صبح و شعر
640 subscribers
2.11K photos
266 videos
324 files
3.16K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#شعرامروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

باد سرد آرام بر صحرا گذشت
سبزه زاران رفته رفته سبز گشت

تک درخت نارون شد رنگ رنگ
زرد شد آن چتر شاداب و قشنگ

برگ برگ گل به رقص باد ریخت
رشته های بیدبن از هم گسیخت

چشمه کم کم خشک شد بی آب شد
باغ و بستان ناگهان در خواب شد

کرد دهقان دانه‌ها را در زیر خاک
کرد کوته شاخه‌ی بی جان تاک

فصل پاییز و زمستان می‌رود
بار دیگر چون بهاران می‌شود

از زمین خشک می‌روید گیاه
چشمه جوشد آب می‌افتد به راه

برگ نو آرد درخت نارون
سبز گردد شاخه ساران کهن

گل بخندد بر سر گل بوته ها
پر کند بوی خوش گل باغ را

باز می‌آید پرستو نغمه خوان
باز می‌سازد در این جا آشیان

✍🏻: #پروین_دولت_آبادی فراخور گرامی‌زادروزش💐 مانا یاد و نامش
☘️🙏🏻
بانو‌ پروین دولت‌آبادی ز شاعران برجسته‌ی کودکان ایران و از بنیان‌گذاران شورای کتاب کودک بود.

زمستان برود؛ روسیاهی به ضحاک‌مسلکان بماند🙏🏻 باردیگر ایران بانو مادرمان آبادی و شادی را برخود ببیند.

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
.
دل که با صد رشته‌ی جادو نمی‌گیرد قرار
تاری از گیسوی او آرید و زنجیرش کنید

✍🏻: #حسین_منزوی
خط خوش: بختیاری‌

━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
.

باغ من خستگی طولانی از تماشای زمستان دارد

✍🏻: #عبدالجبار_کاکایی

━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍
#داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب  مجموعه‌ایست از حکایت‌ها و افسانه‌های قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

  #هزار_و_یک_شب
🔸   #شب_پانسد_شصت_نهم
قصه‌گو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
#نثر_فارسی
━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

فرخ‌زاد

بی بی خانم زنی بود که در زمان خود معروف ایران بود و چون در علم نجوم استیلائی بکمال داشت و بصحت پیش گوئی‌های مشارالیها همه معترف بودند خانه او در آن زمان مثل یکی از معابد مصر قدیم و یونان بود وما بعدها باین اسم مراجعه خواهیم کرد ...
آنروز هر کس از دیگری میپرسید : آن جوان را دیدی ؟درب کوچه محمد زکریا که سراغ خانه بی‌بی خانم را میگرفت ؟
این جوان با آن خانه چکار داشت ؟
هر کس برای خود حدس میزد: یکی میگفت معلوم است از غلامان شاهی بود و حتماً حامل پیغامی است از طرف سلطان راجع بقضایای آینده دیگری میگفت آینده ؟!
در چه خصوص؟
آن یکی میگفت : در خصوص حمله مغول . .
دیگری میگفت : خدا داند ممکن است عاشق یکی از دخترهای مهوش اعیان خراسان با وزراء سلطان باشد و لابد دختر هم دلبسته او هست البته پدر و مادر او هم مایل باین ازدواج هستند اما ترکان خاتون مادر سلطان میخواهد دختر را بیگی از غلامان با خویشان خودش بدهد و ناچار هیچکس را زهره سخن نیست بنا بر این جوان کلید کار را از در این خانه میجوید ...
دیگری میگفت شاید هم یکی از اعیان زادگان خراسان باشد که تازه پدرش مرده و ترکان خاتون حكم بضبط اموال پدر و هلاك خودش داده او هم چاره کار را از خراسان بدینجا آمده یکی میگف : ناچار قسمی از این اقسام است ...
این را هم باید گفت : مردم شهر راز کنجکاو بودند اما اگر آن موقع از مواقع عادی بود و فوق العاده نبود شهری بان عظمت و کثرت جمعیت باین زودی متوجه پیاده شدن جوانی آنهم درب خانه‌ای که محل رجوع همه نوع اشخاص بود نمیشدند. حالا به بینیم راستی آن جوان که بود و با آن خانه چه کار داشت ؟

✍🏻: #حیدرعلی_کمالی_اصفهانی فراخور گرامی زادروزش 💐☘️مانا یاد و نامش.‌ او روزنامه‌نگار، نویسنده، شاعر و از نوآوران رمان تاریخی پس از عهد مشروطه بود .
📚 : داستان مظالم ترکان خاتون
داستانی از تاریخ ایلخانان و مغولان در ایران ، جزء نخستین تجربیات رمان نویسی ایرانیان محسوب می‌شود، به همین دلیل از پختگی و انسجام کافی برخوردار نیست. نکته دیگر این که این داستان در حقیقت نه یک رمان تاریخی، بلکه یک داستان نیمه بلند است.

━··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺

يكی را از حكما شنيدم كه می‌گفت : هرگز كسی به جهل خويش *اقرار نكرده است مگر آن «كس كه چون ديگری در سخن باشد همچنان *ناتمام گفته سخن آغاز كند.

سخن را سر است اى خردمند و *بن
مياور سخن در ميان سُخُن
*خداوند تدبير و فرهنگ و هوش
نگويد سخن تا نبيند خموش


✍🏻: #سعــــدی

📚 باب چهارم (در فواید خاموشی)

اقرار کردن: پذیرفتن، اعتراف کردن
ناتمام گفته: گفتهٔ ناتمام . سخن ناتمام.
بن: انتها، ته
آن كس كه دورانديش و داراى راى درست و هوشمند است، تا اهل مجلس خاموش نشوند، زبان به سخن نگشايد.

🍃پابرهنه وسط یا توی حرف کسی دویدن از خردمندی نیست🍃

@sobhosher
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍
#داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب  مجموعه‌ایست از حکایت‌ها و افسانه‌های قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

  #هزار_و_یک_شب
🔸   #شب_پانسد_هفتادم
قصه‌گو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from آرشیو
❄️🍁

مائیم که از باده‌ی بی‌جام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم

گویند سرانجام ندارید شما
مائیم که بی‌هیچ سرانجام خوشیم


✍🏻: #مولانا
🎤: #ناهیدپرپینچی

درود صبحتون زیبا🍂❄️

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#شعردیروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

من باز ره خانهٔ خمار گرفتم
ترک ورع و زهد به یک بار گرفتم

سجاده و تسبیح به یک سوی فکندم
بر کف می چون رنگ رخ یار گرفتم

کارم همه با جام می و شاهد و شمع است
ترک دل و دین بهر چنین کار گرفتم

شمعم رخ یار است و شرابم لب دلدار
پیمانه همان لب که به هنجار گرفتم

چشم خوش ساقی دل و دین برد ز دستم
وین فایده زان نرگس بیمار گرفتم

پیوسته چنین می زده و مست و خرابم
تا عادت چشم خوش خونخوار گرفتم

شیرین لب ساقی چو می و نقل فرو ریخت
بس کام کز آن لعل شکربار گرفتم

چون مست شدم خواستم از پای درآمد
حالی سر زلف بت عیار گرفتم

آویختم اندر سر آن زلف پریشان
این شیفتگی بین که دم مار گرفتم

گفتی: کم سودای سر زلف بتان گیر،
چندین چه نصیحت کنی؟ انگار گرفتم

با توبه و تقوی تو ره خلد برین گیر
من با می و معشوقه ره نار گرفتم

در نار چو رنگ رخ دلدار بدیدم
آتش همه باغ و گل و گلزار گرفتم

المنة لله که میان گل و گلزار
دلدار در آغوش دگربار گرفتم

بگرفت به دندان فلک انگشت تعجب
چون من به دو انگشت لب یار گرفتم

دور از لب و دندان عراقی لب دلدار
هم باز به دست خوش دلدار گرفتم

✍🏻: #عراقی
سده ۷

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
.
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

✍🏻: #سعدی
خط خوش: بختیاری‌

━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

این همه هست که می‌گویم و زین هیچ نیی
هر چه هستی چه کنم جانی و جانانِ منی

✍🏻: #حکیم_نزاری‌
سده۷
━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

به دل گفتم زِ چشمانش بپرهیز
که هُشیاران نیاویزند با مَست

✍🏻: #سعدی

━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍
#داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب  مجموعه‌ایست از حکایت‌ها و افسانه‌های قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

  #هزار_و_یک_شب
🔸   #شب_پانسد_هفتاد_یکم
قصه‌گو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
يك حبه شعر #پارسى با چاى #انگليسى☕️

✍🏻: #ملااحمد_نراقی
موضوع مشترک

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#يك_برگ_كتاب

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

پرسش این‌جاست که چطور می‌شود گم شد. اگر هیچ گاه گم نشده‌ای، هیچ گاه زندگی نکرده‌ای. اگر ندانی چطور گم شوی، تباه خواهی شد. زندگی کاشفانه جایی در میانهٔ سرزمین‌های ناشناخته قرار دارد.
عشقِ خوش‌فرجام داستانی واحد است،
اما عشقِ نافرجام دو یا چند روایت معارض و مغایر و عشق بی‌سرانجام مثل آینه‌ای‌ست که زیر پایت هزار تکه شده، اما باز هر تکه قصهٔ متفاوتی می‌گوید از این‌که آن عشق استثنایی بود، مصیبت بود، اگر این‌طور می‌شد، اگر آن‌طور نمی‌شد. این تکه‌قصه‌ها دوباره با هم چفت نمی‌شوند و این پایان قصه‌هاست.


✍🏻 : #ربکا_سولنیت
📚: نقشه‌هایی برای گم شدن

❤️لحظه‌هاتان عاشقانه

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📚 #باغ_کتاب_ملک
بیش از ۱۳۳هزار جلد کتاب به رایگان امانت می‌دهد 💐

@sobhosher