سعداء/ حجت‌الاسلام راجی
8.28K subscribers
3.74K photos
2.43K videos
365 files
1.67K links
پایگاه نشر آثار حجت الاسلام راجی
@soada_ir

ارتباط با ادمین:
@aadmin_soada1
Download Telegram
#استناد_سخنرانی_حجت_الاسلام_راجی👇
پیرامون #درخواست_اسیدپاشی_در_روز_كيفر_یک_مسلمان

🔸چندين نامه با عنوان "روز كيفر يك مسلمان" به صورت ناشناس براى افراد مختلف در سراسر انگلستان ارسال شده كه در آن روز سوم آوريل را به عنوان "روز كيفر يک مسلمان" ناميده و از دريافت كننده خواسته عليه مسلمانان دست به خشونت بزند.

🔸در اين نامه به كسى كه عليه مسلمانان دست به خشونت بزند، وعده جايزه داده شده و سيستم امتيازبندى به اين ترتيب در نظر گرفته شده:

- توهين كلامى به يك مسلمان ١٠ امتياز
- كشيدن حجاب از سر يک زن مسلمان ٢٥ امتياز
- اسيدپاشى به صورت يك مسلمان ٥٠ امتياز
- ضرب و جرح يک مسلمان ١٠٠ امتياز
- شكنجه با استفاده از جريان برق، كندن پوست و استفاده از وسايل شكنجه ٢٥٠ امتياز
- كشتن مسلمان با اسلحه، چاقو، ماشين يا روش‌هاى ديگر ٥٠٠ امتياز
- آتش زدن يا بمب گذارى در مسجد ١٠٠٠ امتياز
- بمباران اتمى مكه ٢٥٠٠ امتیاز

🔸 #استنادات
@soada_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شهیدانه

🔻 #بنی_صدر آدم درستی نیست

yon.ir/L3NEI

بنی صدر که آمد، نشست کنار امام رحمت الله علیه.
او خیلی عصبانی شد. بلند شد رفت به طرف تلویزیون و با اشاره به #بنی_صدر گفت: «این آدم درستی نیست، خودش را جا زده، برای #فریب مردم آمده.» امام در این شرایط صلاح نمی‌داند این مسائل را اعلام کند، #مردم باید #خودشان بفهمند.

آن موقع نوجوانی ۱۴، ۱۵ ساله بود.

📚 لحظه های بی عبور، ص ۲۰، خاطره ای از #شهید_بازرگان_گریوانی.

@soada_ir
🔻🔻🔻

🖇 ویژه نامه #خاطرات_شهدا
📌 به مناسبت اردوهای #راهیان_نور

🌐 پایگاه اینترنتی سُعَداء

https://t.me/joinchat/AAAAAEB7HxnQiLu4uXRNNQ
#استناد_سخنرانی_حجت_الاسلام_راجی
پیرامون
#مقایسه_قبل_و_بعد_از_انقلاب

آمارهای زیر بی کم و کاست روایت رسمی #بانک_جهانی (#world_bank) از #شاخص_های_اقتصادی_ایران در حال حاضر و دوران رژیم پهلوی است و برای کسانی که دنبال حقیقت باشند سخن بسیار دارد.

yon.ir/cQSuT

#استنادات
👇👇👇
🌐 @soada_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شهیدانه

🔻 بچه ها #شهید می شوند، تو رفتی درس بخوانی؟!

yon.ir/Tmlye

در #کنکور دانشگاه، ثبت نام کرده بودم. شرط رفتنم این بود که کاوه، برگه ترخیصی ام را امضا کند.

♨️ آن روز دلم عجیب شور می‌زد. با یک دنیا اضطراب و تشویش، نامه #دانشگاه را نشانش دادم. بی هیچ حرفی، آن را گرفت و خواند. نگاه معنی داری به من و برگه انداخت و ناگهان کاری کرد که اصلاً انتظارش را نداشتم. نامه در لابه لای دستانش پاره پاره شده و بقایای آن، روی زمین پخش و پلا شد. با خودم گفتم لابد چون می‌خواهم از تیپ بروم و باز #بهداری بی‌سرپرست می‌ماند، کاغذ دانشگاه را پاره کرد.

🔸 دو روز بعد، دیدم چاره ای ندارم جز اینکه خودم دست به کار شوم. پیگیری کردم تا از مشهد برایم جایگزین آمد. در فرصتی که #کاوه در #پادگان نبود، از معاونش تسویه حساب گرفتم و راهی مشهد شدم تا در #کنکور شرکت کنم. بعد از اعلام نتایج، معلوم شد که قبول شده ام. اول مهر ماه هم رفتم سراغ #درس و #دانشگاه.

♨️ مدتی گذشت خبر مجروحیت #کاوه را یکی از رفقا بهم داد. با ناراحتی پرسیدم: «کجا مجروح شده؟»

گفت: «توی تک #حاج_عمران

پرسیدم: « حالا کجا بستری اش کردن؟»

گفت: «توی بخش مغز و اعصاب بیمارستان قائم عجل الله تعالی فرجه.»

بدون معطلی رفتم عیادتش. اتاق، شلوغ بود. چند نفر دیگر قبل از من آمده بودند. با اینکه ضعیف شده بود، ولی آن لبخند همیشگی و زیبا، گوشه لبش بود.

دلم می‌خواست دست بیندازم دور گردنش، او را بغل کنم و زار زار گریه کنم، ولی نگاه بچه‌ها و حیا، مانع می‌شد. پرونده اش را ورق زدم. دکتر‌ها نوشته بودند نباید کار سنگین انجام دهد و حرکتی داشته باشد. #ترکش‌های_نارنجک که به سرش اصابت کرده بودند، در جای خیلی حساسی قرار گرفته بودند.

👈 نزدیکش که رفتم، احوالم را پرسید و از کار و بارم سوال کرد. گفتم: «توی #دانشگاه #درس می‌خوانم.»

تا این حرف را زدم، جمله ای گفت که مرا زیر و رو کرد و گویی تمام وجودم را به آتش کشید.

💠 گفت: « نامور! بچه‌ها می‌روند #جبهه #خون می‌دهند و #شهید می‌شوند، آن وقت تو می‌روی #دانشگاه #درس بخوانی؟»

یقینا این حرف را اگر هر کس دیگری می‌زد، آنطور در من اثر نمی‌گذاشت. بدون شک، او رضای خدا را در نظر داشت و #خیر و #صلاح دنیا و آخرتم را می‌خواست. برای همین بود که حرفش مرا دگرگون کرد. گویی از خوابی هزار ساله بیدار شده بودم.


@soada_ir
🔻🔻🔻

🖇 ویژه نامه #خاطرات_شهدا

🌐 پایگاه اینترنتی سُعَداء

https://t.me/joinchat/AAAAAEB7HxnQiLu4uXRNNQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شهیدانه

🔻 نمونه ای امروزی
از #یوسف_پیامبر

yon.ir/Q3llb

#شهید_احمدعلی_نیری برای دوست خود تعریف می کند:

🔸 با دوستانم بیرون شهر رفتیم. من برای آب برداشتن به سمت رودخانه رفتم.
وقتی کنار رود رسیدم دیدم چند دختر بدون لباس در حال شنا کردن هستند! سریع رویم را برگرداندم.

💠 این #شهید بزرگوار وقتی برمی گردد صورتش را جلو آتش می گیرد، دود به چشمش می رود، می گوید این سزای کسی است که بخواهد به این صحنه ها نگاه کند.

🔸 از آن لحظه به بعد چشم هایش چیزهایی می بیند که بقیه نمی بینند.
#شهید_احمدعلی_نیری

@soada_ir
🔻🔻🔻

🖇 ویژه نامه #خاطرات_شهدا
📌 به مناسبت اردوهای #راهیان_نور

🌐 پایگاه اینترنتی سُعَداء

https://t.me/joinchat/AAAAAEB7HxnQiLu4uXRNNQ