متن اشعار حاج حسین سیب سرخی

‍ ‍ ‍ 📝 #شلوغ_بود
🖊 #شور
🖊#شب_عاشورا_محرم_الحرام_۱۴۴۲
🖊 #هیات_روضة_العباس "علیه السلام"

شلوغ بود
دل آسمون گرفته بود و بی فروغ بود
کاشکی روضه های قتلگاه تو دروغ بود

غروب بود
یک نفس صدای یا مقلب القلوب بود
بعد تیر و نیزه تازه وقت سنگ و چوب بود

غریب بود
جای نعل تازه روی صورتش عجیب بود
زیر چکمه های قاتلی که نانجیب بود

غبار بود
مادرش گوشه قتلگاه بی قرار بود
خواهرش پیاده بود و دشمنش سوار بود

پیکرت سه روز مانده بر زمین رها حسین من
السلام علی قصیر بالدماء حسین من
کشته حسادت مردم بی وفا حسین من
السلام علی ذبیح القفا حسین من

🔗 @sibsorkhii_matn

سراب بود
ناله های غربت حسین بی جواب بود
غرق خاک و خون تن عزیز بوتراب بود

عذاب بود
تشنه کشتنش ولی بین دو نهر آب بود
خنده های حرمله به گریه رباب بود

بس کن رباب حرمله بیدار میشود

عمیق بود
جای ضربه های نیزه رو تنش دقیق بود
ساربان رسید و فکر بردن عقیق بود

ای زمین خورده از آن نیزه بی هوا حسین من
فردا غروب عاشورا حسینو جلوی زن و بچش هو میکنن خدا نیاره برا مردی که ناموسشو جلوش دوره کنن معجر از سرش بکشن

ای زمین خورده از آن نیزه بی هوا حسین من
ای سر مقدست چرا به نیزه ها حسین من
نوحه خون تو شده ملیکه السماء حسین من
السلام علی الغریب کربلا حسین من

🔗 @sibsorkhii_matn

حرف حق زد چقدر نیزه به خوردش دادند
آب میخواست سر نیزه به خوردش دادند
حرف حق زد دهنش را پر خون کرد سنان
نیزه در حلق حسین کرد و در آورد

لگد از بغض علی بر سر و بر روش زدند
جلوی مادرمن چکمه به پهلوش زدند

با سر نیزه نشین وارد شهرش کردند
یک سفر آمده بودیم که زهرش کردند

🔗@sibsorkhii_matn

کبود بود
مثل مادرش تمومه صورتش کبود بود
میکشه آدمو اینکه قاتلش حسود بود

شهید بود
خواهرش رسیده بودو دیگه ناامید بود
جای زخم تیر و نیزه رو تنش شدید بود

اسیر بود
پیکر مطهر حسین بر حصیر بود
دختر فاطمه با حرمله هم مسیر بود

ناگهان بین کشمکش دیدم
چادرش زیر پای قاتل رفت
معجرم ماند در ته گودال
خواهرش قاطی اراذل رفت

مادرت رسیده تا گودی قتلگاه حسین من
السلام علی القتیل بالرماح حسین من
بر تنت نمانده امامه و ردا حسین من
السلام علی الجریح بالعصا حسین من

اونایی که حربه ای نداشتن دامناشونو پر از سنگ کرده بودنومیزدن به صورت حسین ولی کار به اینجا ختم نشد
یه پیرمردایی بودن نانجیبا عصایی که دستشون بود سر چوب معمولی نبودیه حالت تیزی و خنجر داشت یه جوری میزدن به صورت حسین میگفتن به نیت ثواب بزن ثواب داره آه
یه مسمارم مدینه بود

🔗 @sibsorkhii_matn

فرات بود
روضه خون لب عطشان حسین فرات بود
لشکری راهی خیمه مخدرات بود

صبور بود
خنجر کهنه به روی حنجرش صبور بود
خون گرفته روی صورتی که غرق نور بود

عجول بود
قاتلش نشسته روی سینه و عجول بود
زیر دست و پا عزیز بزعت الرسول بود

تمام شد
مهر فاطمه به لب های حسین حرام شد
وقت غارت حرم خون به دل امام شد

پیکرت سه روز مانده بر زمین رها حسین من
السلام علی غسیل بالدماء حسین من
کشته حسادت مردم بی وفا حسین من
السلام علی ذبیح من قفا حسین من

🔗 @sibsorkhii_matn

attach 📎

5.0K views17:23