📝 #شنبههاباداستانهای_شاهنامه
#داستان_شب
🔅 داستان داراب
🔹بخش دوم
اردشیر دراز دست
○داستان کودکی که در درون صندوقچه ای به رود فرات انداخته می شود...
✍#یونس_پیرزاده
🎤#مهرنوش_مستحقان_زاده
@sobhosher
#داستان_شب
🔅 داستان داراب
🔹بخش دوم
اردشیر دراز دست
○داستان کودکی که در درون صندوقچه ای به رود فرات انداخته می شود...
✍#یونس_پیرزاده
🎤#مهرنوش_مستحقان_زاده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
ابری نیست
بادی نیست
می نشینم لب حوض
گردش ماهی ها روشنی من گل آب
پاکی خوشه زیست
مادرم
ریحان می چیند
نان و ریحان و پنیر آسمانی بی ابر اطلسی هایی تر
رستگاری نزدیک لای گلهای حیاط
نور در کاسه مس چه نوازش ها می ریزد
نردبان از سر دیوار بلند صبح را روی زمین می آرد
پشت لبخندی پنهان هر چیز
روزنی دارد دیوار زمان که از آن چهره من پیداست
چیزهایی هست
که نمی دانم
می دانم سبزه ای را بکنم خواهم مرد
می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم
راه می بینم در ظلمت من پر از فانوسم
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه از پل از رود از موج
پرم از سایه برگی در آب
چه درونم تنهاست
✍🏻: #سهراب_سپهری فراخور گرامی زادروزش مانا یاد ونامش☘️🙏🏻
گرامی و فرخنده جشن #مهرگان جشن ستایش مهر 🍂🍁
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
ابری نیست
بادی نیست
می نشینم لب حوض
گردش ماهی ها روشنی من گل آب
پاکی خوشه زیست
مادرم
ریحان می چیند
نان و ریحان و پنیر آسمانی بی ابر اطلسی هایی تر
رستگاری نزدیک لای گلهای حیاط
نور در کاسه مس چه نوازش ها می ریزد
نردبان از سر دیوار بلند صبح را روی زمین می آرد
پشت لبخندی پنهان هر چیز
روزنی دارد دیوار زمان که از آن چهره من پیداست
چیزهایی هست
که نمی دانم
می دانم سبزه ای را بکنم خواهم مرد
می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم
راه می بینم در ظلمت من پر از فانوسم
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه از پل از رود از موج
پرم از سایه برگی در آب
چه درونم تنهاست
✍🏻: #سهراب_سپهری فراخور گرامی زادروزش مانا یاد ونامش☘️🙏🏻
گرامی و فرخنده جشن #مهرگان جشن ستایش مهر 🍂🍁
@sobhosher
Forwarded from Nahid parpinchi
گر باغبان
نظر به گلستان کند تو را
بر تخت گل نشاند و سلطان کند تو را
گر صبحدم
به دامن گلشن گذر کنی
دست نسیم گل به سرافشان کند تو را
#فروغی_بسطامی
#درود_صببحتون زیبا
@sobhosher
نظر به گلستان کند تو را
بر تخت گل نشاند و سلطان کند تو را
گر صبحدم
به دامن گلشن گذر کنی
دست نسیم گل به سرافشان کند تو را
#فروغی_بسطامی
#درود_صببحتون زیبا
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
چهقدر خوبه دور و بر آدم پر باشه،
اینطوری آدم وقت نمیکنه به بدبختیهاش فکر کنه.
اما وقتی تنهایی، فکرها مثل خوره به جونت میافتن،
مثل این میمونه یه مشت موریانه ریخته باشن روی روح و روانت و ذرهذره تو رو میخورن.
تنهایی دردش از همهٔ دردها دردتره
دردهای دیگه، یهجای بدنت درد میکنه، اما تنهایی تمام روح و روانت درد میکنه،
جسمت رو مچاله میکنه و مثل شمع آبت میکنه.
اونایی که شعار میدن تنهایی رو دوست دارن، تنها نبودن تا بدونن چه دردی داره تنهایی.
نمیدونن تو قصر هم که باشی، تنهایی مثل یه زندونه که دیوارهای طلائیش میخوان تو رو بجون.
✍🏻: #مژگان_مظفری
📚 : ژژ
@mozhganmozafari
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
چهقدر خوبه دور و بر آدم پر باشه،
اینطوری آدم وقت نمیکنه به بدبختیهاش فکر کنه.
اما وقتی تنهایی، فکرها مثل خوره به جونت میافتن،
مثل این میمونه یه مشت موریانه ریخته باشن روی روح و روانت و ذرهذره تو رو میخورن.
تنهایی دردش از همهٔ دردها دردتره
دردهای دیگه، یهجای بدنت درد میکنه، اما تنهایی تمام روح و روانت درد میکنه،
جسمت رو مچاله میکنه و مثل شمع آبت میکنه.
اونایی که شعار میدن تنهایی رو دوست دارن، تنها نبودن تا بدونن چه دردی داره تنهایی.
نمیدونن تو قصر هم که باشی، تنهایی مثل یه زندونه که دیوارهای طلائیش میخوان تو رو بجون.
✍🏻: #مژگان_مظفری
📚 : ژژ
@mozhganmozafari
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
اوّل كسی كه عَلَم بر جامه كرد و انگشتری در دست، جمشید بود.
گفتندش: چرا به چپ دادی و فضیلت راست راست؟
گفت: راست را زینت راستی تمام است.
فریدون گفت نقّاشان چین را
كه پیرامون خرگاهش بدوزند:
بدان را نیک دار ای مرد هشیار
كه نیكان خود بزرگ و نیکروزند
✍🏻: #سعــــدی
📚 باب هشتم (در آداب صحبت)
*علم :طراز ، حاشیه
*به چپ: انگشت دست چپ
*فضیلت: برتری
*راست: راستی ، درستی
*راست: را است
*تمام است: کامل و کافی است
*خرگاه: سراپرده، خیمه
🍃 از محبت خارها گل میشود🍃
@sobhosher
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
اوّل كسی كه عَلَم بر جامه كرد و انگشتری در دست، جمشید بود.
گفتندش: چرا به چپ دادی و فضیلت راست راست؟
گفت: راست را زینت راستی تمام است.
فریدون گفت نقّاشان چین را
كه پیرامون خرگاهش بدوزند:
بدان را نیک دار ای مرد هشیار
كه نیكان خود بزرگ و نیکروزند
✍🏻: #سعــــدی
📚 باب هشتم (در آداب صحبت)
*علم :طراز ، حاشیه
*به چپ: انگشت دست چپ
*فضیلت: برتری
*راست: راستی ، درستی
*راست: را است
*تمام است: کامل و کافی است
*خرگاه: سراپرده، خیمه
🍃 از محبت خارها گل میشود🍃
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
ترک خواهش کن و با راحت و آرام بخسب
خاطر آسوده ازین گردش ایام بخسب
به ریا خواب چو زاهد نبود بیداری
چند جامی بکش از بادهٔ گلفام بخسب
در هوای چمن ای مرغ گرفتار منال
شب دراز است دمی در قفس و دام بخسب
گر به خورشید رخی گرم شود آغوشی
تا دم صبح قیامت ز سر شام بخسب
بالش از خم کن و بستر بکن از لای شراب
بگذر از ننگ مبرا بشو از نام بخسب
همچو محمل برو آفات به غفلت بگذار
در جهان بیخبر از کفر وز اسلام بخسب
نغمهٔ من بشنو باده بکش مست بشو
شب ماه است به جانان به لب بام بخسب
✍🏻: #خاقانی
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعردیروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
ترک خواهش کن و با راحت و آرام بخسب
خاطر آسوده ازین گردش ایام بخسب
به ریا خواب چو زاهد نبود بیداری
چند جامی بکش از بادهٔ گلفام بخسب
در هوای چمن ای مرغ گرفتار منال
شب دراز است دمی در قفس و دام بخسب
گر به خورشید رخی گرم شود آغوشی
تا دم صبح قیامت ز سر شام بخسب
بالش از خم کن و بستر بکن از لای شراب
بگذر از ننگ مبرا بشو از نام بخسب
همچو محمل برو آفات به غفلت بگذار
در جهان بیخبر از کفر وز اسلام بخسب
نغمهٔ من بشنو باده بکش مست بشو
شب ماه است به جانان به لب بام بخسب
✍🏻: #خاقانی
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
🌸☘️🌸
🌹
🍁بر صبحدم قشنگ پاییز سلام
🕊بر نغمهٔ بلبل سحرخیز سلام
🍁بر خندهٔ غنچهای که از فیض سحر
🕊گردیده ز شور و شوق لبریز، سلام
🎤: #ناهیدپرپینچی
✍🏻: #محسن_خانچی
درود صبحتون زیبا🍃🌱🪸🌸
@sobhosher
🌹
🍁بر صبحدم قشنگ پاییز سلام
🕊بر نغمهٔ بلبل سحرخیز سلام
🍁بر خندهٔ غنچهای که از فیض سحر
🕊گردیده ز شور و شوق لبریز، سلام
🎤: #ناهیدپرپینچی
✍🏻: #محسن_خانچی
درود صبحتون زیبا🍃🌱🪸🌸
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
قضیه را از اینجا شروع کنیم و با این پرسش که «هیچ فکر کردهاید که در این لحظهی تاریخی و فرهنگی که ما در آن به سر میبریم، چند هزار نفر در قلمرو زبان فارسی هستند که میتوانند شعری مثلِ
آهوی کوهی در دشت چگونه دَوَدا
او ندارد یار، بییار چگونه بُوَدا
بگویند؟»
هر کس وزن و قافیه را تشخیص دهد، ظاهراً میتواند شبی پانصد بیت، خیلی بهتر از این، شعر بگوید و به این حساب، امکان آن هست که در یک شب، دهها هزار بیت بهتر از این شعر ابوحَفص سُغدی، توسط این جمع انبوه «دارندگان طبع موزون» و آگاه از مسالهی وزن و قافیه گفته شود.
اما آنچه از آن غافلیم این است که همهی این افراد – به فرض اینکه صد هزار نفر باشند – نه یک شب که اگر سالها و سالها وقت صرف کنند، نخوانند توانست یک بیت بگویند که [از لحاظ اثر و ماندگاری و جایگاه] جای این بیت سادهی برهنهی از هر صنعت و آرایش را بگیرد.
چرا؟
اشکال عمده یا راز اصلی کار همینجاست و آنچه جوانان را غالباً فریب میدهد همین است که وقتی در خلوت یا در جلسات دوستانه به مقایسهی شعر خودشان با شعر ابوحفص سغدی… میپردازند، به طور قطع و یقین، نظرشان این میشود که آنها میتوانند شبی صدها بیت بهتر از «آهوی کوهی…» بسرایند و یا وقتی به اجرای سازندهی «زمستان» نگاه میکنند، با خود میگویند: «ما میتوانیم شعرهایی بهتر از این بگوییم».
… اما اینان از یک امر بسیار ساده و در عین حال پیچیده غافلند و آن، مسئلهی «نقش تاریخی» هنرمند است.
هر اثر برجستهی هنری، ترکیبی است از «خلاقیت فردی» هنرمند در یک سوی و «نقش تاریخی» اثر او از سوی دیگر.
از این نکته غافلند که گیرم چنان شعرهایی بسرایند، محال است که صدهزارتای آن شعرها، بتواند جای «آهوی کوهی…» را بگیرد زیرا به لحاظ «نقش تاریخی» لاتکرار فیالتجلی و در این رودخانه – که بهرهمندی از نقش تاریخی است – بیش از یک بار نمیتوان شنا کرد.
… ما وقتی به ساخت و صورت یک شعر موفق نگاه میکنیم، غالباً از نقش تاریخی آن و انسجام برخاسته از حیات ارگانیک آن غافل میشویم و پیش خودمان ممکن است تصور کنیم، ما که بهتر از این میتوانیم بگوییم، ما که تشبیهات بهتری میتوانیم بیاوریم، ما که ترکیبات جدیدتری میتوانیم ایجاد کنیم، ما که…؛ ولی غافلیم از این که «نقش تاریخی» آن شعر را نیز در نظر بگیریم.
✍🏻 #شفیعی_کدکنی فراخور گرامی زادروز 💐استاد فرزانه شاعر نامی ایران با آرزوی سلامتی برایشان💐🙏🏻
📚: با چراغ و آینه
📎فایل pdf کتاب را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
قضیه را از اینجا شروع کنیم و با این پرسش که «هیچ فکر کردهاید که در این لحظهی تاریخی و فرهنگی که ما در آن به سر میبریم، چند هزار نفر در قلمرو زبان فارسی هستند که میتوانند شعری مثلِ
آهوی کوهی در دشت چگونه دَوَدا
او ندارد یار، بییار چگونه بُوَدا
بگویند؟»
هر کس وزن و قافیه را تشخیص دهد، ظاهراً میتواند شبی پانصد بیت، خیلی بهتر از این، شعر بگوید و به این حساب، امکان آن هست که در یک شب، دهها هزار بیت بهتر از این شعر ابوحَفص سُغدی، توسط این جمع انبوه «دارندگان طبع موزون» و آگاه از مسالهی وزن و قافیه گفته شود.
اما آنچه از آن غافلیم این است که همهی این افراد – به فرض اینکه صد هزار نفر باشند – نه یک شب که اگر سالها و سالها وقت صرف کنند، نخوانند توانست یک بیت بگویند که [از لحاظ اثر و ماندگاری و جایگاه] جای این بیت سادهی برهنهی از هر صنعت و آرایش را بگیرد.
چرا؟
اشکال عمده یا راز اصلی کار همینجاست و آنچه جوانان را غالباً فریب میدهد همین است که وقتی در خلوت یا در جلسات دوستانه به مقایسهی شعر خودشان با شعر ابوحفص سغدی… میپردازند، به طور قطع و یقین، نظرشان این میشود که آنها میتوانند شبی صدها بیت بهتر از «آهوی کوهی…» بسرایند و یا وقتی به اجرای سازندهی «زمستان» نگاه میکنند، با خود میگویند: «ما میتوانیم شعرهایی بهتر از این بگوییم».
… اما اینان از یک امر بسیار ساده و در عین حال پیچیده غافلند و آن، مسئلهی «نقش تاریخی» هنرمند است.
هر اثر برجستهی هنری، ترکیبی است از «خلاقیت فردی» هنرمند در یک سوی و «نقش تاریخی» اثر او از سوی دیگر.
از این نکته غافلند که گیرم چنان شعرهایی بسرایند، محال است که صدهزارتای آن شعرها، بتواند جای «آهوی کوهی…» را بگیرد زیرا به لحاظ «نقش تاریخی» لاتکرار فیالتجلی و در این رودخانه – که بهرهمندی از نقش تاریخی است – بیش از یک بار نمیتوان شنا کرد.
… ما وقتی به ساخت و صورت یک شعر موفق نگاه میکنیم، غالباً از نقش تاریخی آن و انسجام برخاسته از حیات ارگانیک آن غافل میشویم و پیش خودمان ممکن است تصور کنیم، ما که بهتر از این میتوانیم بگوییم، ما که تشبیهات بهتری میتوانیم بیاوریم، ما که ترکیبات جدیدتری میتوانیم ایجاد کنیم، ما که…؛ ولی غافلیم از این که «نقش تاریخی» آن شعر را نیز در نظر بگیریم.
✍🏻 #شفیعی_کدکنی فراخور گرامی زادروز 💐استاد فرزانه شاعر نامی ایران با آرزوی سلامتی برایشان💐🙏🏻
📚: با چراغ و آینه
📎فایل pdf کتاب را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرجهان
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
ای حافظ، خویش را با تو برابر نهادن، جز نشانِ دیوانگی نیست!
تو آن کشتی هستی که مغرورانه، باد در بادبان افکنده است
تا سینه ی دریا را بشکافد و پای بر سرِ امواج نهد.
و من آن تخته پارهام که بیخودانه سیلی خورِ اقیانوسم،
در دلِ سخنِ شور انگیزِ تو که موجی پس از موجِ دیگر می زداید
و گاه دریایی از آتش تلاطم می کند. اما این موجِ آتشین،
مرا در کامِ خویش می کشد و فرو میبرد.
با این همه، هنوز در خود،
جرئت اندکی مییابم
که خویش را مریدی از مریدانِ تو شمارم
، زیرا که من نیز چون تو،
در سرزمینی غرقِ نور زندگی کردم و عشق ورزیدم..."
✍🏻: #یوهان_ولفگانگ_گوته
( #حافظنامه)
از کتاب دیوان شرقی
مترجم: شجاع الدین شفا
خجسته روز #حافظ 💐
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرجهان
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
ای حافظ، خویش را با تو برابر نهادن، جز نشانِ دیوانگی نیست!
تو آن کشتی هستی که مغرورانه، باد در بادبان افکنده است
تا سینه ی دریا را بشکافد و پای بر سرِ امواج نهد.
و من آن تخته پارهام که بیخودانه سیلی خورِ اقیانوسم،
در دلِ سخنِ شور انگیزِ تو که موجی پس از موجِ دیگر می زداید
و گاه دریایی از آتش تلاطم می کند. اما این موجِ آتشین،
مرا در کامِ خویش می کشد و فرو میبرد.
با این همه، هنوز در خود،
جرئت اندکی مییابم
که خویش را مریدی از مریدانِ تو شمارم
، زیرا که من نیز چون تو،
در سرزمینی غرقِ نور زندگی کردم و عشق ورزیدم..."
✍🏻: #یوهان_ولفگانگ_گوته
( #حافظنامه)
از کتاب دیوان شرقی
مترجم: شجاع الدین شفا
خجسته روز #حافظ 💐
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher