متن اشعار حاج حسین سیب سرخی
حاج حسین سیب سرخی – روضه
#حاج_حسین_سیب_سرخی
#شب_پنجم
#محرم
#روضه
حسین جان ... که لطف تو دست مرا گرفت
(دنبال می گردی ها ...)
مهرت در میان این دل ویرانه جا گرفت
اقا جانم
امروز نه که روز الست بربکم
با تو دلم بهانه کرب و بلا گرفت
(با مادرش هم ناله شو ها ...)
ما فکر می کنیم هنر کرده ایم نه
روضه برای بی کسی تو خدا گرفت
ازمن سیاه تر بخدا نیست مانده ام
چشمت چگونه راه من بی حیا گرفت
اعجاز میکند به خداوندی خدا
شور غمت به سینه هر کس که پا گرفت
پس می توان زدست غلام سیاه تو
در روضه ها حواله ی کرب و بلا گرفت
یاد تمام پیرغلامان به خیر باد
سینه زدن ز گریه انان بقا گرفت
امشب برای روز دهم گریه میکنم
این روضه را چگونه توان بی صدا گرفت
هنگام سر بریدن تو اسمان برید
رفتی به روی نیزه بالا هوا گرفت
با همین ناله بریم کربلا...
پا برهنه شد و به میدان زد
دادمیزد عمو رسیدم من
دست من هست پس نگو دیگر
تیغ زیر گلو رسیدم من
تا بیایم غریب لب تشنه
با خدا در دل مفصل کن
با مناجات گوشه گودال
نیزه ها را کمی معطل کن
همین طوری رهات نمی کنما...
چقدر دیر امدم تیغی
بوسه بر دست مهربانت زد
قاری خوش صدای ال الله
یاگوشتو بگیر یا نالتو ببر کربلا...
چه کسی نیزه بر دهانت زد
حسین...
باید امشب کشته بده این مجلس ...
من هنوز روضه رو باز نکردم ایشالا به اونجا نرسه
چقدر دیر امدم تیغی
بوسه بر دست مهربانت زد
قاری خوش صدای ال الله
ه چه کسی نیزه بر دهانت زد
حسین...
ناله کنا کجا نشستن ...
چند خط شکسته ممتد
شکل زخم عمیق پیشانی
بی علمدار بودن خیمه
علت اصلی پریشانی
نیزه های شکسته میبینم
لب گودال و داخل گودال
چادر زینب تو خاکی شد2
روی تل مقابل گودال حسین...
برق یک شی اهنین دیدم
کاسه ی اب شاید اوردند
نه عمو جان خیال خامی بود
تازه یک خنجر بد اوردند
وای ...
از اینجا سخت تر میشه ها
دشنه ای کند میرسد از راه
نیت کشتن تو را دارد
حسین... چقدر زخم خورده ای وای
خواهرت خیمه بوریا دارد ...
داداش ... سایه ی چکمه ای مرا ترساند
حق بده خصلت یتیم این است
صحنه ی غارت عبای شما
دیدن و باورش چه سنگین است
بگم یا نا گفتم بادا باد
حول و حوش هزار و نه صد بود
انقد خنجره و نیزه زد به بدن ابا عبدالله
زخم های تورا شمردم من
احتیاجی به تیر حرمله نیست
ای عموی غریب مردم من
حالا از این جا سخت میشه...
چیشد ؟ اومد تو گودال ...حالا عمش زینب میگه...
طاقت میاری برات بگم؟؟
میخواستم یه شعری بخونم گذاشتم کنار
من رهات نمیکنم...
هر کی سختشه بره
اینجا باید جوری ناله بزنی
اخه مادرش زهرا داره باهات ناله میزنه...
غریب مادر...
صدا زد عقیله در ان های و هوی
خجالت بکش شمر بی چشم و رو ...
جان امام حسین داد بزن
خانوم زینب جیغ میزد داد میزد میریختن سرش ...وای حسین جوری ناله بزن صدا به صدا نرسه
اخه مادرش تو مدینه میزد اهل مدینه هی هلهله میکردن...صدای زهرا نرسه....
هی علیشو میزدن میکشیدن مادر میزدن یکی به بازوش میزد هی هلهله میکردن...
امان
خودم ز سینه او میخ را در اوردم
گفتم رهات نمی کنما
ناله بزن ... اگر میخوای کمتر بخونم ناله بزن
ببین گریه دخترش را برو
ببین ذجه مادرش را برو
اخ داداش
یا ابا عبدالله
چه میخواهی از این شهید غریب
بریدی تو دیگر سرش را برو
برو ... حسین... اخ زینب
حسینم بزرگ بنی هاشم است
برهنه نکن پیکرش را برو
النگوی من را بگیر و دگر
رهاکن تو انگشترش را برو
اجازه بده تا ببوسم کمی
گلو و رگ و حنجرش را برو
برو ... وای ..
خیام حرم را که اتش زدی
ببین ترس نیلو فرش را برو
یه دونه دیگه بگم
رباب امده ...
چرا تا میگم رباب صدات میره بالا؟؟
چیشده؟...میخوای ناله بزنی
رباب امده نبش قبرش نکن
وای...
نزن روی نی سرش را برو
برو ... برو ....
حسین
ای دستا بیاد بالا
هر چی دست بیاد بالا تر گدا بیشتر خودشو نشون میده ها...
دو دستت بیاد بالا ...
کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی:
@sibsorkhii_matn
#شب_پنجم
#محرم
#روضه
حسین جان ... که لطف تو دست مرا گرفت
(دنبال می گردی ها ...)
مهرت در میان این دل ویرانه جا گرفت
اقا جانم
امروز نه که روز الست بربکم
با تو دلم بهانه کرب و بلا گرفت
(با مادرش هم ناله شو ها ...)
ما فکر می کنیم هنر کرده ایم نه
روضه برای بی کسی تو خدا گرفت
ازمن سیاه تر بخدا نیست مانده ام
چشمت چگونه راه من بی حیا گرفت
اعجاز میکند به خداوندی خدا
شور غمت به سینه هر کس که پا گرفت
پس می توان زدست غلام سیاه تو
در روضه ها حواله ی کرب و بلا گرفت
یاد تمام پیرغلامان به خیر باد
سینه زدن ز گریه انان بقا گرفت
امشب برای روز دهم گریه میکنم
این روضه را چگونه توان بی صدا گرفت
هنگام سر بریدن تو اسمان برید
رفتی به روی نیزه بالا هوا گرفت
با همین ناله بریم کربلا...
پا برهنه شد و به میدان زد
دادمیزد عمو رسیدم من
دست من هست پس نگو دیگر
تیغ زیر گلو رسیدم من
تا بیایم غریب لب تشنه
با خدا در دل مفصل کن
با مناجات گوشه گودال
نیزه ها را کمی معطل کن
همین طوری رهات نمی کنما...
چقدر دیر امدم تیغی
بوسه بر دست مهربانت زد
قاری خوش صدای ال الله
یاگوشتو بگیر یا نالتو ببر کربلا...
چه کسی نیزه بر دهانت زد
حسین...
باید امشب کشته بده این مجلس ...
من هنوز روضه رو باز نکردم ایشالا به اونجا نرسه
چقدر دیر امدم تیغی
بوسه بر دست مهربانت زد
قاری خوش صدای ال الله
ه چه کسی نیزه بر دهانت زد
حسین...
ناله کنا کجا نشستن ...
چند خط شکسته ممتد
شکل زخم عمیق پیشانی
بی علمدار بودن خیمه
علت اصلی پریشانی
نیزه های شکسته میبینم
لب گودال و داخل گودال
چادر زینب تو خاکی شد2
روی تل مقابل گودال حسین...
برق یک شی اهنین دیدم
کاسه ی اب شاید اوردند
نه عمو جان خیال خامی بود
تازه یک خنجر بد اوردند
وای ...
از اینجا سخت تر میشه ها
دشنه ای کند میرسد از راه
نیت کشتن تو را دارد
حسین... چقدر زخم خورده ای وای
خواهرت خیمه بوریا دارد ...
داداش ... سایه ی چکمه ای مرا ترساند
حق بده خصلت یتیم این است
صحنه ی غارت عبای شما
دیدن و باورش چه سنگین است
بگم یا نا گفتم بادا باد
حول و حوش هزار و نه صد بود
انقد خنجره و نیزه زد به بدن ابا عبدالله
زخم های تورا شمردم من
احتیاجی به تیر حرمله نیست
ای عموی غریب مردم من
حالا از این جا سخت میشه...
چیشد ؟ اومد تو گودال ...حالا عمش زینب میگه...
طاقت میاری برات بگم؟؟
میخواستم یه شعری بخونم گذاشتم کنار
من رهات نمیکنم...
هر کی سختشه بره
اینجا باید جوری ناله بزنی
اخه مادرش زهرا داره باهات ناله میزنه...
غریب مادر...
صدا زد عقیله در ان های و هوی
خجالت بکش شمر بی چشم و رو ...
جان امام حسین داد بزن
خانوم زینب جیغ میزد داد میزد میریختن سرش ...وای حسین جوری ناله بزن صدا به صدا نرسه
اخه مادرش تو مدینه میزد اهل مدینه هی هلهله میکردن...صدای زهرا نرسه....
هی علیشو میزدن میکشیدن مادر میزدن یکی به بازوش میزد هی هلهله میکردن...
امان
خودم ز سینه او میخ را در اوردم
گفتم رهات نمی کنما
ناله بزن ... اگر میخوای کمتر بخونم ناله بزن
ببین گریه دخترش را برو
ببین ذجه مادرش را برو
اخ داداش
یا ابا عبدالله
چه میخواهی از این شهید غریب
بریدی تو دیگر سرش را برو
برو ... حسین... اخ زینب
حسینم بزرگ بنی هاشم است
برهنه نکن پیکرش را برو
النگوی من را بگیر و دگر
رهاکن تو انگشترش را برو
اجازه بده تا ببوسم کمی
گلو و رگ و حنجرش را برو
برو ... وای ..
خیام حرم را که اتش زدی
ببین ترس نیلو فرش را برو
یه دونه دیگه بگم
رباب امده ...
چرا تا میگم رباب صدات میره بالا؟؟
چیشده؟...میخوای ناله بزنی
رباب امده نبش قبرش نکن
وای...
نزن روی نی سرش را برو
برو ... برو ....
حسین
ای دستا بیاد بالا
هر چی دست بیاد بالا تر گدا بیشتر خودشو نشون میده ها...
دو دستت بیاد بالا ...
کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی:
@sibsorkhii_matn
متن اشعار حاج حسین سیب سرخی
@sibsorkhii_matn – کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی
#حاج_حسین_سیب_سرخی
#شب_پنجم
#محرم
#زمینه
شده دلم گرفتارت
اومده اخرین یارت
دیگه جای ابالفضل ام علمدارت
نمیزارم تو مقتل عموی من تنها شه
نمیزاره عبدالله رقیه بی بابا شه
رفتی از حال
مثل کوچه ست گودال
برات بمیرم وای
عمو جانم وای
نوه شاه مردانم
شبیه موج و طوفانم
رجز من شده ذکر حسن جانم
میون چشمام اشکه
به روی لبهام اهه
تو آغوشت میمیرم
منم مثل شش ماهه
مولامی تو
جای بابامی تو
برات بمیرم وای
عمو جانم وای
مصیبت تو سنگینه
دوباره سنگ و ایینه
میاد و قاتلت میشینه رو سینه
میرم نمی بینم که
میره اسیری زینب
تن من و تو باهم
میمونه زیر مرکب
پیشونیته
دیدم که خونیه
برات بمیرم وای
کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی:
@sibsorkhii_matn
#شب_پنجم
#محرم
#زمینه
شده دلم گرفتارت
اومده اخرین یارت
دیگه جای ابالفضل ام علمدارت
نمیزارم تو مقتل عموی من تنها شه
نمیزاره عبدالله رقیه بی بابا شه
رفتی از حال
مثل کوچه ست گودال
برات بمیرم وای
عمو جانم وای
نوه شاه مردانم
شبیه موج و طوفانم
رجز من شده ذکر حسن جانم
میون چشمام اشکه
به روی لبهام اهه
تو آغوشت میمیرم
منم مثل شش ماهه
مولامی تو
جای بابامی تو
برات بمیرم وای
عمو جانم وای
مصیبت تو سنگینه
دوباره سنگ و ایینه
میاد و قاتلت میشینه رو سینه
میرم نمی بینم که
میره اسیری زینب
تن من و تو باهم
میمونه زیر مرکب
پیشونیته
دیدم که خونیه
برات بمیرم وای
کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی:
@sibsorkhii_matn
متن اشعار حاج حسین سیب سرخی
@sibsorkhii_matn – کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی
#حاج_حسین_سیب_سرخی
#شب_پنجم
#محرم
#شور_پیشنهاد_دانلود
بین تموم اهل بیت
غریب ترینه بخدا
حسینیاگریه کنید
برا امام مجتبی
اخر اقا صحن و سرای تورو میسازیم
با گنبد و پنجره فولادت یه عکس
یادگاری می اندازیم
غریب ترین جای جهانه بقیع
مهدی صاحب الزمان بقیع
یه روز میشن مدافعان حرم
به عشق تو مهندسان بقیع
جانم غریب فاطمه حسن جانم
بین تموم اهل بیت از همه مادری تری
نشون دادی توی جمل از همه حیدری تری
وقتی اذن برات اربعین رو میگیرم
با همه امام حسینی ها تو موکب
امام حسن میرم
کریمی و منم یه ساءل حسن
دیوونتم نمیشم عاقل حسن
الهی کل نوجونای ما
بشن فدای قاسم ابن الحسن
جانم غریب فاطمه حسن جانم
بین تموم اهل بیت
امان امان از دل تو
یه چادر خاکی و یه
کوچه شده قاتل تو
ای وای ای وای یادت نمیره صورت نیلی
مدینه و غم چهل ساله مغیره
و قلاف و اون سیلی
میباره خون برای تو چشم من
الهی که برات بمیرم حسن
یکی نبود بگه به اون بی حیا
یه مادرو جلوی بچه ش نزن
کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی :
@sibsorkhii_matn
#شب_پنجم
#محرم
#شور_پیشنهاد_دانلود
بین تموم اهل بیت
غریب ترینه بخدا
حسینیاگریه کنید
برا امام مجتبی
اخر اقا صحن و سرای تورو میسازیم
با گنبد و پنجره فولادت یه عکس
یادگاری می اندازیم
غریب ترین جای جهانه بقیع
مهدی صاحب الزمان بقیع
یه روز میشن مدافعان حرم
به عشق تو مهندسان بقیع
جانم غریب فاطمه حسن جانم
بین تموم اهل بیت از همه مادری تری
نشون دادی توی جمل از همه حیدری تری
وقتی اذن برات اربعین رو میگیرم
با همه امام حسینی ها تو موکب
امام حسن میرم
کریمی و منم یه ساءل حسن
دیوونتم نمیشم عاقل حسن
الهی کل نوجونای ما
بشن فدای قاسم ابن الحسن
جانم غریب فاطمه حسن جانم
بین تموم اهل بیت
امان امان از دل تو
یه چادر خاکی و یه
کوچه شده قاتل تو
ای وای ای وای یادت نمیره صورت نیلی
مدینه و غم چهل ساله مغیره
و قلاف و اون سیلی
میباره خون برای تو چشم من
الهی که برات بمیرم حسن
یکی نبود بگه به اون بی حیا
یه مادرو جلوی بچه ش نزن
کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی :
@sibsorkhii_matn
متن اشعار حاج حسین سیب سرخی
@sibsorkhii_matn – کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی
#حاج_حسین_سیب_سرخی
#شب_پنجم
#محرم
#دودمه
عبداله ام فداایی حسین ام
به مجتبی ضیا هر دوعینم
گر چه من صغیرم
حسین است امیرم
عموی من تنهای تنهاست
خونین بدن در دل صحراست
عمو فتاده ای تو در قتلگاه
دیده گشا امدم از خیمه گاه
ای مرا نور عین
ای عمو جان حسین
عبداله ام من حق پرستم
از کودکی دل به تو بستم
کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی:
@sibsorkhii_matn
#شب_پنجم
#محرم
#دودمه
عبداله ام فداایی حسین ام
به مجتبی ضیا هر دوعینم
گر چه من صغیرم
حسین است امیرم
عموی من تنهای تنهاست
خونین بدن در دل صحراست
عمو فتاده ای تو در قتلگاه
دیده گشا امدم از خیمه گاه
ای مرا نور عین
ای عمو جان حسین
عبداله ام من حق پرستم
از کودکی دل به تو بستم
کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی:
@sibsorkhii_matn
متن اشعار حاج حسین سیب سرخی
#حاج_حسین_سیب_سرخی #شب_دوم #محرم #ذکر #شعر_خوانی #یاکاشف_الکرب یا کاشف الکرب عنوجه الحسین دست من گیر که این دست همان است که من سالها ،از غم هجران تو ،بر سر زده ام ریزه خواره جناب عباسیم به چه رزق و زیارتی داریم ارمنی هم اگر حساب کنی دست از تو برنمیداریم…
عزیزان در اینجا یک اشتباه تایپی شده است
یا کاشف الکرب الوجه الحسین
درستش اینه
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین
یا کاشف الکرب الوجه الحسین
درستش اینه
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین
متن اشعار حاج حسین سیب سرخی
@sibsorkhii_matn – کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی
#حاج_حسین_سیب_سرخی
#شب_پنجم
#محرم
#واحد_شلاقی
#بسکه_برپای_دلم
بسکه بر پای دلم ،فاصله زنجیر شده
طفلی از حول غم بی کسی ات پیر شده
نیزه بر پهلوی تو نیت قد قامت کرد
ای وضوی تو ز خون لحظه ی تکبیر شده
دیدم از خیمه به صورت به زمین افتادی
کار از کار گذشته نکند دیر شده
نکند باز عمو دست به خیرات زدی؟
همه ی دشت به سوی تو سرازیر شده
اب کردی جگرم ، اب مگر خواسته ای
که سر و کار تو با نیزه و شمشیر شده
این همه فاصله ما بین نفسهات ز چیست
پنجه ی کیست که با موی تو درگیر شده
امدم سهم کسی ازتو نخواهد ببرد
تیغ بر بال کبوتر شدنت نگذارد
زینت دوش نبی سینه ی تو پا نخورد
زنده تاهست، یتیم حسنت نگذارد
یوسف عمه به جان تو قسم هیچ کسی
دست حتی به پر پیروهنت نگذارد
پسرت بودم از این پس سپرت خواهم شد
شمر تا چکمه به روی دهنت نگذارد
گرچه این تیغ به قصد سر تو میاید
بازويِ كوچكِ اين سينه زنت نگذارد
دستِ من شكر خدا را، كه به كار آمده است
استخوان تا شده، با پوست كنار آمده است
ـــــــــــــــــ
کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی:
@sibsorkhii_matn
#شب_پنجم
#محرم
#واحد_شلاقی
#بسکه_برپای_دلم
بسکه بر پای دلم ،فاصله زنجیر شده
طفلی از حول غم بی کسی ات پیر شده
نیزه بر پهلوی تو نیت قد قامت کرد
ای وضوی تو ز خون لحظه ی تکبیر شده
دیدم از خیمه به صورت به زمین افتادی
کار از کار گذشته نکند دیر شده
نکند باز عمو دست به خیرات زدی؟
همه ی دشت به سوی تو سرازیر شده
اب کردی جگرم ، اب مگر خواسته ای
که سر و کار تو با نیزه و شمشیر شده
این همه فاصله ما بین نفسهات ز چیست
پنجه ی کیست که با موی تو درگیر شده
امدم سهم کسی ازتو نخواهد ببرد
تیغ بر بال کبوتر شدنت نگذارد
زینت دوش نبی سینه ی تو پا نخورد
زنده تاهست، یتیم حسنت نگذارد
یوسف عمه به جان تو قسم هیچ کسی
دست حتی به پر پیروهنت نگذارد
پسرت بودم از این پس سپرت خواهم شد
شمر تا چکمه به روی دهنت نگذارد
گرچه این تیغ به قصد سر تو میاید
بازويِ كوچكِ اين سينه زنت نگذارد
دستِ من شكر خدا را، كه به كار آمده است
استخوان تا شده، با پوست كنار آمده است
ـــــــــــــــــ
کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی:
@sibsorkhii_matn
متن اشعار حاج حسین سیب سرخی
#حاج_حسین_سیب_سرخی #شب_سوم #محرم #واحد #کنارتولبریزعشقم کنار تو لبریز عشقم من از تو دست بر نمیدارم چقدر اقا ارومه حالم تا وقتی که هستی کنارم تویی خاطرات همه بچگیم با این عاشقی میگذره زندگیم ـــــــــــــــــــــ منو عشق تو، تو و شیدایی منم مجنون و تو…
عزیزان
این واحد قبلا بارگذاری شده
و با توجه به سرعت بخشیدن به فعالیت کانال
باز نشر نمی شود👆👆👆
این واحد قبلا بارگذاری شده
و با توجه به سرعت بخشیدن به فعالیت کانال
باز نشر نمی شود👆👆👆
متن اشعار حاج حسین سیب سرخی
#حاج_حسین_سیب_سرخی #شور #ای_سلام_هر_شبم_حسین ای سلام هر شبم حســـــین ای ترانه ی لبم حســـــــین مومن به عشق تو شدم، ای تو دین و مذهبم حسین ندیده به تو دل دادم ،اخه شرط عشق دیدن نیست با تو حسی که دارم من چیزی جز پرستیدن نیست، ای نام شور انگیز عشق ، ای شوق…
عزیزان
این شور قبلا بارگذاری شده
و با توجه به سرعت بخشیدن به فعالیت کانال
باز نشر نمی شود👆👆👆
این شور قبلا بارگذاری شده
و با توجه به سرعت بخشیدن به فعالیت کانال
باز نشر نمی شود👆👆👆
متن اشعار حاج حسین سیب سرخی
@sibsorkhii_matn – کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی
#حاج_حسین_سیب_سرخی
#شب_ششم
#محرم
#روضه
خادمان انقدر بی اصل و نسب هم نیستند
نسبت ما یا به فضه یا به قنبر میرسد
اقام اقام
اقا جان
حسیـــــن
بر تن دشت رد پا مانده
گیسویت در هوا رها مانده
بازویت انقدر که ضربت داشت
رد شمشیر در هوا مانده
بند نعلین ظاهرا در اصل
دهن ازرق است وا مانده
٭هنوز روضه نخوندما ، دلم میخواد توصیف این داماد کربلا رو بکنم٭
یا حسن گفتنت ، که غوغا کرد
صبر کن ذکر مرتضی ، مانده
پس مدینه ،برادری شده است
که چنین پای کربلا مانده
پشت هر ذکر یا عمو جانت
هوس ذکر یا اخا مانده
لشگر تیغ چشمتان روشن
یادگاری مجتبی مانده
گرچه احلا من العسل گفتی
تا ز احلا من البلا مانده
چه به روز امده ، که هنوز
کمر خیمه گاه تا مانده
زیر پا مانده ای و با حسرت
نو عروس تو روی پا مانده
دست تو در میان خون خودت
دست او نیز در حنا مانده
داستان جداییت این شد
سر جدا، تن جدا ، جدا مانده
تیغ ها که کشیده ات کردند
وای من سهم نعل ها مانده
گر چه قدت بلند شد اما
نجمه بعد از تو بی عصا مانده
او یتیم است ،مبهمش نکنید
زیر این نعل ها ، کمش نکنید
اه،ای نیزه ها میان حرم
مادرش هست ، در همش نکنید
نه به لبخند و گریه ی لب
وا بود جای دو نعل روی لب ها بود
جای دو نعل ، نعل بعدی خورد
حفره هایی به سینه پیدا بود
روی دوش عمو که جا شده بود
قسمتی بر زمین رها شده بود
تیغ از لابه لای او میریخت
چون حصیری که نخ نما شده بود
نیمه جان بود و اندکی حس داشت
تا گلش را گرفت ناکس داشت
میکشید و به پشت میچرخاند
ناله دیگر نبود ، خس خس بود
واای مادرم
نفسش بین دنده ها مانده
سیزده جای رد و پا مانده
وای وای
بدنت ، نیزه ی بیجا خورده
قامت ، کوچک تو تا خورده
اسب ها رو به تنت اوردند
چقدر صورت تو پا خورده
ای حسیـــــــــــــن
ـــــــــــــــ
کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی:
@sibsorkhii_matn
#شب_ششم
#محرم
#روضه
خادمان انقدر بی اصل و نسب هم نیستند
نسبت ما یا به فضه یا به قنبر میرسد
اقام اقام
اقا جان
حسیـــــن
بر تن دشت رد پا مانده
گیسویت در هوا رها مانده
بازویت انقدر که ضربت داشت
رد شمشیر در هوا مانده
بند نعلین ظاهرا در اصل
دهن ازرق است وا مانده
٭هنوز روضه نخوندما ، دلم میخواد توصیف این داماد کربلا رو بکنم٭
یا حسن گفتنت ، که غوغا کرد
صبر کن ذکر مرتضی ، مانده
پس مدینه ،برادری شده است
که چنین پای کربلا مانده
پشت هر ذکر یا عمو جانت
هوس ذکر یا اخا مانده
لشگر تیغ چشمتان روشن
یادگاری مجتبی مانده
گرچه احلا من العسل گفتی
تا ز احلا من البلا مانده
چه به روز امده ، که هنوز
کمر خیمه گاه تا مانده
زیر پا مانده ای و با حسرت
نو عروس تو روی پا مانده
دست تو در میان خون خودت
دست او نیز در حنا مانده
داستان جداییت این شد
سر جدا، تن جدا ، جدا مانده
تیغ ها که کشیده ات کردند
وای من سهم نعل ها مانده
گر چه قدت بلند شد اما
نجمه بعد از تو بی عصا مانده
او یتیم است ،مبهمش نکنید
زیر این نعل ها ، کمش نکنید
اه،ای نیزه ها میان حرم
مادرش هست ، در همش نکنید
نه به لبخند و گریه ی لب
وا بود جای دو نعل روی لب ها بود
جای دو نعل ، نعل بعدی خورد
حفره هایی به سینه پیدا بود
روی دوش عمو که جا شده بود
قسمتی بر زمین رها شده بود
تیغ از لابه لای او میریخت
چون حصیری که نخ نما شده بود
نیمه جان بود و اندکی حس داشت
تا گلش را گرفت ناکس داشت
میکشید و به پشت میچرخاند
ناله دیگر نبود ، خس خس بود
واای مادرم
نفسش بین دنده ها مانده
سیزده جای رد و پا مانده
وای وای
بدنت ، نیزه ی بیجا خورده
قامت ، کوچک تو تا خورده
اسب ها رو به تنت اوردند
چقدر صورت تو پا خورده
ای حسیـــــــــــــن
ـــــــــــــــ
کانال متن اشعار حاج حسین سیب سرخی:
@sibsorkhii_matn