نه بخشیدنِ تو و نه نبخشیدنِ تو،
هیچکدوم اعتمادِ از دست رفتهی من نسبت به آدما
و عمری که از من بردی رو بهم برنمیگردونن
ولی خب من نمیتونم ببخشمت.
تو بخش بزرگی از زندگی من بودی،
من واقعا برات ارزش و احترام قائل بودم،
ولی تو خرابش کردی و من هیچوقت نمیتونم
فراموش کنم تو چجوری منو زیر پاهات له کردی.
هیچکدوم اعتمادِ از دست رفتهی من نسبت به آدما
و عمری که از من بردی رو بهم برنمیگردونن
ولی خب من نمیتونم ببخشمت.
تو بخش بزرگی از زندگی من بودی،
من واقعا برات ارزش و احترام قائل بودم،
ولی تو خرابش کردی و من هیچوقت نمیتونم
فراموش کنم تو چجوری منو زیر پاهات له کردی.
Gozashtan o Raftane Peyvaste
Bomrani
تو خیلی دوری:))...
@ShiyareMaqzam
@ShiyareMaqzam
من از نهایتِ شب حرف میزنم،
من از نهایتِ تاریکی،
و از نهایت شبِ حرف میزنم!
اگر به خانهی من آمدی
برایِ من ای مهربان،
چراغ بیاور.
و یک دریچه که از آن
به ازدحامِ کوچهی خوشبخت بنگرم...
-فروغ فرخزاد
من از نهایتِ تاریکی،
و از نهایت شبِ حرف میزنم!
اگر به خانهی من آمدی
برایِ من ای مهربان،
چراغ بیاور.
و یک دریچه که از آن
به ازدحامِ کوچهی خوشبخت بنگرم...
-فروغ فرخزاد
سلام
حالت خوبه؟
امروز اومده بودم ببینمت ولی تو نیومدی
خیلی منتظرت موندما،خیلی...
چشمم به در خشک شد،جونم به لب رسید،
ولی تو نیومدی.
نمیدونم چندین بار با صدای پاهای یکی
دلم ریخت که شاید تو باشی،
نمیدونم چندصد بار ساعتو نگاه کردم،
اینم نمیدونم که این چندمین بار بود تو این
چند ماه که به هر دری زدم واسه دیدنت،
انگار همهی درا قفله،
مغزمم قفل کرده ولی حقیقتا خسته نشدم،
هنوز میتونم کوچه هارو گز کنم واسه دیدنت،
هنوز میتونم برای چند دقیقه دیدنت خیابونای
این شهرو بالا پایین کنم.
از دور میبوسمت غریبِ آشنایِ من...
حالت خوبه؟
امروز اومده بودم ببینمت ولی تو نیومدی
خیلی منتظرت موندما،خیلی...
چشمم به در خشک شد،جونم به لب رسید،
ولی تو نیومدی.
نمیدونم چندین بار با صدای پاهای یکی
دلم ریخت که شاید تو باشی،
نمیدونم چندصد بار ساعتو نگاه کردم،
اینم نمیدونم که این چندمین بار بود تو این
چند ماه که به هر دری زدم واسه دیدنت،
انگار همهی درا قفله،
مغزمم قفل کرده ولی حقیقتا خسته نشدم،
هنوز میتونم کوچه هارو گز کنم واسه دیدنت،
هنوز میتونم برای چند دقیقه دیدنت خیابونای
این شهرو بالا پایین کنم.
از دور میبوسمت غریبِ آشنایِ من...
و اما چیزی که اذیتم میکرد بی خبری از دلیلِ
غمگین بودنت نبود
این بود که من به عنوان هیچ کسی،
جایی تو زندگیت نداشتم که بخوام باهات صحبت کنم
و تلاش کنم برایِ بهتر شدنِ احوالت!
میدونی چی میگم؟
میدونی چقدر این اذیتم میکنه که وقتی غمگینی
نمیتونم اونی باشم که باهات حرف میزنه و حالتو
خوب میکنه؟
غمگین بودنت نبود
این بود که من به عنوان هیچ کسی،
جایی تو زندگیت نداشتم که بخوام باهات صحبت کنم
و تلاش کنم برایِ بهتر شدنِ احوالت!
میدونی چی میگم؟
میدونی چقدر این اذیتم میکنه که وقتی غمگینی
نمیتونم اونی باشم که باهات حرف میزنه و حالتو
خوب میکنه؟
بايد باور کنيم تنهایی
تلخترين بلای بودن نيست
چيزهای بدتری هم هست
روزهای خستهای که در خلوت خانه پير میشوی
و سالهايی که ثانيه به ثانيه از سر گذشته است.
تازه پی ميبريم
که تنهايی تلخترين بلای بودن نيست
چيزهای بدتری هم هست؛
دير آمدن،
دير آمدن...
-چارلز بوکوفسکی
تلخترين بلای بودن نيست
چيزهای بدتری هم هست
روزهای خستهای که در خلوت خانه پير میشوی
و سالهايی که ثانيه به ثانيه از سر گذشته است.
تازه پی ميبريم
که تنهايی تلخترين بلای بودن نيست
چيزهای بدتری هم هست؛
دير آمدن،
دير آمدن...
-چارلز بوکوفسکی
تاثیری که تو ، تو زندگی من داری؟
اینجوریه که هرجا کم میارم میگم الان وقتش نیست،
الان باید بجنگی،الان باید خودتو آپدیت کنی،
الان باید خودتو جمع و جور کنی و سرپا باشی!
تو دیگه شدی دلیلی برایِ ادامه دادن،
برای کم نیاوردن،برای جنگیدن و رسیدن.
چون من فکر میکنم آدمی که عاشق میشه باید
هر لحظه تلاش کنه ،
یه کسی بشه و هدف داشته باشه تو زندگیش.
اینجوریه که هرجا کم میارم میگم الان وقتش نیست،
الان باید بجنگی،الان باید خودتو آپدیت کنی،
الان باید خودتو جمع و جور کنی و سرپا باشی!
تو دیگه شدی دلیلی برایِ ادامه دادن،
برای کم نیاوردن،برای جنگیدن و رسیدن.
چون من فکر میکنم آدمی که عاشق میشه باید
هر لحظه تلاش کنه ،
یه کسی بشه و هدف داشته باشه تو زندگیش.
میپرسی
کدامین احساس در عشق شگفتانگیز است؟
میگویم:اَمنیت
اینکه حس کنی کسی
"قلبت" را تنگ در آغوش میگیرد!
نه دستانت را...
-أدهم شرقاوی
کدامین احساس در عشق شگفتانگیز است؟
میگویم:اَمنیت
اینکه حس کنی کسی
"قلبت" را تنگ در آغوش میگیرد!
نه دستانت را...
-أدهم شرقاوی
من نمیدونم این خوبه یا بد
ولی همه مون یاد گرفتیم میگیم بابت کارهایی که
کردیم پشیمون نیستیم
مگه میشه پشیمون نبود؟
من خودم کلی تصمیم اشتباه تو زندگیم داشتم که
هر بار یادشون میوفتم به خودم لعنت میفرستم
اگه بعضی از اون تصمیما رو نمیگرفتم،
الان وضعیت بهتری داشتم.
مگه میشه پشیمون نبود؟!
ولی همه مون یاد گرفتیم میگیم بابت کارهایی که
کردیم پشیمون نیستیم
مگه میشه پشیمون نبود؟
من خودم کلی تصمیم اشتباه تو زندگیم داشتم که
هر بار یادشون میوفتم به خودم لعنت میفرستم
اگه بعضی از اون تصمیما رو نمیگرفتم،
الان وضعیت بهتری داشتم.
مگه میشه پشیمون نبود؟!