سعداء/ حجت‌الاسلام راجی
8.28K subscribers
3.74K photos
2.43K videos
365 files
1.67K links
پایگاه نشر آثار حجت الاسلام راجی
@soada_ir

ارتباط با ادمین:
@aadmin_soada1
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی دهه اول محرم - جلسه نهم

با موضوع:
#ویژگی_های_مشترک_دشمنان امام حسین (ع) و امام زمان (عج)
#عدم_بصیرت

مسجد حسینی شیراز
(هر شب ساعت: 21:30)

پایگاه نشر آثار حجت الاسلام راجی
@rajii_ir
#ویژگی_های_مشترک_دشمنان امام حسین (ع) و امام زمان (عج) - جلسه نهم

منبر دهه اول محرم:
مسجد حسینی - شیراز
—----------------------------------
🔷 موضوع شب نهم: عدم بصیرت🔷

👈 عدم بصیرت:
🔸اسحاق بن عمار گويد: به امام صادق (ع) گفتم: قربانت، من همسايه‏اى دارم بسيار نماز مى‏خواند و بسيار صدقه مى دهد و بسيار هم به حج مى‏رود و بد هم نيست، امام فرمود: اى اسحاق، فهم و بصیرتش از دین چگونه است؟ گفتم: قربانت، فهمی از دین ندارد. امام فرمود: اين كارها مقامى از او بالا نبرند.
🔸افراد بی بصیرت هم خودشان ضربه می خورند و هم به دیگران ضربه می زنند. معنای بصیرت، زیرکی، هوشیاری و چشم عقل و به معنای درست تر عقل چشم است! در طول تاریخ هر کس بی بصیرت بود در مقابل اولیای خدا قرار گرفت.
تشخیص حق مقابل باطل سخت نیست، بلکه وقتی باطل لباس حق بپوشد سخت می شود! مثلا آب حق است، خشکی باطل است اما آنجایی که سراب هست سخت می شود. دوست حق است، دشمن باطل است اما آنجایی که منافق در برابر انسان قرار بگیرد تشخیص سخت می شود. علی (ع) حق است، معاویه باطل است اما وقتی قرآن بر سر نیزه می رود کار مشتبه می شود. اسلام حق است، کفر باطل است اما آنجایی که اسلام آمریکایی می شود تشخیص سخت می شود.
🔸شرایط حضرت امیر(ع) از پیامبر(ص) سخت تر بود، چون پیامبر با کفر مطلق می جنگیدند، ولی حضرت امیر (ع) سه جنگ انجام دادند که هر سه جنگ با مسلمان ها بود؛ با کسانی که نماز می خواندند و روزه می گرفتند. در سپاه حضرت علی (ع) قرآن خوانده می شد، در سپاه معاویه هم قرآن خوانده می شد. تشخیص حق و باطل در آنجا سخت شده بود.
🔸وقتی امام علی (ع)، ابن عبّاس را فرستاد تا اصحاب نهروان را پند دهد، ابن عبّاس پس از بازگشتن، آنها را چنین توصیف کرد: از کثرت عبادت پیشانی های شان پینه بسته است. زانوها را از بس روی زمینهای خشک و سوزان زمین گذاشته اند و در مقابل حقّ به خاک افتاده اند همچون پاهای شتر سفت شده است.

👈 قاری جهنمی
🔸نیمه شب امیر مومنان علی (ع) از مسجد کوفه بیرون آمد و به سوی منزل رهسپار گردید. کمیل بن زیاد که از اصحاب خاص و مخلص آن حضرت بود، همراه آن حضرت حرکت می کرد، در راه به در خانه مردی رسیدند، صدای قرآن از خانه وی شنیدند. او نیمه شب برخاسته بود و قرآن می خواند، کمیل در دل خود آهی کشید. صدای دلنشین قرآن، آن هم در دل شب و از لبان یک انسان شب زنده دار، او را به نشاط آورد، ولی چیزی نگفت. امام به کمیل توجه کرد و فرمود: «صدای دلنشین این شخص تو را نفریبد، این قاری قرآن، از اهل جهنم است که به زودی راز این مطلب را به تو خبر خواهم داد». کمیل در حیرت و تعجب فرو رفت، از این رو که امام (علیه السلام) از فکر و نیّت او آگاه گشته و گواهی می دهد که آن قاری قرآن از اهل دوزخ است!! مدتی از این جریان گذشت، تا این که ماجرای خوارج نهروان پیش آمد و آنها بر ضد علی (علیه السلام) اعلام جنگ کردند و در سرزمین نهروان، جنگ خونینی بین سپاه علی (علیه السلام) با سپاه خوارج درگرفت. کمیل در جبهه همراه علی (علیه السلام) بود، علی (علیه السلام) به کمیل رو کرد و فرمود: با من بیا سپس هر دو نفر به اتفاق هم کنار کشته ها و سرهای بریده که به زمین افتاده بود رفتند، علی (علیه السلام) سرشمشیرش را بر سر کشته ها می نهاد، تا این که نوک شمشیر را بر سر همان قاری قرآن نهاد و فرمود: ای کمیل این سر همان شخصی است که نیمه شب قرآن می خواند و تو را مجذوب ساخته بود. کمیل امام را بوسید و از آرزوی جاهلانه خود استغفار کرد.
کار حضرت علی (ع) تا اینقدر سخت بود. در آنجا فقط کسانی که اهل بصیرت بودند نجات پیدا کردند. کسانی که بی بصیرت بودند نتوانستند این جریان ها را تحمل کنند. ممکن است انسان های زاهد و عابدی هم باشند مثل خواجه ربیع در مشهد، که مردم به زیارتش می روند؛ وي ازجمله افرادي بود كه در هنگام جنگ صفين، اميرالمومنين علي (عليه السلام) را تنها گذاشته و در جنگ با معاويه شك كرد و براي اينكه از صحنه كاملا دور شود، به ايران نقل مكان کرد. اینها بی بصیرت بودند. حق و باطل را از هم تشخیص نمی دادند.

👈 اقسام بصیرت:
🔹1. بصیرت اعتقادی: اینکه اعتقادات انسان درست باشد. عبدالعظیم حسنی اعتقاداتش را بر امام هادی(ع) عرضه کرد. آیا ما هم اعتقاداتمان را بر یک اسلام شناس عرضه کرده ایم؟ ما باید اعتقاداتمان را بر یک اسلام شناس عرضه کنیم و آنها را تصحیح کنیم.
🔸حسن ابن عبدالله انسان عابدی بود که امام کاظم(ع) را قبول نداشت. او پس از پرس و جو از علما، به نتیجه نرسیده بود که خود آقا عقاید او را اصلاح کردند و شیعه شد.
🔹2. بصیرت اخلاقی: انسان باید بداند در امور اخلاقی چه اموری را انجام بدهد یا ندهد.

ادامه 👇👇👇
🌺 امام علی (ع): «أبْصَرُ النّاسِ مَن أبْصَرَ عُيوبَهُ و أقْلَعَ عن ذُنوبِهِ». با بصیرت ترین مردم كسى است كه عيبهاى خود را ببيند. بداند حسد دارد یا نه؟ گاهی ما حسودیم اما نمی دانیم. غیبت می کنیم، نمی فهمیم. دورغ می گوییم اما دقت نداریم. اینها فاجعه است. چون کسی که فهمید حسد دارد دنبال درمانش می رود ولی کسی که نفهمید می خواهد چکار کند؟

🔹3. بصیرت اجتماعی:
🔸عثمان ابن مظعون از یاران برجسته پیامبر(ص) بود که بعد از فوت دختر پیامبر رقیه و دفن ایشان، پیامبر فرمود خدایا او را با عثمان ابن مظعون محشور کن و حضرت امیر(ع) نیز به عشق او اسم فرزندشان را عثمان گذاشتند و همچنین یکی از حکمت های نهج البلاغه که در مورد یکی از دوستان حضرت است که می فرمایند: به خاطر خدا او را خیلی دوست داشتم، بین ایشان و ابوذر شک هست. عثمان ابن مظعون به دلیل بی بصیرتی مدتی در بیابان عبادت می کرد و گوشه گیر شده بود که پیامبر(ص) توبیخش کرد.
شخصیتی با چنین جایگاهی در جایی بی بصیرتی می کند.
🔹4. بصیرت سیاسی: در دوران امام حسین(ع) افراد بی بصیرت در امور سیاسی زیاد بودند و بین امام و یزید شک کردند که آقا فرمودند: مثل من با مثل یزید بیعت کند؟ منظور در تمام طول تاریخ است که حسینیان با یزیدیان بیعت نمی کنند.

👈 موانع بصیرت
🔹1. سرگرم شدن توسط دشمن(غفلت): دشمن می خواهد غفلت کنیم تا کارش را انجام دهد.
🔸حدود صد سال پیش، در تبریز عالم بزرگ شیعه را می خواستند در روز عاشورا اعدام کنند، که در میدان کناری، 2000 نفر مشغول قمه زنی بودند. یک نفر به آنها گفت: مرجعتان را می خواهند آن طرف اعدام کنند. گفتند: امام حسین را سیاسی نکنید و آن عالم اعدام شد! معلوم است چنین قمه زنی را آمریکا باید دوست داشته باشد. در چنین هیئتی معلوم است که عمر سعد باید میاندار باشد، مداح یزید باشد، شمر باید سخنران باشد. این اسلام و هیئت، کمک کار دشمن است. این می شود بی بصیرتی، غفلت. دشمن منتظر غفلت ماست.
🔸در جام جهانی یا المپیک تمام ذهن دنیا معطوف به آنها می شود. از بقیه انتظاری نیست اما شیعه نباید سرگرم شود. هر اتفاقی در طول تاریخ افتاد به خاطر غفلت مسلمانان بوده است. در ایام المپیک 1948 رژیم صهیونیستی اعلام موجودیت کرد. همه سرگرم المپیک بودند. در جام جهانی 1982 که همه سرگرم تماشای فوتبال بودند، اسرائیل به لبنان حمله کرد. در جام ملت های اروپای 1992، اروپا به بوسنی حمله وحشتناکی کرد. در جام جهانی 2006، جنگ 33 روزه و در المپیک 2008، جنگ 22 روزه اتفاق افتاد. در جام جهانی 2010 اسرائیل به غزه و کاروان آزادی حمله کرد و در المپیک 2012، داعش به سوریه حمله کرد. در جام جهانی 2014 هم به عراق حمله کردند. آیا اینها تصادفی است؟ دشمن منتظر غفلت است. هرگاه سنگر از جانب ما خالی شد دست دشمن می افتد. در این شبکه های اجتماعی می بینید یک هفته درگیر اخبار می شوید و دشمن از جای دیگر ضربه اش را وارد می کند.

🔹2. جهل: در آیات و روایات بسیار به علم آموزی تاکید شده است: 🌺«هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ» (آیه 9 سوره زمر). آیا کسانی که علم دارند با کسانی که علم ندارند، یکسانند؟
🔸روایت داریم: «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء». علم عالم ارزشش از خون شهید بالاتر است. پیامبر به حضرت امیر(ع) می فرمایند: خواب عالم از 70 سال نماز عابد بالاتر است، چون خواب عالم با یقین است اما عابد معلوم نیست که یقین داشته باشد. با یک شبهه کارش تمام است. مثلا ده تا هیئت را میانداری می کند سال بعد یک شبهه برایش بوجود می آید، امام حسین (ع) را کلا کنار می گذارد. این نشان دهنده آن است که این شخص عالم نیست و کسی که عالم نیست هر کاری کنید، علم پیدا نمی کند.
- فردی که برادر ساده ای داشت، برای اولین بار برادرش را پیش پادشاه برد، و پادشاه به او یک سیب داد و پسر شروع به خوردن آن کرد! برادرش بعدا به او گفت: نباید سیب را می خوردی، باید بو می کردی و بر چشمانت می کشیدی و در جیبت می گذاشتی. فردای آن روز، دوباره پیش پادشاه رفت، پادشاه به او قاشق عسلی داد و او هم بوکرد و بر چشمش مالید و در جیبش گذاشت! این فرد بی بصیرت است.

🔹3. عدم اولویت سنجی:
چندهزار نفر در بین مسیر مکه تا کربلا امام حسین (ع) را دیدند. امام پشت به کعبه کرده بود و آنها با پای پیاده به حج می رفتند! وقتی امام پشت به قبله کرده بود، این افراد هم باید پشت به کعبه و رو به امامشان می کردند. اما اولویت را تشخیص ندادند.
🔸طرماح، یک مومن کوفی بود که به یاری امام رفت، ولی برای تأمین آذوغه زن و بچه اش از امام اجازه مرخصی گرفت. طرماح نسبت به امام معرفت خوبي داشت امّا رساندن آذوقه به خانواده و ترجيح دادن آنان به ياري امام (ع) و اولويت بخشي آنان در رفع گرفتاريشان، او را از فيض ياري امام معصوم (ع) محروم كرد. و وقتی برگشت امام حسین (ع) به شهادت رسیده بود.
👇👇👇
🔹4. بی تقوایی: آیه 2 سوره طلاق: 🌺 «وَمَن یَتَّقِ اللَّه یَجْعَل لَّهُ مَخْرَ‌جًا» هرکس تقوا داشته باشد، خدا راه برون رفت از بحران را به او نشان می دهد. کسی که بی تقوا و اهل گناه باشد، این فرد نمی تواند بصیرت داشته باشد.

🔹5. نگاه سطحی به دین: برخی از افراد دید بسیار سطحی دارند. مثلا می گویند:
🔸چرا جوان های ما را به سوریه می فرستید؛ بگذارید وقتی جنگ به مرز ما رسید، بروند در مرز خودمان جهاد بکنند / یا اینکه می گویند چرا می گویید مرگ برآمریکا؟ بگویید مرگ بر روسیه!. متوجه نیستند که لفظ مرگ بر کسی گفته می شود که در جهان ظلم و خونریزی می کند / یا می گویند چرا می گویید راه قدس از کربلا می گذرد، بگویید راه قدس از بقیع می گذرد/ یا اینکه می گویند ما هیچ وقت با اهل سنت برادر نمی شویم. واقعا در جواب این افراد چه باید گفت!؟
🔸از حضرت امیر(ع) وقتی که خلیفه بودند، سؤال شد که چرا حق شما را غصب کردند؟ امام گفتند تو مردی هستی که موقعیت زمانه ات را تشخیص نمی دهی. معاویه هنوز زنده است و شما به دشمنان مرده من گیر داده اید؟
برخی می گویند که بیایید با آمریکا مذاکره کنیم مشکلات حل شود. این سطحی نگری است.
🔸نگاه سطحی این است که دغدغه دو ماه نیروهای حزب اللهی شده است فوتبالی که قرار است شب عاشورا برگزار شود.این مسئله چه اهمیتی دارد در برابر مصوبه ای که قرار است یک هفته دیگر در مجلس شورای اسلامی به رأی گذاشته شود. مصوبه دفاع از حقوق کودکان (کنوانسیون دفاع از حقوق کودک) که اگر تصویب شود کودکان زیر 15 سال حق حضور در مراسمات مذهبی ندارند و خانه هایی که فرزند زیر 15 سال دارند، حق برگزاری مراسمات مذهبی را ندارند. با این مصوبه بسیج دانش آموزی هم حذف خواهد شد. دغدغه اصلی این موضوع است.

🔹6. شخصیت محوری:افراد بزرگ معصوم نیستند و اشتباه می کنند. همه افراد بزرگ قابل اتکا نیستند. شریح قاضی که یک شخصیت مهم و مرجع تقلید بود، حکم قتل امام حسین (ع) را داد. ما اگر در دوران حضرت امام خمینی(ره) می خواستیم شخص محور باشیم، بعد از ایشان کار کشور تمام بود. ما قائل به ولایت فقیه بودیم. این گفتمان پابرجا می ماند.
🔸مصادیق انسان های با بصیرت در طول تاریخ کم نبودند. با بصیرت ترین افراد تاریخ،🌺 اهل بیت(ع) بودند؛ اگر امام مجتبی (ع) در زمان امام حسین(ع) بودند، همان کار را می کردند. در یک دوران صلح نیاز بود و در یک دوران جنگ.
با بصیرت ترین افراد در زمان ما مرحوم امام و مقام معظم رهبری هستند.
🔸شخصی به شهید بهشتی گفت: آقا مگر نمی دانید بنی صدر خائن است؟ پس چرا به امام نمی گویید تا او را عزل کنند. شهید بهشتی گفتند: من خودم سال 45 بنی صدر را به امام معرفی کردم و گفتم ایشان دانشجوی فعالی است. اما امام فرمودند من یکی دو مورد از مقالات ایشان را خوانده ام و به ایشان مشکوکم. بار دیگر در سال 57 که این جریان را فراموش کرده بودم، بنی صدر از من خواست که برایش از امام تأییدی بگیرم. ایشان دوباره به من گفتند که من به ایشان مشکوکم! حالا شما می خواهید که من امام را از مسائل کشور مطلع کنم!؟
🔸در کتاب 40 تدبیر، 40 تدبیر مقام معظم رهبری در دوران رهبری را می خوانید. که جریان فتنه 88 اوج آنهاست. ایشان قضایا را به بهترین شکل مدیریت کردند و ذره ای از مواضع خود پایین نیامدند.
🔸جناب عمار هم در فتنه صفین و در 92 سالگی مردم را به حضرت علی(ع) فرا می خواند. شخصیتی هست در واقعه کربلا، که در زیارت نامه ایشان، به بصیرت ایشان اشاره می شود. امام صادق(ع) نیز در حدیثی بیان می کنند که خدا رحمت کند عمویمان عباس(ع) را. ایشان دارای بصیرت نافذی بود. این شخصیت بزرگ، قمر بنی هاشم هستند.


#منبر_دهه_اول_محرم

#ویژگی_های_مشترک_دشمنان امام حسین (ع) و امام زمان (عج)
شب نهم: عدم بصیرت

#مسجد_حسینی
شیراز

پایگاه نشر آثار حجت الاسلام راجی
@rajii_ir
ویژگیهای_مشترک_دشمنان_امام_حسین_ع_و_امام.pdf
312.6 KB
فایل پی دی اف خلاصه منبر:
#ویژگی_های_مشترک_دشمنان امام حسین (ع) و امام زمان (عج)

جلسه نهم: عدم بصیرت

#مسجد_حسینی
شیراز

پایگاه نشر آثار حجت الاسلام راجی
@rajii_ir
نمودار خلاصه منبر:
#ویژگی_های_مشترک_دشمنان امام حسین (ع) و امام زمان (عج)
جلسه نهم: عدم بصیرت

پایگاه نشر آثار حجت الاسلام راجی
@rajii_ir
ويژگي هاي مشترك دشمنان حسيني با دشمنان مهدوي 9-بي بصيرتي
حجت الاسلام راجي
فایل صوتی منبر:
#ویژگی_های_مشترک_دشمنان امام حسین (ع) و امام زمان (عج)

جلسه نهم: عدم بصیرت

#مسجد_حسینی
شیراز

پایگاه نشر آثار حجت الاسلام راجی
@rajii_ir
فایل های صوتی شب عاشورا و روز تاسوعا:

#فضیلتهای_درحال_فراموشی
و
#ویژگی_های_مشترک_دشمنان امام حسین (ع) و امام زمان (عج)

👇👇👇
فضيلتهاي در حال فراموشي 10 ؛ جهاد2
حجت الاسلام راجي
فایل صوتی منبر:
#فضیلتهای_درحال_فراموشی
جلسه ظهر تاسوعا: با موضوع جهاد (بخش دوم)

#حرم_سیدعلاءالدین_حسین_ع
شیراز

پایگاه نشر آثار حجت الاسلام راجی
@rajii_ir
فضيلتهاي در حال فراموشي 11 ؛ اخلاص
حجت الاسلام راجي
فایل صوتی منبر:
#فضیلتهای_درحال_فراموشی
جلسه شب عاشورا: با موضوع اخلاص

#حرم_سیدعلاءالدین_حسین_ع
شیراز

پایگاه نشر آثار حجت الاسلام راجی
@rajii_ir
فضيلتهاي در حال فراموشي 12 ؛ احسان به والدين
حجت الاسلام راجي
فایل صوتی منبر:
#فضیلتهای_درحال_فراموشی
جلسه شب شام غریبان: با موضوع احسان به والدین

#حرم_سیدعلاءالدین_حسین_ع
شیراز

پایگاه نشر آثار حجت الاسلام راجی
@rajii_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی دهه اول محرم - جلسه دهم

با موضوع:
#ویژگی_های_مشترک_دشمنان امام حسین (ع) و امام زمان (عج)

#عدم_استقامت

مسجد حسینی شیراز
(هر شب ساعت: 21:30)

پایگاه نشر آثار حجت الاسلام راجی
@rajii_ir
#ویژگی_های_مشترک_دشمنان امام حسین (ع) و امام زمان (عج) - جلسه دهم

منبر دهه اول محرم:
مسجد حسینی - شیراز
—----------------------------------
🔷 موضوع شب دهم: عدم استقامت🔷

👈 عدم صبر و استقامت
چیزی که ما الان بیش از پیش به آن نیاز داریم صبر و استقامت در اصول است. موردی که دشمنان امام حسین(ع) از آن بی بهره بودند، همین استقامت بود.
🔸کوفیان اهل نماز، روزه، واجبات، ترک محرمات بودند اما اهل استقامت روی اصولشان نبودند. اهل این نبودند که بخواهند برای دینشان هزینه کنند.
🔸صبر و استقامت با هم تفاوت دارد؛ صبر در امور اخلاقی است اما استقامت در امور اجتماعی و اعتقادی است. ما به صبر در خانه و جامعه نیاز داریم. ما باید سعه صدر مان را بیشتر کنیم. میزان تحملمان را بیشتر کنیم. صبر یعنی انسان نباید زود عصبانی بشود.
🔸مرحوم حضرت آية اللّه العظمى آقاى بروجردى مرجع وقت جهان تشيع در آن زمانى كه در شهرستان بروجرد بودند نذر كردند كه اگر خشم و عصبانيت خود را كنترل نكنند و به افراد تندى نمايند يكسال روزه بگيرند. يك روز هنگام مباحثه علمى با يكى از شاگردان خود بخاطر اينكه آن شاگرد مطالب غيرمنطقى و بى ارتباط با موضوع بحث مى گفت طاقت نياوردند و نسبت به او تندى نمودند. و در اينجا بود كه نذر آقاى بروجردى شكسته شد. بعد يكسال روزه گرفتند تا نذر خود را اداء كنند.
🔸آن چیزی که امروزه خانواده ها را از هم متلاشی می کند همین بی صبری است. مثلا خانم عصبانی است یک جمله می گوید، به جای اینکه آقا صبر کند دو تا جمله می گوید. این صبر در زندگی است.
🔸اما مرتبه ای که بالاتر از این است استقامت است.
🔸 استقامت، پیامبر(ص) را پیر می کند. هنگامی که یاران پیامبر(ص) به ایشان عرضه داشتند آثار پیری زودرس در چهره شما نمایان شده، فرمود:🌺 «شیبتنی هود و المرسلات و عم یتسائلون و الواقعة». سوره هود و مرسلات و عم یتسائلون و واقعه مرا پیر کرد! سوره های المرسلات و عم یتسائلون و الواقعة آیات عذاب هستند. و سوره هود به دلیل آیه 🌺 «استقم کما امرت و من تاب معک ...». استقامت کن آنچنان که دستور یافته ای و همچنین کسانی که با تو هستند.
🔸استقامت مسئله راحتی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن عبور کرد.
👈 انواع استقامت:
🔹1. استقامت در برابر تمسخر دیگران: استقامت در مسائل مختلف اتفاق می افتد. یک استقامت، استقامت در تمسخر دیگران است. انسان را به خاطر دینداری اش مسخره می کنند اما به خاطر اسلام و دین در برابر آن صبر می کند با اینکه می تواند راحت جواب آنها را بدهد.
🔸نقل شده روزی نامه ای به دست خواجه نصير الدين طوسي؛ این عالم بزرگ رسید كه با كلمات زشت از او بدگوئی شده بود، از جمله این سخن زشت را خطاب به او نوشته بودند یا كلب : ای سگ پسر سگ . خواجه نصیر، جواب آن نامه را با كمال متانت نوشت ، از جمله نوشت اینكه به من سگ گفته ای صحیح نیست ، زیرا سگ با چهار دست و پا راه می رود و ناخن های دراز دارد، ولی من قامت راست دارم و روی دو پا راه می روم و ناخون هایم پهن است ، ناطق هستم و خنده بر لب دارم ، پوست بدنم آشكار است ، ولی پوست بدن سگ به واسطه پشم بدنش پوشیده شده است ، بنابراین ، این نشانه ها بیانگر آن است كه من با سگ فرق بسیار دارم به همین منوال بقیه ناسزاگوئی ها را پاسخ داد، بی آنكه یك كلمه زشتی به كار برد.
این استقامت به خاطر دین است چون اگر جواب بدی بدهد به دین بر می خورد. اگر شما مذهبی ها را مسخره می کنند مواظب جواب دادن باشید گاهی وقت ها جوابی می دهیم که آن شخص را از امام حسین(ع) زده می کنیم.
🔸آیت الله صفایی حائری می فرمایند: روزى در خيابان هاشمى تهران مى رفتم. جوان موتور سوارى به همراه سوارى بر ترك، اشاره اى كردند كه فهميدم مى خواهند زير عمامه ام بزنند. براى همين به پياده رو رفتم. وقتى به كنارم رسيدند، از كارشان مأيوس شدند. توقف كوتاهى كردند و يكى از آن دو حرفى گفت كه مفهوم آن تغّوط به عمامه ام بود. دستى به عمامه ام كشيده و گفتم: خبرى نشد؟! ناگهان ايستادند و موتور را روى جك گذاشته و به طرفم آمدند. سرها را پايين گرفته و با شرم گفتند: آقا! عفو كنيد. كلام مظلومانه و از سر خيرخواهى چنين اثر مى گذارد. با آن دو صحبت هايى شد... . بعد نگاهش را به من دوخت و با تأنّى فرمود: يكى از آن ها به حوزه آمده و طلبه شد و يكى به جبهه رفت و ميان بر زد. چه نفسى و چه نفوذ كلامى كه از فحاشان، طلبه و شهيد بيرون مى كشيد.
ایشان می توانست جواب آنها را بدهد و بگوید دلم خنک شد. اما بنا نیست در دین دل ما خنک شود ما قرار است برای این جبهه نیروسازی کنیم. ما باید برای امام زمان(عج) سرباز بسازیم. امام (ع) روز عاشورا می توانست خیلی از کارها را انجام دهد اما انجام نداد.

ادامه 👇👇👇
🔸گویند که روزی شخصی در مدائن به سلمان فارسی که حاکم آنجا بود گفت : ای سلمان ! ریش تو با ارزشتر است یا موی دم سگ من!!! سلمان اندکی تأمل کرد و فرمود: اگر ریش من از پل صراط رد شد، ریش من و گرنه موی دم سگ تو !
🔹2. استقامت در برابر ناملایمات زندگی: گاهی وقت ها انسان فقیر می شود، ورشکست می شود، باید استقامت کند. مثلا تا ورشکست می شود می گوید من دیگر نماز نمی خوانم. یا تا فقیر می شود می گوید با امام حسین(ع) قهر کردم.
🔸حضرت ایوب در برابر مشکلات بسیار صبور بود، اعم مشکلات مادی، بیماری، مرگ فرزندانش. تا جایی که دیگر تحملش تمام شد و آن به خاطر غیرتش بود. روزی دید موهای همسرش برای خرید قرص نانی کوتاه شده است. آن وقت بود که به خاطر غیرت به خدا شکایت کرد و گفت: خدایا دیگر این را بر من مپسند. من هر مشکلی را تحمل می کنم اما دیگر این را نمی توانم.
🔸امام حسین(ع) هم در روز عاشورا همینطور بودند. شهادت خودشان و نزدیکانشان را حاضر بودند تحمل کنند اما اسارت زن و فرزندها برایشان خیلی سخت بود.
🔹3. استقامت در مصیبت: مثلا یکی از نزدیکان انسان فوت می کند. «صبرا جمیلا». قشنگ صبر کند. فوت مادر، پدر، نزدیکان و ... .
🔸ابو طلحه انصارى يكى از ياران رسول خداست، زنى با ايمان داشت به نام «ام سليم»، اين زن و شوهر، پسرى داشتند كه مورد علاقه هر دو بود، ابو طلحه پسر را سخت دوست مى‏داشت، پسر بيمار شد، بيماريش شدت يافت، به مرحله‏اى رسيد كه ام سليم دانست كه كار پسر تمام است. ام سليم براى اين كه شوهرش در مرگ فرزندش بي تابى نكند او را به بهانه‏اى به خدمت 🌺 رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرستاد و پس از چند لحظه طفل جان به جان آفرين تسليم كرد. ام سليم جنازه بچه را در پارچه‏اى پيچيد و در يك اطاق مخفى كرد، به همه اهل خانه سپرد كه حق نداريد ابو طلحه را از مرگ فرزند آگاه سازيد. سپس رفت و غذايى آماده كرد و خود را نيز آراست و خوشبو نمود. ساعتى بعد كه ابو طلحه آمد و وضع خانه را دگرگون يافت، پرسيد: بچه چه شد؟ ام سليم گفت: بچه آرام گرفت. ابو طلحه گرسنه بود، غذا خواست، ام سليم غذايى كه قبلا آماده كرده بود حاضر كرد و دو نفرى غذا خوردند و هم بستر شدند، ابو طلحه آرام گرفت، ام سليم گفت: مطلبى مى‏خواهم از تو بپرسم، گفت: بپرس گفت: آيا اگر به تو اطلاع دهم كه امانتى نزد ما بود و ما آن را به صاحبش رد كرده‏ايم ناراحت مى‏شوى؟ ابو طلحه گفت: نه هرگز، ناراحتى ندارد، امانت مردم را بايد پس داد. ام سليم گفت: سبحان اللَّه، بايد به تو بگويم كه خداوند فرزند ما را كه امانت او بود از ما گرفت و برد. ابو طلحه از بيان اين زن تكان سختى خورد و گفت: به خدا قسم من از تو كه مادر هستى سزاوارترم كه در سوگ فرزندمان صابر باشم. از جا بلند شد، غسل كرد، دو ركعت نماز به جا آورد، به حضور 🌺 رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله رفت و ماجرا را از اول تا آخر براى آن حضرت شرح داد. رسول اكرم فرمودند: خداوند ديشب شما را قرين بركت قرار داد و نسل پاكيزه‏اى نصيب شما گرداند. خدا را سپاس مى‏گزارم كه در امت من مانند صابره بنى اسرائيل قرار داد. [منبع: يكصد موضوع 500 داستان، جلد 1، صفحه 51]
👇👇👇
🔹4. استقامت در برابر معصیت: اینکه انسان بتواند گناهی انجام بدهد ولی انجام ندهد. بتواند رشوه بگیرد اما نگیرد. بتواند به جایی نگاه کند اما نکند. بتواند به جایی دست درازی کند اما نکند. این خیلی سخت است. مهم ترین الگو هم حضرت یوسف(ع) است.
🔸 طلبه جوانی به نام محمد باقر شب در حجره ي خود مشغول مطالعه بود كه به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد. دختر گفت: شام چه داری؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد. از آن طرف چون این دختر شاهزاده بود و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا خارج شده بود لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند. صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ... . محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ... . لذا علت را پرسید طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند. شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملاصدار اشاره نمود.
🔹5. استقامت در اطاعت از خداوند: اطاعت از خداوند سخت است. مثلا در ماه مبارک رمضان با هوای گرم و روزهای طولانی آب نمی خورید. این اطاعت از خدا می شود.‌ یا یک پنجم پولی را که کار کرده اید را به عنوان خمس می دهید. یا خانم فطرتا دوست دارد زیبایی اش را آشکار کند اما به خاطر خدا حجاب دارد.
🔹6. استقامت در برابر فشارها و تهدیدات دشمن: 🌺 «فَاصْبِرْ کما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُل». پس همان گونه که پیامبران اولوالعزم صبر کردند، صبر کن. (احقاف: ۳۵)
🔸در شعب ابی طالب تحریم به قدری سنگین و ناجوانمردانه بود که حتی پارچه برای ستر عورت پیدا نمی شد. پیامبر(ص) به خانم ها گفتند: برای خواند نماز جماعت پشت سر آقایان نایستند یا اگر می ایستند صبر کنند ابتدا مردها از سجده بلند شوند. یا یک هسته خرما را تا نه نفر در دهانشان می چرخاندند. اما پیامبر(ص) و مومنین به اندازه سر سوزنی از اصول پایین نیامدند و حاضر نشدند با ابولهب و ابوسفیان و ابوجهل برای لقمه نانی سر میز مذاکره بنشینند.
🔸شاگرد آیت الله بروجردی برای تبلیغ به روستایی رفتند که فساد در آنجا اعم از شراب خواری و بی حجابی و ... زیاد بود. پس از ورود ایشان به شهر کم کم مردم این کارها را کنار گذاشتند. برخی افراد که می دیدند مردم دیگر به آنها بی توجه اند شروع به تهمت زدن به این عالم کردند. گفتند این عالم شراب می خورد، اهل عمل منافی عفت است، دروغ می گوید و ... . ایشان روزی همه مردم را در مسجد جمع کرد و گفت: مردم اگر شنیدید من زنا می کنم باور کنید، اگر شنیدید شراب می خورم باور کنید، اگر شنیدید دزدی کردم باور کنید اما مردم یک چیز را باور نکنید و آن این که من از این روستا رفته ام!
این می شود استقامت؛ نه اینکه تا با ما یک بداخلاقی در مسجد شد مسجد را ترک کنیم، یا بسیج و هیئت را. استقامت در مقابل دشمن بسیار سخت است. وقتی کار برای حضرت موسی(ع) سخت شد، به خداوند فرمود: «رب اشرح لی صدری و یسر لی امری». خدایا سینه ام را گشاده قرار بده.
👇👇👇
👈 استقامت شهدا
نمونه های بارز استقامت را می توانیم در شهدا ببینیم.
سمیه ی کردستان شهیده ناهید فاتحی کرجو
🔸در تاريخ 4 / 4 / 1344 در سنندج دختري به دنيا آمد كه نامش را ناهيد گذاشتند. سالها گذشت ، انقلاب پيروز شد و جنگ آغاز... . ناهيد كه حالا نوجواني شده ، در مناطق کردستان، همکاری اش را با نیروهای ارتش و بسیج و سپاه آغازکرد. شروع این همکاری، خشم ضد انقلاب به خصوص گروهک کومله را که زخم خورده فعالیت های انقلابی این نوجوان و سایر دوستانش بود، برانگیخت. اوایل زمستان سال 1360 به شدت بیمار شد و به درمانگاهی در میدان مرکزی شهر سنندج مراجعه کرد. اما از ساعت مراجعتش خیلی گذشته بود و خانواده نگران شده بودند. خواهرش به دنبالش می رود و بعد از ساعت ها پرس و جو پیدایش نمی کند. خبری از ناهید نبود! انگار که اصلاً به درمانگاه نرفته بود! آن وقت ها پدر ناهید در جبهه خرمشهر بود و مادر نگران و دست تنها، به تنهایی همه جا دنبال او می گشت. تا اینکه بالاخره از چند نفر که ناهید را می شناختند و او را آن روز دیده بودند شنید که: چهار نفر، ناهید را دوره کرده، به زور سوار مینی بوس کردند و بردند! بعد از ربوده شدن ناهید، خانواده او مرتب مورد تهدید قرار می گرفتند. افراد ناشناس به خانه آنها نامه می فرستادند که: اگر باز هم با سپاه و پیشمرگان انقلاب همکاری کنید، بقیه بچه هایتان را هم می کشیم. چند وقتی از ربوده شدن ناهید گذشته بود که خبر گرداندن دختری در روستاهای کردستان با دستانی بسته و سری تراشیده به جرم اینکه «این جاسوس خمینی است!» همه جا پخش شد. یک روستایی گفته بود: آنها سر دختری را تراشیده بودند و او را در روستا می گرداندند . گفته بودند آزادت نمی کنیم مگر اینکه به خمینی توهین کنی! او ناهید بود که با شهامت و ایستادگی قابل تحسین از مقتدای انقلابی خود حمایت کرده و زیر بار حرف زور آنها نرفته بود. مردم روستا در آن شرایط سخت که جرأت حرف زدن نداشتند، به وضعیت شکنجه وحشیانه این دختر اعتراض کرده بودند. اما هیچ گوش شنوا و مرد عملی پیدا نشده بودکه ناهید، دختر جوان و انقلابی را از چنگال ستم آنها رهایی بخشد. از روز ربوده شدن او یازده ماه می گذشت که پیکر بی جان و مجروح و کبود او را با سری شکسته و تراشیده در سنگلاخ های اطراف روستای هشمیز پیدا کردند. بعضي ها مي گفتند : اشرار برای وادار کردن ناهید به توهین نسبت به حضرت امام ، او را زنده به گور کرده بودند. وقتی جنازه را به شهر سنندج انتقال دادند مادرش بسیار بی تابی می کرد و چندین بار از هوش رفت. پیکر آغشته به خون ناهید اگر چه دیگر صدایی برای فریاد زدن و جانی برای فدا کردن در راه انقلاب نداشت اما کتابی مصور از ددمنشی ضد انقلاب بود. شرایط حاد منطقه در آن سال و خفقان حاکم گروهک­ها بر مردم، فشار زایدالوصفی که به خانواده شهید رفته بود مادر شهید را بر آن داشت به تهران هجرت کند و پیکر شهید ناهید کرجو، شهید مظلوم سنندجی را در قطعه شهدای انقلاب بهشت زهرای تهران دفن نماید. مادر نيز از اندوه فراق ناهید، بیمار شد و از دنیا رفت. اگر در صدر اسلام سمیه زیر شکنجه جاهلان عرب حاضر به نفی وحدانیت خدا نشد و در دفاع از اعتقادات راسخ خود شهادت را برگزید، امروز زنان موحد، الگویی نزدیکتر را پیش رو دارند. دختر نوجوان شجاعی که تحمل شکنجه­های طاقت فرسا را بر توهین به امام خود ترجیح داد و در مسیر ایستادگی و در دفاع از آرمان ها و اصول متعالی اسلامی، شهادت را برگزید، و او کسی نیست جز سمیه ی کردستان شهیده ناهید فاتحی کرجو.
🔸ساواک برای اینکه شهید برونسی اسامی دوستانش را بگوید تمام دندان های ایشان را کشید اما ایشان نگفتند. یا جمجمه شهید آیت االله سعیدی را با مته سوراخ کردند.
بعضی از این افرادی که از انقلاب ناجوانمردانه انتقاد می کنند عموما به خاطر این انقلاب حتی یک سیلی هم نخورده اند. همین چند دقیقه پیش حرم حضرت رقیه(س) را با خمپاره زدند. ساعت 8 شب در کابل عزاداران را به خاک و خون کشیدند. امنیتی که ما در اینجا داریم مدیون این افراد است بعد بعضی ها که ادعای مهین پرستی و ایران پرستی دارند برای شهدای مدافع حرم حرف می زنند. اگر داعش به اینجا حمله کند شما جزو اولین کسانی هستید که به آنتالیا و ... فرار می کنید.
🔸اگر ما قمر بنی هاشم را ندیده ایم، اگر استقامت حسینی را ندیده ایم استقامت فرزندان خمینی را زیاد دیده ایم. ماجرای شهادت فرزندان خمینی به دست منافین شاهدی است بر استقامت سربازان اسلام وهمچنین شاهدی بر ددمنشی منافقین. که حال کار به جایی رسیده است که جمهوری اسلامی را به خاطر اعدام این جنایتکاران مؤاخذه می کنند.
👇👇👇
🔸شکنجه و شهادت سه تن از پاسداران انقلاب اسلامی به دست مجاهدین خلق
سرکردگان سازمان مجاهدین خلق در کنار شیوه های نظامی از جمله ترور، به آتش کشیدن منازل و ... شکنجه نیروهای انقلابی را در دستورکار اعضای سازمان قرار دادند تا به این روش ناکامی های خود در برابر نیروهای انقلاب را جبران کرده و از طرفی به نحوه کشف خانه های تیمی توسط حکومت پی ببرند.
یکی از شکنجه گران منافق -مهران اصدقی- در اعترافات خود گفته است: «به کلیه خانه های تیمی این خط را داده بودند که اگر در اطراف خانه افراد مشکوکی را دیدید، سریع آن ها را بدزدید و به خانه تیمی ببرید و شکنجه کنید و اطلاعات بگیرید.»
بعد از این دستور تعداد زیادی حکم های جعلی کمیته و سپاه به ما داده شد و از طرف مسؤولم مسعود قربانی (با نام مستعار تقی) به ما گفته شد که به دلیل اهمیت موضوع [شکنجه ها]، حسین ابریشمچی (با نام مستعار رحمت) خانه اش را برای این کار اختصاص داده است. آدرس خانه به مصطفی معدن پیشه (رحمان) داده شد تا به همراه شهرام روشن پناه و محمدرضا به خانه فوق رفته و طبق دستورالعملهای رسیده، خانه و وسایل لازم برای شکنجه را آماده کنند.
مسئول حفاظت خانه تیمی خیابان کارون جواد محمدی(نام مستعار طاهر) بود. طاهر یک روز در هنگام دیده بانی به فردی درون خیابان مشکوک می شود. به خیابان می رود و از او سوال می کند که مغازه لوازم یدکی اتومبیل کجاست و از آدرسی که می شنود فکر می کندکه او اهل همان منطقه است. لذا به خانه تیمی برمی گردد.
روز بعد طاهر همان فرد را به همراه یک جوان دیگر در خیابان مشاهده می کند. با دستور مقامات بالای حاضر درون خانه، طاهر به همراه دو نفر دیگر، با ماشین به جلو دو جوان رفته و با معرفی خود به عنوان نیروهای کمیته، که به آن ها مشکوک شده اند، با زور و تهدید دو جوان را سوار خودرو کرده و به خانه مذکور می برند و شکنجه را آغاز می کنند.
مهران اصدقی در اعترافات خود، نحوه شکنجه دو برادر پاسدار طالب طاهری و محسن میرجلیلی را گفته است:
جواد محمدی، رضا هاشملو و نبی ضیایی برادران پاسدار را با ماشین در حالیکه آنها را به پایین صندلی ماشین دولا کرده بودند وارد خانه کردند. چون به برادران پاسدار گفته بودند ما کمیته ای هستیم و به شما مشکوکیم، درخانه نیز می خواستند با همین وضع با آنها برخورد کنند ولی وقتی آنها را داخل اتاق وارد می کنند برادران پاسدار عکس موسی خیابانی که به دیوار چسبیده بوده را می بینند و متوجه می شوند که به وسیله چه کسانی ربوده شده اند. به همین خاطر از همان ابتدا سکوت می کنند و جواد به همراه افرادی که در خانه بودند همان ابتدا سکوت کرده و دست به شکنجه می زنند. برادران پاسدار را روی صندلی نشانده و با طناب دست ها و پاهای آنها را می بندند و با کابل به کف پا و سر و صورت و بدن پاسداران می زنند.
در همین روز مسعود قربانی خبر دستگیری این پاسداران را به من داد و به من گفت: «مسؤولیت بازجویی از اینها به عهده توست. امشب سوالاتی در زمینه شیوه های شناسایی خانه های تیمی به تو می دهیم.» من صبح به آن خانه رفتم و با زدن پارچه ای روی صورتم به دیدن پاسداران رفتم.
ابتدا وارد حمام شدم. یکی از پاسداران به نام محسن میر جلیلی در حمام بود. در حالیکه با زنجیر دستها و پاهایش بسته شده بود و پاهایش تاول هایی زده بود که خون داخل آنها مرده بود. او حدودا 26- 25 ساله و لاغر و قد بلند بود.
بعد از آن وارد اتاق شدم تا پاسدار دیگر را که طالب طاهری نام داشت ببینم. او نیز دست ها و پاهایش با زنجیر بسته شده بود و پاهایش متورم و کبود و تاول زده بود. قد نسبتا کوتاهی داشت و حدود 17 ساله بود.
از اتاق بیرون آمدم. من به همراه مصطفی و شهرام و محمدرضا کار شکنجه را شروع کردیم. ابتدا آنها را روی صندلی بستیم و سپس صندلی را خواباندیم من کابل می زدم و مصطفی معدن پیشه دهانشان را با پارچه گرفته بود تا صدا بیرون نرود. آنها مرتب مطالب راتکذیب می کردند و هنگامی که خیلی از فشار ضربات دردشان می آمد الله اکبر می گفتند.
در اثرضربات کابل، از تاول های پایشان، خون کف حمام راه افتاده بود. به مصطفی گفتم پاهایش را باند پیچی کن تا بتوانیم مجدد آنها را بزنیم.. وقتی شکنجه محسن تمام می شد او را بیرون می آوردیم و طالب را داخل حمام می بردیم. تا عصر ما شکنجه را ادامه دادیم. وقتی خودمان خسته می شدیم آنها را از روی صندلی باز می کردیم و دست ها و پاهایشان را با زنجیر به میز داخل اطاق می بستیم.
👇👇👇
روز بعد باز دست به کار شدیم. در حمام من و مسعود قربانی نزد محسن میر جلیلی که روی صندلی بسته شده بود رفتیم. مسعود قربانی خطاب به محسن گفت: شنیده ام تو اطلاعات نمی دهی. می دانی ما با دشمنانمان چطور رفتار می کنیم؟ اگر اطلاعات ندهی تو را می پزیم. سپس به من گفت اتو بیاور من اتو آوردم. مسعود اتو را به برق زد و آن را در حالی که داغ می شد، از فاصله بین تکیه گاه صندلی و محل نشستن به کمر محسن نزدیک کرد طوریکه او احساس می کرد که اتو داغ است و فقط به من خیره شده بود و هیچ حرفی نمی زد مسعود قربانی مجددا سوال کرد حرف می زنی یا نه؟ که به دنبال این حرف ناگهان اتو را به کمر محسن میر جلیلی چسباند و او از شدت درد با حالت عجیبی دهانش را باز کرد و سپس از هوش رفت.
سپس مسعود به محمدرضا گفت آب سرد رویش بریز تا به هوش بیاید. من از حمام بیرون رفتم و وارد اتاقی که جواد محمدی و مصطفی معدن پیشه در آن بودند شدم. جواد خطاب به طالب می گفت زندگی و نجاتت دست خودت است یا باید اطلاعات بدهی یا پوستت را می کنم. سپس به مصطفی گفت: برو چاقو بیاور. چاقو را گرفت و دو بار چاقو را روی بازوی طالب کشید که خون نیامد. بار سوم چاقو را محکم کشید که بازوی طالب را برید. ناگهان طالب بر اثر درد شدید تکان خورد و خون از بازویش جاری شد. می خواست چیزی بگوید که جواد گفت: خفه شو. دوباره خواست حرفی بزند باز جواد گفت خفه شو و با مشت توی دهان طالب کوبید. طوریکه دندان هایش شکست و دهانش خونی شد. باز که خواست حرفی بزند جواد گفت الآن حالیت می کنم و سپس میله ای سربی را برداشت و به دهان و فک و چانه و دندان های او زد مصطفی نیز با میله سربی دیگر که در دستش بود به جاهای مختلف بدن طالب می زد و این ضربات آنقدر محکم بود که طالب از ناحیه دنده هایش احساس درد شدید می کرد.
سپس به حمام رفتم دیدم محسن به هوش آمده است. مسعود گفت: باید با آب داغ حال اینها را جا آورد. من آب داغ آوردم و گفت: آب داغ را یواش یواش بریز تا بیشتر زجر بکشد. تمام تاول های پایش ترکید و حال خیلی وحشتناکی پیدا کرد. از جای باندها خون آبه راه افتاده بود و پوست پاها از بدن جدا می شد. محسن بیهوش شد. وقتی به هوش آمد مسعود آب داغ را روی دست های محسن ریخت که دستهایش پف کرد و چروک شد و حالت پختگی گرفت.
من که عرق کرده بودم از حمام خارج شدم و به اتاقی که جواد و مصطفی بودند رفتم با صحنه دلخراشی مواجه شدم: پوست سمت راست سر طالب به همراه موهایش کنده شده بود. وقتی طالب به هوش آمد مصطفی سر او را محکم گرفت و جواد با عصبانیت گوش و بینی طالب را برید. طالب بیهوش شد. جواد محمدی چاقو را کنار چشم طالب گذاشت و فشار داد که خون از چشمش بیرون ریخت. وقتی که طالب دوباره به هوش آمد مصطفی با کابل به سینه و پاهای طالب می زد.
به حمام رفتم و با کابل شروع به زدن محسن کردم. محمدرضا هم دهان محسن را گرفته بود. بعد از آن محسن را که دیگر رمقی در بدن نداشت باز کردیم و داخل اتاق دیگر بردیم و با زنجیر به میز بستیم.
من مجددا به اتاقی که طالب در آن شکنجه می شد رفتم. طالب بیهوش، در حالیکه خون در جاهای مختلف صورتش خشکیده بود روی صندلی همچنان در حال شکنجه شدن بود و جواد محمدی در حالیکه انبردست در دستش بود مشغول کشیدن دندان های طالب بود. طالب که به هوش آمد جواد از او اطلاعات می خواست و در مورد یکسری کارت و مدارک پاسداری که از جیب طالب به دست آورده بود سوال می کرد و می گفت: آدرس دوستانت را به ما بده. اما طالب جوابی نمی داد. جواد گفت: اینطوری نمی شود؛ باید این را کبابش کرد. مصطفی به آشپزخانه رفت و یک گاز پیک نیک و یک سیخ به همراه خودش آورد و به جواد داد.
شب آمپول سیانور به بدنشان تزریق کردیم که بعد از تزریق سیانور صدای خر خر از گلوی آنها خارج می شد و ما آنها را که هنوز زنده اما در حال جان دادن بودند طوری طناب پیچ کردیم که داخل صندوق عقب ماشین جا شوند. حین طناب پیچ کردن دیدم داخل لباس های طالب خرده شیشه است. به طرف خیابان نظام آباد به راه افتادیم تا ماشین را تحویل خروزندی و محمد جعفر هادیان برای دفن بدهیم.
پاسدار سومی هم به نام شاهرخ طهماسبی توسط محمد شعبانی (با نام مستعار نادر) و حمید از مسوولان نظامی واحدهای دیگر ربوده شد و در یکی از خانه های تیمی مورد شکنجه واقع شد که پس از مقاومت زیادی که در قبال شکنجه می کند به شهادت می رسد. سپس بدن او را هم در محلی دفن می کنند
پاسداران در مقابل اقدامات ما هیچگونه اطلاعاتی ندادند و مقاومت کردند و در مقابل شکنجه های ما مدام الله اکبر می گفتند و هر چه قدر به آنها فشار می آوردیم تا آدرس دوستانشان و نحوه کشف خانه ها را به ما بدهند جواب نمی دادند و اظهار بی اطلاعی می کردند.
👇👇👇
با این حساب هیچ نتیجه ای از شکنجه ها نصیب ما نشد. و روز به روز بر ضرباتی که از رژیم دریافت می کردیم افزوده می شد. لذا سازمان تصمیم به خارج کردن آخرین بازمانده های تشکیلات خود که ضربه نخورده بودند را گرفت و برای این که بتواند براحتی این کار را انجام دهد. خطر انجام روزی 30 عملیات به واحدهای عملیاتی داده شد تا جو شهر را متشنج کنند. از طرف دیگر افشای جریان شکنجه ها بین اعضای سازمان نیز دردسر ساز شده بود و ما چون هیچ توجیهی برای این کارها نداشتیم و نتیجه ای هم نگرفته بودیم می گفتیم کار ما نیست!
بعد از مدتی که در جریان عملیات ها خسرو زندی دستگیر شد و محل دفن اجساد شکنجه شده و قضیه شکنجه گری سازمان لو رفت، سازمان تصور نمی کرد که فاش شدن این جریان این‌قدر برایش گران تمام شود. وقتی با انبوه شرکت کنندگان در تشیع جنازه این پاسداران در 25 مرداد روبرو شد و دید که تمامی اذهان عمومی بر علیه اش بسیج شده اند مجبور به موضع گیری شد و به ما که در این عمل دست داشتیم گفتند چیزی به افراد تشکیلات نباید بگویید و اگر سوالی کردند بگویید کار خود رژیم است!

#منبر_دهه_اول_محرم

#ویژگی_های_مشترک_دشمنان امام حسین (ع) و امام زمان (عج)
شب نهم: عدم بصیرت

#مسجد_حسینی
شیراز

پایگاه نشر آثار حجت الاسلام راجی
@rajii_ir