صبح و شعر
640 subscribers
2.11K photos
266 videos
324 files
3.15K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
علی گل زاده ..
.
ديباچه گلستان: #سعدي
اجرا: #علي_گلزاده

آدينه پاييزي و باراني تان
دلكش و ناب ياران عزيز 💐

@sobhosher
‍ اگر کسی را دیدید که درک و فهمی فراتر از حد متعارف داشت، حتما از او بپرسید که چه کتاب‌هایی می‌خواند ...

#رالف_والدو_امرسون

۲۴ آبان روز #کتاب و #کتابخوانی گرامی💐

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
بهرام گودرز ۱
آوای: استاد #شهریار_قاسمی

درود
سرآغاز هر روز تو با لبخند
💐🙏
@sobhosher
#پند_از_شاهنامه 📖

به جايي توان مرد كآيد زمان
به كژي چرا برد بايد گمان
#فردوسی_بزرگ

@sobhosher
#رمزهای_شاهنامه
#کاوه_آهنگر ⚔️

پیرو آنچه درباره #ضحاک گفتیم، نوبت به شخصیت نامدار افسانه های ایران میرسد: #كاوه_آهنگر
🔹چون کاوه بر ضحاک دلیری (دلیر = گستاخ) میکند و محضر را میدرد، درباریان از سکوت ضحاک ابراز شگفتی میکنند:

چرا؟ پیش تو کاوه خامگوی
بسان همالان کند سرخ روی
(چنان فریاد زد که از خشم رویش سرخ گردید)

ضحاک چنین پاسخ میدهد:

شه نامور، پاسخ آورد زود
که: ”از من شگفتی بباید شنود

که چون کاوه آمد ز درگه پدید،
دو گوش من آوای او را شنید،

میان من و او، درایوان درست
یکی آهنین کوه گویی برُست

🔺بار دیگر خواهیم دید که در شاهنامه هیچ واژه ای بیهوده نیامده است. پس رُستن #کوه میان کاوه و ضحاک، و آنچنان دلیر شدن کاوه بر ضحاک را نیز میباید معنائي باشد.

#کوهستانی که امروز با نام یونانی «زاگرس» مینامیم، در اوستا «اوپایری سَ اِ نَ» ūpāirisaena خوانده شده است و معنای آن میشود «کوهی که فلز بر فراز آن است». این نام در پهلوی «اَپورسِن» خوانده میشود و بر بنیاد دگرگونی زبان، در فارسی باید «اَبَرسِن» نامیده شود.
🔸باری، #نخستین کانهای #مس جهان در این کوهستان پیدا شده است. برترین کشف در این رابطه، کارگاه بس بزرگ با ۵۴ کوره ذوب مس در #اریسمان_کاشان است که در پایان دهه ۱۳۷۰ پیدا شد و سابقه آن به ۶۰۰۰ سال پیش میرسد. این همزمان با پایان هزار سال فرمانروائي ضحاک بر ایران (یا بخش بزرگی از ایران) است.

👩‍🎓 نام #مس در زبان خوزی، «چوپَر» بوده است. (چون سومریان، در نوشته هایشان #خوزستان را « #ایلام» نامیده اند، اروپائيان نیز آن را ایلام نامیدند تا نامی از ایران در میان نباشد، و مردمان خوزی را ایلامی گفتند، و ایرانیان پیرو آنان، عیلام نوشتند! اما این نام تازی نیست و آیین زبان فارسی نیست که نامی غیرعربی را در آن با عین بنویسند.)
با دگرگونی چ به س، این واژه در زبان سومری، «سیپَر» خوانده شده است. این نام در لاتین «کوپروم» cuprum و «سیپروم» syprum و در انگلیسی «کاپر» copper بر زبان میرود، و در دیگر زبانهای اروپائي با نامهائي مشابه این، که نشان میدهد همه از یک نام یگانه گرفته شده اند.

🌅 آن نام، در کشوری که نخستین بار آن را شناخته، «کاوه» است.

با دگرگونی خ به ش، همچون شان و کان، و شَن و کَن، در زبان خُتنی «شاوه» خوانده میشود.

▪️کشف فلز مس، در پایان عصر سنگ، بازرگانی ایرانیان را رونق بخشید و ایرانیان به سلاحهای سختتر و محکمتر دست پیدا کردند، که برجسته ترین آنها «نیزه» فلزی بود، و این کشف، همراه با همه پیشامدهای دیگر، به پیروزی ایران بر #ضحاک (بابل) انجامید. البته پیش از این نیز گفته ایم که مس خالص در طبیعت یافت میشد و آثار هنری مسین دوران باستان، از این گونه مس درخشان و نرم ساخته شده اند، و چندین سده بعد بود که بشر موفق به استخراج و ذوب مس گردید.

چو کاوه برون شد ز درگاه شاه
بر او انجمن گشت بازارگاه

همی برخروشید و فریاد خواند
جهان را سراسر سوی داد خواند

خروشان همی رفت «نیزه» به دست
که: ”ای نامداران یزدان پرست!

🔻بیت آخر به روشنی از نیزه سخن میگوید.



پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
بهرام گودرز ٢
آوای: استاد #شهریار_قاسمی

درود
سزايت جز به نيك روزي مباد
💐🙏
@sobhosher
#پند_از_شاهنامه 📖

هرآنگه كه بخت اندرآيد به خواب
به كوشش بيايد سخنها بر آب
#فردوسی_بزرگ

@sobhosher
#رمزهای_شاهنامه
#درفش_کاویان
🚩
در بررسي شاهنامه دريافتيم ابیاتی را که سخن از چرم آهنگری در آنها رفته، دیگران به آن افزوده اند و نادرستیهائي در آن داستان هست.
كه در ادامه به آن ميپردازيم.

🙁 از آن چرم کاهنگران پشت پای
بپوشند هنگام زخم دَرای

همان کاوه آن بر سر نیزه کرد
همانگه ز بازار برخاست گرد

خروشان همی رفت نیزه به دست
که: ای نامداران یزدانپرست ...

🔹دو بیت نخست، افزوده است. خرده ای که میتوان گرفت آن است که، پوشش چرمین آهنگران، پشت پا را نمیپوشاند، زیرا آّهنگر را توان جنبیدن و کار نخواهد بود.
افزون بر آن، در مصرع سوم، آوردن «همان» و «آن» و سپس «همانگه» در مصرع چهارم، از دیدگاه شعر، کاری نادرست و سخنی سُست است و از #استاد_سخن، فردوسی، دور است. نیز، دهخدا درباره دَرای میگوید:

📖 ”زنگ و جرس، و آن چیزی است که به گردن شتر و استر و اسب سرهنگ قافله بندند تا صدا کند و باقی حیوانات به صدای او روند...“.

دَرای را با آهنگری چه پیوستگی است؟! پس این دو بیت ساخته ذوق افزایندگان است. بعداً باز در افزوده ها از این چرم به عنوان ’پوست‘ یاد میشود، که نادرست است:

🙁 چو آن پوست، بر نیزه بر، دید کی
به نیکی یکی اختر افکند پی
(این بیت، خود افزوده است. از ذکر دلایل چشم میپوشیم.)

🔺اما، با این پریشانی که رونویسان و افزایندگان بر سر شاهنامه آورده اند، داستان درفش کاویان را میبایستی به گونه ژرفتر نگریستن، به ویژه که پس از این، در آهنگ جنگ منوچهر با سلم و تور که به کینخواهی ایرج درمیگیرد، از #درفش_کاویان نام میرود:

کنون چون ز ایرج بپرداختید
به کین منوچهر، برساختید؟

نبینید رویش، مگر با سپاه!
ز پولاد، بر سر نهاده کلاه،

ابا گرز و با «کاویانی درفش»
زمین کرده از سمِّ اسپان بنفش

و در این جنگ، «قارَن» که پسر کاوه است، منوچهر را همراهی میکند. پس داستان درفش کاویان را روشنگری دیگری میباید:

👩‍🎓 واژه های « #درفش» و « #درخش»، به یک معنا و از یک ریشه هستند. درفشیدن برابر است با درخشیدن، و درفشان برابر است با درخشان.

▫️در جنگ منوچهر با سلم و تور:

چو در دژ شوم، برفرازم درفش
«درفشان» کنم تیغهای بنفش ...

▫️هنگامی که منوچهر پس از جنگ و پیروزی بر سلم و تور، به نزد فریدون بازمیگردد:

برآمد ز در، نالة کرّنای
سراسر بجنبید لشکر ز جای ...

«درفش درفشان» چو آمد پدید
سپاه منوچهر صف برکشید

▫️در جنگ سهراب با گُردآفرید:

رها شد ز بند زره، موی اوی
«درفشان» چو خورشید شد روی اوی

▫️آنجا که سهراب، درباره لشکرگاه ایرانیان از هجیر پرسش میکند:

یکی شیرپیکر درفشی به زر
«درفشان» و اندر میانش گهر
(درفشی از زر، و درخشان، که تصویر شیر دارد.)

▫️در رفتن سیاوخش به شبستان کاووس:

سیاوش چو نزدیک ایوان رسید
یکی تخت زرّین «درفشنده» دید

بر آن تخت، سودابه ماهروی
بسان بهشتی پر از رنگ و بوی

این ابیات به روشنی معنای #درفشیدن ( #درخشیدن) و پیوند میان این واژه با درفش را بازمینُمایاند.

چنان که گفتیم، پیدائی #مس در پایان عصر سنگ رخ داد و تا آن زمان همه ابزارهای زیست و جنگ از سنگ بود، چنان که سرنیزه های سنگی و جز آنها از دوران باستان به دست آمده است و آوندهای (ظروف) سنگی تا چند دهه پیش هنوز در روستاهای ایران روائي داشت و در برخی خانه ها یافت میشود. پس میتوان اندیشید که درخشش مس (که نخست به صورت خالص در طبیعت یافت شده است) چه اندازه در چشم مردمان زیبا و چشمگیر میآمده است.

از مجموع این قرائن میتوان دانست که ایرانیان، پس از ساقط کردن #ضحاکیان (بابلیان)، به یاد این پیروزی آنچه را امروز «درفش» مینامیم در برگه ای از مس ساختند و همچون یک نشانه درخشان، آن را به آسمان برافراشتند.

🌅 و این است راز درفش کاویان:

درفش مسین که از پیروزی مس (فلز) بر سنگ و آغاز عصری تازه برای ایرانیان سخن میگوید.

پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
بهرام گودرز ٣
آوای: استاد #شهریار_قاسمی

درود
دلت پر زمهر و سرت پر ز راي
💐🙏
@sobhosher
#پند_از_شاهنامه 📖

ز روبه رمد شیـر نادیـده جنگ سگ کـار دیـده بـدرد پـلـنـگ

#فردوسی_بزرگ

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#رمزهای_شاهنامه
#درفش_كاوياني (نشان باستاني) 🚩

▫️از آنچه پيشتر در باره درفش مسین گفتیم، ناچار نشانی نیز باید جُستن. نمونه چنان درفشی از کویر شهداد به دست آمده است.
🔻 برگه ای از مس (برنز) به شکل مربع و اندازه ۲۳ در ۲۳ سانتیمتر، که در سال ۱۳۴۸ در #کویرشهداد_کرمان پیدا شده است.
🚩 این درفش (پرچم) بین ۴۵۰۰ تا ۵۰۰۰ سال قدمت دارد و باستانی ترین درفش جهان است که یافت شده است. بر بالای میلة درفش، شمایل یک عقاب به چشم میخورد. بر روی خود درفش، تصاویری از یک درخت نخل و دو درخت دیگر، ۵ آدم بزرگ و کوچک که از بزرگانند، دو شیر، یک گاو کوهاندار و چند مار دیده میشود.
به نظر میرسد بر روی این درفش داستانی روایت شده است که مفاهیمی چون شکرگذاری، نعمت و سپاس را به تصویر میکشد.
امروزه درفش به سبب گذر زمان و زنگ‌ زدگی، سبز رنگ شده است و در #موزه_ایران_باستان در تهران نگهداری میشود.

پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
می...

خرابم من ، خراب هرچه باداباد
زدم زآن می که حافظ زد به رکناباد
دل وجانم فدای شور انگوری
که سر را میدهد آزادی فریاد
خطیب اهل نطقم کن تو ای ساقی
که تادرراه آزادی روم بر باد
اسیر هرزگان شد باغ بي برگي
تبربردار بزن نجار پی شمشاد
چه خوش گفتی فدایت خوب شیرازی
که خوش صید دلم کرده است ان صیاد
شب است وتاریِ این شب دلم خون کرد
مگر آن ماهِ من برده است رخم ازیاد
دوباره خدمت ساقی روم اینبار
هویدا میروم چون کولیان آزاد

سروده: #شهریارقاسمی
صدا : #مريم_رضوي
موسيقي: استاد #جليل_شهناز
قطعه اي در بيات اصفهان

@shahriar2rood
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
گيو و بيژن پس بهرام
آوای: استاد #شهریار_قاسمی

درود
به نيك نامي بگذران روزگار
💐🙏
@sobhosher
#پند_از_شاهنامه 📖

عنان بزرگي هرآنكس كه جست
نخستين ببايد به خون دست شست

#فردوسی_بزرگ

@sobhosher
#رمزهای_شاهنامه
#اژدها 🌋

🔺از پدیده هائی که در شاهنامه نامش بسیار میآید « #اژدها» است. اژدها را چون جانوری افسانه ای به تصویر میکشند که درازایش از کوهی تا کوه دیگر است، دهانی بزرگ دارد که از آن دود و زهر بیرون میآید و آب رودها را زهرآلود میکند، و از تَف دهانش مرغان هوا میمیرند.
🔻اژدها همانا «کوه آتشفشان» است، و چون آتشفشان سرانجام پس از چندی خاموش میشود، مردمان آینده خاموشی آن را به کسان دیگر یا پهلوانانی نسبت میدادند که در همان زمان میزیسته اند.
🔸در نامه ای که سام به منوچهر شاه مینویسد و از دلیریها و جانفشانیهایش یاد میکند، اژدها را چنین توصیف میکند:

زمین شهر تا شهر پهنای او
همان کوه تا کوه بالای او

▫️پهنای اژدها را از شهری تا شهری و از کوهی تا کوهی مینماید.

ز تفّش همی پرّ کرکس بسوخت
زمین، زیر زهرش همی برفروخت

(اشاره به گرمای سخت آتشفشان، و گدازه هایی که زمین را میسوزاند)

برفتم به سان نهنگ دژم
مرا تِیز چنگ و، وَرا تِیز دَم

▫️باز از دَم اژدها (نفس کشنده) یاد میشود.

رسیدمش دیدم چو کوهی بلند
کَشان موی سر، بر زمین، چون کمند
زبانش به سان درختی سیاه
زَفَر باز کرده فکنده به راه

▫️به روشنی بدن او را چون کوه بلند توصیف میکند و هیچگونه اشاره دیگری به دیگر اندامهای او نمیشود. گدازه های آتشفشان که روی زمین جاری میشود به موی چون کمند او تشبیه شده است.

چو دو آبگیرش پر از خون، دو چشم
مرا دید، غرّید و آمد به خشم
جهان پیش چشمم چو دریا نمود
به ابر سیه بر، شده تیره دود

▫️گدازه ها گاه مثل آبگیر جمع میشوند. به غرش آن هم (زمین لرزه) اشاره میشود. همچنین دود آتشفشان که به آسمان میرود به روشنی تصویر شده است.

هوا پاک کرده ز پرّندگان
همان روی گیتی ز درندگان
ز تفّش همی پر کرکس بسوخت
زمین زیر زهرش همی برفروخت
نهنگ دژم برکشیدی ز آب
همان از هوا تیزپران عقاب

▫️این بیت نشان میدهد که در آن زمان نهنگ را میشناخته اند و اژدها نمیتواند نهنگ یا کروکودیل باشد. باز هم اشاره به دود و دم آتشفشان میشود که پرندگان از آن میگریزند، و زهر آن (گدازه) که بر زمین جاری میشود.

برفتم به سان نهنگ دژم
مرا تیز چنگ و وَرا تیز دَم

▫️در این بیت، که پهلوان سام به جنگ اژدها رفته، از چنگ و دندان اژدها سخنی به میان نمیآید، بلکه به نفس تیز او که همان دود باشد اشاره میرود.

🔹در داستان اسفندیار هنگام رویارویی با اژدها:

از آن دود و آن زهر مدهوش گشت
بیفتاد بر جای و بیهوش گشت

▫️اسفندیار از گازهای آتشفشان بیهوش شده است.

همه شهر با او نداریم تاو
خورش بایدش هر شبی پنج گاو
خریم و بر آن ’کوه خارا‘ بریم
پر اندیشه و با مدارا بریم

▫️یک سپاه یا یک شهر نمیتوانند با او مقابله کنند و مردمان برای آرام کردنش قربانی میبرند. همچنین باز به کوه خارا اشاره میشود.

🔸از گرشاسپنامه اسدی توسی:

ز تف دهانش دل خاره موم
ز زهر دمش باد گیتی سموم

▫️سنگهای خاره آتشفشان از حرارت آن چون موم نرم است و از دهانش گاز مسموم بیرون می آید.

چه گویم از آن اژدهای دژم
که هشتاد گز بود از دم به دم

▫️اگر هر گَز را تقریباً دو متر به حساب آوریم، قامتی به اندازة ۱۵۰ متر میشود که تصورش برای یک موجود زنده غیرممکن است.
🔻نکته قابل توجه درباره اژدها این است که هرگز دیده نشده است آن را مانند دیگر موجودات، دارای پدر و مادر و زن و فرزندی بدانند. همچنین در هیچ افسانه ای از حرکت اژدها از جائی به جای دیگر یاد نشده است و او همواره بر فراز کوه است.

🌋 در داستان #ضحاک، دو آتشفشان #البرز و اِلبروز( #البروس) تقریباً همزمان با پیروزی ایرانیان خاموش شدند. ازینرو، در داستان گفته میشود که فریدون، ضحاک را در دماوند به بند کشید و نکشت، زیرا ممکن است که آتشفشان روزی دوباره فعالیت خود را آغار کند.

پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
گريختن ايرانيان از پيران
آوای: استاد #شهریار_قاسمی

درود
سزاوار تو شادي و دلخوشي
💐🙏
@sobhosher
#پند_از_شاهنامه 📖

كه روزي فراز است و روزي نشيب
گهي شاد دارد گهي با نهيب
همان به كه ما خام يا نيم سوز
همي نگذارنيم روزي به روز

#فردوسی_بزرگ

@sobhosher
#رمزهای_شاهنامه

👑فرستادن #فریدون، فرستاده ای را به خواستاری دختران شاه یمن، و #بخش_کردن فریدون، جهان را میان سه فرزند.

🔸پس از سقوط ضحاک، فریدون بر تخت پادشاهی ایران مینشیند. پس از به تخت نشستن، سه دختر پادشاه یمن را برای سه پسرش خواستاری میکند و سپس سرزمینش را میان سه پسر بخش میکند.

🔹بخش کردن فریدون، کشور را میان سه فرزندش، زمانی است که ایرانیان به مهاجرتهای گسترده تر به سرزمینهای دوردست در خوروران (غرب) و خوراسان (شرق) دست زدند. آنان که به غرب رفتند، سلم نام گرفتند؛ آنان که به شرق رفتند تور نامیده شدند و تورانیان را تشکیل دادند؛ و آنان که ماندن در سرزمین مادری را برگزیدند، ایرج نامیده شدند. نام ایرج، همچون ایران، از ایر گرفته شده است، که معنایش « #آزاده» است و ایرانیان خود را آزاده مینامیدند:

نخستین به سلم اندرون بنگرید
همه روم و خاور مر او را سَزید

دگر تور را داد توران و چین
وَرا کرد سالار توران زمین

از ایشان چو نوبت به ایرج رسید
مر او را پدر «شهر اِیران» گزید

👩‍🎓 پیش از این توضیح مفصل در این باره دادیم که، در ایران باستان، #شمال را اَپاختَر ( #باختر) میگفتند، #جنوب را #نیمروز، #شرق را خوَراسان xwarāsān ( #خراسان، خورایان)، و #غرب را خوَرْوَران xwarvarān ( #خاور).

👩‍🎓 در شاهنامه ایران را باید همواره «اِیران» (با کسره زیر اِ) بخوانیم، زیرا پسوند ان برای نسبت و مکان است؛ اِیران، به معنای سرزمین اِیرها. همچنین گاه، منظور از «اِیران»، ایرانیان است.

باری، سلم و تور، دو پسر دیگر فریدون، چون سهم برادر را بهتر از سهم خود می یابند، بر او رشک میبرند و بر پدر میخروشند، زیرا که سرزمین ایران از سهم آنان بهتر بوده است:

سه فرزند بودت خردمند و گُرد
بزرگ، آمدت نیز پیدا، ز خُرد
یکی را دَمِ اَژدها ساختی
یکی را به ابر اندر افراختی
یکی تاج بر سر، به بالین تو
بر او شاد گشته جهانبین تو
(جهانبین: چشم)

پس بر پدر خشم میگیرند و کمر به کشتن ایرج میبندند. پدر، ایرج را از نیت برادران میترساند:

تو گر پِیش شمشیر، مِهر آوری
سرت گردد آشفته از داوری

🔻ایرج راه مهرورزی را برمیگزیند و با برادران گفتگو میکند. اما آوای نرم برادر کوچک در دل سنگ آنان اثری ندارد و ایرج را میکشند، که داستانی است دلگداز. بعدها فرزند ایرج بنام منوچهر کین پدر را از سلم و تور میجوید و آنها را میکشد.

🔺از آن پس، جنگهای دراز میان ایرانیان و تورانیان (نوادگان ایرج و تور) درمیگیرد. این جنگها، نماد کشاکش میان آریائیان کوچگر #؜شمال_شرق است که نشستنگاهشان بالاتر از #آمودریا بود، و ایرانیان یکجانشین که دارای هنر و صنعت و کشاورزی و زندگی پایدارتر بودند. با آن که بیشتر ایران خشک بود، اما با کوشش مردمانش همواره آباد بود. خانه های چند هزار سال پیش که اکنون یافت شده است، همه انبار خوراک دارد و در تمام سال در خانه های ایران خوراک یافت میشد. اما همسایگان که یکجانشین نبودند و در فرهنگ و بهره مندی از زندگی به پای ایرانیان نمیرسیدند، هرگاه که آب و هوای زمین با آنان نامهربان میشد و از یافتن خوراک و براوردن نیازهای زندگی بازمیماندند، به این سوی میتاختند و میکشتند و میسوختند و میبردند.
هزاران سال بعد، #ترکان جای #تورانیان را در پهنه های بالای سرزمین ایران گرفتند، که در گفتارهای ما سخن از آن نیز رفت(به همين دليل آوردن واژه #تركان و #ترك به جای #تورانيان و يا #تور، در بسياري از ابيات نسخه های مختلف شاهنامه مستند نيست).

👑

پژوهش‌های استاد #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
🌼 اگرچه با این گفتار ، نوشته های شاهنامه شناسی ما درباره راز و رمزهای شاهنامه به پایان میرسد.
اما #رمزهاي پس از پایان یافتن کار ضحاک و خاموشی دماوند، از پادشاهی فریدون، موضوع دفتر دوم کتاب « #داستان_ایران» دكتر جنيدي است که هنوز به چاپ و انتشار نرسیده است.
ما نيز چون شما چشم انتظار چاپ دفتر دوم خواهيم بود.
🔻پس از این، همچنان مطالب ارزنده و شايسته درباره #شاهنامه را كه حاصل پژوهش و تلاش خردمندانه ي انديشمندان و نويسندگان ارجمند دوستدار ايران زمين است با شما گراميان و ياران همراه و نازنين به اشتراك ميگذارم.
سپاس از همراهي صميمانه تان
شاد باشید، شاد زیوید. 🙏🏻💐

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
كاموس كشاني
آوای: استاد #شهریار_قاسمی

درود
رهاباشد دلت از غم و رنج روزها
💐🙏
@sobhosher
#پند_از_شاهنامه 📖

سوي آفرييندهء بي نياز
تو در پادشاهيش ياز و گراز

#فردوسی_بزرگ

@sobhosher