صبح و شعر
659 subscribers
2.13K photos
278 videos
327 files
3.21K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین ياور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#شعردیروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

نه ز خامی نقش ها را خام می‌بندیم ما
پرده بر چشم بد ایام می‌بندیم ما

فیض بالادست مینا را طلب در کار نیست
چون لب ساغر، لب از ابرام می‌بندیم ما

می شود همچون فلاخن شهپر پرواز ما
سنگ اگر بر جان بی آرام می‌بندیم ما

مطلب ما بی دلان از چشم بستن خواب نیست
در به روی آرزوی خام می‌بندیم ما

گر چه زخم صبح از خورشید می‌گردد زیاد
رخنه خمیازه را از جام می بندیم ما

در به روی گفتگو، هر چند باشد دلپذیر
با زبان چرب چون بادام می‌بندیم ما

در ره افتادگی از ما کسی در پیش نیست
نقش بر روی زمین هر گام می‌بندیم ما

تیغ را دندانه می‌سازد سپر انداختن
از دعا دایم راه دشنام می بندیم ما

بستگی کفرست در آیین ما آزادگان
می شود زنار اگر احرام می‌بندیم ما

نیست صائب چون شرر ما را به جان دلبستگی
چشم در آغاز از انجام می بندیم ما

✍🏻: #صائب_تبریزی

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
چون چراغ
صبحگاهی، از فروغ آفتاب
پرتو خورشید تابان محو شد در نور عشق!

ناامیدی و امید
اینجا همآغوش همند
صبح را در آستین دارد شبِ دیجور عشق

✍🏻: #صائب_تبریزی

🎤:
#ناهیدپرپینچی


ســـلام
#صبحتون_بخیر
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺

یکی را از ملوک مرضی هایل* بود که اعادت* ذکر آن ناکردن اولی. طایفهٔ حکمای یونان متفق شدند* که مر این درد را دوایی نیست مگر زهره* آدمی به چندین صفت موصوف. بفرمود طلب کردن.
دهقان پسری یافتند بر آن صورت که حکیمان گفته بودند، پدرش را و مادرش را بخواند و به نعمت بیکران خشنود گردانیدند و قاضی فتوی داد که خون یکی از رعیت ریختن سلامت پادشه را روا باشد. جلاد قصد کرد، پسر سر سوی آسمان بر آورد و تبسم کرد. ملک پرسیدش که در این حالت چه جای خندیدن است؟ گفت: ناز فرزندان بر پدران و مادران باشد و دعوی پیش قاضی برند و داد از پادشه خواهند. اکنون پدر و مادر به علّت حطام*دنیا مرا به خون در سپردند و قاضی به کشتن فتوی داد و سلطان مصالح خویش اندر هلاک من همی‌بیند، به جز خدای عزّوجل* پناهی نمی‌بینم…

✍🏻: #سعــــدی
📚 باب اول (در سیرت پادشاهان)

* هایل: وحشتناک
*اعادت: تکرارکردن
*اولی‌تر :سزاوارتر
*متفق شدن: هم‌دست و متحد شدن
زَهره: کیسهٔ صفرا
*حطام:مال اندک
*عزوجل: بزرگوار

🍃 بر ضعیفان رحم کردن، رحم بر خود کردن است.
وای بر شیری که آتش در نیستان افکند. #صائب🍃

@sobhosher
🌸☘️🌸

می رسد غمهای بی پایان به پایان غم مخور
بر دل بیتاب خواهد شد گلستان غم مخور

صبح امیدی که پنهان است دردلهای شب
می شود طالع ازان چاک گریبان غم مخور


✍🏻: #صائب_تبریزی
🎤: #ناهیدپرپینچی

درود صبحتون زیبا🍃🌱🪸🌸

@sobhosher
🌸☘️🌸
با شعلهٔ خورشيد چه سازد نفسِ صبح

روشن‌تر از آنم ڪه توان ڪرد خموشم

✍🏻: #صائب_تبریزی
🎤: #ناهیدپرپینچی

درود صبحتون زیبا🍃🌱🪸🌸

@sobhosher
🌸☘️🌸

      تو صبح عالم افروزی
      و من شمع سحرگاهی

      گریبان باز کن تا بی تامل
      جان برافشانم


✍🏻: #صائب
🎤: #ناهیدپرپینچی

درود روزتون قشنگ🍃🌱🪸🌸

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین ياور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#شعردیروز
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

از صفای دل نباشد حاصلی درویش را
نان به خون تر می‌شود صبحِ صداقت‌کیش را

نیست غیر از بستنِ چشم و لب و گوش و دهان
رخنه‌ای گر هست این زندانِ پر تشویش را

شرکت روزی خسیسان را به فریاد آورد
بر سرِ نان‌پاره سگ دشمن بود درویش را

مردمِ کوته‌نظر در انتظارِ محشرند
نقد باشد محنتِ فردا مآل‌اندیش را

آسمانِ سنگدل از خاکِ راهش برنداشت
بر زمین چندان که زد خورشیدِ تابان خویش را

در خورِ پروانه‌ام بزمِ جهان شمعی نداشت
سوختم از گرمی پرواز، بالِ خویش را

صبر‌کن بر تلخکامی‌ها که آخر روزگار
چشمه‌سارِ نوش سازد بوسه‌گاهِ نیش را

از حبابِ خود هزاران چشم در هر جلوه‌ای
می‌کند ایجاد دریا تا ببیند خویش را

گر به درد آمد دلت از نالهٔ صائب، ببخش
ناله دردآلود می‌باشد درونِ ریش را

✍🏻: #صائب_تبريزى

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

دیدن عیب به هم می شکند شاخ غرور
مصلحت نیست که طاووس بپوشد پا را
#صائب

━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
🌸☘️🌸

در چشم آفتاب کشد
                     میل خوشه‌اش
هر دانه‌ای که غوطه خورد
                    در زمین عــــــــــشق

✍🏻: #صائب
🎤: #ناهیدپرپینچی

درود روزتون قشنگ🍃🌱🪸🌸

@sobhosher
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
✍🏻: #صائب
برگردان: وحید بیداریان
@sobhosher
‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄🍂🌼🍂┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

امید دلگــشایی داشتم از گـــــریه‌ی خونین

ندانستم که چون تَر شد گره، دشوار بگشاید

#صائب

‎‌‌‎‌‌‎

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄🍁🌼🍁┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

زلف ماتم دیدگان را شانه‌ای در کار نیست
دست کوته دار ای مهر از شب یلدای من

#صائب_تبریزی

━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

صاف اگر باشد هوای بی غبار دوستی
حال دل را می توان دریافت از سیمای هم

✍🏻: #صائب
خط خوش: بختیاری

آسمان دوستی‌هایتان بی‌غبار 🙏🏻

━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#شعردیروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━


طومار عمر طی شد و غافل نشسته‌ایم
در راه آرمیده چو منزل نشسته‌ایم

بالین ز تیغ کرده و آسوده خفته‌ایم
بر موج تکیه کرده و غافل نشسته‌ایم

موج وحباب تاج و کمر از محیط یافت
ما همچنان به دامن ساحل نشسته‌ایم

مشکل روان شود به دوصد نیش خون ما
از بس میان مردم کاهل نشسته‌ایم

حیرت نگر که بر دم شمشیر آبدار
در انتظار جلوه قاتل نشسته‌ایم

از دیر و کعبه دیده امیدوار خویش
پوشیده، روز و شب به در دل نشسته‌ایم

غفلت به ما چه ظلم ازین بیشتر کند؟
در دور چشم مست تو عاقل نشسته‌ایم

نومید از کشاکش بحر کرم نه‌ایم
صائب اگر چه تا مژه در گل نشسته‌ایم


#صائب_تبریزی

💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
🌸🍃‍჻ᭂ࿐❖

دمِ جان بخشِ نسیمِ سحری را دریاب
پیش از آن کز نفس خلق مکدر گردد


✍🏻: #صائب_تبریزی
🎤: #ناهیدپرپینچی

درود برشما
روزگارتون نیک

🌸🍃‍჻ᭂ࿐❖
@sobhosher
჻ᭂ 🍃 🌸 تک خطی خاص 🌸🍃‍჻ᭂ


ما در چه شماریم؟ که خورشید جهان‌تاب
گردن به تماشای تو از صبح کشیده است.

✍🏻 : #صائب
خط خوش: بختیاری

🍃჻ᭂ 🌸 🌸჻ᭂ 🍃

@sobhosher
━··‏​‏​​‏•✦❁☀️❁✦•‏​‏··•​​‏━
#شعردیروز

━··‏​‏​​‏•✦❁☀️❁✦•‏​‏··•​​‏━

داغی که مرا بر دل دیوانه گذارند
شمعی است که بر تربت پروانه گذارند

جمعی که قدم بر در میخانه گذارند
شرط است که سربر خط پیمانه گذارند

از بیخبران شو که کلید درخلدست
پایی که درین مرحله مستانه گذارند

مستان خرابات به یادلب ساقی است
گاهی لب اگر بر لب پیمانه گذارند

غافل مشواز حلقه تسبیح شماران
زان دام بیندیش که از دانه گذارند

بردار نقاب ای صنم از حسن خداداد
تا کعبه روان روی به بتخانه گذارند

من در چه شمارم که تذروان بهشتی
دل بر گره دام تو چون دانه گذارند

چون پرتو خورشید برآیندتهیدست
آنها که قدم بر در هر خانه گذارند

رمزی است ز پاس ادب عشق که مرغان
شب نوبت پرواز به پروانه گذارند

صائب بزدا زنگ غم از دل که شود خشک
باغی که در او سبزه بیگانه گذارند
 
✍🏻: #صائب

━··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher