━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرجهان
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
ﺷﺒﯽ ﺧﻮﺍﺏِ ﺑﻬﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ
ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﻪ ﺷﺪﻡ
ﺑﺎﻟﺸﻢ ﭘﺮ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺑﻮﺩ .
ﺷﺒﯽ ﺧﻮﺍﺏِ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ
ﻭ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺁﻣﺪ
ﺑﺴﺘﺮﻡ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺻﺪﻑ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﻠﺲ ﻣﺎﻫﯽ .
ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺍﺏِ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ
ﻧﯿﺰﻩﻫﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﮔﺮﺩﻧﻢ ﻣﯽﭼﺮﺧﯿﺪﻧﺪ
ﻣﺜﻞ ﻫﺎﻟﻪﯼ ﺻﺒﺤﮕﺎﻫﯽ .
ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺑﻨﺪﺭﻫﺎ
ﯾﺎ ﺩﺭ ﻗﻄﺎﺭﻫﺎﯼ ﻣﻨﺘﻈﺮ
ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﯾﺎﻓﺖ ...
ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﻋﻤﻮﻣﯽ
ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺩﯾﺪ
ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻧﻘﺸﻪﻫﺎﯼ ﺍﺭﻭﭘﺎ
ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻓﺘﻪﺍﻡ...
ﺷﺒﯿﻪ ﯾﺘﯿﻤﯽ ﺩﺭ ﭘﯿﺎﺩﻩﺭﻭ،
ﺩﻫﺎﻧﻢ ﮔﺸﻮﺩﻩﺗﺮ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ،
ﻭ ﺍﺷﮏﻫﺎﯾﻢ
ﺍﺯ ﻗﺎﺭﻩﺍﯼ ﺑﻪ ﻗﺎﺭﻩﺍﯼ ﺟﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ .
✍🏻: #محمد_ﺍﻟﻤﺎﻏﻮﻁ/سوریه
برگردان:ﺳﯿﻨﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﺁﺑﺎﺩی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرجهان
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
ﺷﺒﯽ ﺧﻮﺍﺏِ ﺑﻬﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ
ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﻪ ﺷﺪﻡ
ﺑﺎﻟﺸﻢ ﭘﺮ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺑﻮﺩ .
ﺷﺒﯽ ﺧﻮﺍﺏِ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ
ﻭ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺁﻣﺪ
ﺑﺴﺘﺮﻡ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺻﺪﻑ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﻠﺲ ﻣﺎﻫﯽ .
ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺍﺏِ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ
ﻧﯿﺰﻩﻫﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﮔﺮﺩﻧﻢ ﻣﯽﭼﺮﺧﯿﺪﻧﺪ
ﻣﺜﻞ ﻫﺎﻟﻪﯼ ﺻﺒﺤﮕﺎﻫﯽ .
ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺑﻨﺪﺭﻫﺎ
ﯾﺎ ﺩﺭ ﻗﻄﺎﺭﻫﺎﯼ ﻣﻨﺘﻈﺮ
ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﯾﺎﻓﺖ ...
ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﻋﻤﻮﻣﯽ
ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺩﯾﺪ
ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻧﻘﺸﻪﻫﺎﯼ ﺍﺭﻭﭘﺎ
ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻓﺘﻪﺍﻡ...
ﺷﺒﯿﻪ ﯾﺘﯿﻤﯽ ﺩﺭ ﭘﯿﺎﺩﻩﺭﻭ،
ﺩﻫﺎﻧﻢ ﮔﺸﻮﺩﻩﺗﺮ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ،
ﻭ ﺍﺷﮏﻫﺎﯾﻢ
ﺍﺯ ﻗﺎﺭﻩﺍﯼ ﺑﻪ ﻗﺎﺭﻩﺍﯼ ﺟﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ .
✍🏻: #محمد_ﺍﻟﻤﺎﻏﻮﻁ/سوریه
برگردان:ﺳﯿﻨﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﺁﺑﺎﺩی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_چهارسد_یکم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_چهارسد_یکم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
ازان پس شهنشاه بر پای خاست
به خوبی بیاراست گفتار راست
چنین گفت کای نامداران شهر
ز رای و خرد هرک دارید بهر
بدانید کاین تیرگردان سپهر
ننازد به داد و نیازد به مهر
یکی را چو خواهد برآرد بلند
هم آخر سپارد به خاک نژند
نماند به جز نام زو در جهان
همه رنج با او شود در نهان
به گیتی ممانید جز نام نیک
هرانکس که خواهد سرانجام نیک
ترا روزگار اورمزد آن بود
که خشنودی پاک یزدان بود
به یزدان گرای و به یزدان گشای
که دارنده اویست و نیکی فزای
ز هر بد به دادار گیهان پناه
که او راست بر نیک و بد دستگاه
کند بر تو آسان همه کار سخت
ز رای دلفروز و پیروز بخت
نخستین ز کار من اندازه گیر
گذشته بد و نیک من تازه گیر
که کردم به دادار گیهان پناه
مرا داد بر نیک و بد دستگاه
زمین هفت کشور به شاهی مراست
چنان کز خداوندی او سزاست
همی باژ خواهم ز روم و ز هند
جهان شد مرا همچو رومی پرند
سپاسم ز یزدان که او داد زور
بلند اختر و بخش کیوان و هور
ستایش که داند سزاوار اوی
نیایش بر آیین و کردار اوی
مگر کو دهد بازمان زندگی
بماند بزرگی و تابندگی
کنون هرچ خواهیم کردن ز داد
بکوشیم وز داد باشیم شاد
#فردوسی
پادشاهی اردشیر
#فروردینگان جشن شادی روان درگذشتگان خجسته 💐🙏🏻
❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
ازان پس شهنشاه بر پای خاست
به خوبی بیاراست گفتار راست
چنین گفت کای نامداران شهر
ز رای و خرد هرک دارید بهر
بدانید کاین تیرگردان سپهر
ننازد به داد و نیازد به مهر
یکی را چو خواهد برآرد بلند
هم آخر سپارد به خاک نژند
نماند به جز نام زو در جهان
همه رنج با او شود در نهان
به گیتی ممانید جز نام نیک
هرانکس که خواهد سرانجام نیک
ترا روزگار اورمزد آن بود
که خشنودی پاک یزدان بود
به یزدان گرای و به یزدان گشای
که دارنده اویست و نیکی فزای
ز هر بد به دادار گیهان پناه
که او راست بر نیک و بد دستگاه
کند بر تو آسان همه کار سخت
ز رای دلفروز و پیروز بخت
نخستین ز کار من اندازه گیر
گذشته بد و نیک من تازه گیر
که کردم به دادار گیهان پناه
مرا داد بر نیک و بد دستگاه
زمین هفت کشور به شاهی مراست
چنان کز خداوندی او سزاست
همی باژ خواهم ز روم و ز هند
جهان شد مرا همچو رومی پرند
سپاسم ز یزدان که او داد زور
بلند اختر و بخش کیوان و هور
ستایش که داند سزاوار اوی
نیایش بر آیین و کردار اوی
مگر کو دهد بازمان زندگی
بماند بزرگی و تابندگی
کنون هرچ خواهیم کردن ز داد
بکوشیم وز داد باشیم شاد
#فردوسی
پادشاهی اردشیر
#فروردینگان جشن شادی روان درگذشتگان خجسته 💐🙏🏻
❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
📝 #شنبههاباداستانهای_شاهنامه
🔅نوازنده ای به نام فتنه
بخش نخست
☆ قصه بانویی که عاشق یکی از شاهان ایران باستان شده و به دلیل عشق محکوم به اعدام میشود . . .
✍#یونس_پیرزاده
🎤#الهام_رضازاده
@sobhosher
🔅نوازنده ای به نام فتنه
بخش نخست
☆ قصه بانویی که عاشق یکی از شاهان ایران باستان شده و به دلیل عشق محکوم به اعدام میشود . . .
✍#یونس_پیرزاده
🎤#الهام_رضازاده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
🍃🕊
شـد وقت آنكه🕊🌸
مرغ سحر نغمه سر كند
گـل با نسیم صبح🕊🌸
سر از خواب بر کَند🕊🌸
✍🏻: #ملک_الشعرای_بهار 🕊🌸
🎤: #ناهیدپرپینچی
درود صبحتون زیبا
@sobhosher
شـد وقت آنكه🕊🌸
مرغ سحر نغمه سر كند
گـل با نسیم صبح🕊🌸
سر از خواب بر کَند🕊🌸
✍🏻: #ملک_الشعرای_بهار 🕊🌸
🎤: #ناهیدپرپینچی
درود صبحتون زیبا
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
از آسمان و گسترهٔ بیکرانهاش
چیزی به جز وِزاوِز بال مگس نماند
از این بلندِ آبیِ بسیار بیدلیل
دردا و حسرتا که به غیر از قفس نماند
رفتم که عاشقانه بمیرم نخواستند
رفتی که عاشقانه بخوانی نمیهِلند
رفتیم و داغ ما به دل روزگار؟! هه!!!
رفتیم و داغمان به دل هیچکس نماند
✍🏻: #علیاکبر_یاغیتبار
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
از آسمان و گسترهٔ بیکرانهاش
چیزی به جز وِزاوِز بال مگس نماند
از این بلندِ آبیِ بسیار بیدلیل
دردا و حسرتا که به غیر از قفس نماند
رفتم که عاشقانه بمیرم نخواستند
رفتی که عاشقانه بخوانی نمیهِلند
رفتیم و داغ ما به دل روزگار؟! هه!!!
رفتیم و داغمان به دل هیچکس نماند
✍🏻: #علیاکبر_یاغیتبار
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
که من دور از تو مدتهاست
مغضوبِ خدایانم...!
✍🏻: #علیاکبریاغیتبار
خوشنویس: کسرا ارزانی
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
که من دور از تو مدتهاست
مغضوبِ خدایانم...!
✍🏻: #علیاکبریاغیتبار
خوشنویس: کسرا ارزانی
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
در این بازار خوشرقصی، تنِ ما هردوان خوش چون
به ساز هر خر و خوکی نرقصیدی نرقصیدم
#علیاکبریاغیتبار
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
در این بازار خوشرقصی، تنِ ما هردوان خوش چون
به ساز هر خر و خوکی نرقصیدی نرقصیدم
#علیاکبریاغیتبار
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_چهارسد_دوم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_چهارسد_دوم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
چون چراغ
صبحگاهی، از فروغ آفتاب
پرتو خورشید تابان محو شد در نور عشق!
ناامیدی و امید
اینجا همآغوش همند
صبح را در آستین دارد شبِ دیجور عشق
✍🏻: #صائب_تبریزی
🎤: #ناهیدپرپینچی
ســـلام
#صبحتون_بخیر
صبحگاهی، از فروغ آفتاب
پرتو خورشید تابان محو شد در نور عشق!
ناامیدی و امید
اینجا همآغوش همند
صبح را در آستین دارد شبِ دیجور عشق
✍🏻: #صائب_تبریزی
🎤: #ناهیدپرپینچی
ســـلام
#صبحتون_بخیر
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
چه هوسهایی به سرم میزند! همینطور که خوابیده بودم دلم میخواست بچه کوچک بودم، همان گلین باجی که برایم قصه میگفت و آب دهن خودش را فرو میداد اینجا بالای سرم نشسته بود، همانجور من خسته در رختخواب افتاده بودم، او با آب و تاب برایم قصه میگفت و آهسته چشمهایم بهم میرفت.
فکر میکنم میبینم برخی از تیکههای بچگی بخوبی یادم میآید.
مثل اینست که دیروز بوده، میبینم با بچگیم آنقدرها فاصله ندارم.
حالا سرتاسر زندگانی سیاه، پست و بیهوده خودم را میبینم.
آیا آنوقت خوشوقت بودم؟
نه، چه اشتباه بزرگی!
همه گمان میکنند بچه خوشبخت است.
نه خوب یادم است. آن وقت بیشتر حساس بودم، آن وقت هم مقلد و آب زیرکاه بودم.
شاید ظاهراً میخندیدم یا بازی میکردم، ولی در باطن کمترین زخم زبان یا کوچکترین پیش آمد ناگوار و بیهوده ساعتهای دراز فکر مرا بخود مشغول میداشت و خودم خودم را میخوردم.
اصلا مرده شور این طبیعت مرا ببرد، حق بهجانب آنهایی است که میگویند بهشت و دوزخ در خود اشخاص است، بعضیها خوش بدنیا میآیند و بعضیها ناخوش.
****
چه خوب بود اگر همه چیز را میشد نوشت.
اگر میتوانستم افکار خودم را به دیگری بفهمانم، میتوانستم بگویم.
نه یک احساساتی هست،
یک چیزهایی هست که نمیشود به دیگری فهماند، نمیشود گفت، آدم را مسخره میکنند، هر کسی مطابق افکار خودش دیگری را قضاوت میکند. زبان آدمیزاد مثل خود او ناقص و ناتوان است.
✍🏻: #صادق_هدایت
📚 : زنده بهگور
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
چه هوسهایی به سرم میزند! همینطور که خوابیده بودم دلم میخواست بچه کوچک بودم، همان گلین باجی که برایم قصه میگفت و آب دهن خودش را فرو میداد اینجا بالای سرم نشسته بود، همانجور من خسته در رختخواب افتاده بودم، او با آب و تاب برایم قصه میگفت و آهسته چشمهایم بهم میرفت.
فکر میکنم میبینم برخی از تیکههای بچگی بخوبی یادم میآید.
مثل اینست که دیروز بوده، میبینم با بچگیم آنقدرها فاصله ندارم.
حالا سرتاسر زندگانی سیاه، پست و بیهوده خودم را میبینم.
آیا آنوقت خوشوقت بودم؟
نه، چه اشتباه بزرگی!
همه گمان میکنند بچه خوشبخت است.
نه خوب یادم است. آن وقت بیشتر حساس بودم، آن وقت هم مقلد و آب زیرکاه بودم.
شاید ظاهراً میخندیدم یا بازی میکردم، ولی در باطن کمترین زخم زبان یا کوچکترین پیش آمد ناگوار و بیهوده ساعتهای دراز فکر مرا بخود مشغول میداشت و خودم خودم را میخوردم.
اصلا مرده شور این طبیعت مرا ببرد، حق بهجانب آنهایی است که میگویند بهشت و دوزخ در خود اشخاص است، بعضیها خوش بدنیا میآیند و بعضیها ناخوش.
****
چه خوب بود اگر همه چیز را میشد نوشت.
اگر میتوانستم افکار خودم را به دیگری بفهمانم، میتوانستم بگویم.
نه یک احساساتی هست،
یک چیزهایی هست که نمیشود به دیگری فهماند، نمیشود گفت، آدم را مسخره میکنند، هر کسی مطابق افکار خودش دیگری را قضاوت میکند. زبان آدمیزاد مثل خود او ناقص و ناتوان است.
✍🏻: #صادق_هدایت
📚 : زنده بهگور
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
یکی از وزرا به زیردستان رحم کردی و صلاح ایشان را بخیر *توسط نمودی. اتفاقا به *خطاب ملک گرفتار آمد. *همگنان در *استخلاص او سعی کردند و *موکلان در *معاقبتش *ملاطفت نمودند و بزرگان ذکر سیرت خوبش به *افواه بگفتند تا مَلک از سر *عتاب او درگذشت. صاحبدلی برین اطلاع یافت و گفت :
تا دل دوستان به دست آرى
بوستان پدر فروخته به(۱)
پختن دیگ نیکخواهان را
هر چه رخت سراست سوخته به(۲)
با بداندیش هم نکویى کن
دهن سگ به لقمه دوخته به
✍🏻: #سعــــدی
📚 : باب اول (در سیرت پادشاهان)
*توسط نمودن: واسطه شدن
*خطاب: بازخواست، سرزنش
*همگنان: همکاران، رفقا
*استخلاص طلب خلاصی و نجات
*موکلان: ماموران زندان
*معاقبتش: عقوبت وشکنجهکردنش
*ملاطفت: دلجویی و مهربانی
*افواه: دهانها
*عِتاب: خشم گرفتن، سرزنش کردن
۱-اگر باغ موروثى پدر را بفروشى تا دل دوستان را به دست آورى ، كار شايسته اى نموده اى .
۲-اگر به خاطر طعام و مجلس مهمانى دوستان، اثاث خانهات را به آتش كشى يعنى به بهاى اندک بفروشى، روا است.
🍃 تو نیکوییکن ودر دجله انداز…🍃
@sobhosher
#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺
یکی از وزرا به زیردستان رحم کردی و صلاح ایشان را بخیر *توسط نمودی. اتفاقا به *خطاب ملک گرفتار آمد. *همگنان در *استخلاص او سعی کردند و *موکلان در *معاقبتش *ملاطفت نمودند و بزرگان ذکر سیرت خوبش به *افواه بگفتند تا مَلک از سر *عتاب او درگذشت. صاحبدلی برین اطلاع یافت و گفت :
تا دل دوستان به دست آرى
بوستان پدر فروخته به(۱)
پختن دیگ نیکخواهان را
هر چه رخت سراست سوخته به(۲)
با بداندیش هم نکویى کن
دهن سگ به لقمه دوخته به
✍🏻: #سعــــدی
📚 : باب اول (در سیرت پادشاهان)
*توسط نمودن: واسطه شدن
*خطاب: بازخواست، سرزنش
*همگنان: همکاران، رفقا
*استخلاص طلب خلاصی و نجات
*موکلان: ماموران زندان
*معاقبتش: عقوبت وشکنجهکردنش
*ملاطفت: دلجویی و مهربانی
*افواه: دهانها
*عِتاب: خشم گرفتن، سرزنش کردن
۱-اگر باغ موروثى پدر را بفروشى تا دل دوستان را به دست آورى ، كار شايسته اى نموده اى .
۲-اگر به خاطر طعام و مجلس مهمانى دوستان، اثاث خانهات را به آتش كشى يعنى به بهاى اندک بفروشى، روا است.
🍃 تو نیکوییکن ودر دجله انداز…🍃
@sobhosher