صبح و شعر
652 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.23K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
دانشنامه_ادب_فارسی_جلد_دوم_فرهنگنامه.pdf
56.4 MB
📚 دانشنامه ادب فارسی
📝 به سرپرستی : حسن انوشه
✳️ جلد دوم : فرهنگنامه ادبی فارسی
اصطلاحات، موضوعات و مضامین ادبیات

@sobhosher
دانشنامه_ادب_فارسی،_ج_3،_ادبیات_فارس.pdf
57.6 MB
📚 دانشنامه ادب فارسی
✍🏼 به سرپرستی : حسن انوشه
✳️ جلد سوم : ادب فارسی در افغانستان

@sobhosher
دانشنامه_ادب_فارسی،_ج4,_ادبیات_فارسی.pdf
42.5 MB
📚 دانشنامه ادب فارسی
📝 به سرپرستی : حسن انوشه
✳️ جلد چهارم : ادب فارسی در شبه قاره هند

@sobhosher
دانشنامه_ادب_فارسی،_ج5،_ادبیات_فارسی.pdf
29.9 MB
📚 دانشنامه ادب فارسی
📝 به سرپرستی : حسن انوشه
✳️ جلد پنجم : ادب فارسی در قفقاز

@sobhosher
〰️🔅🔅〰️
🔍 #راز_واژه

درود
🔅 « #بوقلمون‌صفت »
🔸آدمِ بوقلمون‌صفت ثباتِ عقیده و رفتار ندارد و نان را به نرخِ روز می‌خورَد.
راستی تا حالا فکر کرده‌اید چرا به چنین آدمی «بوقلمون‌صفت» می‌گویند؟ چه ربطی به بوقلمون (پرنده) دارد؟
🔺نکته این‌جاست که بوقلمون در اصل به‌ معنیِ #آفتاب‌پرست است که نوعی بزمجه است و رنگ عوض می‌کند و خود را به رنگِ محیط درمی‌آورَد. این‌که چه‌گونه نامِ خزنده‌ای به نامِ پرنده‌ای تبدیل شده از عجایب است.
🔻واژۀ «بوقلمون» تحریفی از یک واژۀ یونانی است که شکلِ انگلیسی‌اش chameleon است. این واژه از دو جزء تشکیل شده و روی‌ِ هم‌ رفته «شیرِ خاکی» معنی می‌دهد! شکلِ مُعَرّبِ (عربی‌شدۀ) قدیمی‌اش «خامالاوُن» است که در فرهنگ‌های قدیمیِ فارسی آمده‌است.
🔹در انگلیسی نیز مثلِ فارسی، chameleon هم به‌ معنیِ آفتاب‌پرست است و هم به‌ معنیِ آدمِ بوقلمون‌صفت.

✍🏻: #بهروزصفرزاده
📚:کانال گزین‌گویه‌ها

در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ━•··‏​‏​​‏•✦❁☀️❁✦•‏​‏··•​​‏━

🌞 #طلوع در #شاهنامه

🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅

چو خورشید برزد سر از برج گاو
ز هامون برآمد خروش چکاو


✍🏻: #فردوسی
🎤: #مریم_رضوی
🎼: نوا، تنبور #حمیدآقائی

@hamidaghaei

🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅

@sobhosher
#پند_از_شاهنامه


هر آنگه کت آید به بد دسترس
ز یزدان بترس و مکن بدبکس

#فردوسی

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸🍃‍჻ᭂ࿐❖

 ‌‌‌‌‌

هوا هوای بهار
است و بادہ باده‌ی ناب
به خـندہ خـندہ
بنوشـیم جرعه جرعه شـراب
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌

✍🏻:
#فریدون_مشیری
🎤:
#ناهیدپرپینچی

درود برشما
روزگارتون نیک

🌸🍃‍჻ᭂ࿐❖
@sobhosher
.
჻ᭂ 🍃🌸 #شعرامروز🌸🍃‍჻ᭂ

* با تمام اشکهایم *

شرم‌تان باد ای خداوندان قدرت!
بس کنید!
بس کنید از این همه ظلم و قساوت،
بس کنید!
*
ای نگهبانان آزادی!
نگهداران صلح!
ای جهان را لطف‌تان تا قعر دوزخ رهنمون!
سرب داغ است این که می‌بارید بر دل‌های مردم،
سرب داغ!
موج خون است این که می‌رانید بر آن
کشتی خودکامگی را
موج خون!
*
گر نه کورید و نه کر،
گر مسلسل‌های تان یک لحظه ساکت می‌شوند؛
بشنوید و بنگرید:
بشنوید این "وایِ" مادرهای جان‌آزرده است،
کاندرین شب‌های وحشت سوگواری می‌کنند!
بشنوید این بانگ فرزندان مادر مرده است؛
کز ستم‌های شما هر گوشه زاری می کنند.
بنگرید این کشتزاران را، که مزدوران‌تان
روز و شب، با خون مردم، آبیاری می‌کنند!
بنگرید این خلق عالم را، که دندان بر جگر،
دم‌به‌دم بیدادتان را،
بردباری می کنند!
*
دست ها از دست‌‌تان ای سنگ چشمان، بر خداست
گرچه می‌دانم،
آنچه بیداری ندارد،
خواب مرگ بی گناهان است و وجدان شماست!
با تمام اشکهایم، باز، -نومیدانه-
خواهش می‌کنم:

بس کنید!
بس کنید!
فکر مادرهای دلواپس کنید.
رحم بر این غنچه‌های نازک نورس کنید.
بس کنید!


✍🏻: #- #فریدون_مشیری
📚: از خاموشی


━··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
჻ᭂ 🍃 🌸 تک خطی خاص 🌸🍃‍჻ᭂ

موشک‌ها، مخ مردم را خوب می‌زنند.

✍🏻: #علیرضاجمشیدی
#کاریکلماتور

@AlirezaJamshididastana
@sobhosher

🍃჻ᭂ 🌸 🌸჻ᭂ 🍃
჻ᭂ 🍃 🌸 تک خطی خاص 🌸🍃‍჻ᭂ

عاشق که شدی بهار نامش عشق است
دلشورهٔ انتظار نامش عشق است

✍🏻: #راحیل
خط خوش: استاد قزوینی

@lashkaey
@sobhosher

🍃჻ᭂ 🌸 🌸჻ᭂ 🍃
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍
#داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب  مجموعه‌ایست از حکایت‌ها و افسانه‌های قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

  #هزار_و_یک_شب
🔸   #شب_پانسد_نود_هفتم
قصه‌گو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
჻ᭂ 🍃🌸#نثرفارسی🌸🍃‍჻ᭂ

«پدرم»
جلوی تاكسی نشسته بودم.
راننده كه سن‌اش بالابود مرتب نگاهم می‌كرد. وقتی فهميد متوجه نگاه‌هايش شده‌ام
پرسيد: «خوبی؟» گفتم: «بله» راننده پرسيد: «بابات خوبه؟»، پرسيدم: «بابای من؟»،
راننده گفت: «بله»،
گفتم: «شما بابای منو می‌شناسين؟»
‌راننده لبخند زد و گفت: «من و بابات دوستای صميمی هم بوديم... تو رو پای من بزرگ شدی... برو به بابات بگو احمد عزيزی ببين چی ميگه»، گفتم: «بابای من فوت كردن»، راننده ناباورانه نگاهم كرد و مثل ساختمانی كه زير ستون‌هايش ديناميت منفجر شود در يك لحظه فرو ريخت.
راننده پرسيد: «مرد؟»،
گفتم: «بله» گفت: «كی؟» «الان هفت سال مي شه»،
«هفت سال؟... چش بود؟»،
گفتم: «هيچی... يه دفعه سكته كرد»،
اشك‌های راننده پير مثل باران سرازير شد. قطرات درشت اشك پشت هم و بی‌آن‌كه صدایی از گلوی مرد بيرون بيايد از چشم هايش می ريخت.
من هم گريه‌ام گرفت و چشم‌هايم خيس شد.‌
راننده دستم را گرفت و گفت: «ما خيلی رفيق بوديم... تو رو پای من بزرگ شدی»، بعد گفت: «مهين خانم حالش چطوره؟»
‌گفتم: «مهين خانم كيه؟»
راننده گفت: «مادرت»، گفتم: «اسم مادر من مهين نيست»، راننده نگاهم كرد و پرسيد: «يعنی چی؟»
گفتم: «خوب مهين نيست ديگه»، راننده پرسيد: «مگه تو پسر آقا رضا نيستی؟»
گفتم: «نه»‌
«تو پسر رضا رضوانی نيستی؟»، «نه»، راننده كه هنوز چشم‌هايش خيس بود ترمز كرد و گفت: «پياده شو» ‌
گفتم: «چرا؟»،
راننده گفت: «برای اينكه با احساسات من بازی كردی، برای اينكه عصبانيم... برای اينكه حالم بده»،
گفتم: «آخه به من چه؟»، راننده فرياد زد: «می گم پياده شو»،
از تاكسی پياده شدم...‌
وسط خيابان پرت و خلوتی بودم كه هيچ ماشينی رد نمی شد. ايستادم... نمی‌دانستم بايد چه كار كنم. چند دقيقه بعد ديدم تاكسی دنده عقب به طرفم می‌آيد.
راننده جلوی پايم ترمز كرد و گفت: «بيا بالا»، سوار شدم و ديگر هيچ كدام حرفی نزديم...


✍🏻: #‌سروش_صحت

━··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
 
حکیمی پسران را پند همی‌داد
که جانان پدر هنر آموزید که ملک و *دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است یا دزد به یکبار ببرد یا خواجه به تفاریق* بخورد.
اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده وگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است، هر جا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند.
«سخت است پس از جاه تحکم بردن*
خو کرده به ناز جور مردم بردن »
***
*وقتی افتاد فتنه‌ای در شام
هر کس از گوشه‌ای فرا رفتند

روستازادگان دانشمند
به وزیری پادشا رفتند

پسران وزیر ناقص عقل
به گدایی به روستا رفتند
 

✍🏻: #سعدی
📚: باب هفتم (در تاثیر تربیت)

*دولت: اقبال، بخت، ثروت
*تفاریق: چیزهای پراکنده،اندک اندک
*تحکم بردن: فرمان بردن،زور شنیدن
فرمان‌بری و اطاعت برای آن‌که زمانی صاحب‌ مقام بوده بسیار سخت است و بى مهرى برای نازپرورده دشوار و تحمل ناپذیر است.
*وقتی: زمانی
*فرا رفتند : هر كس از هر طرف و گوشه‌اى فرار كرد.

🍃جهان هنر دایم آباد باد
از آن معدن فضل و کان هنر #عرافی🍃

💐روز جهانی #هنر بر هنرمندان خجسته💐
@sobhosher
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍
#داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب  مجموعه‌ایست از حکایت‌ها و افسانه‌های قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

  #هزار_و_یک_شب
🔸   #شب_پانسد_نود_هشتم
قصه‌گو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸🍃‍჻ᭂ࿐❖

نشاط این بهارم بی‌گل رویت چه‌کار آید
توگرآیی طرب آید بهشت آید بهارآید

ز استقبال نازت‌گر چمن را رخصتی باشد
به صد طاووس بندد نخل و یک آیینه‌وار آید

✍🏻: #بیدل_دهلوی
🎤: #ناهیدپرپینچی

درود برشما روزتان زیبا

🌸🍃‍჻ᭂ࿐❖
@sobhosher