درد دارد همه شب ، سوختن و دود شدن
یا چو آهی به گلو ماندن و مسدود شدن
آه ، چون صید شکسته پر و بالی به قفس
به نم اشک و شب غمزده محدود شدن
شاید این رسم خداوندیِ صیّاد دل است
به درون قفس اینگونه غم اندود شدن
اگر از یار رسد مرهم و درمان ، چه باک
دردِ افتاده به دل هر شبه مشدود شدن
چه بسوزد دل بیچاره که با دیده ی تر
در نگاهش به شبی یکسره مردود شدن
نفسا ، خشک و چروکیده شد اندام « کویر »
چه گواراست چروکیدن و محدود شدن
@sheroghazal124
یا چو آهی به گلو ماندن و مسدود شدن
آه ، چون صید شکسته پر و بالی به قفس
به نم اشک و شب غمزده محدود شدن
شاید این رسم خداوندیِ صیّاد دل است
به درون قفس اینگونه غم اندود شدن
اگر از یار رسد مرهم و درمان ، چه باک
دردِ افتاده به دل هر شبه مشدود شدن
چه بسوزد دل بیچاره که با دیده ی تر
در نگاهش به شبی یکسره مردود شدن
نفسا ، خشک و چروکیده شد اندام « کویر »
چه گواراست چروکیدن و محدود شدن
@sheroghazal124
مـا را زمـانه گر شکـند ، ساز می شویم
با شعلـه های سرخ ، هم آواز می شویم
گاهی به سوگ خویش ، نوشتیم مرثیه
گـاهـی بـراه عـشق غـزلـساز مـی شویم
در شعـر و در غـزل ، ز بـرای نـگـار خود
مـحـو نـیـاز دلــبـر طـنـاز ، مـی شـویـم
گـاهـی بـرای آنـکـه بـخـنـدی ، برای تـو
از طـنـز هـا سـروده و طـناز می شویم
ما اهل درد و شعر و شعوریم، شاعریم
ما مـنشا و شروعِ صد آواز ، می شویم
"آن نخل نـاخلف ، کـه تبر شد زما نبود
مـا را زمانه گر شکند ، سـاز می شویم"
@sheroghazal124
با شعلـه های سرخ ، هم آواز می شویم
گاهی به سوگ خویش ، نوشتیم مرثیه
گـاهـی بـراه عـشق غـزلـساز مـی شویم
در شعـر و در غـزل ، ز بـرای نـگـار خود
مـحـو نـیـاز دلــبـر طـنـاز ، مـی شـویـم
گـاهـی بـرای آنـکـه بـخـنـدی ، برای تـو
از طـنـز هـا سـروده و طـناز می شویم
ما اهل درد و شعر و شعوریم، شاعریم
ما مـنشا و شروعِ صد آواز ، می شویم
"آن نخل نـاخلف ، کـه تبر شد زما نبود
مـا را زمانه گر شکند ، سـاز می شویم"
@sheroghazal124
فـلـک تـیـرم نـزن ، بـالـم شکسته
غـبـار بـی کـسـی ، بر من نشسته
دگـر تـیـری نــزن ، بــالـی نـدارم
وجـودم ، از غـم دنـیـا شـکـسـته
در ایـن دنیـا ، کسی را من ندارم
اگـر داشـتـم هـم ، از مـن گذشته
@sheroghazal124
غـبـار بـی کـسـی ، بر من نشسته
دگـر تـیـری نــزن ، بــالـی نـدارم
وجـودم ، از غـم دنـیـا شـکـسـته
در ایـن دنیـا ، کسی را من ندارم
اگـر داشـتـم هـم ، از مـن گذشته
@sheroghazal124
با نگاهش فتنه در پیر و جوان انداخته
آه از این تیری که آن ابروکمان انداخته
میگذارد سر به روی شانههای دیگری
بار ما را روی دوش دیگران انداخته!
بوسهی پنهان من مُهر لبش را باز کرد
قصه ام را بر زبان این و آن انداخته
غصهی دنیا و عقبی را ندارم؛ سالهاست
عشق ما را از زمین و آسمان انداخته
.
من دعا کردم بمیرم، این دعا را باز هم
دستِ غیب انگار در آب روان انداخته!
@sheroghazal124
آه از این تیری که آن ابروکمان انداخته
میگذارد سر به روی شانههای دیگری
بار ما را روی دوش دیگران انداخته!
بوسهی پنهان من مُهر لبش را باز کرد
قصه ام را بر زبان این و آن انداخته
غصهی دنیا و عقبی را ندارم؛ سالهاست
عشق ما را از زمین و آسمان انداخته
.
من دعا کردم بمیرم، این دعا را باز هم
دستِ غیب انگار در آب روان انداخته!
@sheroghazal124
به رسم بوسه چنان مست کن مرا روزی
که فوت کوزه گری را به (می) بیاموزی
چـــه اتفاق عجیبی ست عاشقی ! ناگاه
به خود می آیی و حس می کنی که می سوزی
به هر دری بزن ای اشک تا در این صحرا
برای روز مبادا نَمی ، بیندوزی ..
چقدر بی تو زمین خورده ام ! به قامـت من
حریر تربت خود را چه وقت می دوزی ؟
تو آفتابی و این از بزرگواری توست
که شعله شعله دل ذره را بیفروزی ...
@sheroghazal124
که فوت کوزه گری را به (می) بیاموزی
چـــه اتفاق عجیبی ست عاشقی ! ناگاه
به خود می آیی و حس می کنی که می سوزی
به هر دری بزن ای اشک تا در این صحرا
برای روز مبادا نَمی ، بیندوزی ..
چقدر بی تو زمین خورده ام ! به قامـت من
حریر تربت خود را چه وقت می دوزی ؟
تو آفتابی و این از بزرگواری توست
که شعله شعله دل ذره را بیفروزی ...
@sheroghazal124
در خیابان آمدی و دیدمت، باران گرفت
آتش عشقت درون زندگی ام جان گرفت
مثل آیین مسیحایی پر از مهری و این
از من مومن به دینم بی خبر ایمان گرفت
"در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع"
تا که عمرم در غم پروانه ها پایان گرفت
غافل از دنیای بی فرجام عشقت زندگیم
در هجوم نابهنگام غمت بحران گرفت
سرخوش و بی های و هو بودم ولیکن عشق تو
در جماعت از من شیدا فقط تاوان گرفت
@sheroghazal124
آتش عشقت درون زندگی ام جان گرفت
مثل آیین مسیحایی پر از مهری و این
از من مومن به دینم بی خبر ایمان گرفت
"در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع"
تا که عمرم در غم پروانه ها پایان گرفت
غافل از دنیای بی فرجام عشقت زندگیم
در هجوم نابهنگام غمت بحران گرفت
سرخوش و بی های و هو بودم ولیکن عشق تو
در جماعت از من شیدا فقط تاوان گرفت
@sheroghazal124
نه فقط دو چشم سبزت، که لب از انار داری
همه ی تن ات شکوفه، چقدر بهار داری
چه تن برف بلوری! چه تراشیده ی نوری!
به بلند آفتابش شب آبشار داری
ملکه! اجازه دارم که لب تو را ببوسم؟
لب من ببوس اما به عسل چکار داری؟!
عجب این که قرص ماهی و پلنگ در نگاهی!
به کمین نشسته ای و هوس شکار داری
چقدر میان سینه، شده بیقرارت امشب
نکند تو با تپش های دلم قرار داری؟
پس از این اگر خرابت، نزدم سری به خابت
نکنی گلایه از من، نگو انتظار داری
شب و روز انتظارم، شده گریه کار و بارم
همه غرق حسرتم من که چرا تو یار داری
اگر از خودم گذشتم که نبردم از تو نامی
تو ببوس این غزل را که به یادگار داری
@sheroghazal124
همه ی تن ات شکوفه، چقدر بهار داری
چه تن برف بلوری! چه تراشیده ی نوری!
به بلند آفتابش شب آبشار داری
ملکه! اجازه دارم که لب تو را ببوسم؟
لب من ببوس اما به عسل چکار داری؟!
عجب این که قرص ماهی و پلنگ در نگاهی!
به کمین نشسته ای و هوس شکار داری
چقدر میان سینه، شده بیقرارت امشب
نکند تو با تپش های دلم قرار داری؟
پس از این اگر خرابت، نزدم سری به خابت
نکنی گلایه از من، نگو انتظار داری
شب و روز انتظارم، شده گریه کار و بارم
همه غرق حسرتم من که چرا تو یار داری
اگر از خودم گذشتم که نبردم از تو نامی
تو ببوس این غزل را که به یادگار داری
@sheroghazal124
جریمه کرده ای مرا. بی تو نفس نمیکشم!
تَرکه بزن!جریمه کُن! پا ز تو پس نمیکشم
هرچه پِیِ تو می دوم باز به "بی تو " می رسم
کوه به کوه می رسد باز به تو نمیرسم
راهِ مرا اشاره شو؛ من به کجا رسیده ام؟
هرچه دویده ام تو را خسته شدم ، ندیده ام
دامن خسته ام پُر از گرد تمام جاده ها
زیر نگاه تشنه گمشده ها، پیاده ها...
باز به یک هوای خود رخت مرا تکان بده
بین هزار آشنا سمت مرا نشان بده
سنگ نباش و خط بزن قصه باطل مرا
ترکه بزن جریمه کن ترک نکن دل مرا...
@sheroghazal124
تَرکه بزن!جریمه کُن! پا ز تو پس نمیکشم
هرچه پِیِ تو می دوم باز به "بی تو " می رسم
کوه به کوه می رسد باز به تو نمیرسم
راهِ مرا اشاره شو؛ من به کجا رسیده ام؟
هرچه دویده ام تو را خسته شدم ، ندیده ام
دامن خسته ام پُر از گرد تمام جاده ها
زیر نگاه تشنه گمشده ها، پیاده ها...
باز به یک هوای خود رخت مرا تکان بده
بین هزار آشنا سمت مرا نشان بده
سنگ نباش و خط بزن قصه باطل مرا
ترکه بزن جریمه کن ترک نکن دل مرا...
@sheroghazal124
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توی رگ اصلی قلبمی🥰♥️
عصرت _بخیر_زندگیم 😘❣
࿐჻ᭂ🌿:❤️:🌿჻ᭂ࿐
عصرت _بخیر_زندگیم 😘❣
࿐჻ᭂ🌿:❤️:🌿჻ᭂ࿐
🏴اربعین محضر ارباب رسیدی
🏴از ما برسان محضر ارباب سلامی
🌹التماس دعا از همه مسافران کربلا،
از طرف همه جا مانده ها نائب الزیاره باشید😔🙏
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
🏴از ما برسان محضر ارباب سلامی
🌹التماس دعا از همه مسافران کربلا،
از طرف همه جا مانده ها نائب الزیاره باشید😔🙏
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تا خدا خدایی می کنه خودش مشگل گشایی میکند
خدایا همه چیز را به تو می سپارم
࿐჻ᭂ🌿:❤️:🌿჻ᭂ࿐
خدایا همه چیز را به تو می سپارم
࿐჻ᭂ🌿:❤️:🌿჻ᭂ࿐
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊بفرست برای فرهاد های زندگیت🕊
❤️
❤️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♥️ℒℴνℯ♥️
عشقم بودنت
را دوست دارم
ثانیه به ثانیه . . .
نفس به نفس . . .
♥️
عشقم بودنت
را دوست دارم
ثانیه به ثانیه . . .
نفس به نفس . . .
♥️
بمان با من که من بی تو شبیه برگ پاییزم
تو باشی سبز خواهم ماند ، نباشی بی تو می ریزم
تو باشی نور خواهم خورد کبوتر وار از چشمت
دوباره شعر خواهم شد منی که از تو لبریزم
بمان خورشید مردادی ! ضریح آفتاب من!
کجای این شب خسته دل خود را بیاویزم
نگاهم کن ، نگاهم کن ، تماشای تو مهتابی!
هنوزم من دچار آن غزالان غزل ریزم
شبیه قله ای گنگم تو باید فاتحم باشی
بیا و باز فتحم کن تو ای ماه دلاویزم
شبی در برکه ی شعرم نسیم پیکرت پیچید
تو فرهادم شدی و من هنوزم با تو شیرینم
@sheroghazal124
تو باشی سبز خواهم ماند ، نباشی بی تو می ریزم
تو باشی نور خواهم خورد کبوتر وار از چشمت
دوباره شعر خواهم شد منی که از تو لبریزم
بمان خورشید مردادی ! ضریح آفتاب من!
کجای این شب خسته دل خود را بیاویزم
نگاهم کن ، نگاهم کن ، تماشای تو مهتابی!
هنوزم من دچار آن غزالان غزل ریزم
شبیه قله ای گنگم تو باید فاتحم باشی
بیا و باز فتحم کن تو ای ماه دلاویزم
شبی در برکه ی شعرم نسیم پیکرت پیچید
تو فرهادم شدی و من هنوزم با تو شیرینم
@sheroghazal124
خواب رویای فراموشی هاست !
خواب را دریابم ،
که در آن دولت ِ خاموشی هاست
با تو در خواب مرا
لذت ِ ناب ِ همآغوشی هاست
من شکوفایی گل های امیدم را در رویاها می بینم،
و ندایی که به من می گوید :
« گر چه شب تاریک است
دل قوی دار
سحر نزدیک است»
@sheroghazal124
خواب را دریابم ،
که در آن دولت ِ خاموشی هاست
با تو در خواب مرا
لذت ِ ناب ِ همآغوشی هاست
من شکوفایی گل های امیدم را در رویاها می بینم،
و ندایی که به من می گوید :
« گر چه شب تاریک است
دل قوی دار
سحر نزدیک است»
@sheroghazal124
میل بوسه از لبت دارد دل احساسی ام!
وای! دل دل میکنم درگیر رودرواسی ام!
در میان گونه هایت مانده ام در انتخاب
من همیشه مبتلای عادت وسواسی ام!
لحظه ای عکس تورا دیدم ولی از آن زمان
عاشق دوربین عکس و عالم عکاسی ام!
شعرهایم را برای هرکسی "شر" میکنم
تا مگر شعرم بخوانی، تا مگر بشناسی ام!
تو به من گفتی حواست...! هیچ میدانی کجاست؟
غرق چشمانت دچار درد بی حواسی ام!
سیب را می آفریند.. منع خوردن می کند
من از این پرهیزهای بی سر و ته عاصی ام!
یک طرف موی شرابی، یک طرف چشم خمار
باز من در گیر و دار آن لب گیلاسی ام!
@sheroghazal124
وای! دل دل میکنم درگیر رودرواسی ام!
در میان گونه هایت مانده ام در انتخاب
من همیشه مبتلای عادت وسواسی ام!
لحظه ای عکس تورا دیدم ولی از آن زمان
عاشق دوربین عکس و عالم عکاسی ام!
شعرهایم را برای هرکسی "شر" میکنم
تا مگر شعرم بخوانی، تا مگر بشناسی ام!
تو به من گفتی حواست...! هیچ میدانی کجاست؟
غرق چشمانت دچار درد بی حواسی ام!
سیب را می آفریند.. منع خوردن می کند
من از این پرهیزهای بی سر و ته عاصی ام!
یک طرف موی شرابی، یک طرف چشم خمار
باز من در گیر و دار آن لب گیلاسی ام!
@sheroghazal124
اهل دل ، دل مینوازد ، دل شکستن کار نیست
هرکه باشد بی محبت واقف اسرار نیست
عاشقی هستم که منت میکشم بر وصل یار
منت دلبر کشیدن عاشقان را عار نیست
در گلستان گرد گل بسیار گردیدم ، ولی
از هزاران گل یکی حتی مثال یار نیست
آنقدر نالیدم آخر باغبانی دید و گفت
رو تو غمخواری بجوی این غم که بی غمخوار نیست
گفتم آخر من گلی گم کرده ام در این دیار
گفت پیدا کردنش آسان بود ، دشوار نیست
از گلستان دل بریدم راهی صحرا شدم
دیدم آنجا جلوه ای از پرتو دلدار نیست
از پس پرده صدایی ناگهان آمد به گوش
گفت اسیرت کردم اما نیتم آزار نیست
@sheroghazal124
هرکه باشد بی محبت واقف اسرار نیست
عاشقی هستم که منت میکشم بر وصل یار
منت دلبر کشیدن عاشقان را عار نیست
در گلستان گرد گل بسیار گردیدم ، ولی
از هزاران گل یکی حتی مثال یار نیست
آنقدر نالیدم آخر باغبانی دید و گفت
رو تو غمخواری بجوی این غم که بی غمخوار نیست
گفتم آخر من گلی گم کرده ام در این دیار
گفت پیدا کردنش آسان بود ، دشوار نیست
از گلستان دل بریدم راهی صحرا شدم
دیدم آنجا جلوه ای از پرتو دلدار نیست
از پس پرده صدایی ناگهان آمد به گوش
گفت اسیرت کردم اما نیتم آزار نیست
@sheroghazal124
حالم خراب بودوکسی باورش نشد
شادی نقاب بودوکسی باورش نشد
گفتم نگاه میکندم،مست می شوم
چشمش شراب بودو کسی باورش نشد
قلبم تمام عمرچنان زلف درهمش
درپیچ وتاب بود وکسی باورش نشد
گفتندابلهان که بگودوست داریش
وصلش سراب بودوکسی باورش نشد
اویک بهشت بود ولی ازبهشت او
سهمم عذاب بودوکسی باورش نشد
پرسیدباکنایه که «من گفته ام،نرو»
پرسش جواب بودوکسی باورش نشد....
@sheroghazal124
شادی نقاب بودوکسی باورش نشد
گفتم نگاه میکندم،مست می شوم
چشمش شراب بودو کسی باورش نشد
قلبم تمام عمرچنان زلف درهمش
درپیچ وتاب بود وکسی باورش نشد
گفتندابلهان که بگودوست داریش
وصلش سراب بودوکسی باورش نشد
اویک بهشت بود ولی ازبهشت او
سهمم عذاب بودوکسی باورش نشد
پرسیدباکنایه که «من گفته ام،نرو»
پرسش جواب بودوکسی باورش نشد....
@sheroghazal124