━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
✨ یکی در مسجد *سنجار به *تطوع بانگ گفتی به ادايی كـه *مستمعان را ازو نفرت بودی
و صاحب مسجد اميری بود عادل نيک سيرت نمیخواستش كه دل آزرده گردد گفت:
ای جوانمرد اين مسجد را موذنانند قديم هر یکی را پنج دينار مرتب داشتهام تو را ده دينار میدهم تا جايی ديگر روی بر اين قول *اتفاق كردند و برفت.
پس از مدتی در گذری پيش امير باز آمد.
گفت ای خداوند برمن حيف كردی كه به ده دينار از آن بقعه بدر كردی كه اينجا كه رفتهام بيست دينارم همیدهند تا جای ديگر روم و قبول نمی كنم امير از خنده بی خود گشت و گفت زنهار تا نستانی كه به پنجاه راضی گردند.
به تيشه كس نخراشد ز روى خارا گِل
چنانكه بانگ درشت تو مىخراشد دل
✍🏻: #سعــــدی
📚 باب چهارم (در فواید خاموشی)
🎼: بیدل-دشتی #حمید_آقائی
🎤: #مریم_رضوی
سنجار: شهرى در سه منزلى موصل
تطوع: کار مستحبی که به قصد قربت و عبادت انجام داد
مستمعان: شنوندگان
مرتب داشتن : برقرار کردن
اتفاق کردن: همداستان شدن، موافقت کردن
حیف کردن: ستم کردن
بقعه: سرا
خارا: سنگ سخت
🍃خاموشی با سلامت به از گفتن با ملامت 🍃
@sobhosher
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
✨ یکی در مسجد *سنجار به *تطوع بانگ گفتی به ادايی كـه *مستمعان را ازو نفرت بودی
و صاحب مسجد اميری بود عادل نيک سيرت نمیخواستش كه دل آزرده گردد گفت:
ای جوانمرد اين مسجد را موذنانند قديم هر یکی را پنج دينار مرتب داشتهام تو را ده دينار میدهم تا جايی ديگر روی بر اين قول *اتفاق كردند و برفت.
پس از مدتی در گذری پيش امير باز آمد.
گفت ای خداوند برمن حيف كردی كه به ده دينار از آن بقعه بدر كردی كه اينجا كه رفتهام بيست دينارم همیدهند تا جای ديگر روم و قبول نمی كنم امير از خنده بی خود گشت و گفت زنهار تا نستانی كه به پنجاه راضی گردند.
به تيشه كس نخراشد ز روى خارا گِل
چنانكه بانگ درشت تو مىخراشد دل
✍🏻: #سعــــدی
📚 باب چهارم (در فواید خاموشی)
🎼: بیدل-دشتی #حمید_آقائی
🎤: #مریم_رضوی
سنجار: شهرى در سه منزلى موصل
تطوع: کار مستحبی که به قصد قربت و عبادت انجام داد
مستمعان: شنوندگان
مرتب داشتن : برقرار کردن
اتفاق کردن: همداستان شدن، موافقت کردن
حیف کردن: ستم کردن
بقعه: سرا
خارا: سنگ سخت
🍃خاموشی با سلامت به از گفتن با ملامت 🍃
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_هفتاد_پنجم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_هفتاد_پنجم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
❄️🍁
ای باد سحر خبر بده مر ما را
در ره دیدی آن دل آتشپا را
دیدی دل پرآتش و پرسودا را
کز آتش خود بسوخت صد خارا را
✍🏻: #مولوی
🎤: #ناهیدپرپینچی
درود صبحتون زیبا🍂❄️
@sobhosher
ای باد سحر خبر بده مر ما را
در ره دیدی آن دل آتشپا را
دیدی دل پرآتش و پرسودا را
کز آتش خود بسوخت صد خارا را
✍🏻: #مولوی
🎤: #ناهیدپرپینچی
درود صبحتون زیبا🍂❄️
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
زهی علاقه که با تار زلف یار ببستم
که از علاقه به زلفش بسی علاقه گسستم
به پیش خلق شدم متّهم به زهد و کرامت
قسم به باده که زاهد نیم خدای پرستم
زاهل میکده دارم امید آنکه پیاپی
دهند و باز ستانند، هی پیاله ز دستم
ز یُمن همّت ساقی که داد از آن می باقی
زهر پیاله خمار دگر پیاله شکستم
ز شیخ و پیر مغان هر دو رو سفیدم از آنرو
که توبه یی ننمودم که توبهای نشکستم
ببستی و بشکستی هزار عهد، ولی من
درست بر سر پیمان و عهد روز الستم
خیال چشم ترا، بسکه در نظر بگرفتم
چو چشم شوخ تو اکنون نه هوشیار و نه مستم
گرفتم آنکه نگیری مرا به هیچ گناهی
همین گناه مرا بس که با وجود تو هستم
به کنج میکده خوش می سرود دوش «وفایی»
جز اینکه باده پرستم زهر خیال برستم
✍🏻: #وفایی_شوشتری
سده۱۳
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
#شعردیروز
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
زهی علاقه که با تار زلف یار ببستم
که از علاقه به زلفش بسی علاقه گسستم
به پیش خلق شدم متّهم به زهد و کرامت
قسم به باده که زاهد نیم خدای پرستم
زاهل میکده دارم امید آنکه پیاپی
دهند و باز ستانند، هی پیاله ز دستم
ز یُمن همّت ساقی که داد از آن می باقی
زهر پیاله خمار دگر پیاله شکستم
ز شیخ و پیر مغان هر دو رو سفیدم از آنرو
که توبه یی ننمودم که توبهای نشکستم
ببستی و بشکستی هزار عهد، ولی من
درست بر سر پیمان و عهد روز الستم
خیال چشم ترا، بسکه در نظر بگرفتم
چو چشم شوخ تو اکنون نه هوشیار و نه مستم
گرفتم آنکه نگیری مرا به هیچ گناهی
همین گناه مرا بس که با وجود تو هستم
به کنج میکده خوش می سرود دوش «وفایی»
جز اینکه باده پرستم زهر خیال برستم
✍🏻: #وفایی_شوشتری
سده۱۳
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··•✦❁❄️❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد
ترس تنهاییست ور نه بیم رسواییم نیست
✍🏻: #سعدی
خط خوش: بختیاری
آواز : استاد شجریان
نی: استاد سید محمد موسوی
━•··•✦❁❄️❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد
ترس تنهاییست ور نه بیم رسواییم نیست
✍🏻: #سعدی
خط خوش: بختیاری
آواز : استاد شجریان
نی: استاد سید محمد موسوی
━•··•✦❁❄️❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁❄️❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
دادم به چشمِ او دلِ اندوه پیشه را
غافل که مست میشکند زود شیشه را
✍🏻: #عرفیشیرازی
سده ۱۰
━•··•✦❁❄️❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
دادم به چشمِ او دلِ اندوه پیشه را
غافل که مست میشکند زود شیشه را
✍🏻: #عرفیشیرازی
سده ۱۰
━•··•✦❁❄️❁✦•··•━
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_هفتاد_ششم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_هفتاد_ششم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
ثریا سرش را بلند نمیکند. غمناک است و حرفی نمیزند. یادم میآید، قبل از انقلاب در زمان نخستوزیری شریفامامب و اعتصابات خونین علیه شاه، وقتی شوهر جوان ثریا خسرو ایمان، در قتلعام ۱۷ شهریور کشته شده بود، ما ثری را برای استراحت روحی و دوری از اغتشاش و ادامه تحصیلات رشته دکترا به دانشگاه سوربن پاریس بازگردانده بودیم، ولی پس از وقوع انقلاب و اوضاع در آغاز کمی متشنج، ثریا به دلیل تنهایی مادرش به تهران برگشته بود، گرچه هنوز پاسپورت و ویزای پنجسالهاش را برای گرفتن درجه دکترا داشت.
میگویم: ثری جان بهتره برگردی فرانسه…
هم برای خودت بهتره هم برای فرنگیس جان که حالش خوب است و هم خیالش در این روزها راحتتر میشود.
فرنگیس میگوید: چه عالی…
ولی ثریا هنوز سرش پایین است.
میگویم: برو عزیزم، خواهش میکنم. شما که ویزا داری.
سرش را کمی رو به پایین تکان میدهد.
میگویم: ما قبل از انقلاب و زمان شاه، کنسولگری انگلیس و کنسولگری آمریکا را پهلوی هم توی خرمشهر، توی خیابون لب رودخونه داشتیم. هر وقت میخواستیم برویم انگلیس یا آمریکا، پاسپورتمان را میدادیم اداره نقلیه شرکت، و یک کارمندش آن را از آبادان میبرد اون دست آب و بعدازظهر پاسپورت را با مهر ویزا میآورد میگذاشت روی میزمون. و ما میرفتیم برای کار و تفریح. و حالا من برای گرفتن ویزای اداری باید تشریف ببرم سفارت انگلیس در فرانسه. خرمشهر کجا پاریس کجا…»
✍🏻 #اسماعیل_فصیح فراخور گرامی زادروزش 💐 مانا یاد و نامش🙏🏻☘️
📚: تلخکام
سبک ساده و بیتکلفاش باعث میشد آثارش جذاب، خواندنی و پر مخاطب شوند. او طبقهی متوسط شهری و مناسباتشان را وارد رمان فارسی کرد. فصیح که در جذب مخاطب عام و خاص موفق بود از تجربیات زندگیاش در نوشتن و خلق شخصیتها بهره میگرفت.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
ثریا سرش را بلند نمیکند. غمناک است و حرفی نمیزند. یادم میآید، قبل از انقلاب در زمان نخستوزیری شریفامامب و اعتصابات خونین علیه شاه، وقتی شوهر جوان ثریا خسرو ایمان، در قتلعام ۱۷ شهریور کشته شده بود، ما ثری را برای استراحت روحی و دوری از اغتشاش و ادامه تحصیلات رشته دکترا به دانشگاه سوربن پاریس بازگردانده بودیم، ولی پس از وقوع انقلاب و اوضاع در آغاز کمی متشنج، ثریا به دلیل تنهایی مادرش به تهران برگشته بود، گرچه هنوز پاسپورت و ویزای پنجسالهاش را برای گرفتن درجه دکترا داشت.
میگویم: ثری جان بهتره برگردی فرانسه…
هم برای خودت بهتره هم برای فرنگیس جان که حالش خوب است و هم خیالش در این روزها راحتتر میشود.
فرنگیس میگوید: چه عالی…
ولی ثریا هنوز سرش پایین است.
میگویم: برو عزیزم، خواهش میکنم. شما که ویزا داری.
سرش را کمی رو به پایین تکان میدهد.
میگویم: ما قبل از انقلاب و زمان شاه، کنسولگری انگلیس و کنسولگری آمریکا را پهلوی هم توی خرمشهر، توی خیابون لب رودخونه داشتیم. هر وقت میخواستیم برویم انگلیس یا آمریکا، پاسپورتمان را میدادیم اداره نقلیه شرکت، و یک کارمندش آن را از آبادان میبرد اون دست آب و بعدازظهر پاسپورت را با مهر ویزا میآورد میگذاشت روی میزمون. و ما میرفتیم برای کار و تفریح. و حالا من برای گرفتن ویزای اداری باید تشریف ببرم سفارت انگلیس در فرانسه. خرمشهر کجا پاریس کجا…»
✍🏻 #اسماعیل_فصیح فراخور گرامی زادروزش 💐 مانا یاد و نامش🙏🏻☘️
📚: تلخکام
سبک ساده و بیتکلفاش باعث میشد آثارش جذاب، خواندنی و پر مخاطب شوند. او طبقهی متوسط شهری و مناسباتشان را وارد رمان فارسی کرد. فصیح که در جذب مخاطب عام و خاص موفق بود از تجربیات زندگیاش در نوشتن و خلق شخصیتها بهره میگرفت.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
https://t.me/sobhosher/7518
21 فوریه
#روزجهانی_زبان_مادری گرامی باد ...
طبق دستورالعمل سازمان یونسکو:
"هر کسی که نتواند زبان مادری خود را
بنویسد و بخواند بیسواد
محسوب میشود ...
"یونسکو با انتشار پوستری
به مناسبت روز جهانی زبان مادری، نوشت:
اجازه دهید راز هایمان را به زبان مادری خود
بیان کنیم ...
@sobhosher
21 فوریه
#روزجهانی_زبان_مادری گرامی باد ...
طبق دستورالعمل سازمان یونسکو:
"هر کسی که نتواند زبان مادری خود را
بنویسد و بخواند بیسواد
محسوب میشود ...
"یونسکو با انتشار پوستری
به مناسبت روز جهانی زبان مادری، نوشت:
اجازه دهید راز هایمان را به زبان مادری خود
بیان کنیم ...
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_هفتاد_هفتم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_هفتاد_هفتم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#شعرجهان
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
اگر خواندی که شعرم دلبری بود
پراز عشق و محبت پروری بود
سخن میراث دارم از نیاکان
زبان مادری من دری بود
✍🏻: #محمد_میرزایی
گرامیداشت زبان مادری ❤️🥰
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
#شعرجهان
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
اگر خواندی که شعرم دلبری بود
پراز عشق و محبت پروری بود
سخن میراث دارم از نیاکان
زبان مادری من دری بود
✍🏻: #محمد_میرزایی
گرامیداشت زبان مادری ❤️🥰
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#شعرجهان
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
ئه و کاته که بیرم ده
که ویت کوردی نازانم
سه ر داده خه م شه رم ده
که م له پینوس و په نجه کانم دایه گیان ...
تو نازانی قاقای پیکه نینی کاغه زه کهم چه نده ئازارم ده
دا هه موو روژیک,
سه دجار به ده ستی خوی له
****************
آن هنگام کە بە یاد می آورم کوردی نمیدانم
از خجالت سر خم میکنم
از قلم و انگشتان دستم شرم میکنم
مادر جان...
نمی دانی کە صدای قهقهە و خندیدن کاغذ چقدر آزارم میدهد
هر روز با دستانش صدها بار به دارم میآویزد.
✍🏻: #شیرکو_بیکس
گرامیداشت زبان مادری ❤️🥰
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
#شعرجهان
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
ئه و کاته که بیرم ده
که ویت کوردی نازانم
سه ر داده خه م شه رم ده
که م له پینوس و په نجه کانم دایه گیان ...
تو نازانی قاقای پیکه نینی کاغه زه کهم چه نده ئازارم ده
دا هه موو روژیک,
سه دجار به ده ستی خوی له
****************
آن هنگام کە بە یاد می آورم کوردی نمیدانم
از خجالت سر خم میکنم
از قلم و انگشتان دستم شرم میکنم
مادر جان...
نمی دانی کە صدای قهقهە و خندیدن کاغذ چقدر آزارم میدهد
هر روز با دستانش صدها بار به دارم میآویزد.
✍🏻: #شیرکو_بیکس
گرامیداشت زبان مادری ❤️🥰
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى
🔹 #زبان
دكتر «رضازادهشفق» برای تولد همسرش یك جلد كتاب لغت خرید. دوستی پرسید: پارسال برایش ساعت طلا خریده بودی، چرا امسال كتاب لغت خریدهای؟
دكتر شفق گفت: پارسال كه ساعت طلا خریدم، همسرم گفت كه نمیدانم به چه زبانی از تو تشكر كنم. حالا این كتاب را گرفتم كه بداند با چه زبانی و لغتی تشكر كند!
📚: #عمران_صلاحی
با #زبان_مادری از همسرتان تشکر کنید تا به طلا خریدن ادامه دهد🥰
@sobhosher
🔹 #زبان
دكتر «رضازادهشفق» برای تولد همسرش یك جلد كتاب لغت خرید. دوستی پرسید: پارسال برایش ساعت طلا خریده بودی، چرا امسال كتاب لغت خریدهای؟
دكتر شفق گفت: پارسال كه ساعت طلا خریدم، همسرم گفت كه نمیدانم به چه زبانی از تو تشكر كنم. حالا این كتاب را گرفتم كه بداند با چه زبانی و لغتی تشكر كند!
📚: #عمران_صلاحی
با #زبان_مادری از همسرتان تشکر کنید تا به طلا خریدن ادامه دهد🥰
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#شعرجهان
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
آنا دیلی ؛
یئر اوزونده تانینیب غیرتی نه تورکون ائلی
توپراقیندان گئچمه ییب ناموسونا باغلار بئلی
زولف یاریندان چگر چیله کمانه گر نیاز
اوخلایار دوشمانلاری هر قيمته ساخلار ائلی
تورک دیلینده سئویلیب سئویل مه یه چوخ سوز وار
عشقیان سئوگی محبت له وئرر معنا ديلى
آدلانیب آنا دیلینه فوریه نین بیرمی بیری ساخلاییب دوام و ترک ائلی میزله بو گوزل دیلی
هر مکاندا قير وئريب قير جانماقا یوخدور بئرى یارا شماز سفره باشیندا هر ائله اوزگه دیلی
بو گوزل گونده گوزل دیل ده دئیرم من سيزه ائلینیزه یاشاسین انسانیت آزادلیقی قوتلو اولسون سیزلره آنا دیلی
************
زبان مادری
در دنیا قوم ترک به غیرتاش شناخته شده
از خاک خود نمیگذرند و پشتیبان ناموس خود هستند
از گیسوی یارش زه بر کمان میاندازد گر نیاز باشد
تیرباران میکند دشمنان را به هر قیمتی
در زبان ترکی سخنان بسیار در مورد دوست داشتن و دوست داشته شدن هست
به عشق و دوستی با محبت معنا میبخشد زبانش
بیست و یکم فوریه به روز زبان مادری نام گذاری شد
محافظت کنیم و دوام ببخشیم با قوم خود این زبان زیبا را
در هر مکان نیاز نیست به زبان دیگری سخن بگوئیم
بر سر سفره مناسب نیست سخن گفتن به زبان غریبه
در این روز زیبا با زبانی زیبا میگویم بر شما و قومیت شما
زنده باد انسانیت آزاد
مبارک باشد بر شما روز زبان مادری
✍🏻: #میلاد_محمدیاری
دفتر شعر سر آغاز
گرامیداشت زبان مادری ❤️🥰
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
#شعرجهان
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
آنا دیلی ؛
یئر اوزونده تانینیب غیرتی نه تورکون ائلی
توپراقیندان گئچمه ییب ناموسونا باغلار بئلی
زولف یاریندان چگر چیله کمانه گر نیاز
اوخلایار دوشمانلاری هر قيمته ساخلار ائلی
تورک دیلینده سئویلیب سئویل مه یه چوخ سوز وار
عشقیان سئوگی محبت له وئرر معنا ديلى
آدلانیب آنا دیلینه فوریه نین بیرمی بیری ساخلاییب دوام و ترک ائلی میزله بو گوزل دیلی
هر مکاندا قير وئريب قير جانماقا یوخدور بئرى یارا شماز سفره باشیندا هر ائله اوزگه دیلی
بو گوزل گونده گوزل دیل ده دئیرم من سيزه ائلینیزه یاشاسین انسانیت آزادلیقی قوتلو اولسون سیزلره آنا دیلی
************
زبان مادری
در دنیا قوم ترک به غیرتاش شناخته شده
از خاک خود نمیگذرند و پشتیبان ناموس خود هستند
از گیسوی یارش زه بر کمان میاندازد گر نیاز باشد
تیرباران میکند دشمنان را به هر قیمتی
در زبان ترکی سخنان بسیار در مورد دوست داشتن و دوست داشته شدن هست
به عشق و دوستی با محبت معنا میبخشد زبانش
بیست و یکم فوریه به روز زبان مادری نام گذاری شد
محافظت کنیم و دوام ببخشیم با قوم خود این زبان زیبا را
در هر مکان نیاز نیست به زبان دیگری سخن بگوئیم
بر سر سفره مناسب نیست سخن گفتن به زبان غریبه
در این روز زیبا با زبانی زیبا میگویم بر شما و قومیت شما
زنده باد انسانیت آزاد
مبارک باشد بر شما روز زبان مادری
✍🏻: #میلاد_محمدیاری
دفتر شعر سر آغاز
گرامیداشت زبان مادری ❤️🥰
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#شعرجهان
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
تاجيكم من، فارسیام لهجهام در دری است
این زبان مادری خوشبوتر از هر عنبری است
آن یکی شیراز و آن دیگر میان توسیان
وانکه خوابیده به چشم قونیه خود گوهری است
آفتاب این تمدن هر کجا تابیده است
مردمش شادند و تاریخش بسان اختری است
بلخ و شیراز و خجند و تخت رستم را ببین
از حکیمانش بپرس زین بوستان هرجا سری است
از چه میترسانیام ای بی خبر از حال ما
ملک هند و سند ما افسانههای باختری است
گر تو وادارم کنی تا در نبرد آیم بدان کار ما
در همچو دوران قصهی پیغامبری است
چون زبان مادری هرکس به ما چون مادر است
مادری زاده به من مادر زبانش مادری است
حذف ما را کی تواند آن که میخواهد به زور
ریشهی ما در زمین و شاخههایش هر بری است
گر بخواهی نیست، سازی خود شوی غرقش نهان
چون نمک افتاده در شهد و شناور شکری است
هرچه مینامی بنام اما بدان ای نا جوان
قصهی ما کی شود ،پایان بسان دلبری است
هر کجا بینی من استم هر کجا خوانی منم
خود نکن رسوا جهان خودکارگاه داوری است
✍🏻: #محمدصالح_مصلح
برلین آلمان
گرامیداشت زبان مادری ❤️🥰
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
#شعرجهان
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
تاجيكم من، فارسیام لهجهام در دری است
این زبان مادری خوشبوتر از هر عنبری است
آن یکی شیراز و آن دیگر میان توسیان
وانکه خوابیده به چشم قونیه خود گوهری است
آفتاب این تمدن هر کجا تابیده است
مردمش شادند و تاریخش بسان اختری است
بلخ و شیراز و خجند و تخت رستم را ببین
از حکیمانش بپرس زین بوستان هرجا سری است
از چه میترسانیام ای بی خبر از حال ما
ملک هند و سند ما افسانههای باختری است
گر تو وادارم کنی تا در نبرد آیم بدان کار ما
در همچو دوران قصهی پیغامبری است
چون زبان مادری هرکس به ما چون مادر است
مادری زاده به من مادر زبانش مادری است
حذف ما را کی تواند آن که میخواهد به زور
ریشهی ما در زمین و شاخههایش هر بری است
گر بخواهی نیست، سازی خود شوی غرقش نهان
چون نمک افتاده در شهد و شناور شکری است
هرچه مینامی بنام اما بدان ای نا جوان
قصهی ما کی شود ،پایان بسان دلبری است
هر کجا بینی من استم هر کجا خوانی منم
خود نکن رسوا جهان خودکارگاه داوری است
✍🏻: #محمدصالح_مصلح
برلین آلمان
گرامیداشت زبان مادری ❤️🥰
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher