صبح و شعر
656 subscribers
2.11K photos
266 videos
325 files
3.16K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#جشن_سپندارمذگان

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━

به فراخور #۲۹_بهمن جشن سپندارمذگان :

سپندارمذ پاسبان تو باد
خِرَد جان روشن روان تو باد. « #شاهنامه»

جهان زیرِ فرهنگ و آیین ماست
سپهر روان جوشنِ جنگِ ماست « #شاهنامه»

یکی از جشن‌ها و آیین‌های نیک و شایسته جهانی شدن ایرانی سپندارمذگان یا اسپندگان است که هزاران سال در ایران زمین و هتا بیرون مرزهای آن و درگاه باستان برگزار شده، جشنی که بر پایه مهر، زندگی، زمین، زایندگی و بزرگداشت همه بانوان و مادران و جایگاه ویژه آنها در آیین مهر و فرهنگ ایرانی بوده و هست.
در هالی که ولنتاین تنها جشنی بر پایه و پیشینه خون و مرگ و ستم است و با شیوه برگزاری و انجام کارهای سبُک و زننده رومی، کردارهایی ناشایست و اهریمنی مانند: کشتن یک بز و سگ بیچاره(قربانی) برای همین جشن، و از پوست آن تازیانه ای ساخته و زنان را برای باروری بیشتر با آن تازیانه می‌زدند و در پایان نیز آن زنان را با یکدیگر همباز می‌شدند و دست به دست می‌کردند، این جشن با پیشینه و کردار دَدمنشانه اکنون بهانه‌ای شده که یک دختر و پسر به یکدیگر پیشکش و کادوهای کودکانه بدهند و دوستیشان را جشن بگیرند.

اکنون ای ایرانی از شما می پرسیم:
با همه این گفتارها و جستارها که از آنها سخن به میان آمد، خود را شایسته کدام فرهنگ، کدام آیین و کدام جشن می‌دانی؟

------------------------------
پیشاپیش ۲۹ بهمن جشن #سپندارمذگان بر همه #بانوان پرهیزکار و میهن پرست ایران زمین خجسته باد.
پاینده ایران و بزرگ فرهنگ ایرانی. 🌲

سپندارمذ پاسبان همه‌ی ما باد.

{دبیرستان آستان مغان}

💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 📝 #شنبه‌هاباداستان‌های_شاهنامه
#داستان_شب

🔹‏داستان نگاه زهرآگین

🔹بخش پایانی

جادوی نگاه 🌻


#یونس_پیرزاده
🎤#الهام_رضازاده

@sobhosher
سپندارمذ پاسبان تو باد
خِرَد جان روشن روان تو باد.
جشن #سپندارمذگان خجسته و فرخنده☘️💐
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
✍🏻: #احمد_کمائی
برگردان: فرح آریا
سپندارمذ روز گسترانندهٔ فروتن مهر و دلدادگی ❤️روز زمین، زن، عشق خجسته🙏🏻🥰

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#شعرامروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

شراب.....
من،تو
تو،من

شرابِ نابِ شیراز وکباب ازمن
بگو کی،با که می آیی،؟جواب ازتو!

رباعی خواندن ازخیامِ خوب،ازمن
بخوان تاصبح وبیداری،مخواب ازتو!

سه تار و،شور وماهور و،بیات ازمن
به رقصیدن،سراپا،پیچ وتاب ازتو!

بزن،آبادی ام، آبادی ات،با من
چو من باشی،دل وحال خراب ازتو!

سخن ازخاطرات وعاشقی،بامن
بگو که از چه میخوانی، کتاب ازتو!

تو میفهمی،نیازم را،خدا ازمن
مسلمانی،نیایش را،ثواب ازتو!

من وگم گشتن و،شیداشدن،ازمن
تو و،رفتن،مسیرِ آفتاب ازتو!!

«ازانتها،به ابتداهم،بخوانید!👆🏻»

✍🏻: #شهریارقاسمی
۲۶بهمن۱۴۰۲

❤️پیوند دل‌هایتان پایدار
دل‌دلدگی‌هایتان مانا☘️🙏🏻

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

روز عشق مبارک💜

ای دل به کمال عشق آراستمت
وز هرچه به غیر عشق پیراستمت
یک عمر اگر سوختم و کاستمت
امروز چنان شدی که میخواستمت

✍🏻: ##فریدون_مشیری

خط خوش: محمدرضا منصور


━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

من با تو راه می‌روم و حرف می‌زنم
وز شوقِ این محال:
_که دستم به دست توست!_
من، جای راه رفتن،
پرواز می‌کنم! ‌

✍🏻: #فریدون_مشیری

━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍
#داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب  مجموعه‌ایست از حکایت‌ها و افسانه‌های قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

  #هزار_و_یک_شب
🔸   #شب_پانسد_هفتاد_چهارم
قصه‌گو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#موسيقى_خوب_بشنويم🎼🎶🎵🍁🍂🎋🪸❄️🌨❤️🥰

" #بمان "
تقديم مي‌شود به آنان كه مفهوم عشق را چشيده و
براى رسيدن به روياى عاشقى‌شان تلاش كرده‌اند…

اين اثر به مناسبت
جشن سپندارمذگان
( گراميداشت #زن ، #زمين و #عشق آريايى ) منتشر شد.

اميد كه با شنيدن اين اثر ❤️عاشق‌تر از هميشه باشيد

گواراى وجود و جانتان
با عشق و احترام
مهديه محمدخانى ١٤٠٢


Singer @mahdieh_mohammadkhani
Music @mohammadreza_cheraghali
Lyrics @sajad_aziziaram
Costume Designer @zimamaison

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
✍🏻: #مولانا
برگردان: بهروز صفرزاده


@sobhosher
📡 #پیام_ادبی ━•··‏​‏​​‏•✦❁🔆

📢: 🔶دوشنبه‌های مهربان داستان

🔹سلسله نشست های تخصصی نقد و بررسی داستان به همت انجمن ادبیات داستانی سمر و کانون دانشگاهیان #خراسان برگزار می‌شود


🔹این هفته با نقد و بررسی داستان «بوی خوش جهنم»

اثر علیرضا جمشیدی

با حضور دکتر علی اکبر ترابیان

♦️در صورت تمایل به حضور حتما به آیدی تلگرامی زیر اطلاع دهید:

@Shima_samarsabz

🔹زمان برگزاری نشست:
🗓دوشنبه ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۲
ساعت: ۱۹:۳۰

🔹نشانی: بین کلانتری ۲۲ و ۲۴، پلاک ۳۱۰، طبقه اول، بالای باشگاه ورزشی، ساختمان کانون دانشگاهیان خراسان.

🔅انجمن ادبیات داستانی سمر @samarsabz


━•··‏​‏​​‏•✦❁🌐❁✦•‏​‏··•━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
#نثر_فارسی
━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━


مرجان ...
تو مرا کُشتی ...
به که بگویم ؟ 
مرجان ...
عشق تو مرا کُشت ...
اشک در چشمانش جمع و گیلاس روی گیلاس عرق می‌نوشید . آنوقت با سردرد همین‌طور که نشسته بود خوابش می‌برد. ولی نصف شب ، آن وقتی که شهر شیراز با کوچه‌های پُر پیچ و خم ، باغ‌های دلگشا و شراب ارغوانیش به خواب می‌رفت ، آن‌وقتی که ستاره‌ها آرام و مرموز بالای آسمان قیرگون به هم چشمک می‌زدند ، آن‌وقتی که مرجان با‌ گونه‌های گلگونش آهسته نفس می‌کشید و گذارش روزانه از جلوی چشمش می‌گذشت، همان‌وقت بود که داش‌آکل حقیقی داش‌آکل طبیعی با تمام احساسات و هوا و هوس ، بدون رودربایستی از تو قشری که آداب و رسوم جامعه به دور او بسته بود، از توی افکاری که از بچگی به او تلقین شده بود بیرون می‌آمد و آزادانه مرجان را تنگ در آغوش می‌کشید . تپش آهسته قلب ، لب های آتشی و تن نرمش را حس می‌کرد و از روی گونه‌هایش بوسه می‌زد . ولی هنگامیکه از خواب می‌پرید به خودش دشنام می‌داد، به زندگی نفرین می‌فرستاد و مانند دیوانه‌ها در اطاق به دور خودش می‌گشت.

✍🏻: #صادق_هدایت فراخور گرامی زادروزش💐(۲۸بهمن) مانا یاد و نامش🙏🏻☘️
📚 : داش آکل

━··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
📡 #پیام_ادبی ━•··‏​‏​​‏•✦❁🔆

📢: نقد و بررسی #داستان
«پروانه‌های زنجیر شده »

نویسنده: سهیلا کاویانی
منتقد: آذر نوری
🗓: #دوشنبه : ۲۲شب
در گوگل میت😍

━•··‏​‏​​‏•✦❁🌐❁✦•‏​‏··•━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺

یکی در مسجد *سنجار به *تطوع بانگ گفتی به ادايی كـه *مستمعان را ازو نفرت بودی
و صاحب مسجد اميری بود عادل نيک سيرت نمی‌خواستش كه دل آزرده گردد گفت:
ای جوانمرد اين مسجد را موذنانند قديم هر یکی را پنج دينار مرتب داشته‌ام تو را ده دينار می‌دهم تا جايی ديگر روی بر اين قول *اتفاق كردند و برفت.

پس از مدتی در گذری پيش امير باز آمد.
گفت ای خداوند برمن حيف كردی كه به ده دينار از آن بقعه بدر كردی كه اينجا كه رفته‌ام بيست دينارم همی‌دهند تا جای ديگر روم و قبول نمی كنم امير از خنده بی خود گشت و گفت زنهار تا نستانی كه به پنجاه راضی گردند.

به تيشه كس نخراشد ز روى خارا گِل
چنانكه بانگ درشت تو مى‌خراشد دل

✍🏻: #سعــــدی
📚 باب چهارم (در فواید خاموشی)
🎼: بیدل-دشتی #حمید_آقائی
🎤: #مریم_رضوی

سنجار: شهرى در سه منزلى موصل
تطوع: کار مستحبی که به قصد قربت و عبادت انجام داد
مستمعان: شنوندگان
مرتب داشتن : برقرار کردن
اتفاق کردن: هم‌داستان شدن، موافقت کردن
حیف کردن: ستم کردن
بقعه: سرا
خارا: سنگ سخت

🍃خاموشی با سلامت به از گفتن با ملامت 🍃

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍
#داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب  مجموعه‌ایست از حکایت‌ها و افسانه‌های قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

  #هزار_و_یک_شب
🔸   #شب_پانسد_هفتاد_پنجم
قصه‌گو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❄️🍁

ای باد سحر خبر بده مر ما را
در ره دیدی آن دل آتش‌پا را

دیدی دل پرآتش و پرسودا را
کز آتش خود بسوخت صد خارا را

✍🏻: #مولوی
🎤: #ناهیدپرپینچی

درود صبحتون زیبا🍂❄️

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#شعردیروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

زهی علاقه که با تار زلف یار ببستم
که از علاقه به زلفش بسی علاقه گسستم

به پیش خلق شدم متّهم به زهد و کرامت
قسم به باده که زاهد نیم خدای پرستم

زاهل میکده دارم امید آنکه پیاپی
دهند و باز ستانند، هی پیاله ز دستم

ز یُمن همّت ساقی که داد از آن می باقی
زهر پیاله خمار دگر پیاله شکستم

ز شیخ و پیر مغان هر دو رو سفیدم از آنرو
که توبه یی ننمودم که توبه‌ای نشکستم

ببستی و بشکستی هزار عهد، ولی من
درست بر سر پیمان و عهد روز الستم

خیال چشم ترا، بسکه در نظر بگرفتم
چو چشم شوخ تو اکنون نه هوشیار و نه مستم

گرفتم آنکه نگیری مرا به هیچ گناهی
همین گناه مرا بس که با وجود تو هستم

به کنج میکده خوش می سرود دوش «وفایی»
جز اینکه باده پرستم زهر خیال برستم

✍🏻: #وفایی_شوشتری
سده۱۳

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد
ترس تنهاییست ور نه بیم رسواییم نیست

✍🏻: #سعدی
خط خوش: بختیاری‌
آواز : استاد شجریان
نی: استاد سید محمد موسوی

━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher