‏الان مادرا میرن طریقه صحیح پوشاندن لباس بچه رو یاد میگیرن
اون موقع ها جوری لباسو از سرمون در میاوردن نصف مغزمونم باهاش میرفت

دستم خورد به بطری آب همش ریخت تو غذای بابام.
هر کی بود یه سیلی میخوابوند زیر گوش بچش.
ولی بابام نزد.
بشقابشو با بشقابم عوض کرد.

از تعداد "باشه"هایی که پشت تلفن به مامانم میگم ژاپن میتونه برق کل کیهانو تامین کنه!

به نظرم دماغ منو فرشته ها بدونِ مجوز ساخت و ساز از خدا ساختن؛ وگرنه این همه اضافه بنا تخلفه

تنها وجه اشتراکم با آدماي موفق اینه که منم مث اونا از هیچ شروع کردم،
البته بعد از این مرحله دیگه راهمو ازشون جدا کردم

‏سياوش قميشي يه جوري خوب ميخونه آدم ازينكه شكست عشقي نخورده شرمنده ي خودشو سياوش ميشه

گوساله تو شک‌نکردی چرا ولنتاین عموت واسه مامانت خرس خریده؟
(صحبتهای کاکرو با سوباسا تو رختکن)

انقد زود پیر شدم که از توی جیبم شکلات در میارم میدم بقیه بخورن

‏دیگه تویی که همش میری از این ساندویچهای بمب میخوری نگران اینکه تو واکسن معلوم نیست چیه نباش

‏زندگی ایده‌آل؟ 8 صبح با شارژ صد بری بیرون 7 شب با هشتاد برگردی

دقت کردین وقتی مهمون میاد
آشغالای ریزِ روی فرش چقدر گُنده می‌شن و به چشم میان؟!
اصلا بعضیاشون میان جلو سلام علیک می‌کنن!
به این برکت

‏یه مرحله از مراحل سلامت روان هم هست که اسمش اینه: نمی‌دونم، و نمی‌خوام هم بدونم.

‏گوسفندا رو برده بودم چرا، فلوت و دستم گرفتم براشون فلوت بزنم که دیدم سگ گله نشست پشت پیانو.
‏[با گوسفندان علف دیگری را رول می‌کند]

یا راهی خواهم ساخت
یا ساخی راهم آخ

گذشته ای ساخته ام که اینده ام هیچ گهی نمیتواند بخورد.

به عنوان یه جونِ دل اصلا سر کیف نیستم عزیز

من همیشه چند پله ایی از تکنولوژی عقبم به اینصورت که هر وقت هرکی گوشیمو میبینه میگه: ااا یادش بیخیر... از اینا

اسم این بیماری که خودشونو پاره میکنن
تا خط سینشون تو عکس بیفته
بعد ایموجی میزارن روش چیه؟

یه بارم رفتم رستوران ایتالیایی گفتم پسته دارید؟ گفت اون پاستاست، دیدم ضایع شده گفتم نه پسته می‌خوام اگه ندارید گه می‌خورید رستوران میزنید

من دوست داشتم بچه که‌بودم فضا نورد بشم ، ولی متاسفانه اون موقع هنوز گل و ماریجوآنا توو ایران پیدا نمیشد