صبح و شعر
652 subscribers
2.14K photos
280 videos
331 files
3.23K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
#پند_از_شاهنامه 📖

كه روزي فراز است و روزي نشيب
گهي شاد دارد گهي با نهيب
همان به كه ما خام يا نيم سوز
همي نگذارنيم روزي به روز

#فردوسی_بزرگ

@sobhosher
#رمزهای_شاهنامه

👑فرستادن #فریدون، فرستاده ای را به خواستاری دختران شاه یمن، و #بخش_کردن فریدون، جهان را میان سه فرزند.

🔸پس از سقوط ضحاک، فریدون بر تخت پادشاهی ایران مینشیند. پس از به تخت نشستن، سه دختر پادشاه یمن را برای سه پسرش خواستاری میکند و سپس سرزمینش را میان سه پسر بخش میکند.

🔹بخش کردن فریدون، کشور را میان سه فرزندش، زمانی است که ایرانیان به مهاجرتهای گسترده تر به سرزمینهای دوردست در خوروران (غرب) و خوراسان (شرق) دست زدند. آنان که به غرب رفتند، سلم نام گرفتند؛ آنان که به شرق رفتند تور نامیده شدند و تورانیان را تشکیل دادند؛ و آنان که ماندن در سرزمین مادری را برگزیدند، ایرج نامیده شدند. نام ایرج، همچون ایران، از ایر گرفته شده است، که معنایش « #آزاده» است و ایرانیان خود را آزاده مینامیدند:

نخستین به سلم اندرون بنگرید
همه روم و خاور مر او را سَزید

دگر تور را داد توران و چین
وَرا کرد سالار توران زمین

از ایشان چو نوبت به ایرج رسید
مر او را پدر «شهر اِیران» گزید

👩‍🎓 پیش از این توضیح مفصل در این باره دادیم که، در ایران باستان، #شمال را اَپاختَر ( #باختر) میگفتند، #جنوب را #نیمروز، #شرق را خوَراسان xwarāsān ( #خراسان، خورایان)، و #غرب را خوَرْوَران xwarvarān ( #خاور).

👩‍🎓 در شاهنامه ایران را باید همواره «اِیران» (با کسره زیر اِ) بخوانیم، زیرا پسوند ان برای نسبت و مکان است؛ اِیران، به معنای سرزمین اِیرها. همچنین گاه، منظور از «اِیران»، ایرانیان است.

باری، سلم و تور، دو پسر دیگر فریدون، چون سهم برادر را بهتر از سهم خود می یابند، بر او رشک میبرند و بر پدر میخروشند، زیرا که سرزمین ایران از سهم آنان بهتر بوده است:

سه فرزند بودت خردمند و گُرد
بزرگ، آمدت نیز پیدا، ز خُرد
یکی را دَمِ اَژدها ساختی
یکی را به ابر اندر افراختی
یکی تاج بر سر، به بالین تو
بر او شاد گشته جهانبین تو
(جهانبین: چشم)

پس بر پدر خشم میگیرند و کمر به کشتن ایرج میبندند. پدر، ایرج را از نیت برادران میترساند:

تو گر پِیش شمشیر، مِهر آوری
سرت گردد آشفته از داوری

🔻ایرج راه مهرورزی را برمیگزیند و با برادران گفتگو میکند. اما آوای نرم برادر کوچک در دل سنگ آنان اثری ندارد و ایرج را میکشند، که داستانی است دلگداز. بعدها فرزند ایرج بنام منوچهر کین پدر را از سلم و تور میجوید و آنها را میکشد.

🔺از آن پس، جنگهای دراز میان ایرانیان و تورانیان (نوادگان ایرج و تور) درمیگیرد. این جنگها، نماد کشاکش میان آریائیان کوچگر #؜شمال_شرق است که نشستنگاهشان بالاتر از #آمودریا بود، و ایرانیان یکجانشین که دارای هنر و صنعت و کشاورزی و زندگی پایدارتر بودند. با آن که بیشتر ایران خشک بود، اما با کوشش مردمانش همواره آباد بود. خانه های چند هزار سال پیش که اکنون یافت شده است، همه انبار خوراک دارد و در تمام سال در خانه های ایران خوراک یافت میشد. اما همسایگان که یکجانشین نبودند و در فرهنگ و بهره مندی از زندگی به پای ایرانیان نمیرسیدند، هرگاه که آب و هوای زمین با آنان نامهربان میشد و از یافتن خوراک و براوردن نیازهای زندگی بازمیماندند، به این سوی میتاختند و میکشتند و میسوختند و میبردند.
هزاران سال بعد، #ترکان جای #تورانیان را در پهنه های بالای سرزمین ایران گرفتند، که در گفتارهای ما سخن از آن نیز رفت(به همين دليل آوردن واژه #تركان و #ترك به جای #تورانيان و يا #تور، در بسياري از ابيات نسخه های مختلف شاهنامه مستند نيست).

👑

پژوهش‌های استاد #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
🌼 اگرچه با این گفتار ، نوشته های شاهنامه شناسی ما درباره راز و رمزهای شاهنامه به پایان میرسد.
اما #رمزهاي پس از پایان یافتن کار ضحاک و خاموشی دماوند، از پادشاهی فریدون، موضوع دفتر دوم کتاب « #داستان_ایران» دكتر جنيدي است که هنوز به چاپ و انتشار نرسیده است.
ما نيز چون شما چشم انتظار چاپ دفتر دوم خواهيم بود.
🔻پس از این، همچنان مطالب ارزنده و شايسته درباره #شاهنامه را كه حاصل پژوهش و تلاش خردمندانه ي انديشمندان و نويسندگان ارجمند دوستدار ايران زمين است با شما گراميان و ياران همراه و نازنين به اشتراك ميگذارم.
سپاس از همراهي صميمانه تان
شاد باشید، شاد زیوید. 🙏🏻💐

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
كاموس كشاني
آوای: استاد #شهریار_قاسمی

درود
رهاباشد دلت از غم و رنج روزها
💐🙏
@sobhosher
#پند_از_شاهنامه 📖

سوي آفرييندهء بي نياز
تو در پادشاهيش ياز و گراز

#فردوسی_بزرگ

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
🔘#داستانهای_ایران_باستان
نویسنده : #احسان_یارشاطر

داستان‎های ایران باستان ، کتابی است پُر. پُر از #ایران. پُر از داستان. پُر از داستان‎های خیلی دور ایرانی که در میان اهل ادب، بسیار شهرت دارند و عناصر طبیعی، #اسطوره ‌‏ای و تاریخی ایران را در بر می‎گیرد. داستان ‎هایی از دل غنی ‎ترین منابع ایرانی، درباره‎ی ایران و ایرانیان. کتابی با نگارش و ویرایشی خوب؛ و پاروقی ‎هایی که مانند یک راهنمای دلسوز، گام به گام، دست خواننده را می‎گیرند و او را یاری می‎کنند. کتابی پُر از عکس‏های زیبا؛ از کتیبه‏ داریوش بزرگ و کاخ آپادانا گرفته، تا سرستون‏های تالار شورا . کوتاه بگویم. کتابی که هیچ، کم ندارد و میتوان بارها به آن بازگشت، خواند و آموخت.

🔘 برای آشنایی با شیوه‎ی نگارش و پُری این کتاب، کوتاه ‎شده ‎ای از مقدمه ی آن را به قلم توانای نویسنده‎ ‎اش بخوانید :

داستان ‎هایی که در این کتاب گرد آمده، داستان ‎های کهن ‎سال ایران باستان است که از روزگار قدیم به یادگار مانده. اصل این داستان ‎ها به زبان ‎هایی است که امروز دیگر رایج نیستند و مدت ‎ها است مردم ایران آن‎ها را تَرک گفته ‎اند. #فردوسی و برخی گویندگان دیگر، پاره ‎ای از این داستان ‎ها را از آسیب زمان نگاه داشتند و یاد دلاوران و شاهان ایران کهن را در آثار گرانمایه‎ی خویش پایدار ساختند. به ‎خصوص #شاهنامه که شور ایران ‎دوستی و شوق دلیری در شعر بلندش نهفته است، سالیان دراز ما را در حفظ داستان ‎های کهن و یاد پدران و نیاکان خویش یاری کرده است. اما داستان ‎های ایران باستان، محدود به داستان ‎های شاهنامه، یا آنچه در کتاب ‎های تاریخ فارسی و عربی آورده ‎اند، نیست. در آثار کهن ایران، افسانه ‎ها و داستان ‎های دلکش بسیار هست که تاکنون، ما به ‎سبب غفلت از فرهنگ ایران باستان، از آن ‎ها بی‎خبر مانده ‎ایم. آنچه در این کتاب گرد آمده، عموماً از زبان ‎های باستانی ایران، مانند اوستایی و فارسی باستان و پهلوی و سُغدی و پارتی گرفته شده و در آثار مختلف پراکنده است. قسمتی از این داستان ‎ها از اوستا، که کتاب مقدس زردشتیان و کهن ‎ترین کتاب ایران است، ترجمه شده. برخی دیگر از داستان ‎های این کتاب از آثار پهلوی گرفته شده. زبان پهلوی، زبانی است که پیش از اسلام در روزگار ساسانیان در ایران رایج بود و صورت کهن ‎تری از فارسی امروز به‎شمار می ‎رود. گذشته از اوستا و آثار زبان پهلوی، در این کتاب از منابع دیگری مانند کتیبه ‎های شاهان هخامنشی و آثار سُغدی و قطعات پارتی و آثار مورخان اسلامی و تاریخ هرودوت استفاده شده. هرچند این کتاب داستان‎های ایران باستان نامیده شده، خواننده‎ی زیرک درخواهد یافت که آن‎چه امروز در نظر ما افسانه می ‎نماید در دیده ‎ی بسیاری از صاحبان این افسانه ‎ها حقیقت می‎نموده. هیچ افسانه ‎ای از حقیقت خالی نیست. در روزگار قدیم، مردم بسیاری از تجارب و اندیشه‎های خود را به زبان اسطوره و يا داستان بیان می‎کردند. در داستان ‎های این کتاب نیز کسی که اهل پرسش و کنجکاوی است، بیانی از تجارب و اندیشه ‎ها و آرزوهای مردمان بسیار قدیم این سرزمین کهن ‎سال خواهد یافت. صاحب ‎نظران همیشه می‎توانند در پس ظاهر داستان، نشانی از تصور آدمی از حقایق عالم و احوال درونی انسان بیابند. مطالب این کتاب همه مستقیماً از زبان‎های اصلی گرفته شده.

🔸 آرش کمانگیر از متن اوستایی،

🔹تشتر یشت و آثار الباقیه بیرونی

🔸 هرمزد و اهریمن از متن پهلوی، بند هشن بزرگ

🔹داستان جمشید از متن اوستایی،

🔸وندیداد فصل دوم

🔸فرشته باران و دیو خشکی، از متن اوستایی تشتر یشت، متن پهلوی

🔹فره ایزدی، از متن اوستایی زامیاد یشت

🔸زادن زرتشت، از متن پهلوی دینکرت

🔹داستان آفرینش، از متن های پهلوی و پارتی مانوی هشت

🔸جنگ رستم با دیوان، از متن سغد

🔹 زریر و ارجاسب، از متن پهلوی یادگار زریران

🔸داریوش بزرگ و گوماتا، از متن پارسی باستان، کتیبه داریوش در بیستون و تاریخ هرودوت کتاب سوم

🔹اردشیر بابکان، از متن پهلوی، کارنامک اردشیر پاپگان

نوع فایل : Pdf

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
آغاز داستانكاموس كشاني
آوای: استاد #شهریار_قاسمی

درود
خردمند باشي بينادل و بهروز
💐🙏
@sobhosher
#پند_از_شاهنامه 📖

خداوند هستي و هم راستي
نخواهد ز تو كژي و كاستي

#فردوسی_بزرگ

@sobhosher
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کاری بسیار زیبا

#شاهنامه_خوانی_آهنگین
داستان " #گردآفرید"
آهنگساز: ذبیح الله وحید.
خواننده: مجید وحید.
کاری از گروه #هفت_خان 1391

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
كاموس كشاني٢
آوای: استاد #شهریار_قاسمی

درود
انوشه بويد تا بود روزگار
💐🙏
@sobhosher
#پند_از_شاهنامه 📖

چنين است فرجام و انجام جنگ
يكي تاج يابد يكي گور تنگ

#فردوسی_بزرگ

@sobhosher
#سیاوش همسان با نخستين انسان
#گياه_تباري
🔸در اساطیر ملل مختلف جهان و تاریخ ادیان که خود شاخه ­ای از علم «انسان­شناسی» (Anthropology) است، سه دیدگاه درباره پیدایش نخستین انسان، وجود دارد،
پیدایش انسان از #خاک، از نسل #خدایان و از #گیاه است.
(خادمی کولایی،۱۳۸۷: ۲۳۶).
🔻اندیشه ایرانی در مورد نخستین انسان نیز از اندیشه ­ای پدید آمده است که جهان کنونی را از تن انسان اولیه و نخستین زوج بشری را پدید آمده از یک یا دو #گیاه
می­داند (کریستن­سن،۱۳۸۳: ۴۹).
▫️یکی از اسطوره­ های مرتبط با این اندیشه، اسطوره قربانی کردن گاو یکتای بندهشنی است که می­تواند در اثر جا­بجایی یا دگرگونی اساطیر، به اسطوره ‌های دیگر تبدیل شده باشد؛ اسطوره­ هایی که با نخستین انسان؛ بویژه سیاوش ارتباط پیدا می‌کند.
بُن­ مایه­ های مشترکی که در اسطوره ­های مربوط به نخستین­ انسان وجود دارد، بحث قربانی و گیاه ‌تباری آن است و یکی از بزرگترین نشانه ­هایی که نخستین­ انسان بودن سیاوش را تأیید می­کند، بُن‌مایه روییدن گیاه از انسان (خالقی مطلق،۱۳۷۲: ۱۰۳) یا به تعبیری جان­گرایی گیاهی و در نگاهی دیگر پیکر­گردانی است.
🔺الگوی اساطیری این بُن ­مایه، اسطوره بندهشنی ریباس از آب پشت کیومرث است که با گیاه ­تباری انسان نخستین در اسطوره و به تبع آن جنبه توتمیک گیاه در معتقدات باستانی ارتباط پیدا می­کند (آیدنلو،۱۳۸۶: ۹۸).
تجلّی روح آدمی در گیاه، بر اساس باور فرقه « #تناسخیه» نیز سایه ­ای از همین نگره اسطوره ­ای است (خادمی کولایی،۱۳۸۷: ۲۴۳).
🔹بنا بر روایت #شاهنامه، اعتقاد سودابه درباره پری­گونگی سیاوس، رفتار آیینی و پرستش­گونه پردگیان،اشاره خود او به
راز­وارگی ایزد گیاهی­ اش با به نمایش­ گذاشتن پیوند با خاک (زهدان زمین– مادر) و درخواستش از خدا برای پدید­آمدن درختی نورانی از تخم او، تأکید افراسیاب بر نریختن خون او بر زمین در ترس از رُستن «گیاه کین­ خواهی» و پشتیبانی خداوند از کیخسرو و حفظ او در پناه خود، دلایل دیگری در تأیید پنداره گیاه­ تباری سیاوش است.
🔸از دیگر نشانه ­هایی که گیاه­تباری سیاوش را تأیید می­کند، اشاره شاهنامه درباره رُستن درختی بلند از خون او است؛ درختی شکفته و شاداب که به گونه­ ای نمادین بر برگ­های آن، چهره سیاوش نگاشته شده و سوگواران به شیوه­ای آیینی آن را پرستش می­کنند (فردوسی، ۱۳۸۳: ۲۷۱).
▫️پیشگویی سیاوش درباره کیخسرو و به کار بردن صفت «بارآوردن نر از درخت» درباره او، یاد­کرد پیران از کیخسرو با صفت «درخت نو به بار آمده در جهان» و سخن مردمان سیاوش­گرد که او را «فرّخ‌درختی از بیخ برکنده سیاوش» می­دانند،با نماد رویش گیاه از خون سیاوش در هماهنگی کامل است و پنداره تجدید زندگی را تکرار می­کند.
🔘نمونه ­های نامبردار رویش گل­ها و گیاهان از خون به زمین ریخته انسان­ها و آیین مرگ و رستاخیز مجدّد خدای برکت ­ بخشنده در اساطیر غیر ایرانی چون اسطوره ­های یونانی، ژاپنی، چینی، فینیقی، هندی، مصری، بین‌النّهرینی و حتّی داستان یوسف در تورات، پنداره گیاه ­تباری سیاوش را تداعی می­کند و در نهایت با رویش گل سرخ از خون شهیدان عیسوی در اندیشه مسیحیان قابل تطبیق می‌باشد.
این مفهوم در مطابقت با باورهای موجود در جهان­بینی کلیت­گرا و آیینی، این گونه تحلیل می‌شود که روح آدمی پس از مرگ با تولّد دوباره و با جلوه در گیاهان، به نیای اساطیری خود می‌پیوندد تا در نتیجه آن، اندیشه جاودانه­ زیستی و آرمان مرگ ستیزی را نمادینه گرداند (خادمی کولایی،۱۳۸۷: ۲۳۹-۴۲).
◾️همه این نمونه ­ها را درباره اسطوره سیاوش و در مطابقت با نظریّه بهار،
می­توان این­گونه تحلیل کرد که سیاوش در این داستان که تقلیدی از یک «نمونه آغازین» (Archetype) است، پس از ازدواج آیینی با فرنگیس (ملکه یا شهربانو)، به دست او کشته می‌شود. از این نگاه، سیاوش، به عنوان خدای غلّه و باروری مطرح و از خون به زمین ریخته او گیاه، سبز می‌شود. این قربانی، کنشی کیهانی و مقدّس با هدفی مشخّص بوده که برای تقویت عمل باروری و تجدید عمل آفرینش انجام می­گرفته است.

منبع⬇️
مقاله: #سیاوش، شخصیّتی آیینی و رازناک در شاهنامه / فیروز فاضلی _ ابراهیم کنعانی
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
نبرد گيو و گودرز با پيران
آوای: استاد #شهریار_قاسمی

درود
طراوت باران تنيده در لحظه هات

💐🙏
@sobhosher
#پند_از_شاهنامه 📖
چویـزدان بـود ،یـارو فریادرس نـیـازد بـه نـفرین مـا هـیـچ کس

#فردوسی_بزرگ

@sobhosher
درباره #سروش

🔹سُروش یکی از #ایزدان باستانی ایرانیان است.
او از ایزدان بزرگی است که بر #نظم جهان مراقبت دارد.
#پیمان‌ ها را می‌پاید و فرشته ی نگهبان خاص زرتشتیان است.
علاوه بر این ، #روزهفدهم از هر ماه در ایران باستان ،سروش نام دارد که مراسم دینی و جشن‌های ویژه‌ای ،
برگزار می‌شده است که امروزه به فراموشی گراییده است.
اما سروش روز به ویژه در ماه فروردین از اعتبار ویژه‌ای ،در مراسم دینی برخوردار بوده که با شست‌وشوی ،
تن و روان و به آتشکده رفتن و نیایش کردن همراه بوده است.
این روز را روز باژ ، (روز زمزمه) نیز می‌گفته‌اند.

🔺 #سروش_که_در_اوستا به صورت مرغ سروشه که همان خروس است ،
آشکار می‌شود و نماد فرمان برداری و پذیرش فرمان ،در برابر اهورامزدا به شمار می‌آید.
سروش پیک ایزدی و همانند آپولو در اساطیر یونان و روم است. 
بنابر باور آئین مزدیسنا ؛

فرشته ی سروش برفرازکوه البرز کاخی دارد ،که با یک‌ هزار ستون به خودی خود روشن و ستاره‌نشان است.
(👈 یسنا ۵۷، بند ۱۰).

گردونه ی او را در آسمان ،
چهار اسب نر درخشان و تیزرو با سم‌های زرین می‌رانند.
هیچ موجودی از ایشان پیشی نمی‌گیرد و بدین‌گونه است که ،
او دشمنان خود را در هر کجا که باشند، دست گیر می‌کند.

《در قدیمی‌ترین بخش اوستا که بخش گاهان‌ می باشد ،
آمده که سروش به همراه بهمن به سوی پرهیزکاران می‌آید.
و به هنگام پاداش و کیفر دادن به همراه اش است》


🔻 #سروش_در_شاهنامه ،
نخستین بار، به صورت پری پلنگینه‌پوش آشکار می‌شود.
سروش ، سیامک پسر کیومرث را از توطئه‌ها ،
و دشمنی‌های اهریمن و خزروان دیو علیه پدرش آگاه می‌کند.
و او را به نبرد با آن برمی‌انگیزد.
سیامک در این نبرد شتاب می‌کند و کشته می‌شود ،
کیومرث یک سال به سوگ فرزند می‌نشیند.
بار دوم سروش بر او کیومرث آشکار می‌گردد.
و او را به سوگ یک ساله رهنمون می‌کند.

یکایک بیامد خجسته سروش
بسان پری پلنگینه پوش

بگفتش ورا زین سخن دربدر
که دشمن چه سازد همی با پدر

سخن چون به گوش سیامک رسید
ز کردار بدخاه دیو پلید

دل شاه بچه بر آمد به جوش
سپاه انجمن کرد و بگشاد گوش 

در دوران فریدون نیز سروش چند بار بر این پادشاه جلوه می‌کند.
نخست در حمله ی فریدون به قلمرو ضحاک ،
یا همان کشور تازیان‌نوند محل اسکان یزدان ‌پرستان ،
و جای نیکان ، فرشته‌ای بر او نازل می‌شود و او را ،
از فوت و فن جهان داری و پیروزی بر دشمن آگاه می‌سازد.
فریدون از ارشاد و راهنمایی سروش می‌فهمد که ،
او از ایزدان بوده و هرگز دروغ نمی‌گوید یا در صدد گمراه کردن وی نیست.
سروش خوالیگر (آشپز) نیز بود.
به قول حکیم توس فریدون از وضع پیش آمده که ،
هم بختش جوان بود و هم دولتش جوان ،
هم چنین فرشته‌ای حوری سرشت در کنار خود می‌دید بسیار خوشحال بود.
شاهنامه وصف این فرشته را که بر فریدون فرود آمد این گونه نشان می‌دهد:

چو از شب تیره‌تر گشت از‌ آن جایگاه
خرامان بیامد یکی نیک‌ خاه

فرو هشته از مشک تا پای موی
به کردار حور بهشتیش روی

سوی مهتر آمد بسان پری
نهانی بیا محتش افسونگری

که تا بندها را بداند کلید
گشاده به افسون کند ناپدید

فریدون بدانست کان ایزدیست
نه از راه پیکار و دست بدیست 

سروش برای بار دوّم فریدون را از کشتن ضحاک باز می‌دارد.
و سپس، به وی فرمان می‌دهد تا ضحّاک را به کوه دماوند برد .
توجیه سروش برای زنده ماندن ضحاک این بود که ،قتل او باعث بروز بلایای آسمانی خواهد شد و روان او را باید ایزدان بستانند.

📚منابع

⬅️دیاکونوف، ایگور میخائیلوویچ کهن نگاره ی ماد.
ترجمه ی کریم کشاورز. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶.

⬅️بهار، مهرداد : پژوهشی در اساتیر ایران (پاره ی نخست و دوم)، چاپ چهارم، تهران ۱۳۸۱، ص ۷۸.

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
نبرد توس با پيران
آوای: استاد #شهریار_قاسمی

درود
سزاي دلت مهر دوست

💐🙏
@sobhosher
#پند_از_شاهنامه 📖
چو دی رفت و فردا نیامد به پیش مده خیره برباد اوقات خویش

#فردوسی_بزرگ

@sobhosher
#سیمرغ_در_اساطیر_ایرانی

🔹 #سیمرغ پرنده‌ای است که بر بالای درخت شگفت آور «هَرویسپ تخمک» یعنی درخت «همه تخم» یا دربردارنده همه رستنی‌ها،
که در میان دریای #فراخکرت است، آشیان دارد.
هرگاه که سیمرغ بر می خیزد هزار شاخه از آن درخت می‌روید و هرگاه بر آن می‌نشیند، هزار شاخه شکسته می‌شود و دانه‌های آن به اطراف می پراکند و از آن گیاهان گوناگون می روید.
(👈 مینوی خرد، به نقل از اوشیدری،۳۴۰)

🔸کسی که استخوان یا پری از این مرغ دلیر داشته باشد، هیچ کس نمی‌تواند او را براندازد و آن پر او را همیشه نزد دیگران احترام و اعتبار می بخشد.
(👈 دهخدا،لغت نامه) سیمرغ دانا و خردمند است و به رازهای نهان آگاهی دارد. و در برخی صفات با انسان مشترک است. صورتش چون صورت آدمیان است و مثل انسان دست دارد. «به زبان آدمی سخن می گوید و مامور پیام آوری و حفظ اسرار است... معروف است که پر سیمرغ زخم ها را شفا می دهد و سیمرغ خود به عنوان یک حکیم شفا بخش معرفی شده است.»
(👈 ژان شوالیه، ۷۱۰)

🔺در ادبیات فارسی، بسیار از سیمرغ سخن رفته است ولی مهم ترین آثاری که از این پرنده سخن گفته اند یکی #شاهنامه_فردوسی است و دیگری #منطق_الطیر عطار نیشابوری. سیمرغ در این دو اثر چندان شباهتی به همدیگر ندارد. در شاهنامه فردوسی، بر فراز البرز کوه آشیانه دارد و راهنما و خردمند است. به تدبیر و حمایت او، زال (پدر رستم) که پس از تولد از خانه رانده شده است، در کنار جوجه های سیمرغ می بالد و جوان دلاوری می گردد و چند پر از او به یادگار می گیرد که در زمان درماندگی، با آتش زدن آنها، سیمرغ به یاری اش بشتابد. به هنگام زادن رستم، هنگامی که مادرش در آستانه مرگ بود، به تدبیر سیمرغ پهلوی رودابه را می شکافند و رستم را بیرون می آورند و با مالیدن پر سیمرغ بر زخم پهلوی رودابه، درمانش می کنند. همچنین در گیر و دارِ جنگ رستم و اسفندیار، سیمرغ دوباره فراخانده می شود و رستم را به پیروزی راهنمایی می کند.
(برخی پژوهشگران سیمرغ را توتم_نماد یا نیروی نگهبان_ خانواده زال دانسته اند.)

🔻در منطق الطیر عطار، و به دنبال آن در همه آثار عرفانی، سیمرغ در کوه قاف آشیان دارد و قاف کوهی است در دورترین نقطه گرداگرد عالم. پرندگان بسیاری در جستجوی سیمرغ راه می افتند و با تحمل رنج های فراوان و گذر از هفت وادی (بیابان) سهمناک، بسیاری از راه باز می مانند و عاقبت، سی مرغ باقی مانده به حضور سیمرغ می رسند و سیمرغ را نیز در خود می یابند. سیمرغ در منطق الطیر نماد حقیقت متعالی است که در وجود انسان نهفته است و با رنج کشیدن هویدا می گردد. و یا «ذات باری تعالی است و این که سرانجام سی مرغ یه سیمرغ می رسند، وحدت در کثرت و کثرت در وحدت را نشان داده است.» (👈 یاحقی، ۵۰۵ )

#مولانا نیز در ادامه سنت عرفانی عطار، سیمرغ را نماینده عالم بالا و مظهر عالی ترین پروازهای روح و انسان کامل شناخته است. (همان)

آثار به جا مانده از دوره ساسانیان، نقش سیمرغ را بر روی ظروف و الواح زیادی نشان می دهد. شاید نقش سیمرغ مثل نماد و نشانی برای حکومت ساسانی شناخته می شده است.
پرندگان اساطیری ، عطار نیشابوری


📚 بن مایه:
⬅️ جهانگیر اوشیدری، دانشنامه مزدیسنا
⬅️ علی اکبر دهخدا، لغت نامه
⬅️ ژان شوالیه و آلن گربران، فرهنگ نمادها، ج ۳
⬅️ محمدجعفر یاحقی، فرهنگ اساطیر در ادب فارسی

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
نبرد توس با پيران٢
آوای: استاد #شهریار_قاسمی

درود
خرد جان پناهت ز شر و بدي

💐🙏
@sobhosher
#فرهنگ_ايراني همان استمرار تير #آرش كمانگير است. (بهرنخست)
#دكتر_قدمعلي_سرامي

ايرانيان باستان، از سويي سرآغاز و پاي انجام را «مينو» مي‌دانستند و زندگاني در اين دنيا: «گيتي» را، سفري درازآهنگ و درشتناك، از مينو به مينو، به شمار مي‌آورند و از ديگر سو، با ازلي و ابدي به حساب‌آوردن حقيقت اعظم، «زمان آكرانه» را چرخه‌اي مستدام مي‌ديدند و بر اين بنياد، گذشته و آينده را دو روي از يك سكّه و دو كمان از يك دايره، مي‌ديدند، چونين بود كه هميشه پرنده‌ي حال‌شان با دو بال مينوي گذشته و آينده، در پرواز بود. به زباني ديگر، در عين حال كه از خردترين پاره‌ي وقت يعني «آن» و «دم» گذار مي‌كردند، در دهر: همان زمان آكرانه، مي‌زيستند. براي آنان هر «آني» هميشه بود، به همان‌گونه كه هر امروزي، بر هم نهاده‌ي همه‌ي ديروزها و فرداها مي‌نمود. به همين دليل براي آنان، اغتنام فرصت، غنيمت دانستن همه‌ي زمان‌ها و در نهايت همه‌ي هستي‌هاي جاي خوش كرده در آنها بود. از اين روي حال را جوهره‌ي ذات گردان هستي يعني شدن و نهاد استوار آن يعني بودن مي‌انگاشتند:

وقت را غنيمت دان، آن قدر كه بتواني!
حاصل از حيات اي دوست! اين دم است تا دانی (حافظ)

و اگر وقت را از آن خويش مي‌كردند، تصاحب و تملّك همه چيز، براي شان آسان مي‌شد:

بلبل عاشق! تو عمر خواه كه آخر
باغ شود سبز و سرخ گل به برآيد. (حافظ)

شايد به دليل همين نقش كارساز بود كه به هر آييني باور داشتند، زمان پديدار و ناپديدار را والاترين تجلّي آفريننده حتي خود وي شمار مي‌كردند و به نام زروان مي‌پرستيدند. آنان آينده را موجد گذشته و حال مي‌شناختند و علّت غايي و فرجامين را فراهم آورنده‌ي علت‌هاي مادّي و صوري و فاعلي و آلي.

بنابراين مي‌توان فرهنگ ايراني را فرهنگي آينده‌بين، فرجام‌نگر و اميدوار به شمار آورد. بردباري و مداراي نُه هزار ساله‌ي اهورا و اهوراييان در قبال اهريمن و اهريمنيان به دليل اطميناني است كه به بازگشت فرجامين، به مينو دارند. سعدي راست گفته است:

اي كه گفتي هيچ مشكل چون فراق يار نيست!
گر اميد وصل باشد، هم‌چنان دشوار نيست. (سعدي)

هنوز كه هنوز است مادران ايراني، بخش بزرگي از درآمد خانواده را در راه تهيّه‌ي جهيزيه براي دختران‌شان، به مصرف مي‌رسانند. فرالاوي شاعر معاصر رودكي؛ پدر شعر دري، به مخاطبان سخن خويش اميد مي‌دهد و يادآور مي‌شود كه همه‌ي فرزندان آدم و حوّا به اميد زنده‌اند:

امروز اگر مراد تو برنآمد،
فردا رسي به دولت آبا بر.
چندين هزار اميد بني‌آدم،
طوقي شده به گردن فردا بر.

از اين قرار اگر فرهنگ ملّي‌مان را فرهنگي فرداپرست و فرداباره بدانيم، به بيراهه نرفته‌ايم. ايرانيان در هر دوره اميد به آينده‌ها را از دست داده‌اند، تسليم و تمكين را پيشه كرده‌اند اما در بيشتر دوره‌ها با حفظ اميدواري خويش توانسته‌اند به آساني از سختي‌ها گذار كرده، شاهد توفيق را در آغوش گيرند.

در اين چهار دهه كه از انقلاب سپري شده است، ايرانيان بنياد بسياري از باورداشت‌هاي كهن خود را فروريخته يافته‌اند و از آن ميان باور به بهروزي فرداها را در روان خويش، سست‌تر ديده‌اند. من در دراز ناي اين سي- چهل سالي كه به حكم تدريس در دانشگاه‌ها با جوانان، برخورد مستمر داشته‌ام تقريباً سال به سال، اميدشان را در تنازل ديده و توان‌شان را در مقابله با دشواري‌ها كمتر يافته‌ام. اين است كه از همان سال‌هاي دهه‌ي پنجاه به اين فكر افتاده‌ام كه به سهم خود، در بازگرداندن اميد به آينده، ياري‌شان دهم. اين انگيزه سبب‌ شد تا به آثار بنيادين باز مانده از ايرانيان پيش از اسلام و نيز مرده‌ريگ پس از مسلماني، نگاهي بيافكنم و نشانه‌هاي فرداگرايي اقوام ايراني را در آنها جستجو كنم.
ادامه دارد..

@sobhosher
#پند_از_شاهنامه 📖

چو روشن شود تيره شب روز ماست
كه اختر ز نيكي دل افروز ماست
#فردوسی_بزرگ

@sobhosher