━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
چو قیصر نگه کرد و آن نامه دید
ز لشکر گرانمایهای برگزید
فرستاد تازان به نزد گراز
کزان ایزدت کردهبد بی نیاز
که ویران کنی تاج و گاه مرا
به آتش بسوزی سپاه مرا
کز آن نامه جز گنج دادن بباد
نیامد مرا از تو ای بد نژاد
مرا خواستی تا به خسرو دهی
که هرگز مبادت بهی و مهی
به ایران نخواهند بیگانهای
نه قیصر نژادی نه فرزانهای
به قیصر بسی کرد پوزش گراز
به کوشش نیامد بدامش فراز
گزین کرد خسرو پس آزادهای
سخن گوی و دانا فرستادهای
یکی نامه بنوشت سوی گراز
کهای بی بها ریمن دیو ساز
تو را چند خوانم برین بارگاه
همی دورمانی ز فرمان و راه
کنون آن سپاهی که نزد تواند
بسال و به ماه اورمزد تواند
به رای و به دل ویژه با قیصرند
نهانی به اندیشه دیگرند
برما فرست آنک پیچیدهاند
همه سرکشی رابسیچیدهاند
چواین نامه آمد بنزد گراز
پر اندیشه شد کهتر دیوساز
گزین کرد زان نامداران سوار
از ایران و نیران ده و دو هزار
بدان مهتران گفت یک دل شوید
سخن گفتن هرکسی مشنوید
بباشید یک چند زین روی آب
مگیرید یک سر به رفتن شتاب
چو هم پشت باشید با همرهان
یکی کوه کندن ز بن بر توان
#فردوسی
پادشاهی خسروپرویز
❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
چو قیصر نگه کرد و آن نامه دید
ز لشکر گرانمایهای برگزید
فرستاد تازان به نزد گراز
کزان ایزدت کردهبد بی نیاز
که ویران کنی تاج و گاه مرا
به آتش بسوزی سپاه مرا
کز آن نامه جز گنج دادن بباد
نیامد مرا از تو ای بد نژاد
مرا خواستی تا به خسرو دهی
که هرگز مبادت بهی و مهی
به ایران نخواهند بیگانهای
نه قیصر نژادی نه فرزانهای
به قیصر بسی کرد پوزش گراز
به کوشش نیامد بدامش فراز
گزین کرد خسرو پس آزادهای
سخن گوی و دانا فرستادهای
یکی نامه بنوشت سوی گراز
کهای بی بها ریمن دیو ساز
تو را چند خوانم برین بارگاه
همی دورمانی ز فرمان و راه
کنون آن سپاهی که نزد تواند
بسال و به ماه اورمزد تواند
به رای و به دل ویژه با قیصرند
نهانی به اندیشه دیگرند
برما فرست آنک پیچیدهاند
همه سرکشی رابسیچیدهاند
چواین نامه آمد بنزد گراز
پر اندیشه شد کهتر دیوساز
گزین کرد زان نامداران سوار
از ایران و نیران ده و دو هزار
بدان مهتران گفت یک دل شوید
سخن گفتن هرکسی مشنوید
بباشید یک چند زین روی آب
مگیرید یک سر به رفتن شتاب
چو هم پشت باشید با همرهان
یکی کوه کندن ز بن بر توان
#فردوسی
پادشاهی خسروپرویز
❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
ما
حتی منتظر،
ما
حتی مأیوس،
ما
حتی بیچراغ،
چشمهایِ خستهٔ خود را
از خورشید پس خواهیم گرفت.
ما
قلبِ شعلهورِ خویش را
بر دست گرفته بلند،
با زیباترینِ رؤیاها
قرار خواهیم گذاشت،
تمام…!
✍🏻: #سیدعلی_صالحی
#برای_زن_زندگی_آزادی
#برای_مرد_میهن_آبادی
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
ما
حتی منتظر،
ما
حتی مأیوس،
ما
حتی بیچراغ،
چشمهایِ خستهٔ خود را
از خورشید پس خواهیم گرفت.
ما
قلبِ شعلهورِ خویش را
بر دست گرفته بلند،
با زیباترینِ رؤیاها
قرار خواهیم گذاشت،
تمام…!
✍🏻: #سیدعلی_صالحی
#برای_زن_زندگی_آزادی
#برای_مرد_میهن_آبادی
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
زندگی قلب مرا تکرار خواهد کرد
وگل قاصد که
بر دریاچه های باد میراند
او مرا تکرار خواهد کرد
#فروغ_فرخزاد
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
زندگی قلب مرا تکرار خواهد کرد
وگل قاصد که
بر دریاچه های باد میراند
او مرا تکرار خواهد کرد
#فروغ_فرخزاد
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_بیست_چهارم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_بیست_چهارم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
🍂🪸🍁
ستاره دیده فروبست و آرمید، بیا
شراب نور به رگ های شب دوید، بیا
ز بس به دامن شب اشک انتظارم ریخت
گل سپیده شگفت و سحر دمید، بیا
✍🏻: #سبمین_بهبهانی
🎤: #ناهیدپرپینچی
درود صبحتون زیبا🍂🪸🍁
@sobhosher
ستاره دیده فروبست و آرمید، بیا
شراب نور به رگ های شب دوید، بیا
ز بس به دامن شب اشک انتظارم ریخت
گل سپیده شگفت و سحر دمید، بیا
✍🏻: #سبمین_بهبهانی
🎤: #ناهیدپرپینچی
درود صبحتون زیبا🍂🪸🍁
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
گویند مردی مانده و گرسنه به دهی رسید و چون مردمان ده از اطعام او مضایقت داشتند دعوی کرد که تعزیه خوان است.
دهقانان وی را طعام بردند و بنواختند چون سیر بخورد پرسیدند در تعزیه نوحه خوانی یا مخالف خوانی کنی.
گفت هیچیک، کار من در تعزیه نعش شدن است.😅
✍🏻: #علیاکبر_دهخدا
📚 : امثال و حکم
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
گویند مردی مانده و گرسنه به دهی رسید و چون مردمان ده از اطعام او مضایقت داشتند دعوی کرد که تعزیه خوان است.
دهقانان وی را طعام بردند و بنواختند چون سیر بخورد پرسیدند در تعزیه نوحه خوانی یا مخالف خوانی کنی.
گفت هیچیک، کار من در تعزیه نعش شدن است.😅
✍🏻: #علیاکبر_دهخدا
📚 : امثال و حکم
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
✨ درویشی را دیدم سر بر آستان کعبه همی مالید و می گفت : یا غفور، یا رحیم! تو دانى که از ظَلومِ جهول* چه آید.
عذر تقصیر خدمت آوردم
که ندارم به طاعت استظهار*
عاصیان از گناه توبه کنند
عارفان از عبادت استغفار*
عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت*.
من بنده امید آوردهام نه طاعت و بدریوزه آمدهام نه بتجارت. اِصْنَعْ بی ما اَنتَ اهْلُه *
بر در کعبه *سائلى دیدم
که همى گفت و مىگرستى* خَوش
من نگویم که طاعتم بپذیر
قلم عفو بر گناهم کش
✍🏻: #سعدی
📚 باب دوم (در اخلاق درویشان)
*اشاره به جمله آخر آيه ۷۳ سوره احزاب: (انه كان ظلوما جهولا) یعنی: انسان، بسيار ظالم و جاهل بود.
*استظهار: پشت گرمی
*استغفارر: پوزش
*بضاعت: سرمایه
*دریوزه: گدایی، فقر
*با من آن کن که لایق بزرگوارى توست
*سائل: گدا
*میگرستی: گریه میکرد
🍃عبادت تاجران، عبادت بردگان و عبادت عاشقان🍃
@sobhosher
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
✨ درویشی را دیدم سر بر آستان کعبه همی مالید و می گفت : یا غفور، یا رحیم! تو دانى که از ظَلومِ جهول* چه آید.
عذر تقصیر خدمت آوردم
که ندارم به طاعت استظهار*
عاصیان از گناه توبه کنند
عارفان از عبادت استغفار*
عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت*.
من بنده امید آوردهام نه طاعت و بدریوزه آمدهام نه بتجارت. اِصْنَعْ بی ما اَنتَ اهْلُه *
بر در کعبه *سائلى دیدم
که همى گفت و مىگرستى* خَوش
من نگویم که طاعتم بپذیر
قلم عفو بر گناهم کش
✍🏻: #سعدی
📚 باب دوم (در اخلاق درویشان)
*اشاره به جمله آخر آيه ۷۳ سوره احزاب: (انه كان ظلوما جهولا) یعنی: انسان، بسيار ظالم و جاهل بود.
*استظهار: پشت گرمی
*استغفارر: پوزش
*بضاعت: سرمایه
*دریوزه: گدایی، فقر
*با من آن کن که لایق بزرگوارى توست
*سائل: گدا
*میگرستی: گریه میکرد
🍃عبادت تاجران، عبادت بردگان و عبادت عاشقان🍃
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
خوشا کسی که ز عشقش دمی رهایی نیست
غمش ز رندی و میلش به پارسایی نیست
دل رمیدهٔ شوریدگان رسوایی
شکستهایست که در بند مومیایی نیست
ز فکر دنیی و عقبی فراغتی دارد
خداشناس که با خلقش آشنایی نیست
غلام همت درویش قانعم کاو را
سر بزرگی و سودای پادشایی نیست
مراد خود مطلب هر زمان ز حضرت حق
که بر در کرمش حاجت گدایی نیست
به کنج عزلت از آن روی گشتهام خرسند
که دیگرم هوس صحبت ریایی نیست
قلندریست مجرد عبید زاکانی
حریف خواجگی و مرد کدخدایی نیست
✍🏻: #عبید_زاکانی
سده۸
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
خوشا کسی که ز عشقش دمی رهایی نیست
غمش ز رندی و میلش به پارسایی نیست
دل رمیدهٔ شوریدگان رسوایی
شکستهایست که در بند مومیایی نیست
ز فکر دنیی و عقبی فراغتی دارد
خداشناس که با خلقش آشنایی نیست
غلام همت درویش قانعم کاو را
سر بزرگی و سودای پادشایی نیست
مراد خود مطلب هر زمان ز حضرت حق
که بر در کرمش حاجت گدایی نیست
به کنج عزلت از آن روی گشتهام خرسند
که دیگرم هوس صحبت ریایی نیست
قلندریست مجرد عبید زاکانی
حریف خواجگی و مرد کدخدایی نیست
✍🏻: #عبید_زاکانی
سده۸
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
هر قماری را که شرطی نیست ذوقی نیز نیست
از لب تو بوسهای از ما گریبان باختن
#نظیرینیشابوری
سده ۱۱
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
هر قماری را که شرطی نیست ذوقی نیز نیست
از لب تو بوسهای از ما گریبان باختن
#نظیرینیشابوری
سده ۱۱
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
جهان گر هستیای دارد زِ یمن دولت عشق است
چو عین عشق گردی تا جهان باشد تو هم باشی
#اهلیشیرازی
سده۹-۱۰
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
جهان گر هستیای دارد زِ یمن دولت عشق است
چو عین عشق گردی تا جهان باشد تو هم باشی
#اهلیشیرازی
سده۹-۱۰
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
مرزی هست که ما فقط شبانه دل گذشتن از آنرا داریم. مرز تفاوتهای خودمان با دیگران، مرز نبردهامان با خودمان.
صفحه ۱۳
دیگر هیچچیز چنانکه بوده نخواهد بود: آدمها پیر میشوند، اشیاء در هم میشکنند، احساسها تغییر میکنند. هرگز نمیتوانی به خانهات برگردی، حتی به همانجا و همان آدمها، اگر دست برقضا هر دو برجا مانده باشند، نه همانجور، بلکه فقط آنجا مانده باشند، در ذات خودشان.
انگار میتوانست به آنان بفهماند که آن کلمات هیچ معنایی ندارد «مکزیک را برای دموکراسی و پیشرفت حفظ کنید»، و آنچه مهم بود زیستن با مکزیک بود، بهرغم پیشرفت و دموکراسی، و اینکه هریک از ما مکزیکِ خودش و ایالات متحدِ خودش را در درونِ خود دارد، مرزی تاریک و خونین که تنها شبانه دلِ گذر از آنرا داریم.
صفحه ۲۰۰
✍🏻 #کارلوس_فوئنتس
📚: گرینگوی پیر
ترجمه: عبدالله کوثری
گرینگوی پیر کتابی است درباره گذشتن از مرزها؛ مضمونی که چندبار در دل داستان به آن پرداخته میشود. رمان با عبور گرینگوی پیر از مرز آمریکا و ورودش به سرزمین مکزیک آغاز میشود اما مرز در اینجا صرفاً مرزِ جغرافیایی نیست بلکه تمثیلی است از تمام خطوطی که به دور خود کشیدهایم و خود را محصورشان کردهایم. تمامی خطکشیها، دستهبندیها، محدودیتها و دیوارهای ناپیدایی که در اطراف خود به پا داشتهایم. آنچه کتاب به آن میپردازد ضرورت گذشتن از همین مرزهاست.
📎فایل pdf کتاب را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
مرزی هست که ما فقط شبانه دل گذشتن از آنرا داریم. مرز تفاوتهای خودمان با دیگران، مرز نبردهامان با خودمان.
صفحه ۱۳
دیگر هیچچیز چنانکه بوده نخواهد بود: آدمها پیر میشوند، اشیاء در هم میشکنند، احساسها تغییر میکنند. هرگز نمیتوانی به خانهات برگردی، حتی به همانجا و همان آدمها، اگر دست برقضا هر دو برجا مانده باشند، نه همانجور، بلکه فقط آنجا مانده باشند، در ذات خودشان.
انگار میتوانست به آنان بفهماند که آن کلمات هیچ معنایی ندارد «مکزیک را برای دموکراسی و پیشرفت حفظ کنید»، و آنچه مهم بود زیستن با مکزیک بود، بهرغم پیشرفت و دموکراسی، و اینکه هریک از ما مکزیکِ خودش و ایالات متحدِ خودش را در درونِ خود دارد، مرزی تاریک و خونین که تنها شبانه دلِ گذر از آنرا داریم.
صفحه ۲۰۰
✍🏻 #کارلوس_فوئنتس
📚: گرینگوی پیر
ترجمه: عبدالله کوثری
گرینگوی پیر کتابی است درباره گذشتن از مرزها؛ مضمونی که چندبار در دل داستان به آن پرداخته میشود. رمان با عبور گرینگوی پیر از مرز آمریکا و ورودش به سرزمین مکزیک آغاز میشود اما مرز در اینجا صرفاً مرزِ جغرافیایی نیست بلکه تمثیلی است از تمام خطوطی که به دور خود کشیدهایم و خود را محصورشان کردهایم. تمامی خطکشیها، دستهبندیها، محدودیتها و دیوارهای ناپیدایی که در اطراف خود به پا داشتهایم. آنچه کتاب به آن میپردازد ضرورت گذشتن از همین مرزهاست.
📎فایل pdf کتاب را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher