شعر و غزل
425 subscribers
48.5K photos
7.02K videos
37 files
711 links
آشنایی جوانان با اشعار و فرهنگ ایران زمین


ارسال انتقاد و پیشنهاد👇

o

ارتباط

@king8272
مرسی از حضور همه ی دوستان عزیزم ⚘
Download Telegram
دلتنگ شـدم از همـه دنيـا گِلـه كـردم

صد لعن به اين دورۍو اين فاصله كردم

گفتنـد دواى تبِ دورىِ تـو، صبـر است

از دستِ هميـن صبر فقط حوصله كردم

@sheroghazal124
چقد شیرینه این احساس
همین حسی که بین ماست

تو فرقت با همه اینه
که احساست بهم زیباست

بزار دستاتو تو دستام
من این احساس و میفهمم

دلم آغوشتو میخواد
ولی از تو چیه سهمم

@sheroghazal124
عشق را رِندانه دیدم، همچو دُر، دردانه دیدم
عشق را در یک نگاهِ نافذ و مستانه دیدم

عشق را چون یک ترانه، یک غزل، یک جامی از می
عشق را هر دم به رنگی، چون پِر پروانه دیدم


عشق را در بین مژگانِ بلند و سایه ساری
عشق را از لا به لای صد هزاران شانه دیدم

عشق را چون میکده، در عمقِ چشمان خماری
با جهانی از شراب و ساغر و پیمانه دیدم
@sheroghazal124
تو با شرم قشنگ عمق چشمانت . . .
مرا وقتی تماشا می کنی عشق است

سکوتی خفته در حجم نفس هایت . . .
محبت را که حاشا می کنی عشق است

چه شد آن وقت دیدارت نمی دانم . . .
همین امروز و فردا می کنی عشق است

تو کز پشت حصار پنجره هر روز . . .
فضای شیشه را ها می کنی عشق است

میان کوچه می پاشی نجابت را . . .
دلم را اینچنین تا می کنی عشقم


@sheroghazal124
کاش می شد در نمازم عشق را دعوت کنم ...
کاش می شد بهتر از آن با خدا صحبت کنم....
کاش می شد یک شب از شبهای عمرم با خدا
بی خیال از آب و نان در گوشه ای خلوت کنم....

کو مرادی، مرشدی یا خضرِ دانایی که من
همچو موسی مدتی در محضرش خدمت کنم...

تشنه ام من تشنه ی آبی که اسکندر نخورد
می رسم روزی به آن اما اگر همت کنم...

ترسم آخر مثل دل هایی که دورند از خدا
من به این دل مردگی های خودم عادت کنم...

باید امشب شوق رفتن در سرم پیدا شود
کوله بارم کو؟ که از "من " تا " خدا " هجرت کنم

@sheroghazal124
نازنیم رفته ای؛ اما دعایت می کنم..
از میان نارفیقانم؛ جدایت می کنم..

وان یکادی، خوانده ام اتش به اسپندی زدم..
با دعاهای سحر؛ دفع بلایت می کنم..

شادی و دیدم ؛میان جمع می رقصی خوشی..
من چه دارم؛ افرین و مرحبایت می کنم..

از خدا شرمنده ام؛ اما بدان زیبای من..
با همین اشعار؛ شب کم کم خدایت می کنم..

آهنی، سختی، عجیبی، سنگ خارایی ولی..
مطمئنا با غزلهایم ؛طلایت می کنم..

هستی ام را داده ام ؛در راه چشمان شما..
مانده است؛ خواب شبی آن هم فدایت می کنم..

شعر و اشعارم؛ اگر قدری حزینت می کند..
جان ما ناقابل است؛ از غم رهایت می کنم..
  ‌‌‌‌ ‌  ‌‌‌‌ ‌  ‌‌‌‌ ‌  ‌‌‌‌ @sheroghazal124
ﻧﺎزﯾﺴﺖ ﺗﻮ را در ﺳﺮ ! ﮐﻤﺘﺮ ﻧﮑﻨﯽ ... داﻧـﻢ
دردیﺳـﺖ ﻣــﺮا در دل ﺑﺎور ﻧﮑﻨــﯽ داﻧــﻢ

ﺧﯿﺮه ﭼﻪ ﺳﺮ اﻧﺪازم ! ﺑﺮ ﺧﺎک ﺳﺮ ﮐﻮﯾﺖ
ﮔـﺮ ﺑﻮﺳﻪ زﻧـﻢ ﭘﺎﯾﺖ ﺳـﺮ ﺑﺮﻧﮑﻨـﯽ داﻧـﻢ

👌🤞🌹🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👌🤞🌹🍃
سَر ظُهر شده و باز
دلم تنڪَِ ڪَسے ست

ڪِہ بہ یادَش قلَمم
بَر وَرَقم مے رقصد


‌‌‌‌‌‌‌‌ظهرتون بخیر

🤞👌🌹🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ظهرتون زیبا و شاد
خوشرنگ ترین ظهر دنیا
با عـشق و دوستے
و آرزوی سلامتے وخوشبختے
با لحظه هایی پر از خوشی
برای شما مهربانان
روز و روزگارتان شاد
زندگیتون دلپذیر

ظهرآخر هفته تون مملو از شادی

🤞🤞🌹🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌺الهی در این ظهر زیبا
سایه خدابرسرتون

سلامتی بروجودتون
سرسبزی درخانه هاتون

سخاوت خدا درمالتون
سرنوشت نیکو در عمرتون

سبد سنبل در دستتون
سیب خنده رو لباتون

ظهرتون بخیر
#یارااااااان جاااااااان

🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چقدر خوب است
ڪه میان این همه هیاهوے زندگے توهستے
🌹🌹🌹❤️❤️❤️
ﺩﻝ ﺑﻪ ﻫﺮﮐﺲ ﻣﺴﭙﺎﺭ

ﺍﮔﺮﭼﻪ ﻋﺎﺷـــــﻖ ﺑﺎﺷﺪ

ﺣﮑﻢ ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ،ﻓﻘﻂ ﻋﺸـــﻖ

ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺑﺠﺰ ﻋﺸـــــﻖ

ﺑﺎﯾﺪ ﻻﯾﻖ ﻋﻤــــﻖ

ﻧﮕﺎﻫـــــﺖ ﺑﺎﺷﺪ
🌹🌹👌👌🌹🌹
نازنیم رفته ای؛ اما دعایت می کنم..
از میان نارفیقانم؛ جدایت می کنم..

وان یکادی، خوانده ام اتش به اسپندی زدم..
با دعاهای سحر؛ دفع بلایت می کنم..

شادی و دیدم ؛میان جمع می رقصی خوشی..
من چه دارم؛ افرین و مرحبایت می کنم..

از خدا شرمنده ام؛ اما بدان زیبای من..
با همین اشعار؛ شب کم کم خدایت می کنم..

آهنی، سختی، عجیبی، سنگ خارایی ولی..
مطمئنا با غزلهایم ؛طلایت می کنم..

هستی ام را داده ام ؛در راه چشمان شما..
مانده است؛ خواب شبی آن هم فدایت می کنم..

شعر و اشعارم؛ اگر قدری حزینت می کند..
جان ما ناقابل است؛ از غم رهایت می کنم..
  ‌‌‌‌ ‌  ‌‌‌‌ ‌  ‌‌‌‌ ‌  ‌‌‌‌ @sheroghazal124
به چشمان تو می بخشم همه دار و ندارم را
به لبخند تو می بازم همه ایل و تبارم را

تو چون خورشیدی بی پایان دلم را گرم خواهی کرد
و من دست تو می سپارم زمستان و بهارم را

دلم را خوب می فهمی ، غمم را خوب می دانی
بگیر از من به لبخندی تو این شبهای تارم را

کمی باران ، کمی دریا ، کمی هم عصر پاییزی
و تو باشی همین کافی است قلب بی قرارم را

به چشمانت فقط باید کمی طعم غزل بخشید
که جدی تر بگیری باز شعر ماندگارم را

همه ایمان من هستی در این بیراهه ی تردید
به لبخند تو می بازم همه ایل و تبارم را

@sheroghazal124
تا به ڪے ، این دل دیوانه ، به تو رو بزند ؟
عشق ، در پاے تو افتاده ، و زانو بزند ؟

چشم من ، منتظر دیدن تو باشد و اشک
روز و شب ، راه تو را یڪسره ، جارو بزند

ذڪر خیرت ، همه جا هست ، شنیدم صیاد
دیده چشمان تو و ، رفته ڪه آهو بزند

شاپرک مست شده ، دور شما مے گردد
آمده پیش تو زنبور ، ڪه ڪندو بزند

زودتر ، با دل دیوانه ے من ، راه بیا
ترسم این است ، ڪسے دست به جادو بزند

لطف ڪن ، با خبر آمدنت ، شادم ڪن
تا به ڪے لشگر غم ، در دلم اردو بزند ؟؟

@sheroghazal124
👆👆👆👆👆

دريا لب ساحل را ، هر ثانيه مى بوسد
اين سنت او عشقست،عشقى كه نمى پوسد

اما دل آدمها، اندازه دريا نيست ...
عشقى كه به هم دارند آنقدر شكوفا نيست

ما عاشق اگر بوديم ، بى واژه نمى مانديم
ديوانگى هم را بيهوده نمى خوانديم

اى كاش براى ما ،دريا شدن آسان بود
در سينه ما هر روز امواج خروشان بود

اى كاش كه آدمها دلتنگ نمى مردند
دلواپسى هم را از ياد نمى بردند

من قطره بارانم ، كافيست تو دريا شى !؟!
ساحل پر تنهاييست، عشقست اگر باشى
@sheroghazal124
درد دارد همه شب ، سوختن و دود شدن
یا چو آهی به گلو ماندن و مسدود شدن

آه ، چون صید شکسته پر و بالی به قفس
به نم اشک و شب غمزده محدود شدن

شاید این رسم خداوندیِ صیّاد دل است
به درون قفس اینگونه غم اندود شدن

اگر از یار رسد مرهم و درمان ، چه باک
دردِ افتاده به دل هر شبه مشدود شدن

چه بسوزد دل بیچاره که با دیده ی تر
در نگاهش به شبی یکسره مردود شدن

نفسا ، خشک و چروکیده شد اندام « کویر »
چه گواراست چروکیدن و محدود شدن

@sheroghazal124
مـا را زمـانه گر شکـند ، ساز می شویم
با شعلـه های سرخ ، هم آواز می شویم

گاهی به سوگ خویش ، نوشتیم مرثیه
گـاهـی بـراه عـشق غـزلـساز مـی شویم

در شعـر و در غـزل ، ز بـرای نـگـار خود
مـحـو نـیـاز دلــبـر طـنـاز ، مـی شـویـم

گـاهـی بـرای آنـکـه بـخـنـدی ، برای تـو
از طـنـز هـا سـروده و طـناز می شویم

ما اهل درد و شعر و شعوریم، شاعریم
ما مـنشا و شروعِ صد آواز ، می شویم

"آن نخل نـاخلف ، کـه تبر شد زما نبود
مـا را زمانه گر شکند ، سـاز می شویم"
@sheroghazal124
فـلـک تـیـرم نـزن ، بـالـم شکسته
غـبـار بـی کـسـی ، بر من نشسته

دگـر تـیـری نــزن ، بــالـی نـدارم
وجـودم ، از غـم دنـیـا شـکـسـته

در ایـن‌ دنیـا ، کسی‌ را من ندارم
اگـر داشـتـم هـم ، از مـن گذشته


@sheroghazal124