از سایهی عاشقان اگر دور شوی
بر تو زند آفتاب و رنجور شوی
پیش و پس عاشقان چو سایه میدر
تا چون مه و آفتاب پرنور شوی
مولانا
بر تو زند آفتاب و رنجور شوی
پیش و پس عاشقان چو سایه میدر
تا چون مه و آفتاب پرنور شوی
مولانا
ساقیا بر خاک ما چون جرعهها میریختی
گر نمیجستی جنون ما چرا میریختی
ساقیا آن لطف کو کان روز همچون آفتاب
نور رقص انگیز را بر ذرهها میریختی
دست بر لب مینهی یعنی خمش من تن زدم
خود بگوید جرعهها کان بهر ما میریختی
روز جمعه کی بود روزی که در جمع توییم
جمع کردی آخر آن را که جدا میریختی
درج بد بیگانهای با آشنا در هر دمم
خون آن بیگانه را بر آشنا میریختی
ای دل آمد دلبری کاندر ملاقات خوشش
همچو گل در برگ ریزان از حیا میریختی
آمد آن ماهی که چون ابر گران در فرقتش
اشکها چون مشکها بهر لقا میریختی
کوشش ما را منه پهلوی کوششهای عام
کز بقاشان میکشیدی در فنا میریختی
مولانا
گر نمیجستی جنون ما چرا میریختی
ساقیا آن لطف کو کان روز همچون آفتاب
نور رقص انگیز را بر ذرهها میریختی
دست بر لب مینهی یعنی خمش من تن زدم
خود بگوید جرعهها کان بهر ما میریختی
روز جمعه کی بود روزی که در جمع توییم
جمع کردی آخر آن را که جدا میریختی
درج بد بیگانهای با آشنا در هر دمم
خون آن بیگانه را بر آشنا میریختی
ای دل آمد دلبری کاندر ملاقات خوشش
همچو گل در برگ ریزان از حیا میریختی
آمد آن ماهی که چون ابر گران در فرقتش
اشکها چون مشکها بهر لقا میریختی
کوشش ما را منه پهلوی کوششهای عام
کز بقاشان میکشیدی در فنا میریختی
مولانا
خوش میروی بر رای ما خوش میگشایی پای ما
خوش میبری کفهای ما ای یوسف زیبای ما
رقصی کنید ای عارفان چرخی زنید ای منصفان
در دولت شاه جهان آن شاه جان افزای ما
مولانا
خوش میبری کفهای ما ای یوسف زیبای ما
رقصی کنید ای عارفان چرخی زنید ای منصفان
در دولت شاه جهان آن شاه جان افزای ما
مولانا
می رود قافله ی عمر، چه ها می ماند..؟
هر که غفلت کند از قافله جا می ماند
شیشه ی عمر چه زیباست ولی حساس است
که به رویش اثر ِلکه و ها می ماند
باید از شیشه ی خود لکه زدایی بکنی
خوب و بد در پس ِاین شیشه بجا می ماند
هر که نیکی کند و دست کسی را گیرد
دست ِاو یکسره در دست ِخدا می ماند
هر که یک ذره در این حادثه ظالم باشد
آخر ِقصــــه گرفتـــــــار بلا می مانـــد…
هر که غفلت کند از قافله جا می ماند
شیشه ی عمر چه زیباست ولی حساس است
که به رویش اثر ِلکه و ها می ماند
باید از شیشه ی خود لکه زدایی بکنی
خوب و بد در پس ِاین شیشه بجا می ماند
هر که نیکی کند و دست کسی را گیرد
دست ِاو یکسره در دست ِخدا می ماند
هر که یک ذره در این حادثه ظالم باشد
آخر ِقصــــه گرفتـــــــار بلا می مانـــد…
در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را دیوانه کردی عاقبت
ای ز عشقت عالمی ویران شده
قصدِ این ویرانه کردی عاقبت
من تو را مشغول میکردم دلا
یاد آن افسانه کردی عاقبت
عشق را بیخویش بردی در حَرَم
عقل را بیگانه کردی عاقبت
دانهای بیچاره بودم زیر خاک
دانه را دُردانه کردی عاقبت...
#مولانا
♥️♥️
هر دو را دیوانه کردی عاقبت
ای ز عشقت عالمی ویران شده
قصدِ این ویرانه کردی عاقبت
من تو را مشغول میکردم دلا
یاد آن افسانه کردی عاقبت
عشق را بیخویش بردی در حَرَم
عقل را بیگانه کردی عاقبت
دانهای بیچاره بودم زیر خاک
دانه را دُردانه کردی عاقبت...
#مولانا
♥️♥️
امشب ماه طرحی از چشمانِ تو شد
چشمانِ من خیره به آسمانِ تو شد
افتاده طرح موهای تو بر برکهء جانم
بیا که برکه هم اسیرِ زلف پریشانِ تو شد
پیچیده بوی یاسِ تو بر ایوانِ شب
شب هم مست و افشانِ تو شد
من و تنهای ام شکسته ایم در آیینهء تو
ای وای که همه سو بازتابِ چشمانِ تو شد
همه شب من و خیالِ تو راز و نیازی داریم
که تا به سحر قبلهء من جان و جانانِ تو شد
به سر آمد این قصهء من و تو
دریغا که باز هم پایانش زندانِ تو شد
#سیامڪ_جعفری
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀✦•┈❁🌸🍃❁┈•✦❀
چشمانِ من خیره به آسمانِ تو شد
افتاده طرح موهای تو بر برکهء جانم
بیا که برکه هم اسیرِ زلف پریشانِ تو شد
پیچیده بوی یاسِ تو بر ایوانِ شب
شب هم مست و افشانِ تو شد
من و تنهای ام شکسته ایم در آیینهء تو
ای وای که همه سو بازتابِ چشمانِ تو شد
همه شب من و خیالِ تو راز و نیازی داریم
که تا به سحر قبلهء من جان و جانانِ تو شد
به سر آمد این قصهء من و تو
دریغا که باز هم پایانش زندانِ تو شد
#سیامڪ_جعفری
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀✦•┈❁🌸🍃❁┈•✦❀
نبودنت را سنجاق میڪنم
گوشه احساسم
خیال باران بودنت را
زیر چتر دلتنگے
هر روز نقاشے میڪنم
مدادهاے رنگے دوست داشتنت
را گوشه بُوم قلبم
به یادگار گذاشتم
خیالت راحت
خواستنت ذڪر تسبیح
دلتنگے هاے منِ
در امتداد جاده بارانے
با تو بودن
#سیامڪ_جعفری
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀✦•┈❁🌸🍃❁┈•✦❀
گوشه احساسم
خیال باران بودنت را
زیر چتر دلتنگے
هر روز نقاشے میڪنم
مدادهاے رنگے دوست داشتنت
را گوشه بُوم قلبم
به یادگار گذاشتم
خیالت راحت
خواستنت ذڪر تسبیح
دلتنگے هاے منِ
در امتداد جاده بارانے
با تو بودن
#سیامڪ_جعفری
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀✦•┈❁🌸🍃❁┈•✦❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸تقدیم به اونها که
🍃دلشون به عظمت آسمونها
🌸و شفافیت گـل رز
🍃بـه پـاکی دریـاهاست
🌸ســـــــلام
🍃روز قشنگتون بخیر
🌸دریـای دلتـون آرام
♡••♡
🍃دلشون به عظمت آسمونها
🌸و شفافیت گـل رز
🍃بـه پـاکی دریـاهاست
🌸ســـــــلام
🍃روز قشنگتون بخیر
🌸دریـای دلتـون آرام
♡••♡