شعر و غزل
12.8K subscribers
16.9K photos
3.03K videos
21 files
2.12K links
Download Telegram
شعر و غزل
‌ #٢٢_اسفند سالگرد درگذشت شاهزاده #ایرج_میرزا ملقب به فخرالشعرا "ای نکویان که در این دنیایید یا از این بعد به دنیا آیید این که خفته است در این خاک منم ایرجم، ایرج شیرین سخنم" ☑️ ۲۲ اسفند سالمرگ #ایرج_میرزا شاعر طناز و نواندیش ایرانی @sherroghazal🌸🍃
سال روز درگذشت ایرج میرزا (۲۲ اسفند ۱۳۰۴ تهران)
🌿 🌹
ایرج میرزا (پاییز ۱۲۵۲ یا ۱۲۵۳ خورشیدی در تبریز -‏ ۲۲ اسفند ۱۳۰۴ خورشیدی درتهران)
ملقب به «جلال‌الممالک» و «فخرالشعرا»، از جمله شاعران برجستهٔ ایرانی در عصر مشروطیت (اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی) و از پیشگامان تجدد در ادبیات فارسی بود. ایرج میرزا در قالب‌های گوناگون شعر سروده و ارزشمندترین اشعارش مضامین انتقادی، اجتماعی، احساسی و تربیتی دارند. شعر ایرج ساده و روان و گاهی دربرگیرندهٔ واژه‌ها و گفتارهای عامیانه است و اشعار او از جمله اشعار اثرگذار بر شعر دوره مشروطیت بود.

زندگی نامه
🌿 🌹
او فرزند صدرالشعرا غلامحسین‌میرزا، نوهٔ ایرج پسر فتحعلی‌شاه و نتیجهٔ فتحعلی شاه قاجار بود. تحصیلاتش در مدرسه دارالفنون تبریز صورت گرفت و در همان مدرسه مقدمات عربی و فرانسه را آموخت. وقتی امیرنظام گروسی مدرسه مظفری را در تبریز تاسیس کرد، ایرج میرزا سمت معاونت آن مدرسه را یافت و در این سمت مدیریت ماهنامه ورقه (نخستین نشریه دانشجویی تبریز) را برعهده گرفت. در نوزده‌سالگی لقب «ایرج بن صدرالشعرا» یافت. لیکن بزودی از شاعری دربار کناره گرفت و به مشاغل دولتی مختلفی از جمله کار در وزارت فرهنگ (معارف آن‌زمان) پرداخت. سپس به استخدام اداره گمرک درآمد و پس از مشروطیت هم در مشاغل مختلف دولتی از جمله وزارت کشور در سمت فرماندارآباده و معاونت استانداری اصفهان خدمت کرد. ایرج میرزا در پی یک سکته قلبی در منزلی در تهران درگذشت. ایرج میرزا به زبان‌های ترکی، فارسی، عربی و فرانسه تسلط داشت و روسی نیز می‌دانست و خط نستعلیق را خوب می‌نوشت. آرام‌گاه ایرج میرزا در گورستان ظهیرالدوله تهران قرار دارد.

شخصیت
🌿 🌹
ایرج به گروهی از شاهزادگان قاجار تعلق داشت که در حکمرانی بر کشور سهم مؤثری نداشتند ولی با این وجود، تعلق خاطر خود را به نسب و اشرافیت خود حفظ کرده بودند. ایرج نیز مانند پدرش صدرالشعرا، گاه دچار فقر و تنگدستی می‌شد و از همین رو همفکری و همدردی با تهیدستان و روح اعتراض به نابرابری‌های اجتماعی در وی زنده بود. او به سبب خصلت ولخرجی، سفرهای مداوم و تغییر مکرر شغل، برخلاف میل باطنی خود گاه مجبور به مدیحه‌سرایی اعیان و اشراف می‌شد ولی به نحو ملایم اما مؤثر از این کار ابراز دلتنگی و بیزاری می‌کرد.
کسانی که از نزدیک با ایرج ارتباط داشته‌اند، گفته‌اند که او در زندگی روزمره مردی متین و موقر بوده و در جمع به لفظ قلم سخن می‌گفته اما هنگام حضور در محافل خصوصی و در میان دوستان، این حریم به یکباره از میان می‌رفت و به بذله‌گویی مبدل می‌شد. یک پروفسور خاورشناس روسی که در زمان حیات ایرج او را ملاقات کرده درباره او می‌گوید:
مردی بود سیاه‌سوخته و لاغراندام و متوسط‌القامه و در رفتار و گفتار شکیبا و بردبار. اشعار ایرج وقتی خودش آنها را می‌خواند، جان می‌گرفت...

دیدگاه سیاسی
🌿 🌹
ایرج به همراه ملک‌الشعرا بهار، بلندترین صدای شعر دورهٔ مشروطه بود. او بر خلاف بهار که از زاویه میهن‌پرستی به مشروطه می‌نگریست، بیشتر از دیدگاه یک بورژوای اشرافی، منتقد روابط اجتماعی بود. و ضمن آنکه توده مردم را فاقد شعور سیاسی و درک اجتماعی می‌دانست، دوری از خطر در افتادن با قدرتمندان و پیروی از مصلحت را برای دوستان تجویز می‌کرد.

رعایا جملگی بیچارگان اند/که از فقر و فنا آوارگان اند
تمام از جنس گاو و گوسفندند/نه آزادی نه قانون می‌پسندند
برای همچو ملت همچو مردم/نباید کرد عقل خویش را گم

باوجود آنکه ایرج به شاهزادگی خود مباهات می‌کرد، ولی ابیاتی نیز در نقد و بدگویی درباره محمدعلی شاه و احمد شاه از وی باقی‌مانده‌است؛ بنابراین او فارغ از حب و بغض و تعصب بی‌جا، منش روشنفکری و آزاداندیشی را پیشه خود ساخته بود. تا جایی که در قیامکلنل محمدتقی‌خان پسیان، از مشاورین او به شمار می‌رفت. او محافظه‌کارانه، دخالت درسیاست را تا جایی تجویز می‌کرد که به منافع شخصی لطمه نخورد؛ ولی در عین حال عقاید وطن‌پرستانه‌ای نیز از خود بروز می‌داد.
ایرج اسکندری که فضای آن زمان را به چشم دیده بود. بعدها در خاطرات خویش توضیح داد ترانه های عارف این شاعر ملی و آزادیخواه ایرانی، تأثیری شگرف در شنوندگان داشت و آنها را به نفع جمهوری به حرکت در می آورد.


@sherroghazal🌸🍃
.
مغرور شو..
مغرور شو!
هر قدر هم جفا کنی
پیش چشم و تن من فرشته خواهی ماند
و آن سان که عشقمان برایم اراده کرد
خواهی ماند 
و اینگونه می بینمت:
نسیمت بوی عنبر و سرزمینت قند و شکر
و من بیشتر.. دوستت دارم

دستانت سبزه و گل اند
من اما 
بسان بلبلان آواز نمی خوانم
که غل و زنجیرها
به من می آموزند تا مبارزه کنم
مبارزه کنم.. مبارزه
زیراکه بیشتر تو را دوست دارم!

آوازم دشنه هایی از جنس گل ها
سکوتم کودکیِ رعدها
و زنبقی از خون دلم،
و تو خاکی و افلاک
و دلت سبز..!
و جزر عشق در تو مَد است
پس چگونه بیشتر نخواهمت

تو آن سان که عشقمان 
برایم اراده کرد، خواهی ماند 
و اینگونه می بینمت:
نسیمت بوی عنبر 
و سرزمینت قند و شکر
و دلت سبز..!
من کودکِ عشق توام
و در آغوش زیبای تو
بزرگ می شوم!


#محمود_درويش

@sherroghazal🌸🍃
گفتند اگر بيايی بالای رود،
هر چه سايه بخواهی
از خوابِ ستاره خواهی چيد،
هر چه نور بخواهی
از چشمِ توتيا خواهی ديد.
و من فقط نگاهشان کردم
گفتم من اهل قناعت به همين سقفِ ساده وُ
همين چراغِ شکسته‌ام،
ديگر چه می‌خواهم از ستاره و آفتاب،
يا ترانه و توتيا ...؟!
گفتند هوا جورِ عجيبی روشن است
آب از آب تکان نمی‌خورد،
نور و سايه، سکوت، وسوسه، باران ...!

پابه‌پا
پسينِ روزی دور اتفاق افتاده بود
ما رفتيم
اما سکوت را بُرده بودند
شب را شنيده بودند
و دريا را رودی بود که از بالای کوه می‌آمد.
ما بالای کوه نشسته بوديم،
گفتند چيزی بگو!

نور و سايه و ترانه ديگر چيست؟
هر چه داريد
هر چه هست
هر چه بايد و همين چراغ
هر چه بايد و همين سقفِ ساده حتی برای شما،
فقط راحتم بگذاريد
بگذاريد به حالِ خودم بروم هوایِ سيگاری
صحبتِ ساده‌ای، يک تبسم خالی
علاقه‌ی پاکی به آب، آدمی، آسمان ...!

شما که شاعر نبوده‌ايد!


#سیدعلی_صالحی
📚 #ساده‌بودم_تو_نبودی_باران_بود

@sherroghazal🌸🍃


#دلتنگی_به_وقت_نیمه_شب...

دلتنگی‌ درد نیست،
جراحتی ‌ست در سینه
ریشه دوانده به روح و روان
یک رعشه ی دائمی، سرگردان
در تک‌ تک‌ سلول‌های بدن
وهمی بی‌ انتها که روز و شب ندارد
همیشه هست...

#نیكى_فیروزكوهى‌

@sherroghazal🌸🍃

بیشتر از چند قدم تا بهار نمانده😍


آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد
مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد

راه دهید یار را آن مه ده چهار را
کز رخ نوربخش او نور نثار می‌رسد

چاک شدست آسمان غلغله ایست در جهان
عنبر و مشک می‌دمد سنجق یار می‌رسد

رونق باغ می‌رسد چشم و چراغ می‌رسد
غم به کناره می‌رود مه به کنار می‌رسد

تیر روانه می‌رود سوی نشانه می‌رود
ما چه نشسته‌ایم پس شه ز شکار می‌رسد

باغ سلام می‌کند سرو قیام می‌کند
سبزه پیاده می‌رود غنچه سوار می‌رسد

خلوتیان آسمان تا چه شراب می‌خورند
روح خراب و مست شد عقل خمار می‌رسد

چون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما
زان که ز گفت و گوی ما گرد و غبار می‌رسد

#حضرت_مولانا‌
@sherroghazal🌸🍃

دور
از
نوازش
های
دست
مهربانت
دستانِ من در انزوای خویش تنهاست

بگذار
دستت
راز ِ
دستم
را بداند
بی هیچ پروایی که دست ِعشق با ماست

#حسین_منزوى

@sherroghazal🌸🍃
دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند
هزار فتنه به هر گوشه‌ای برانگیزند

چگونه انس نگیرند با تو آدمیان
که از لطافت خوی تو وحش نگریزند

چنان که در رخ خوبان حلال نیست نظر
حلال نیست که از تو نظر بپرهیزند

غلام آن سر و پایم که از لطافت و حسن
به سر سزاست که پیشش به پای برخیزند

تو قدر خویش ندانی ز دردمندان پرس
کز اشتیاق جمالت چه اشک می‌ریزند

قرار عقل برفت و مجال صبر نماند
که چشم و زلف تو از حد برون دلاویزند

مرا مگوی نصیحت که پارسایی و عشق
دو خصلتند که با یک دگر نیامیزند

رضا به حکم قضا اختیار کن سعدی
که شرط نیست که با زورمند بستیزند

#سعدی

@sherroghazal🌸🍃
طلب منصب فانی نکند صاحب عقل

عاقل آن است که اندیشه کند پایان را ‌ @sherroghazal ‌ ‌
Anonymous Quiz
21%
نظامی
17%
عبید زاکانی
38%
حضرت سعدی
18%
پروین اعتصامی
6%
سایه

#تنها_راه_ارتباطی_بامن👇

@sherroghazal_bot

كجا جويم نشانت را ، تو در جانم شدي پنهان

كجا شد نرگسِ مستت ، تو در جامم شدي پنهان

كجا جويم دو لعلت را ،كه غنچه مانده در حسرت

كجا شد بدرِ تابانت ، تو در شامم شدي پنهان

#حزين_سنندجي‌

@sherroghazal🌸🍃
از ضعف به هر جا که نشستیم، وطن شد
وز گریه به هر سو که گذشتیم، چمن شد

جان دگرم بخش، که آن جان که تو دادی
چندان ز غمت خاک به سر ریخت که تن شد

پیراهنی از تار وفا دوخته بودم
چون تاب جفای تو نیاورد، کفن شد

هر سنگ که بر سینه زدم، نقش تو بگرفت
آن هم صنمی بهر پرستیدن من شد

عشاق تو هر یک به نوایی ز تو خوشنود
گر شد ستمی بر سر کوی تو، به من شد

از حسرت لعل تو ز خون مژه طالب
چندان یمنی ریخت که گجرات، یمن شد

#طالب_آملی


@sherroghazal🌸🍃

بت بی‌نقش و نگارم جز تو یار ندارم

تویی آرام دل من مبر ای دوست قرارم

ز جفای تو حزینم جز عشقت نگزینم

هوسی نیست جز اینم جز از این کار ندارم


#حضرت_عشق_مولانا

@sherroghazal🌸🍃

عشق تو هر شب برانگیزد ز جانم رستخیز

چون تو بگریزی و بگذاری به تنهایی مرا



#سنایی
@sherroghazal🌸🍃

من از لطافت صبح
من از طراوت نور
من از نوازش آن مهربان،
چنان سرمست،
که گاه، درهمه آفاق،
می‌گشودم بال؛ که مست،
برهمه افلاک، می‌فشاندم دست...

#فریدون_مشیری

صبحتون عالی لحظه هاتون سرشاراز آرامش

@sherroghazal🌸🍃

سالها پرسیدم از خود کیستم ؟

آتشم، شورم، شرابم، چیستم ؟

دیدمش امروز و دانستم کنون

او به‌ جز من، من به‌ جز او نیستم.

#بايزيد_بسطامى

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
@sherroghazal🌸🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

ای دلبر و مقصود ما
ای قبله و معبود ما
#آتش زدی در عود ما
نظاره کن در دود ما

#حضرت_مولانا

کانون زندگیتون همچو
#آتش اهورایی گرم.
چهارشنبه سوری مبارک🔥

@sherroghazal🌸🍃


آخرین آتشت را که روشن کردی و اولین گرمایی که به دلت زد ، آرزو کن زردی ها برود و سرخی ها دل یاران را امید بخشد

جشنی بی خطر و روز و شبی آرام برایتان آرزو می کنیم .

#چهارشنبه_سوری_مبارک

@sherroghazal🌸🍃
اولین قهوه خانه کشور در کدام شهر افتتاح شد؟

‌ @sherroghazal ‌ ‌
Anonymous Quiz
8%
کرمان
34%
تبریز
8%
یزد
13%
تهران
19%
قزوین
17%
مسجد سلیمان

🍃🌸🌸🍃

"چهارشنبه سوری"

دستت را به من بده

نترس!

با هم خواهیم پَرید..

من از روی رویاهایی که رو به باد وُ

تو از روی بوته‌هایی که باران پَرَست...

#سید_علی_صالحی


@sherroghazal🌸🍃


مرا
به چهارشنبه‌سوری چشمانت
مهمان کن
به آتش بازی نگاهت

این
آخرین نفس زمستان است..

#افسانه_اسلامی


@sherroghazal🌸🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

بخشی از شعر حیدربابا استاد #شهریار درباره چهارشنبه سوری


@sherroghazal🌸🍃