━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرجهان
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
«مردگان در کنار ما»
مردگان در کنار ما،
خاموش از جام لبریز حیات مینوشند تنها سایهها،
در تعقیب حرکات و اشارات ما درمییابند
گذر آرام آنها را
شباهنگام که به جستوجوی ما میآیند.
آنها از اتاقهایی میگذرند
که ما در آنها خلوت گزیدهایم
خود را در هالهٔ حرکاتی میپوشانند که ما شکل بخشیدهام.
کلماتی را تکرار میکنند
که ما در طیِ روز بر زبان راندهایم
و خمشده بر بسترهای ما
رؤیاهای ما را همچون شیر سر میکشند.
لمسناپذیر، بیشکل و بیوزن
آنها با گرمای خون ما، خود را گرم نگه میدارند
لبخند میزنند بر نقشهایی که بازی میکنیم
و میگریند برای ما با چشمان نامرئی،
چرا که نیک میدانند رهسپار کدام دیاریم
✍🏻: #سوفیا_اندروسن
ترجمه: سهراب رحیمی
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرجهان
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
«مردگان در کنار ما»
مردگان در کنار ما،
خاموش از جام لبریز حیات مینوشند تنها سایهها،
در تعقیب حرکات و اشارات ما درمییابند
گذر آرام آنها را
شباهنگام که به جستوجوی ما میآیند.
آنها از اتاقهایی میگذرند
که ما در آنها خلوت گزیدهایم
خود را در هالهٔ حرکاتی میپوشانند که ما شکل بخشیدهام.
کلماتی را تکرار میکنند
که ما در طیِ روز بر زبان راندهایم
و خمشده بر بسترهای ما
رؤیاهای ما را همچون شیر سر میکشند.
لمسناپذیر، بیشکل و بیوزن
آنها با گرمای خون ما، خود را گرم نگه میدارند
لبخند میزنند بر نقشهایی که بازی میکنیم
و میگریند برای ما با چشمان نامرئی،
چرا که نیک میدانند رهسپار کدام دیاریم
✍🏻: #سوفیا_اندروسن
ترجمه: سهراب رحیمی
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
تو با او جهان را به شادی گذار
نگه کن بدین گردش روزگار
یکی را برآرد بچرخ بلند
ز تیمار و دردش کند بیگزند
وزانجاش گردان برد سوی خاک
همه جای بیمست و تیمار و باک
هم آن را که پرورده باشد بناز
بیفگند خیره به چاه نیاز
یکی را ز چاه آورد سوی گاه
نهد بر سرش بر ز گوهر کلاه
جهان را ز کردار بد شرم نیست
کسی را برش آب و آزرم نیست
همیشه بهر نیک و بد دسترس
ولیکن نجوید خود آزرم کس
چنینست کار سرای سپنج
گهی ناز و نوش و گهی درد و رنج
ز بهر درم تا نباشی بدرد
بیآزار بهتر دل رادمرد
#فردوسی
داستان بیژن و منیژه
❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
تو با او جهان را به شادی گذار
نگه کن بدین گردش روزگار
یکی را برآرد بچرخ بلند
ز تیمار و دردش کند بیگزند
وزانجاش گردان برد سوی خاک
همه جای بیمست و تیمار و باک
هم آن را که پرورده باشد بناز
بیفگند خیره به چاه نیاز
یکی را ز چاه آورد سوی گاه
نهد بر سرش بر ز گوهر کلاه
جهان را ز کردار بد شرم نیست
کسی را برش آب و آزرم نیست
همیشه بهر نیک و بد دسترس
ولیکن نجوید خود آزرم کس
چنینست کار سرای سپنج
گهی ناز و نوش و گهی درد و رنج
ز بهر درم تا نباشی بدرد
بیآزار بهتر دل رادمرد
#فردوسی
داستان بیژن و منیژه
❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
📝 #شنبههاباداستانهای_شاهنامه
#داستان_شب
داستان داراب
🔹بخش پایانی
مادر و پسر 🌻
✍#یونس_پیرزاده
🎤#مهرنوش_مستحقان_زاده
@sobhosher
#داستان_شب
داستان داراب
🔹بخش پایانی
مادر و پسر 🌻
✍#یونس_پیرزاده
🎤#مهرنوش_مستحقان_زاده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
هفت طبقه بودم
گیاهی مخصوص به تن داشتم ؛
در جشنی شبیه مراسم ختم شرکت کرده بودم
سنگ بر پیشانی برگشتم ؛
بر سرزمین مادریام باردیگر نگریستم و گریستم
پدرم سیمرغ بود ؛ مادرم الههای بیتاب درشوش وُ هگمتانه وُ مقبرهی مردخای
و خدا با من بود
این چشمها دوربین من شدهاند در تاریکی محض ، مطلق
و من اسطورهی گُنگ برخورد قاشق ها با چنگال بودهام در لحظه ی شام
ایزد بانوی بزرگراه نواب منم، به قبرستان میروم
در منتهی الیه شرقیِ این شهر...
این که مطلق باریده بر فرق سرت ، این چیست؟ این پلشت ی آرام چیست ؟ به
چه میماند؟ چیست؟
فرشتگان بر موهای تاریکم لانه کرده بودند به ناچار
ومن پریان را شسته بودم ، لکه گیری کرده بودم ، شبیه برنج دم کرده بودم
ساعت را میدانستی در لحظه ای که کش میآمد و خمیازه میکشید ، آن
لحظهی منجمد وُ خاموش
وقتی با چنگالهای زخمیام بر اجاق گاز سر میرفتم
وقتی تمام صحنِ میدانِ انقلاب را فراگرفته بودم و فوران میکردم
و با وایتکس صورتم را سفید نگه داشته بودم انگار...
سرخس منم
سرزمینی بیپدر
عاریتی
شهری سوخته
ممنوعه
و آلوده به انواع مرضها، بیماریها، دجالها، دروغها و دستکاریها
به کجای این سرزمین دل بستهای برادر؟
این سرزمین که به تمامی سوخته است، نیمیش گورست ، نیمهی دیگرش به سرب آلوده ست
سرخس منم
ایزد بانوی وحشی خار وُ پلشت
بر اندوه ساکن چشم زخمی که به سرزمینم بافتهاید
کوه را که من کندم برادر ، تو چه کردی ؟
تنها مشتی خاک آوارهام میکند
گیجم میکند به ناگاه
مشتی خاک که پاشیده بودمش بر بوذرجمهور وُ یزدگرد
و خاکسترم که بر دریاها پخش شده است دیگر
و در آبهای دجله آرام گرفتهام برادر
این بوی کهنهی نا میدهد در عنکبوتی که لانه کرده ست درست بر فرق
سرم
و تو میدانستی این را
میدانستی این را
به ناچار میدانستی این را.
✍🏻: #رزا_جمالی فراخور گرامی زادروزش💐
(بخشی از یک شعر)
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosh
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
هفت طبقه بودم
گیاهی مخصوص به تن داشتم ؛
در جشنی شبیه مراسم ختم شرکت کرده بودم
سنگ بر پیشانی برگشتم ؛
بر سرزمین مادریام باردیگر نگریستم و گریستم
پدرم سیمرغ بود ؛ مادرم الههای بیتاب درشوش وُ هگمتانه وُ مقبرهی مردخای
و خدا با من بود
این چشمها دوربین من شدهاند در تاریکی محض ، مطلق
و من اسطورهی گُنگ برخورد قاشق ها با چنگال بودهام در لحظه ی شام
ایزد بانوی بزرگراه نواب منم، به قبرستان میروم
در منتهی الیه شرقیِ این شهر...
این که مطلق باریده بر فرق سرت ، این چیست؟ این پلشت ی آرام چیست ؟ به
چه میماند؟ چیست؟
فرشتگان بر موهای تاریکم لانه کرده بودند به ناچار
ومن پریان را شسته بودم ، لکه گیری کرده بودم ، شبیه برنج دم کرده بودم
ساعت را میدانستی در لحظه ای که کش میآمد و خمیازه میکشید ، آن
لحظهی منجمد وُ خاموش
وقتی با چنگالهای زخمیام بر اجاق گاز سر میرفتم
وقتی تمام صحنِ میدانِ انقلاب را فراگرفته بودم و فوران میکردم
و با وایتکس صورتم را سفید نگه داشته بودم انگار...
سرخس منم
سرزمینی بیپدر
عاریتی
شهری سوخته
ممنوعه
و آلوده به انواع مرضها، بیماریها، دجالها، دروغها و دستکاریها
به کجای این سرزمین دل بستهای برادر؟
این سرزمین که به تمامی سوخته است، نیمیش گورست ، نیمهی دیگرش به سرب آلوده ست
سرخس منم
ایزد بانوی وحشی خار وُ پلشت
بر اندوه ساکن چشم زخمی که به سرزمینم بافتهاید
کوه را که من کندم برادر ، تو چه کردی ؟
تنها مشتی خاک آوارهام میکند
گیجم میکند به ناگاه
مشتی خاک که پاشیده بودمش بر بوذرجمهور وُ یزدگرد
و خاکسترم که بر دریاها پخش شده است دیگر
و در آبهای دجله آرام گرفتهام برادر
این بوی کهنهی نا میدهد در عنکبوتی که لانه کرده ست درست بر فرق
سرم
و تو میدانستی این را
میدانستی این را
به ناچار میدانستی این را.
✍🏻: #رزا_جمالی فراخور گرامی زادروزش💐
(بخشی از یک شعر)
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosh
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
نه زمین
نه تو
نه لب بالایی باغ
هیچ چیز همیشگی نیست
نه غروب خیابان وقتی مرد در زندان است
نه کنیسه ، نه کلیسا
هیچ کجای ما همیشگی نیست
#محمد_رضا_رزاقی
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
نه زمین
نه تو
نه لب بالایی باغ
هیچ چیز همیشگی نیست
نه غروب خیابان وقتی مرد در زندان است
نه کنیسه ، نه کلیسا
هیچ کجای ما همیشگی نیست
#محمد_رضا_رزاقی
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_نوزدهم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_نوزدهم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
آدم وسط کلاف از تخم بیرون می آید و تا آخرش با همان کلاف ور می رود. اگر این کلاف نبود همه زمان کافی داشتند تا سقراط شوند و شوکران کافی برای این همه آفریده نیست.
شاید درست هنگامی که فکر میکنی هیچ چیز سرجایش نیست،این تو باشی که سرجایت نیستی؛وهمه چیز درست درجای مکررش؛
لخت و کرخت؛ به تکرار خویش نشسته است.
✍🏻: #زهرا_عبدی
📚 : #تاریکی_معلق_روز.
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
آدم وسط کلاف از تخم بیرون می آید و تا آخرش با همان کلاف ور می رود. اگر این کلاف نبود همه زمان کافی داشتند تا سقراط شوند و شوکران کافی برای این همه آفریده نیست.
شاید درست هنگامی که فکر میکنی هیچ چیز سرجایش نیست،این تو باشی که سرجایت نیستی؛وهمه چیز درست درجای مکررش؛
لخت و کرخت؛ به تکرار خویش نشسته است.
✍🏻: #زهرا_عبدی
📚 : #تاریکی_معلق_روز.
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
جوانمرد که بِخورد و بدهد بهْ از عابد که روزه دارد و بنهد.
هر که ترکِ شهوات از بهرِ خلق داده است از شهوتی حلال در شهوتی حرام افتاده است.۱
عابد که نه از بهرِ خدا گوشه نشيند
بيچاره در آيينهی تاريک چه بيند؟۲
✍🏻: #سعــــدی
📚 باب هشتم (در آداب صحبت)
*بدهد : ببخشد
*بنهد: ذخیره کند
۱-هر کس به خاطر ریاکاری از لذت های دنیا چشم پوشی کند در واقع نعمتی پاک را بر خودش حرام کرده است.
۲-کَسی که در ظاهر برای عبادت تارِک دنیا میشود، در عجبم در وجود تاریکش به دنبال چه میگردد؟
🍃 دعوی پیر خرابات به حق بود، به
حق
عمل شیخ مناجات ریا بود، ریا
(فرغی بسطامی)🍃
@sobhosher
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
جوانمرد که بِخورد و بدهد بهْ از عابد که روزه دارد و بنهد.
هر که ترکِ شهوات از بهرِ خلق داده است از شهوتی حلال در شهوتی حرام افتاده است.۱
عابد که نه از بهرِ خدا گوشه نشيند
بيچاره در آيينهی تاريک چه بيند؟۲
✍🏻: #سعــــدی
📚 باب هشتم (در آداب صحبت)
*بدهد : ببخشد
*بنهد: ذخیره کند
۱-هر کس به خاطر ریاکاری از لذت های دنیا چشم پوشی کند در واقع نعمتی پاک را بر خودش حرام کرده است.
۲-کَسی که در ظاهر برای عبادت تارِک دنیا میشود، در عجبم در وجود تاریکش به دنبال چه میگردد؟
🍃 دعوی پیر خرابات به حق بود، به
حق
عمل شیخ مناجات ریا بود، ریا
(فرغی بسطامی)🍃
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_بیستم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از حکایتها و افسانههای قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_پانسد_بیستم
قصهگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
تا خبر دارم از او بیخبر از خویشتنم
با وجودش ز من آواز نیاید که منم
پیرهن میبدرم دم به دم از غایت شوق
که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم
ای رقیب این همه سودا مکن و جنگ مجوی
برکنم دیده که من دیده از او برنکنم
خود گرفتم که نگویم که مرا واقعهایست
دشمن و دوست بدانند قیاس از سخنم
در همه شهر فراهم ننشست انجمنی
که نه من در غمش افسانه آن انجمنم
برشکست از من و از رنج دلم باک نداشت
من نه آنم که توانم که از او برشکنم
گر همین سوز رود با من مسکین در گور
خاک اگر بازکنی سوخته یابی کفنم
گر به خون تشنهای اینک من و سر باکی نیست
که به فتراک تو به زان که بود بر بدنم
مرد و زن گر به جفا کردن من برخیزند
گر بگردم ز وفای تو نه مردم که زنم
شرط عقل است که مردم بگریزند از تیر
من گر از دست تو باشد مژه بر هم نزنم
تا به گفتار درآمد دهن شیرینت
بیم آن است که شوری به جهان درفکنم
لب سعدی و دهانت ز کجا تا به کجا
این قدر بس که رود نام لبت بر دهنم
✍🏻: #سعدی
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
تا خبر دارم از او بیخبر از خویشتنم
با وجودش ز من آواز نیاید که منم
پیرهن میبدرم دم به دم از غایت شوق
که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم
ای رقیب این همه سودا مکن و جنگ مجوی
برکنم دیده که من دیده از او برنکنم
خود گرفتم که نگویم که مرا واقعهایست
دشمن و دوست بدانند قیاس از سخنم
در همه شهر فراهم ننشست انجمنی
که نه من در غمش افسانه آن انجمنم
برشکست از من و از رنج دلم باک نداشت
من نه آنم که توانم که از او برشکنم
گر همین سوز رود با من مسکین در گور
خاک اگر بازکنی سوخته یابی کفنم
گر به خون تشنهای اینک من و سر باکی نیست
که به فتراک تو به زان که بود بر بدنم
مرد و زن گر به جفا کردن من برخیزند
گر بگردم ز وفای تو نه مردم که زنم
شرط عقل است که مردم بگریزند از تیر
من گر از دست تو باشد مژه بر هم نزنم
تا به گفتار درآمد دهن شیرینت
بیم آن است که شوری به جهان درفکنم
لب سعدی و دهانت ز کجا تا به کجا
این قدر بس که رود نام لبت بر دهنم
✍🏻: #سعدی
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
┄✨❊🍂🌼🍂❊✨┄
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
یک نظر دیدیم دیدارت وزان عمری گذشت
دیدهها بر هم نمیآید ز حیرانی هنوز.
#هلالی_جغتایی
سده۱۰
خط خوش: بختیاری
┄✨❊🍁🌼🍁❊✨┄
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
یک نظر دیدیم دیدارت وزان عمری گذشت
دیدهها بر هم نمیآید ز حیرانی هنوز.
#هلالی_جغتایی
سده۱۰
خط خوش: بختیاری
┄✨❊🍁🌼🍁❊✨┄
@sobhosher
┄✨❊🍂🌼🍂❊✨┄
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
امید دلگــشایی داشتم از گـــــریهی خونین
ندانستم که چون تَر شد گره، دشوار بگشاید
#صائب
┄✨❊🍁🌼🍁❊✨┄
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
امید دلگــشایی داشتم از گـــــریهی خونین
ندانستم که چون تَر شد گره، دشوار بگشاید
#صائب
┄✨❊🍁🌼🍁❊✨┄
@sobhosher