😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى
🔹 یکی سخن ماهی🐠 میگفت یکی گفتش که خاموش تو چه دانی که ماهی 🐡چیست؟
چیزی که ندانی چه شرح دهی؟ گفت من ندانم که ماهی 🐟چیست؟ گفت: آری،
اگر میدانی نشان ماهی بگو :
گفت که نشان ماهی آن است که همچنین دو شاخ دارد همچون اشتر.
گفت: خه من خود میدانستم که تو ماهی را نمیدانی الا اکنون که نشان دادی چیزی دیگر معلوم شد که تو گاو را از اشتر نمی دانی !
📚: مقالات شمس
✍🏻: #شمس_الدین_محمد_تبریزی
تصحیح :محمد علی موحد
و خوب است بدانیم که قطار🚂 حرکت میکند نه ریل 😉
@sobhosher
🔹 یکی سخن ماهی🐠 میگفت یکی گفتش که خاموش تو چه دانی که ماهی 🐡چیست؟
چیزی که ندانی چه شرح دهی؟ گفت من ندانم که ماهی 🐟چیست؟ گفت: آری،
اگر میدانی نشان ماهی بگو :
گفت که نشان ماهی آن است که همچنین دو شاخ دارد همچون اشتر.
گفت: خه من خود میدانستم که تو ماهی را نمیدانی الا اکنون که نشان دادی چیزی دیگر معلوم شد که تو گاو را از اشتر نمی دانی !
📚: مقالات شمس
✍🏻: #شمس_الدین_محمد_تبریزی
تصحیح :محمد علی موحد
و خوب است بدانیم که قطار🚂 حرکت میکند نه ریل 😉
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_بیست_نهم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_بیست_نهم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
برنجید و گسترد و خورد و سپرد
برفت و به جز نام نیکی نبرد
بسی رنج برد اندر آن روزگار
به افسون و اندیشهٔ بیشمار
چو پیش آمدش روزگار بهی
از او مردری ماند تخت مهی
زمانه ندادش زمانی درنگ
شد آن هوش هوشنگ با فرّ و سنگ
نپیوست خواهد جهان با تو مهر
نه نیز آشکارا نمایدت چهر
#فردوسی
پادشاهی هوشنگ
❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
برنجید و گسترد و خورد و سپرد
برفت و به جز نام نیکی نبرد
بسی رنج برد اندر آن روزگار
به افسون و اندیشهٔ بیشمار
چو پیش آمدش روزگار بهی
از او مردری ماند تخت مهی
زمانه ندادش زمانی درنگ
شد آن هوش هوشنگ با فرّ و سنگ
نپیوست خواهد جهان با تو مهر
نه نیز آشکارا نمایدت چهر
#فردوسی
پادشاهی هوشنگ
❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
📝 #شنبههاباداستانهای_شاهنامه
#داستان_شب
داستان گلنار(بخش۲)
○ داستان زن جوانی که با عشقش پایه گذار بزرگترین شاهنشاهی در جهان شد
✍ #یونس_پیرزاده
🎤 #مبینا_آقاخانی
@sobhosher
#داستان_شب
داستان گلنار(بخش۲)
○ داستان زن جوانی که با عشقش پایه گذار بزرگترین شاهنشاهی در جهان شد
✍ #یونس_پیرزاده
🎤 #مبینا_آقاخانی
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
وقتی فرو مينشيند گرد تنهایی در من
وقتی خون می شود پیالهها در رگ
وقتی آتش می شود جهنم در همه امتداد نگاه
در پرسههای شبانهام و هر روز
کنار تندیس درختان در تیره - روشن حباب های در هوا
به هر رنگ و رقص
- سپیدارهای بلند ، کاج های تنومند ، شاخسارانی که وهم در لابلایشان -
و گاهی که باد
که عبور دائم است از ناکجا
به کجا و نا
تند نعره زن یا سلانه خسته می رود
گویی شاد وسیع و بسیار
یا غمگین با شانههای پر غبار افتاده ،
این آواز پرندهها از کجاست ؟
می پیچد صدای بال زدن پروازهایشان
فرو میریزد پرهای رقصان بر سرشهر،
من،
حتی بر پنجرههای خاموش
به یاد که داریم اگر مانده باشد لختی مهلت
سالها پیش بود،
پیش از آن پیشامد اول عصر یک روز
قبل از آنکه ساعت 5 گارسیا،
آن نام آشنای ماه و نقره
بنشیند در تکرار سطورطنین در بی جغرافیای زمین و
فاجعه را خونین کند به اندازه تمامی رگ ها و رودها
و رعشه براندازد روي تلفظ اسپانیا میان همه لبهای جهان
در آسمان ابری میدان كوچك شهر ما
آنگاه که ساعتها در تعطیلی دیرین زنگ میزدند
با آخرین آوازشان طوری مردند
که مرگ در هر سوی خبر میپیچید
و بادی گمنام پرهایشان را بر سر شهر بارید
حالا
چگونه است که
من هنوز با مردهها شانه به شانه راه می روم
و کلمههایی که به یاد میآورم
همه بوی آواز پرنده می دهد
✍🏻: #مظاهر_شهامت
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
وقتی فرو مينشيند گرد تنهایی در من
وقتی خون می شود پیالهها در رگ
وقتی آتش می شود جهنم در همه امتداد نگاه
در پرسههای شبانهام و هر روز
کنار تندیس درختان در تیره - روشن حباب های در هوا
به هر رنگ و رقص
- سپیدارهای بلند ، کاج های تنومند ، شاخسارانی که وهم در لابلایشان -
و گاهی که باد
که عبور دائم است از ناکجا
به کجا و نا
تند نعره زن یا سلانه خسته می رود
گویی شاد وسیع و بسیار
یا غمگین با شانههای پر غبار افتاده ،
این آواز پرندهها از کجاست ؟
می پیچد صدای بال زدن پروازهایشان
فرو میریزد پرهای رقصان بر سرشهر،
من،
حتی بر پنجرههای خاموش
به یاد که داریم اگر مانده باشد لختی مهلت
سالها پیش بود،
پیش از آن پیشامد اول عصر یک روز
قبل از آنکه ساعت 5 گارسیا،
آن نام آشنای ماه و نقره
بنشیند در تکرار سطورطنین در بی جغرافیای زمین و
فاجعه را خونین کند به اندازه تمامی رگ ها و رودها
و رعشه براندازد روي تلفظ اسپانیا میان همه لبهای جهان
در آسمان ابری میدان كوچك شهر ما
آنگاه که ساعتها در تعطیلی دیرین زنگ میزدند
با آخرین آوازشان طوری مردند
که مرگ در هر سوی خبر میپیچید
و بادی گمنام پرهایشان را بر سر شهر بارید
حالا
چگونه است که
من هنوز با مردهها شانه به شانه راه می روم
و کلمههایی که به یاد میآورم
همه بوی آواز پرنده می دهد
✍🏻: #مظاهر_شهامت
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
نگاه کنید
حالا برهنهام
نگاه کنید
هیچ کجای من روئین نیست
مگر که فریادم
#بیژن_نجدی
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
نگاه کنید
حالا برهنهام
نگاه کنید
هیچ کجای من روئین نیست
مگر که فریادم
#بیژن_نجدی
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
اول روشنایی مان را گرفتند
و کم کم
تاریکی خویش را
به شب هامان افزودند
و حالا این
روزگار ماست
که جون دود
هوا را سیاه کرده است
#یاور_مهدیپور
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
اول روشنایی مان را گرفتند
و کم کم
تاریکی خویش را
به شب هامان افزودند
و حالا این
روزگار ماست
که جون دود
هوا را سیاه کرده است
#یاور_مهدیپور
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_سیام
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_سیام
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
«... و حکمای روم گفتند فضیلت گندم بر کُرنج [برنج] آن است که با تن مردم موافقت کند،
زیرا که هرچه خدای تعالی بیافریده است از خوردنیها، مردم چون خوردن آن را مداومت کند یا بارها بخورد، ملال گیرد جز گندم که اگر مردی صد سال بزید، و غذا جز گندم نخورد ملال نگیرد و این از ایشان خطاست،
از بهر آنکه میل طبع مردم بدان گراید که عادت کرده باشد، و آفرینش* بدان بوده، نبینی قومی از عرب و ترک و هندو و روم و غیر ایشان از آدمی چون گوشت و شیر خوردن، به عادت کرده باشند و چیزی دگر نشناسند چون گوشت و شیر میل به چیزی دیگر نکنند، وگر وقتی این غذا از ایشان بُریده آید از حال بشوند و آرزو هم آن کنند و آن چیز که جزْ آن بود نخواهند، از آن که عادت نکردهاند...».
آفرینش*: خوشی و انس به معنی خلقت هم میتوان گرفت.
✍🏻: #ابومنصور_موفق_هروی
تصحیح احمد بهمنیار
به کوشش حسین محبوبی
📚 : الابنیة عن حقایق الادویه
یا
روضةالانس و منفعةالنفس
سده ۴
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
«... و حکمای روم گفتند فضیلت گندم بر کُرنج [برنج] آن است که با تن مردم موافقت کند،
زیرا که هرچه خدای تعالی بیافریده است از خوردنیها، مردم چون خوردن آن را مداومت کند یا بارها بخورد، ملال گیرد جز گندم که اگر مردی صد سال بزید، و غذا جز گندم نخورد ملال نگیرد و این از ایشان خطاست،
از بهر آنکه میل طبع مردم بدان گراید که عادت کرده باشد، و آفرینش* بدان بوده، نبینی قومی از عرب و ترک و هندو و روم و غیر ایشان از آدمی چون گوشت و شیر خوردن، به عادت کرده باشند و چیزی دگر نشناسند چون گوشت و شیر میل به چیزی دیگر نکنند، وگر وقتی این غذا از ایشان بُریده آید از حال بشوند و آرزو هم آن کنند و آن چیز که جزْ آن بود نخواهند، از آن که عادت نکردهاند...».
آفرینش*: خوشی و انس به معنی خلقت هم میتوان گرفت.
✍🏻: #ابومنصور_موفق_هروی
تصحیح احمد بهمنیار
به کوشش حسین محبوبی
📚 : الابنیة عن حقایق الادویه
یا
روضةالانس و منفعةالنفس
سده ۴
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
✨ دزدى گدايی را گفت شرم نداری كه دست از برای جوی سيم پيش هر *لئيم دراز می كنی.
گفت:
دست دراز از پى يک *حبه سيم
به كه ببرند به *دانگى و نيم
✍🏻: #سعــــدی
📚 باب سوم (در فضیلت قناعت)
*لئیم: بخیل، پست
*حبه: اندکی
*سیم: پول نقره
*دانگ ونیم : برابر با یک چهارم دینار بوده است.
و معنی آن است که اگر برای گدایی دست دراز کنی بهتر از آن است که به خاطر دزدی یک چهارم دینار دست تو را ببرند.
گدا خبر نداشته اگر میلیاردی بدزدد نه تنها دستش قطع نمیشود که از پیگرد قانون هم مصون میماند ☹️🤬
@sobhosher
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
✨ دزدى گدايی را گفت شرم نداری كه دست از برای جوی سيم پيش هر *لئيم دراز می كنی.
گفت:
دست دراز از پى يک *حبه سيم
به كه ببرند به *دانگى و نيم
✍🏻: #سعــــدی
📚 باب سوم (در فضیلت قناعت)
*لئیم: بخیل، پست
*حبه: اندکی
*سیم: پول نقره
*دانگ ونیم : برابر با یک چهارم دینار بوده است.
و معنی آن است که اگر برای گدایی دست دراز کنی بهتر از آن است که به خاطر دزدی یک چهارم دینار دست تو را ببرند.
گدا خبر نداشته اگر میلیاردی بدزدد نه تنها دستش قطع نمیشود که از پیگرد قانون هم مصون میماند ☹️🤬
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_سی_یکم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_سی_یکم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎