صبح و شعر
648 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.24K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#يك_برگ_كتاب

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

روزهای عمر در ما می‌گـذرند بی‌آنکه دیده شوند؛ از بس همـزاد همدیگرند، همه تکرار یک نُت و یک تصویر مکرّر که نه شنیدنی است نه دیدنی.
عبـور شبحی بی‌صورت و صوت در مِـه.
و آینده‌ای عکس برگـردان گذشته و زمان حالی خالی!
در این میان روزهای کمی گذرای ماندگاراند زیـرا طرحی و رنگی دارند که در خاطرمان نقش می‌بندد و ما از برکت وجـود آنها از خلال پوسته‌های خاطـره، منزلگاه‌های عمـر را به یاد می‌آوریم، صاحب گذشته می‌شویم و از این راه به زمان حال خـود - خـوب یا بد - معنا می‌دهیـم.

✍🏻 #شاهـرخ_مسکوب
📚: روزها در راه
ص: ۷

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
჻ᭂ 🍃 🌸 تک خطی خاص 🌸🍃‍჻ᭂ


تو راهِ خود را می‌روی، من هم راهِ خود را .
چیزی به نامِ راهِ درست، راهِ صواب، و یگانه راه وجود ندارد.

✍🏻 : #فریدریش_نیچه

🍃჻ᭂ 🌸 🌸჻ᭂ 🍃

@sobhosher
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍
#داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب  مجموعه‌ایست از حکایت‌ها و افسانه‌های قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

  #هزار_و_یک_شب
🔸   #شب_ششسد_بیست_ششم
قصه‌گو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
჻ᭂ 🍃🌸 #شعرجهان🌸🍃‍჻ᭂ

«پرنده‌ی اسیر»

پرنده‌ی آزاد
می‌وزد
          بر گُرده‌ی باد
شناور بر معبر رود
                           تا سرمنزل همواره‌اش
موج می‌خورد بال‌هایش در تُرنجه‌ی آفتاب و
بی‌هراس
            آسمان را از‌آن خود می‌داند. ــ

پرنده‌ی دیگر اما
قفسیِ حصر تنگ وُ تارش
هیچ نمی‌بیند جز مات میله‌ها
بال‌هایش را چیده‌
بسته پاهایش را‌‌
از این است که گلویش می‌گشاید به آواز.

می‌خواند
پرنده‌ی اسیر
آوازش هراسان، از آن‌چه نشناخته.
همه آرزوست اما
می‌شود آواز دورش را
از روی آن ماهور شنید
زیرا که او
              آزادی را به آواز می‌خواند. ــ

پرنده‌ی آزاد در اندیشه‌ی نسیمی دیگر است
در اندیشه‌ی بادهای شرطه‌ که از راه آهِ درختان می‌وزند
و کرم‌های چلّه که در روشنای مرغزارانِ سپیده منتظرند
آسمان را
            به نام خود می‌خواند او. ــ

پرنده‌ی اسیر اما بر مزار آرزو‌ها می‌ماند
سایه‌اش نعره‌ی کابوس‌ را فریاد می‌کند
بال‌هایش را چیده‌،
بسته پاهایش را‌‌
از این است که حنجره‌ می‌گشاید به آواز.

می‌خواند
پرنده‌ی اسیر
آوازش هراسان، از آن‌چه نشناخته.
همه آرزوست اما
می‌شود آواز دورش را
از روی آن ماهور شنید
زیرا که او
              به آواز می‌خواند
                                      آزادی


✍🏻: #مایا_آنجلو
برگردان: آزاد عندلیبی


━··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍
#داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب  مجموعه‌ایست از حکایت‌ها و افسانه‌های قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

  #هزار_و_یک_شب
🔸   #شب_ششسد_بیست_هفتم
قصه‌گو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━

«سخن زمدحت سعدی نه حد همچو من است
زمن گذشته تو در مدح شعر شیخ مکوش
به حق همی دهد انصاف کرم شب زان روی
که او امیر کلام است و من فقیر گدا
که کرم شب نکند مدح آفتاب وضيا
که در زمین رود از شرم آفتاب سما»
(فقیر)
با آنکه فروتنی را نسبت به سعدی به کمال رسانده و خود را قابل ستایش سعدی
ندانسته لکن از معدود متتبعان سعدی است که روح کلام سعدی در جان مشتاق و شیفته
او دمیده شده است بطوری که نه فقط در ظاهر کلامش تأثیر سخن نافذ سعدی نمایان
است بلکه در باطن و معنا نیز کلام او از همه مریدان مکتب سعدی نفوذ معنویت سعدی را بیشتر جلوه گر است.
«فقیر» خانقاه خود را مکتبی از بوستان افصح المتکلمین ساخته و از همان آغاز کتاب شیوه کار سعدی را سرمشق خود قرار داده است.
مثنوی او همانند بوستان با ستایش خداوند آغاز می‌شود و نحوه حمد و ثنای او به پروردگار چه در مجموع و چه در ابیات فحوای کلام سعدی را یادآور است و کلام وی را به ذهن متبادر می‌کند.

✍🏻: #منوچهر_دانش‌پژوه فراخور گرامی زادروز شاعر، نویسنده، استاد ادبیات فارسی، شاهنامه‌پژوه و تاریخدان اهل شیراز گرامی یاد و مانا نامش💐☘️
#دانش‌پژوه در طول زندگی خود بیش از هفتاد عنوان کتاب و صدوچهل مقالهٔ تخصصی منتشر کرد که بیست و پنج عنوان از کتاب‌های او کتابهای درسی دانشگاهی هستند (اغلب در دانشگاه علامه طباطبایی).

📚: خانقاه: مثنوی عرفانی و اخلاقی به پیروی از بوستان سعدی. (علی فقیر شیرازی).
ب‍ا ت‍ص‍ح‍ی‍ح‌ و ت‍وض‍ی‍ح‍ات‌ م‍ن‍وچ‍ه‍ر دان‍ش‌پ‍ژوه. ت‍ه‍ران‌: مرکز ن‍ش‍ر م‍ی‍راث‌ م‍ک‍ت‍وب‌، 1379.
📎فایل pdfکتاب را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻👇🏻
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
xanqah-f@bamun1.pdf
3.2 MB
📚: خانقاه
مثنوی عرفانی و اخلاقی به پیروی از بوستان سعدی.
علی فقیر اصطهباناتی
( فقیر شیرازی/ معین الشریعه).
ب‍ا ت‍ص‍ح‍ی‍ح‌ و ت‍وض‍ی‍ح‍ات‌
م‍ن‍وچ‍ه‍ر دان‍ش‌پ‍ژوه. ت‍ه‍ران‌: مرکز ن‍ش‍ر م‍ی‍راث‌ م‍ک‍ت‍وب‌، 1379.

@sobhosher
〰️🔅🔅〰️
🔍 #راز_واژه

درود
🔅 « #پاس / پارس
واژۀ پارس در معنی «صدای سگ» گونۀ دیگری از واژۀ پاس به معنی «نگهبانی» است (بسنجید با پاسبان و پاسدار و پاس‌بخش و پاس دادن) و واج «ر» در آن غیراشتقاقی* است. این واجِ غیراشتقاقی در واژۀ چرتکه (در اصل: چتکه) و خاکشیر (در اصل: خاکشی) (علی‌اشرف صادقی، «یک تحول آوایی دیگر در زبان فارسی ...»، مجلۀ زبانشناسی، ١٣٨۴، شمارۀ ٣٩، ص ۵) و سرکه (در اصل: سِک) و قارچ (در اصل: قاچ به معنی «برش») نیز دیده می‌شود. پارس در معنی یادشده ربطی به واژۀ پارس (= فارس) ندارد.
▫️رضاقلی‌خان هدایت (انجمن‌آرای ناصری، ذیل پارسا) آورده‌است: «در میان عوام معروف است که چون شب‌ها سگان فریاد کنند، گویند "پارس می‌دارند"، یعنی "پاس می‌دارند" و "نگهبانی خانه و حفظ آن از دزد و بیگانه می‌نمایند".»
▪️همچنان در برخی گویش‌ها، مانند لکیِ کولیوند، واژۀ پارس در معنیِ «صدای سگ» به‌صورت pâs تلفظ می‌شود (صادق کیا، واژه‌نامۀ شصت‌وهفت گویش ایرانی، پژوهشگاه علوم انسانی، ١٣٩٠، ص ١۴۶).
▫️افزوده شدنِ واج «ر» به واژۀ پاس در متن‌های کهن نیز شاهد دارد: دوازده پرده در راه است و در پس هر پرده‌ای ده مرد خفته است و چهل مرد در زیر بام دراجه پارس می‌دارند (فرامرزبن خدادادبن عبدالله ۱۳۶۳، سمک عیار، تصحیح پرویز ناتل خانلری، تهران، آگاه، ج ٢، ص ۴٢٨، شاهد از صادقی، همان).
▪️به این معنی که «ر» در اصل واژه وجود نداشته و بعدها به آن افزوده شده‌است.


✍🏻: #فرهاد_قربان‌زاده
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#شاهنامه شناسنامه ماست

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•━​​‏

هر آن کس که دارید نام و نژاد
به دادار خورشید باشید شاد

من اکنون روان را همی پرورم
که بر نیک نامی مگر بگذرم

نبستم دل اندر سپنجی سرای
بدان تا سروش آمدم رهنمای

بگفت این و از پایگه اسب خواست
ز لشکرگه آواز فریاد خاست

بیامد به ایوان شاهی دژم
به آزاد سرو اندر آورده خم

ز پرده بتان را بر خویش خواند
همه راز دل پیش ایشان براند

که رفتیم اینک ز جای سپنج
شما دل مدارید با درد و رنج

نبینید جاوید ز این پس مرا
کز این خاک بیدادگر بس مرا

سوی داور پاک خواهم شدن
نبینم همی راه بازآمدن


📚:شاه‌نامه (جنگ کی‌خسرو و افراسیاب)
✍️ حکیم ابوالقاسم فردوسی

💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
#پند_از_شاهنامه

خرد را به دل داور خویش دار

#فردوسی

@sobhosher
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 📝 #شنبه‌هاباداستان‌های_شاه‌نامه
#داستان_شب


داستان برادرکشی



🔹بخش چهارم
جادو و افسون

#یونس_پیرزاده
🎤#الهام_رضازاده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸🍃‍჻ᭂ࿐❖

بلبلی شیفته میگفت به گل ...
که جمال تو چراغ چمن است ...

گفت، امروز که زیبا و خوشم ...
رخ من شاهد هر انجمن است ‌...

چونکه فردا شد و پژمرده شدم ...
کیست آنکه هواخواه من است ...

🎤: #ناهیدپرپینچی
✍🏻: #پروین_اعتصامی

درود صبحتون زیبا

🌸🍃‍჻ᭂ࿐❖
@sobhosher
჻ᭂ 🍃🌸 #شعرامروز🌸🍃‍჻ᭂ

اما بر بال‌های این بلندی ایستادم
و شهر تهی بود
حال که از غار برگشته‌ام با چند درهم از آن سیصد سالِ پیش
که نان و شرابی که این‌همه قرنِ گرسنه را بنوشاند
با سکه‌های از یاد رفته
و شهر تهی
و ما که گرسنه‌گانی جاودان بودیم
برکه‌ای یا خنجر
و طرح ورم‌کرده‌ی ما در آب...
یا در بستر
به هیات زنی برفی که در افق مرده است
روی انحنای کوهستان و زیر غلظت ابر
تا بادها به یادش بیاورند
وقتی نبوده است!

اعماق دریا،
ریشه‌های مواج،
اعماق آسمان،
بادهای کیهانی،
و این حرکت ابریشمین ما
که پیچانیم
چه کسی سکان را به دست داشت؟
دریای فنیقیه سرخ می‌نمود!
ما گم شدیم؟
به‌راستی این برهوت کشتی ما را رهبری می‌کرد؟
دریا تمام شده است!
و کشتی بر جاست!
در قفسی از گرده‌ها و انحنای استخوان‌های نمک سود
تجارت می‌کردیم
ابریشم را برابر بانو بردیم
و سیصد سال ماندیم در خوابی که دانشی به شما می‌بود
قطب‌نما مرگ را نشان می‌داد
شما زیبایید
و من می‌خواهم یک‌بار دیگر برای عشق جان بدهم
روی عرشه‌ی کشتی که رو به خط لرزان مرگ پا می‌کشد

و امواج آرام است
و امواج طلاگون است
و امواج از جنس ماسه‌های کهن‌سال است

مرگ خواهد بود اما شما زیبا خواهید بود
اکنون آب‌ها و گردش زنبق‌گون و اطلس رفتارشان
با آه‌هایی سرد، با دستمالی برای تکان دادن
هیچ‌گاه نیستید
کشتی به ماسه نشسته
قطب نما ایستاده است
و سمت موعود همین‌جاست

✍🏻: #نازنین_نظام‌شهیدی

━··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‍ ‍ #دکلمه_ها 🎼🎶🎵🌸🍃

‍ ‍بی‌شک یکی از ما همین شب‌ها
با دیگری هم‌خواب خواهد شد
حالا چه فرقی می‌کند با که؟
یاقوت من نایاب خواهد شد

صیاد بی‌رحم غزل‌هایم
تو صحبت از احساس می‌کردی
ماهی که گول طعمه‌ها را خورد
آخر، سرِ قلاب خواهد شد

ناراحتم مانند یک عاشق
که شعر را هم‌بسترش کرده
تا صبح فردا در نبود تو
شاعرتر از سهراب خواهد شد

من مثل مُحرِم‌های بی‌پولم
سرمایه‌ام شد صرف عشق تو
من دیر فهمیدم که داراییم
خرج شب اعراب خواهد شد

جنگ جهانی بین من با توست
من هیروشیمای پس از جنگم
ده‌ها گزینه روی میز اما
بمب اتم پرتاب خواهد شد

تو خالق این حادثه هستی
تیغی که می‌لغزد به شریانم
چوپان به فکر آبرو داریست
سارا زن ارباب خواهد شد

من قانع و همواره یک مومن
با سجده‌های …

✍🏻🎤: #میلادجوزی

@jozimilad
@sobhosher
჻ᭂ 🍃 🌸 تک خطی خاص 🌸🍃‍჻ᭂ

و برای درمان دردهای جهان
چرا صدای تو را
در عطاری‌ها نمی‌فروشند؟


✍🏻 : #محمد_صالح_هاشمیان

🍃჻ᭂ 🌸 🌸჻ᭂ 🍃

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM