صبح و شعر
665 subscribers
2.11K photos
266 videos
325 files
3.16K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
📡 #پیام_ادبی ━•··‏​‏​​‏•✦❁🔆

📢: 🔶دوشنبه‌های مهربان داستان

🔹سلسله نشست های تخصصی نقد و بررسی داستان به همت انجمن ادبیات داستانی سمر و کانون دانشگاهیان #خراسان برگزار می‌شود


🔹این هفته با نقد و بررسی داستان «بوی خوش جهنم»

اثر علیرضا جمشیدی

با حضور دکتر علی اکبر ترابیان

♦️در صورت تمایل به حضور حتما به آیدی تلگرامی زیر اطلاع دهید:

@Shima_samarsabz

🔹زمان برگزاری نشست:
🗓دوشنبه ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۲
ساعت: ۱۹:۳۰

🔹نشانی: بین کلانتری ۲۲ و ۲۴، پلاک ۳۱۰، طبقه اول، بالای باشگاه ورزشی، ساختمان کانون دانشگاهیان خراسان.

🔅انجمن ادبیات داستانی سمر @samarsabz


━•··‏​‏​​‏•✦❁🌐❁✦•‏​‏··•━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
#نثر_فارسی
━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━


مرجان ...
تو مرا کُشتی ...
به که بگویم ؟ 
مرجان ...
عشق تو مرا کُشت ...
اشک در چشمانش جمع و گیلاس روی گیلاس عرق می‌نوشید . آنوقت با سردرد همین‌طور که نشسته بود خوابش می‌برد. ولی نصف شب ، آن وقتی که شهر شیراز با کوچه‌های پُر پیچ و خم ، باغ‌های دلگشا و شراب ارغوانیش به خواب می‌رفت ، آن‌وقتی که ستاره‌ها آرام و مرموز بالای آسمان قیرگون به هم چشمک می‌زدند ، آن‌وقتی که مرجان با‌ گونه‌های گلگونش آهسته نفس می‌کشید و گذارش روزانه از جلوی چشمش می‌گذشت، همان‌وقت بود که داش‌آکل حقیقی داش‌آکل طبیعی با تمام احساسات و هوا و هوس ، بدون رودربایستی از تو قشری که آداب و رسوم جامعه به دور او بسته بود، از توی افکاری که از بچگی به او تلقین شده بود بیرون می‌آمد و آزادانه مرجان را تنگ در آغوش می‌کشید . تپش آهسته قلب ، لب های آتشی و تن نرمش را حس می‌کرد و از روی گونه‌هایش بوسه می‌زد . ولی هنگامیکه از خواب می‌پرید به خودش دشنام می‌داد، به زندگی نفرین می‌فرستاد و مانند دیوانه‌ها در اطاق به دور خودش می‌گشت.

✍🏻: #صادق_هدایت فراخور گرامی زادروزش💐(۲۸بهمن) مانا یاد و نامش🙏🏻☘️
📚 : داش آکل

━··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
📡 #پیام_ادبی ━•··‏​‏​​‏•✦❁🔆

📢: نقد و بررسی #داستان
«پروانه‌های زنجیر شده »

نویسنده: سهیلا کاویانی
منتقد: آذر نوری
🗓: #دوشنبه : ۲۲شب
در گوگل میت😍

━•··‏​‏​​‏•✦❁🌐❁✦•‏​‏··•━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺

یکی در مسجد *سنجار به *تطوع بانگ گفتی به ادايی كـه *مستمعان را ازو نفرت بودی
و صاحب مسجد اميری بود عادل نيک سيرت نمی‌خواستش كه دل آزرده گردد گفت:
ای جوانمرد اين مسجد را موذنانند قديم هر یکی را پنج دينار مرتب داشته‌ام تو را ده دينار می‌دهم تا جايی ديگر روی بر اين قول *اتفاق كردند و برفت.

پس از مدتی در گذری پيش امير باز آمد.
گفت ای خداوند برمن حيف كردی كه به ده دينار از آن بقعه بدر كردی كه اينجا كه رفته‌ام بيست دينارم همی‌دهند تا جای ديگر روم و قبول نمی كنم امير از خنده بی خود گشت و گفت زنهار تا نستانی كه به پنجاه راضی گردند.

به تيشه كس نخراشد ز روى خارا گِل
چنانكه بانگ درشت تو مى‌خراشد دل

✍🏻: #سعــــدی
📚 باب چهارم (در فواید خاموشی)
🎼: بیدل-دشتی #حمید_آقائی
🎤: #مریم_رضوی

سنجار: شهرى در سه منزلى موصل
تطوع: کار مستحبی که به قصد قربت و عبادت انجام داد
مستمعان: شنوندگان
مرتب داشتن : برقرار کردن
اتفاق کردن: هم‌داستان شدن، موافقت کردن
حیف کردن: ستم کردن
بقعه: سرا
خارا: سنگ سخت

🍃خاموشی با سلامت به از گفتن با ملامت 🍃

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍
#داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب  مجموعه‌ایست از حکایت‌ها و افسانه‌های قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

  #هزار_و_یک_شب
🔸   #شب_پانسد_هفتاد_پنجم
قصه‌گو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❄️🍁

ای باد سحر خبر بده مر ما را
در ره دیدی آن دل آتش‌پا را

دیدی دل پرآتش و پرسودا را
کز آتش خود بسوخت صد خارا را

✍🏻: #مولوی
🎤: #ناهیدپرپینچی

درود صبحتون زیبا🍂❄️

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#شعردیروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

زهی علاقه که با تار زلف یار ببستم
که از علاقه به زلفش بسی علاقه گسستم

به پیش خلق شدم متّهم به زهد و کرامت
قسم به باده که زاهد نیم خدای پرستم

زاهل میکده دارم امید آنکه پیاپی
دهند و باز ستانند، هی پیاله ز دستم

ز یُمن همّت ساقی که داد از آن می باقی
زهر پیاله خمار دگر پیاله شکستم

ز شیخ و پیر مغان هر دو رو سفیدم از آنرو
که توبه یی ننمودم که توبه‌ای نشکستم

ببستی و بشکستی هزار عهد، ولی من
درست بر سر پیمان و عهد روز الستم

خیال چشم ترا، بسکه در نظر بگرفتم
چو چشم شوخ تو اکنون نه هوشیار و نه مستم

گرفتم آنکه نگیری مرا به هیچ گناهی
همین گناه مرا بس که با وجود تو هستم

به کنج میکده خوش می سرود دوش «وفایی»
جز اینکه باده پرستم زهر خیال برستم

✍🏻: #وفایی_شوشتری
سده۱۳

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد
ترس تنهاییست ور نه بیم رسواییم نیست

✍🏻: #سعدی
خط خوش: بختیاری‌
آواز : استاد شجریان
نی: استاد سید محمد موسوی

━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

دادم به چشمِ او دلِ اندوه پیشه را
غافل که مست می‌شکند زود شیشه را

✍🏻: #عرفی‌شیرازی
سده ۱۰

━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍
#داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب  مجموعه‌ایست از حکایت‌ها و افسانه‌های قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

  #هزار_و_یک_شب
🔸   #شب_پانسد_هفتاد_ششم
قصه‌گو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#يك_برگ_كتاب

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

ثریا سرش را بلند نمی‌کند. غمناک است و حرفی نمی‌زند. یادم می‌آید، قبل از انقلاب در زمان نخست‌وزیری شریف‌امامب و اعتصابات خونین علیه شاه، وقتی شوهر جوان ثریا خسرو ایمان، در قتل‌عام ۱۷ شهریور کشته شده بود، ما ثری را برای استراحت روحی و دوری از اغتشاش و ادامه تحصیلات رشته دکترا به دانشگاه سوربن پاریس بازگردانده بودیم، ولی پس از وقوع انقلاب و اوضاع در آغاز کمی متشنج، ثریا به دلیل تنهایی مادرش به تهران برگشته بود، گرچه هنوز پاسپورت و ویزای پنج‌ساله‌اش را برای گرفتن درجه دکترا داشت.
می‌گویم: ثری جان بهتره برگردی فرانسه…
هم برای خودت بهتره هم برای فرنگیس جان که حالش خوب است و هم خیالش در این روزها راحت‌تر می‌شود.
فرنگیس می‌گوید: چه عالی…
ولی ثریا هنوز سرش پایین است.
می‌گویم: برو عزیزم، خواهش می‌کنم. شما که ویزا داری.
سرش را کمی رو به پایین تکان می‌دهد.
می‌گویم: ما قبل از انقلاب و زمان شاه، کنسولگری انگلیس و کنسولگری آمریکا را پهلوی هم توی خرمشهر، توی خیابون لب رودخونه داشتیم. هر وقت می‌خواستیم برویم انگلیس یا آمریکا، پاسپورتمان را می‌دادیم اداره نقلیه شرکت، و یک کارمندش آن را از آبادان می‌برد اون دست آب و بعدازظهر پاسپورت را با مهر ویزا می‌آورد می‌گذاشت روی میزمون. و ما می‌رفتیم برای کار و تفریح. و حالا من برای گرفتن ویزای اداری باید تشریف ببرم سفارت انگلیس در فرانسه. خرمشهر کجا پاریس کجا…»

✍🏻 #اسماعیل_فصیح فراخور گرامی زادروزش 💐 مانا یاد و نامش🙏🏻☘️
📚: تلخ‌کام
سبک ساده و بی‌تکلف‌اش باعث می‌شد آثارش جذاب، خواندنی و پر مخاطب شوند. او طبقه‌ی متوسط شهری و مناسبات‌شان را وارد رمان فارسی کرد. فصیح که در جذب مخاطب عام و خاص موفق بود از تجربیات زندگی‌اش در نوشتن و خلق شخصیت‌ها بهره می‌گرفت.

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
https://t.me/sobhosher/7518

21 فوریه
#روزجهانی_زبان_مادری گرامی باد ...

طبق دستورالعمل سازمان یونسکو:
"هر کسی که نتواند زبان مادری خود را
بنویسد و بخواند بی‌سواد
محسوب می‌شود ...

"یونسکو با انتشار پوستری
به مناسبت روز جهانی زبان مادری، نوشت:
اجازه دهید راز هایمان را به زبان مادری خود
بیان کنیم ...

@sobhosher
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍
#داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب  مجموعه‌ایست از حکایت‌ها و افسانه‌های قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

  #هزار_و_یک_شب
🔸   #شب_پانسد_هفتاد_هفتم
قصه‌گو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
✍🏻:: #جورج_الیوت
برگردان: سولماز فرهید


@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#شعرجهان

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

اگر خواندی که شعرم دلبری بود
پراز عشق و محبت پروری بود
سخن میراث دارم از نیاکان
زبان مادری من دری بود

✍🏻: #محمد_میرزایی
گرامی‌داشت زبان مادری ❤️🥰

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#شعرجهان

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
ئه و کاته که بیرم ده
که ویت کوردی نازانم
سه ر داده خه م شه رم ده
که م له پینوس و په نجه کانم دایه گیان ...
تو نازانی قاقای پیکه نینی کاغه زه که‌م چه نده ئازارم ده
دا هه موو روژیک,
سه دجار به ده ستی خوی له


****************
آن هنگام کە بە یاد می آورم کوردی نمی‌دانم
از خجالت سر خم می‌کنم
از قلم و انگشتان دستم شرم می‌کنم
مادر جان...
نمی دانی کە صدای قهقهە‌ و خندیدن کاغذ چقدر آزارم می‌دهد
هر روز با دستانش صدها بار به دارم می‌آویزد.


✍🏻: #شیرکو_بیکس
گرامی‌داشت زبان مادری ❤️🥰

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher