم (لغ)
دسته اي کوچک از موي بافته
يک شاخه از هر چيز
و بنابراين اگر بخواهيم معناي لاغ ران را دريابيم بايد به اين معاني، يا معاني ديگر که احتمالاَ از فرهنگها افتاده است توجه داشته باشيم.
اما چون اين نام را بر سر هم به گونهي لاغران مينويسند. معناي جديد براي روستا فراهم ميآيد!
و از اين دست است نام روستاهاي لاتان در شهر کرد و شوشتر و لالان در تهران، کران در نيشابور، شلوار در زنجان، شلان در کرمانشان، سيدان (صيدان) در کازرون، سباغان (صباغان) در اروميه . . . و اگر نگرندهاي به اين روستاها برود، از همگان داوري شگفت دربارهي اين نام ها ميشنود که باشندگان آنها به ترتيب لات، لال، کر، بيشلوار، شل، شکار چي، رنگرز . . . بودهاند، در حاليکه ميدانيم که مردمان آنجا رنگرز نيستند، و چون دربارهي نام روستا بپرسيم ميگويند که در زمان باستان مردم اينجا همه صباغ (رنگرز) بوده اند!...
🔸نمونهي روشن اينگونه نام ها، نام جزيرهاي است در درياي پارس که بگونهي بحرين نوشته ميشود.
اين نام از دو بخش بَه+رِين پديد آمده است.
🔹بخش نخست آن بمعني نيک است که در گويشهاي ايراني به دو گونهي «بِه» و «بَه» بر زبان ميآيد.
بخش دوم آن «رين» گونه اي ديگر از پسوند مکان «ران» است، زيرا که در زبانهاي ايراني «آ» گاهگاه به «اي» تبديل ميشود همچون افتاد و افتيد، قار و قير، جهاز و جهيز.
پسوند « #رين» هم اکنون به معني #جاي و #جايگاه در نام بسياري از روستا هاي ايران روان است چون :
🔺رينه در آمل
🔸مارين در بهبهان
🔻دارينه در سقز
🔹سَرِين در زنجان و قائم شهر
🔺شارين در قزوين
▪️فرينو در شاهرود و
🔻مزرعهي رينه در قم ...
بنا بر اين «بَهرين» بر روي هم معني جايگاه نيک، يا سرزمين خوب را دارد، اما چون به خط عربي بگونه ي بحرين نوشته ميشود، همگان را گمان برآن افتاده است که اين نامي تازي است به معني دو بحر يا دو دريا.
🔹اينک نويسنده از خوانندگان خردمند ميپرسد، اگر اين نام عربي است، آيا اين جزيره واقعا دو درياست؟ و آيا اعراب در تمام درازناي تاريخ خود نام يک سرزمين ديگر را بحر و دريا نهادهاند؟
وجالب اينجاست که حتي در خود جزيرهي بهرين نيز باشندگان ايراني زبان هنوز آن را با کسر «ر» به گونه بهرين بر زبان ميآورند، و نه با فتح «ر» بگونه بَحرَين عربي!
🔺شايد کسي را گمان رود که از آنروي که جزيره از دو سو با دريا مجاور است نام آنرا بحرين نهادهاند!!
🔻اگر چنين باشد، هر جزيره در جهان از دو سو با دريا مجاور است و اگر بدين دليل ميبايد که نام بحرين بدانها داده شود. باري سرزمين عربستان نخستين جايگاه است که ميبايد بحرين ناميده شود، زيرا که از دو سو با دو درياي پارس و درياي سرخ مجاور است، در حاليکه جزيرهي بهرين تنها در يک دريا آنهم درياي پارس قرار دارد!
ادامه دارد..
دكتر #فريدون_جنيدى
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
📚غزل: حضرت #حافظ
🎤با آواى: استاد #علی_گلزاده
🔹❄️
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض
به هوای سر کوی تو برفت از یادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
میخورد خون دلم مردمک دیده سزاست
که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم
پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک
ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم
🔺🔻🔺
🔸یکی از مفاهیم #آزادی در ادبیات کلاسیک، عدم دلبستگی به این دنیاست:
«شیخ ما را درویشی پرسید یا شیخ! بندگی چیست؟ شیخ ما گفت خلقک الله حراً فکن کما خلقک. خدایت آزاد آفرید، آزاد باش! گفت: یا شیخ! سؤال از بندگی است، شیخ گفت: ندانی که تا آزاد نگردی از دو کوه، بنده نگردی...» (اسرارالتوحید، ص ٢٦٦)
*فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم*
@sobhosher
🎤با آواى: استاد #علی_گلزاده
🔹❄️
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض
به هوای سر کوی تو برفت از یادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
میخورد خون دلم مردمک دیده سزاست
که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم
پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک
ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم
🔺🔻🔺
🔸یکی از مفاهیم #آزادی در ادبیات کلاسیک، عدم دلبستگی به این دنیاست:
«شیخ ما را درویشی پرسید یا شیخ! بندگی چیست؟ شیخ ما گفت خلقک الله حراً فکن کما خلقک. خدایت آزاد آفرید، آزاد باش! گفت: یا شیخ! سؤال از بندگی است، شیخ گفت: ندانی که تا آزاد نگردی از دو کوه، بنده نگردی...» (اسرارالتوحید، ص ٢٦٦)
*فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم*
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from صبح و شعر
🍂🍁
سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد
که شعر #حافظ شیرین سخن ترانه توست
از آخرين شنبه پاييز با حافظ خوانى استاد #على_گلزاده به پيشواز بهار ميرويم 🌸🌸
همراه مان باشيد 💐
هر #شنبه غزل زيبايى از #حافظ_شيرازى
عكس از : #عليرضاايرانمهر
@sobhosher
سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد
که شعر #حافظ شیرین سخن ترانه توست
از آخرين شنبه پاييز با حافظ خوانى استاد #على_گلزاده به پيشواز بهار ميرويم 🌸🌸
همراه مان باشيد 💐
هر #شنبه غزل زيبايى از #حافظ_شيرازى
عكس از : #عليرضاايرانمهر
@sobhosher
🌍بومِ سبز، دگرگوني نامهاى جغرافيايى ايران
(بهر سوم)
🔸آخرين نمونه از اين دگرگونيها، نام آن دسته از روستاها است که به دليل دور بودن مفهموم آن از ذهن شنوندگان، تغييري نيز بدان دادهاند، تا مفهوم را به گمان سازندگان صورت تازه، روشنتر بيان کند.
🔺دربارهي نام باستاني #سمنان گفتهاند که شايد کسي بدان شهر رفته و پرسيده است آيا نان داريد؟ پرسيدهاند چند من؟ گفته: سه من نان!!!
🔻روستايي بس آباد و زيبا نزديک مشهد قرار دارد که نام آن #اَخلَمَد است و براي بيان معني آن ميگويند هنگامي که خالد سردار تازي به خراسان آمد، از دور او را ديدهاند، و گفتهاند آي خالد اَمَد (آي خالد آمد) و بدين روي نام روستا #اخلمد گرديد!!!
🔺نام زيباي #قهفرخ که از دو بهر قهَ و فرخ تشکيل شده. قَه در #قهستان و #قهرود و #قهاب سپاهان و زنجان و دامغان، قهاوند همدان، قهر و همدان و «قه» کاشان ديده ميشود.
📚فيروز منصوري در پژوهش خويش درباره قهستان ثابت ميکند که « #قـَه» به معني #قنات و #کاريز است[٣]، و بنابراين قهفرخ معني کاريز فرخ را ميگيرد.
اما برخي از سالمندان آن سامان چون معني قه را در نيافتهاند گمان بردهاند که آنجا در اصل «قهوه خانه رٌخ» بوده است و کمکم به گونه قهفرخ درآمده است!!!
ادامه دارد
****
-٣-اين پژوهش در خور نگرش استاد فيروز منصوري بگونهي فتوزيراکس در جزوهاي پخش شد.
***
دكتر #فريدون_جنيدى
@sobhosher
(بهر سوم)
🔸آخرين نمونه از اين دگرگونيها، نام آن دسته از روستاها است که به دليل دور بودن مفهموم آن از ذهن شنوندگان، تغييري نيز بدان دادهاند، تا مفهوم را به گمان سازندگان صورت تازه، روشنتر بيان کند.
🔺دربارهي نام باستاني #سمنان گفتهاند که شايد کسي بدان شهر رفته و پرسيده است آيا نان داريد؟ پرسيدهاند چند من؟ گفته: سه من نان!!!
🔻روستايي بس آباد و زيبا نزديک مشهد قرار دارد که نام آن #اَخلَمَد است و براي بيان معني آن ميگويند هنگامي که خالد سردار تازي به خراسان آمد، از دور او را ديدهاند، و گفتهاند آي خالد اَمَد (آي خالد آمد) و بدين روي نام روستا #اخلمد گرديد!!!
🔺نام زيباي #قهفرخ که از دو بهر قهَ و فرخ تشکيل شده. قَه در #قهستان و #قهرود و #قهاب سپاهان و زنجان و دامغان، قهاوند همدان، قهر و همدان و «قه» کاشان ديده ميشود.
📚فيروز منصوري در پژوهش خويش درباره قهستان ثابت ميکند که « #قـَه» به معني #قنات و #کاريز است[٣]، و بنابراين قهفرخ معني کاريز فرخ را ميگيرد.
اما برخي از سالمندان آن سامان چون معني قه را در نيافتهاند گمان بردهاند که آنجا در اصل «قهوه خانه رٌخ» بوده است و کمکم به گونه قهفرخ درآمده است!!!
ادامه دارد
****
-٣-اين پژوهش در خور نگرش استاد فيروز منصوري بگونهي فتوزيراکس در جزوهاي پخش شد.
***
دكتر #فريدون_جنيدى
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
رستم و دز مردم خوار ٢
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
دل و ديده ات با نيكويى دمساز
💐🙏
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
رستم و دز مردم خوار ٢
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
دل و ديده ات با نيكويى دمساز
💐🙏
@sobhosher
Telegram
attach 📎
🌏 بوموسا،بومِ سبز، دگرگوني نامهاى جغرافيايى ايران
(بهر چهارم)
🏝نام جزيرهء #بوموسا نيز به همين ترتيب به گونهء عربي در آمده و بعدها به صورت ابوموسي نيز در آمد.
دربارهء نام اين جزيره، گونههاي ابوموسي، بوموف وگپ سبزو آمده است. در مورد وجوه تسميه اول و دوم و سوم همگان به حدس و احتمال و شايد روي آوردهاند.[٥]
درباره بوموف چنين آمده است:
«کارستن نيبور آلماني در سال 1765م/ 1179ه.ق از مسقط به جاسک و از آنجا به بوشهر رفت و خليج فارس را مورد بازديد و مطالعه قرار داد. وي در اين سفر نقشهء خليج فارس را ترسيم کرد. در اين نقشه از جزيرهء بوموسي به نام بوموف ياد کرده است.»[٦]
🔸دربارهء نام گپ سبزو چنين آمده :
«چون جزيره #بوموسي داراي آب شيرين، کشتزار ومراتع مرغوب بوده است، مردم بندر لنگه تا 80 سال پيش آن را گپ سبزو يعني سبزه زار بزرگ ميخواندند.»[٧]
و نگارنده ميافزايد که هنوز نيز مردمان #هرمزگان و #بوشهر و #تنگستان و ساحل نشينان درياي پارس نام #گپ_سبزو را درباره اين جزيره بکار ميگيرند.
🔹 ترکيب نام يک #رنگ با جايگاه در بسياري از روستاهاي ايراني ماننده دارد :
نمونهء نام هاي همراه با رنگ زرد🔸
زرد رود در لاهيجان
زرد بند در تهران
زرد کمر در آمل
زرد کوه در سبزوار
زردلان در کرماشان (لان پسوند مکان است مثل اردلان، کندولان سقز)
زرد وان در دامغان (وان نيز پسوند مکان مثل شيروان، ايروان)
🔺نمونهء نامهاي همراه با رنگ سرخ♦️
سرخ کان در خرم آباد
سرخرود در آمل
سرخ ران در کرمان (ران پسوند مکان است مانند تهران، شمران)
سرخ کلا در شاهي، ساري، بابل
سرخگان در سيرجان
سرخه دار در اراک
سرخه ده در دماوند، قم، کرمانشاه، خرم آباد
🔻نمونهء نام هاي همراه با سبز✅
سبز در ميانه
سبز آباد در اهواز، اراک، بوشهر
سبز ميدان در شوشتر
سبزخاني در خرم آباد(خاني به معني چشمه است)
سبزه در اهواز
سبزوئيه در بم و جيرفت
سبزو در بندرعباس
🔺گاهگاه در اين ترکيبها نام جايگاه پيش از رنگ ميآيد :🌈
گدار سرخ در جيرفت
گدار سياه در بيرجند
در آبي در سقز
دره زرين در خرم آباد
دره زرد در تهران و جيرفت
دره ي زردي در خرم آباد
دره سرخ در سيرجان
دره کبود در خرم آباد و دره نارنجي در بهبهان
دره سفيد برج در رفسنجان
کمرزرد در مشهد، شيراز( کمر يعني کوه سنگي، يا تخته سنگ بزرگ)
کمر سفيد در رفسنجان
کمرسياوه در سقز(سياو در زبان اوستائي بمعني سياه است)
کول زرد در اهواز(کول در زبان بختياري بمعني دره است)
کوه سفيد در مشهد، قم، فردوس، مهلات، فسا
کوه سرخ در نيشابور
کوه سرخون در جيرفت
کوه زرد در شوشتر
کوه زردي در بم
چشمه زرد در مشهد، نيشابور، بيرجند
چشمه سبز در سيرجان، مشهد
چشمه سرخ در سيرجان، مشهد، ايلام
چشمه سفيد در کرماشان( سه روستا)، خرم آباد، مهلات، سيرجان، شاه آباد(دو روستا)، فردوس،کازرون، مشهد، رفسنجان، کرمان.
ادامه دارد...
📚منابع
٥- ابوموسي و جزاير تنب بزرگ و تنب کوچک، ايرج افشار سيستاني، تهران، ناشر:مولف، 1371
٦- جزيره ابوموسي و جزاير تنب بزرگ و تنب کوچک، همان، صفحه 59 به نقل از صفحههاي 26و27 سفرنامه نيبور
٧-همان کتاب ، همان صفحه
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
(بهر چهارم)
🏝نام جزيرهء #بوموسا نيز به همين ترتيب به گونهء عربي در آمده و بعدها به صورت ابوموسي نيز در آمد.
دربارهء نام اين جزيره، گونههاي ابوموسي، بوموف وگپ سبزو آمده است. در مورد وجوه تسميه اول و دوم و سوم همگان به حدس و احتمال و شايد روي آوردهاند.[٥]
درباره بوموف چنين آمده است:
«کارستن نيبور آلماني در سال 1765م/ 1179ه.ق از مسقط به جاسک و از آنجا به بوشهر رفت و خليج فارس را مورد بازديد و مطالعه قرار داد. وي در اين سفر نقشهء خليج فارس را ترسيم کرد. در اين نقشه از جزيرهء بوموسي به نام بوموف ياد کرده است.»[٦]
🔸دربارهء نام گپ سبزو چنين آمده :
«چون جزيره #بوموسي داراي آب شيرين، کشتزار ومراتع مرغوب بوده است، مردم بندر لنگه تا 80 سال پيش آن را گپ سبزو يعني سبزه زار بزرگ ميخواندند.»[٧]
و نگارنده ميافزايد که هنوز نيز مردمان #هرمزگان و #بوشهر و #تنگستان و ساحل نشينان درياي پارس نام #گپ_سبزو را درباره اين جزيره بکار ميگيرند.
🔹 ترکيب نام يک #رنگ با جايگاه در بسياري از روستاهاي ايراني ماننده دارد :
نمونهء نام هاي همراه با رنگ زرد🔸
زرد رود در لاهيجان
زرد بند در تهران
زرد کمر در آمل
زرد کوه در سبزوار
زردلان در کرماشان (لان پسوند مکان است مثل اردلان، کندولان سقز)
زرد وان در دامغان (وان نيز پسوند مکان مثل شيروان، ايروان)
🔺نمونهء نامهاي همراه با رنگ سرخ♦️
سرخ کان در خرم آباد
سرخرود در آمل
سرخ ران در کرمان (ران پسوند مکان است مانند تهران، شمران)
سرخ کلا در شاهي، ساري، بابل
سرخگان در سيرجان
سرخه دار در اراک
سرخه ده در دماوند، قم، کرمانشاه، خرم آباد
🔻نمونهء نام هاي همراه با سبز✅
سبز در ميانه
سبز آباد در اهواز، اراک، بوشهر
سبز ميدان در شوشتر
سبزخاني در خرم آباد(خاني به معني چشمه است)
سبزه در اهواز
سبزوئيه در بم و جيرفت
سبزو در بندرعباس
🔺گاهگاه در اين ترکيبها نام جايگاه پيش از رنگ ميآيد :🌈
گدار سرخ در جيرفت
گدار سياه در بيرجند
در آبي در سقز
دره زرين در خرم آباد
دره زرد در تهران و جيرفت
دره ي زردي در خرم آباد
دره سرخ در سيرجان
دره کبود در خرم آباد و دره نارنجي در بهبهان
دره سفيد برج در رفسنجان
کمرزرد در مشهد، شيراز( کمر يعني کوه سنگي، يا تخته سنگ بزرگ)
کمر سفيد در رفسنجان
کمرسياوه در سقز(سياو در زبان اوستائي بمعني سياه است)
کول زرد در اهواز(کول در زبان بختياري بمعني دره است)
کوه سفيد در مشهد، قم، فردوس، مهلات، فسا
کوه سرخ در نيشابور
کوه سرخون در جيرفت
کوه زرد در شوشتر
کوه زردي در بم
چشمه زرد در مشهد، نيشابور، بيرجند
چشمه سبز در سيرجان، مشهد
چشمه سرخ در سيرجان، مشهد، ايلام
چشمه سفيد در کرماشان( سه روستا)، خرم آباد، مهلات، سيرجان، شاه آباد(دو روستا)، فردوس،کازرون، مشهد، رفسنجان، کرمان.
ادامه دارد...
📚منابع
٥- ابوموسي و جزاير تنب بزرگ و تنب کوچک، ايرج افشار سيستاني، تهران، ناشر:مولف، 1371
٦- جزيره ابوموسي و جزاير تنب بزرگ و تنب کوچک، همان، صفحه 59 به نقل از صفحههاي 26و27 سفرنامه نيبور
٧-همان کتاب ، همان صفحه
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
رستم و دز مردم خوار ٣
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
رهاند ز نيكى و داد دلت از غم روزگار
💐🙏
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
رستم و دز مردم خوار ٣
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
رهاند ز نيكى و داد دلت از غم روزگار
💐🙏
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🌏 بوموسا،بومِ سبز، دگرگوني نامهاى جغرافيايى ايران
(بهر پنجم)
🔸اکنون که اين نام ها را بررسي کردهايم، زمان به بررسي نام چشمه اي در خراسان مي رسد بنام چشمهء سبز و آن درياچهء کوچکي است بر #فراز کوهي که ميان نيشابور و توس قرار گرفته، و خراسانيان به زبان خويش آنرا چشمهء #سُوز مينامند.
ابوريحان بيروني در کتاب «نشانه هاي بر جاي ماند از سده هاي پيشين» (آثارالباقيه عن القرون الخاليه)،
🔺آنجا که از ابزاري بنام زانو در جريان دادن آبها در زمينهاي نابرابر (غيرهم سطح) ياد ميکند، به لايههاي مختلف زير زمين اشاره دارد، و اينکه آب ها در زانوها و راه آبههاي ميان لايههاي زمين جريان دارند، و گاهگاه مخازن آب را در فاصله هاي دور بيکديگر پيوند ميدهند، به چشمهء سبز نيشابور نيز اشاره ميکند، و از آن با نام #سبزرود ياد ميکند:
🔻«اما آبي که ميان ابرشهر و توس در سر کوه است، آن درياچهاي ميباشد که دور آن يک فرسخ مي شود، و به سبز رود موسوم است، و البته بديهي است که مادهء اين آب يا از خزانه اي بالاتر از آن است هر چند که بسيار دور باشد، و به اندازهاي که آفتاب آب اين درياچه را تبخير کند، از آن ماده استمداد به آن ميرسد و بدين جهت که در يک حال راکد مي ماند...»[٨]
🔹حمداله مستوفي در نزهت القلوب ص 189، و مجدالدين حسيني در زينت المجالس ص 809، از اين درياچه با همان نام چشمهء سبز ياد کرده اند[٩].
🔺#چشمه_سبز هنوز مورد توجه خراسانيان است و براي زيارت و تماشاي آن ميروند. و اين آئين، يادگاري از دينهاي ايران باستان است، که آبها در آن ستايش ميشدهاند، و موبدان زمان يزد گرد دوم ساماني (که براي نگرشش به پيروان دين هاي ديگر چون عيسوي، او را يزدگرد بزهکار خواندند) هنگامي که در کنار آن چشمه او را کشتند، افسانهاي بهم بافتند که اسبي از ميان چشمه بيرون آمد و رام هيچکس نشد، و چون يزدگرد بدو نزديک گشت رام گرديد و هنگام بستن زين از پشت، جفتهاي(لگدي) به يزد گرد زد و او را کشت!
🔸فردوسي که خود در توس و نزديکي اين چشمه ميزيسته و بيگمان بارها بديدار آن رفته است، داستان را به همين صورت در شاهنامه آورده، و اين چشمه را درياي #سُو يا چشمهء سُو مينامد :
🔻🔺🔻
چو نزديکي چشمهي سُو رسيد برون آمد از مهد و دريا بديد
از آن آب لختي به سر برنهاد
ز يزدان نيکي دهش کرد ياد
🔻🔺🔻
🔹اين چشمه در نوشتههاي ايران پيش از اسلام باهمين نام سُو شناخته ميشده و در کتاب بُندهِش که به دبيرهي پهلوي برجاي مانده است، و در آن از آفرينش آسمان و ستارگان و زمين و کوه ها رودها و درياها و گياهان و جانوران ياد ميشود، بخشي است با عنوان «اندر چگونگي ورها» ( #ور به معني چشمه بزرگ يا درياچه کوچک است.) و در اين بخش دربارهي «ور»هاي نام بردار ايران سخن رفته و درباره چشمه سُو ور چنين آمده است :
🗞(عكس👇🏻👇🏻)
و📖اين نوشته در زبان پهلوي چنين خوانده ميشود :
ورٍ سوور پت اَپَر شَتر بوم کوفي توس چيگون
گويت کو سوت بهر او هوچشميه او ويهيه افزايش
ايکيه راستيه هچش بي دات استيت.
📖و به فارسي چنين ترجمه ميشود :
چشمهء سُو به بومِ اَبَر شهر سرِ کوه توس، چنان
گويد که سود بهر و نيک چشمي و بهي و افزايش
راستي ازش بدادستي.
٨- ترجمه آثار الباقيه، اکبر دانا سرشت، تهران، انتشارات ابن سينا، رويههاي 353 تا 354
٩- نيشابور شهر فيروزه، فريدون گرايلي، ناشر:مولف، 1357، رويههاي 236 تا 237
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
(بهر پنجم)
🔸اکنون که اين نام ها را بررسي کردهايم، زمان به بررسي نام چشمه اي در خراسان مي رسد بنام چشمهء سبز و آن درياچهء کوچکي است بر #فراز کوهي که ميان نيشابور و توس قرار گرفته، و خراسانيان به زبان خويش آنرا چشمهء #سُوز مينامند.
ابوريحان بيروني در کتاب «نشانه هاي بر جاي ماند از سده هاي پيشين» (آثارالباقيه عن القرون الخاليه)،
🔺آنجا که از ابزاري بنام زانو در جريان دادن آبها در زمينهاي نابرابر (غيرهم سطح) ياد ميکند، به لايههاي مختلف زير زمين اشاره دارد، و اينکه آب ها در زانوها و راه آبههاي ميان لايههاي زمين جريان دارند، و گاهگاه مخازن آب را در فاصله هاي دور بيکديگر پيوند ميدهند، به چشمهء سبز نيشابور نيز اشاره ميکند، و از آن با نام #سبزرود ياد ميکند:
🔻«اما آبي که ميان ابرشهر و توس در سر کوه است، آن درياچهاي ميباشد که دور آن يک فرسخ مي شود، و به سبز رود موسوم است، و البته بديهي است که مادهء اين آب يا از خزانه اي بالاتر از آن است هر چند که بسيار دور باشد، و به اندازهاي که آفتاب آب اين درياچه را تبخير کند، از آن ماده استمداد به آن ميرسد و بدين جهت که در يک حال راکد مي ماند...»[٨]
🔹حمداله مستوفي در نزهت القلوب ص 189، و مجدالدين حسيني در زينت المجالس ص 809، از اين درياچه با همان نام چشمهء سبز ياد کرده اند[٩].
🔺#چشمه_سبز هنوز مورد توجه خراسانيان است و براي زيارت و تماشاي آن ميروند. و اين آئين، يادگاري از دينهاي ايران باستان است، که آبها در آن ستايش ميشدهاند، و موبدان زمان يزد گرد دوم ساماني (که براي نگرشش به پيروان دين هاي ديگر چون عيسوي، او را يزدگرد بزهکار خواندند) هنگامي که در کنار آن چشمه او را کشتند، افسانهاي بهم بافتند که اسبي از ميان چشمه بيرون آمد و رام هيچکس نشد، و چون يزدگرد بدو نزديک گشت رام گرديد و هنگام بستن زين از پشت، جفتهاي(لگدي) به يزد گرد زد و او را کشت!
🔸فردوسي که خود در توس و نزديکي اين چشمه ميزيسته و بيگمان بارها بديدار آن رفته است، داستان را به همين صورت در شاهنامه آورده، و اين چشمه را درياي #سُو يا چشمهء سُو مينامد :
🔻🔺🔻
چو نزديکي چشمهي سُو رسيد برون آمد از مهد و دريا بديد
از آن آب لختي به سر برنهاد
ز يزدان نيکي دهش کرد ياد
🔻🔺🔻
🔹اين چشمه در نوشتههاي ايران پيش از اسلام باهمين نام سُو شناخته ميشده و در کتاب بُندهِش که به دبيرهي پهلوي برجاي مانده است، و در آن از آفرينش آسمان و ستارگان و زمين و کوه ها رودها و درياها و گياهان و جانوران ياد ميشود، بخشي است با عنوان «اندر چگونگي ورها» ( #ور به معني چشمه بزرگ يا درياچه کوچک است.) و در اين بخش دربارهي «ور»هاي نام بردار ايران سخن رفته و درباره چشمه سُو ور چنين آمده است :
🗞(عكس👇🏻👇🏻)
و📖اين نوشته در زبان پهلوي چنين خوانده ميشود :
ورٍ سوور پت اَپَر شَتر بوم کوفي توس چيگون
گويت کو سوت بهر او هوچشميه او ويهيه افزايش
ايکيه راستيه هچش بي دات استيت.
📖و به فارسي چنين ترجمه ميشود :
چشمهء سُو به بومِ اَبَر شهر سرِ کوه توس، چنان
گويد که سود بهر و نيک چشمي و بهي و افزايش
راستي ازش بدادستي.
٨- ترجمه آثار الباقيه، اکبر دانا سرشت، تهران، انتشارات ابن سينا، رويههاي 353 تا 354
٩- نيشابور شهر فيروزه، فريدون گرايلي، ناشر:مولف، 1357، رويههاي 236 تا 237
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✨💫❄️❄️⭐️⚡️
مرا ببخش که پشتم به خنجر آلوده ست.
که اعتمادِ مرا ، جلب کرده ای اینبار
هزار زخمِ پیاپی از آشنا خوردم
تو هم بر این تنِ زخمی ، نشانه ای بگذار...
مرا نکشته رها کرده ای ، کمی بد شد
عذاب میدهد این زخم های لاکردار...
"بیا که حرفِ دلم را کسی نمی فهمد"
به واژه واژه ی این شعر ، مُرده ام صد بار
دوباره شب شده است و به جای تو ، اینجاست
همان رفیقِ قدیمی....! ، بله ، همان سیگار...!
چقدر شعر بگویم بدونِ تو آخر...!
مَفاعِلُن سرِ زخمی ، مَفاعِلُن دیوار...!
سروده: #مرتضی_پاکدامن.
صدا: #مریم_رضوی
موسیقی: پنجهای #بداهه
در مایه #بیات_اصفهان
#تار : #حمیدآقائی
@hamidaghaei
@sobhosher
مرا ببخش که پشتم به خنجر آلوده ست.
که اعتمادِ مرا ، جلب کرده ای اینبار
هزار زخمِ پیاپی از آشنا خوردم
تو هم بر این تنِ زخمی ، نشانه ای بگذار...
مرا نکشته رها کرده ای ، کمی بد شد
عذاب میدهد این زخم های لاکردار...
"بیا که حرفِ دلم را کسی نمی فهمد"
به واژه واژه ی این شعر ، مُرده ام صد بار
دوباره شب شده است و به جای تو ، اینجاست
همان رفیقِ قدیمی....! ، بله ، همان سیگار...!
چقدر شعر بگویم بدونِ تو آخر...!
مَفاعِلُن سرِ زخمی ، مَفاعِلُن دیوار...!
سروده: #مرتضی_پاکدامن.
صدا: #مریم_رضوی
موسیقی: پنجهای #بداهه
در مایه #بیات_اصفهان
#تار : #حمیدآقائی
@hamidaghaei
@sobhosher
Telegram
attach 📎